رباط ماهى، كاروانسرايى منسوب به سده هاى پنجم و ششم بر سر راه كهن نيشابور به سرخس. اين بناى ويران كه منزلى است ميان رباط سنگ بست و رباط شرف*، در 75كيلومترى شرق مشهد، بر كرانه شمالى كشف رود* واقع است. كيانى و كلايس[1] (ص 2) آن را از دوران نخستين اسلامى و از كهن ترين كاروانسراهاى پابرجاى ايران دانسته اند. رباط ماهى در 1354ش به شماره 1223 در فهرست آثار ملى ايران ثبت شده است (← پازوكى طرودى و شادمهر، ص 154). اين بنا افزون بر اهميت تاريخى، در فرهنگ عامه نيز جايگاه ويژه اى دارد (← ادامه مقاله). در متون پيش از دوره قاجار، نام رباط ماهى دست كم يك بار در قرن هشتم در نزهة القلوب حمداللّه مستوفى (ص 175)، در ذكر منازل راه نيشابور به سرخس، آمده است. اعتمادالسلطنه نيز در اواخر دوره قاجار، در 1295 (ج 2، ص 955، 1391) در ذكر جنگى ميان قشون حكومتى و تركمانان ياغى در حوالى مشهد، از آن نام برده است. ركن الدوله در 1299 (ص 62) از كتيبه هاى كوفى آن، كه در آن زمان نيز ناخوانا بوده، ياد كرده است. محمدحسين مهندس در 1311 رباط ماهى را بناى مخروبه بسيار معتبرى از گچ و آجر وصف كرده است (← گلبن، ص 138ـ139). به نظر پيرنيا و افسر (ص 119)، سازنده نخستين بناى اين محوطه ابوالحسن محمدبن حسن ماه بوده است و رباط را به سبب انتساب به او ماهى خوانده اند (نيز ← لباف خانيكى، ص 35). به گفته ابن حوقل (ص 454)، اين مرد نيكوكار در خراسان و فرارود رباطهاى بسيار ساخته بود، ازجمله در قباديان و تِرمِذ و چغانيان. با توجه به تاريخ نگارش كتاب ابن حوقل در نيمه دوم قرن چهارم، مى توان اين ابوالحسن را از بزرگان يا تابعان سامانيان دانست. البته ابن حوقل در آثار او، نامى از رباطى در راه طوس يا نيشابور به سرخس نياورده است. لباف خانيكى (ص 35ـ36) او را سازنده بنايى دانسته كه آثار ناچيزى از آن در شرق بناى فعلى برجاست. به نظر لباف خانيكى (همانجا)، پس از ساخت بناى فعلى، آن را همچنان ماهى خوانده اند. به گفته گدار[2] (ص 58) گويا اين بنا نيز مانند رباط شرف در حمله غُزها آسيب ديده و تركان خاتون، همسر سلطان سنجر (حك : 511ـ552)، در قرن ششم آن را بازسازى كرده است. كيانى و كلايس (ص 2، 23، 629) و گدار (ص10، پانويس 2) رباط ماهى را همان رباط چاهه دانسته اند (نيز ← حمداللّه مستوفى، ص 175، پانويس 2). نامِ چاهه يا صاهه را مقدسى در نيمه قرن چهارم (ص 351)، در ذكر منازل راه نيشابور به سرخس آورده است. شهرت رباط چاهه به داستان صله سلطان محمود غزنوى به فردوسى بازمى گردد. به روايت نظامى عروضى (ص 83)، وجه صله پس از مرگ فردوسى به طوس رسيد و دختر شاعر آن را نپذيرفت. سلطان محمود بزرگ كرّاميان، خواجه ابوبكربن اسحاق كرّامى، را كه از سلطان منصب رياست نيشابور گرفته بود (← عتبى، ص 392ـ393، 397ـ 398)، مأمور كرد تا آن مال را صرف عمارت رباط چاهه بر سر راه نيشابور و مرو كند. در ديباچه شاهنامه بايسنغرى، عبارتى از سفرنامه ناصرخسرو نقل شده مبنى بر اينكه ناصرخسرو در 437، در راه سرخس به طوس، رباطى بزرگ و تازه ديده كه از وجه صله سلطان محمود ساخته بوده اند (← رياحى، ص 415). البته اين مطلب در نسخه هاى برجامانده از سفرنامه ناصرخسرو نيست (ناصرخسرو، تعليقات دبيرسياقى، ص 178). حافظ ابرو، در قرن نهم (ص 54)، زمان رسيدن صله را 410 دانسته است (نيز ← اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2058ـ 2059). اگر اين گفته ها درست باشد، با توجه به سخن مقدسى، در فاصله سالهاى 410 تا 437، يا رباطِ ازپيش موجود را مرمت كرده اند يا بنايى تازه در كنارش ساخته اند.
به نظر لباف خانيكى (همانجا)، رباطِ چاهه داستانِ صله فردوسى در روستاى چاهه يا چاهك، جايى ميان رباط ماهى و سنگ بست، است. پيرنيا و افسر يك بار (ص 177) از اين قول معروف ياد كرده اند كه دختر فردوسى صله را براى ساختن پلى بر كشف رود، بر سر راه طوس به هرات و بلخ، صرف كرد و بار ديگر (ص 134) اين احتمال را مطرح كرده اند كه شايد وجه صله به همت ارسلان جاذب، از سرداران سلطان محمود غزنوى، در ساخت رباطى در سنگ بست صرف شده باشد. به گفته ركن الدوله (ص 62، 71)، عوام بانى رباط ماهى را يكى از خواهران گوهرشاد، زوجه شاهرخ تيمورى، كه ماهى نام داشته، و بانى پل كشف رود (پل خاتون) را خواهر ديگر وى، خاتون، مى دانند. بناى رباط چهارگوشى است با چهار برجِ گرد در چهار گوشه و سه برج بر ديوارهاى شمالى و شرقى و غربى. سردر، كه در جنوب بناست، در ميان دو برجِ ربع گردِ عظيم نشسته است. نماى اين برجها پوشيده از نوعى آجركارىْ مركّب از جفت آجرهاى خفته است. قوسِ سردر از دو ستونكِ هشت بر برخاسته است كه آجركارى آن شبيه طرح آجركارى نماى برجهاست. بالاى سردر، شاه نشينى بوده است. فضاى درونى بنا شامل حياطى مربع شكل است كه پيرامون آن را چهار ايوان و حجره هايى دربرگرفته است. در پس حجره ها، اصطبلهايى است. سردر و ايوانهاى بنا را با تزيينات آجركارى و گچ برى و چند نوارِ كتيبه آراسته اند. كتيبه ها به خط كوفى گلدار است. زمينه آنها را با نقوش اسليمى پر كرده اند. نقوش اين كتيبه ها، با ساقه موج دارى كه بر زمينه نوار كتيبه مى گردد، آن چنان همانند نقوش كتيبه هاى رباط شرف است كه مى توان آنها را كار يك گروه استادكار و مانند رباط شرف از اوايل قرن ششم دانست (لباف خانيكى، ص 36ـ37). گذشته از آثار بنايى كهن تر كه در شرق رباط برجاست، آثار ديگرى نيز پيرامون اين رباط ديده مى شود. بر تپه اى مشرف بر رباط و راه، برجى است كه گويا برج نگهبانى و علامت راه بوده است. در نزديكى رباط نيز آثارى از يك آب انبار بزرگ برجاست (← همان، ص 37). كيفيت ساخت و تزيينات نفيس رباط ماهى نشان مى دهد كه اين بنا نيز مانند رباط شرف هم زمان عملكرد كاروانسرا و كاخ داشته است. ازاين رو، مى توان راه ميان اين دو را، كه بخشى از راه كهن نيشابور به مرو است، نوعى راه شاهى دانست. در فاصله ميان اين دو بنا نيز طاقى تشريفاتى با نام طاق دوبرار وجود دارد كه اين احتمال را تقويت مى كند. با اينكه در كتيبه هاى اين بناها نام بانى را نيافته اند، نشانه ها حاكى از آن است كه كارفرمايان از قدرتمندترين اشخاص در ساختار سياسى زمان بوده اند (هيلن برند[3] ، ص 343ـ344، 346).
منابع : ابن حوقل؛ اعتمادالسلطنه؛ ناصر پازوكى طرودى و عبدالكريم شادمهر، آثار ثبت شده ايران در فهرست آثار ملى: از 24/6/1310 تا 24/6/ 1384، تهران 1384ش؛ محمدكريم پيرنيا و كرامت اللّه افسر، راه و رباط، تهران 1370ش؛ عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، جغرافياى تاريخى خراسان در تاريخ حافظ ابرو، چاپ غلامرضا ورهرام، تهران 1370ش؛ حمداللّه مستوفى، نزهة القلوب؛ محمدتقى ركن الدوله، سفرنامه ركن الدوله به سرخس، به قلم محمدعلى منشى، چاپ محمد گلبن، تهران 1356ش؛ محمدامين رياحى، سرچشمه هاى فردوسى شناسى: مجموعه نوشته هاى كهن درباره فردوسى و شاهنامه و نقد آنها، تهران 1372ش؛ محمدبن عبدالجبار عتبى، ترجمه تاريخ يمينى، از ناصح بن ظفر جرفادقانى، چاپ جعفر شعار، تهران 1345ش؛ كاخ گلستان (آلبوم خانه): فهرست عكسهاى برگزيده عصر قاجار، عكسبردارى: داود صادقى ساء، پژوهش و نگارش: محمدحسن سمسار و فاطمه سراييان، تهران : سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1382ش؛ محمديوسف كيانى و ولفرام كلايس، كاروانسراهاى ايران، تهران 1373ش؛ محمد گلبن، «نمائى از سرخس در دوره قاجار»، مجله بررسيهاى تاريخى، سال 8، ش 5 (آذر ـ دى 1352)؛ رجبعلى لباف خانيكى، «كاخ رباطهاى جاده ابريشم در خراسان و ماوراءالنهر»، فرهنگ و هنر خراسان، ش 13 (تابستان 1384)؛ مقدسى؛ ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛ احمدبن عمر نظامى عروضى، چهار مقاله، چاپ محمد قزوينى و محمد معين، تهران 1337ش؛
André Godard, "_K_h_or¦as¦an", in A¦ _th_¦ar-é-¦Ira¦ n: annales du service archéologique de l’¦Ira¦ n, vol.4, Haarlem, Netherlands: Joh.Enschedé en Zonen, 1949; Robert Hillenbrand, Islamic architecture: form, function and meaning, Edinburgh 1994.
/ مهدى گلچين عارفى /