دیوسلطان

معرف

دیوسلطان، لقب علیبیگ روملو، حاکم بلخ، امیرالامرای شاهاسماعیل و وکیل شاهطهماسب اول صفوی.

متن

دیوسلطان، لقب علی بیگ روملو، حاکم بلخ، امیرالامرای شاه اسماعیل و وکیل شاه طهماسب اول صفوی. او از ابتدا ملازم شاه اسماعیل بود (جهانگشای خاقان، ص ۱۳۸؛ خورشاه بن قباد حسینی، ص ۱۷). از خاستگاه و تاریخ تولدش و چگونگی پیوستنش به شاه اسماعیل اطلاعی در دست نیست. نخستین بار، نام وی در جنگ با ملکشاه رستم الوار ذکر شده است که در خرّم آباد ادعای استقلال کرده بود (← عالم آرای صفوی، ص ۱۳۰، ۱۳۳).

در۹۰۷، پس از پیروزی شاه اسماعیل بر الوندمیرزا (از امرای آق قوینلو) و برتخت نشستن شاه اسماعیل در تبریز، علی بیگ به دیوسلطان ملقب شد (خورشاه بن قباد حسینی، همانجا). انتساب این لقب به وی، شاید به سبب رشادتهایش و رحم نکردن به دشمنان خاندان صفوی و حامیان آنان بوده است. در ۹۱۴ و پس از فتح بدون خون ریزی بغداد، دیوسلطان بسیاری از ترکمنان را که مطیع عثمانیان شده بودند، به دستور شاه اسماعیل قتل عام کرد (همان، ص ۳۵). پس از آن، دیوسلطان با ازبکان جنگهای بسیار کرد و غالباً پیروز شد (← جهانگشای خاقان، ص ۵۱۷). یکی از مهم ترین آنها جنگ مرو بود که به کشته شدن شیبک خان ازبک و فتح خراسان انجامید (← روملو، ج۲، ص ۱۰۴۸، ۱۰۵۳ـ ۱۰۵۴). در ۹۱۹ در جنگی دیگر، عبیداللّه خان ازبک را شکست داد. شاه اسماعیل، دیوسلطان و خلیل خان را، با وجود پیروزی در این جنگ، به سبب دستگیرنکردن عبیداللّه خان شماتت نمود تا جایی که آنان را از فرماندهی سپاه برکنار و قراپیری سلطان قاجار را جانشین آن دو کرد. ازاین رو، دیوسلطان و خلیل خان برای درامان ماندن از خشم شاه اسماعیل به هرات رفتند و با نقشه دیوسلطان، ملک نظام الدین غوری، پادشاه غَرجستان و متحد ازبکان، را کشتند و دیوسلطان با اموال و اسیران بسیار نزد شاه اسماعیل رفت. شاه او را بخشید و دیوسلطان را وکیل نَفس کرد (← عالم آرای صفوی، ص۴۱۰ـ۴۱۷؛ قس روملو، ج۲، ص ۱۰۷۴؛ جُنابدی، ص ۲۷۶، که این فتح را به پیری سلطان روملو، از امرای قزلباش، نسبت داده اند).

در ۹۱۹، پس از اینکه ازبکان بلخ را تصرف کردند، شاه اسماعیل دیوسلطان را برای تسخیر بلخ* و اندخوی* و شِبَرغان* فرستاد. پس از فتح آن ولایات، دیوسلطان به حکومت داری آنها منصوب شد. در پی نافرمانی مردم اندخوی، دیوسلطان آنان را قتل عام کرد (غیاث الدین خواندمیر، ج۴، ص۵۴۰؛ روملو، ج۲، ص ۱۰۷۵). عالم آرای صفوی تنها منبعی است که در آن، نبرد دیوسلطان با عبیداللّه خان ازبک و محمدتیمورخان (حاکم سمرقند و پسر عبیداللّه خان) پس از جنگ چالدران گزارش شده است (ص ۵۲۷ـ۵۳۱). در ۹۲۱، دیوسلطان به سبب کثرت سپاهیان ازبک تاب مقاومت نیاورد و ناچار به قلعه فاریاب رفت که در اختیار محمدخان، دامادش، بود. او پس از خارج کردن تیرهای بسیاری که به زره اش خورده بود، آنها را در جعبه ای گذاشت و نزد شاه اسماعیل رفت و شاه را از قحطی و کشته شدن مردم خراسان و نابسامانی آنجا باخبر کرد. شاه برای دلجویی از خراسانیان، فرزندش ابوالفتح طهماسب میرزای خردسال را با لله اش، امیرسلطان موصّلو، به خراسان فرستاد و دیوسلطان از بلخ به تبریز رفت (غیاث الدین خواندمیر، ج۴، ص ۵۵۲ـ۵۵۳؛ نویدی، ص ۵۶؛ بوداق منشی قزوینی، ص ۱۳۶؛ قس عالم آرای صفوی، ص ۵۳۶، ۵۵۵، که از والی گری دیوسلطان به مدت چهارسال در دیاربکر اطلاع داده است). شاه اسماعیل چند بار دیوسلطان را برای سرکوب حکام گرجستان به آنجا فرستاد. یک بار در ۹۲۲، در حمایت از ملک قُرقُره (یکی از حاکمان گرجستان)، در برابر رقیبش منوچهر، که منجر به فرار منوچهر به خاک عثمانی شد. یک بار هم در ۹۲۴، دیوسلطان به همراه قُرقُره به گرجستان بازگشت و منوچهر را که با قزل احمداغلی عثمانی به گرجستان حمله کرده بود، شکست داد و قلعه های لوری و ضولم را به چنگ آورد (جهانگشای خاقان، ص ۵۵۵؛ روملو، ج۲، ص ۱۱۰۳ـ۱۱۰۴، ۱۱۱۲). سپس در ۹۲۷، حکام نافرمان گرجستان را به تبریز برد (غفاری قزوینی، ص ۲۷۹؛ جنابدی، ص ۳۱۸).

در ۹۳۰، در پی درگذشت چایان سلطان استاجلو، امیرالامرای شاه اسماعیل، این منصب به دیوسلطان سپرده شد (روملو، ج۲، ص ۱۱۳۲). با مرگ شاه اسماعیل در همین سال، دیوسلطان طبق وصیت شاه، اتابکِ طهماسب میرزا شد، که همراه با مصطفی سلطان ملقب به کپک سلطان* اُستاجلو، طهماسب میرزا را بر تخت سلطنت صفوی نشاند و از آن پس، در نامه ها مُهر دیوسلطان بر بالای مُهر کپک سلطان قرار گرفت (محمود خواندمیر، ص ۲۲۶؛ خورشاه بن قباد حسینی، ص ۸۷؛ بوداق منشی قزوینی، ص ۱۴۷). به این ترتیب، دیوسلطان به سبب خردسالی شاه طهماسب، حکمران واقعی ایران شد. او نخست دستور کشتن و سوزاندن خواجه جلال الدین خواندامیر تبریزی، وزیر شاه اسماعیل، را صادر کرد و منصب او را به قاضی جهان قزوینی داد (روملو، ج۲، ص ۱۱۳۷ـ۱۱۳۸؛ بوداق منشی قزوینی، همانجا).

اتحاد دیوسلطان و کپک سلطان دیری نپایید. در ۹۳۱، دیوسلطان به بهانه حمله ازبکان به خراسان، از تبریز به لار، نزدیک فیروزکوه، رفت و از حکام ولایات خواست تا طبق وصیت شاه اسماعیل از او حمایت کنند. علی سلطان ذوالقدر (والی شیراز)، برون سلطان تکلو (حاکم مشهد) و چوهه سلطان تکلو (حاکم اصفهان) به او پیوستند. دورمیش خان  بیگدلی*، حاکم قدرتمند هرات، و زینل بیگ بیگدلی*، حاکم استرآباد، نیز حمایتشان را از او اعلام کردند. دیوسلطان با بذل و بخشش به امرا و ملازمانشان از آنان خواست تا بر ضد کپک سلطان اقدام کنند. آنان نیز به جانب تبریز رفتند. برخی از نزدیکان کپک سلطان او را به مقابله با دیوسلطان برانگیختند، اما وی برای حفظ حرمت مقام شاه صفوی از این کار خودداری و با دیوسلطان مدارا کرد. با این همه دیوسلطان، از میان اطرافیان کپک سلطان، قارنجه بیگ استاجلو را کشت و قاضی جهان را در قلعه لوری زندانی کرد. کپک سلطان با طایفه اش (استاجلو*) به گرجستان رفتند. در این هنگام، چوهه سلطان (ملقب به رکن السلطنه) به جای کپک سلطان به برخی امور رسیدگی می کرد و دیوسلطان به ملک الامرا ملقب بود (روملو، ج۲، ص ۱۱۴۱ـ۱۱۴۲؛ نویدی، ص ۶۱ـ۶۲؛ خورشاه بن قباد حسینی، ص ۸۷ـ۸۸).

در ۹۳۲، استاجلویان در چمن سلطانیه با سپاه دیوسلطان جنگیدند. نخست، پیروزی با آنان بود تا اینکه دیوسلطان شاه طهماسب را وارد کارزار کرد. کپک سلطان به سبب حضور شاه، دست از جنگ کشید و به همراه منتشاسلطان استاجلو و قاضی جهان به گیلان رفت و به مظفرسلطان (والی آنجا) پناه برد. بعضی از آنان نیز به کردستان گریختند (روملو، ج۲، ص ۱۱۴۶ـ۱۱۴۹؛ خورشاه بن قباد حسینی، ص ۸۷ـ۹۰؛ جنابدی، ص ۳۸۱ـ۳۸۲). در ۹۳۳، در حالی که ازبکان بر اکثر شهرهای خراسان دست یافته بودند، کپک سلطان با یاری والی گیلان در آرپه چای شرور، در نزدیکی نخجوان، با دیوسلطان جنگید که به کشته شدن کپک سلطان انجامید (طهماسب صفوی اول، ص ۱۳؛ روملو، ج۲، ص ۱۱۵۵ـ ۱۱۵۷). سپس، دیوسلطان و لشکریان به گوزل دره رفتند. دیوسلطان و چوهه سلطان بر سر امیرالامرایی درگیر شدند (خورشاه بن قباد حسینی، ص ۹۲ـ۹۳؛ غفاری قزوینی، ص ۲۸۴؛ روملو، ج۲، ص ۱۱۶۲). به نوشته بدلیسی (ج۲، ص ۱۷۲ـ۱۷۳)، دیوسلطان به تحریک چوهه سلطان و به دستور شاه طهماسب کشته شد.

منابع: شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصّل کردستان، چاپ ولادیمیر ولیامینوف زرنوف، سن پترزبورگ ۱۲۷۶ـ۱۲۷۸/ ۱۸۶۰ـ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۳۷۷ش؛ بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال ۹۸۴ه .ق، چاپ محسن بهرام نژاد، تهران ۱۳۷۸ش؛ میرزابیگ بن حسن جُنابدی، روضة الصفویه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۸ش؛ جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتا مضطر، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ش؛ غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر؛ محمودبن غیاث الدین خواندمیر، ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۰ش؛ خورشاه بن قباد حسینی، تاریخ ایلچی نظام شاه: تاریخ صفویه از آغاز تا سال ۹۷۲ هجری قمری، چاپ محمدرضا نصیری [و] کوئیچی هانه دا، تهران ۱۳۷۹ش؛ حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ش؛ طهماسب صفوی اول، شاه ایران، تذکره شاه طهماسب: شرح وقایع و احوالات زندگانی شاه طهماسب صفوی بقلم خودش، برلین ۱۳۴۳؛ عالم آرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ش؛ احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، تهران ۱۳۴۳ش؛ زین العابدین علی بن عبدالمؤمن نویدی، تکملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۹ش.

/ شهناز رازپوش /

نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 1392
وضعیت چاپ
  • چاپ شده