رحمت، اصطلاحى قرآنى و يكى از اوصاف خداوند. واژه رحمت ۱۱۴ بار در قرآن آمده است (محمدفؤاد عبدالباقى، ذيل واژه). اين واژه همراه با مشتقاتش هم به عنوان وصفى براى خدا وهم نعمتهاى خاص و عام او به كار رفته؛ نيز در سه آيه درباره روابط انسانى به كار گرفته شده است (← اسراء: ۲۴؛ روم : ۲۱؛ حديد: ۲۷). مفهوم رحمت، علاوه بر آياتى كه حاوى اين واژه اند، در بافت معنايى آيات ديگرى كه مشتقات ريشه آن يعنى رَحِمَ به كار رفته است نيز يافت مى شود.در منابع لغوى، واژه رحمت مشتق از ريشه ر ح م و به معناى حالتى درونى و عاطفى آمده است كه رقت قلب، عطوفت و احسان از ويژگيهاى آن است. افزون بر اين، مفهوم رحمت را در ارتباط با خدا و با نظر به آيات قرآن، معادل مغفرت و نعمت نيز دانسته اند (براى نمونه ← زَجّاجى، ص ۴۱؛ ابن فارِس؛ راغب اصفهانى؛ ابن منظور، ذيل «رحم»). چون رقت قلب و عطوفت مخصوص انسان است و درباره خدا به كار نمى رود، رحمت خدا عبارت است از نعمت بخشى، فضل رسانى، احسان و اعطاى ابزار رشد و تكامل به موجودى كه قابليت رسيدن به كمال را دارد (← ابوحاتِم رازى، ص ۱۹۰؛ راغب اصفهانى، همانجا؛ كفعمى، ص ۲۸ـ۲۹؛ نيز ← طباطبائى، ذيل بقره: ۱۶۷ كه رحمت الهى را در تبيين عدم تعارض آن با خلود كافران در عذاب شرح داده است). در روايتى از حضرت على عليه السلام نيز به اين امر اشاره شده است (← ابن بابويه، ۱۳۵۷ش، ص ۳۰۶). ازاين رو، در بسيارى از منابع، نسبت دادن معناى لغوى رحمت به خدا رد، و رقت قلب از ساحت حق تعالى نفى شده است (براى نمونه ← همان، ص ۲۰۴؛ بيهقى، ۱۴۰۵ب، ص ۷۱؛ قرطبى، ص ۴۸۱ـ۴۸۲)؛ و هرچند مفهوم لغوى رحمت خالى از مفهوم تأثر و رقت قلب نيست و اين تأثر، انسان رحيم را به رفع نيازهاى محتاجان سوق مى دهد، خدا از اين ويژگى منزه است و اين درواقع كمال رحمت اوست (غزالى، ۱۹۷۱، ص ۶۶؛ نيز ← فيض كاشانى، ج ۱، ص ۱۵۹ـ۱۶۰). به اين سبب، برخى معتقدند رحمت در مورد خدا مفهومى مجازى دارد و به معناى اِنعام است (← قشيرى، ص ۸۶؛ جوينى، ص ۱۳۸؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۴۴ـ۴۵؛ كفعمى، ص ۲۹؛ قس طباطبائى، همانجا، كه مجازى بودن رحمت الهى را نمى پذيرد و براى رحمت حق تعالى معنايى حقيقى قائل است). غزالى (۱۹۷۱، ص ۶۵) اين انعام را داراى دو مرتبه مى داند: گاه صرفآ به نيازمندان تعلق مى گيرد كه مرتبه رحمت تام است، و گاه هم شامل كسانى مى شود كه استحقاق دريافت آن را دارند و هم آنهايى كه مستحق دريافت آن نيستند، كه اين مرتبه رحمت عام است. به عقيده او گستره زمانى رحمت عام هم دنيا و هم آخرت است.با بررسى آيات ناظر به رحمت مى توان گفت، مفهوم رحمت در قرآن شامل دو مرتبه است: مرتبه رحمت عام كه فراگير است و همه موجودات را در بر مى گيرد و مرتبه رحمت خاص كه به افراد خاصى، كه غالبآ از آنها نام برده شده است، يا افرادى تحت شرايط خاص تعلق مى گيرد. دو واژه رحمان و رحيم به ترتيب درباره اين دو نوع رحمت است (← الرحمان*؛ الرحيم*). به اين ترتيب، آيات را نيز به دو دسته كلى مى توان تقسيم كرد: آياتى كه در بردارنده مفهوم رحمت عام اند و آياتى كه به مفهوم رحمت خاص اشاره مى كنند.در آيات مرتبط با رحمت عام، دو نوع عبارت مشاهده مى شود: عباراتى كه به فراگير بودن رحمت دلالت مى كنند و عباراتى كه ناظر به اعطاى نعمتى عام اند. نوع نخست اين عبارات را در آيات ۱۵۶ سوره اعراف و ۷ سوره غافر مى توان يافت. در اين دو آيه، دو عبارت هم معنا هست كه مطابق آنها گستره رحمت همه چيز را شامل مى شود. دو عبارتِ «و رحمتى وَسِعَت كلَّ شَىء» و «ربَّنا وَسِعْتَ كلَّ شىءٍ رَحْمَةً»، شايد شاخص ترين عبارات در اشاره به مفهوم رحمت عام باشند. البته به نظر برخى مفسران، رحمت مورد نظر در اين آيات در دنيا عام است و هم به نيكان تعلق مى گيرد و هم به گناهكاران، ولى در آخرت خاص مؤمنان است. اين رحمت به نعمت و افاضه وجود به موجودات و آفرينش آنها تفسير شده است (← طبرى؛ طوسى؛ طبرِسى؛ ابن جوزى؛ فخررازى، التفسير، ذيل آيات). افزون بر دو آيه مذكور، از سياق بخشى از آيات ۱۲ و ۵۴ سوره انعام نيز چنين برمى آيد كه رحمت مذكور در آنها نيز عام است و به همه تعلق مى گيرد. به گفته مفسران، عبارت «كَتَبَ على نَفسِهِ الرَّحَمةَ» يا «كَتَبَ رَبُّكُم على نَفسِهِ الرَّحمَةَ» نشان مى دهد كه خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است. درواقع، فعل «كتب» بر قضاى محتوم دلالت مى كند. اين رحمت را به افاضه نعمت و خير بر مخلوقات نيز تعبير كرده اند (براى نمونه ← قمى؛ طوسى؛ طبرسى؛ فخررازى، التفسير؛ طباطبائى، ذيل آيات).در نوع دوم آيات، سخن از اعطاى نعمتهاى عامى است كه غالبآ به زندگى مخلوقات در دنيا مرتبط است. در اين آيات به اعطاى ابزارها و راههاى امرار معاش موجودات و فراهم آوردن اسباب زندگى و رزق و روزى آنها (براى نمونه ← اعراف: ۵۷؛ نحل: ۶ـ۸؛ اسراء: ۶۶؛ حج: ۶۵؛ فرقان: ۴۸؛ روم: ۴۶، ۵۰؛ قصص: ۷۳) و نيز هدايتى كه خدا به انسانها ارزانى كرده، اشاره شده است. در آياتى كه در آنها رحمت در قالب هدايت آمده معمولا عبارات «هُدىً و رحمةً» يا «امامآ و رحمةً» به كار رفته است كه غالبآ به قرآن و كتاب موسى اشاره دارد (براى نمونه ← انعام: ۱۵۴؛ اعراف: ۵۲؛ يونس: ۵۷؛ هود: ۱۷؛ انبياء: ۱۰۷؛ لقمان: ۲ـ۳). در آيه ۱۰۷ سوره انبياء، پيامبراكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم به منزله رحمت براى همه مخلوقات خوانده شده است و مى توان اين آيه را يكى از شاخص ترين آيات درباره رحمت عام دانست (براى آراى مختلف ← مجاهدبن جبر؛ طبرى؛ طوسى؛ طبرسى؛ فخررازى، التفسير، ذيل آيه). طوسى (همانجا) اين آيه را دليلى شمرده است بر رد سخن مجبره كه كافران را مشمول رحمت الهى نمى دانستند.آياتى كه بر رحمت خاص الهى دلالت دارد معمولا همراه با نام افراد يا گروههاى خاصى در قرآن ذكر شده كه داراى مصاديق بسيارى است. بيشترين مصاديق رحمت خاص الهى، پيامبران اند. ازجمله، رحمت عطاشده به حضرت زكريا در مورد تولد فرزند او، يحيى (← مريم: ۲ـ۱۱)؛ رحمت خدا بر حضرت ابراهيم و همسرش درباره تولد اسحاق و يعقوب (هود: ۷۱ـ۷۳)؛ رحمتى كه خداوند به حضرت ايوب (انبياء: ۸۳ـ۸۴؛ ص۴۳:) و حضرت هود و پيروانشان عطا كرد (اعراف: ۷۲؛ هود: ۵۸)؛ نجات حضرت شعيب و پيروانش (هود: ۹۴؛ نيز ← شعراء : ۱۸۹ـ۱۹۱)؛ نجات حضرت صالح و پيروانش به رحمت الهى (هود: ۶۶) و نيز انتخاب هارون به عنوان وزير حضرت موسى از طرف خدا (مريم: ۵۳). در برخى ديگر از آيات، مفهوم رحمت خاص با ارجاع به صفت رحيم مشخص شده است. براى مثال، مى توان به آياتى اشاره كرد كه در آنها از يارى رساندن خدا به نوح و صالح و لوط و موسى عليهم السلام و همراهانشان و نجات آنها سخن رفته است (به ترتيب ← شعراء: ۱۱۹ـ۱۲۲، ۱۵۸ـ ۱۵۹،۱۷۰ـ۱۷۵، ۶۵ـ۶۸).علاوه بر پيامبران، انسانهاى ديگر نيز در موقعيتهاى خاصى مشمول رحمت الهى قرار مى گيرند، از جمله در صورت هجرت و جهاد و نيز كشته شدن در راه خدا (← بقره: ۲۱۸؛ آل عمران : ۱۵۷؛ توبه: ۲۰ـ۲۱)، اطاعت از خدا و پيروى از قرآن و پيامبراكرم، امر به معروف و نهى از منكر، تقوا، برپاداشتن نماز، پرداختن زكات و انفاق (آل عمران: ۱۳۲؛ انعام: ۱۵۵؛ اعراف : ۶۳، ۱۵۶؛ توبه: ۷۱، ۹۹؛ نور: ۵۶)، احسان (اعراف: ۵۶)، گوش فرادادن به قرائت قرآن (اعراف: ۲۰۴)، پرهيز از پرستيدن غير خدا و نيز دورى از كسانى كه خدا را نمى پرستند (كهف: ۱۶)، توبه (نمل: ۴۶)، شب زنده دارى و ترس از آخرت (زمر: ۹)، ايمان به خدا و عمل صالح (نساء: ۱۷۵؛ جاثيه: ۳۰) و اصلاح ميان مؤمنان (حجرات: ۱۰). همه اينها نشان دهنده برخوردارى مؤمنان و نيكوكاران از رحمت خاص خداست، اما عبارات ديگرى مانند «لِيُدخِلَ اللّهُ فى رَحمتهِ مَن يشاء» يا «يَختَصُّ بِرحمَتهِ مَن يَشاء» نيز در قرآن هست كه در آنها بر اراده خدا در اختصاص دادن رحمتش به برخى از انسانها تأكيد شده است (← بقره: ۱۰۵؛ شورى: ۸؛ فتح: ۲۵؛ دهر: ۳۱). به اين معنا كه خداوند كسانى را كه استحقاق دريافت اين نوع رحمت را دارند، مشمول رحمت خويش قرار مى دهد. اين رحمت را غالبآ به نبوت، رسالت، اسلام، هدايت و قرآن تفسير كرده اند (براى نمونه ← طبرى؛ طوسى؛ طبرسى؛ شهرستانى؛ ابن جوزى، ذيل بقره: ۱۰۵، دهر: ۳۱؛ نيز ← رهبر[۱] ، ص ۱۶۴).در قرآن، افزون بر مصاديقى كه براى رحمت عام و خاص ذكر شد، امور ديگرى نيز از مصاديق رحمت خوانده شده است، ازجمله: مقررداشتن ديه در صورت تمايل صاحب حق به جاى قصاص (بقره: ۱۷۸)، باران (اعراف: ۵۷؛ فرقان: ۴۸؛ نمل: ۶۳)، قرآن (اعراف: ۵۲، ۲۰۳؛ نحل: ۶۴، ۸۹؛ اسراء: ۸۲؛ نمل : ۷۶ـ۷۷؛ لقمان: ۲ـ۳) و نزول آن (دخان: ۲ـ۶)، پيامبر اكرم كه وجودش براى همه به ويژه مؤمنان رحمت است (توبه: ۶۱؛ انبياء: ۱۰۷)، گنج متعلق به دو يتيم كه زير ديوار خرابى بود و خضر عليه السلام آن را تعمير كرد (كهف: ۸۲)، سدى كه ذوالقرنين ساخت (كهف: ۹۸)، عيسى مسيح عليه السلام (مريم : ۲۱)، توالىِ شب و روز (قصص: ۷۳)، زنده كردن زمين پس از مردن آن (روم: ۵۰) و در امان نگاه داشتنِ تقواپيشگان از سختيهاى روز رستاخيز (غافر: ۹).براساس آيات قرآن مى توان ويژگيهاى مختلفى براى رحمت برشمرد، ازجمله اينكه رحمت يكى از نشانه هاى فضل خداست (بقره: ۱۰۵؛ آل عمران: ۷۴؛ اسراء: ۸۷)؛ متعَلَّق دعا قرار مى گيرد (آل عمران: ۸؛ اعراف: ۱۵۱؛ يونس: ۸۶؛ كهف : ۱۰)؛ در ارتباط تنگاتنگ با مغفرت و آمرزش خداست (آل عمران: ۱۵۷؛ نساء: ۹۶؛ كهف: ۵۸؛ زمر: ۵۳)؛ واسطه نجات و رهايى است (هود: ۵۸، ۶۶، ۹۴)، ولى باعث رفع عذاب از مجرمان نخواهد شد (انعام: ۱۴۷)؛ كسى نمى تواند مانع تعلق گرفتن آن به ديگرى شود (فاطر: ۲؛ زمر: ۳۸)؛ از ديگر اندوخته ها برتر است (زخرف: ۳۲).غالب مفسران وجه معنايى واژه رحمت را بنا بر آيه اى كه در آن قرار گرفته و مضمون كلى آن آيه توضيح داده اند. بنابراين، گرچه مشتركات فراوانى درباره مفهوم رحمت در تفاسير يافت مى شود، لزومآ نظر واحدى درباره آن نمى توان يافت. بيشتر مفسران مراد از رحمت را نعمت، به ويژه نعمتى كه شايسته شكر و عبادت است، هدايت، ارسال رسل، اسلام، قرآن، خير، مغفرت و بهشت دانسته اند (براى نمونه ← مقاتل بن سليمان، ذيل بقره: ۱۰۵، آل عمران: ۱۰۷؛ قمى، ذيل زخرف: ۲۳؛ طوسى، ذيل حمد: ۱ـ۲، زخرف: ۳۲، دخان: ۵ـ۶؛ طبرسى، ذيل زمر: ۵۳، جاثيه: ۳۰؛ ابن جوزى، ذيل آل عمران: ۷۴، نساء : ۸۳، هود: ۲۸). مى توان گفت، همه اين موارد درواقع جلوه هايى از رحمت اند كه در قرآن به آنها اشاره شده است.چنان كه ذكر شد، بسيارى از مفسران رحمت را به معناى اِنعام دانسته اند، اما در تبيين مفهوم آن نظرهاى متفاوتى ارائه كرده اند. فخررازى (شرح اسماءاللّه الحسنى، ص ۱۵۵ـ۱۵۷) به پاره اى از اين اختلاف نظرها اشاره و آنها را نقد كرده است. به نقل او، برخى معتقدند رحمت اراده رساندن نعمت و خير و نيز دفع شر است و از صفات ذات به شمار مى آيد و به نظر برخى ديگر صفت فعل و به معناى رساندن خير و دفع شر است. وى همچنين بيان كرده است كه برخى با استناد به پاره اى از آيات قرآن رحمت را نامى براى خير دانسته اند. ثعلبى (ذيل حمد: ۱) دو معنا براى رحمت ذكر كرده است. به يك معنا، رحمت اراده رساندن خير به كسانى است كه شايسته آن اند، كه در اين صورت رحمت صفت ذات است؛ اما طبق بيانى ديگر رحمت به كسانى كه حتى شايستگى آن را ندارند نيز تعلق مى گيرد و عذاب را از گنهكاران دفع مى كند كه در اين صورت صفت فعل است. با توجه به بعضى از آيات كه در آنها رحمت همراه با فعلهايى از ريشه «وهب» يا «أتى» به معنى بخشيدن (براى نمونه← آل عمران: ۸؛ هود: ۲۸، ۶۳؛ كهف: ۱۰، ۶۵؛ مريم: ۵۰، ۵۳) يا «ذوق» به معنى چشاندن (براى نمونه ← يونس: ۲۱؛ هود: ۹؛ روم: ۳۳، ۳۶؛ فصّلت: ۵۰) آمده است، اين نظر تقويت مى شود كه رحمت، انعام و بخشش خير يا در مواردى خود نعمت است (← جوينى، ص ۱۳۸؛ نيز ← د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Rah¤ma").برخى نيز مفهوم رحمت و رأفت را يكى دانسته اند با اين تفاوت كه رأفت مبالغه در رحمت است (← ابوحاتم رازى، ص ۳۰۳ـ۳۰۴؛ ابوهلال عسكرى، ص ۲۴۶؛ قاضى عبدالجباربن احمد، المغنى، ج ۲۰، ص ۲۰۸؛ بيهقى، ۱۴۰۵الف، ص ۳۷؛ طوسى، ذيل بقره: ۱۱۶؛ نيز ← الرؤوف*).همچنين مفهوم رحمت در برخى آيات با مفهوم مغفرت و غفران و عفو يكسان دانسته شده است (← طبرسى؛ ابن جوزى، ذيل اعراف: ۵۶). گرچه عبارت «مغفرةً و رحمةً» (نساء: ۹۶) يك بار در قرآن آمده، در بسيارى از آيات واژه غفور، كه يكى از اسماى خدا به شمار مى آيد، عطف به رحيم شده است. بسيارى از اين آيات درباره بخشايش گناهان و دوركردن عذاب و در مواردى انذار از عقوبت و غضب الهى و بشارت به عفو و غفران خداست. اين بخشايش و عفو الهى درواقع به واسطه رحمت خداست كه به انسانها اعطا مى شود. اما اين نوع رحمت شامل حال ظالمان و كافران نخواهد بود. در اين آيات، بر لزوم توبه و بازگشت به سوى خدا و نيز اعمال صالح براى برخوردارى از رحمت تأكيد شده است (براى نمونه ← بقره: ۲۱۸؛ آل عمران : ۸۶ـ۸۹ ، ۱۲۹؛ نساء: ۹۵ـ۱۱۰؛ مائده: ۳۹؛ اعراف: ۱۶۶ـ۱۶۷؛ حجر: ۴۹؛ زمر: ۵۳؛ شورى: ۵). همچنين مطابق آيه ۱۴۷ سوره انعام، مجرمان صراحتآ خارج از دايره رحمت الهى قرارگرفته اند و در بسيارى موارد مفسران لعنت الهى را به دورى از رحمت خدا تفسير كرده اند (براى نمونه ← طوسى، ذيل مائده: ۱۳، ۸۱؛ طبرسى، ذيل بقره: ۱۶۱، نساء: ۵۲؛ ابن جوزى، ذيل مائده: ۱۳، ۸۱). در روايات نيز گاهى به تقابل رحمت و غضب اشاره شده است (← كلينى، ج ۱، ص ۲۱؛ ابن بابويه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص ۵۸۹؛ نيز ← غضب*). همه اين عبارات دالّ بر اين است كه گرچه خدا رحيم است، گناهكاران از رحمت او سهمى نخواهند داشت و عذاب خواهند شد. البته اين امر به معناى آن نيست كه راه توبه و بازگشت به سوى خدا و نيز بهره مندى از رحمت او بسته است (رهبر، ص ۱۶۵ـ۱۶۶). چنان كه طبق رواياتِ بسيارى، نااميدى از رحمت خدا به منزله يكى از گناهان كبيره معرفى شده است (براى نمونه ← كلينى، ج ۲، ص ۲۸۰؛ ابن شعبه، ص ۴۲۶؛ ابن بابويه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص ۶۱۰؛ نيز براى تفصيل بحث ← >دايرة المعارف قرآن<[۲] ، ذيل "Mercy").در احاديث شيعى در تفسير برخى آيات، مراد از رحمت يكى از امامان معصوم يا ولايت ايشان دانسته شده است (براى نمونه ← قمى، ذيل حديد: ۲۸؛ كوفى، ذيل حديد: ۲۸، دهر : ۳۱؛ عياشى، ذيل نساء: ۸۳). همچنان كه طبق شمارى از احاديث، به طور كلى، پيامبراكرم و امامان معصوم از مظاهر رحمت الهى به بندگان اند (← ابن طاووس، ص ۳۱۸؛ مجلسى، ج ۱۱، ص ۱۱۴، ج ۲۶، ص ۲۵۰). طبق برخى احاديث، ازجمله افرادى كه رحمت الهى شامل حالشان مى شود كسانى اند كه به برادر دينى خود اكرام مى كنند و نيز كسانى كه به زيردستان خود رحم مى كنند. البته عكس آن نيز صادق است و كسى كه به ديگران رحم نكند، محروم از رحمت الهى دانسته شده است (← كلينى، ج ۲، ص ۲۰۶؛ عبدالواحدبن محمد آمِدى، ص ۴۳۵؛ سيوطى، ج ۲، ص ۵۸۰). خشيت و خشوع در برابر بارى تعالى، اميدوارى، دعا و توبه نيز در احاديث از ديگرمظاهر رحمت الهى خوانده شده است (← ابن شعبه، ص ۸۵؛ عبدالواحدبن محمد آمدى، ص ۱۹۲، ۱۹۵؛ سيوطى، ج ۱، ص ۳۹۰؛ متقى هندى، ج ۳، ص ۴۹۱؛ مجلسى، ج ۷۴، ص ۲۱۵، ج ۹۰، ص ۳۳۶). به موجب حديثى ديگر، حق تعالى صد رحمت آفريد، و تنها يكى از آنها را به زمين فرستاد كه رحمتِ ميان پدر، مادر و فرزند و ساير موجودات همه از آن نشئت گرفته است. آنگاه خداى تعالى ۹۹ مرتبه ديگر رحمت را براى اوليايش نگاه داشت (طبرانى، ج ۱۹، ص ۴۱۷؛ هيثمى، ج ۱۰، ص ۲۱۴؛ متقى هندى، ج ۳، ص ۹۷).در منابع كلامى نيز درباره رحمت الهى مسائلى طرح شده است كه از جمله آنها مى توان به بحث درباره چگونگى برخوردارى كافر از رحمت خدا اشاره كرد. فخررازى (شرح اسماءاللّه الحسنى، ص ۱۵۷ـ۱۵۹؛ التفسير، ذيل اعراف: ۱۵۶، انعام: ۵۴) در اين باره آراى اشاعره و معتزله را به تفصيل بيان كرده و توضيح داده كه اشاعره معتقدند خدا به كافران نعمت دين را عطا نكرده است. به نظر برخى از آنها، برخوردارى كافران از نعمتهاى دنيايى نيز درواقع استدراج است (به معناى نزديك شدن تدريجى به سوى هلاكت و نابودى كه با تجديد نعمتى بعد از نعمت ديگر حاصل مى شود). اما بعضى از اشاعره با استناد به برخى آيات اين نظر را رد كرده اند. فخررازى قائل به قول نخست است و نعمتهاى دنيا را براى كافران در ظاهر نعمت و در باطن عذاب و نقمت دانسته است. در بيان نظر معتزله چنين آورده كه خداوند به كافران هم نعمت دين و هم نعمتهاى دنيا را عطا كرده است. به عقيده آنها، رحمت عبارت است از اراده خير و همه موجودات زنده از آن بهره مند خواهند بود. همچنين آيه «كَتَبَ رَبُّكم على نَفسِهِ الرَّحَمةَ» (انعام: ۵۴) با خلق كفر در وجود كافر و منع او از ايمان و عذاب جاودانه او منافات دارد (براى نظر معتزله نيز ← قاضى عبدالجباربن احمد، المغنى، ج ۸، ص ۳۱۱ـ ۳۱۲). بنابر اين نظر، صفت رحمت را براساس رأى اشاعره نمى توان برقرار دانست، چرا كه آنها معتقد به نظريه كسب اند و رحمت الهى را درباره كفار نمى پذيرند. فخررازى ضمن اشاره به اشكالاتى كه معتزله بر عقيده اشاعره وارد كرده اند، همان ايرادات را درباره خود معتزله نيز صادق دانسته و نظر آنان را نقد كرده است (← شرح اسماءاللّه الحسنى، ص ۱۶۳ـ۱۶۵؛ نيز ← العفُوّ*). در منابع كلامى همچنين به ارتباط قاعده لطف و رحمت الهى توجه شده است (براى نمونه ← قاضى عبدالجباربن احمد، المغنى، ج ۱۳، ص ۱۹۰ـ۱۹۱؛ كراجكى، ج ۱، ص ۷۲؛ غزالى، ۱۴۰۹، ص ۵۹؛ تفتازانى، ج ۵، ص ۵؛ نيز براى بحث از انتصاب امام و اشتمال آن بر لطف و رحمت الهى از نظر اماميان ← علامه حلّى، ص ۱۲۳ـ۱۲۵؛ بحرانى، ج ۱، ص ۱۰۴ـ۱۰۶). همچنين، در تبيين معناى «نظر» در آيه ۷۷ سوره آل عمران، كه به موجب آن خداوند در قيامت به كسانى كه عهد الهى را به بهايى اندك مى فروشند نظر نمى كند، گفته شده است مراد نظرِ رحمتى است كه در پىِ آن عفو و بخشايش باشد (قاضى عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص ۱۹؛ على بن محمد آمِدى، ج ۱، ص ۵۳۹). مسئله كلامىِ ديگر درباره رحمت، بحث از سازگارى يا تعارض آن با وجود شرور و آفات است. مثلا اين پرسش مطرح شده است كه چگونه با اينكه خداى رحمان و رحيم از گرفتارى و مصائب بندگانش باخبر است و توانايى رفع آن را دارد همواره چنين نمى كند و جهان را عارى از شرور و آفات نمى سازد. به اين پرسش پاسخهاى گوناگونى براساس گرايشهاى فكرى متفاوت داده شده است ازجمله اينكه امورى كه شر به شمار مى آيند در ظاهر شرند و در باطن متضمن خير بسيارند و نبود اين مقدار شر در جهانْ محال و برخلاف مصالح بندگان است (براى بررسى بيشتر اين مسئله ← غزالى، ۱۹۷۱، ص ۶۷ـ۶۹؛ فخررازى، شرح اسماءاللّه الحسنى، ص ۱۶۱ـ۱۶۳؛ نيز ← شرّ/ شرور*).در متون عرفانى، آنچه درباره مفهوم رحمت گفته شده است بيشتر به تبيينهاى ابن عربى* و شارحان او باز مى گردد. بااين حال، پيش از آنها عين القضاة همدانى (ص ۹۰) در تفسيرى عرفانى از حديث كنز مخفى، كنز را به گنج رحمت تعبير كرده است كه آن را پيامبراكرم ميان خاصان امتش تقسيم كرد، و آنها ميان عموم انسانها تقسيم مى كنند. او با اشاره به زكات اين گنج، كه بخشودن بسيارى از گناهكاران در آخرت است، تلويحاً رحمت را به عفو و مغفرت الهى تعبير كرده است. از ديدگاه ابن عربى و پيروان او قول به جاودانگى عذاب كفار با وسعت فراگير رحمت الهى در تعارض است (← الفتوحات، ج ۳، ص۲۵؛ براى ارزيابى اين نظر ابن عربى ← خلود*). وى همچنين به مراتب رحمت اشاره و آن را به امتنانى و واجب تقسيم كرده است. رحمت امتنانى همان رحمت عام است كه همه عالم را در برگرفته و به واسطه آن خداوند موجودات را روزى مى دهد. اسم رحمان بر اين مرتبه از رحمت دلالت دارد. رحمت واجب، كه به اسم رحيم خدا باز مى گردد، خاص است و متعلَّقى خاص دارد. بااين حال، همه موجودات قابل و پذيرنده آن به شمار مى آيند. او رحمت عام خدا را نامتناهى دانسته كه حتى غضب الهى نيز از آن صادر مى شود (← فصوص، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۴،۱۷۷؛الفتوحات، ج ۴، ص ۲۰۰؛ نيز براى شرح و توضيح آن ← صدرالدين قونيوى، ص ۲۷۰ـ۲۷۶؛ عبدالرزاق كاشانى، ص ۳۸۳ـ۳۹۱). بنابراين، رحمت صادرشده از اسم رحمان با رحمتى كه از اسم رحيم صادر مى شود متفاوت است (جيلى، ص ۷۳ـ۷۴). لاهيجى آن را به تجلى رحمانى و تجلى رحيمى تعبير كرده است. تجلى رحمانى، يا فضل، افاضه وجود به همه موجودات و ايجاد كونين است و تجلى رحيمى، يا فيض، فيضان كمالات معنوى به مؤمنان و صديقان است (ص ۴ـ۵). سيدحيدر آملى در تبيين مراتب وجود، رحمان را در آيه دوم سوره حمد اشاره به خليفة اللّه يا همان انسان كامل دانسته كه جسمش مظهر رحمان و نفْسش مظهر رحيم است. به نظر او انسان كامل واسطه رحمت ميان خدا و عالم است (ص ۳۸۰ـ۳۸۱، ۵۵۵ـ۵۵۹).
منابع : علاوه بر قرآن؛ عبدالواحدبن محمد آمِدى، تصنيف غررالحكم و درر الكلم، قم ۱۳۶۶ش؛ على بن محمد آمدى، ابكارالافكار فى اصول الدين، چاپ احمد محمد مهدى، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ حيدربن على آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانرى كوربن و عثمان اسماعيل يحيى، تهران ۱۳۶۸ش؛ ابن بابويه، التوحيد، چاپ هاشم حسينى طهرانى، قم ?]۱۳۵۷ش[؛ همو، كتاب الخصال، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۲ش؛ ابن جوزى، زاد المسير فى علم التفسير، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلى اللّه عليهم، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن طاووس، اليقين باختصاص مولانا على (عليه السلام) بامرة المؤمنين، چاپ ]محمدباقر ومحمدصادق[ انصارى، قم ۱۴۱۳؛ ابن عربى، الفتوحات المكية، بيروت : دارصادر، ]بى تا.[؛ همو، فصوص الحكم، و التعليقات عليه بقلم ابوالعلاء عفيفى، تهران ۱۳۷۰ش؛ ابن فارِس؛ ابن منظور؛ ابوحاتِم رازى، كتاب الزينة فى الكلمات الاسلامية العربية، صنعا ۱۴۱۵/۱۹۹۴؛ ابوهلال عسكرى، معجم الفروق اللغوية، الحاوى لكتاب ابى هلال العسكرى و جزءًا من كتاب السيد نورالدين الجزائرى، قم ۱۴۱۲؛ هاشم بن سليمان بحرانى، غاية المرام و حجة الخصام فى تعيين الامام من طريق الخاص و العام، چاپ على عاشور، بيروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛ احمدبن حسين بيهقى، الاعتقاد و الهداية الى سبيل الرشاد، چاپ كمال يوسف حوت، بيروت ۱۴۰۵الف؛ همو، كتاب الاسماء و الصفات، بيروت ۱۴۰۵ب؛ مسعودبن عمر تفتازانى، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عميره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش؛ احمدبن محمد ثعلبى، الكشف و البيان، المعروف تفسيرالثعلبى، چاپ على عاشور، بيروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ عبدالملك بن عبداللّه جوينى، كتاب الارشاد الى قواطع الادلة فى اصول الاعتقاد، چاپ محمديوسف موسى و على عبدالمنعم عبدالحميد، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰؛ عبدالكريم بن ابراهيم جيلى، الكمالات الالهية فى الصفات المحمدية، چاپ سعيد عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ حسين بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، چاپ محمد سيد كيلانى، بيروت ]بى تا.[؛ عبدالرحمان بن اسحاق زَجّاجى، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسين مبارك، بيروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ زمخشرى؛ عبدالرحمان بن ابى بكر سيوطى، الجامع الصغير فى احاديث البشير النذير، بيروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدبن عبدالكريم شهرستانى، تفسيرالشهرستانى، المسمّى مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، چاپ محمدعلى آذرشب، تهران ۱۳۸۶ش؛ محمدبن اسحاق صدرالدين قونيوى، ترجمه و متن كتاب الفكوك، يا، كليد اسرار فصوص الحكم، مقدمه و تصحيح و ترجمه محمد خواجوى، تهران ۱۳۷۱ش؛ طباطبائى؛ سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، چاپ حمدى عبدالمجيد سلفى، ج ۱۹، قاهره ]بى تا.[؛ طبرِسى؛ طبرى، جامع؛ طوسى؛ عبدالرزاق كاشانى، شرح فصوص الحكم، چاپ مجيد هادى زاده، تهران ۱۳۸۳ش؛ حسن بن يوسف علامه حلّى، الالفين فى امامة اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، كويت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ محمدبن مسعود عياشى، كتاب التفسير، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بى تا.[؛ عبداللّه بن محمد عين القضاة، تمهيدات، چاپ عفيف عسيران، تهران ?]۱۳۴۱ش[؛ محمدبن محمد غزالى، كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛ همو، المقصد الاسنى فى شرح معانى اسماءاللّه الحسنى، چاپ فضله شحاده، بيروت ۱۹۷۱؛ محمدبن عمر فخررازى، التفسير الكبير، قاهره ]بى تا.[، چاپ افست تهران ]بى تا.[؛ همو، شرح اسماءاللّه الحسنى للرازى، و هو الكتاب المسمى لوامع البينات شرح اسماءاللّه تعالى و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش؛ محمدبن شاه مرتضى فيض كاشانى، علم اليقين فى اصول الدين، قم ۱۳۵۸ش؛ قاضى عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمير مصطفى رباب، بيروت ۱۴۲۲؛ همو، المغنى فى ابواب التوحيد و العدل، ج ۸، چاپ توفيق طويل و سعيد زايد، قاهره]بى تا.[، ج ۱۳، چاپ ابوالعلاء عفيفى، قاهره ۱۳۸۲/۱۹۶۲، ج ۲۰، چاپ عبدالحليم محمود و سليمان دنيا، ]قاهره، بى تا.[؛ محمدبن احمد قرطبى، الاسنى فى شرح اسماءاللّه الحسنى و صفاته العُلى، چاپ شحات احمد طحان، منصوره، مصر ۱۴۲۷/۲۰۰۶؛ عبدالكريم بن هوازن قشيرى، التحبير فى التذكير، چاپ ابراهيم بسيونى، قاهره ۱۹۶۸؛ على بن ابراهيم قمى، تفسيرالقمى، چاپ طيب موسوى جزائرى، قم ۱۴۰۴؛ محمدبن على كراجكى، كنزالفوائد، چاپ عبداللّه نعمه، بيروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ ابراهيم بن على كفعمى، المقام الاسنى فى تفسير الاسماء الحسنى، چاپ فارس حسون، قم ۱۴۱۲؛ كلينى (بيروت)؛ فرات بن ابراهيم كوفى، تفسير فرات الكوفى، چاپ محمد كاظم محمودى، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ محمدبن يحيى لاهيجى، مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقى و عفت كرباسى، تهران ۱۳۷۱ش؛على بن حسام الدين متقى هندى، كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بكرى حيّانى و صفوة سقا، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ مجاهدبن جبر، تفسير مجاهد، چاپ عبدالرحمان طاهربن محمد سورتى، اسلام آباد: مجمع البحوث الاسلامية، ]بى تا.[؛ مجلسى؛ محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ?] ۱۳۹۷[؛ مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل بن سليمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، ]قاهره [۱۹۷۹ـ۱۹۸۹؛ على بن ابوبكر هيثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
EI2, s.v. "Ra¤ hma" (by D. Gimaret); Encyclopaedia of the Qur’¦an, ed. Jane Dammen McAuliffe, Leiden: Brill, 2001-2006, s.v. "Mercy" (by Daniel C. Peterson); Daud Rahbar, God of justice: a study in the ethical doctrine of the Qur’¦an, Leiden 1960.
/ فهيمه سادات بهشتى و فيروزه صادق زاده دربان /
1.Rahbar 2. Encyclopaedia of the Qur’¦an