رحيموف، سليمان، داستان نويس و دولتمرد جمهورى آذربايجان شوروى در قرن چهاردهم. در شوال 1317/ مارس 1900، در خانواده اى تنگدست، در روستايى در ناحيه قبادلى[1] ، در قفقازِ تحت سلطه حكومت تزارى به دنيا آمد (احمدوف[2] ، ص 449؛ جعفر[3] ، ص 456؛ هيئت، ج 2، ص 163). پدر و مادرش را بسيار زود از دست داد و عمويش سرپرستى او را برعهده گرفت. در هفت سالگى در زادگاهش به مكتب رفت و فارسى و عربى آموخت. سپس در مدرسه اى روسى در قبادلى درس خواند. با بسته شدن مدرسه پس از جنگ جهانى اول (1914ـ1918) و انقلاب اكتبر 1917، از ادامه تحصيل بازماند. پس از استقرار حاكميت شوروى در جمهورى آذربايجان، ضمن فعاليت در مقام دبير كميته انقلابى قبادلى در 1338/1920، دوره شش ماهه تربيت معلم را در لاچين[4] گذراند. از 1300 تا 1304ش/ 1921ـ1925 در بخشهاى قبادلى و لاچين معلم بود و هم زمان در تابستان در دوره هاى آموزشى تعليم و تربيت به تحصيل ادامه داد (عبداللّه يف[5] و خليلوف[6] ، ص 274ـ275؛ احمدوف، همانجا؛ >دايرة المعارف زبان و ادبيات تركى<[7] ، ذيل «سليمان رحيموف»). در 1307ش/ 1928 به باكو رفت و تا 1310ش/1931 در دانشكده تاريخ دانشگاه دولتى آذربايجان[8] درس خواند و هم زمان در مدارس مبارزه با بى سوادى در مناطق كارگرنشين تدريس كرد (عبداللّه يف و خليلوف؛ احمدوف، همانجاها). سپس در سياست فعال تر شد و در شعب حزب كمونيست در نواحى مختلف كار كرد (← جعفر، ص 456ـ457؛ >دايرة المعارف زبان و ادبيات تركى<، همانجا). رحيموف در دانشگاه به نويسندگى علاقه مند شد و نگارش نخستين كتابش را با عنوان شامو[9] در 1308ش/1929 آغاز كرد و آن را در 1310ش/1931 منتشر كرد (احمدوف، همانجا؛ جعفر، ص 457). او در نواحى مختلف جمهورى آذربايجان به فعاليت آموزشى و حزبى پرداخت و پس از انتقالش به باكو در 1317ش/ 1938، در مقامهاى مختلف دولتى و حزبى، مسئوليتهايى غالبآ فرهنگى برعهده گرفت؛ دوبار از 1318 تا 1320ش/ 1939ـ1941 و از 1323 تا 1324ش/ 1944ـ 1945 رئيس اتحاديه نويسندگان آذربايجان[10] و از 1333 تا 1337ش/ 1954ـ1958 دبير اول آن اتحاديه بود (← جعفر؛ >دايرة المعارف زبان و ادبيات تركى<، همانجاها). در همان ايام، در اوايل اشغال ايران به دست نيروهاى شوروى در جريان جنگ جهانى دوم (1939ـ1945)، شش ماه بين سالهاى 1320 تا 1321ش/ 1941ـ 1942، با مأموريت ويژه در جهت سياستهاى اشغالگرانه شوروى در مناطق اشغالى ايران، به ويژه آذربايجان، به سر برد و مقالاتى با نام مستعار سنگرلى (سنگرى) در روزنامه وطن يولوندا (در راه وطن)، نشريه فرماندهى نيروهاى نظامى شوروى مستقر در تبريز، منتشر كرد. اين روزنامه از پاييز 1320ش/1941 تا بهار 1321ش/ 1942 به زبان تركى آذربايجانى و به خط عربى يك روز در ميان منتشر مى گرديد و بسيارى از شاعران و نويسندگان معروف جمهورى آذربايجان شوروى با آن همكارى داشتند (← وكيلوف[11] ، ص 45ـ47؛ عبداللّه يف و خليلوف، همانجا). رحيموف از 1324 تا 1332ش/ 1945ـ1953 مدير مؤسسه ماركس ـ انگلس ـ لنين[12] ، وابسته به حزب كمونيست، و رئيس كميته مؤسسات مدنى ـ آموزشى[13] ، وابسته به هيئت وزيران جمهورى آذربايجان[14] ، و نماينده شوراى عالى جمهورى آذربايجان شوروى[15] بود (جعفر؛ >دايرة المعارف زبان و ادبيات تركى<، همانجاها). او دوبار ديگر به رياست اتحاديه نويسندگان آذربايجان برگزيده شد كه بار آخر آن در 1338ش/ 1959 بود (عبداللّه يف و خليلوف، ص 275). سليمان رحيموف در 19 مهر 1362/ 11 اكتبر 1983 در باكو درگذشت (احمدوف، همانجا). رحيموف از اواخر دهه 1330ش/1950 تا پايان عمر، اوقات خود را صرف نويسندگى كرد. او براى فعاليتهاى سياسى و ادبى اش مفتخر به دريافت نشانهاى عالى دولتى شد و يكى از خيابانهاى باكو را به نام او نام گذارى كردند (احمدوف، همانجا؛ د.آ.، ج 8، ص 140). او يكى از پركارترين نويسندگان جمهورى آذربايجان شوروى بود و بيش از چهل جلد كتاب از خود به جا گذاشت (← عبداللّه يف و خليلوف، ص 276؛ احمدوف، ص 449ـ 450؛ نيز ← داستان*، بخش 4، قسمت ب) قفقاز و جمهورى آذربايجان). شامو، نخستين و مهم ترين اثر او، رمانى پنج جلدى است كه روايت نخست آن در 118 صفحه در 1310ش/ 1931 منتشر گرديد. رحيموف با افزايش تجارب زندگى و وسعت يافتن دامنه مشاهدات و آگاهيهايش در دهه هاى بعد، دو بار ديگر به سراغ اين اثر رفت و جلد اول آن را ابتدا در 562 صفحه (1331ش/1952) و بار ديگر در 748 صفحه (1334ش/ 1955) منتشر كرد. او جلد دوم اين اثر را نيز كه قبلا در 1332ش/ 1953 با 646 صفحه منتشر كرده بود، در 1335ش/ 1956 در 852 صفحه تجديدچاپ كرد. جلدهاى سوم تا پنجم شامو هم در 1343ش/1964، 1357ش/1978 و 1360ش/ 1981 انتشار يافت. اين اثرِ تقريبآ 3500 صفحه اى، حاصل نيم قرن تلاش نويسنده آن است (← سيدوف[16] ، 1979، ص 126ـ 271؛ احمدوف، ص 449ـ450؛ د.آ.، همانجا). شامو درباره زندگى و مبارزه چوپانى بى نام ونشان در يك روستاى كوهستانىِ سى خانوارى و تكامل و ارتقاى او به رهبرى چريكهاى ضد حكومت تزارى است (← سيدوف، 1979، ص 271؛ عبداللّه يف و خليلوف، ص 276ـ277) و به روسى ترجمه شده است (هيئت، ج 2، ص 164ـ165). بيشتر آثار رحيموف در فاصله انتشار روايت نخست و آخر شامو منتشر شده اند؛ آثارى چون داستان بلند آينالى[17] (1942) و >شاهين قفقاز<[18] ، رمانى سه جلدى كه در 1350ش/ 1971، ش/1973 و 1354ش/1975 منتشر شده است. اين دو اثر با الهام از زندگى و مبارزات قاچاق نبى و همسر و هم رزمش قاچاق هَجَر (هاجر) نوشته شده اند (← عارف[19] ، ص 234ـ 235؛ عبداللّه يف و خليلوف، ص 281ـ283). دومين اثر بلند رحيموف رمان سه جلدى >زلف دار<[20] است. نخستين جلد اين اثر در اوايل دهه 1320ش/1940 و واپسين جلد آن در اواخر همان دهه منتشر گرديد. موضوع اين اثر درباره دوره بازسازى شوروى در روستاى كوهستانى دورافتاده اى در نيمه اول دهه 1310ش/ 1930 است. نام رمان لقب پرستارى به نام رخساره است كه اين لقب را اهالى روستاى محل خدمتش به او داده اند. او نماد خصال انسانى و تلاش و فداكارى است (← جعفر، ص 465؛ هيئت، ج 2، ص 164ـ 166). دست مايه اصلى اين رمان مشاهدات و تجارب شخصى نويسنده در دوران خدمت در مناطق مختلف است. اظهارات رحيموف درباره قهرمانان >زلف دار< بيانگر مبتنى بودن رمان براساس شخصيتهاى واقعى است (← سيدوف، 1979، ص 79ـ84). آثار رحيموف به واسطه تحصيل و تخصص و تجارب عملى او در زمينه آموزش وپرورش، علاوه بر تحليل عميق روان شناختى، به مسائل تربيتى نيز توجه دارد. داستان بلند مهمان[21] (1953، 1965) بر همين اساس شكل گرفته است. براساس اين رمان، فيلم سينمايى >به خاطر قانون<[22] ، در 1347ش/ 1968، و فيلم تلويزيونى >عريضه آب<[23] و اپراى >صخره عروس<[24] ساخته شده است (← د.آ.، ج 8، ص140؛ براى ديگر آثار رحيموف ← احمدوف، ص 449ـ450). رحيموف چند مقاله ادبى ـ انتقادى نيز دارد كه برخى از آنها در كتاب >نويسنده و زندگى<[25] (1961) گرد آمده اند (عبداللّه يف و خليلوف، ص 277ـ278؛ سيدوف، 1967، ص 271). گزيده اى از آثار سليمان رحيموف در ده جلد (1968ـ 1981) چاپ و منتشر شده است (← احمدوف، ص450).
منابع : جواد هيئت، آذربايجان ادبيات تاريخينه بير باخيش، تهران 1358ـ1369ش؛
C•lal Abdullayev and Q. Xalilov, "Süleyman R•himov (1900-1983)", in Müasir A z•rbaycan •d•biyyati, vol.1, ed. C•lal Abdullayev, Tofiq Hüseynog§ lu, and Vaqif Sultanlâ, Baku: Bakâ Universiteti N•íriyyatâ, 2007; Teymur A¤hmadov, A¦ ¤zarb¦aija¦ n y¦azichilari (in Cyrillic), Baku 1995; Mammad `A¦ rif, S¤ anatk¦ar qoja¦ lma¦ z (in Cyrillic), Baku 1980; A¦ ¤zarb¦aija¦ n S¦avet adabiyy¦ati ta¦ rikhi (in Cyrillic), ed. H. B¦ab¦ayev, Q. Q¦asâmz¦ada, and B. Nabiyev, Baku: A¦ ¤zarb¦aij¦an SSR Elmlar A¦ kademiy¦asâ N¦ashriyy¦atâ, 1967; A¦ ¤zarb¦aija¦ n S¦avet ensiklopediy¦asi, Baku 1976-1987; M. Jafar, "Süleym¦an Rahimov", in A¦ ¤zarb¦aija¦ n adabiyy¦at ta¦ rikhi (in Cyrillic), vol.3, ed. S¤ amad Vor_g_h_un, Mirza èIbr¦ahimov, and M. ‘A¦ rif D¦ad¦a_sh_z¦ada, Baku: A¦ ¤zarb¦aij¦an SSR Elmlar A¦ k¦ademiy¦asâ Nashriyy¦atâ, 1957; Ya¤hy¦a Seyidov, Mehdi Hüseyn (in Cyrillic), Baku 1979; idem, "Mü¦asir dövrda adabiyy¦at (1954-1966): nasr", in A¦ ¤zarb¦aija¦ n S¦avet adabiyy¦ati ta¦ rikhi, ibid; Türk dili ve edebiyati ansiklopedisi, Iè stanbul: Dergâh Yayânlarâ, 1976-1998, s.v. "Süleyman Rahimof" (by Yavuz Akpânar); J. M. Vakilov, A¦ ¤zarb¦aija¦ n respublik¦asi va Ir¦an 40-ji illar (madani ‘al¦aqalar) (in Cyrillic), Baku 1991.
/ رحيم رئيس نيا /
[1] Qubadlâ.[2] . Ahmadov [3] . Jafar [4] Laµân.[5] . Abdullayev [6] . X lilov [7] Tدrk dili ve edebiyati ansiklopedisi. [8] . Azerbaycan Dخvl t Universiteti [9] Sha¦mo. [10] Azerbaycan Yazâµâlar Ittifakâ. [11] . Vakilov [12] Marx-Engels-Lenin Institute. [13] . Medeni-Maarif Mدessiseleri [14] . Azerbaycan Bakanlar Kurulu [15] A¦zarba¦ija¦n SSR A¦li covetinin deputa¦tâ. [16]. Seyidov [17].A¦ yn¦ali [18]. Q¦afqaz q¦art¦ali [19]. ‘A¦ rif [20]. Sac_h_li [21]. Mehm¦an [22]. Qanun namina [23]. Su ariz•si [24]. G•lin qayasâ [25]. Yazichi v• h•yat