رصافه

معرف

نام چند مكان در عراق، شام، شمال افريقا و اندلس.
متن

رُصافَه، نام چند مكان در عراق، شام، شمال افريقا و اندلس. واژه رصافه، كه ريشه آرامى دارد و بعدها وارد زبان عربى شده است، امروز بيشتر به معناى زمين سنگ فرش و خانه سنگ چين است ( ← عبداللّه حلو، ص ۲۹۰). همچنين به شهرهاى واقع در حاشيه شهر نيز رصافه گفته مى شود (شبارو، ص ۱۱۶). در گذشته، اين واژه بيشتر براى رويشگاه گياهان  به كار مى رفت ( ← ابن منظور، ذيل مادّه). واژه رصافه به  مكانهاى متعددى در سرزمينهاى اسلامى اطلاق شده است، ازجمله محله اى در بغداد؛ شهركى در بصره و كوفه؛ دهى  در شهر واسط، در عراق؛ ديرى نزديك شهر رَقّه، در عراق؛ شهرى در شام، كه همان رصافه هِشام است؛ چشمه اى در حجاز؛ دهى در شهرهاى اَرَّجان و نيشابور؛ شهركى در  نزديكى شهر قَيرَوان، در تونس؛ دژى در مصياف، نزديك شهر صَهيون؛ و شهرى در بَلَنسيه و قُرطُبه، در اندلس ( ← مقدسى، ص ۲۷؛ خطيب بغدادى، ج ۱، ص ۳۹۳؛ ياقوت حَمَوى، ۱۸۴۶، ص ۲۰۵ـ ۲۰۶؛ حافظ ابرو، ج ۱، ص ۳۷۱). با توجه به  معانى ذكرشده براى رصافه، علت اين نام گذاريها به درستى مشخص نيست (صالح احمد العلى، ص ۱۴). از بين اين  مكانها، چند رصافه در جهان اسلام اهميت و شهرت بيشترى داشته اند، ازجمله :

۱) رصافه ابوالعباس (يا رصافه انبار)، نام قصرى در  شهر قديم اَنبار*. اين قصر را اولين خليفه عباسى، ابوالعباس سفاح*، در ۱۳۴ بنا نهاد (يعقوبى، تاريخ، ج ۲، ص ۳۵۸؛  ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافة ابى العباس»). او براى  استحكام پايه هاى قدرت عباسيان، پس از مدتى اقامت در  حيره، به انبار رفت و در كنار آن، شهر جديد هاشميه را  به عنوان مركز ادارى خلافت خود بنا كرد (بَلاذُرى، ص ۴۰۳؛ يعقوبى، همانجا). 

۲) رصافه كوفه، قصرى در حوالى كوفه. اين قصر را ابوالخَصيب، غلام منصور* (حك : ۱۳۶ـ۱۵۸)، دومين خليفه عباسى، به فرمان وى ساخت، كه به قصر ابوالخصيب معروف شد (بلاذرى، ص ۴۰۳ـ۴۰۴؛ طبرى، ج ۷، ص ۶۱۴؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافه الكوفه»).

۳) رصافه بغداد، شهرى در جانب شرقى دجله كه بعدها يكى از محلات بغداد شد. ساخت رصافه بغداد، به دستور منصور عباسى، در ۱۵۱، آغاز شد. منصور با توجه به ملاحظات امنيتى و براى پرهيز از تمركز سپاهيان در يك محل، رصافه بغداد را براى استقرار فرزندش، مهدى باللّه* و سپاهيان تحت فرمان او احداث كرد كه از همين رو مُعَسكر (اردوگاه) مهدى نام گرفت (طبرى، ج ۸، ص ۳۷ـ۳۹؛ اصطخرى، ص ۸۳؛ خطيب بغدادى، ج ۱، ص ۳۹۴). تكميل شهر تا سال دوم خلافت مهدى (حك : ۱۵۸ـ۱۶۹) به طول انجاميد و مهدى عباسى به آبادانى آن همت گماشت ( ← صالح احمد العلى، ص ۶). او علاوه بر ساخت مسجدجامع و نيز قصرى، از آبراهه شهر نهروان، شاخه اى با نام نهر مهدى، به سوى رصافه كشيد و با ايجاد ديوار و خندق شهر را محصور كرد ( ← يعقوبى، البلدان، ص ۲۵۱؛ طبرى، ج ۸، ص ۳۷؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافه بغداد»). رصافه، كه محدوديت فضايى بخش غربى شهر بغداد  را نداشت، توسعه بيشترى يافت. مهدى قطعه زمينهاى  بسيارى به نزديكان خود و برخى مقامات نظامى و ادارى  بخشيد و تجار و مردم عادى در آن ساكن شدند ( ← يعقوبى، البلدان، ص ۲۵۱ـ۲۵۴). تاريخ اطلاق نام رصافه بر اين محل روشن نيست، ظاهرآ پيش از اطلاق نام رصافه بر آن، اين مكان مدفن افرادى چون ابوحَنيفه نعمان بن ثابت (مؤسس مذهب فقهى حنفى، متوفى ۱۵۰) و ابن اسحاق (سيره نويس متقدم، متوفى ۱۵۱) بود ( ← خطيب بغدادى، ج ۱، ص ۴۴۵؛ ابن بطوطه، ج ۱، ص ۲۳۵). مأمون (حك : ۱۹۸ـ۲۱۸) و مستعين باللّه (حك : ۲۴۸ـ۲۵۲) نيز به صورت موقت در قصر رصافه اقامت گزيدند. ظاهرآ بعدها اين قصر، علاوه بر قصر امّحبيبه، بيشتر حرمسراى خلفاى عباسى بود ( ← ابن ابى طاهر، ج ۶، ص ۴؛ نيز  ← صالح احمد العلى، ص ۲۸ـ۲۹؛ د. اسلام، چاپ دوم، ج ۱، ص ۸۹۷).       ديوارهاى رصافه تا ۳۲۹ و دروازه هاى آهنى آن تا ۳۵۰ باقى بود (همدانى، ص ۳۹۲؛ نيز  ← صالح احمد العلى، ص ۱۶ـ۱۷) و پس از آن رصافه رو به ويرانى نهاد، به طورى كه فقط مسجدجامع و قبرستان آن باقى ماند ( ← ابن حوقل، ص ۲۴۱؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافه بغداد»). اين قبرستان، كه مدفن حدود سى تن از خلفاى عباسى، ازجمله مهدى، هادى (حك : ۱۶۹ـ۱۷۰)، امين (حك : ۱۹۳ـ۱۹۸)، معتصم (حك  : ۲۱۸ـ۲۲۷) و واثق باللّه (حك : ۲۲۷ـ۲۳۲) است، در گذشته محل توجه خلفا و مردم رصافه و نواحى اطراف آن بود، چنان كه هركس به آنجا پناه مى برد، در امان بود. مدفن برخى از خلفا، چون طايع للّه (حك : ۳۶۳ـ۳۸۱) و راضى باللّه (حك  : ۳۲۲ـ۳۶۹)، در محلى جداگانه واقع بود و متوليانى نيز داشت ( ← صولى، ص ۱۸۳؛ ياقوت حموى، همانجا؛ ابن اثير، ج ۹، ص ۶۱۲، ج ۱۰، ص ۵۴۵؛ ابن طِقطَقى، ص ۱۷۴؛ ابن بطوطه، ج ۱، ص ۲۳۵ـ۲۳۶). از قرن سيزدهم، نام رصافه كمتر استعمال شد و به جاى آن نام اعظميّه، منسوب به امام اعظم، ابوحنيفه، كه در آنجا مدفون است، به كار رفت (عماد عبدالسلام رئوف، ص ۶، ۷۱).

۴) رصافه هشام (يا شام)، شهرى باستانى، كه ويرانه هاى آن در جنوب غربى شهر رقّه* در سى كيلومترى جنوب فرات واقع است ( ← د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Al-Rus¤a¦fa.۳"؛ >اطلس جامع جهان تايمز<[۱] ، نقشه ۳۵). برپايه اطلاعات به دست آمده از حفاريهاى باستان شناسان، قدمت رصافه هشام به قرنهاى اول و دوم بازمى گردد ( ← كولويتس[۲]  و همكاران، ص ۲۷۳). پيش از قرن چهارم، نام اين مكان در متون آشورى و سريانى «را صا پا»، «رصافا» بوده است ( ← بستانى، ص ۴۱؛ عبداللّه حلو، ص ۲۹۰). رصافه، در دوره امپراتورى روم شرقى، به سبب وجود قبر سرجيوس توركوپولوس[۳] ، راهب آتنى قرن چهارم ميلادى، به سرجيوپوليس[۴]  (شهر سرجيوس) شهرت يافت. عربهاى مسيحى به اين قبر، كه در زمان غسّانيان* به دستور حارث بن جَبَله* (مشهورترين و نيرومندترين شاه غسانيان در شام در قرن ششم ميلادى) كنيسه اى بر روى آن ساخته شد، بسيار احترام مى گذاشتند و حتى يعقوبيان* تمثال سرجيوس را به همراه صليب بر روى پرچمهاى خود نقش مى زدند و از تمثال او براى پيروزى در نبردها كمك مى جستند و علاوه بر برگزارى مراسم مذهبى، پيمانهاى سياسى خود را نيز در آنجا مى بستند ( ← جوادعلى، ج ۳، ص ۴۱۱، ۴۱۳، ج ۶، ص ۵۹۳، ۶۵۰؛ مصطفى حسون، ص ۸۲ـ۸۴؛ بستانى، همانجا؛ نيز  ← د. اسلام، همانجا). در دوره غسانيان، رصافه كلانشهر منطقه فرات و جايگاه عربهاى مسيحى، به ويژه يعقوبيان، بود ( ← ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافه الشام»؛ نيز  ← جوادعلى، ج ۳، ص ۴۲۲، ۴۶۶؛ مصطفى حسون، ص ۸۴)، اما پس از آنكه غسّانيان به ضعف گراييدند، رصافه در نتيجه حملات قبيله هاى اطراف آسيب بسيار ديد (مصطفى حسون، ص۹۰). در دوره امپراتورى روم شرقى، امپراتور آناستاسيوس  اول[۵]  (حك : ۴۹۱ـ۵۱۸م) رصافه را تختگاه خود قرار داد و به آبادانى شهر، ازجمله ايجاد مخزنهاى آب و استحكام ديوارهاى شهر، پرداخت، ازاين رو شهر چندى به نام وى، آنستاسيوپوليس[۶]  خوانده شد (همان، ص ۸۱؛ بستانى،  ص ۴۵). در حمله خسروپرويز، در ۶۱۶ ميلادى، تمام شهر  جز كنيسه سرجيوس ويران شد و به نظر مى رسد تا زمان هشام بن عبدالملك (حك : ۱۰۵ـ۱۲۵)، خليفه اموى، ويران بود (بستانى، ص ۴۶)، چنان كه در منابع فتوح نيز نامى از اين شهر نيامده است. در زمان هشام بن عبدالملك*، كه رصافه هشام به نام او معروف است، بار ديگر به اين شهر توجه شد. گفته مى شود هشام براى فرار از طاعون به محل اين شهر قديمى پناه برد و در آنجا دو قصر بنا كرد كه ظاهرآ فصل گرما را در آنها به سر مى برد ( ← ابن عديم، ج ۱، ص ۱۱۴؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «دير الرصافه»). نام اين شهر در منابع قديم به صورتهاى رصافه هشام يا شام، رصافه دمشق ( ← بلاذرى، ص ۲۴۷؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافة الشام»؛ ابن عديم، ج ۱، ص ۴۳۵ـ۴۳۶)، رصافه جزيره، رصافه رقّه (به سبب نزديكى به رقّه) و زوراء ( ← قدامة بن جعفر، ص ۱۱۷؛ ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «زوراء»؛ ابن عديم، ج ۵، ص ۲۱۰۳) آمده است. رصافه در بيابان واقع بود و ساكنان آن همواره با كمبود آب مواجه بودند و آب را از چاههاى عميق و مخزنهاى آب تأمين مى كردند. اين مخزنها غالبآ از آب تهى بود و مردم رصافه مجبور مى شدند از آب فرات، در چند فرسخى رصافه، استفاده كنند. كمبود آب سبب فقدان كشت و زراعت و دامدارى در رصافه شده بود، ازاين رو مردم بيشتر به تجارت و بافت انواع منسوجات مى پرداختند (ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافة الشام»؛ قزوينى، ص ۱۹۸). بااين حال رصافه در مدت حضور هشام و به سبب توجه وى رونق نسبى يافت ( ← طبرى، ج ۷، ص ۲۰۷؛ ياقوت حموى، همانجا؛ ابن عديم، ج ۱، ص ۱۱۳، ۴۵۰ـ۴۵۱). آثار به جامانده از دوره هشام شامل كاخها، باغها و بناهاى ديگر، كه در ۱۳۳۱ش/ ۱۹۵۲ كشف شد، در جنوب و بيرون از      باروى رصافه است؛ مگر مسجد كه درون باروست (باكاراك[۷] ، ص۳۰). كاخ هشام محوطه اى چهارگوش به ابعاد ۷۷ متر ×  ۷۲ متر و ساخته شده از خشت و آجر با برجهايى گرد بر ديوارهاست. برجهاى كنجها و دوسوى سردرْ پايه هاى چهارگوش دارند. ورودىْ در جنوبِ بناست و در مقايسه با ديگر كاخهاى اموى پهن تر است (كرسول[۸] ، ص ۱۴۶). طرح و مصالح و تزيينات اين كاخ مانند بعضى از كاخهاى بيابانى اموى چون قصرالحَيْرِ غربى*، خِربَة المَفْجَر*، خِربَة المِنيّه*، و قصرالطوبه است (بهنسى، ص ۲۸ـ۲۹؛ كرسول، ص ۱۴۶، ۱۴۹). حياط اصلى به ابعاد ۴۸ متر × ۳۰ متر در مركز بناست. در گوشه شمال شرقى كاخ، ساختمان حياط دار مستقلى است كه گويا مانند آن در غرب كاخ هم بوده است. تالار اصلى بنا در شمال آن است و حمامى مانند حمام خربة المنيّه در گوشه جنوب غربى حياط اصلى است (كرسول، ص ۱۴۶؛ بهنسى، ص ۲۸). بر ديوارهاى كاخ، تزيينات گچى با نقوش گياهى و در تالار اصلى، تزيينات گچى رنگى (سياه و سرخ و زرد) با نقش گل و نخلك و نقشهاى مارپيچى ديده مى شود (بهنسى، ص ۲۸ـ۲۹). نقوش متنوع گياهى مانند برگ و خوشه انگور از تزيينات بناست (بستانى، ص ۵۵). در يك كيلومترى جنوب اين كاخ، كاخ بزرگ ترى از دوره هشام است كه محل بارِ عام او بوده و گنبدى سبز داشته است (كرسول، ص ۱۴۹). احتمالا اين كاخ در ماجراى غارت قرمطيان در ۲۸۹ ويران شده است (بهنسى، ص ۲۹). مسجد هشام در جوار كليساى صليب مقدس و ديوار شمالى كليسا ديوار قبله مسجد بوده است. گويا اين كليسا دارالاماره شده بوده، زيرا در ديگر شهرهاى صدر اسلام نيز دارالاماره در كنار مسجد واقع مى شده است. در دوره عباسيان، منبرى سنگى بر اين مسجد افزودند (باكاراك، همانجا). خلفاى پس از هشام چندان به رصافه توجه نكردند و اين شهر به سبب قرارگيرى بر سر راه رقّه تا حمص و دمشق، گاه صرفآ اقامتگاه موقت مسافران بوده است ( ← ابن خرداذبه، ص ۹۸؛ طبرى، ج ۷، ص ۳۱۵ـ۳۱۶، ۳۲۳ـ۳۲۴؛ قدامة بن جعفر، ص ۱۱۷). رصافه، از نظر تقسيمات ادارى، تابع جند قِنَّسرين* بود ( ← بلاذرى، ص ۱۸۰؛ ابن خرداذبه، ص ۷۵)، اما از دوره هارون الرشيد (حك ۱۷۰:ـ۱۹۳) به سبب قرارداشتن در مجاورت شهرهاى مرزى روم شرقى، جزو عواصم* (ناحيه اى مرزى بين سوريه و امپراتورى روم شرقى) به شمار آمد ( ← ابن فقيه، ص ۱۶۱). در حمله مغول در ۶۵۸، به اهالى رصافه امان داده شد. در ۶۶۸، در زمان سلطه مماليك بر شام، اهالى رصافه، به علتى نامعلوم، شهر را ترك كردند و در شهرهاى اطراف، نظير سَلميّه* و حَماه*، ساكن شدند. ظاهرآ پس از آن، رصافه رو به ويرانى نهاد ( ← غَزّى، ج ۱، ص ۳۷۳ـ۳۷۴، ج ۳، ص ۶۰۴). به گفته هروى (ص۵۷)، آرامگاه شمارى از صحابه و تابعين در رصافه هشام است.

۵) رصافه قرطبه، شهرى در شمال غربى قرطبه*. رصافه قرطبه به دستور عبدالرحمان اول (حك : ۱۳۸ـ۱۷۲)، معروف به عبدالرحمان داخل*، مؤسس سلسله امويان اندلس، ساخته شد. وى پس از ورود به اندلس، قصرى تابستانى به همراه باغهاى زيبا در شهر قرطبه جهت سكونت و تفرج خود ساخت (محمد عبداللّه عنان، عصر۱، قسم ۲، ص ۴۳۶؛ عبادى، ص ۳۱۸). او، كه طبع شعر نيز داشت، شهر را كاملا با ذوق شرقى و با الهام از شام ساخت و به پيروى از جدّش، هشام بن عبدالملك، آنجا را رصافه ناميد (ياقوت حموى، ۱۹۶۵، ذيل «رصافة قرطبه»؛ مَقَّرى، ج۱، ص۴۶۶ـ۴۶۷؛ نيز  ← بيضون، ص۲۰۹؛ شبارو، ص ۱۱۶ـ ۱۱۷). او باغهايى در اطراف قصرش به وجود آورد و گياهان و درختان مختلفى نظير انار، خرما و انجير از سراسر دنيا، به ويژه دمشق، در آن گرد آورد ( ← مقّرى، ج ۱، ص ۴۶۷ـ۴۶۸؛ نيز  ← واتسون[۹] ، ص ۸۹). به نظر مى رسد باغهاى رصافه قرطبه نخستين باغ گياه شناسى اندلس باشد (د. اسلام، ذيل "Al-Rus¤a¦fa.۴"). در زمان محمدبن عبدالرحمان (حك : ۲۳۸ـ۲۷۳)، دوباره به رصافه اهميت داده شد. وى قصر رصافه را، كه جدّش ساخته بود، بازسازى كرد و باغها و گردشگاههاى آن را رونق بخشيد و درختهاى نادرى در آن كاشت. در وصف رصافه قرطبه در اين دوره، عباس بن فِرناس (عالم و شاعر اندلسى، متوفى ۲۷۴) قصيده اى سروده است ( ← محمد عبداللّه عنان، عصر۱، قسم ۱، ص ۳۱۴). به نظر مى رسد روستاى فعلى رصافه[۱۰]  در اطراف كوردوبا (قرطبه)، در همان محل قصر رصافه قرار گرفته است (عبادى، همانجا؛ شبارو، ص ۱۱۶). از مشاهير اين رصافه محمدبن فتوح حُمَيدى* (حافظ، محدّث، اديب و مورخ قرن پنجم) و ابن زَيدون* (شاعر و كاتب، متوفى ۴۶۳) بوده اند.

۶) رصافه بلنسيه، شهرى در بلنسيه*. عبداللّه، فرزند عبدالرحمان اول، به تقليد از پدرش در شهر بلنسيه قصرى ساخت و آن را رصافه ناميد (عبادى، همانجا). رصافه بلنسيه داراى باغها، مزارع زعفران، چاههاى آب و چشم اندازهاى ديدنى      بود ( ← مقّرى، ج ۱، ص ۱۷۹). به نظر مى رسد به جز اين دو رصافه، رصافه ديگرى در اندلس وجود نداشته است. ظاهرآ از رصافه بلنسيه، امروزه جز نام خيابانى در شهر بلنسيه/ والنسيا نمانده است ( ← «بلنسيه»، ص ۵۷). محمدبن غالب رفّاء اندلسى، ملقب به ابوعبداللّه، از شعراى مشهور اندلس به رصافه بلنسيه منسوب است ( ← ابن مستوفى اربلى، قسم ۲، ص ۶۸۶ـ۶۸۷).

منابع : ابن ابى طاهر، تاريخ بغداد، ج ۶، لايپزيگ ۱۹۰۸؛ ابن اثير؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن حوقل؛ ابن خرداذبه؛ ابن طِقطَقى، الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، بيروت: دارصادر، ]بى تا.[؛ ابن عديم، بغية الطلب فى تاريخ حلب، چاپ سهيل زكار، بيروت ?]۱۴۰۸/ ۱۹۸۸[؛ ابن فقيه؛ ابن مستوفى اربلى، تاريخ اربل، المسمّى بناهة البلد الخامل بمن ورده من الاماثل، چاپ سامى صقار، ]بغداد [۱۹۸۰؛ ابن منظور؛ اصطخرى؛ فؤاد افرام بستانى، رصافة هشام و رقَّة الرشيد، بيروت ۱۹۸۵؛ بَلاذُرى (بيروت)؛ «بلنسيه»، ترجمه و اقتباس على دوانى، درسهائى از مكتب اسلام، سال ۱۱، ش ۱ (دى ۱۳۴۸)؛ عفيف بهنسى، «القصور الشامية و زخارفها فى عهدالامويين»، الحوليات الاثرية العربية السورية، ج ۲۵، ش ۱و ۲ (۱۹۷۵)؛ ابراهيم بيضون، الدولة العربية فى اسبانية من الفتح حتى سقوط الخلافة، بيروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸؛ عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، جغرافياى حافظ ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران ۱۳۷۵ـ ۱۳۷۸ش؛ خطيب بغدادى؛ عصام شبارو، الاندلس من الفتح العربى المرصود الى الفردوس المفقود، بيروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ صالح احمد العلى، «رصافة بغداد و اطرافها»، مجلة المجمع العلمى العراقى، ج ۴۱، ش ۲ (۱۴۱۱)؛ محمد بن يحيى صولى، اخبار الراضى باللّه و المتقى للّه من كتاب الاوراق، چاپ هيورث دن، بيروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛ طبرى، تاريخ (بيروت)؛ احمد مختار عبادى، فى التاريخ العباسى و الاندلسى، بيروت: دارالنهضة العربية، ]بى تا.[؛ عبداللّه حلو، تحقيقات تاريخية لغوية فى الاسماء الجغرافية السورية، بيروت ۱۹۹۹؛ عماد عبدالسلام رئوف، الاصول التاريخية لمحلات بغداد، بغداد ۱۴۲۵/۲۰۰۴؛ كامل غَزّى، كتاب نهرالذهب فى تاريخ حلب، چاپ شوقى شعث و محمود فاخورى، حلب ۱۴۱۲ـ۱۴۱۳/۱۹۹۱ـ۱۹۹۳؛ قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الكتابة، چاپ محمدحسين زبيدى، بغداد ۱۹۸۱؛ زكريابن محمد قزوينى، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ يوهانس كولويتس، وولف وبرت، و ولتر كارناپ، «حفريات الرصافة»، تعريب و تلخيص قاسم طوير، الحوليات الاثرية العربية السورية، ج ۱۴، ش  ۱ (۱۹۶۴)؛ محمد عبداللّه عنان، دولة الاسلام فى الاندلس، قاهره  ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ مصطفى حسون، «الرصافة ايام الغساسنة»، دراسات تاريخية، ش ۱۱ (ربيع الثانى ۱۴۰۳)؛ مقدسى؛ احمدبن محمد مَقَّرى،  نفح الطيب، چاپ احسان عباس، بيروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛ على بن  ابى بكر هروى، الاشارات الى معرفة الزيارات، چاپ على عمر،  قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ محمدبن عبدالملك همدانى، تكملة تاريخ  طبرى، در ذيول تاريخ طبرى، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم،  قاهره: دارالمعارف، ] ۱۹۷۷[؛ ياقوت حَمَوى، كتاب المشترك وضعا  و المفترق صقعا، چاپ فرديناند ووستنفلد، گوتينگن ۱۸۴۶، چاپ  افست بغداد ]بى تا.[؛ همو، كتاب معجم البلدان، چاپ فرديناند ووستنفلد، لايپزيگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵؛ يعقوبى، البلدان؛ همو، تاريخ؛

Jere L. Bacharach, "Marwanid Umayyad building activites: speculations on patronage", Muqarnas, vol.13 (1996); Keppel Archibald Cameron Creswell, A short account of early Muslim architecture, revised and supplemented by James W. Allan, Aldershot, Engl. 1989; EI2, s.vv. "Ba_g_h_d¦ad" (by A. A. Duri), "Al-Ru¤ s¦afa.3: in Syria" (by C. P. Haase), "ibid.4: in Muslim Spain" (by Manuela Marfn); Simone Lafleuriel - Zakri, Syrie: berceau des civilisations, photographies [by] Pascal Meunier and Alain Mounic, Courbevoie, Paris 1997; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2011; Andrew M. Watson, Agricultural innovation in the early Islamic world, Cambridge 1983.

/ محمد محمودپور /

نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده