رُخ، پرنده اى غول پيكر و نيمه افسانه اى در متون كهن و دوره اسلامى. آنچه در وصف بزرگى، قدرت و توان پرواز رخ آمده است، با اطلاعات علمى پرندگان بزرگ موجود و انقراض يافته تطابقى ندارد. هرچند در سراسر دنيا آثارى از استخوانها يا فسيلهاى پرندگان بزرگ جثه و منقرض يافت شده است، اين پرندگان كوچك تر از آن بوده اند كه افسانه هاى اين متون درباره آنها مصداق داشته باشد (Ä ادامه مقاله) و قادر به پرواز نيز نبوده اند. شايد رخ پرنده اى انقراض يافته از راسته پيل مرغان[۱] و تيره پرندگان پيل سان[۲] باشد كه تا چند قرن پيش در ماداگاسكار زندگى مى كرد و از گونه هاى ويژه آن ناحيه بود. استخوان جناغ سينه اين پرندگان كوتاه، پهن و صاف و بالهاى آنها كوتاه بوده، ازاين رو قادر به پرواز نبوده و زمين زى بوده اند. بلندى آنها به سه متر و اندازه تخمهايشان به ۵ر۳۳ سانتيمتر مى رسيده كه بزرگ ترين تخمها در ميان پرندگان بوده است. همچنين احتمال دارد گونه هاى خويشاوندى چون دينورنيس[۳] از راسته سهمگين مرغان[۴] ، به سبب بزرگيشان (۲۴۰ سانتيمتر بلندى) در شكل گيرى افسانه رخ تأثير گذاشته باشند (Ä حبيبى و راعى، ج ۴، ص ۲۹۴ـ۲۹۵؛ معلوف، ص ۲۰۷؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه؛ براى توضيح بيشتر در باب ديگر احتمالات درباره رخ از ديدگاه جانورشناسى، پراكنش و زيستگاه Ä ماركوپولو[۵] ، ج ۲، ص ۴۱۶ـ۴۲۰، حواشى يول[۶] ، ش ۵).خاستگاه واژه عربى رخ شايد واژه اكدى urakhga باشد كه اسطوره هاى مرتبط با صورت فلكى دجاجه* نيز احتمالا برگرفته از آن است (Ä آلن[۷] ، ص ۱۹۳، ۵۳۲).به نظر مى رسد اولين دريانوردان مسلمان اين پرنده بزرگ و ناشناخته را از نزديك ديده بودند و شايد بزرگى و ويژگيهاى عجيب آن باعث شده است كه در نقلهاى مختلف، ويژگيها و توانمنديهاى جديد و متفاوتى را به نحوى اغراق آميز به آن نسبت دهند. به اين ترتيب اين پرنده در طول تاريخ به تدريج به موجودى باورنكردنى با خصلتهايى افسانه اى بدل شد (Ä ادامه مقاله).در آثار تاريخى، رخ بسيار بزرگ جثه با قدرتى فوق العاده وصف شده، چنان كه قادر به بلندكردن انسان و حتى فيل بوده است. شايد منشأ اين افسانه ها پرنده اى به نام گرد[۸] يا گُرر در افسانه هاى هندى باشد كه به طور كلى عقابى بزرگ و انسان نما را به تصوير مى كشد (سائنس ـ لوپس پرس[۹] ، ص ۳۲۷). اين پرنده پادشاه پرندگان دانسته شده و در دو حماسه منظوم هندى، رامايانا[۱۰] (قرن سوم پيش از ميلاد؛ براى نمونه Ä ص ۵۴۱ـ ۵۷۷) و مهابهاراتا[۱۱] (براى نمونه Ä ج ۱، ص ۵۰۵ـ۵۰۸، ۵۱۰ـ ۵۱۲، ج ۳، ص ۴۸۸)، به آن اشاره شده كه بنابر دومى (Ä ج ۱، ص ۳۳)، نارايانا[۱۲] (ويشنو[۱۳] ، از خدايان عمده آيين هندو) را بر پشت خود حمل مى كرده است (نيز Ä اوپانيشاد، ص ۶۵۸ـ۶۵۹، ۷۲۸ـ۷۳۱، ۸۳۱). احتمالا افسانه رخ از هند و ازطريق ايران به سرزمينهاى عربى راه يافت و در آنجا شاخ و برگ فراوان يافت. بعدها تحت تأثير چنين افسانه هايى، رخ به شخصيت اصلى و قهرمان داستانهايى در قرون وسطا بدل شد (سائنس ـ لوپس پرس، ص ۳۲۸).در دوره اسلامى نخستين وصف تاريخى اين پرنده در داستانهاى هزار و يكشب* آمده است. در اين داستانها، سندباد در سفرهاى دريايى متعددش، در جزاير مختلف با رخ مواجه شده، گاه به كمك آن از جزيره اى نجات يافته و گاه اين پرنده به او حمله كرده است (Ä الف ليلة و ليلة، ج ۲، ص ۸۲۶ـ۸۲۹، ۸۴۳ـ ۸۴۴). در اين داستانها، رخ بسيار بزرگ و قادر به بلندكردن سنگى بزرگ تر از كوه وصف شده است. در داستانى ديگر، خوردن گوشت جوجه رخ، سبب جوان شدن دانسته شده است (Ä همان، ج ۱، ص ۶۶۷؛ ابن وردى، ص ۱۱۵ـ۱۱۶). بزرگ بن شهريار رامهرمزى، ناخداى ايرانى قرن چهارم، در كتاب عجائب الهند (ص ۲۸ـ۲۹) پرنده اى در سرنديب (امروزه سريلانكا) را وصف كرده است كه با رخ افسانه اى مطابقت دارد. بيشتر داستانهاى درباره رخ بازگويى داستانها و نقل قولهاى مسافران يا دريانوردانى است كه از حمله اين پرنده نجات يافته اند و به بزرگى، قدرت و خطرناكى آن اشاره دارند (Ä ادامه مقاله). ابوحامد غرناطى (سياح اندلسى، متوفى ۵۶۵؛ ص ۹۲ـ۹۳) به وجود رخ در جزاير درياى چين اشاره كرده و طول هر بال آن را ده هزار اَرَش ذكر كرده است. به گفته او، از يك شاهپر بال رخ مى توان به جاى مشك براى نگهدارى آب استفاده كرد (نيز Ä دمشقى، ص۲۱۶ـ۲۱۷؛ دميرى، ج۲، ص ۴۵۶ـ۴۵۷). ابن بطوطه (متوفى ۷۷۹؛ ج ۲، ص ۶۵۹)، ماجراى مواجهه كشتى شان را با رخ در دريا بازگفته و ترس و نااميدى دريانوردان و مسافران را در اين مواجهه به تصوير كشيده است. ابن وَردى (قرن نهم؛ ص ۱۱۵) وجه تسميه جزيره رخ، از جزاير چين، را وجود اين پرنده در آن مناطق مى داند.جالب توجه است كه رخ حتى در آثار برخى شخصيتهاى علمى چون دمشقى (معروف به شيخ الرَبوه، متوفى ۷۲۷؛ همانجا) نيز با تكرار داستانهايى افسانه وار آمده است. انطاكى (متوفى ۱۰۰۸؛ ج ۱، ص ۱۹۰) نيز با برشمردن ويژگيهاى ريخت شناسى مثل اندازه بزرگ، گردن بسيار بلند و سفيد با طوقه زرد و وجود خطوط خاكى رنگ روى شكم و پاها، آن را به گونه اى وصف كرده كه گويا آن را ديده است. بر اين اساس، معلوف (همانجا) نتيجه گرفته كه اين پرنده بدون شك وجود داشته و احتمالا تا زمان انطاكى هم بوده است. انطاكى(همانجا) خواصى درمانى هم براى اجزاى مختلف اين پرنده برشمرده است.افسانه رخ از طريق هزار و يكشب، به ويژه ماجراهاى سندباد، و سپس سفرنامه ماركوپولو به نوشته هاى غربى راه پيدا كرد و شهرت فراوانى يافت (Ä ادامه مقاله). ماركوپولو (ج ۲، ص ۴۱۲ـ۴۱۳)، براساس گفته هاى مردم ماداگاسكار، اين پرنده را متعلق به اين جزيره دانسته است. او (ج ۲، ص ۴۱۲) مجموع طول بالهاى اين پرنده را، وقتى كه كاملا گسترده است، سى گام و طول پرهاى آن را شانزده گام دانسته و به تصور اينكه اين پرنده همان گريفون[۱۴] ، (شيردال، پرنده افسانه اى غربى) با بدنى نيمى پرنده و نيمى شير، است به تحقيق درباره آن پرداخته، اما به اين نتيجه رسيده كه رخ با گريفون تفاوت دارد و كاملا شبيه پرندگان يا شايد عقاب است. وصف ماركوپولو در شناسايى اين پرنده مشابه آن چيزى است كه در منابع شرقى آمده و مانند آنها اندازه اين پرنده را بسيار اغراق آميز وصف كرده است. بنابراين در همه اين آثار، جزئياتى كه از تصوير رخ آمده است، ازجمله اندازه بزرگ پرنده و تخمهايش، توانايى فوق العاده، زندگى در جزاير آسيا يا شرق افريقا، مشترك بوده و چيزى بيش از ويژگيهاى ظاهرى پرنده وصف نشده است. پس مى توان فرض كرد در ذهن نويسندگان شرقى و تمام كسانى كه داستانهاى رخ را خوانده يا شنيده بودند، اين پرنده به صورتهاى مختلفى متصور شده است.به نظر مى رسد نقلهاى افسانه اى رخ با برخى پرندگان افسانه اى شرقى مشابه، مثل سيمرغ* ايرانى (Ä فردوسى، ج ۱، ص ۱۳۳ـ ۱۳۵، بيت ۸۴ـ۱۱۰؛ عطار، ص ۴۱، ۲۳۰ـ۲۳۱) و عنقاى عربى، خلط شده است و تشخيص آنها از هم ممكن نيست و اين پرنده ها يكى فرض شده اند (Ä سائنس ـ لوپس پرس، ص ۳۲۹ـ۳۳۰، ۳۳۵؛ نيز Ä قزوينى، ص ۴۳۹؛ حمداللّه مستوفى، ص ۱۵۵؛ براى پرنده هايى با افسانه هاى مشابه در ديگر فرهنگها Ä ماركوپولو، ج ۲، ص ۴۱۵، حواشى يول، ش ۵). با انتقال افسانه رخ به غرب، برخى خصلتهاى اين پرنده به گريفون نيز اطلاق شد و در قرون وسطا وصف گريفون در داستانها يادآور داستانهاى رخ بوده است، درحالى كه برخى ويژگيهاى رخ، مانند اندازه آن و توانايى شكار فيل، تا قبل از ورود افسانه هاى رخ به غرب، درباره گريفون مطرح نبوده است.البته امروزه اين دو پرنده، متفاوت با هم دانسته شده اند (Äسائنس ـ لوپس پرس، ص ۳۳۵ـ۳۴۲، ۳۴۴؛ آرمور[۱۵] ، ص ۸۵، ۹۶، ۹۸؛ مارزولف[۱۶] و ليوون[۱۷] ، ج ۲، ص ۶۹۴). همچنين بسيارى از مسافران غربى، كه به شرق سفر كرده اند، گزارشى از وجود پرنده هايى بزرگ و قوى در شرق نوشته اند. شايدوصفهاى ابوحامد غرناطى (همانجا)، ابن بطوطه (همانجا)و دميرى (ج ۲، ص ۴۵۶) الهام بخش آنتونيو پيگافتا[۱۸] ىايتاليايى، از همراهان فردينان ماژلان[۱۹] (دريانورد پرتغالى،متوفى ۹۲۷/ ۱۵۲۱) در سفر دريايى اش به دور دنيا، دروصف پرنده هايى بزرگ و قوى در خليج چين بوده است (Ä ماركوپولو، ج ۲، ص ۴۱۹، حواشى يول، ش ۵، سائنس ـ لوپس پرس، ص ۳۴۲ و تصوير۶). ديدن رخ در خواب نيز بر خبرهاى عجيب و غريب و سفرهاى دور دلالت داشته است (Ä دميرى، ج ۲، ص ۴۵۸).
منابع : ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن وردى، خريدة العجائب و فريدة الغرائب، چاپ محمود فاخورى، بيروت ?]۱۴۱۱/ ۱۹۹۱[؛ ابوحامد غرناطى، رحلة الغرناطى: تحفة الالباب و نخبة الاعجاب و رحلة الى اوروبة و آسية، چاپ قاسم وهب، ابوظبى ۲۰۰۳؛ الف ليلة و ليلة، چاپ رشدى صالح، قاهره: دارومطابع الشعب، ] ۱۹۶۹[؛ داودبن عمر انطاكى، تذكرة اولى الالباب ]و[ الجامع للعجب العجاب، ]قاهره [۱۴۱۶/۱۹۹۶؛ اوپانيشاد، ترجمه محمد داراشكوه از متن سانسكريت، چاپ تاراچند و محمدرضا جلالى نائينى، تهران: طهورى، ۱۳۵۶ش؛ طلعت حبيبى و محمدمهدى راعى، جانورشناسى عمومى، ج ۴، تهران ۱۳۸۰ش؛ حمداللّه بن ابى بكر حمداللّه مستوفى، كتاب نزهة القلوب، چاپ سنگى بمبئى ] ۱۳۱۱[؛ محمدبن ابى طالب دمشقى، كتاب نخبة الدهر فى عجائب البَرِّ و البحر، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ محمدبن موسى دميرى، حياة الحيوان الكبرى، چاپ ابراهيم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ رامايانا: كهن ترين متن حماسى عاشقانه هند، تأليف والميكى و تلسى داس، ترجمه امر سنكهه و امر پركاش، تهران: مؤسسه فرهنگى هنرى الست فروا، ۱۳۷۸ش؛ بزرگ بن شهريار رامهرمزى، عجائب الهند: برها و بحرها و جزائرها، چاپ عبداللّه محمد حبشى، ابوظبى ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ محمدبن ابراهيم عطار، منطق الطير: مقامات طيور، چاپ صادق گوهرين، تهران ۱۳۴۸ش؛ ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه فردوسى، از روى چاپ وولرس، تهران ۱۳۱۴ش؛ زكريابن محمد قزوينى، عجايب المخلوقات و
غرائب الموجودات (تحرير فارسى)، چاپ نصراللّه سبوحى، ]تهران[ ۱۳۶۱ش؛ امين فهد معلوف، معجم الحيوان، بيروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛ مهابهارت: بزرگترين منظومه كهنه موجود جهان به زبان سانسكريت، ترجمه ميرغياث الدين على قزوينى مشهور به نقيب خان، متوفى در سال ۱۰۲۳ هجرى قمرى، چاپ محمدرضا جلالى نائينى و ن. س. شوكلا، تهران: طهورى، ۱۳۵۸ـ۱۳۵۹ش؛
Richard Hinckley Allen, Star names, their lore and meaning, New York 1963; Perter Armour, "Griffins", in Mythical beasts, ed. John Cherry, London: British Museum Press, 1995; EI2, s.v. "Al-Ru_k_h_k_h_" (by U. Marzolph); Marco Polo, The book of Ser Marco Polo, the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East, translated and edited, with nots by Henry Yule, London 1871, 3rd. ed. by Henri Cordier, London 1903 (1929)-1920, repr. 1975; Ulrich Marzolph and Richard van Leeuwen, The A rabian nights encyclopedia, Santa Barbara, Calif. 2004; Sandra Sáenz-López Pérez, "El vuelo de Oriente a Occidente del m¨âtico pájaro Rujj y las transformaciones de su leyenda", A nales de historia del arte, vol. extraordinario, no.1 (2010).
/ مرضيه كاظمى /
[۱] . Aepyornithiformes / Aepyornitidae[۲] . Elephant birds[۳] Dinornis giganteus.[۴] . Dinornithiformes[۵] . Marco Polo[۶] . Henry Yule[۷] . Allen[۸] . Garuda[۹] . Sؤenz-Lئpez Pإrez[۱۰] Ramayana.[۱۱] Mahabharata.[۱۲] . Narayana[۱۳] . Vishnu[۱۴] . griffin[۱۵] . Armour[۱۶] . Marzolph[۱۷] . Leeuwen[۱۸] . Antonio Pigafetta[۱۹] . Ferdinand Magellan