رُستاق(2)، شهر و قلعه اى در محافظه (استان) باطنه جنوبى و مركز اين استان در عمان. رستاق هم به روستا و قلعه كسرى در مركز وادى فَرَع اطلاق مى شود و هم تمام وادى فرع در رشته كوههاى حَجَر غربى، شمال جبل اَخضَر، قلعه حَزم و تمام روستاهاى بالاى آن را دربرمى گيرد (← لاريمر[1] ، ج 9، ص 1603؛ بالديسرا[2] ، ص 11؛ خَروصى، ص 336). رستاق، كه از سه طرف با كوهستان احاطه شده است، از شمال به سواحل استان باطنه جنوبى راه دارد و از اين رو دروازه جبل اخضر به ساحل است. همچنين رستاق با بيش از 125 وادى ــچـون بنى عـوف، سَحتـَن و حيملى ــ مسيـر مواصلاتى سواحل استان باطنه با شهرهاى استانهاى داخليه و ظاهره را فراهم آورده است (بالديسرا، همانجا؛ خروصى، ص 337؛ حتروشى، ص 13). رستاق در ارتفاع 240 مترى از سطح دريا واقع (← لاريمر، همانجا؛ حارثى، ص 26)، آب وهواى آن بيابانى، و تابستانها گرم و زمستانها معتدل است (حتروشى، همانجا). به نظر مى رسد اين منطقه به سبب وجود چشمه ها، چاهها و قناتهاى فراوان، حاصلخيزى خاك، داشتن حدود 140 روستا، و نيز تحت تأثير حضور ايرانيها رستاق ناميده شده است (← سيابى، ج 1، ص 59ـ60؛ خروصى، همانجا؛ حارثى، ص 28؛ نيز ← ياقوت حموى، ج 1، ص 41؛ رستاق( 1)*).رستاق، همچون كرانه هاى جنوبى خليج فارس، از زمان هخامنشيان (حك : 559ـ331 ق م) جزو قلمرو ايران شد. در دوره ساسانيان (حك : ح 226ـ ح 652م)، رستاق به سبب حاصلخيزى و دسترسى آسان به بندر بازرگانى صُحار*، و حضور گسترده مهاجران عرب در اين ناحيه، مركز حكومت ايران بر عمان شد (مجتهدزاده، ص 5ـ6).در قرن ششم ميلادى، انوشيروان با سركوب شورش آل جُلَندى كه يك چند توانسته بودند اين نواحى را از سلطه ايرانيان به درآورند، بر اين منطقه مسلط شد و براى تسلط بيشتر بر مناطق داخلى و ساحلى عمان، در رستاق دژى به نام قلعه كسرى ساخت كه تا امروز پابرجاست (لاريمر، همانجا؛ حارثى، ص 29).در دوره اسلامى، رستاق مركز خوارج اِباضيّه* بود، تااينكه پس از مدتى اين مركزيت به نِزوى* منتقل شد، بااين همه به سبب رونق فعاليتهاى علمى ـ فرهنگى علماى رستاق، در نزوى گروهى از اباضيه را رستاقيه مى ناميدند (سيابى، ج 2، ص 159). به سبب اهميت و مركزيت بندر صحار در عمان، جغرافى دانان مسلمان به ديگر شهرهاى عمان توجه چندانى نداشتند و از آنها فقط با عنوان شهرهاى صحار ياد كرده اند (براى نمونه ← ابن حوقل، ص 22؛ ابوالفداء، ص 99).رستاق بعد از به قدرت رسيدن يَعرُبيان* (حك : 1034ـ 1154) وارد مرحله تازه اى شد. مؤسس اين سلسله، ناصربن مرشد يعربى، كه در رستاق متولد شده و زندگى كرده بود، در 1034 از جانب مردم و بزرگان خوارج اباضيه در قريه قصرى از توابع رستاق به عنوان «امام الشُراة» برگزيده شد و رستاق را مركز حكومت خويش قرار داد (خوند، ج 13، ص 26؛ بالديسرا، ص 12؛ هاشمى، ص 42). بااينكه رستاق پايتخت اصلى يعربيان بود، برخى از امامان يعربى در نزوى نيز مستقر مى شدند. اهالى رستاق در بيرون راندن پرتغاليها از سواحل عمان و حتى سواحل خليج فارس و شرق افريقا سهم عمده اى داشته اند (← هاشمى، ص 57ـ58).رستاق همچنين نخستين پايتخت آل بوسعيد* (حك : 1162ـ 1390) بود. بعد از آشوبهاى داخلى در اواخر دولت يعربيان، احمدبن سعيد در 1157 در رستاق به امامت رسيد و در 22 جمادى الآخره 1162، به عنوان امام در سراسر عمان پذيرفته شد (همان، ص 63ـ64). در اوايل قرن دوازدهم، تغيير مسير تجارت جهانى از راههاى خشكى به دماغه اميدنيك باعث رونق روزافزون تجارى عمان شد و حاكم عمان، سيدحامدبن سعيد، در 1199 با درنظرگرفتن اين امر پايتخت خويش را از رستاق، به مسقط*، در مناطق ساحلى، تغيير داد (حجرى[3] ، ص 75). ازاين رو اعتبار رستاق كاهش يافت و اين شهر تحت الشعاع مسقط قرار گرفت. پس از آن رستاق به عنوان مركز تجارى ـ ادارى زير نفوذ شديد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مسقط و تاحدى صحار قرار گرفت و تا پايان حكومت آل بوسعيد ولايت رستاق در امارت اين خاندان بود و مركزيت معنوى خود را حفظ كرده بود (هاشمى، ص 68ـ69).پرورش نخل از شغلهاى عمده مردم رستاق است و محصولات ديگرى همچون گندم و جو نيز در رستاق كشت مى شود (لاريمر، همانجا). همچنين راههاى اصلى رستاق را به شهرهاى مهم عمان ازجمله مسقط، صحار، حزم و سِيب متصل ساخته (← هذه عمان 1985، نقشه 6) و زمينه تجارت نواحى ساحلى را با نواحى داخلى فراهم آورده است. در 1379ش/ 2002، جمعيت اين شهرستان، 000،75تن بوده است (بالديسرا، ص 11).وجود پديده هاى طبيعى چون كوهستان و چشمه هاى آب گرم در رستاق موجب جذب گردشگران و صخره نوردان به آنجا شده است (← حتروشى، ص 16، 18ـ19). آثار تاريخى اين شهر عبارت اند از: قلعه كسرى كه بارها تعمير و بازسازى شد و تا اوايل قرن چهاردهم مقرّ يكى از نزديكان سلطان عمان بود (لاريمر، ج 9، ص 1604؛ خروصى، ص 341)؛ مزار احمدبن سعيد، بنيان گذار آل بوسعيد؛ و جامع بياضه، كه تاريخ ساخت آن را قرن ششم دانسته اند (ابن رُزَيق، ص 354؛ خروصى، ص 337؛ حمزه عبدالعزيز بدر، ص 162).
منابع : ابن حوقل؛ ابن رُزَيق، الفتح المبين فى سيرة السادة آلبوسعيديين، چاپ عبدالمنعم عامر و محمد مرسى عبداللّه، ]مسقط[ 1412/ 1992؛ اسماعيل بن على ابوالفداء، كتاب تقويم البلدان، چاپ رنو و سلان، پاريس 1840؛ اروس بالديسرا، ضريح الامام احمدبن سعيد البوسعيدى و كتاباته فى الرستاق، مسقط 1421/2000؛ عبداللّه حارثى، «الرستاق و مكانتها السياسية قبل الاسلام و فى العصر الاسلامى»، در الرستاق عبر التاريخ : حصاد الندوة التى اقامها المنتدى الادبى فى الفترة من 6ـ7 شعبان 1422ه الموافق 23ـ24 اكتوبر 2001م، ]مسقط[: وزارة التراث و الثقافة، المنتدى الادبى، 1423/2002؛ سالم حتروشى، «خصوصية الموقع الجغرافى و الجيلوجى للرستاق»، در همان؛ حمزه عبدالعزيز بدر، «الرستاق و معالمها الاثرية فى العصر الاسلامى»، در همان؛ سليمان بن خلف خَروصى، ملامح من التاريخ العُمانى: وفاءً لعُماننا و انصافآ لتاريخنا، السيب، عمان1422/2002؛ مسعود خوند،الموسوعة التاريخية الجغرافية، بيروت 1994ـ2004؛ سالم بن حمود سيابى، عُمان عبر التاريخ، ]مسقط [1421/2001؛ پيروز مجتهدزاده، «نگاهى به جغرافياى تاريخى خليج فارس: ايرانيان در خليج فارس»، اطلاعات سياسى ـ اقتصادى، سال 8، ش 7ـ8 (فروردين و ارديبهشت 1373)؛ سعيد هاشمى، «تاريخ مدينة الرستاق الحديث: 1034ه / 1624م ـ1225ه / 1810م، در الرستاق عبر التاريخ، همان؛ هذه عمان 1985 This is Oman 1985 =، ]مسقط[: حكومة سلطنة عمان، 1985؛ ياقوت حموى؛
Hilal Hajari, British travel-writing on Oman: Orientalism reappraised, Bern 2006; John Gordon Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf, ’Om¦an, and central A rabia, Buckinghamshire 1986.
/ عباس احمدوند /