دهلی، شهری تاریخی در شبه قاره هند و پایتخت شماری از حکومتهای مسلمان، امروزه ایالت و شهری در اطراف رود جمنا/ جون در شمال هند.
۱) ایالت دهلی. این ایالت با مساحت ۴۸۳،۱ کیلومتر مربع، در حاشیه رود جمنا و بین رشته کوههای هیمالایا و اراولی قرار دارد. بخش اعظم آن در مغرب جمنا قرار گرفته و فقط چند روستا و ناحیه شهری شادرا در مشرق این رود واقع است. دهلی در ارتفاع ۲۱۳ تا ۳۰۵ متری از سطح دریا قرار دارد و بیشترین طول و عرض آن، به ترتیب ۳۳ و ۳۰ مایل (هر مایل ۶ر۱ کیلومتر) است. ایالت دهلی، از مشرق با ایالت اوتارپرادش و از شمال، مغرب و جنوب، با ایالت هریانه هم مرز است. ایالت دهلی از نظر طبیعی، شامل دشت، جلگه آبرفتی، تپه های کم ارتفاع، و ۸۵ کیلومترمربع جنگل است. دمای آن در زمستان و تابستان، بین صفر تا ْ۴۵ در نوسان است. سه فصل آب وهوایی این ایالت عبارت اند از: فصل سرما از اواسط آبان تا بهمن/ نوامبر ـ فوریه، فصل گرما از فروردین تا اوایل تیر/ اواسط مارس تا ژوئیه، و فصل بارانهای موسمی که از اوایل تیر/ اواخر ژوئیه آغاز می شود و حدود سه ماه ادامه دارد (>سرزمین و مردم ایالتهای هند<، ج ۳۴، ص ۲۵ـ۲۶، ۲۹۳).
اقتصاد دهلی بر صنعت، کشاورزی، گردشگری و تجارت استوار است و صنایع دخانیات، نساجی، چوب، شیمیایی، اتومبیل و الکترونیک آن اهمیت دارد. همچنین، این ایالت به سبب داشتن زمینهای حاصلخیز اطراف جمنا، از مراکز مهم کشت محصولاتی چون گندم و برنج است. در روستاها و برخی مناطق حاشیه شهرها نیز سبزی کاری، باغداری، پرورش گل، دامداری و ماهیگیری رایج است (← همان، ج ۳۴، ص ۱۵۶ـ ۱۶۱، ۳۰۵ـ۳۰۷).
جمعیت ایالت دهلی طبق سرشماری ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱، حدود ۰۰۰، ۸۰۰،۱۳ تن (۹۳% شهرنشین، ۷% روستانشین) بوده است. دهلی، گورگائون، فریدآباد، نوئیدا و قاضی آباد از شهرهای مهم این ایالت اند. ۸۲% از ساکنان آن، هندو، ۷۲ر۱۱% مسلمان، و مابقی مسیحی، سیک، بودایی، جین و پیروان ادیان دیگرند (← همان، ج ۳۴، ص ۲۸ـ۳۱). ۱۵ر۷۶% از مردم به زبان هندی، ۸۶ر۱۲% به پنجابی، ۹۱ر۵% به اردو، ۱۰ر۱% به بنگالی و برخی نیز به گجراتی، سندی، مراتهی، کشمیری، سنسکریت، کابلی، انگلیسی، آسامی و غیره سخن می گویند. زبان رسمی ایالت، هندی است. بااین حال، حکومت ایالتی از زبانهای اردو و پنجابی نیز برای اطلاع رسانی استفاده می کند (← همان، ج ۳۴، ص ۱۲۵ـ۱۳۵).
۲) شهر دهلی. پایتخت شماری از سلاطین مسلمان هند از ۶۰۸ تا ۱۲۷۴، پایتخت هندِ بریتانیا از ۱۳۲۹/۱۹۱۱، و پایتخت کشور مستقل هند از ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷ تاکنون. این شهر بین َ۳۰ ْ۲۸ و َ۴۴ ْ۲۸ عرض شمالی و میان َ۱۵ ْ۷۷ و َ۵ ْ۷۷ طول شرقی واقع است. نام آن در اردو و هندی و پنجابی، دلّی (dilli) تلفظ می گردد (د. اسلام، چاپ دوم، ج ۲، ص ۲۵۵؛ پلتس، ذیل مادّه) و در آثار فارسی یا عربی، به صورت دهلی (Dehli) آمده (برای نمونه ← بَرَنی، ص ۵۶؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۵۰)، که طبق تاریخ فرشته (ج ۱، ص ۱۹۴)، به معنای خاک بسیار سست و نرم است. دهلی یکی از مراکز مهم صنایع کوچک چون پارچه بافی، فرآوری تنباکو، صنایع غذایی، کاغذسازی، صنایع نفت و چرم سازی است (>سرزمین و مردم ایالتهای هند<، ج ۳۴، ص ۱۶۰).
به سبب مهاجرت اقوام و گروههای مختلف نژادی و فرهنگی به دهلی، این شهر محل تلاقی فرهنگها و آداب و رسوم گوناگون شده است (← همان، ج ۳۴، ص ۳۰؛ پک، ص ۲۸۵).
در دهلی، مساجد مسلمانان در کنار معابد هندو، سیک، بودایی، جین، کلیسای مسیحیان و پرستشگاههای پیروان ادیان دیگر دیده می شود (← >سرزمین و مردم ایالتهای هند<، ج ۳۴، ص ۳۰ـ۵۶). به علاوه، دهلی شهری دانشگاهی است و مجموعه ای از دانشگاهها در آن فعال اند که پیش یا پس از استقلال هند تأسیس شده اند (← همان، ج ۳۴، ص ۸۹ـ۹۵).
پیشینه. برخی سلاطین در دوره های مختلف در محل کنونی دهلی و اطراف آن شهرهایی ساختند (← همان، ج ۳۴، ص ۱۸؛ پک، ص ۲). به نظر می رسد برخی از این شهرها قلعه های بزرگ بودند. قدیم ترین روستا و شاید شهر در ناحیه دهلی در دوران پیش از میلاد، اندرپت/ اندرپرستا یا بریهستلا نام داشت (← فرشته، ج ۱، ص ۱۸)، که در جنوب دهلی کنونی واقع بود (دی، ص ۷۷ـ۷۸؛ پک، ص ۲۸، ۱۳۶).
بعد از ویرانی اندرپت در حدود قرن دوم میلادی، شهرهای تومار یا سورج کند و کاوان راجپوت در قرون سوم تا ششم میلادی به رونق رسیدند و از شهرهای مهم این ناحیه محسوب می شدند. حاکمان کاوان راجپوت در قرون پنجم و ششم، به منظور مقابله با حملات مکرر مسلمانان، حصار شهر را مستحکم و قلعه لالکوت را بنا کردند (د. اسلام، ج ۲، ص ۲۵۵ـ۲۵۶). از دیگر سکونتگاههای نزدیک اندرپت، روستای دهلی بود که به روایتی، زمین داری به نام راجا دهلو آن را تأسیس کرد و سپس به شهر بدل شد (فرشته، ج۱، ص۴۲؛ مرزا سنگین بیگ، ص ۳). براساس تاریخ فرشته (ج ۱، ص ۱۹۴)، این شهر را ادپته راجپوت در سال ۳۰۷ بنا کرده است (قس بَهنداری، ص۲۸؛ مرزاسنگین بیگ، ص۴، که بنای شهر دهلی را به راجا آنَنْگپال، در ۴۲۹ یا ۴۴۰، نسبت داده اند). سلطان محمود غزنوی در ۴۰۲ تصمیم به تسخیر دهلی گرفت، اما به توصیه مشاورانش آن را به بعد از تصرف کامل پنجاب موکول کرد (فرشته، ج ۱، ص۹۴). بعد از مرگ سلطان محمود، برادرزاده وی (سالارمسعود غازی) با غلبه بر راجای دهلی، این شهر را دراختیار گرفت و شماری از سپاهیانش را به حفاظت آن گماشت؛ اما بعد از قتل مسعود در ۴۲۵، هندوان بار دیگر بر این شهر مسلط شدند (← >تاریخ هند<، ج ۲، پیوست، ص ۵۲۸، ۵۳۲، ۵۳۶؛ مرزا سنگین بیگ، همانجا).
در ۵۸۸، قطب الدین ایبک*، از سرداران سلطان محمد غوری (حک : ۵۹۹ـ۶۰۲)، بر دهلی مسلط و مستقر شد (سرهندی، ص ۱۱؛ نظام الدین احمد هروی، ج ۱، ص ۳۸ـ۳۹؛ قس ابن بطوطه، ج ۲، ص :۴۳۲ سال ۵۸۴) و به اداره متصرفات غوریان در هند پرداخت (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۱۷۴؛ سرهندی، همانجا). او پس از درگذشت سلطان محمد، لاهور را به پایتختی خویش برگزید و در نتیجه از اهمیت دهلی کاسته شد. بااین حال، قطب الدین ایبک با احداث قُطُبْمنار و مسجد قوّت الاسلام*، نخستین گام را برای ایجاد دهلی اسلامی برداشت. با جلوس اِلتُتمِش* در دهلی در ۶۰۸ (← منهاج سراج، ج ۱، ص ۴۴۴)، دوره ای در تاریخ هند آغاز گردید که به عصر سلطنت دهلی معروف شد و تا ۹۳۲ ادامه یافت (دهلی*، سلاطین). دهلی (تختگاه اغلب سلاطین این عصر) نماد زندگی شهری مسلمانان هند و مرکز مهم معماری، سیاست، هنر و ادبیات شد (خالدی، ص۵۹).
در دوره حکومت غیاث الدین بَلبَن* (۶۶۴ـ۶۸۶)، شماری از هنرمندان، ادیبان، علما، نظامیان و دیوان سالاران ممالک اسلامی عازم دربار وی شدند. در این دوره، پانزده محله مسلمان نشین به نامهای عباسی، سَنجَری، خوارزمشاهی، دیلمی، علوی، اتابکی، غوری، چنگیزی، رومی، آق سُنقُری، یمنی، موصلی، سمرقندی، کاشغری و خَتایی در دهلی وجود داشت. برخی از آنها با حمایت بلبن و به دنبال مهاجرت شاهزادگان و بزرگ زادگانی ایجاد شده بود که از ترس حملات مغول از ماوراءالنهر، خراسان، سیستان، لرستان، کردستان، عراق، آذربایجان، فارس، روم و شام راهی هند گردیده بودند (← فرشته، ج ۱، ص ۲۶۷ـ۲۶۸). در دوره بلبن، اطراف دهلی پوشیده از جنگل بود اما پس از پنهان شدن عده ای شورشی در میان جنگل و دستبردهای مکرر آنها به دهلی، سلطان دستور داد درختان را قطع کنند (برنی، ص ۵۵ـ۵۷). او قصر هزارستون را تکمیل و بناهایی دیگر در دهلی ایجاد کرد (← فرشته، ج ۱، ص ۲۷۲، ۳۱۸ـ۳۱۹؛ مرزا سنگین بیگ، ص۵ـ۶؛ بهنداری، همانجا). بلبن مکانی به نام دارالامن ساخت برای پناه گرفتن بدهکاران، مظلومان و درماندگان، که بعد از مرگش مدفن وی گردید (ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۳۶).
در دوره سلطان معزالدین کیقباد (حک: ۶۸۶ـ۶۸۹)، دربار از کوشک لعل (از بناهای بلبن، واقع در شهر قدیمی لالکوت) به کوشک کیلوکَری در کنار رود جمنا منتقل شد. به دنبال این جابه جایی، برخی امیران و بزرگان بناهایی در اطراف قصر جدید احداث کردند، که موجب آبادی ناحیه کیلوکَری شد (← برنی، ص۱۳۰، ۱۷۶؛ فرشته، ج ۱، ص ۳۰۱؛ نیز ← پک، ص ۳۵). از دیگر آثار مهم معزالدین، مناره بسیار بلندی از سنگ سرخ در صحن مسجدجامع دهلی بود (ابن بطوطه، ص ۴۲۸، ۴۳۹). دهلی در دوره معزالدین دارای حصار و چند دروازه (مانند جود، بداؤن و غزنی) بود (← برنی، ص ۱۰۷، ۲۴۶؛ فرشته، ج ۱، ص ۳۵۴، ۳۶۱). در دوره جلال الدین فیروزشاه خلجی (۶۸۹ـ۶۹۵) و با تشویق وی و همت برخی امرا و درباریان، کیلوکری رونق و وسعت فراوان یافت و شهرنو نامیده شد (← امیرخسرو دهلوی، ص ۶۲ـ۶۴؛ برنی، ص ۱۷۵ـ۱۸۱؛ فرشته، ج ۱، ص ۳۱۷ـ۳۱۹).
در این دوره، گروهی از مغولان اسلام آوردند و در کیلوکری، اندرپت و غیاث پور ساکن شدند و محله های جدیدی به نام مغول پوره ایجاد کردند (برنی، ص ۲۱۸ـ۲۱۹). سلطان علاءالدین محمد خلجی (حک : ۶۹۵ـ۷۱۵؛ ← خلجیان*) در لشکرگاه خود واقع در دشت سیری، در اطراف دهلی، به تخت نشست و کوشک لعل را دارالسلطنه کرد. او با تعمیر حصار قدیمی شهر و دفع چند حمله مغولان، مانع ویرانی دهلی و قتل و غارت گسترده مردم آن شد (← برنی، ص ۲۴۶ـ۲۴۷، ۲۵۴ـ ۲۵۹، ۳۲۰ـ ۳۲۳؛ فرشته، ج ۱، ص ۳۶۰ـ ۳۶۲، ۳۸۱ـ ۳۸۲).
علاءالدین دروازه و مدرسه علائی را در حوالی قطب منار و مسجد جماعت خانه را در درگاه نظام الدین اولیاء* ساخت (← پک، ص ۴۲ـ۴۳؛ ساراسواتی، ص ۶۷۳ـ۶۷۶). آبادی و رونق دهلی در سالهای آخر حکومت علاءالدین، به واسطه سیاستهای وی و غنایم جنگ معبر به اوج رسید.
ضیاءالدین بَرَنی (ص ۳۳۳، ۳۴۱) ضمن اشاره به گردآمدن بسیاری از صاحبان علوم و حرف مختلف و عارفانی چون نظام الدین اولیاء در دهلی و ایجاد بناهای بسیار، این شهر را در دوره علاءالدین در ردیف شهرهای بزرگی چون بغداد و قسطنطنیه دانسته است.
غیاث الدین (حک: ۷۲۰ـ۷۲۵)، مؤسس سلسله تغلقیه*، شهر تغلق آباد را در نزدیکی دهلی ساخت و آنجا را دارالملک کرد و شماری از امرا و بزرگان را به خانه سازی و سکونت در آنجا تشویق کرد (همان، ص ۴۲۵، ۴۴۲، ۴۴۹ـ۴۵۳؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۲۶ـ۴۲۷، ۴۵۲). جانشین وی، سلطان محمد (حک: ۷۲۵ـ۷۵۲)، با اقدامات نسنجیده باعث بروز مشکلاتی چون قحطی، گرانی مواد غذایی و مرگ و پریشانی عده ای از مردم دهلی شد. او همچنین، با انتقال دارالملک از دهلی به دئوگیری (دولت آباد) و کوچاندن ساکنان دهلی به پایتخت جدید، باعث ازرونق افتادن دهلی و قدرت گیری هندوهای این شهر شد (← برنی، ص۴۷۰ـ۴۷۵، ۴۸۱ـ۴۸۵؛ سرهندی، ص ۱۰۲ـ۱۰۳). بااین حال، سلطان محمد اقداماتی نیز برای آبادانی دهلی انجام داد (← برنی، ص ۴۵۶، ۴۹۲؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۷۳ـ۴۷۴). او به ساخت بارویی واحد برای چهار شهر ناحیه دهلی اقدام کرد، اما این کار ناتمام ماند (← برنی، ص ۴۹۱ـ۴۹۶؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۲۶ـ۴۲۷، ۴۶۹ـ۴۷۲). ابن بطوطه که در ۷۳۴ وارد دهلی شده، پهنای دیوار باروی شهر را یازده ذراع ذکر کرده است، که از سنگ و آجر ساخته شده بود. مقبره ها و گورستانهای دهلی بیرون از حصار شهر قرار داشتند. برخی قبرها دارای گنبد یا محراب بودند و انواع گُل در گورستانها کاشته می شد. ابن بطوطه از مسجدجامع بسیار بزرگ دهلی سخن گفته است، که دیوارها، کف، سقف و منبر آن از سنگ بودند. این مسجد که چهار صحن و سیزده گنبد سنگی داشت، در محل یک بتخانه بنا شده بود. مقابل یکی از درهای مسجد، دو بت سنگی گذاشته بودند که عابران روی آن پا می گذاشتند و وارد مسجد می شدند (← ج ۲، ص ۴۲۷ـ۴۲۸). از محلات مشهور دهلی در عصر سلطان محمد، طرب آباد، سکونتگاه موسیقی دانان، نوازندگان و خوانندگانی بود که از ممالک مختلف به دهلی رفته بودند (برنی، ص ۱۳۰؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص۴۳۰).
در دوره فیروزشاه (۷۵۲ـ۷۹۰)، بار دیگر اوضاع اقتصادی دهلی روبه ترقی نهاد. سلطان بناهایی چون مسجد جمعه، مدرسه فیروزشاهی و عمارت بالابند و نیز دارالشفایی احداث کرد که از درآمد اوقاف اداره می شد و بیماران به رایگان در آن مداوا می شدند. افزون بر این، حصار فیروزآباد یا حصار فیروزه را در کنار جمنا و در فاصله پنج کروهی (هر کروه: ح ۵ متر) دهلی ساخت، که تختگاه وی و هسته اولیه شهری به همین نام شد. این حصار شامل برج و بارو، مجموعه قصر، مسجدجامع، بازار، برج کبوتر و آب انبار بود. با احداث خانه های امرا و بزرگان در پیرامون حصار، روندایجاد شهر جدید تسریع گردید (نیز ← حصار فیروزه*). تخصیص موقوفات برای برخی مساجد، مدارس و مزارهای سلاطین و مشایخ، ایجاد آبراهه ها و باغهای جدید اطراف حصار فیروزه، ساخت حصار فتح آباد و عمارت دلگشا در تغلق آباد و دروازه جدید در دهلی، تعمیر آرامگاهها و بناهای سلاطین پیشین چون مقبره سلطان علاءالدین، جامع دهلی قدیم و قطب منار از دیگر اقدامات فیروزشاه بود (← فیروزشاه تغلق، ص ۱۲؛ برنی، ص ۵۶۱ـ۵۶۶؛ شمس الدین سراج عفیف، ص ۱۲۴ـ ۱۳۴؛ نظام الدین احمد هروی، ج ۱، ص۲۳۰، ۲۳۹ـ۲۴۱).
در پی حمله تیمور گورکان* به دهلی (۸۰۱) و شکست سپاهیان تغلقی، شماری از مردم شهر کشته یا اسیر شدند و برخی بناهای آن تخریب گردیدند. بعد از بازگشت تیمور، خضرخان* که به حکومت دهلی منصوب شده بود، سلسله سادات (حک: ۸۱۷ـ۸۵۵؛ ← سیدیها*) را ایجاد و قلعه خضرآباد یا گُمتی خضر را بنا کرد. از پیامدهای حمله تیمور، بروز قحطی و وبا در حوالی دهلی و مرگ شماری از مردم بود. با پیروزی خضرخان بر مدعیان قدرت و بازگشت تدریجی مردم فراری به دهلی، بار دیگر این شهر رو به آبادی گذاشت. جانشین خضرخان، مبارکشاه (حک ۸۲۴:ـ۸۳۸)، شهر مبارک آباد را در کنار جمنا احداث کرد (← سرهندی، ص ۱۶۵ـ۱۷۱، ۲۳۲ـ ۲۳۴؛ نظام الدین احمد هروی، ج ۱، ص ۲۵۵ـ۲۵۷، ۲۸۷؛ مرزا سنگین بیگ، ص ۶ـ۷). با تسلط بهلول لودی* بر دهلی، این شهر تختگاه سلسله جدید لودیان* (حک: ۸۵۵ـ۹۳۲) شد. از ویژگیهای برجسته شهرسازی دهلی در دوره لودیان، احداث باغ ــ مقبره برای سلاطینی چون بهلول و سکندر لودی است، که نزدیک این مقبره ها، مسجدِ باره گنبد را احداث کردند (ظفرحسن، ج ۱، مقدمه آگروال، ص VIII).
ظهیرالدین بابُر* (حک: ۹۳۲ـ۹۳۷) با استفاده از خاک حاصلخیز و آب فراوان این ناحیه، چهارباغی در کنار جمنا احداث کرد. در این دوره، افزون بر دهلی قدیم، حصار فیروزه و تغلق آباد نیز آباد مانده بودند (← بابر، ج ۱، ص ۳۷۸، ۴۱۹ـ ۴۲۰، ۴۲۹؛ نیز ← پک، ص ۱۶۵). در اوایل سلطنت همایون (حک: ۹۳۷ـ۹۶۳)، قلعه و شهر دین پناه در کنار جمنا احداث شدند. مطابق طرح اولیه، مقرر بود قصری هفت طبقه درون قلعه ساخته شود و در اطراف آن، باغها و بوستانهایی ایجاد گردد. عملیات ساخت این مجموعه در مراسمی با حضور شاه و برخی علما، سادات و بزرگان دهلی آغاز شد (خواندمیر، ص ۸۲ـ۸۷؛ گلبدن بیگم، ص ۵۸؛ فرشته، ج ۲، ص ۶۴؛ قس مرزا سنگین بیگ، ص ۷؛ بهنداری، ص ۲۸ـ۲۹، که دین پناه را همان قلعه مرمت شده اندرپت (بعدها مشهور به قلعه کهنه) دانسته اند).
پس از غلبه شیرشاه سوری بر همایون (۹۴۷)، او شهر دهلیِ علائی یا کوشک سیری یا دارالخلافت دهلی را ویران ساخت و دیوارهای شهر دین پناه را تکمیل کرد. سپس، نام آن را به شیرگره تغییر داد که بعدها به پوراناقلعه مشهور شد. همچنین در داخل شیرگره، مسجدی سنگی و دو قلعه مجزا ساخت (سروانی، ص ۲۱۹؛ سیداحمدخان، باب ۱، ص ۴۸ـ۴۹؛ مرزا سنگین بیگ، ص۷ـ۸؛ نیز ← بهاسکره، ص ۹۷؛ پک، ص۱۳۵؛ >سرزمین و مردم ایالتهای هند<، ج ۳۴، ص ۲۰).
اسلام شاه (حک: ۹۵۲ـ۹۶۱) قلعه سلیم گره یا اسلام گره را ساخت که بعد از تسلط مجدد همایون بر دهلی (۹۶۲)، نامش به نورگره تغییر یافت (بهنداری، ص ۲۹؛ نعمت الله بن حبیب اللّه، ج ۱، ص ۳۷۰ـ۳۷۱ و پانویس ۱). در دوره اکبرشاه (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴) و پس از انتقال پایتخت به آگره (اکبرآباد)، دهلی روبه ویرانی و خرابی گذاشت. به گونه ای که در اوایل سلطنت جهانگیر* (حک ۱۰۱۴:ـ۱۰۳۷)، مناطقی چون تُغلُق آباد خالی از سکنه و عمارات آن خراب بود (قندهاری، ص ۵۶ـ۵۸؛ عبدالستار لاهوری، ص ۱۴۳؛ نیز ← پک، ص ۱۴۷). بااین حال، به همت مادر اکبرشاه (حاجیه بیگم) بناهای مهمی چون باغ ــ مقبره همایون و سرای عرب در شهر کیلوکری ساخته شد (پک، ص ۱۵۳؛ موکرجی، ص ۱۹۴؛ فاروق، ص ۹۷ـ۹۸).
شاه جهان* در دهلی قدیم و نزدیک بناهایی چون مقبره رضیه سلطان و قلعه سلیم گره، شهر شاه جهان آباد/ جهان آباد را ساخت (کنبو، ج ۳، ص ۱۸ـ۲۲؛ الرس و کرافت، ص ۱۵ـ۱۷؛ پک، ص۱۸۰؛ برنی یر، ص ۲۴۱). شاه جهان آباد تا پایان سلطنت شاه جهان، بسیار توسعه یافت، به طوری که جمعیت آن به پانصدهزار تن رسید. در این مدت، مساجدی چون فتحپور و سِرهِندی را عده ای از درباریان و اعضای خاندان سلطنتی در این شهر ساختند (الرس و کرافت، ص ۱۷؛ پک، ص ۱۹۵، ۲۰۱). همچنین، برخی از آنان در حوالی شاه جهان آباد چند باغ احداث کردند، ازجمله باغ شالیمار را بی بی مبارکه اکبرآبادی (همسر شاه جهان)، باغ روشن آرا را روشن آرا (دختر شاه جهان)، و باغ صاحبه آباد یا باغ بیگم را جهان آرا بیگم* صاحب (دختر دیگر شاه جهان) ساخت (← موکرجی، ص ۲۰۳، ۲۰۷ـ۲۰۸؛ پک، ص ۲۴۵؛ مرزا سنگین بیگ، ص ۳۵، ۴۱).
محله های مهم دهلی در این دوره، کشمیری، کشتیبانان، روشن پوده، آملی و جَتواره بودند. محل دفن مردگان دارالبقا نام داشت و در جنوب بازار واقع بود (مرزا سنگین بیگ، ص ۱۳، ۱۸ـ۲۹؛ برنی یر، ص۲۴۲ـ۲۴۷). همچنین، موتی مسجد یا مسجد غسلخانه در لعل قلعه (قلعه سرخ) شاه جهان آباد با سنگ مرمر ساخته شد و با طلا و مس تزیین گردید (بختاورخان، ج ۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱؛ بیل، ص۲۶۸ـ۲۶۹). برخی جانشینان اورنگ زیب (حک: ۱۰۶۸ـ۱۱۱۸) و درباریانشان نیز در ساخت مساجد، مدارس و دیگر بناهای دهلی مشارکت داشتند، مانند مجموعه بناهای بخت آورنگر، زینت المساجد، مسجد درگاه و شاه باغ (← اطهرعلی، ص۱۶۵ـ۱۶۶؛ سیداحمدخان، باب۱، ص۷۸، باب۳،
ص ۲۰ـ۲۱؛ ظفرحسن، ج ۴، ص ۷۲). همچنین، عده ای از امرا و بزرگان شیعی بناهایی چون قدمگاه حضرت علی علیه السلام، برج کاسه حضرت فاطمه، و مجلسْخانه مرثیه خوانی را برای شیعیان دهلی احداث کردند (← درگاه قلی خان ذوالقدر، ص ۵۱ـ۵۲؛ سیداحمدخان، باب ۱، ص ۸۷ـ۸۸).
پس از مرگ اورنگ زیب و ضعف حکومت بابُریان*، راجپوتها*، مراتهه ها* و سیکها* شورش کردند و موقعیت برتر مسلمانان در دهلی و قلمرو بابریان را به خطر انداختند. در ۱۱۴۹، گروهی از مراتهه ها، به غارت و آتش زدن دهلی پرداختند (← طباطبائی، ج ۲، ص ۴۰۲، ۴۶۳ـ۴۶۷، ۴۷۳ـ۴۷۷). به دنبال حمله نادرشاه افشار* به هند و پیروزی وی بر محمدشاه در جنگ کَرنال (۱۱۵۱)، شاه جهان آباد به دست افشاریان* افتاد. در ایام حضور نادرشاه در این شهر، گروهی از مردم شورش کردند و شماری از سپاهیان وی را به قتل رساندند. او نیز فرمان قتل عام و غارت شهر را داد که با تخریب برخی بناها همراه شد (← همان، ج ۲، ص ۴۸۲ـ۴۸۵؛ مالک، ص ۱۷۷ـ۱۷۸). فتح دهلی به دست نادرشاه ضعف حکومت بابری را آشکارتر کرد و سبب تهییج هندوها و دیگر گروههای غیرمسلمان برای کسب موقعیت بهتر و ایجاد معابد بیشتر در دهلی و دیگر مناطق شد. در واکنش به این اوضاع، پادشاه افغانستان، احمدشاه دُرّانی* (حک: ۱۱۶۰ـ۱۱۸۶)، مدعی نجات دهلی گردید و بارها به آنجا و شهرهای پیرامونش حمله کرد و موجب قتل و غارت شماری از مردم شد (← طباطبائی، ج ۳، ص ۸۶۳ـ۸۶۵، ۸۷۵ـ۸۷۶، ۸۹۱ـ۸۹۲، ۹۰۹ـ۹۱۰؛ خومانز، ص ۵۵ـ۵۶). از پیامدهای جنگهای پیروزمندانه وی با گروههای غیرمسلمانی چون مراتهه ها و راجپوتها، افزایش نفوذ افغانها در دهلی بود. در دوره حکومت شاه جهان سوم (۱۱۷۳)، مرکز سیاسی بابریان موقتآ به دوآب منتقل گردید و اداره دهلی به دست یعقوب علی خان افغان افتاد. هرچند در ۱۱۷۴، مراتهه ها توانستند افغانها را از دهلی بیرون برانند، اما در جدالهای سخت طرفین، بناهایی چون دیوان خاص، شاه برج و موتی مسجد (هر سه در شاه جهان آباد) تخریب گردیدند، شهر غارت شد و شماری از ساکنان آن به قتل رسیدند (طباطبائی، ج ۳، ص ۹۱۱ـ۹۱۲؛ سرکار، ج ۲، ص ۱۴۷ـ۱۴۹).
در ۱۱۷۷ و درحالی که اقوام روهیله* و جَتّ* در دهلی نفوذ داشتند، گروهی از بلوچها تحت رهبری بهادرخان (بعدها بهادرشاه دوم* بابُری) نزدیک شاه جهان آباد مستقر شدند. آنان که تحت حمایت افغانان بودند، با ایجاد قلعه و آبادی بهادرگده در این محل و ورود به رقابت و منازعه گروههای مقتدر مسلمان و غیرمسلمان، جنگهای داخلی را در شهر تشدید کردند (طباطبائی، ج ۳، ص ۹۲۸ـ۹۲۹، ۹۳۳ـ۹۳۴). منازعات سالهای پایانی حکومت بابریان موجب شد که یک سوم شهر دهلی ویران و حومه آن از سکنه خالی شود (پک، ص ۱۷۹).
در دوره بابریان، دهلی از مراکز مهم بازرگانی هند و محل آمدوشد بازرگانان از مناطق مختلف آسیا و اروپا بود. برخی از درباریان و افراد خاندان سلطنتی، مانند جهان آرا بیگم صاحب، دختر بزرگ شاه جهان، برای رفع نیازهای رفاهی بازرگانان و کسب محبوبیت اجتماعی به ساخت کاروان سرا روی آوردند (برنی یر، ص۲۸۰ـ۲۸۱). به واسطه رونق اقتصادی دهلی، بازارهای متعددی چون چاندنی چوک، چوک خاص بازار، بازار سیتارام، بازار نواب میرخان، چوک نواب سعدالله خان و جوهری بازار ایجاد شد (← مرزا سنگین بیگ، ص ۱۳، ۲۳، ۲۸، ۳۰، ۳۵؛ درگاه قلی خان ذوالقدر، ص ۶۰ـ۶۱). انتساب برخی از دروازه های دهلی به نام شهرهای بداؤن، کابل، لاهور، اَجمیر، کشمیر و کلکته (← سیداحمدخان، باب ۱، ص ۴۹ـ۵۰؛ ظفرحسن، ج ۱، ص ۳۵)، از دیگر نشانه های مناسبات گسترده بازرگانی دهلی است. افزون بر مرکزیت اقتصادی و سیاسی، دهلی محل انواع فعالیتهای هنری، علمی، فرهنگی و نیز جشنها و آیینهای رسمی درباری بود. از آیینهای مذهبی مسلمانان دهلی، مراسم عید فطر، شب برات و عُرس شریف یا جشن سالانه بود که در مکانهایی چون قدمگاه پیامبر، قدمگاه امیرالمؤمنین، درگاه خواجه قطب الدین بختیارِ کاکی* و درگاه نظام الدین اولیا برگزار می شد. همچنین برپایی آیین سماعِ عرفا و صوفیان، جشنهای هولی و دیوالیِ هندوها، و منقبت خوانی و عزاداری امام حسین علیه السلام از سوی شیعیان، درخور توجه بود. صفدرجنگ*، از امرای محمدشاه دوم بابری، با احداث امامباره (حسینیه) در دهلی، موجب برگزاری باشکوه تر مراسم محرّم شد (← درگاه قلی خان ذوالقدر، ص۵۱ـ۵۲؛ مالک، ص۳۵۹ـ ۳۶۱). از دیگر مراسم باشکوه مسلمانان دهلی، مراسم ولادت پیامبر بود که در سرایِ (محله) عربها مفصّل تر برگزار می شد. این مراسم با مولودی خوانی، شعرخوانی و مدیحه سرایی همراه بود و حاضران، با غذا، شیرینی و خرما پذیرایی می شدند (← درگاه قلی خان ذوالقدر، ص۷۴ـ۷۶). مراسم وعظ و تبلیغ نیز در مواقعی چون روزهای جمعه و ایام حج و محرّم، در برخی مساجد برگزار می شد. برخی از سخنرانان این مجالس، علما و عارفان مشهوری بودند که از نظر مردم، صاحب کرامات بودند و موجب تنبیه و توبه عده ای می شدند (ابن بطوطه، ج۲، ص۴۳۰ـ۴۳۲).
با پیروزی سپاهیان انگلیسی بر مراتهه ها در ۱۲۱۷/۱۸۰۳، حوزه قدرت شاه عالم دوم* بابری (حک : ۱۱۷۳ـ۱۲۲۱) به قلعه سرخ محدود شد و حکومت دهلی به دست انگلیسیها افتاد. این جابه جایی قدرت زمینه حضور بیشتر و نفوذ چشمگیر اروپاییان و مسیحیان در دهلی را فراهم ساخت. انگلیسیها مدت کوتاهی به بازسازی و مرمت دهلی توجه کردند و در ساختمانهای قدیمی داخل شهر ساکن شدند. آنگاه، از مردم بومی فاصله گرفتند و اقامتگاه خود و مقرّ سپاه را به حاشیه شمالی شهر بردند. برخی از اقدامات انگلیسیها در دهه های نخست حاکمیتشان در دهلی عبارت بود از: استقرار گروهی از آنان در منطقه ییلاقی نزدیک دروازه کشمیر (در شمال دهلی) در ۱۲۱۷/ ۱۸۰۳، ایجاد شعبه بانک هند در محل باغ بیگم در ۱۲۲۰/۱۸۰۶، ساخت کلیسای جیمز در ۱۲۵۰/۱۸۳۶، و انتقال قرارگاه لشکریان به پادگانی جدیدالاحداث نزدیک جمنا در ۱۲۴۲/۱۸۲۸ (← پک، ص ۱۹۲ـ۱۹۳، ۲۴۰، ۲۴۲ـ۲۴۳؛ بترا، ص ۱۲۷). در نخستین شورش بزرگ هندیان در مخالفت با آنان (۱۲۷۴/۱۸۵۷)، دهلی از مراکز مهم درگیری بود و آسیب بسیاری بر ساختمانها و مردم شهر وارد شد. همچنین، بسیاری از انگلیسیها، اروپاییان و اغلب مسیحیان مقیم دهلی کشته شدند و صرافیها، مریضخانه ها و دفترخانه های آنان غارت شدند. با شکست انگلیسیها در دهلی، قورخانه های مرکز شهر و خزانه آنان به دست شورشیان افتاد و سبب تشدید منازعات خونین و(br clear="all" /)پرتلفات در دهلی گردید (← شورش هندوستان، ص ۶۴ـ۶۵؛ پک، ص ۲۴۰). بعد از حدود چهار ماه، انگلیسیها با حمله با توپ، دهلی را تصرف کردند و به حکومت اسمی آخرین شاه بابری پایان دادند. بعد از سرکوب شورش، در دادگاهی در قلعه سرخ، حکم اعدام شماری از شورشیان دهلی و تبعید شاه بابری صادر شد. از پیامدهای این شورش، تشدید فشار و سختگیری انگلیسیها بر مردم شهر و سیاست فاصله گرفتن از مغلوبان بود. انتخاب قلعه سرخ برای استقرار سپاهیان انگلیسی و تخریب مغازه ها و خانه های اطراف آن برای ایجاد کمربند امنیتی، از اقدامات محتاطانه انگلیسیها در دهلی بود. همچنین، آنان برخی بناهای قلعه سرخ را ویران کردند و تعدادی ساختمان اداری و آموزشی به سبک اروپایی درون آن ساختند. افزون بر اینها، برخی بناهای دهلی را برای احداث سالن اجتماعات شهر و راه آهن (خط تراموا) تخریب کردند. این راه آهن، از مناطقی چون مسجدجامع، قلعه سرخ، دهلی کهنه، قلعه سلیم گره، باغ جهان آرا و بازار چاندنی چوک عبور می کرد. بعد از سرکوب شورش، شماری از مسلمانان و هندوهای ساکن دهلی مجبور شدند شهر را ترک یا در خرابه های جنوب شاه جهان آباد اقامت کنند. بعد از مدتی، ابتدا هندوها و سپس مسلمانان فراری اجازه یافتند به داخل شهر بازگردند، اما انگلیسیها با اقداماتی چون استفاده از مسجدجامع به عنوان سالن رقص و فروختن مسجد فتحپور به تاجری هندو، سیاست تحقیر مسلمانان و بی حرمتی به اماکن مذهبی آنان را ادامه دادند. انگلیسیها با وجود انتخاب کلکته به پایتختی، از اهمیت تاریخی و راهبردی دهلی غافل نشدند. ازاین رو، با احداث بناهایی به سبک اروپایی در دهلی و دایرکردن برخی مؤسسات حکومتی خود به ویژه در شمال این شهر، به افزایش مجدد جمعیت دهلی و توسعه آن مدد رساندند (پک، ص ۲۴۰ـ ۲۴۳؛ خالدی، ص ۵۹ـ۶۱؛ بترا، ص ۱۳۳). تصمیم انگلیسیها در انتقال پایتخت از کلکته به دهلی در ۱۳۲۹/۱۹۱۱، امکان توسعه بیشتر این شهر را مهیّا ساخت و سبب مهاجرت گروههایی چون بنگالیها به دهلی شد (پک، ص۱۸۳، ۱۹۲، ۲۴۳). مهندسان و معماران انگلیسی از ۱۳۳۰/ ۱۹۱۲ مشغول طراحی و احداث شهر جدید دهلی نو شدند. با وجود افتتاح این شهر در ۱۳۱۰ش/۱۹۳۱، تکمیل برخی از قسمتهای آن بعد از جنگ جهانی دوم (۱۳۱۸ـ۱۳۲۴ش/ ۱۹۳۹ـ۱۹۴۵) انجام گرفت. دهلی نو که در جنوب شاه جهان آباد بود، بیشتر برای استقرار مراکز حکومتی انگلستان ساخته شد. این شهر، دارای خیابانهای پهن و پردرخت و عمارتهای معروف چون ساختمان پارلمان، دروازه هند و بایگانی (آرشیو) ملی است (← همان، ص ۲۵۶ـ ۲۷۰، ۲۸۴). پس از تجزیه شبه قاره هند و تشکیل کشور مستقل هند (۱۳۲۶ش/۱۹۴۷)، دهلی نو پایتخت باقی ماند و روند توسعه آن شتاب گرفت. در سالهای نخست پس از استقلال هند، بسیاری از مسلمانان ساکن دهلی به کشور جدیدالتأسیس پاکستان* مهاجرت کردند و در مقابل، شمار بیشتری از هندوها و سیکهای آن کشور و نیز مردم ایالتهای مجاور به دهلی آمدند. مهاجران جدید بر شمار جمعیت دهلی و تنوع فرهنگی و زبانی ساکنان آن افزودند (همان، ص ۲۸۵). از بناهایی که پس از استقلال هند در دهلی طراحی و احداث شدند، محله مسکونی نظام الدین، ساختمانهای مهندسی، و مترو دهلی، به سبب تلاش مهندسان هندی برای دوری از سبک معماری دوره استعمار و استفاده از طرحهای جدید اهمیت دارند (← همان، ص۲۸۸ـ۲۹۴).
منابع: ابن اثیر؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ خسروبن محمود امیرخسرو دهلوی، قران السعدین، اسلام آباد ۱۳۵۵ش؛ بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانوایزی نینک، کیوتو ۱۹۹۵ـ۱۹۹۶؛ محمد بختاورخان، مرآة العالم: تاریخ اورنگزیب، چاپ ساجده س. علوی، لاهور ۱۹۷۹؛ ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲؛ ودیا بهاسکره، شیرشاه سوری، ترجمه به اردو: ممتاز میرزا، ترجمه به فارسی: عبدالرحیم احمدپروانی، کابل ۱۳۸۲ش؛ سوجان رای بَهنداری، خلاصة التواریخ، چاپ خان بهادر ظفر حسن خان، دهلی ۱۹۱۸؛ توماس ویلیام بیل، مفتاح التواریخ، نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، میکروفیلم ش ۸۴۷۴؛ غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، قانون همایونی (همایون نامه)، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۵۹/۱۹۴۰؛ درگاه قلی خان ذوالقدر، مُرَقَّع دهلی، مرتبه و مترجمه خلیق انجم، دهلی ۱۹۹۳؛ عباس خان سروانی، تاریخ شیرشاهی، چاپ سیدمحمد امام الدین، داکا ۱۹۶۴؛ یحیی بن احمد سرهندی، تاریخ مبارک شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش؛ سید احمدخان، آثار الصنادید، چاپ سنگی ]بی جا.[: منشی نلکشور، [۱۳۶۸[؛ شمس الدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، کلکته ۱۸۹۱؛ شورش هندوستان : ۱۸۵۷م/ ۱۲۷۴ه .ق، ترجمه اوانس ماسئیان، چاپ صفاءالدین تبرائیان، تهران: نیلوفر، ۱۳۷۲ش؛ غلامحسین بن هدایت اللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، چاپ سنگی لکهنو ۱۳۱۴؛ عبدالستار لاهوری، مجالس جهانگیری: مجلس های شبانه دربار نورالدین جهانگیر از ۲۴ رجب ۱۰۱۷ تا ۱۹ رمضان ۱۰۲۰ه .ق .، چاپ عارف نوشاهی و معین نظامی، تهران ۱۳۸۵ش؛ محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ ؛ فیروزشاه تغلق، فتوحات فیروزشاهی: رساله از تألیف سلطان فیروزشاه، چاپ شیخ عبدالرشید، علیگره ۱۹۵۴؛ محمدعارف قندهاری، تاریخ اکبری، معروف به تاریخ قندهاری، چاپ سیدمعین الدین ندوی و سید اظهرعلی دهلوی، رامپور ۱۳۸۲/۱۹۶۲؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲؛ گلبدن بیگم، گلبدن نامه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۸۳ش؛ مرزا سنگین بیگ، سیرالمنازل، فارسی متن مع اردو ترجمه، چاپ شریف حسین قاسمی، دهلی نو ۱۹۸۲؛ عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش؛ احمدبن محمدمقیم نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ بی. دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ] ۱۹۳۵[؛ نعمت اللّه بن حبیب اللّه، تاریخ خان جهانی و مخزن افغانی، چاپ سیدمحمد امام الدین، داکا ۱۳۷۹ـ۱۳۸۲/ ۱۹۶۰ـ۱۹۶۲؛
M. Athar Ali, The Mughal nobility under Aurangzeb, Bombay ۱۹۷۰; N. L. Batra, Jama masjid: call of the soul, New Delhi ۲۰۰۵; Franµois Bernier, Travels in the Mogul empire: AD ۱۶۵۶-۱۶۶۸, tr. Archibald Constable, New Delhi ۱۹۸۳; Nundo Lal Dey, The geographical dictionary of ancient and mediaeval India, New Delhi ۱۹۸۴; D. N. Dube and Jaya Ramanathan, Delhi: the city of , New Delhi ۱۹۹۷; Eckart Ehlers and monuments Thomas Krafft, "Islamic cities in India? theoretical concepts and the case (u)Sh(/u)âhjahânâbâd/ old Delhi", in (u)Sh(/u)âhjahnâbâd/ old Delhi:tradition and colonial change, ed. Eckart Ehlers and Thomas Krafft, New Delhi: Manohar, ۲۰۰۳; EI۲, s.v. "Dilhī" (by J. Burton-Page); Abul Khair Muhammad Farooque, Roads of and communications in Mughal India, Delhi ۱۹۷۷; Jos J. L. Gommans, The rise of the Indo-Afghan empire: c.۱۷۱۰-۱۷۸۰, Leiden ۱۹۹۵; The history of Indian as told by its own historians: the Muhammadan period, edited from the posthumous papers of H. M. Elliot by John Dowson, vol.۲, Lahore: Islamic Book Service, ۱۹۷۶; Omar Khalidi, Muslims in India economy, New Delhi ۲۰۰۶; Land and people of , ed. S. C. Bhatt and Indian states and union territories Gopal K. Bhargava, Delhi: Kalpaz Publications, ۲۰۰۶; Zahiruddin Malik, The reign of Muhammad Shah: ۱۷۱۹-۱۷۴۸, Bombay ۱۹۷۷; Soma Mukherjee, Royal , New Delhi ۲۰۰۱; Mughal ladies and their contributions Lucy Peck, Delhi: a thousand years of building, New Delhi ۲۰۰۶; John T. Platts, A dictionary of Urdū, classical Hindī, and English, Oxford ۱۹۸۲; S. K. Saraswati, "Art", in The Delhi sultanate, ed. R. C. Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷; Jadu Nath Sarkar, Fall of the Mughal empire, New Delhi ۲۰۰۷; Zafar Hasan, Monuments of Delhi, ed. J. A. Page et al., New Delhi ۱۹۹۷.
/ منیژه ربیعی /
) سلاطین دهلی، عنوان پادشاهان پنج سلسله اسلامی ممالیک*، خَلَجیان*، تغلقیه*، سیّدیها* و لودیان* در شمال شبه قاره هند، به مرکزیت دهلی، از ۶۰۲ تا ۹۳۲ هجری.
با فتح دهلی به دست قطب الدین ایبک در ۵۸۸، زمینه برای تشکیل نخستین حکومت مستقل مسلمان به مرکزیت دهلی فراهم شد. قطب الدین ایبک از ۶۰۲ تا ۶۰۷ در دهلی و لاهور حکومت کرد (← قطب الدین ایبک*). پس از مرگ وی، شمس الدین التتمش (از غلامان ترک غوری) در دهلی به قدرت رسید و سلسله ممالیک را پایه گذاری کرد. او نخستین سلطان مستقل دهلی بود و با گرفتن منشور از خلیفه عباسی به حکومت خویش مشروعیت بخشید و استقلال سلاطین دهلی را اعلام کرد (← ادامه مقاله؛ نیز ← التتمش*، شمس الدین).
پس از التتمش، پنج تن از فرزندانش در دهلی حکومت کردند، تا اینکه پسر کوچکش، ناصرالدین محمودشاه (حک : ۶۴۴ـ ۶۶۴)، اداره حکومت را به غیاث الدین بَلَبن* (حک : ۶۶۴ـ ۶۸۶) واگذار کرد و بدین ترتیب، حکومت از شاخه شمسی (التتمش و فرزندانش) به شاخه بَلبَنی (بلبن و پسرش معزالدین کیقباد)، انتقال یافت (← ممالیک*).
پس از عزل معزالدین کیقباد، سلطنت دهلی به شاخه دیگری از ترکها یعنی خلجیان رسید. علاءالدین محمد خلجی (حک : ۶۹۵ـ۷۱۵)، بزرگ ترین سلطان این سلسله، برای نخستین بار بخشهایی از دکن* را به قلمرو سلاطین دهلی ضمیمه کرد (فرشته، ج ۱، ص ۴۰۸؛ نیز ← دکن*؛ ملک کافور*). پس از درگذشت علاءالدین محمد خلجی، اختلافهای داخلی بین خلجیان موجب ضعف حکومت آنان شد، به طوری که سرانجام ناصرالدین خسروخان (حک: ۷۲۰)، از هندوان نومسلمان، در دهلی به قدرت رسید و درنتیجه بر قدرت و نفوذ هندوان افزوده شد (بَرَنی، ص۴۱۰ـ۴۱۱؛ نیز ← خلجیان*). رفتار نامناسب هندوان با مسلمانان موجب لشکرکشی غیاث الدین تغلق، اقطاع دار دیبالپور در مُلتان، به دهلی شد. او پس از سرکوب هندوان، سلسله دیگری از سلاطین دهلی را با نام تُغلُقیه/ تغلقیان تأسیس کرد که نزدیک به یک سده، از ۷۲۰ تا ۸۱۷، در دهلی حکومت کردند (← تغلقیه*). در ۷۲۷، هم زمان با سلطنت محمدبن تغلق، دومین سلطان تغلقی، برای مدتی دئوگیری (دولت آباد) پایتخت سلاطین دهلی شد (برنی، ص ۴۷۳ـ۴۷۴؛ عِصامی، ص ۴۴۶ـ ۴۴۷؛ نیز ← دولت آباد*).
اقدامات محمدبن تغلق موجب آشوب در سراسر قلمرو وی و درنتیجه، تجزیه سرزمینهای تابع سلاطین دهلی شد (برای اقدامات وی ← تغلقیه*). پس از وی، فیروزشاه تغلق، با اقدامات و اصلاحاتی موفق شد اوضاع حکومت سلاطین دهلی را سامان بخشد (برای شرح کامل اصلاحات فیروزشاه ← برنی، ص ۵۳۸ـ۵۸۶)، اما اختلاف بین جانشینان فیروزشاه موجب هرج ومرج در حکومت سلاطین دهلی و تجزیه بیشتر قلمرو آنان و تسخیر دهلی در ۸۰۱، به دست تیمور گورگان شد (← دهلی*). پس از بازگشت تیمور، همچنان تغلقیان در دهلی حکومت می کردند (← سرهندی، ص ۱۶۷ـ۱۸۱)، اما سرانجام خضرخان* (حک: ۸۱۷ـ۸۲۴)، سلسله ای ایجاد کرد که به دلیل انتساب وی به خاندان رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم، به سلسله سیّدیها (حک : ۸۱۷ـ۸۵۵) مشهور شد. در دوره وی، سلطنت دهلی مدتی به صورت ظاهری تابع تیموریان بود (← سیدیها*). پس از خضرخان، با بی کفایتی جانشینان او و قدرت یافتن افغانها، سلطنت دهلی به دست لودیان (حک : ۸۵۵ـ ۹۳۲) افتاد و درنهایت، با شکست ابراهیم لودی در برابر بابُر* در نبرد پانی پت در ۹۳۲، حکومت سلاطین دهلی پایان یافت (← عبداللّه، ص۱۰۰ـ۱۰۳؛ نیز ← لودیان*).
محدوده قلمرو سلاطین دهلی ثابت نبود و در دوره های مختلف با توجه به ضعف یا اقتدار سلاطین، تغییر می کرد (برای محدوده قلمرو هریک از سلسله های پنج گانه ← ممالیک*، خلجیان*، تغلقیه*، سیّدیها*، لودیان*). با وجود این، در دوره علاءالدین محمد خلجی، قلمرو سلاطین دهلی به نهایت وسعت خود رسید و تقریبآ تمام شبه قاره از مشرق تا مغرب، و از شمال تا بخشهایی از جنوب آن را دربرگرفت (فرشته، ج ۱، ص ۴۰۳ـ ۴۰۴). در سده هشتم و نهم، پس از تشکیل سلسله های مستقلی چون پادشاهان بنگال* (حک : ۷۳۷ـ۹۸۴)، بهمنیان دکن* (حک : ۷۴۸ـ۹۳۴)، ملوک گجرات* (حک : ۷۹۳ـ۹۹۱)، سلاطین جونپور* (حک : ۷۹۶ـ۸۸۳) و سلاطین مالوه* (حک: ۸۰۴ـ۹۳۷)، عملا قدرت سلاطین به دهلی و اطراف آن و در مواردی به مناطقی چون ملتان و سند محدود شد (برای نمونه ← عبداللّه، ص ۶ـ۷؛ بکری، ص ۱۴۸ـ۱۵۰؛ نظام الدین احمد هروی، ج ۱، ص ۲۹۱). به رغم تلاشهای برخی سلاطین دهلی برای بازگرداندن مناطق ازدست رفته (← شمس الدین سراج عفیف، ص ۱۰۹ـ۱۲۴، ۱۴۴ـ۱۶۳؛ سلیم زیدپوری، ص ۹۵ـ۹۸)، فقط سلطان بهلول لودی موفق شد با شکست دادن سلاطین جونپور، بخشهایی از سرزمینهای ازدست رفته را به قلمرو خود بازگرداند (عبداللّه، ص۲۰؛ نیز ← جونپور*، سلاطین).
بیشتر ساکنان شبه قاره هند را در دوره سلاطین دهلی، هندوان تشکیل می دادند و مسلمانان در اقلیت بودند (ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۲۱؛ صدیقی، ص ۷۷، به نقل از ضیاءالدین بَرَنی). مذهب رسمی سلاطین دهلی، حنفی بود. در بین مذاهب چهارگانه اهل سنّت، فقط در مذهب حنفی گرفتن جزیه از غیر اهل کتاب، از جمله هندوان، جایز بود (برنی، ص ۲۹۱؛ نیز ← سریواستاوا، ص ۳۵۹؛ جِزیه*). سلاطین دهلی در ازای گرفتن جزیه، هندوان را در انجام دادن مناسک دینی شان آزاد می گذاشتند. براهمه از پرداخت جزیه معاف بودند و فقط فیروزشاه تغلق از آنان جزیه می گرفت (فیروزشاه تغلق، ص ۱۶ـ۱۷؛ شمس الدین سراج عفیف، ص ۳۸۲ـ۳۸۴؛ نیز ← قریشی، ص ۹۷، ۲۲۰ـ۲۲۱). ازجمله مشهورترین هندوان که پس از گرایش به اسلام به مناصب مهم دست یافتند، می توان به ملک کافور، ناصرالدین خسروخان (آخرین سلطان دهلی در دوره خلجیان)، و خان جهان مقبول* اشاره کرد (برای آگاهی بیشتر ← سینگ، ص ۱۰۷ـ۱۶۶). سلاطین دهلی غالبآ از واگذاری مناصب مهم به هندوان خودداری می کردند، البته این بدان معنا نیست که هندوان هیچ جایگاه و سهمی در حکومت سلاطین دهلی نداشتند (مهدی حسین، ص ۱۲؛ برای نمونه ← ابن بطوطه، ج ۲، ص ۴۱۰ـ۴۱۱).
آگاهی درباره موقعیت و زندگی شیعیان در این دوره ناچیز است، اما اشاره های منابع به آنان نشان می دهد که اوضاع خوبی نداشته اند و سلاطین دهلی به بهانه های مختلف آنان را قتل عام و سرکوب می کرده اند (← امیرخسرو دهلوی، ص۲۰؛ فیروزشاه تغلق، ص۶ـ۷؛ عصامی، ص ۳۰۱). از دیگر گروههای صاحب نفوذ جامعه مشایخ صوفیه بودند. نفوذ برخی مشایخ چِشتیّه* در بین طبقات مختلف جامعه به اندازه ای بود که برخی سلاطین دهلی آنان را تهدیدی برای حکومت خود می دانستند (← برنی، ص ۳۶۶، ۳۹۶؛ عبدالحق دهلوی، ص ۱۰۸ـ۱۰۹).
بیشتر سلاطین دهلی خود را به خلفای عباسی بغداد (حک: ۱۳۲ـ۶۵۶) و قاهره (حک: ۶۵۹ـ۹۲۳)، وفادار می دانستند و از این راه، به حکومت خود مشروعیت می بخشیدند. شمس الدین اِلتُتِمش در ۶۲۶ از خلیفه عباسی، مستنصر، منشور و اجازه سلطنت گرفت (منهاج سراج، ج ۱، ص ۴۴۷). پس از وی تا دوره محمدبن تغلق، هیچ یک از سلاطین دهلی مناسباتی با خلفای عباسی بغداد و قاهره نداشتند، اما بیشتر آنان سعی می کردند به شکلهای مختلف چون ضرب نام خلیفه و عناوینی چون «ناصر امیرالمؤمنین» بر سکه وفاداری خود را به خلفای عباسی نشان دهند (← توماس، ص ۸۱ـ ۱۹۳؛ رایت، ص ۳۹ـ ۱۱۵؛ عزیز احمد، ص ۶ـ۷). محمدبن تغلق دومین سلطان دهلی بود که از خلفای عباسی منشور گرفت. در دوره وی و فیروزشاه تغلق، خلفای عباسی قاهره چندین بار سفرایی را با منشور خلافت برای سلاطین، به دهلی فرستادند (← شمس الدین سراج عفیف، ص ۲۷۴ـ۲۷۵؛ سیرت فیروزشاهی، ص ۲۷۳ـ ۲۷۸؛ برنی، ص ۴۹۱ـ۴۹۶). پس از فیروزشاه نیز، سلاطین دهلی با خلفای عباسی قاهره مناسباتی نداشتند، اما همچنان نام خلیفه یا عناوینی چون «ناصر امیرالمؤمنین» را بر سکه ضرب می کردند (← رایت، ص ۱۸۷ـ۲۵۶؛ توماس، ص ۳۰۳ـ ۳۷۷؛ عزیز احمد، ص ۱۰). قطب الدین مبارک شاه خلجی (حک: ۷۱۶ـ۷۲۰)، تنها سلطان دهلی بود که القاب خاص خلفا نظیر خلیفه و امام اعظم را برای خود به کار برد و دهلی را دارالخلافه نامید. خضرخان، مؤسس سلسله سیدیها، نیز با توجه به اینکه با حمایت تیمور گورکان به قدرت رسیده بود، به نام تیمور و شاهرخ سکه زد و خطبه خواند (← عزیز احمد، ص ۷ـ۱۰؛ توماس، ص ۱۸۱ـ۱۸۲؛ رایت، ص ۹۷ـ۹۸).
در منابع، گزارشهایی مبنی بر مناسبات سیاسی محمدبن تغلق با حاکمان ایران و چین وجود دارد (← شبانکاره ای، ج ۲، ص ۲۸۷ـ۲۸۸؛ ابن بطوطه، ج ۲، ص ۵۴۱ـ۵۴۲). همچنین، پس از تجزیه قلمرو سلاطین دهلی در سده هشتم و نهم، درگیریهای آنان با پادشاهان و سلاطین مسلمانی که بخشهای مختلفی از قلمروشان را تصرف کرده بودند، از دیگر مشغله های اصلی در سیاست خارجی آنان بود (برای نمونه ← سرهندی، ص ۲۰۷ـ ۲۱۲؛ مشتاقی، ص ۴، ۷، ۱۲؛ نظام الدین احمد هروی، ج ۱، ص ۲۷۸ـ۲۷۹، ۲۹۱؛ سلیم زیدپوری، ص ۹۵ـ۹۸).
یکی از مهم ترین مشکلات سلاطین دهلی از آغاز، لشکرکشیهای پیاپی مغولان به مناطق غربی قلمروشان مانند سند و ملتان بود که غالبآ غارت و تخریب مناطق مذکور را به همراه داشت. این حملات در دوره علاءالدین محمد خلجی به اوج خود رسید (← امیرخسرو دهلوی، ص ۳۳ـ۳۹؛ برنی، ص ۶۵ـ۶۸؛ نیز ← همدانی، ص ۱۸۷ـ۱۹۲).
تشکیلات دوره سلاطین دهلی برگرفته از تشکیلات سامانیان و غزنویان بود (د. اسلام، چاپ دوم، ج ۲، ص ۲۷۲). سلطان، حاکم و فرمانروای مطلق بود و در رأس نظام اداری قرار داشت و چهار دیوان اصلی در اداره امور به وی کمک می کردند: دیوان وزارت به ریاست وزیر که بیشتر امور مالی را برعهده داشت، دیوان رسالت که اداره امور مذهبی را برعهده داشت و ریاست آن با صدرالصدور بود، دیوان قضا به ریاست قاضی الممالک، و دیوان عَرْض که اداره امور نظامی را برعهده داشت و رئیس آن را عارض ممالک می گفتند (قریشی، ص ۸۴ـ۸۵). نحوه اداره ولایتهای گوناگون نیز در این دوره بدین ترتیب بود که ولایتهای مختلف به جز دهلی، به اشراف و نزدیکان سلطان اقطاع داده می شدند (برای نمونه ← برنی، ص ۵۲۷ـ ۵۲۸؛ سرهندی، ص ۱۸۳ـ۱۸۴؛ بداؤنی، ج ۱، ص ۱۵۳ـ ۱۵۴).
منابع اصلی درآمد سلاطین دهلی زکات، خراج، جزیه، غنایم و عوارض واردات کالاهای تجاری بود (← قریشی، ص ۹۵ـ۱۰۳؛ سریواستاوا، ص ۳۶۹ـ۳۷۰). سکه های رسمی این دوره جیتل (از جنس مس) و تنکه (از جنس نقره) بودند.
البته سکه های دیگری نیز بودند که کمتر رواج داشتند (← نقوی، ص ۱۵۰ـ۱۵۳).
در این دوره، مناسبات تجاری بین شمال هند و سرزمینهای دیگر وجود داشت. از مهم ترین اقلام وارداتی، علاوه بر اسب که از آسیای مرکزی و عراق برای سپاه وارد می شد، می توان به شتر، میوه های خشک، چای و ابریشم اشاره کرد. در مقابل، اقلامی چون منسوجات نخی، برنج، شکر و ادویه صادر می شدند (← سریواستاوا، ص ۳۳۱ـ۳۳۲؛ سید، ج ۲، ص ۳۴۱ـ ۳۴۶).
تا پیش از حمله تیمور به دهلی، به آموزش علوم مختلف نیز توجه می شد (← سریواستاوا، ص ۳۰۹ـ۳۱۶). مؤسسات آموزشی مانند سایر سرزمینهای اسلامی، شامل مکاتب (برای آموزشهای ابتدایی)، مدارس (برای آموزش عالی) و خانقاهها بودند و زبان آموزش، فارسی بود. تأکید بر آموزش علوم دینی چون تفسیر، حدیث، فقه و علم نحو بود، هرچند علومی چون طب، ریاضی و نجوم نیز به ویژه در مدارس آموزش داده می شدند (نقوی، ص ۱۷۲ـ۱۷۵؛ سینگ، ص ۲۰۴ـ۲۰۵؛ د. ایرانیکا، ذیل "Delhi sultanate.I"). برخی سلاطین دهلی، چون فیروزشاه تغلق، به نجوم و طب علاقه مند بودند. در دوره فیروزشاه، کتابخانه تخصصی نجوم ایجاد شد. به علاوه، در این دوره، اسطرلاب فیروزشاهی ساخته و کتاب دلایل فیروزشاهی در علم نجوم به فارسی ترجمه شد. کتاب طب فیروزشاهی را نیز فیروزشاه به فارسی تألیف کرد (سیرت فیروزشاهی، ص ۳۰۱ـ ۳۰۲، ۳۲۰؛ قریشی، ص ۱۸۲ـ۱۸۳).
انتخاب فارسی به عنوان زبان رسمی اداری و علمی، موجب رشد و شکوفایی آن و ظهور ادیبان، شاعران و نویسندگان بسیار در این
دوره شد (د.ایرانیکا، همانجا). علاوه بر کتابهای تاریخی که به فارسی تألیف گردیدند، آثار منظوم متعددی نیز نگاشته شدند که از بین آنها می توان به آثار امیرخسرو دهلوی*، حسنِ دهلوی* و دیوان بدر چاچی* اشاره کرد. همچنین در این دوره، آثار متعددی در علوم مختلف چون طب، نجوم، موسیقی، تفسیر و فقه به فارسی نگاشته شدند (برای آگاهی بیشتر درباره زبان و ادب فارسی در دوره سلاطین دهلی ← سبحانی، ص ۵۷ـ۱۷۰).
منابع : ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ خسروبن محمود امیرخسرو دهلوی، خزاین الفتوح: مشتمل بر احوال و کوائف عهد سلطان علاءالدین خلجی، چاپ محمد وحیدمیرزا، لاهور ۱۹۷۶؛ عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخب التواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانی، تهران ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش؛ ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲؛ محمدمعصوم بکری، تاریخ سند، المعروف به تاریخ معصومی، چاپ عمربن محمد داود پوته، بمبئی ۱۹۳۸، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش؛ توفیق ه . سبحانی، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، تهران ۱۳۷۷ش؛ یحیی بن احمد سرهندی، تاریخ مبارک شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش؛ غلامحسین سلیم زیدپوری، ریاض السلاطین: تاریخ بنگاله، چاپ مولوی عبدالحق عابد، کلکته۱۸۹۰؛ سیرت فیروزشاهی، پننه: خدابخش اوریننل پبلک لائبریری، ۱۹۹۹؛ محمدبن علی شبانکاره ای، مجمع الانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۸۱ش؛ شمس الدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، کلکته ۱۸۹۰، چاپ افست تهران ۱۳۸۵ش؛ عبدالحق دهلوی، اخبارالاخیار فی اسرارالابرار، چاپ علیم اشرف خان، تهران ۱۳۸۳ش؛ عبداللّه، تاریخ داودی، چاپ عبدالرشید، چاپ سنگی علیگره ۱۹۵۴؛ عبدالملک عِصامی، فتوح السلاطین، چاپ یوشع، مدرس ۱۹۴۸؛ محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ ؛ فیروزشاه تغلق، فتوحات فیروزشاهی: رساله از تألیف سلطان فیروزشاه، چاپ شیخ عبدالرشید، علیگره ۱۹۵۴؛ رزق اللّه مشتاقی، واقعات مشتاقی، چاپ اقتدار حسین صدیقی و وقارالحسن صدیقی، دهلی نو ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲؛ عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش؛ احمدبن محمد مقیم نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ بی.دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ] ۱۹۳۵[؛
Aziz Ahmad, Studies in Islamic culture in the Indian environment, Oxford ۱۹۶۴; EIr., s. v. "Delhi sultanate. I: political and cultural history" (by Gavin R.G. Hambly); EI۲, s.v. "Dilhī sultanate" (by P. Hardy); Agha Hussain Hamadani, The frontier policy of the Delhi sultans, New Delhi ۱۹۹۲; Mahdi Husain, The rise and fall of Muhammad bin Tu(u)gh(/u)luq, Delhi ۲۰۰۹; Hamida Khatoon Naqvi, Agricultural, industrial, and urban dynamism under the sultans of Delhi: ۱۲۰۶-۱۵۵۵, Delhi ۱۹۸۶; Ishtiaq Husain Qureshi, The administration of the sultanate of Delhī, Karachi ۱۹۵۸; Iqtidar Husain Siddiqui, Authority and kingship under the sultans of Delhi: thirteenth- fourteenth centuries, New Delhi ۲۰۰۶; Sukhdev Singh, The Muslims of India origin: during the Delhi sultanate emergence, attitudes and role, ۱۱۹۲-۱۵۲۶ A.D., New Delhi ۲۰۰۵; Kamal Shankar Srivastava, A political, social and cultural history of Delhi sultanate: new horizon, New Delhi ۲۰۰۷; M. H. Syed, History of Delhi sultanate, New Delhi ۲۰۰۴; Edward Thomas, The chronicles of the Pathán kings of Delhi, Amesterdam ۱۹۸۱; Henry Nelson Wright, The coinage and metrology of the sultans of Delhi, New Delhi ۱۹۷۴.
/ منیژه ربیعی و سعید شیرازی /
۴) هنر و معماری. بنابر نظر باستان شناسان، دهلی اولیه احتمالا بخشی از قلمرو حاکمان مائوری (حک : ۳۰۰ق م) بوده و در محوطه پوراناقلعه و دیگر محوطه های مرتبط با حماسه مهابهاراتا قرار داشته است. راجپوتهای خاندان تومار در۴۵۲/۱۰۶۰ در جنوب دهلی کنونی و در مجاورت منطقه مِهْروَلی، لالکوت را بنا نهادند (اَشر، ص ۳۸۴؛ پورتر و دوژرژ، ص ۸۶). احتمالا مِهْروَلی مرکز پرستش خورشید در دوره امپراتوری گوپتا (حک: ح ۳۲۰ـ ح ۵۴۴) بوده است (راجان، ص ۱۳).
لالکوت در ۵۴۸/۱۱۵۳ به تصرف دودمان چَوْهان، گروهی دیگر از راجپوتها*، درآمد و رای پیتهورا حاکم این خاندان، آن را گسترش داد و نام خود را بر آن نهاد. در دوره رای پیتهورا، مسلمانان لالکوت را به تصرف خود درآوردند (پورتر و دوژرژ، ص ۳۴؛ اشر، ص ۳۸۴ـ۳۸۵).
از قرن ششم تا دوازدهم، حوادث سیاسیِ گاه پرتنش و خون آلود و بلندپروازیهای حاکمان برای استقرار، روند توسعه دهلی را رقم زد (پورتر و دوژرژ، ص ۲۴) و مرکز دهلی در دشتی به همین نام در کنار رود جمنا بارها تغییر کرد و به گفته اشر (ص ۳۸۵)، دهلی ویژگی کاملا اسلامی ـ ایرانی یافت.
در دوره اسلامی، اولین ساخت وسازها در دهلی (و دومین دهلی) در دوره قطب الدین ایبک (متوفی ۶۰۷) صورت گرفت. او در ۵۲۹ مسجدجامعی در محل یکی از معابد جین ساخت (← نظامی نیشابوری، ص ۱۵۲ـ۱۵۳) که اکنون قوّت الاسلام نام دارد. این مسجد همانند مساجد ایران، چهارایوانی است و به پیروی از سنّت استفاده از مصالح بناهای باستانی در دوره اسلامی، از مصالح معابد قدیمی ساخته شده است (ولش، ۱۹۹۳، ص ۳۱۲؛ پورتر و دوژرژ، ص ۳۴، ۳۶ـ۳۷). ایبک در محوطه مسجد قوّت الاسلام دو ستون (میل فولادین) برپا کرد که ظاهرآ از نظر او نماد پیروزی اسلام بر کفر بوده است (لیستن، ص ۱۲ـ۱۳). همچنین گفته شده است که قُطُب منار نیز از آثار دوره باستان بوده که پس از فتح دهلی با تزیینات اسلامی پوشانده شده است (← قوّت الاسلام*، مسجد).
قطب الدین ایبک در محدوده دهلی باستان، حصاری طویل با برجهای متعدد و دست کم سیزده دروازه بنا کرد (← نظامی نیشابوری، ص ۸۸ـ۸۹؛ نیز ← کونئو، ص ۲۹۲). در دوره حاکمان بعدی نیز در محوطه مسجد قوّت الاسلام ساخت وسازهایی صورت گرفت، ازجمله آرامگاه گنبددار شمس الدین اِلتُتمِش* ساخته شده از سنگ ماسه ای و مرمر در شمال غربی قوّت الاسلام، که سه محراب و حجاری و کتیبه های قرآنی دارد (← پورتر و دوژرژ، ص ۴۲ـ۴۳).
در دوره التتمش (حک : ۶۰۸ـ۶۳۳)، مخزن آبی با نام حوض شمسی برای گردآوری آب باران در نزدیک مصلای دهلی به منظور تأمین آب این شهر ساخته شد. اطراف این حوض، چند صفه و روی یکی از صفه ها، بنایی با گنبد منقوش قرار دارد (ابن بطوطه، ج ۲، ص ۲۷؛ فرشته، ج ۱، ص ۲۳۷؛ نیز ← پورتر و دوژرژ، ص ۴۳ـ۴۴).
دهلی در دوره کوتاه حکمرانی رضیه خاتون، دختر التتمش، که در ۶۳۴ در دهلی بر تخت نشست، همچنان روبه توسعه بود (← سرهندی، ص ۲۴؛ فرشته، ج ۱، ص ۲۴۳).
پس از حمله مغول به ایران و آسیای میانه و مهاجرت اقوام مختلف به دهلی، دگرگونیهایی در این شهر پدید آمد که مهم ترین آنها بنای محلات جداگانه برای شاهزادگانِ پناه جسته و همراهان آنان بود. در تاریخ فرشته (ج ۱، ص ۲۶۸)، از پانزده محله عباسی، سنجری، خوارزمشاهی، دیلمی، علوی، اتابکی، غوری، چنگیزی، رومی، آق سنقری، یمنی، موصلی، سمرقندی، کاشغری، و ختایی نام برده شده است.
با آغاز حکومت خلجیان*، شهرسازی دهلی وارد مرحله جدیدی شد. در دوره علاءالدین خلجی (حک : ۶۹۵ـ۷۱۵)، شهر سیری، ساخته شد (همان، ج ۱، ص ۳۸۱) و برای جلوگیری از هجوم مغولان، با خندق محصور گردید. سیری یکی از هفت شهری بود که با پیوستن آنها به هم دهلی دوره اسلامی پدید آمد (راجان، ص ۲۵؛ کونئو، همانجا). علاءالدین خلجی خود طراحی و معماری بسیاری از ساختمانها را در دهلی انجام می داد (← فرشته، ج ۱، ص ۴۱۷). او کنار قطب منار، منار عظیم علائی را بنا نهاد و درنظر داشت ارتفاع آن را به دوبرابر قطب منار برساند، اما بنای آن نیمه کاره ماند. همچنین در غرب سیری، حوض علائی را بناکرد که به حوض خان نیز شهرت دارد (← پورتر و دوژرژ، ص ۴۵ـ۴۶، ۴۸، تصویر).
شاخص ترین بنای دوره علاءالدین و یکی از نمادهای کنونی دهلی، علائی دروازه در جنوب مسجدجامع دهلی، ساخته شده از مرمر سفید و سنگ ماسه ای قرمز، است که نشانه پیوند دهلی آن روزگار با جهان اسلام است (← ولش، ۱۹۹۳، ص ۳۱۲ـ ۳۱۳، ۳۱۴، تصویر). بهره گیری از کتیبه، تزیینات نواری شکل مرمرین، و قوسهای تیزه دارِ جناغیِ گلدار در این بنای مربع شکلِ با گنبد کوتاه، آن را در زمره شاهکارهای معماری دوره سلاطین دهلی قرار داده است (← پورتر و دوژرژ، ص ۴۶ـ۴۷، تصاویر؛ گوتس، ص ۵۶).
درگاه یا خانقاه نظام الدین اولیاء*، از مشایخ چشتیه*، یکی از مهم ترین بناهای اسلامی دهلی، در دوره خضرخان، پسر علاءالدین، بنا شد. بعدها اطراف آن گورستان بزرگی پدید آمد و چند آرامگاه مهم در محوطه آن (← پورتر و دوژرژ، ص ۴۸؛ گوتس، همانجا) و یک باؤلی* (مخزن آبی با پله هایی در کناره آن) در شمال غربی آن احداث گردید (← ولش، ۱۹۹۶، ص ۱۸۲، تصویر).
شهرسازی و معماری دهلی در دوره تغلقیه* رونق چشمگیری داشت (← فرشته، ج۱، ص۴۳۷ـ ۴۴۵). غیاث الدین تغلق شاه در ۷۲۱ سومین دهلی یا تغلق آباد را به شکل ذوزنقه بر تپه ای سنگی در هشت کیلومتری قطب منار بنا کرد. او این شهر را با توجه به پیشینه نظامی خود و آگاهی از آثار حمله مغول، کاملا تدافعی و محصور در دیوارهای بلند سنگی با برجهای مستحکم متعدد بنا کرد. پهنای دیوارهای باروی تغلق آباد به حدی بود که در آن اتاقهایی برای نگهبانان و مخازن خواروبار و اسلحه قرار داشت (← ابن بطوطه، ج ۲، ص ۲۴ـ۲۵؛ نیز ← کونئو، ص ۲۹۲؛ پورتر و دوژرژ، ص ۵۰). در تغلق آباد، محلات مسکونی، قصر حاکم و مسجدی بنا گردید (← اشر، ص ۳۸۵؛ نیز ← تغلقیه*، معماری).
محمدبن تغلق شاه (حک : ۷۲۵ـ۷۵۲)، جانشین و فرزند غیاث الدین تغلق، چهارمین دهلی را با نام جهان پناه بنا کرد که آثار چندانی از آن باقی نمانده است، جز دو مسجد کهرکی* (کِرکی) و بیگم پور (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۳). طرح چهار ایوانی مسجد بیگم پور متأثر از معماری مساجد ایرانی است. این مسجد زیرنظر ظاهرالدین جَیوش، معمار سلطنتی، بنا گردید (پورتر و دوژرژ، ص ۵۶؛ راجان، ص ۴۱، نقشه؛ نیز ← تغلقیه*، معماری). دهلی در این دوره، بزرگ و آباد بود و از چهار شهر متصل به همِ دهلی باستانیِ دوره هندوان، سیری، تغلق آباد، و جهان پناه تشکیل می شد. محمدبن تغلق درنظر داشت همه شهر ـ قلعه های دهلی را داخل باروی واحدی قرار دهد. او بخشی از این بارو را بنا کرد، اما به سبب مخارج بسیار، کار ناتمام ماند (← ابن بطوطه، ج ۲، ص ۲۴). او همچنین قلعه کوچک تر عادل آباد را در جنوب تغلق آباد برپا کرد که کاخ هزارستون با ستونهای چوبی جلایافته در آن قرار داشت. دهلی در این دوره، دروازه های متعددی از جمله سیزده دروازه در جهان پناه و هفت دروازه در سیری داشت (← >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا؛ راجان، ص ۳۲، نقشه). توجه محمدبن تغلق به معماری تا آنجا بود که وزیر وی، احمدبن ایاز ملقب به خواجه جهان، معمار بود. خواجه جهان، که وزیر غیاث الدین نیز بود، کوشکی چوبین و به قولی تعمدآ سست بنا کرد تا به محض ورود غیاث الدین تغلق فرو ریزد و سبب مرگ وی و درنتیجه برتخت نشستن محمدبن تغلق شود (← تغلقیه*).
محمدبن تغلق در حدود ۷۲۶ آرامگاهی برای پدرش ساخت که یکی از بناهای یادمانی دهلی شد. این بنا به شکل چهارگوش با دیوارهای شیب داری که به تدریج در بالا باریک می شوند، ساخته شده و در میان چند برکه مصنوعی محصور بوده است که اکنون خشک شده اند. عمده مصالح این بنا از سنگ ماسه قرمز و مرمر است و علاوه بر تمام گنبد، در قاب پنجره ها نیز از نوارهای تزیینی مرمری استفاده شده است. اگرچه بیشترِ تغلق آباد ویران شده، این بنا همچنان برجاست (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا؛ نیز ← راجان، ص ۵۰، تصویر؛ کِریون، ص ۱۹۷، تصویر). بنای ساتپولا، که سدی مستحکم و آب بند دارد (← تغلقیه*، معماری)، و کاخ بیجی مندل از دیگر آثار دوره محمدبن تغلق است (اشر، همانجا).
دهلی در دوره محمدبن تغلق شاه به سبب انتقال بی فرجام پایتخت به شهر تازه تأسیس دولت آباد بسیار آسیب دید (← ابن بطوطه، ج ۲، ص ۹۵؛ فرشته، ج ۱، ص ۴۵۷ـ۴۶۰)، اما در دوره فیروزشاه (حک : ۷۵۲ـ۷۹۰) رونق گذشته را بازیافت. فیروزشاه در ۷۵۵، پنجمین دهلی را با تعدادی قصبه (← فرشته، ج ۱، ص ۴۸۷ـ۴۸۸) بدون دیوار و کوتله (قلعه کوچک)، یک بازار طویل، مساجد متعدد و چاهی از نوع باؤلی بنا نهاد و آن را فیروزآباد نامید که اکنون فقط بخشهایی از دیوار و دروازه های آن باقی است (پورتر و دوژرژ، ص ۵۷؛ میچل، ص ۸۳). گفته شده این شهر هجده روستا را دربرمی گرفته (← شمس الدین سراج عفیف، ص ۱۳۴ـ۱۳۵) و گرداگرد آن باره کنگره داری بوده و دروازه اصلی آن در جناح غربی شهر قرار داشته است. این شهر در حمله مغول ویران گردید (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۳ـ۴).
در زمان فیروزشاه، ستون (میل) باستانیِ شهر میرت را با قایق و از طریق رودخانه جمنا به فیروزآباد آوردند و بر بنایی چهارطبقه که اکنون فقط بقایای سه طبقه از آن برجاست، نصب کردند (← میچل، ص ۷۲، نیز ← ص ۷۳، تصویر). این ستون یکپارچه دوره آشوکا به منار زرین معروف است (← شمس الدین سراج عفیف، ص ۳۰۵، ۳۰۸ـ۳۱۲؛ نیز ← ولش، ۱۹۹۳، ص ۳۱۸ـ۳۱۹). ستون دیگری نیز از انباله، نزدیک هریانه، آوردند و در نزدیکی کوشک شکار فیروزشاه برپا کردند.
پیرامون این ستون، که کوچک تر از ستون نخست بود، منطقه ای مسکونی شکل گرفت (>دایرة المعارف هنرومعماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۴).
فیروزشاه باغهای بسیاری در تغلق آباد پدید آورد و چندین آبراهه در فیروزآباد ساخت (پورتر و دوژرژ، ص ۵۹). بازسازی مقابر سلاطین قبل (← شمس الدین سراج عفیف، ص ۳۳۲)، قطب منار، حوض علائی، و حوض و مدرسه شمسی، و ساخت کوشکهای شکار در جهان پناه و ارتفاعات شرقی رود جمنا، و ساخت بناهای گوناگون با ساختمایه های مختلف از دیگر فعالیتهای او در دهلی بود (← ولش، ۱۹۹۳، ص ۳۱۶؛ کونئو، ص ۲۹۵؛ پورتر و دوژرژ، ص ۵۸). این بناها از لاشه سنگ و قلوه سنگ و ملاط ساخته و با گچ (گاهی منقوش) پوشانده شده بودند و ظرافت و غنای خاصی داشتند (گوتس، ص ۵۷). ملک غازی شحنه، معمار نامی دوره فیروزشاه، در ساخت شماری از این بناها شرکت داشت (راجان، ص ۲۶ـ۲۷). از آخرین بناهای دوره فیروزشاه، مقبره خود او در «حوض خاص» است که کوشکهای اطراف آن به طلاب و علمای دینی اختصاص یافت و به مدرسه تبدیل شد (← ولش، ۱۹۹۶، ص ۱۶۷ـ۱۷۳). مسجدجامع فیروزشاه، در قلعه فیروزآباد، با الگویی همانند مسجد کِهرکی در دو طبقه ساخته شد که امروز تخریب شده است (حسن، ص ۱۶۴). فیروزشاه چندین درگاه ازجمله درگاه قطب الدین بختیارِ کاکی* (متوفی ۶۳۳) را در مهرولی، درگاه روشن چراغِ دهلی را در سیری دهلی و درگاه قدم شریف را در بهارگنج دهلی در دژ محکمی بنا نهاد (← گوتس، ص ۵۸).
برخی از بناهای دهلی در این دوره با حمایت خان جهان تلنگانی و پسرش خان جهان جونان شاه، وزیران فیروزشاه، ساخته شدند، از جمله مسجد کلان و مسجد نظام الدین با چهار صحن ساخته شده در ۷۷۲ در درگاه نظام الدین اولیاء (← همانجا). جونان شاه آرامگاه پدرش را نیز در این درگاه بنا کرد. این آرامگاه از بنای مقبره ظفرخان در تغلق آباد (بناشده در حدود ۷۲۳) تأثیر گرفته و خود بر ساخت مقبره سلاطین سادات و لودی اثر نهاده است. این بنا هشت ضلعی و گنبددار و محصور در گذرگاهی سرپوشیده است (پورتر و دوژرژ، ص ۶۳؛ >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۴).
پس از انقراض تغلقیان و در دوره حکومت سادات (۸۱۷ـ۸۵۵) و لودیها (۸۵۵ـ۹۳۲)، ساخت وساز چندانی در دهلی صورت نگرفت و فقط بناهای قبلی بازسازی شد. حاکمان سادات و لودی در زمینهای میان شهرهای دهلی چندین آرامگاه ساختند (← کونئو، ص ۲۹۶). این آرامگاهها غالبآ چهارگوش اند و ساخت چهارطاقیهای گنبددار (چتری) در اطراف گنبدِ اصلی از شاخصه های آنهاست. نمای این بناها غالبآ با رشته ای افقی از سنگ یا آجر به چند بخش تقسیم می شود تا از نظر بصری، بنا دو یا سه طبقه به نظر آید. آرامگاه سیدمعزالدین مبارک شاه (ساخته شده ح ۸۳۷)، سیدمحمدشاه (ساخته شده ح ۸۴۹) و سکندر لودی (ساخته شده ح ۹۲۳) نمونه ای از این بناهاست (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۴ـ۵؛ پورتر و دوژرژ، ص ۶۷ـ۶۸). درعین حال، آرامگاه سکندر لودی، واقع در باغِ گنبد عالم (عالم کا گنبد)، نمونه ای از باغ ـ مقبره است (← >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۵؛ نات، ج ۱، ص ۱۸۸، نقشه). در دوره سکندر لودی، مساجد در باغها نیز ساخته می شدند، مثل مسجدموت* (موت کی مسجد به معنای مسجد عدس) که در حدود ۹۱۱ در سیری دهلی ساخته شد. معماری مسجدموت در ساخت بناهای دوره بابری، ازجمله مسجد قلعه کهنه در پوراناقلعه و مسجد جمالی، مؤثر بوده است (← اشر، ص ۳۸۵؛ پورتر و دوژرژ، ص ۷۶). چُت خان کاگنبد* نیز از مقابر این دوره و دارای نقشه مربع است.
در این دوره، معزالدین مبارک شاه (حک: ۸۲۴ـ۸۳۸) شهر جدید مبارک آباد را ساخت. این شهر احتمالا همان ویرانه هایی است که اکنون کنار آرامگاه مبارک شاه و میان آرامگاه نظام الدین اولیاء و شهر سیری واقع شده و به مبارک پور معروف است (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۵).
در ۹۳۲، ظهیرالدین بابر* دهلی را تصرف کرد و در سیری برتخت نشست (← فرشته، ج ۲، ص ۴۱). او اقدام عمرانی چندانی نداشت و تنها بنای باقیمانده از او در دهلی مسجدی است که در ۹۳۵ ساخته شده است (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا).
دهلی در دوره همایون، فرزند بابر، بار دیگر گسترش یافت. همایون ششمین شهر دهلی را با نام دین پناه در ۹۴۰ بین فیروزآباد و درگاه نظام الدین اولیاء بنیاد نهاد (فرشته، ج ۲، ص ۶۴). پس از شکست همایون و پناه بردن او به دربار صفویان، شیرشاه سوری (حک: ۹۴۷ـ۹۵۲) عمارت شیرمَنْدَل را ساخت که بنای هشت ضلعی کوچکی با سقف گنبدی در دو طبقه روی یک صفه است. شاه سلیم، ملقب به اسلام شاه و فرزند شیرشاه، حصاری از گچ و سنگ اطراف دهلی کشید. همایون پس از بازگشت به دهلی و جلوس مجدد بر تخت سلطنت، عمارت شیرمندل را به کتابخانه خود تبدیل کرد (نات، ج ۱، ص ۱۵۰ـ۱۵۲) و براثر سقوط از پله های همین بنا درگذشت (فرشته، ج ۲، ص ۱۴۷). در دوره همایون، عناصر معماری تیموری با سنن محلی درآمیخت و معماری ایرانی به سبب اقامت طولانی همایون در ایران، به هند و دهلی راه یافت (← بابریان*، بخش :۶ نقاشی و معماری). مقبره همایون شاخص ترین نمونه معماری از دوره اوست (← همایون شاه*، آرامگاه) که نفوذ معماری ایرانی در آن مشهود است و پیشگام بنای مشهور تاج محل* در آگره (اکبرآباد) و نمونه ای از باغ ـ مقبره های دوره بابریان به شمار می رود (کریون، ص ۲۰۱؛ هوگ، ص۳۶۶، ۳۸۰؛
شیمل، ص ۳۵۱). این آرامگاه در مرکز چهارباغی با حوض و آبراهه های کم عمق با سنگ ماسه ای سرخ ساخته شده و با مرمر سفید و سنگهای رنگی تزیین یافته است. در چهار طرف این بنا، چهار مناره هشت ضلعی قرار دارد (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا؛ بهرامپور، ص ۲۰ـ ۲۱؛ نیز ← بابریان*، بخش :۶ نقاشی و معماری).
رشد و توسعه دهلی پس از همایون و در دوره اکبرشاه (حک : ۹۶۳ـ۱۰۱۴) و جهانگیرشاه (حک: ۱۰۱۴ـ۱۰۳۷)، به سبب بی علاقگی آنان به این شهر، تاحدودی کُند شد. شاید سوءقصد نافرجام به جان اکبرشاه در چهار سوی دهلی، در این بی توجهی مؤثر بوده باشد (← فرشته، ج۲، ص۱۷۵). بااین حال، در دوره اکبرشاه بناهایی چون پل هشت اسکله، مسجد خیرالمنازل و آرامگاه آتاگاخان بنا گردید (← بهرامپور، ص ۲۳؛ کخ، ص ۶۸، ۷۲). آرامگاه آتاگاخان، که در ۹۷۴ ساخته شد، همچنان بر صفه ای بلند و در تقاطع دو گذر برپاست و گچ کاری، موزاییک کاری و پیش طاق بلند آن درخور توجه است (کخ، ص ۷۲). خیرالمنازل علاوه بر مسجد، مدرسه نیز بود و در ۹۶۹ روبه روی پوراناقلعه و به پیروی از مدرسه های دوایوانی دوره تیموری و به همت دایه اکبرشاه بنا شد (همان، ص ۶۳، ۶۸).
معماری و شهرسازی دهلی در دوره شاه جهان (حک: ۱۰۳۷ـ۱۰۶۸) به حدی تحول یافت که لقب شاه جهانی را برای دهلی به همراه آورد. شاه جهان از نوجوانی به معماری علاقه بسیار داشت و بر طرح بناها نظارت می کرد. دوره او اوج معماری بابری بود (همان، ص ۹۶؛ بهرامپور، ص ۳۶، ۱۱۲). او هفتمین دهلی را با نام شاه جهان آباد احداث کرد که هنوز برجاست و فضای شهری فعالی دارد. شاه جهان آباد در ۱۰۴۸ بنیاد نهاده شد و به تدریج در بیست سال تکمیل گردید. نقشه این شهر متأثر از معماری ایرانی است و دو معمار ایرانی با نامهای استاد حمید و استاد احمد در ساخت آن مشارکت داشتند (کخ، همانجا؛ نیز ← >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص۶). این شهر طرحی هندسی دارد و به شکل نیم دایره ای غیرمنظم بر اراضی مرتفع کنار رود جمنا قرار گرفته است، خیابانهای عریضی دارد و بیشتر اراضی فیروزآباد به آن ملحق شده است. شاه جهان آباد محصور و دارای سیزده دروازه بود که اکنون تعداد اندکی از آنها باقی است، ازجمله دروازه اکبرآباد به جانب جاده منتهی به آگره در جنوب شرقی شهر، دروازه ترکمن در جنوب و دروازه اَجْمیری در جنوب غربی شهر (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا؛ شیمل، ص ۳۵۰).
برخی از بناهای مهم شاه جهان آباد عبارت اند از: قصر یا ارگ اصلی شهر، لعل قلعه (قلعه سرخ)، و جامع دهلی. بخش تجاری این شهر بیرون از قلعه سرخ و در امتداد مشرق به مغرب توسعه یافته است. بازار اصلی آن چاندنی چوک نام دارد و بانی آن فاتح پوربیگم، یکی از همسران شاه جهان، بوده است. بازار دیگر آن با نام فیض بازار از شمال به جنوب امتداد دارد (← >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا).
دهلی در دوره اورنگ زیب (حک: ۱۰۶۸ـ۱۱۱۸) ساخت و سازهای کمتری داشت؛ مهم ترین آنها آغاز بنای مرمرین موتی* مسجد (مسجد مروارید) است. این مسجد سه گنبد پیازی شکل، چتریهای کوچک، و دو ستون ظریف دارد. این دو ستون در بالا به یک گل نیلوفر تبدیل می شوند (همان، ج ۲، ص ۱۱؛ نیز ← میچل، ص ۱۱۱، تصویر). خواهر اورنگ زیب، روشن آرا (متوفی ۱۰۸۲)، نیز بانی ساخت وسازهایی در دهلی بود. وی در باغ خود، کوشکی با طرح هشت بهشت ساخت که سقف مسطح آن با بامهای گنبدی پیشین تفاوت داشت و آن را مقبره خود قرار داد (کخ، ص ۱۲۷، ۱۲۹ـ۱۳۰). دختر اورنگ زیب، زینت النساء، نیز زینت المسجد را نزدیک قلعه سرخ بنا کرد که بعدها محل گردآمدن شاعران شد (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا؛ شیمل، ص ۱۸۹).
در روزگار آخرین شاهان بابری نیز چند بنای مهم در دهلی برپا شد، ازجمله باغ قدسیه برای مادر احمدشاه بهادر (حک : ۱۱۶۱ـ ۱۱۶۷) و مسجد و مدرسه و مقبره غازی الدین خان (متوفی ۱۱۲۲)، که بعدها کالج دهلی شد (← کخ، ص ۱۲۶، ۱۳۰ـ ۱۳۱؛ آلفیه ری، ص ۲۷۷). در این سالها، مساجدی در شاه جهان آباد دهلی بنا گردید که غالبآ کوچک بودند و در طبقه دوم و بالای مغازه ها ساخته می شدند، نظیر فخرالمسجد (ساخته شده در ۱۱۴۱ و ۱۱۴۲؛ ← اشر، ص ۳۸۶).
رصدخانه دهلی با حمایت مهاراجا سوایی جی سینگ دوم (۱۱۱۲ـ ۱۱۵۶) در دوره محمدشاه روشن اختر (حک : ۱۱۳۱ـ ۱۱۶۱) بنا شد. ساخت این بنا بیانگر تسلط روحیه تجربه گرایی بر هند آن دوره است (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا).
از آخرین بناهای مهم دهلی بابریْ مقبره صفدرجنگ، وزیر احمد بهادر و حاکم اوده است که با سنگ ماسه زرد مایل به قهوه ای و مرمر سفید و با الگوبرداری از مقبره همایون شاه ساخته شده است (پورتر و دوژرژ، ص ۲۸۴).
کاخ ظفرمحل با حمایت محمداکبردوم (حک: ۱۲۲۱ـ۱۲۵۳) ساخته شد و بهادرشاه دوم* (حک: ۱۲۵۳ـ۱۲۷۴) آن را مرمت کرد. بهادرشاه شعر می گفت و ظفر تخلص می کرد؛ به همین سبب، این بنابه ظفر محل شهرت یافت. ساخت این بنا نشانه احیای سنّت استفاده از سنگ ماسه قرمز و مرمر سفید در دوره ای است که ساختمایه های اصلی گچ و آهک بودند (← کخ، ص ۱۲۶ـ ۱۲۷، تصاویر؛ >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۱۱).
انگلیسیها در ۱۲۱۸/۱۸۰۳ دهلی را تصرف کردند، اما دربار بابری همچنان در دهلی مستقر بود. در دهه ۱۲۶۰، حومه ای مسکونی و به لحاظ فرهنگی مجزا در دهلی پدید آمد که پایگاه شهری خوانده می شد. پس از آن و درپی شورش ۱۲۷۴/ ۱۸۵۷ و انقراض کامل بابریان، نیروهای نظامی کاخ شهر را اشغال و آن را به قلعه نظامی تبدیل کردند و تمام بناهای میان قلعه و مسجدجامع را ویران کردند تا فضا فراخ شود (اشر، همانجا). گرچه در آن هنگام کلکته پایتخت هندِ بریتانیا بود، در ۱۲۹۴/ ۱۸۷۷ مراسم دربار بریتانیا در دهلی برگزار شد و در آن ملکه ویکتوریا فرمانروای هند اعلام شد. مراسم ۱۳۲۱/ ۱۹۰۳ نیز در دهلی برگزار شد و در آن، جلوس ادوارد هفتم اعلام گردید. سرانجام در مراسم ۱۳۲۹/۱۹۱۱، جورج پنجم در دهلی تاج گذاری کرد و پایتخت را از کلکته به دهلی تغییر داد و بدین ترتیب، دهلی نو بنیاد نهاده شد (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۶؛ کونئو، ص ۲۹۱).
در دوره استعمار، ادوین لات ینز (متوفی ۱۳۲۳ش/ ۱۹۴۴)، معمار انگلیسی، و هربرت بِیکر (متوفی ۱۳۲۵/ ۱۹۴۶)، دستیارش، دهلی نو را با مرکزیت مجموعه ای از بناهای حکومتی طرح ریزی کردند. این مجموعه می بایست نشان دهنده نظم و همبستگی هند بریتانیا و درخور شأن امپراتوری می بود. در مرکز این مجموعه، کاخ پیروزی، اقامتگاه نایب السلطنه هند، قرار داشت که با سنگ ماسه قرمز و مرمر ساخته شده بود. دسترسی به این بنا، که اکنون مقرّ ریاست جمهوری هند است و راشتَرپَتی بَهوَن خوانده می شود، از طریق خیابانی عریض با فضای سبز در اطراف و جویهایی در دو طرف امکان پذیر است (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، همانجا). طاق نصرت پیروزی معروف به دروازه هند، که به یادبود کشته شدگان هند در جنگ جهانی اول ساخته شده است، و نیز مرکز تجاری مدوری در این ناحیه قرار دارد (اشر، ص ۳۸۷).
پس از استقلال هند، چهره دهلی دگرگون شد و معماری کلاسیک دوره استعمار جای خود را به ساختمانهای مدرنی نظیر ساختمان تعاونی تجارت دولتی راج ریوال (بناشده در ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش/ ۱۹۸۳ـ۱۹۹۰) داد (همانجا). بااین حال، توسعه شهر در این سالها و به ویژه در دهه ۱۳۴۰ش/۱۹۶۰ به ویرانی بخش وسیعی از بافت کهن دهلی، از جمله آثار دوره سلاطین، انجامید (ولش، ۱۹۹۶، ص ۱۶۷).
امروزه دهلی دو بافت شهریِ متمایز دارد. شهر محصور دهلی یا شاه جهان آباد (دهلی قدیم) بافت سنّتی و متراکم خود را حفظ کرده است و خانه هایی با بام مسطح دارد که جای بازی کودکان است و گاهی آلونکهایی روی آن برپا شده است. این خانه ها به طور فشرده در طول کوچه های باریکی که گالی نام دارند و به خیابان پهن بازار می رسند قرار دارند. گالیها محورها و دروازه های اصلی، کاخها و معابر مهم شهر را به هم وصل و مانند مویرگهای این نظام شهری عمل می کنند و غالبآ بسیار تودرتو و تنگ اند. چترها و سایبانهای روی گالیها باعث خنکی هوا و تابش کمتر آفتاب می شوند، به طوری که درجه حرارت در این گذرها گاه تا دو درجه کمتر از نواحی تازه ساز است. مغازه ها و مراکز تجاری در تیمچه ها قرار دارند. محله صورت غالب
هم جواری در این شهر است و در مقیاسی کوچک تر، کتره ها یا بازارچه های کوچکْ مناطق هم جواری را تشکیل می دهند که محصور و دارای یک ورودی مشترک برای چند خانوارند. خیابانها گاه به سبب قرارگرفتن درختی مقدس یا چاهی عمومی یا ضریحی (آرامگاه زاهدی) که در مسیر آنها ایجاد شده است، پیچ وخمهای حساب نشده ای دارند. وجود صفه های مرتفع در حریم خیابانها (چابوتارا) یا صفه های کوچک تر در دو طرف ورودی خانه ها (گوکها) و سایبانهای دائمی روی نمای ساختمانها از دیگر تمایزات شهر در این بخش است. نوشتن عدد ۷۸۶ بر ورودی منازل مسلمانان، که به حساب ابجد، بسم الله الرحمن الرحیم است، از دیگر ویژگیهای منازل شاه جهان آباد دهلی است. از ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰ به بعد، طبقه متوسط از این بخش دهلی به محلات جدید مهاجرت کردند (پراساد، ص ۲۴۷ـ۲۵۷).
در دهلی نو و بخشهای نسبتآ جدید، بناها غالبآ محصور در فضای سبز و بیشتر در تملک مؤسسات دولتی و مراکز تجاری است. خیابانها عریض اند و نواحی مسکونی و فروشگاههای خرده فروشی از مراکز صنعتی و تجاری جداست. گرچه در این بخش اغلب خانه ها ویلایی است، تفتیدگی هوا بیشتر از دهلی کهن است. جایگزینی الگوی غربی در معماری هندی در دهلی، بیشتر جزئی از روند کلی جهانی شدن است تا تأثیرپذیری از دوره استعمار (← همان، ص ۲۵۷، ۲۵۹، ۲۶۹ـ۲۷۲).
با جذب نگارگران ایرانی عمدتآ پیرو مکتب تبریز در دوره بابریان و سپس با نفوذ سلیقه های اروپایی و توجه به طبیعت پردازی در سده های بعد، سبکی نو در نگارگری دهلی پدید آمد. عبدالصمد شیرازی* و میرسیدعلی* دو نگارگر ایرانی پیرو مکتب تبریز بودند که همایون آنها را در بازگشت از ایران با خود به هند برده بود (اسکلتون، ص ۳۴؛ نیز ← پاکباز، ص ۹۵۴؛ راجرز، ص ۷۰). عبدالصمد با همکاری میرسیدعلی و دیگر هنرمندان هندی، کارگاه هنری همایون شاه را در دهلی بنیاد نهاد (پاکباز، ص ۳۵۴).
پس از شاه جهان، به سبب گرایشهای دینی اورنگ زیب، نقاشان بسیاری دهلی را ترک کردند و سبک مرکزی دهلی، به سبکهای منطقه ای تبدیل شد. سنّت هنری در دهلیِ دوره استعمار، در مقایسه با دیگر شهرها، همچنان نیرومند بود و از تلفیق شیوه محلی و سبک غربی، سبکی با نام کمپانی (با اشاره به حضور کمپانی هندشرقی) در دهلی رواج یافت (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۷ـ۸).
اندکی پس از انتقال پایتخت از کلکته به دهلی، نهضت هنری ای که در کلکته آغاز شده بود، در ۱۳۰۴ش/ ۱۹۲۵ به دهلی انتقال یافت و مدرسه سارادا اوکیل در آنجا تأسیس شد؛ این مدرسه از بانفوذترین مراکز هنرهای زیبا در شمال هند شد (همان، ج ۲، ص ۸).
با جدایی پاکستان از هند، هنرمندان لاهور به دهلی آمدند و دانشگاههای هنر و نمایشگاههای نقاشی در دهلی تأسیس شد (← ادامه مقاله). در سالهای پایانی سده چهاردهم/ بیستم، دهلی مرکز پرشور فعالیتهای هنری ازجمله نقاشی گردید و نقاشان بنامی همچون سایلز موکرجیا (متوفی ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰) و مقبول فدا حسین (متوفی ۱۳۹۰ش/۲۰۱۱) در این شهر به فعالیت پرداختند (← همانجا).
براساس شواهد تاریخی، موسیقی از دیرباز در دهلی رونق داشته است. بنیادگذاری موسیقی هندی و ابداع سیتار (سه تار)، مهم ترین ساز زهی موسیقی هندی، را به امیرخسرو دهلوی* نسبت داده اند (← شیمل، ص ۲۹۰؛ عابدی، ص ۹). همچنین به برگزاری مجالس موسیقی در خانه بغراخان، فرزند غیاث الدین بَلْبَن*، و معزالدین کیقباد، نوه و جانشین بلبن، اشاره شده است. در دوره خَلَجیان، علاءالدین خلجی برای خوانندگان و نوازندگان دستمزد مقرر می کرد (← فرشته، ج ۱، ص ۲۶۸، ۳۸۸). در طرب آباد دهلی، مردان و زنان آوازه خوان، که متدین نیز بودند و نماز برپا می داشتند، در چهل قبه کناره حوض خاص اتراق می کردند (← ابن بطوطه، ج ۲، ص ۲۷). در این دوره، بسیاری از لولیان و مطربان رو به دهلی نهاده بودند (← فرشته، ج ۱، ص۳۰۰ـ ۳۰۱، ۳۱۰). در دوره فیروزشاه تغلقی، مجالس موسیقی در مکان خاصی با نام «چهچهه چوبین» برگزار می شد (شمس الدین سراج عفیف، ص ۳۶۷). هنگام به تخت نشستن سلطان محمدشاه اول بهمنی (حک: ۷۵۹ـ۷۷۶)، استادان موسیقی دهلی به دعوت وی برای شرکت در مراسم جلوس او روانه دکن شدند؛ در این گروه، سیصد قوّال حضور داشتند (← فرشته، ج ۲، ص۲۷۰ـ۲۷۱). در نگاره های دوره بابری نیز بارها مجالس بزم با حضور نوازندگان تصویر شده است (برای نمونه ← عُکاشه، ص ۵۲، تصویر؛ الگود، ص ۲۰، تصویر). گفته شده است، خواجه میر درد دهلوی* (۱۱۳۳ـ ۱۱۹۹)، شاعر اردوزبان، در دوره جلال الدین شاه عالم آفتاب دهلوی (حک: ۱۱۷۳ـ۱۲۲۱) در خانه خود مجالس موسیقی برپا می داشت و فرمانروا در آن شرکت می کرد (← شیمل، ص ۳۱۹).
خوشنویسیِ دهلی نیز پیشینه ای طولانی دارد. بنابه گفته ابن بطوطه (ج ۲، ص ۳۴)، سلطان ناصرالدین محمودشاه اول (حک : ۶۴۴ـ۶۶۴) قرآنها را خود خوشنویسی می کرد. دهلی در دوره بابریان مرکز نگارگری و مکان گردهمایی گروهی از استادان خوشنویسی ایران و هند بود. دربار سلاطین بابری در دهلی خطاطان بسیاری ازجمله ملاعلی مهرکهن و سیدمحمدامیر رضوی (میرپنجه کش)، که خود اهل دهلی بودند، را به خدمت گرفته بود (رامپوری، ص۱۴ـ۲۰). همچنین جهانگیرشاه بابری خود قطعه های خوشنویسی استادان را گردآوری می کرد. عبدالرشید دیلمی* (رشیدا)، شاگرد میرعماد، نیز پس از قتل میرعماد به دهلی پناه برد و در دربار شاه جهان استاد خوشنویسی محمد دارا شکوه، پسر شاه جهان، گردید (فضائلی، ص ۵۳۳؛ نیز ← کلارک، تصویر ۲۲). غلام محمد هفت قلمیِ دهلوی* نیز تذکره خوشنویسان، از مهم ترین مراجع درباره خوشنویسان هند، را در سده سیزدهم و در همین شهر نگاشته است (← هفت قلمی دهلوی، مقدمه هدایت حسین، ص ۴). افزونیِ نسخ خطیِ فارسی و عربی در مراکز فرهنگی و کتابخانه های دهلی، گواه بر رونق خوشنویسی در این شهر است.
دهلی، همانند دیگر شهرهای هند، صنایع دستی متنوع و متعددی دارد، مانند کنده کاری روی چوب و عاج و سنگ، جواهرسازی، بافندگی و به خصوص ملیله دوزی و قالی بافی (← نورماه و یاوری، ص ۵۵، ۵۷، ۶۴)؛ هرچند در سالهای تسلط بریتانیا بر هند، این صنعت بی رونق گردید. با محو تدریجی حامیان سنتّی هنر و صنایع دستی پس از سقوط دهلی و تسلط بریتانیا بر آن، برخی از دولتمردان و متنفذان بریتانیایی با درک نیاز به احیای صنایع دستی، به رونق دوباره آنها همت گماشتند. چنان که در برگزاری مراسم دربار در ۱۳۲۱/ ۱۹۰۳ در دهلی، شهری چادری به تشویق لرد کُرزن، نایب السلطنه هند، برپا گردید و فرمانداری بریتانیا با عالی ترین نمونه های هنرهای ظریف و صنایع دستی و فلزکاری و مجموعه هایی از بافتها آراسته شد (>دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۸). در ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸، مجمع هنرهای زیبا و صنایع دستی سراسر هند در دهلی رسمآ گشایش یافت. مجله این مجمع قدیم ترین نشریه هنری در دهلی بود (همانجا).
پس از استقلال هند و جدایی پاکستان از آن، در ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۷، هیئت عالی نظارت بر صنایع دستی سراسر هند تشکیل شد و چهار مرکز طراحی صنایع دستی تحت پوشش آن قرار گرفت که یکی از آنها در دهلی مستقر است (← نورماه و یاوری، ص ۶۶).
دهلی موزه ها و نمایشگاههای هنری بسیاری دارد؛ مهم ترین آنها موزه ملی است، که در ۱۳۲۸ش/ ۱۹۴۹ تأسیس شده است. در این موزه، بیش از ۱۵۰ هزار اثر ارزشمند از جمله قطعه هایی از خوشنویسی و نقاشی دوره بابری نگهداری می شود. گالری ملی هنر مدرن، تأسیس شده در ۱۳۳۳ش/ ۱۹۵۴، از دیگر مراکز هنری دهلی است (برای مراکز هنری دولتی و خصوصی ← >دایرة المعارف هنر و معماری اسلامی گروو<، ج ۲، ص ۸).
دهلی همچنین از مراکز فعال هنرهای نمایشی در شبه قاره است. نمایشهای سنّتی راس لیلا، که به شکل نوعی کارناوال است، در دهلی برگزار می شود (یارو، ص ۸۲). مدرسه ملی نمایش، تنها مدرسه هند در این رشته، در دهه ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۰ در دهلی تأسیس شد. این مدرسه سالها با استودیوهای فیلم سازی دهلی همکاری داشته است (همان، ص ۲۴۵، ۲۵۲). جبهه تئاتر مردمی از مهم ترین گروههای نمایش دهلی بوده است. این گروه نمایشهایی با موضوعات ضداستعماری و مرتبط با مسائل فرودستان جامعه اجرا می کرد و پایه گذار آن صفدر هاشمی بود. آنها بیشتر نمایشهای خود را برای کارگران اجرا می کردند. پس از قتل هاشمی در ۱۳۶۲ش/ ۱۹۸۳، چندین گروه نمایش خیابانی با هدف ادامه راه او پدید آمد و به همه آنها هاشمی گفته می شد (همان، ص ۲۱۸، ۲۷۶ـ۲۷۷). اجرای نمایشهای عروسکی نیز در دهلی رایج است و دادی پادومجی، عروسک گردان مشهور، ساکن این شهر است
(همان، ص ۲۶۳).
منابع: ابن بطوطه، مهذب رحلة ابن بطوطه، المسماة تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار، ج ۲، چاپ احمد عوامری و محمداحمد جادمولی، قاهره ۱۹۳۴؛ منوچهر بهرامپور، معماری در عصر گورکانیان هند، تهران ۱۳۸۵ش؛ روئین پاکباز، دایرة المعارف هنر : نقاشی، پیکره سازی، گرافیک، تهران ۱۳۷۸ش؛ سوناند پراساد، «حکایت دو شهر: شهر و خانه در هند امروز»، در الگوهای معماری هند: فضا و زمان در طرح و تصویر، به کوشش جی. اچ. آر. تیلوتسون، ترجمه رمضانعلی روح اللهی، تهران: مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری (متن)، ۱۳۸۹ش؛ سیداحمد رامپوری، مرقع خوشنویسان: مختصر تذکره خطاطان هند و ایران، رامپور ۲۰۰۷؛ یحیی بن احمد سرهندی، تاریخ مبارک شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱؛ شمس الدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، کلکته ۱۸۹۰، چاپ افست تهران ۱۳۸۵ش؛ سیدامیرحسن عابدی، سیمای عابدی، گردآورنده: سیده بلقیس فاطمه حسینی، دهلی ۲۰۰۴؛ ثروت عُکاشه، التصویر المغولی الاسلامی فی الهند، ]قاهره [۱۹۹۵؛ محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ ؛ حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، ترجمه سعید تیزقلم زنوزی، تهران ۱۳۸۴ش؛ هرمان گوتس، «هنر هندو اسلامی»، در هنر هندو ایرانی ـ هندو اسلامی، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۷۶ش؛ حسن بن محمد نظامی نیشابوری، تاج المآثر، چاپ سیدامیرحسن عابدی، دهلی نو ۱۳۸۷ش؛ فروهر نورماه و حسین یاوری، نگرشی بر تحولات صنایع دستی در جهان، تهران ۱۳۸۰ش؛ غلام محمد هفت قلمی دهلوی، تذکره خوشنویسان، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۲۸/۱۹۱۰، چاپ افست تهران ۱۳۷۷ش؛ رالف یارو، تئاتر هند: تئاتر سرآغاز ـ تئاتر آزادی، ترجمه نریمان افشاری، تهران ۱۳۸۹ش؛
Bianca Maria Alfieri, Islamic architecture of the Indian subcontinet, photographs by Federico Borromeo, London ۲۰۰۰; Catherine Blanchard Asher, "Delhi", in Art of India: prehistory to the present, ed. Frederick M. Asher, [London]: Encyclopaedia Britanica, ۲۰۰۳; N. L. Batra, Jama Masjid: call of the soul, New Delhi ۲۰۰۵; C. Stanley Clarke, Mughal paintings: the school of Jahangir, New Delhi ۱۹۸۳; Roy C. Craven, Indian art: a concise history, Singapore ۲۰۰۶; Heather Elgood, "Who painted princes of the house of Timur", in Humayun’s garden party: princes of the house of Timur and early Mughal painting, ed. Sheila Canby, Bombay: Mary Publications, ۱۹۹۴; The Grove encyclopedia of Islamic art and architecture, ed. Jonathan M. Bloom and Sheila S. Blair, Oxford: Oxford University Press, ۲۰۰۹; Perween Hasan, "The Indian subcontinent", in The Mosque: history, architectural development & regional diversity, ed. Martin Frishman and Hasan - uddin Khan, London: Thames , and Hudson, ۱۹۹۷; John D. Hoag, Islamic architecture, New York ۱۹۷۷; Ebba Koch, Mughal architecture: an outline of its history and development (۱۵۲۶-۱۸۵۸), Munich ۱۹۹۱; Thomas Leisten, "Mashhad al-Nazr: monuments of war and victory in medieval Islamic art", Muqarnas, vol.۱۳ (۱۹۹۶); George Michell, The royal palaces of India, photographs by Antonio Martinelli, , London ۱۹۹۸; R. Nath, History of Mughal architecture, New Delhi ۱۹۸۲-[۲۰۰۵]; Yves Porter and Gérard Degeorge, The glory of the sultans: Islamic architecture in India, Paris ۲۰۰۹; K.V. Soundara Rajan, Islam builds in India: cultural study of Islamic architecture, New Delhi ۱۹۸۳; Jaya Ramanathan, Delhi: the city of monuments, New Delhi ۱۹۹۷; J. M. Rogers, Mughal miniatures, London ۱۹۹۵; Annemarie Schimmel, Im reich der Grossmoguln: geschichte, kunst, kultur, Munich ۲۰۰۰; Robert Skelton, "Iranian artists in the service of Humayun", in Humayun’s garden party, ibid; Anthony Welch, "Architectural patronage and the past: the Tughlug sultans of India", Muqarnas, vol.۱۰ (۱۹۹۳); idem. "A medieval center of learning in India: the Hauz Khas Madrasa in Delhi", in ibid, vol.۱۳ (۱۹۹۶).
/ افسانه منفرد /