راس الخیمه

معرف

از شیخ نشینهای امارات متحده عربی*.
متن

 رأس الخیمه، از شیخ نشینهای امارات متحده عربی*. رأس الخیمه شمالی ترین شیخ نشین امارات متحده عربی وشامل دو بخش جداگانه و چند جزیره است که شیخ نشینهای شارجه* و فُجَیره* میان این دو بخش واقع اند. بخش شمالی آن شن زار، بر کرانه جنوبی خلیج فارس* در تنگه هرمز* واقع و از شمال و مشرق به کشور عُمان* متصل است، اما بخش جنوبی آن ناحیه ای کوهستانی و محصور بین شارجه  در مغرب، فجیره در مشرق و شمال، و عمان در جنوب  است. حَمرا از جزایر مهم آن است (سدیدالسلطنه، تعلیقات اقتداری، ص ۳۴۳؛ الموسوعة العربیة، ذیل مادّه؛ مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۷۰). رأس الخیمه به معنای نوک خیمه است. این نام گذاری به سبب وجود خیمه های لشکریان نادرشاه (حک : ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) در این منطقه بوده است که بر آمدوشد کشتیها در تنگه هرمز نظارت می کردند یا به علت قرارگیری خیمه شیخ قاسم (مؤسس قَواسِم*/ جواسم) بر فراز تپه ای در آنجا که نوک آن راهنمای کشتیها نیز بود (سدیدالسلطنه، ص ۸۳؛ جناب، ص ۳۱۳؛ مجتهدزاده، ۱۳۴۹ش، ص ۱۲۴). اما به نظر می رسد شکل سواحل این منطقه، که شبیه نوک خیمه است، وجه تسمیه این شیخ نشین باشد (← عبداللّه علی طابور، ص ۱۰۴). این شیخ نشین، در گذشته، جُلفار نام داشت (جناب، ص ۳۱۵؛ عبداللّه علی طابور، ص ۷۹) و علت این نام گذاری وجود شهر بندری جلفار بر ساحل صخره ایِ منطقه کوهستانی رئوس الجبال بود که از لحاظ تجاری و نظامی اهمیت داشت (عبداللّه علی طابور، ص ۶۲). واژه جلفار معرب گلبار (به معنای ساحل گل) یا جُلّنار (به معنای شکوفه انار) است که هر دو وجه به دوره حضور ایرانیها در این منطقه برمی گردد (سدیدالسلطنه، همان تعلیقات، ص ۲۶۷؛ عبداللّه علی طابور، ص ۱۰۱). عبداللّه علی طابور (همانجا) در وجه تسمیه دیگری برای این شهر، آن را برگرفته از جُرُف به معنای آب بُردگی لب دریا می داند که با توجه به ضبط جُرَّفار یاقوت حموی (ذیل «جُرَّفار») درست تر به نظر می رسد. عربها آنجا را، علاوه بر جلفار، صِیر می نامیدند (مایلز[۱] ، ج ۲، ص ص۴۴۰؛ عبداللّه علی طابور،  ص ۹۹) و احتمالا این نام با کوه صِیر در سواحل عمان مرتبط است (← یاقوت حموی، ذیل «صیر»). امروزه منطقه تاریخی جلفار در شمال شهر رأس الخیمه، بین مُعَیْریض و رَمس واقع است (جناب، همانجا؛ عبداللّه علی طابور، ص ۷۹). این شهر، با قدمت چهارهزارسال، در دوره اسلامی از شهرهای آباد عمان  بود (مقدسی، ص ۷۰ـ۷۱؛ یاقوت حموی، ذیل «جُلَّفار»؛ عبداللّه علی طابور، ص ۳۳۵)، ضمن آنکه در دوره فتوحات صدر اسلام، نزدیک ترین بندر جزیرة العرب* به ایران و دارای اهمیت بود (← عبداللّه علی طابور، ص ۱۸۰ـ۱۸۱، ۱۸۵). در گذشته، مهم ترین اشتغال مردم این شهر دامداری، ماهیگیری و صید مروارید بود (ادریسی، ج ۱، ص ۱۶۲؛ یاقوت حموی، همانجا) و به سبب نزدیکی به بندرهای تجاری ایران چون سیراف* و هرمز* اهمیت زیادی داشت و درواقع، دروازه تجاری سواحل جنوبی خلیج فارس بود (عبداللّه علی طابور، ص ۴۰۹ـ۴۱۰). با گسترش قلمرو عثمانی، که به قطع مناسبات تجاری غرب و شرق منجر شد، این بندر بیش از یک قرن در تصرف پرتغالیها بود (همان، ص ۲۴۶ـ۲۴۷). در این مدت، جلفار یکی از سه بندر مهم عمان و از رقبای اصلی بندرعباس* بود (حبیبی و وثوقی، ص ۳۱). ازاین رو در زمان شاه عباس اول (حک : ۹۹۶ـ۱۰۳۸) سپاهیان او، متشکل از ایرانیان و عربهای عمان، پرتغالیها را از جلفار راندند و شهر را تصرف کردند (عبداللّه علی طابور، ص ۲۶۷). در اوایل قرن یازدهم، عمانیها به رهبری ناصربن مُرشد یَعرُبی (حک : ۱۰۳۴ـ۱۰۵۹)، نخستین امام از یعربیان* عمان، بر جلفار دست یافتند که آخرین پایگاه صفویان در سواحل عمان بود (ابن رُزَیق، ص ۹۵؛ حبیبی و وثوقی، ص ۳۳؛ عبداللّه علی طابور، ص ۲۶۸ـ۲۶۹). نادرشاه مدتی بر سواحل جنوبی خلیج فارس، از جمله جلفار مسلط شد و پس از آن این مناطق محل قدرت نمایی دولتهای اروپایی، به ویژه بریتانیا، شد (← خلیج فارس*). در آن زمان، خاندان قواسم بر شارجه و رأس الخیمه حاکم بودند که درپی کشته شدن نادر و کاهش نفوذ ایران بر خلیج فارس، بر تمام نقشه سرزمینهای امارات متحده کنونی مسلط شدند و محدوده دریازنی خود را توسعه دادند (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۳۴ـ۳۳۵). آنان همچنین  با عموزاده های خود در سواحل ایران و همچنین مردم عمان درگیر بودند، از این رو دولت بریتانیا در ۱۲۳۳ و ۱۲۳۴ با رضایت ایران و به قصد مبارزه با دزدان دریایی جلفار را بمباران کرد (کرزن[۲] ، ج ۲، ص ۴۱۱، ۴۵۰؛  هاولی[۳] ، ص ۱۷؛ الموسوعة العربیة، همانجا). پس از آن،  دولتهای اروپایی، به ویژه بریتانیا دیگر برای تسلط بر منطقه به لشکرکشیهای پرهزینه نیازی نداشتند (عبیدلی، ص ۱۶۳) و با بستن معاهداتی موقعیت خود را تثبیت می کردند، از جمله اینکه در ۱۲۳۵، دولت بریتانیا با شیوخ قواسم و نیز سایر قبایل عرب در این نواحی، معاهده صلحی برای ترک دزدی دریایی منعقد کرد. با انعقاد این معاهده مجموع این امارتها، که امارات یا سواحل متصالح نامیده می شدند، رسمآ تحت الحمایه انگلیس شدند (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۳۵ـ۳۳۶). در همین زمان، جلفار براثر امواج مخرب دریا، حضور استعمار پرتغال در این شهر و جنگهای فراوان آسیب بسیار دیده بود. از این رو قواسم شهر رأس الخیمه در جنوب جلفار را به عنوان مرکز خود برگزیدند (لاریمر[۴] ، ج ۸ ، ص ۱۰۰۴؛  مجتهدزاده، ۱۳۴۹ش، ص۱۲۱؛ سومر، ج۳۰، ش ۱ و۲، ۱۹۷۴، مقدمه عیسی سلمان، ص ق؛ عبداللّه علی طابور، ص۴۹۸ـ ۴۹۹، ۵۰۱ـ۵۰۳) و جلفار رو به ویرانی نهاد. بقایای این بندر بزرگ تجاری امروزه در شیخ نشین رأس الخیمه واقع است (هاولی، ص ۲۸؛ عبداللّه علی طابور، ص ۸۰، ۱۳۴ـ ۱۴۹). در ۱۳۹۳ـ ۱۳۹۴، در دربحانیه، که شامل سه منطقه نُدود، مَطاف و دربحانیه (معیریض) است، اکتشافاتی صورت گرفت و آثار بسیاری چون سکه ها و ظرفهای سفالی و سرامیک و فلزی از دوره های مختلف، ازجمله صفویان، استخراج شد (صباح جاسم، ص ۱۵۲ـ۱۵۳؛ و نیز برای مشاهده تصاویر و توضیحات یافته های باستانی این منطقه ← منیر یوسف، ص ۲۸۵ـ۲۹۷؛ صباح جاسم، ص ۱۵۴ـ۱۶۹). البته به درستی مشخص نیست که این آثار به دوره شکوفایی جلفار تعلق دارد یا اینکه به سبب موقعیت بندری و تجاری اش از نواحی دیگر به این شهر آورده شدند (منیر یوسف، ص ۲۹۷؛ صباح جاسم، ص ۱۶۷). منطقه رأس الخیمه تا ۱۲۸۳ در اختیار قواسم* شارجه بود تا اینکه شیخ سلطان بن صَقْر، امیر شارجه، پیش از مرگ سرزمینهای تحت حکومت خود را میان برادران و پسران خود تقسیم کرد و رأس الخیمه به شیخ حُمیدبن عبداللّه، برادرزاده شیخ سلطان، رسید. شیخ سلیم بن سلطان، حاکم شارجه، با رد ادعای استقلال شیخ حمید آماده کارزار شد، ولی با میانجیگری بریتانیا، رأس الخیمه به عنوان امارتی جدا به رسمیت شناخته شد. با مرگ شیخ حمید در ۱۳۱۸، پسر حاکم شارجه جانشین او شد و بدین ترتیب رأس الخیمه بار دیگر ضمیمه شارجه گردید. در زمان امارت سلطان بن سلیم بر رأس الخیمه، این امارت بار دیگر در ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱ استقلال و با تأیید بریتانیارسمیتیافت (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۷۱ـ۳۷۲)، اما مرزهای آن به درستی مشخص نبود. با وجود آنکه حد و مرز این امارت را جولیان واکر[۵]  انگلیسی در ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴، در پی اکتشاف  نفت، تعیین کرد، اختلافات مرزی بین رأس الخیمه و دیگر شیخ نشینها، به ویژه قبیله حبُوس وابسته به کنفدراسیون شیحوح، باقی مانده است (همان، ص ۳۱۹ـ۳۲۱،۳۳۷). این شیخ نشین پیش از تشکیل کشور امارات متحده عربی در ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱، ادعای مالکیت جزایر ایرانی تُنب  را نیز داشت (← مجتهدزاده[۶] ، ۱۹۹۰، ص ۱۹ـ۲۳؛ نیز ← تنب، جزایر*). با موافقت نکردن قطر و بحرین با طرح امارات متحده عربی در ۲۷ تیر ۱۳۵۰/ ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۱، دولت بریتانیا به همه معاهدات خود با شیخ نشینهای متصالح در ۱۰ آذر ۱۳۵۰/ اول دسامبر ۱۹۷۱ پایان داد. روز بعد ابوظبی، دبی، شارجه، اُمّالقُوین، عَجمان و فجیره استقلال اتحاد امارات عربی را اعلام کردند که بعدآ امارات متحده عربی نامیده شد. در این زمان، حاکم رأس الخیمه امید داشت با دست یافتن به منابع نفتی، همچون دوبی و ابوظبی، با قدرت بیشتری به این اتحادیه بپیوندد، اما بدون دستیابی به منابع نفتی دو ماه بعد در بهمن ۱۳۵۰/ فوریه ۱۹۷۲ با موضع ضعیف تری به امارات متحده عربی پیوست (آنتونی[۷] ، ص ۱۹۷؛ اسعدی، ج ۱، ص ۲۲۶؛  مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۴۲). این شیخ نشین (به مساحت  ۶۸۳،۱ کیلومترمربع) دو درصد مساحت کشور امارات متحده عربی را تشکیل می دهد (اسعدی، ج ۱، ص ۲۰۸). جمعیت آن در ۱۳۴۷ش/  ۱۹۶۸ حدود  ۵۰۰،۲۴ تن (جناب، ص ۳۱۳) و در ۱۳۵۴ش/ ۱۹۷۵،  ۲۸۲،۵۷ تن بود (اسعدی، ج ۱، ص ۲۱۰). رأس الخیمه در ۱۳۷۴ش/ ۱۹۹۵، با جمعیت  ۳۰۰،۱۴۳ تن، دومین شیخ نشین پرجمعیت امارات متحده عربی پس از دوبی بود که  ۵۰۰،۷۷ تن آن در شهر رأس الخیمه ساکن بودند. در اوایل دهه ۱۳۸۰ش/ ۲۰۰۰، جمعیت آنجا به حدود دویست هزار تن، ۷% جمعیت کل کشور، رسید (الموسوعة العربیة، همانجا؛ گیتاشناسی نوین کشورها، ص ۱۱۹). نیمی از جمعیت آنجا غیرعرب اند و به انگلیسی و اردو صحبت می کنند، اما زبان رسمی رأس الخیمه عربی است (الموسوعة العربیة، همانجا). مذهب بیشتر ساکنان این شیخ نشین حنبلی است. در این شیخ نشین تیره هایی از قبایل آل علی، خواطیر از قبیله نعیم، زَعاب، شَوامْس، دَهامَنه، بنی یاس شیحوح و حبوس و در کوهستانهای آن قبایلی از آل بوعلی و بنی شُمَیلی ساکن اند. افراد قبیله شیحوح از بدویان ساکن در کوهستانهای رأس الخیمه و غیرعرب اند. از دیگر ساکنان آنجا بخشهایی از قبیله قواسم نیز در آنجا ساکن اند و خاندان حاکم از این قبیله است (جناب، ص ۳۱۷ـ۳۱۸؛ مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۳۷۱). آب وهوای رأس الخیمه نیمه استوایی، در سواحلْ بحری و در مناطق داخلی، قاره ای است. تابستانها بسیار گرم و زمستانها معتدل است. در منطقه رأس الخیمه متوسط دما در اواخر بهار و اوایل تابستان ْ۳۲ تا ْ۳۴ و در اوایل زمستان ْ۱۸ تا ْ۲۰ و متوسط بارش آنجا صد تا دویست میلیمتر است (← اطلس الوطن العربی و العالم، ص ۱۹۹؛ الموسوعة العربیة، همانجا). این امارت، در مقایسه با سایر شیخ نشینها، به سبب آب و هوای کوهستانی، خاک مستعد و آب شیرین، محیط مناسبی برای کشاورزی دارد (مجتهدزاده، ۱۳۴۹ش، ص۱۱۹؛ الموسوعة العربیة، همانجا) و یکی از سه ناحیه عمده کشاورزی در امارات است. از ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰، که انگلیسیها آزمایشگاه کشاورزی در آنجا تأسیس کردند، این امیرنشین اهمیت بیشتری یافت، چنان که ۵۰% محصولات غذایی امارات متحده عربی در رأس الخیمه تولید می شود (هاولی، ص ۲۰؛ اسعدی، ج ۱، ص ۲۴۴). با کشف و استخراج نفت در رأس الخیمه، اقتصاد این امیرنشین شکل جدیدی به خود گرفته است (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، همانجا) و امروزه علاوه بر بندر رأس الخیمه، فرودگاه بین المللی آن نیز در توسعه این شیخ نشین سهم مهمی دارد (اسعدی، ج ۱، ص ۲۵۶ـ۲۵۷؛ الموسوعة العربیة، همانجا). برخی از مکانهای تاریخی این امیرنشین عبارت اند از: برج و بارو و قلعه های تاریخی که قدمت بیشتر آنها به دوره حضور پرتغالیها و ایرانیها برمی گردد، ازجمله قلعه جلفار، قلعه ضایه در رمس، قلعه (قصر) الزَباء در شمال شرقی شهر رأس الخیمه؛ دیوار بزرگ جلفار به عرض هفت متر و طول هفتاد کیلومتر از قرن هشتم؛ و دیوار شهر رأس الخیمه از قرن سیزدهم (عبداللّه علی طابور، ص ۱۵۳، ۴۵۶ـ۴۵۹، ۴۷۵ـ۴۷۷). مساجد قدیمی زیادی در این امارت وجود دارد، مانند مسجد بزرگ جلفار، که در قرن هشتم مقرّ نیروهای نظامی پرتغال بود، و مسجد شیخ سلطان بن صقر در شهر رأس الخیمه (همان، ص ۳۸۱ـ۳۸۵). همچنین خانه ای منسوب به ابن ماجِد*، دریانورد مشهور عرب در سده نهم، در منطقه غب در رأس الخیمه وجود دارد (همان، ص ۲۱۵ـ۲۱۶).

منابع : ابن رُزَیق، الشعاع الشائع باللمعان فی ذکر أئمة عمان، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ مرتضی اسعدی، جهان اسلام، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۶۹ش؛ اطلس الوطن العربی و العالم، بیروت: مؤسسة جیوبروجکتس، ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛ محمدعلی جناب، خلیج فارس: آشنائی با امارات آن، تهران ۱۳۴۹ش؛ حسن حبیبی و محمدباقر وثوقی، بررسی تاریخی، سیاسی و اجتماعی اسناد بندرعباس، تهران ۱۳۸۷ش؛ محمدعلی سدیدالسلطنه، تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۷۰ش؛ صباح جاسم، «لقی اثریة من مستوطن الدربحانیة»، سومر، ج۳۴، ش ۱ـ۲ (۱۹۷۸)؛ عبداللّه علی طابور، جلفار عبر التاریخ، چاپ محمد عزاوی، دبی ۱۹۹۸؛ احمد عبیدلی، «الحملة العسکریة علی رأس الخیمة»، مجلة دراسات الخلیج و الجزیرة العربیة، ش ۳۱ (رمضان ۱۴۰۲)؛ گیتاشناسی نوین کشورها، گردآوری و ترجمه عباس جعفری، تهران : گیتاشناسی، ۱۳۸۲ش؛ پیروز مجتهدزاده، خلیج فارس: کشورها و مرزها، تهران ۱۳۷۹ش؛ همو، شیخ نشینهای خلیج فارس، تهران ۱۳۴۹ش؛ مقدسی؛ منیر یوسف، «تنقیبات البعثة الآثاریة العراقیة فی مستوطن الدربحانیة امارة رأس الخیمة، دولة الامارات العربیة المتحدة»، سومر، ج ۳۱، ش ۱ و ۲ (۱۹۷۵)؛ الموسوعة العربیة، دمشق: هیئة الموسوعة العربیة، ۱۹۹۸ـ ۲۰۰۸، ذیل «راس الخیمة» (از محمود رمزی)؛ یاقوت حموی؛

 

John Duke Anthony, Arab states of the lower Gulf: people, politics, petroleum, Washington, D.C. 1975;George N.Curzon, Persia and the persian question, London,1892, repr. 1966; Donald Hawley, The trucial state, London 1972; John Gordon Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf 'Oma¦and central Arabia, Buckinghamshire 1986;Samuel Barrett Miles, The countries and tribes of the Persian Gulf, vol.2, London 1966; Pirouz Mojtahed- zadehPolitical geography of the Strait of Hormuz: the evolution of Iran's role (1970s and 1980s), London 1990.

 / محمد محمودپور /

[1] . Miles [2] . Curzon [3] . Hawley [4] . Lorimer [5] . Julian Walker [6] . Mojtahed-zadeh [7] . Anthony

نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 19
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده