رامى محمدپاشا، صدراعظم و شاعر عثمانى، در قرن يازدهم و دوازدهم. او در 1065 در استانبول به دنيا آمد (ثريا، ج 2، ص 367؛ د.ا.د.ترك، ذيل مادّه). البته در اصالت تركى وى ترديد شده است (← دانشمند[1] ، ج 5، ص50). به سبب استعدادش در شعر و نگارش، از كاتبان ديوان همايون شد. او از شاگردان ممتاز شاعر معروف، نابى*، بود چنان كه در زمان كوتاهى از شاعران بنام دوران خود گرديد (عثمان زاده احمد تائب، ص 128؛ بروسه لى، ج 2، ص 186). رامى محمد با وساطت استادش، با وزير دوم (داماد مصاحب پاشا) آشنا گرديد و پس از آن به سِمَت ديوان افنديسى (رئيس دفتر وزير) منصوب شد و تا زمان درگذشت وزير مذكور، در همين منصب ماند (عثمان زاده احمد تائب؛ د.ا.د.ترك، همانجاها). در 1102، بيگليكچى[2] (ضابط ديوان همايون) شد و پس از حدود پنج سال، در 1106 رئيس الكتّاب (رئيس افندى) ديوان همايون گرديد. البته يك سال بعد، در زمان صدارت الماس محمدپاشا، به سبب حسادت برخى رجال عزل شد. در 1109، در زمان صدارت عمجه زاده حسين پاشا، به توصيه شيخ الاسلام معروف عثمانى، فيض اللّه افندى، دوباره رئيس الكتّاب شد و اين باردر اين مقام اعتبار بيشترى يافت (ثريا؛ د.ا.د.ترك، همانجاها).در محرّم 1110، به دستور صدراعظم حسين پاشا مأمورعقد عهدنامه كارلوفچه* با اتريش شد و اين مأموريت را به خوبى به انجام رساند. هنگامى كه در 23 شعبان همانسال به اَدرنه، نزد مصطفاى دوم (حك : 1106ـ1115) بازگشت، از وى استقبال كم نظيرى شد (د.ترك، ذيل مادّه). حتى بهوى پيشنهاد مقام وزارت شد كه نپذيرفت. درنتيجه، با تكريم بسيار در مقام رئيس الكتّابى به مدت چهار سال ابقا گرديد (عثمان زاده احمد تائب، ص 129؛ سامى، ذيل مادّه؛ ثريا، همانجا؛ د.ا.ترك، ذيل مادّه).صدراعظم حسين پاشا به رامى اطمينان تام داشت، و امور دولت را به وى واگذار كرده بود، اما صدراعظم بعدى، مصطفى پاشا دال طبان[3] ، با او بدرفتارى كرد و مصمم به عزل و تبعيد وى بود. در آن زمان فيض اللّه افندى، شيخ الاسلام مقتدر عثمانى، نه تنها با اين كار مخالفت كرد، بلكه رامى محمدافندى را با قصد رساندن به مقام صدارت، در 8 شعبان 1114 به رتبه وزارت رساند. فيض اللّه افندى مدتى بعد موجبات عزل و اعدام مصطفى پاشا را فراهم آورد و رامى محمد را در رمضان همان سال به مقام صدارت رساند (نورى پاشا، ج 3، ص 17؛ اوزون چارشيلى[4] ، ج 4، بخش 2، ص 264ـ265).مصطفاى دوم در زمان تحويل دادن مهر صدارت به رامى محمدپاشا، وى را موظف كرد كه همه امور را با نظر شيخ الاسلام انجام دهد (اوزون چارشيلى، ج 4، بخش 2، ص 265). حرص فراوان شيخ الاسلام به مقام و تحكم بيش از حد او، كه شيخ الاسلامى خود را مادام العمر و آن را براى پسر بزرگش موروثى كرده بود، موجب شد تا رامى محمدپاشا با همدستى معاون و قائم مقام خود، قوانوز[5] احمدپاشا، مخفيانهشورشى ترتيب دهد. اين شورش در زمان كوتاهى به شورشى گسترده بدل شد كه حتى رامى محمدپاشا اختيار آن را ازدست داد. اين شورش كه از استانبول آغاز و به اقامتگاه مصطفاى دوم در ادرنه كشيده شده بود، «نخستين واقعه ادرنه»[6] خوانده شده است. در نتيجه اين شورش، كه در 9 ربيع الآخر 1115 اتفاق افتاد، مصطفاى دوم بركنار و احمد سوم (حك : 1115ـ1143) بر تخت نشست. رامى محمدپاشا در آن زمان براى نجات جان خود، پنهان شده بود، اما شيخ الاسلام فيض اللّه افندى در 20 ربيع الآخر همان سال اعدام و جسد او كه سومين شيخ الاسلام اعدام شده در عثمانى بود، به رودخانه تونجه[7] انداخته شد (دانشمند، ج 3، ص 487ـ488، ج 5، ص 50ـ51، 133؛ اوزون چارشيلى، ج 4، بخش 2، ص 266).چهار ماه پس از اين واقعه، رامى محمدپاشا با وساطت صدراعظم جديد، حسن پاشاى موره اى[8] ، در 15 شعبان1115 والى ولايت قبرس شد. او در جمادى الاولى 1116، والى مصر شد و يك سال ونيم در اين سِمَت ماند، اما چون بدهى فراوانى به بار آورده بود، عزل و بازداشت شد. در ربيع الآخر 1119، مقام وزارت را از او پس گرفتند و او را در قلعه جزيره رودس[9] زندانى كردند (عثمان زاده احمد تائب، ص 129؛ اوزون چارشيلى، ج 4، بخش 2، ص 266ـ267). وى در 15 ذيحجه 1119 در 54سالگى درگذشت و در رودس، در حظيره خانقاه مراد رئيس دفن گرديد (اوزون چارشيلى، ج 4، بخش 2، ص 268؛ د.ا.د.ترك، همانجا).
رامى محمدپاشا نخستين مأمور عالى رتبه كشورى بود كه عهده دار امور ادارى و سياسى عثمانى شده بود (← ايپشيرلى[10] ، ص 215). از زمان او و انعقاد عهدنامه كارلوفچه، به مرور، سياست عثمانى از شكل بسته و نظامى به سياست باز و غيرنظامى و غرب گرايانه متحول گرديد (همانجا؛ آكسان[11] ، ص 26؛ اورتايلى[12] ، ص 103ـ104). غيرنظامى شدن دولت، در زمان صدارت دامادْ ابراهيم پاشا، راغب پاشا و خليل حميدپاشا سرعت بسيار يافت و حتى در بين سالهاى 1115 تا 1188، شش رئيس الكتّاب به صدارت رسيدند (ايپشيرلى، همانجا).رامى محمدپاشا در دوران كوتاه صدارتش، حدود هفت ماه (قس >سالنامه نظارت خارجيه<[13] ، ج 1، ص 101، ج 3، ص68، كه مدت صدارت وى را يك سال و چهار ماه دانسته است) خدمات زيادى انجام داد. او نخست براى مراقبت مرزها و ايجاد امنيت داخلى تدابيرى انديشيد (د.ا.د.ترك، همانجا). در نظام مالياتى دو منطقه ودين* و تِمِشوار* اصلاحاتى انجام داد و براى جبران كاهش جمعيت آن مناطق كه ناشى از وقوع جنگها بود، حدود هشت هزار تن را در آن مناطق اسكان داد (هامرـ پورگشتال[14] ، ج 7، ص 64ـ65). همچنين براى تقويت قواى نظامى بغداد، به والى آنجا كمك مالى كرد تا عشاير عاصى عربِ آنجا را مهار كند. او امنيت مسير حج را نيز تأمين نمود (يورگا[15] ، ج 4، ص 301ـ302). رامى محمدپاشا اقتصاد ويران شده براثر وقوع جنگها را سامان بخشيد و خزانه دولت را با صرفه جوييهايش اصلاح كرد. همچنين، به صنايع ملى اهميت فراوان داد و سعى كرد وابستگى به اروپا، به ويژه در تأمين پارچه، را كاهش دهد. بدين منظور، به صاحبان يهودى كارگاههاى پارچه بافى در سلانيك و صاحبان كارگاههاى ابريشم در بورسه دستور داد تا به مقدار توليد و تنوع كالاى خود بيفزايند و حتى سعى كرد به آنها در ادرنه مركزيّت بخشد. در استانبول نيز كارخانه پارچه بافى بزرگى تأسيس كرد (اوزون چارشيلى، ج 4، بخش 2، ص 269؛ لطفى افندى[16] ، ج 11، ص 95؛ تاباق اوغلو[17] ، ص 227؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). او در شبكه آبرسانى ادرنه نيز اصلاحاتى انجام داد (د.ا.د.ترك، همانجا).رامى محمدپاشا به زبانهاى فارسى و عربى تسلط داشت. او در سرودن شعر از همه همعصرانش پيشى گرفت. ديوانى نيز از او مانده است. او را دنباله رو سبك نوعى زاده عطايى* و علاءالدين على ثابت*، از شعراى مشهور سده هاى يازدهم و دوازدهم، دانسته اند كه در اشعار خود، مانند مثنويهاى اين دو شاعر، موضوعات و نيز تعابير و اصطلاحات بومى و محلى را به كار گرفته است (د.ا.ترك، همانجا).آثار به جامانده از رامى محمدپاشا عبارت است از: منشآت، شامل 400، 1 فقره نامه، فرمان و تذكره كه نسخه اى از آن به شماره 296، در كتابخانه ملى اتريش[18] ، در وين، موجود است (د.ا.د.ترك، همانجا)؛ صلحنامه (وقايع مصالحه)، اثرى در شرح وقايع مربوط به عهدنامه كارلوفچه، كه دو نسخه از آن در كتابخانه هاى استانبول موجود است (همانجا)؛ و ديوان كه باعنوان >ديوانچه رامى پاشا<[19] ، در 1998 در استانبول چاپ شده است (همانجا).علاوه بر اينها، گويا رامى محمدپاشا بى عفتى كلامى مصطفى پاشا دال طبان را موضوع يكى از رساله هاى خود قرار داده و «اصطلاحات غريبه و شتوم غليظه» وى را با ترتيب الفبايى آورده و شرح كرده و آن را «اصطلاحات دالطبانيه» ناميده است (← ايوانسرايى[20] و همكاران، ص 164).
منابع : محمدطاهر بروسه لى، عثمانلى مؤلفلرى، استانبول 1333ـ1342؛ محمد ثريا، سجل عثمانى، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ1897، چاپ افست انگلستان 1971؛ سامى؛ عثمان زاده احمد تائب، حديقة الوزرا، استانبول 1271، چاپ افست فرايبورگ 1969؛ مصطفى نورى پاشا، نتايج الوقوعات، استانبول 1327؛
Virginia H. Aksan, Ottoman wars 1700-1870: an empire besieged,Harlow,Engl. 2007; Hafâz Hüseyîn Ayvansarâyî, AlîSâtâ‘Efendi, and Süleymân Besîm Efendi, Hadîkatü’lcevâmi‘: èIstanbul câmileri ve di§ger dînî-sivil mi‘mârî yapilar, Iè stanbul 2001; Iè smail Hami Daniímend, Iè zahli Osmanli tarihi kronolojisi, Iè stanbul 1971-1972; EI2, s.v. "R¦am¦â Me¤hmed Pa_sh_a" (by F. Babinger); Joseph Von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches, Graz 1963; Nicolae Iorga, Osmanli imparatorlu§gu tarihi, tr. Nilüfer Epçeli, Iè stanbul 2005; Mehmet Iè píirli, "Klasik dönem Osmanlâ devlet teíkilâtâ", in Osmanli devleti tarihi, ed. Ekmeleddin Iè hsanog§ lu, vol.1, Iè stanbul: Feza Gazetecilik, 1999; IèA , s.v. "Râmî Mehmed Paía" (by Bekir Sâtkâ Baykal); Ahmed Lûtfî Efendi, Vak,a-nüvis A hmed Lûtfî Efendi tarihi, vol.11, ed. M. Münir Aktepe, Ankara 1989; èIlber Ortaylâ, èImparatorlu§gun en uzun yüzyili, Iè stanbul 2010; Sâlnâme-i nezâret-i hâriciyye (Osmanli Diíiíleri Bakanli§gi yilli§gi), ed. Ahmed Nezih Galitekin, Ankara: Iè íaret Yayânlarâ, 2003; Ahmet Tabako§glu, Türk iktisat tarihi, èIstanbul 2003; TA , s.v. "RâmîMehmed Paía" (by Iè . Parmaksâzog§ lu); TDVIèA , s.v. "Râmi Mehmed Paía" (by Recep Ahâshalâ); Iè smail Hakkâ Uzunçaríâlâ, Osmanli tarihi, vol.4, pt.2, Ankara 2003.
/ حجت فخرى /
1. Daniímend 2. beylikçi 3. Daltaban 4. Uzunçaríâlâ 5. Kavanoz 6. Iè lk Edirne Vak‘asâ 7. Tunca 8. Moralâ 9. Rodos 10. Iè píirli 11. Aksan 12. Ortaylâ 13. Saªlnaªme-i nezaªret-i haªriciyye 14. Hammer-Purgstall 15. Iorga 16. Luª tfªâ Efendi 17. Tabako§glu 18. Östereichische Nationalbibliothek 19. Raª mi Paía divançe 20. Ayvansaraª yªâ