بیهق ، آبادی، ناحیه، و ولایتی قدیمی در نیشابور (اَبَرشهر)، امروزه دهستانی در شهرستان سبزوار. بیهق به دلیل قرار داشتن بر سر راه اصلی ری ـ نیشابور (ابنرسته، ص169ـ171؛ ابنخرداذبه، ص22ـ24)، و برخاستن اشخاص نامداری از آن، و از آنجا که از مراکز تشیع در ایران بوده (یاقوتحموی، ج 1، ص804)، طی قرنها اهمیت داشته است.مؤلّف تاریخ بیهق در تبیین نام بیهق به نقل چند نظر پرداخته، از جمله اینکه برخی آن را به معنای «بهترین ناحیة» نیشابور، و برخی برگرفته از نام شخصی موسوم به بیهه دانستهاند که به روزگار بهمنالملک دیه بیهه را بنا کرد و آثار و حصار آن تا زمان مؤلف (قرن ششم) باقی بوده است (علی بیهقی، ص 33). درستی این تبیین محل تردید است ولی جغرافیانویسان و مؤلفان بعدی عموماً نظر اول را پذیرفته و در آثار خود ذکر کردهاند (از جمله یاقوتحموی، همانجا؛ حافظابرو، ص 50؛ و از مؤلفان معاصر رجوع کنید به توماشک ، ص 636).گرچه بیهق در منطقة قدیمی اَبَرشهر قرار داشته که حداقل از زمان پارتیان آباد بوده ( رجوع کنید به مارکوارت، ص 150)، دربارة سابقة پیش از اسلام آن به طور مشخص اطلاعی در دست نیست. در روایتی حافظ ابرو (همانجا)، بنای قلعة خسروگرد را (که به روزگار وی قریهای از قرای بیهق بوده) به کیخسرو منسوب میکند.وسعت و حدود بیهق در طول تاریخ متغیر بوده است. در اوایل قرن سوم در زمان عبداللهبن طاهر (213ـ230)، ناحیة بیهق مشتمل بر دوازده قسمت (ربع) بود: اعلیالرستاق (شامل آبادی بیهق)، قصبة سبزوار، طبس، زمیج، خواشد و وریان، خسروجرد، باشتین، دیوره، کاه، مزینان، فریومد، پشاکوه (علی بیهقی، ص34ـ 39). در آن زمان بیهق شامل 395 روستا بود که از آن میان، 321 روستا خراجی بالغ بر 796 ، 178 درهم و 74 روستا مبلغ 800 ، 57 درهم عشریه (مالیات) میپرداختند (همان، ص34). در قرن هفتم تعداد روستاها به 321 (یاقوت حموی، همانجا)، و در قرن هشتم به حدود چهل روستا (حمدالله مستوفی، ص150) کاهش یافت، و قصبة (مرکز) آن خسروجرد بود (ابوالفداء، ص442). در آن زمان آب و هوای بیهق معتدل و بازارهای آن فراخ و محصولش غله و اندکی میوه بوده است (حمدالله مستوفی، ص 149ـ150). در 444 در بیهق زلزلة سختی روی داد که بر اثر آن خرابی بسیار به بار آمد (علیبیهقی، ص52). در 464 باروی شهر به دستور خواجه نظامالملک (وزیر سلجوقیان) تجدید بنا و در 490 بار دیگر به فرمان ارسلان ارغونبن آلبارسلان ویران شد (همان، ص 53).ظاهراً نخستینبار حمدالله مستوفی در قرن هشتم بیهق را به عنوان ولایت ضبط کرده است (ص149). در همین قرن سربداران ضرب سکههای مستقل را در سبزوار آغاز کردند (اسمیت، ص75).قدیمترین روایت تاریخی در مورد بیهق، توقف یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، در سال 28، در آنجاست (علی بیهقی، ص 26). بیهق در 30 یا 31 به دست مسلمانان فتح شد (بلاذری، ص 403ـ 404؛ طبری، ج4، ص302؛ ابناثیر، ج 3، ص 124؛ علی بیهقی، ص 25ـ26).در قرن سوم، با مهاجرت تعداد زیادی از سادات علوی که از طرف مادری با طاهریان خویشی داشتند، خاندان سادات بیهق شکل گرفت (علیبیهقی، ص 54 ـ56) و بیهق را تبدیل به یکی از مراکز تشیع نمود، چنانکه عبدالجلیل قزوینی در قرن ششم سبزوار را از شهرهای شیعی ضبط کرده (ص 202) و در قرون بعدی نیز چنین بوده است ( رجوع کنید بهحمدالله مستوفی، ص 150؛ حافظابرو؛ یاقوت حموی، همانجاها). در عین حال، علمای بسیاری، عمدتاً شافعی، بدانجا منسوباند (اسنوی، ج 1، ص 99، 117، 120؛ و ادامة مقاله).بیهق از درگیریهای مذهبی که در خراسان رخ میداد، برکنار نماند. در شورش خوارج در 213، به رهبری حمزةبن آذرک، در قسمتهای مختلف بیهق، از جمله شِشْتَمَد و سبزوار، تعداد زیادی از مردم کشته شدند و ویرانی بسیار به بار آمد (علیبیهقی، ص44ـ 45). نیز در 489، در جنگ میان اهالی بیهق با کرّامیان، آسیب زیادی به مردم این ناحیه وارد آمد (همان، ص269). از اواخر قرن پنجم بیهق صحنة تاخت و تاز اسماعیلیان نزاری شد (ابناثیر، ج10، ص392). در 520، سلطان سنجر سپاهی برای سرکوبی اسماعیلیان به بیهق فرستاد (همان، ج10، ص631). در قرن ششم در جنگهای میان سلجوقیان با غزان نیز بیهق بارها مورد هجوم و خرابی واقع شد (همان، ج11، ص88،232؛ علیبیهقی، ص271ـ272). در هنگام حملة مغول، بیهق نیز چون دیگر قصبات و شهرهای خراسان ویران شد (جوینی، ج1، ص118؛ وصّاف حضره، ص 323). ولایت بیهق در نیمة قرن هشتم در قلمرو دولت سربداران بود. با استمداد آخرین امیر سربداری، علی مؤید (766ـ 788)، از امیرتیمور، این ولایت نیز به قلمرو تیمور منضم گشت؛ تا اینکه در شورش 785 شهر سبزوار مورد ویرانی و کشتار هولناک تیمور واقع شد (پطروشفسکی، ص 93، 95ـ96؛ میرخواند، قسم 6، ص 1037، 1040؛ نیز رجوع کنید به سبزوار * ).در دورة صفویه، شهر سبزوار، شهر بزرگ و مهم ناحیة بیهق، بازسازی و مرمت شد و رونق فراوان یافت ( دایرةالمعارف فارسی ، ذیل «سبزوار»)، و ظاهراً از این دوره است که نام سبزوار به ناحیة قدیمی بیهق اطلاق شد ( رجوع کنید به سبزوار * ).از علما و ادبای بیهق، ابوالحسن محمدبن شعیب بیهقی (متوفی 324) فقیه و مفتی شافعی؛ ابوبکر احمدبن حسین بیهقی (384ـ 458) فقیه شافعی؛ ابوعبداللّه محمدبن یحیی (مقتول حدود 432)، فقیه امامی، جدّ مادریِ ابنشجری؛ ابوالفضل محمدبنحسین بیهقی (385ـ470)، مورخ و مؤلف تاریخ بیهقی ؛ احمدبن علی بیهقی معروف به بوجعفرک (470ـ 544) لغوی و مؤلف تاجالمصادر ؛ و ابوالحسن (ظهیرالدین) علی بیهقی معروف به ابنفندق (493ـ565) مؤلف کتاب تاریخ بیهق ، که جزئیات بسیاری را دربارة تاریخ بیهق ثبت کرده است، شایان ذکرند (آقابزرگ طهرانی، طبقات:النابس ، ص38، الثقاتالعیون ، ص 36، الانوار الساطعة ، ص 166ـ167؛ سمعانی، ج 1، ص 438ـ439؛ برای فهرست مفصل رجوع کنید به علی بیهقی، جاهای متعدد).آثار باقیمانده از دوران رونق بیهق، هماکنون در سبزوار و آبادیهایی که قبلاً در قلمرو بیهق بودهاند وجود دارد ( رجوع کنید به محمود بیهقی، جاهای متعدد؛ جغرافیای کامل ایران ، ج 1،ص628).امروزه، بیهق نام دهستانی است به مرکزیت ششتمد در بخش ششتمد از شهرستان سبزوار.منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: النابس فی القرن الخامس : چاپ علینقی منزوی، بیروت 1391/1971؛ همان: الثقات العیون فی سادس القرون ، چاپ علینقی منزوی، بیروت 1392/1972؛ همان: الانوار الساطعة فی المائة السابعةِ ، چاپ علینقی منزوی، بیروت، 1972؛ ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1399ـ 1402/ 1979ـ1982؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنرسته، کتاب الاعلاق النفسیة ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ اسماعیلبنعلی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان ، چاپرینود و دیسلان، پاریس 1840؛ جان مسن اسمیت، خروج و عروج سربداران ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1361 ش؛ عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة ، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت 1407/ 1987؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیمات کشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، تهران 1377 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، کتاب فتوحالبلدان ، چاپ دخویه، در الجغرافیا الاسلامیة ، ج 42، فرانکفورت 1413/1992؛ علیبنزید بیهقی، تاریخ بیهق ، چاپ احمد بهمنیار، تهران 1345 ش، چاپ افست تهران 1361 ش؛ محمود بیهقی، سبزوار شهر دیرینههای پایدار ، مشهد 1370 ش؛ ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1351 ش؛ جغرافیای کاملایران ، تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، 1366 ش؛ عطاملکبنمحمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1911ـ1937، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ عبداللهبن لطفالله حافظ ابرو، جغرافیای تاریخی خراسان در تاریخ حافظابرو ، چاپ غلامرضا ورهرام، تهران 1370 ش؛ حمداللهبنابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهةالقلوب ، چاپ گی لسترنج، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362 ش؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، الانساب ، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن جریر طبری، تاریخالطبری: تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ] 1382ـ1387/1962ـ1967 [ ؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1358 ش؛ ژوزف مارکوارت، ایرانشهر: برمبنای جغرافیای موسی خورنی ، ترجمة مریم میراحمدی، تهران 1373 ش؛ محمدبن خاوندشاه میرخواند، روضة الصفا ، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران 1373 ش؛ عبداللهبن فضلالله وصّاف حضره، تحریر تاریخ وصّاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bayhaq" (by C. E. Bosworth); Wilhelm Tomaschek, "Zur historischen Topographie von Persien", in Islamic geography, vol.99, ed. Fuat Sezgin, Frankfurt 1993.