دورباش، چوب و نیزه ای اغلب با سری دو شاخه که آن را پیشاپیش موکب پادشاهان و برخی از امرا و حکمرانان و نیز حرم آنها حمل می کردند تا مردم با دیدن آن، خود را از مسیر عبور آنها به کناری کشند. افرادی که این نیزه ها را بر دوش می کشیدند و با صدای بلند، مردم را از آمدن موکب آگاه می کردند، نیز «دورباش» خوانده می شدند. وظایف این دورباشها، شبیه چاووشان و گاه چماق دارها (در دورة ممالیک مصر) بود و به همین دلیل در بسیاری از متون فارسی، دورباش و چاووش معادل هم آمده است (← چاووش*؛ چماق دار*).به نظر می رسد حرکت دورباشها، پیشاپیش موکب سلاطین، آیینی کهن و احتمالاً اقتباس از یک سنّت ساسانی باشد (← د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). شواهدی از دوره اسلامی نشان می دهد برگرفتن دورباش در دورة غزنویان، معمول بوده است (برای نمونه ← عوفی، ۱۳۵۳ش، قسم ۳، ج ۲، ص ۵۵۰ـ ۵۵۱). نظام الملک (ص ۱۸۱) از پنجاه «چوب دار» نام برده که با چوبهایی از جنسها و اندازه های گوناگون، تحت فرمان «امیرحَرَس» قرار داشتند. این افراد که همیشه در درگاه سلطان حاضر بودند، ظاهراً وظیفه دورباش را در دورة سلجوقی انجام می دادند (← د. اسلام، همانجا).در دورة صفوی و پس از آن، یساولان و ریکایان وظیفه دورساختن مردم را از سر راه سلطان برعهده داشتند و از این جهت تا اندازه ای شبیه دورباشها عمل می کردند (← ریکا*؛ قراول*). در برخی از شهرهای ایران در دورة قاجار، «فراشان» پیشاپیش حاکم در شهر راه می افتادند و با فریاد دورباش، مردم را به کنار می راندند و گاه متخلفان را به شدت تنبیه می کردند (← زین العابدین مراغه یی، ج ۱، ص ۶۳، ۱۴۳). در دربار قاجار علاوه بر نوکرهایی که پیشاپیش سلطان ندای دورباش، کورباش سرمی دادند، گاه یکی از زنان که چماق طلایی بزرگی در دست داشت، پیش از ورود شاه به یکی از عمارتهای شاهی، وارد آنجا می شد و با آواز بلند، کنیزان و غلامان را از محل دور می ساخت (← احمدمیرزا قاجار، ص ۵۶).چوب و نیزه دورباش با طلا و جواهر و نیز دستارها و پارچه های نفیس و رنگارنگ تزیین می شد (← امیرخسرو دهلوی، ص ۶۳ـ۶۴؛ برهان، ذیل مادّه). برگرفتن دورباش از نشانه های ویژه پادشاهی و بزرگی بود و هر کسی مجاز به گرفتن دورباش برای خویش نبود. بااین حال، گاه در دورة های آشوب و ضعف حکومتها، برخی از افراد سرخود برای خویش دورباش می گرفتند (برای نمونه ← مروی، ج ۱، ص ۳۸). جوینی (ج ۱، ص ۵) با عبارتی کنایه آمیز از اینکه در جریان حمله مغول و نابسامانیهای بعدی آن، هر شخص دون پایه و «فراشی» صاحب دورباش شده، گلایه کرده است.در هند دوره اسلامی برگرفتن «چتر و دورباش» که در اغلب منابع این دوره در کنار هم ذکر شده اند، از حقوق و امتیازات ویژه پادشاهان بود و تنها آنها می توانستند در موقعیتهای خاص، این امتیاز را به سرداران و امیران خویش نیز واگذارند؛ و برگرفتن چتر و دورباش بدون اجازه سلطان، نشانه نافرمانی و قیام در برابر وی به شمار می رفت (← امیرخسرو دهلوی، ص ۶۳ـ۶۴، ۱۶۸؛ بَرَنی، ص ۲۶؛ فرشته، ج ۱، ص ۷۱، ۱۲۵). گاه ممکن بود کسی که خدمات شایسته ای برای سلطان انجام داده به علت گرفتن چتر و دورباش برای خویش، عزل و تنبیه شود (← عوفی، ۱۳۲۱ـ۱۳۲۴، ج ۱، ص ۱۱۴). در دورة بابریان هند، «گرزبردار» در دربار پادشاهان همان وظایف دورباشها را انجام می داد. گرزبرداران که قامتهای بلند و اندامهایی متناسب داشتند، در بارعامها و نیز مراسمی که با حضور سلطان برگزار می شد، با گرزهای نقره ای وظیفه حفظ نظم و مقررات و نیز اجرای سریع دستورها و فرمانهای شاه را برعهده داشتند و در کنار امرا و منصب داران، دارای اهمیت ویژه ای در دربار بودند (← برنیه[۱] ، ص ۲۶۷، ۲۸۰؛ د. اسلام، همانجا).
منابع: احمدمیرزا قاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۷۶ش؛ خسروبن محمود امیرخسرو دهلوی، خزاین الفتوح : مشتمل بر احوال و کوائف عهد سلطان علاءالدین خلجی، چاپ محمد وحید میرزا، لاهور ۱۹۷۶؛ ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲؛ محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ش؛ جوینی؛ زین العابدین مراغه یی، سیاحتنامه ابراهیم بیگ، چاپ م. ع. سپانلو، تهران ۱۳۶۴ش؛ محمدبن محمد عوفی، جوامع الحکایات ولوامع الروایات، قسم ۳، ج ۲، چاپ امیر بانو کریمی (مصفّا) و مظاهر مصفّا، تهران ۱۳۵۳ش؛ همو، لباب الالباب، چاپ ادوارد براون و محمد قزوینی، لیدن ۱۳۲۱ـ ۱۳۲۴/۱۹۰۳ـ۱۹۰۶؛ محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱؛ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ش؛ حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاست نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۷۲ش؛François Bernier, Travels in the Mogul empire: A D ۱۶۵۶-۱۶۶۸, tr. Archibald Constable, New Delhi ۱۹۸۳; EI۲, s.v. "Dūrbā" (by J. Burton-Page).sh