رحله، اصطلاحى در علوم حديث به معناى سفر براى فراگيرى حديث. سفركردن براى طلب علم از توصيه هاى قرآن كريم و پيامبر صلى اللّه عليه وآله وسلم است. در آيه ۱۲۲ سوره توبه، موسوم به آيه نَفْر، مسافرت براى تفقّه در دين براى آگاهى رسانى به ديگران، سفارش شده است. پيامبراكرم نيز جستجوى دانش را، حتى اگر در چين باشد، توصيه فرموده اند (← بيهقى، ج ۳، ص ۱۹۴؛ خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، ص ۷۲، ۷۵؛ حرّعاملى، ج ۲۷، ص ۲۶). همچنين از ايشان نقل شده است كه هركس مسيرى را براى طلب دانش بپيمايد، خدا راهى براى او به بهشت باز مى كند و فرشتگان بالهايشان را در راه طالب علم مى گشايند (← كلينى، ج ۱، ص ۸۳؛ احمدبن حنبل، ج ۵، ص ۱۹۶). سفارشهايى از اين قبيل موجب شد كه از همان صدر اسلام، افراد براى كسب علم به ديگر شهرها و سرزمينها سفر كنند. جابربن عبداللّه انصارى، صحابى پيامبراكرم، را نخستين كسى دانسته اند كه براى شنيدن حديث از صحابى ديگرى به شام سفر كرد (← خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، ص ۱۰۹ـ۱۱۱؛ ابن عبدالبَرّ، ج ۱، ص ۳۸۹). گزارشهاى زيادى از سفر اصحاب امامان عليهم السلام به نزد ايشان براى فراگيرى علم دين نقل شده است (براى نمونه ← نجاشى، ص ۳۹، ۱۷۷، ۳۹۶). با اينكه در قديم بيشتر رحله ها براى طلب حديث بود، منحصر به آن نماند و طالبان براى فراگيرى ديگر علوم نيز سفر مى كردند. چنان كه افراد بسيارى براى آموختن فقه، از جمله نزد فقيهى چون ابوحامد غزالى يا ابوحامد اسفراينى، به بغداد و خراسان و ديگر شهرها سفر مى كردند (← سبكى، ج ۵، ص۲۶۷، ج ۶، ص ۳۴، ۱۰۹، ج ۷، ص ۹۰، ۱۱۸). از سخت ترين سفرها، سفر به باديه ها براى فراگيرى لغت و زبان فصيح عربى بود (← تعليم وتربيت*، بخش ۲).اهداف اصلى محدّثان از رحله عبارت بود از تحمل حديث*، اطمينان يافتن از درستى حديثى كه از طريقى ديگر شنيده يا تحمل كرده بودند، طلب احاديث عالى الاِسناد، جستجوى احوال راويان، مذاكره با عالمان درباره عيوب احاديث (علل الحديث*) و نقد آنها (← خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، مقدمه نورالدين عتر، ص۱۷ـ۲۳؛ نيز ← عبدالماجد غورى، ج ۲، ص ۱۳۳ـ۱۳۶). چنان كه خطيب بغدادى (۱۴۰۶، ص ۴۴۲) گفته است، اگر حكم حديث متصل و مرسل يك چيز بود و بين آنها تفاوتى نبود، هيچ كس براى كتابت حديث سفر نمى كرد و سختى سفر را براى ديدن عالمان و شنيدن حديث از آنان در ديگر سرزمينها بر خود هموار نمى كرد.از فوايد عمده سفر براى سماع حديث يكى اين بود كه محدّث علاوه بر احاديثى كه در شهر خود فراگرفته بود، احاديثى هم از محدّثان ديگر شهرها مى شنيد يا اينكه احاديثى در همان معنايى كه در شهر خود شنيده بود در ديگر شهرها مى آموخت و اين مايه اطمينان قلبى او مى شد، يا اينكه محدّث سفر مى كرد تا احاديثى با اسناد عالى فرا بگيرد (← مدينى، مقدمه موفق بن عبداللّه، ص ۸). از ديگر فوايد چنين سفرهايى اين بود كه متون حديثى كه در اقصا نقاط عالم اسلام پراكنده بود، جمع آورى مى شد و محدّثان مى توانستند احاديث مختلف را باهم تطبيق دهند و احاديث دروغين و جعلى را از احاديث صحيح جدا كنند. افزون بر اين، براثر اين گونه سفرها دانش جرح و تعديل* رشد مى كرد و گسترش مى يافت، زيرا وقتى رجالىِ ناقدى به شهر راوى مى رفت و با مردم آن شهر معاشرت مى كرد، از آنها درباره او تحقيق مى كرد و با روحيات، انديشه ها، عقايد و اعمال او از نزديك آشنا مى شد، حال آنكه اين كار بدون سفر براى او ميسر نبود (اعظمى، ص ۱۵۴).همچنين، اين سفرهاى علمى كسانى را كه در نقل احاديث متقن بودند از كسانى كه تساهل مى ورزيدند، متمايز مى ساخت. بنابراين، كسى كه حديث را از سرچشمه اصلى آن دريافت نمى كرد، متساهل محسوب مى شد و اين در حق وى نوعى جرح بود (همان، ص ۱۵۴ـ۱۵۵). به همين سبب، يحيى بن مَعين* از كسى كه در شهر خود مى نشست و كتاب مى نوشت و متحمل رنج سفر نمى شد، انتقاد كرده و او را از زمره افرادى به شمار آورده است كه نبايد از آنها رشد و هدايت طلبيد (← خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، ص ۸۹). از ديگر فوايد رحله، نشر حديث در شهرهاى مختلف، شكوفايى فرهنگ عمومى مسلمانان و آشنايى محدّثان با عالمان ديگر سرزمينها بود (همان، مقدمه نورالدين عتر، ص ۲۴ـ۲۸؛ نيز ← عبدالماجد غورى، ج ۲، ص ۱۳۶ـ۱۳۹). براى نمونه، ابن بابويه در سفر به خراسان در مشهد و نيشابور به املاى حديث پرداخت (← ص ۱۸۰، ۱۸۴، ۷۵۲، ۷۶۳، ۷۷۳).براى رحله آدابى ذكر شده است، ازجمله، حديث شنيدن محدّث از محدّثان شهر خود و سپس سفر به ديگر شهرها، انتخاب شهرهاى مهم از نظر علمى براى سفر به آنها، كثرت استماع حديث به جاى كثرت ديدن مشايخ و مذاكره علمى با محققان براى تعمق و فهم درست و رعايت آداب عمومى كه در همه سفرها بايد به آنها توجه كرد (← خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، همان مقدمه، ص ۲۹ـ۳۱؛ نيز ← عبدالماجد غورى، ج ۲، ص ۱۳۹ـ۱۴۱). برخى از طالبان علم، قبل از شروع سفر علمى، با استادان شهر خود مشورت مى كردند (براى نمونه ← زرنوجى، ص ۴۶، ۴۸). محدّثان در سفر براى شنيدن حديث، متحمل سختيهاى زيادى مى شدند. برخى از آنها گاه در طول زندگانى شان هيچ گاه طعم آسودگى و اقامت در وطن را نمى چشيدند و پيوسته در سفر بودند. چنان كه نجاشى (ص ۳۹۶) درباره ابوالمفضّل شيبانى آورده كه در طول عمرش براى شنيدن حديث سفر مى كرد. ازاين روست كه ابراهيم بن ادهم* معتقد بود خدا به سبب سفر در طلب حديث، بلا را از اين امت دفع مى كند (← خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، ص ۸۹ـ۹۰). طالب علم گاه نيز بخش عمده اى از اموالش را صرف سفر براى طلب حديث مى كرد (فارسى، ص ۴۶).در احوال مَعمَربن راشَد ازْدى (متوفى ۱۵۳) آورده اند كه وى نخستين فردى بود كه در طلب حديث به يمن سفر كرد (← ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج ۷، ص ۷؛ ابن عماد، ج ۱، ص ۲۳۵). ابن حِبّان بُستى (متوفى ۳۵۴) از حدود هزار محدّث از چاچ تا اسكندريه حديث ثبت كرد (← سبكى، ج ۳، ص ۱۳۱) و تعداد شيوخ ابويعقوب سرخسى (متوفى ۴۲۹) در شهرهاى مختلف به ۱۲۰۰ تن مى رسيد (← همان، ج ۴، ص ۲۶۴). ابوعمرو شَعبى نيز براى شنيدن سه حديث به مكه سفر كرد تا شايد آن احاديث را از كسى بشنود كه پيامبراكرم يا اصحاب او را ديده است (رامهرمزى، ص ۲۲۴). ابن مَندَه پس از سفر به شهرهاى مختلف براى سماع حديث، هنگام بازگشت به وطن چهل بار كتاب به همراه داشت كه از ۱۷۰۰ تن از مشايخحديث، كتابت كرده بود (← ابن نقطه، ص۴۰؛ ذهبى، ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۷، ج ۳، ص ۱۰۳۲). ابن ابى حاتِم (ج ۸، ص ۴۰۴) هماز قول پدرش نقل كرده كه فقط براى شنيدن يك حديثبيست بار نزد معدان بن عبدالجبار ازدى رفته است (نيز ← سمعانى، ج ۵، ص ۳۴۰).گاه شهرت علمى برخى افراد به درجه اى مى رسيد كه طالبان علم از شهرهاى مختلف براى استفاده علمى نزد آنان مى رفتند (← فارسى، ص ۹). گفته اند تدريس شمس الدين محمد ذهبى* در دارالحديثهاى مهم دمشق و انتشار آثارش در اين شهر و ديگر بلاد موجب شد تا طالبان براى كسب علم و حل مشكلات علمى خود از ديگر بلاد نزد وى بشتابند (← حسينى، ص ۳۶؛ سبكى، ج ۹، ص ۱۰۳)، به اين ترتيب، جمع زيادى نزد او حديث و علم رجال آموختند. در ميان علماى شيعه، حسين بن محمدبن خالويه از كسانى بود كه طالبان حديث نزدش مى رفتند (ابن طاووس، ج ۳، ص ۲۹۵).سفر براى جمع آورى و سماع اسناد و متون حديثى چنان اهميتى داشت كه محدّث و رجالى نامدارى مانند خطيب بغدادى (متوفى ۴۶۳) در اين باره كتابى با عنوان الرحلة فى طلب الحديث نوشت. ابومحمد رامهرمزى (متوفى ۳۵۸) نيز فصل «الراحلون الذين جمعوا بين الأقطار» را از كتاب المحدث الفاصل به ذكر نام راويان و محدّثانى اختصاص داده است كه براى سماع حديث به مدينه، مكه، يمن، عراق، مصر، جزيره، شام، خراسان، مرو، بخارا و يمامه سفر مى كرده اند. به محدّثانى كه مكررآ به اين سفرها مى رفته اند، رحّال/ رحّالة و جوّال/ جوّاله مى گفته اند (اعظمى، ص ۱۵۵). رامهرمزى (ص ۲۲۹ـ ۲۳۱) كسانى را كه براى كسب حديث به شهرهاى مختلف سفر مى كرده اند به پنج طبقه تقسيم كرده است. مشهورترين افراد در طبقه اول، عبداللّه بن مبارك و ابوداوود طيالسى، در طبقه دوم، اسدبن موسى، در طبقه سوم، احمدبن حنبل، اسحاق بن راهويه و يحيى بن معين، در طبقه چهارم، ابوزُرعه، ابوحاتم رازى و ابوداوود سجستانى و در طبقه پنجم، فِريابى، ابوعبدالرحمان نسائى و ابن ابى داوود بوده اند. او (ص ۲۳۱ـ۲۳۳) در ادامه نام كسانى را آورده است كه براى كسب حديث به شهرى يا ناحيه اى سفر كرده اند، مثلا محمدبن سيرين كه به كوفه سفر كرد، سفيان ثورى كه به يمن و بصره رفت، و محمدبن ادريس شافعى كه براى شنيدن حديث از مالك بن انس به مدينه رفت. اين شهرها و سرزمينها در دو قرن اول و دوم هجرى مراكز و حلقه هاى اصلى نقل احاديث نبوى به شمار مى آمده اند (اعظمى، ص ۱۵۶).گولدتسيهر[۱] (ج ۲، ص ۱۶۹ـ۱۷۲) رحله هاى حديثى را نقد كرده و بر آنها ايرادهايى گرفته است، ازجمله اينكه تاريخ آغاز آنها را ديرتر از آنچه مورخان و محدّثان مسلمان مى پندارند، دانسته و انگيزه هاى اقتصادى و سياسى و، درمجموع، انگيزه هاى دنيوى عصر اموى را در تكوين و گسترش آنها دخيل شمرده است. نورالدين عتر (خطيب بغدادى، ۱۳۹۵، مقدمه، ص ۳۲ـ۳۶) در پاسخ اين سخن گولدتسيهر به رحله علقمه و اسود در دوره خليفه دوم براى شنيدن حديث اشاره كرده است (نيز ← نصر، ص ۱۶۷ـ۱۸۱).
منابع : ابن ابى حاتِم، كتاب الجرح و التعديل، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ ابن بابويه، الامالى، قم ۱۴۱۷؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶؛ ابن عبدالبَرّ، جامع بيان العلم و فضله، چاپ ابى اشبال زهيرى، دمام ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴؛ ابن عماد؛ ابن نقطه، التقييد لمعرفة رواة السنن و المسانيد، چاپ كمال يوسف حوت ، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸؛ احمدبن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، ]بى تا.[؛ محمد ضياءالرحمان اعظمى، معجم مصطلحات الحديث و لطائف الاسانيد، رياض ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹؛ احمدبن حسين بيهقى، الجامع لشعب الايمان، چاپ عبدالعلى عبدالحميد حامد، رياض ۱۴۲۳/ ۲۰۰۳؛ حرّعاملى؛ محمدبن على حسينى، ذيل تذكرة الحفّاظ للذهبى، ]بيروت[: دار احياء التراث العربى، ]بى تا.[؛ احمدبن على خطيب بغدادى، الرحلة فى طلب الحديث، چاپ نورالدين عتر، بيروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵؛ همو، الكفاية فى علم الرواية، چاپ احمد عمر هاشم، بيروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛ محمدبن احمد ذهبى، كتاب تذكرة الحفاظ، ]چاپ عبدالرحمان بن يحيى معلمى[، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ همو، سير اعلام النبلاء، چاپ شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸؛ حسن بن عبدالرحمان رامهرمزى، المحدث الفاصل بين الراوى و الواعى، چاپ محمد عجاج خطيب، بيروت ۱۴۲۰/ ۲۰۰۰؛ برهان الدين زرنوجى، تعليم المتعلّم طريق التعلّم، چاپ مصطفى عاشور، قاهره ?]۱۴۰۶/ ۱۹۸۶[؛ عبدالوهاب بن على سبكى، طبقات الشافعية الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره [۱۹۶۴ـ] ۱۹۷۶[؛ سمعانى؛ عبدالماجد غورى، موسوعة علوم الحديث و فنونه، بيروت ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷؛ عبدالغافربن اسماعيل فارسى، الحلقة الاولى من تاريخ نيسابور: المنتخب من السياق، انتخاب ابراهيم بن محمد صريفينى، چاپ محمدكاظم محمودى، قم ۱۳۶۲ش؛ كلينى (قم)؛ على بن جعفر مدينى، سؤالات محمدبن عثمان بن ابى شيبة لعلى بن المدينى فى الجرح و التعديل، چاپ موفق بن عبداللّه، رياض ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛ نجاشى؛ صديق بشير نصر، ضوابط الرواية عند المحدثين، طرابلس ۱۴۰۱/۱۹۹۲؛
Ignaz Goldziher, Muslim studies, ed.S.M.Stern, translated from the German by C.R. Barber and S.M. Stern, London 1967-1971.
/ محسن معينى /
[۱] . Goldziher