رفیع بیگلی،نگار

معرف

نگار، بانوى شاعر و نويسنده و مترجم آذربايجانى.
متن

رفيع بيگلى، نگار، بانوى شاعر و نويسنده و مترجم آذربايجانى. در ۱۳۳۱/ ۱۹۱۳ در گنجه، در خانواده اى اصيل و بافرهنگ به دنيا آمد (آق پينار[۱] ، ص۳۷۰). پدرش، خدادادبيگ (رفيع بيگلى)، جراح بود و تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش گذرانده بود (قارايف[۲] ، ص ۶۵). خدادادبيگ پس از آنكه از دانشگاه خاركوف[۳] فارغ التحصيل شد، دوره تخصصى جراحى را در سن پترزبورگ گذراند. او از نخستين پزشكان جمهورى آذربايجان و رئيس بيمارستان گنجه بود و با آنكه وابستگى حزبى نداشت، در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸ در دولت نوبنياد جمهورى آذربايجان به وزارت بهدارى منصوب و سپس والى گنجه شد، اما پس از سقوط حكومت مساوات در بهار ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰ دستگير و تيرباران شد. نگار در آن هنگام هفت سال داشت و دوران سختى را ازسر گذراند (← >دانشنامه جمهوريت خلق آذربايجان<[۴] ، ج ۲، ص ۲۸۹ـ۲۹۹). او هم زمان با تحصيل در دبيرستان، به سرودن شعر علاقه مند شد. نگار رفيع بيگلى پس از آنكه دوره آموزشكده فنى باكو[۵] ، را در ۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰ به پايان رساند، معلمى پيشه كرد و درعين حال، به ذوق آزمايى در زمينه شعر و ادبيات پرداخت. سپس از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ش/ ۱۹۳۰ـ۱۹۳۲ در بخش فيلمنامه نويسى استوديوى فيلم بردارى باكو[۶] و مدرسه جوانان كارگر و در مقام مترجم و ويراستار در بخش ادبيات مؤسسه آذرنشر مشغول به كار شد (احمدوف[۷] ، ص۳۷۰؛ قارايف، همانجا). نخستين شعرهاى او در اواخر دهه ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۰ و اوايل دهه ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۰ در مطبوعات به چاپ رسيد. رفيع بيگلى از همان زمان شاعرى با راه و روش مستقل شناخته شد (باقروف[۸] ، ص ۱۵). او از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۵ش/ ۱۹۳۲ـ۱۹۳۶ در مؤسسه آموزشگرى[۹]در مسكو ادامه تحصيل داد و پس از بازگشت به باكو در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ با رسول رضا* ازدواج كرد. رسول رضا در شعرى كه به «نگار» اهدا كرده، به او ابراز علاقه كرده است (همان، ص ۴۳). نخستين كتاب رفيع بيگلى مجموعه اى از سروده هايش بود كه با عنوان >شعرها<[۱۰] در ۱۳۱۳ش/ ۱۹۳۴ در باكو منتشر شد (احمدوف، همانجا). اين مجموعه با اظهارات اميدبخش ناقدان مواجه شد. ميرجلال پاشايف (متوفى ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۸) با نوشتن مقاله اى درباره اين اثر، كاميابى آتى رفيع بيگلى را پيش بينى كرد (← عبداللّه يف[۱۱] ، ص ۱۵) و على نظمى (متوفى ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶) شعر او را حاكى از اعتمادبه نفس و اميدوارى به آينده و بيانگر احساسات زنان روزگار خود دانسته است (← باقروف، ص ۴۵). رفيع بيگلى پس از بازگشت به باكو، در بخش ادبيات اوشاق گنج نشر (انتشارات كودكان و جوانان) ويراستار شد و كتابچه هاى >كريم دلاور<[۱۲] و >حكايت دهقان و گرگ<[۱۳]را به چاپ رساند. كتابچه >نغمه ظفر<[۱۴] از سروده هاى چاپ شده او در دوران جنگ جهانى دوم (۱۹۳۹ـ۱۹۴۵) است (احمدوف، همانجا؛ >دايرة المعارف اديبان دنياى ترك<[۱۵] ، ذيل مادّه). سروده هاى او در زمان جنگ جهانى دوم بيشتر درباره رشادت و عزم و اراده هم ميهنانش به پيروزى بر فاشيسم، پيوند جبهه با پشت جبهه، و ميهن پرستى و فداكارى زنان است. شعرهايى چون >«برو محبوبم، موفق باشى»<[۱۶] ، >«مام وطن شكست ناپذير است»<[۱۷] و >«دختران وطن»<[۱۸] از چنين احساساتى آكنده اند (باقروف، ص ۱۵ـ۱۶). ازجمله موضوعات و مضامين اصلى شعرهاى دوران پس از جنگ اين شاعر، وصف و بازنمايى زيباييهاى طبيعت ميهنش، غناى معنوى زنان، مصائب جنگ، به ويژه جنگ هسته اى، دغدغه آينده بشر، لزوم پاسدارى از صلح دائم، استقرار نظامى انسان دوستانه در دنيا براى تحقق زندگى برادرانه انسانها و ملتها، و عشق به وطن است (آق پينار، ص ۳۷۱؛ هيئت، ج ۲، ص ۲۰۴؛ د. آ.، ج ۸، ص ۱۳۸). زبان شعر رفيع بيگلى ساده و روان و برگرفته از زبان مردم است. او ضمن آنكه شعرهاى زيادى با وزن هجايى، وزن شعر عاشيقها (خنياگران مردمى)، سروده، منظومه هايى در وزن آزاد نيز دارد (آق پينار، ص ۳۷۲). عبداللّه يف (ص ۱۸) او را شاعرى دانسته كه با هنر سخن پردازى عوام آشنا شده و بر رمز و راز بهره مندى از آن آگاهى يافته است. رفيع بيگلى از افسانه ها و روايات شفاهى استفاده خلاقانه اى كرده و با پوشاندن كسوت امروزى بر آنها، جانى نو در كالبدشان دميده است. مهم ترين آثار رفيع بيگلى عبارت اند از: >صداى مادران<[۱۹] ؛ >خاطرات راه<[۲۰] (از يادداشتهاى روزانه سفر به اروپا)؛ >صداى دريا مى آيد<[۲۱] ؛ >صداى مادر<[۲۲] ؛ >دنياى نورانيم<[۲۳] ؛ >از آفتاب جوانى خواستم<[۲۴] ؛ >اگر در غروبى حزين به يادت آمدم<[۲۵] ؛ >شعرها<؛ و >آثار برگزيده<[۲۶](احمدوف، همانجا؛ >دايرة المعارف اديبان دنياى ترك<، همانجا). او كتابچه هايى نيز براى كودكان تأليف كرده است (← د.آ.، همانجا). رفيع بيگلى مترجمى چيره دست بود و آثارى از زبانهاى فارسى و روسى به تركى آذربايجانى ترجمه كرده است، ازجمله رباعياتى از مهستى گنجوى؛ غزلهايى از نظامى گنجوى و اميرعليشير نوايى؛ و آثارى از پوشكين[۲۷] ، لرمانتوف[۲۸] ، آنا آخماتووا[۲۹] ، يفتوشنكو[۳۰] ؛ و نمايشنامه هايى از چخوف[۳۱] . وى شيفته آثار چخوف بود و معتقد بود در ترجمه آثار چخوف بايد ظرافتهاى زبانى آنها رعايت شود (← عبداللّه يف، ص ۱۹). آنار[۳۲] ، فرزند رسول رضا و نگار رفيع بيگلى، رمان ـ خاطره >بى شما<[۳۳] را پس از درگذشت پدر و مادرش در ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۱، به فاصله صد روز از يكديگر، درباره آن دو و مناسباتشان با هم و خاطراتش از آنان نوشته است (← آنار، ص ۳۹۹ـ۵۸۸).

منابع : جواد هيئت، آذربايجان ادبيات تاريخينه بيرباخيش، تهران ۱۳۵۸ـ۱۳۶۹ش؛

C•lalAbdullayev,"Milliözünaq•yâdâي dövründ••d•biyyat", in Müasir Az•rbaycan •d•biyyati, vol.2 ,ed.C•lalAbdullayev, Tofiq Hüseynog§ lu, and Vaqif Sultanlâ, Baku: Bakâ Universiteti N•يriyyatâ, 2007; Teymur A¤hmadov, A¦ ¢zarba¦ ij¦an ya¦ zi_ch_ilari (in Cyrillic), Baku 1995; Yavuz Akpânar, Azeri edebiyati araيtirmalari, Iè stanbul 1994; Rzè a¦ yev A¦ na¦ r, Sizsiz (in Cyrillic), Baku 1992; A¦ ¢zarba¦ ij¦an Sa¦ vet ensiklopediya¦ si (in Cyrillic), Baku 1976-1987; A¦ z•rbaycan Xalq Cümhuriyy•ti ensiklopediyasi, Baku: Lider N•يriyyat, 2004-2005; B¦aqâr B¦aqârov, Rasul Rzè ¦a (in Cyrillic), Baku 1987; Yaيar Qarayev, "Azerbaycan Türk edebiyatâ:1920’den günümüze kadar", in Türkiye diيindaki Türk edebiyatlariantolojisi,vol.5, ed. Nevzat Kösog§ lu et al., Ankara:Kültür Bakanlâg§ â,1997; Türk dünyasi edebiyatçilari ansiklopedisi, Ankara: Atatürk Yüksek Kurumu, 2002- , s.v. "Refibeyli, Nigar Hudadat gâzâ" (by M. Cunbur). 

/ رحيم رئيس نيا /

نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده