بیبیخانم، مسجد ، بنایی از دورة تیموری در شرق میدان ریگستان در سمرقند که از طریق بازاری سرپوشیده به این میدان متصل است. این بنا، که امروز فقط قسمتهایی از آن به جای مانده، در کتابهای متقدم، مسجد جامع و مسجد جمعه ودر برخی آثار (سمرقندی، ص 42)، مسجد جامع امیرتیمور گورکان نامیده شده است. احداث آن در چهارم رمضان 801 به فرمان تیمور (حک : 771ـ807) آغاز شد که گویا تقلیدی از مسجد بزرگی در هندوستان بود (شرفالدین علی یزدی، ج 2، ص 144؛ ابنعربشاه، ص 226؛ خواندمیر، 164؛ نظامالدین شامی، ص 211ـ 212؛ سمرقندی، همانجا). نیز گفتهاند که تیمور این مسجد را، که بهمسجد سَرای مُلْکخانم، بیبیخانم و بیبیشانیم نیز مشهور است، برای نخستین همسرش سَرای مُلْکخانم، دختر قزان (قازان، قران) سلطان،ساخت (شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 301، 406ـ407، 560؛ کلاویخو، ص 217). او که پس از فتح سمرقند به همسری تیمور درآمد، نزد همسر خود قدر و منزلتی خاص داشت. کلاویخو (ص278)، این مسجد را زیباترین بنای سمرقند و بهاشتباه آن را یادبود مادر بیبیخانم دانسته است.شرفالدین علی یزدی (ج 2، ص 145)، ابنعربشاه (همانجا) و میرخواند (قسم 6، ص1090)، از مدرسهای هم در کنار مسجد، با نامهای مدرسة خانم و مدرسهسرای مُلکخانم، یاد میکنند که تیمور برای رسیدگی بهساخت بنای مسجد، بیشتر در این مدرسه و خانقاه تومانآغا در نزدیکی آن، اوقات میگذرانیده است. کلاویخو (ص235ـ236)، نیز بنایی را با تزیینات بسیار وصف کرده و آن را به اشتباه قصری با اتاقهای بسیار دانسته که برای مادرزن تیمور میساختند. چون در سمرقند قصرها اغلب اتاقهای زیادی نداشتند، پس به احتمال زیاد، این محل همان مدرسة سَرای مُلکخانم، و اتاقهای مجزای آن نیز حجرههای مدرسه بوده است. با آنکه امروز دیگر اثری از آن دیده نمیشود، تحقیقات باستانشناس گولیامف در 1941 و نیز لورنف ، زخیدف ] = زاهداوف؟ [ و پلتنف در 1956 و 1957 بهفرضیة وجود مدرسهای از میان رفته در کنار آرامگاهی هشتگوش که در دویستمتری جنوب شرقی سردر مسجد جامع وجود دارد، منجر گردید. این آرامگاه براساس برخی شواهد، مقبرة همسرتیمور است. تاریخنگاران عهد تیمور فقط به ذکر مدرسه اکتفا کرده و از آرامگاه سخنی نگفتهاند، اما پشتبندهای جبهة غربی آرامگاه، نشان میدهد که به یک ساختمان قدیمتر، احتمالاً مدرسهای، متصل بوده است. مشابه این ترکیب، گور امیر است که در صحن مدرسهای احداث شده است. امروز آرامگاهِ منسوب بههمسر تیمور ویران گشته، گنبد داخلی از میان رفته و از قسمتهای روبنایی بیرونی آن کمتر چیزی باقی مانده است (ویلبر و گلمبک ، ص342). در مجموع، برجا نماندن آثاری روشن از این مدرسه و نیامدن نام آن در منابع پس از تیمور، اظهار نظر دربارة آن را دشوار میسازد. دربارة وضعیت ناشناختة این مدرسه و شهرت مسجد به نام بیبیخانم، توجیهات و داستانهایی آوردهاند (مگوان ، ص56؛ ابریشمی، ص115ـ124) که برخی از منابع گوشههایی از این داستانها را تأیید میکنند و از محبوبیت این بانو حکایت دارند (ابنعربشاه، ص226؛ شرفالدین علی یزدی، ج2، ص421). برخی خطای کلاویخو و نسبت دادن مدرسه و مسجد را بهمادر بیبیخانم ناشی از اشتباه او در انتساب بنای آنها به بیبیخانم دانستهاند؛ همچنین از همجواری مدرسه و مسجد نتیجه گرفتهاند که تیمور این مدرسه و مسجد را جهت اعزاز همسرش ساخته است ( ایرانیکا ، ذیل مادّه). بسیاری نیز این مسجدجامع را مسجد ـ مدرسه یا فقط مدرسه میدانند و سخنی از مدرسة گمشده به میان نمیآورند (گدار، ص416؛ رنجبر، ص276).این بنای عظیم، که امروز ویرانههای آن نیز با شکوه جلوه میکند، حاکی از سلطهجویی و قدرتنمایی بانی آن و رقابت او با آثار دورة ایلخانی است که در تبریز و سلطانیه با آنها آشنا شده بود. تیمور با ذکر سلسله نسب خود تا چنگیز بر سر در مسجد جامع، مشروعیت خویش را به عنوان مدافع حکومت چنگیز اعلان کرده است. (ویلبر و گلمبک، ص99). او برای ساخت این بنا امکانات زیادی فراهم آورد و استادکارانی از هند، آذربایجان و فارس فراخواند، بهطوری که روزانه دویست تن در ساختمان مسجد و پانصد تن در کوهها به بریدن سنگ و حمل آن اشتغال داشتند. از 95 فیل نیز، برای حمل و نقل مصالح استفاده میشد (اکانه ، ص126؛ شرفالدین علی یزدی، ج2، ص144؛ میرخواند، همانجا).بنابر کتیبههای روی ایوان مقصوره و سردر ورودی، پایان کار ساختمان مسجد در 806 و از سرگیری آن طبق گفتة تاریخنگاران 807 بوده است. دربارة سبب این وقفه اختلاف عقیده وجود دارد (کلاویخو، ص278؛ ابنعربشاه، همانجا). ظاهراً ساخت این بنای عظیم، که با شتاب زیاد و بدون محاسبات کافی صورت گرفته بود، سبب شد تا قسمتهایی از آن در همان سالهای اول فرو ریزد و نمازگزاران پیوسته از فروریختن سقف بیمناک باشند؛ ازینرو، تیمور بهنزدیکان و بستگان خویش امر کرد که در این مسجد نماز بخوانند (پاپادپولو، ص534؛ ابنعربشاه، ص227؛ آثارالاسلامالتاریخیة فیالاتحاد السوفییتی ، ص ] 20 [ ؛ مگوان، ص55).این مسجد دارای طرح چهار ایوانی، از طرحهای سنتی ایرانی است. آغاز پیدایش این طرح بهدورة سلجوقی میرسد. بعد از مسجد بیبیخانم، مسجد گوهرشاد * قدیمترین مسجد با چنین طرحی، در شرق ایران است. پس از آن نیز طرح تمام مساجد بزرگ ترکستان از مسجد بیبیخانم برداشته شد ( تمدن ایرانی ، ص295؛ گدار، همانجا). ابعاد این مسجد 167*109 متر بوده که صحنی مرکزی با ابعاد 92*87 متر داشته است (ویلبر و گلمبک، ص 345؛ اکانه؛ پاپادپولو، همانجاها). در پایین ساختمان، فضای بین چهار ایوان را رواقهایی با ستونهای متعدد پر میکرده که تعداد کمی از آنها باقی است. اضافه کردن دو گنبدخانة کوچکتر در دو طرف ایوانها از ویژگیهای این بناست، که دو سدة بعد در مسجد شاه (مسجدامام) اصفهان نیز اجرا شده است (پاپادپولو؛ ایرانیکا ، همانجاها). این مسجد دارای چهار شبستان «ال» ( L )شکل بوده که در دو سوی آنها پیشطاقها و گنبدخانههایی جای داشته است و نماز در بزرگترین شبستان برگزار میشده است (کرو، ص261؛ دوری، ص185؛ ویلبر و گلمبک؛ اکانه، همانجاها). از ویژگیهای چشمگیر این بنا پیشطاق و سردر ورودی آن است که بر جرزهای حجیم 5ر10 متری نهاده شده است و ارتفاعی در حدود 41 و عرض 17 متر دارد که کاملاً گنبدایوان مقصوره (گنبد اصلی) را میپوشاند (پوپ، ص 234؛ آثارالاسلام التاریخیة فیالاتحاد السوفییتی ؛ کرو، همانجاها؛ ویلبر و گلمبک، ص346). این پیشطاق ورودی با ایوانهای بیرونی و درونی گود و عمیق بر عظمت بنا میافزود. پیشطاق ورودی سه ایوان دیگر به گنبدخانههایی متصل بودند که هر یک گنبدی دو جداره (دوپوشه) با ساقة بلند داشتند که نمای بیرونی آنها را بسیار برجسته مینمود (پاپادپولو؛ اکانه، همانجاها). این بنا دو منار در کنار پیشطاق ورودی، دو منار در ایوان مقصوره و چهار منار نیز در چهار گوشة ساختمان داشته است. منارهای اخیر از روی جرز دیوار بالارفته بودند نه از روی زمین؛ برخی معتقدند که این شیوه از معماری هند اخذ شده است (هوت، ص 255ـ256؛ آثار الاسلام التاریخیة فیالاتحاد السوفییتی ، همانجا). قاعدة منارهای پیشطاق ورودی و ایوان مقصوره بر زمین قرار داشت که احتمالاً از مسجد جمعة سلطانیه (اوایل قرن هشتم) که از بین رفته اقتباس شده. منارهای درگاه ورودی و ایوان مقصوره، زاویهدار و به شیوهای ایرانی است (اکانه؛ وارشاوسکی، همانجاها؛ ویلبر و گلمبک، ص127، 277).مجموعة تزیینی این مسجد که هنوز برجاست، فوقالعاده است. سطوح بیرونی بنا با کاشیکاریهای رنگارنگ و آجرچینی جالب توجه پوشیده شده و دارای وحدت چشمگیری است (تاکستون، ص 44؛ کرو؛ اکانه؛ پوپ، همانجاها). سطوح بزرگ با تهآجریهای لعابدار و طرح هزارباف پوشیده شده؛ نقوشِ داخل اسپرهای قوسدار و سطوح بدون قاب چنان بهنظر میرسد که گویی پارچة عظیمی بر روی بنا کشیدهاند. یکی از جالبترین قسمتها نقشهای جناغی عمودی است که بخش سفلای دیوار خارجی را در برگرفته و هنوز بر روی واحد گنبددار جنوبی و مقصوره و بخشهایی از دیوار متصل به منارة گوشهای قابل تشخیص است. سردر ورودی و ایوان مقصوره دارای اسپرهایی مزیّن به کاشیهای معرّق و کاشیهای هفترنگ است و ساقه گنبدهای جانبی نیز با کتیبههایی به خط نسخ در طرحی هزارباف تزیین شده است. علاوه بر این، کتیبههایی بر سر در ورودی مسجد، ورودی شبستان و حاشیة دیوارها، طاقها و ایوانها همراه با تزیینات هندسی و گیاهی و کاشیهای بیلعاب و لعابدار رنگارنگ مشاهده میشود. درِ بزرگ مسجد را از فلز هفت جوش (بسیار سخت) ساخته بودند. عکسهای قدیمی چارچوب سنگی بسیار عالی آن در را نشان میدهد (ویلبر و گلمبک، ص175، 177، 348؛ میرخواند، قسم 6، ص 1090ـ 1091).تأکید معماری تیموری بر ظاهرسازی و غفلت از رعایت اصول ساختمانی موجب شد که حتی قبل از اتمام آن، گچکاریهای گنبد پوسته کند و در سالهای اولیه منارها، ستونهای دالانها و گنبد اصلی فروریزد (مگوان، همانجا). در این مسجد، مانند بسیاری از آثار معماری متأخر (تیموریان، مغولها، عثمانیان)، تأکید بر ساختمانهایی با چشماندازهای باز بود و برای نمایش عظمت آن حتی بافت شهر را تغییر میدادند (اسد، ص59؛ ویلبر و گلمبک، ص289) به طوری که تیمور فرمان داد بازار را به محل دیگری منتقل کنند تا نزدیکی آن مانع جلوة مسجد نباشد (کلاویخو، ص 278ـ279؛ مگوان، همانجا). قرینهسازیِ معماری اسلامی در مسجد جامع تیمور نیز رعایت شده است (اسد، ص58). از دیگر خصوصیات این مسجد، تعیین حدود فضاهای داخل شبستانها برای استفادههای خاص بوده و در پشت ایوانهای جانبی، گنبدخانههای کوچکی وجود داشته که در حکم شبستان یا تالار وعظ و تدریس بوده است (ویلبر و گلمبک، ص128). برخی کاربرد بسیار سنگ را در این مسجد ناشی از نفوذ معماری هند دانستهاند، ولی میتوان آذربایجان را منشأ آن دانست. با اینکه نفوذ معماری ایرانی در این بنا محسوس است، برخی از کارشناسان آثار معماری سمرقند، از جمله این بنا را نمایانگر شیوهای متمایز میدانند (وارشاوسکی، همانجا؛ هنرهای ایران ، ص95؛ ویلبر و گلمبک، ص351).زمینلرزههای خفیف و شدید مخصوصاً زمینلرزة 1315/ 1897 در خرابی گنبد اصلی، منارها و شبستانها مؤثر بوده است. امروز فقط منار واقع در گوشة شمال غربی پیرامون مسجد و چهار واحد پرحجم واقع بر روی محورهای اصلی آن، بعلاوة چهار واحد ساختمانی شامل یک سردر ورودی حجیم با منارهای کناری و یک مقصورة حجیم با گنبد و ایوانی در طرفین آن منار، برجا مانده است. دو واحد مشابه اما کوچکتر بدون منار نیز در وسط اضلاع شمال و جنوب باقی است. در اواخر دهة 1350 ش/ 1970 میلادی این مکان بازسازی شد (ویلبر و گلمبک، ص 345، مگوان، ص55، 57).منابع: آثارالاسلام التاریخیة فیالاتحاد السوفییتی = ابنیه و آثار تاریخی اسلام در اتحاد شوروی ، تاشکند ] بیتا. [ ؛ محمدحسن ابریشمی، «راز و رمزهای مسجد بیبی خانم: مسجد جامع عظیم سمرقند» فصلنامة هنر ، ش 16 (تابستان ـ پاییز 1367)؛ ابنعربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور ، ترجمة کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور ، ترجمة محمدعلی نجاتی، تهران 1356 ش؛ آرتور اپهام پوپ، معماری ایران: پیروزی شکل و رنگ ، ترجمة کرامتالله افسر، تهران 1365 ش؛ تمدن ایرانی ، ترجمة عیسی بهنام، تهران 1346 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، مآثرالملوک ، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1372 ش؛ کارل جی دوری، هنراسلامی ، ترجمة رضا بصیری، تهران 1363 ش؛ احمد رنجبر، «بررسی تاریخی در جغرافیای سمرقند و دانشمندان آن»، مقالات و بررسیها: نشریة گروه تحقیقاتی دانشکدة الهیات و معارف اسلامی ، دفتر 25ـ26 (1355 ش)؛ ابوطاهربن ابوسعید سمرقندی، سمریه: در بیان اوصاف طبیعی و مزارات سمرقند ، چاپ ایرج افشار، تهران 1343 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ روی گونثالث دکلاویخو، سفرنامة کلاویخو ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ آندره گدار، هنر ایران ، ترجمة بهروز حبیبی، تهران 1358 ش؛ محمدبن خاوندشاه میرخواند، روضةالصفا ، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران 1373 ش؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه ، چاپ پناهی سمنانی، تهران 1363 ش؛ ل.ر. وارشاوسکی، «شاهکارهای معماری در آسیای مرکزی»، پیام نو ، سال 1، ش 4 (آبان 1323)؛ دونالد نیوتن ویلبر و لیزا گلمبک، معماری تیموری در ایران و توران ، ترجمة کرامتالله افسر و محمد یوسف کیانی، تهران 1374 ش؛ هنرهای ایران ، زیرنظر فریه، ترجمة پرویز مرزبان، تهران 1374 ش؛Mohammad Asad, "Applications of geometry", in The Mosque: history, architectural development and regional diversity , London 1994; Yolande Crow, "Centeral Asia and Afghanistan", in Architecture of the Islamic world , ed. George Michell, London 1984; Encyclopedia Iranica , s.v. "Bibi Khanom mosque" (by Bernard O'kane); Antony Hutt, "Iran", in Architecture of the Islamic world , ed. George Michell, London 1984; Robin Magowan, Fabled cities of Central Asia: Samarkand, Bukhara, Khiva , New York 1989; Bernard O'kane, "Iran and Central Asia", in The Mosque: history, architectural development and regional diversity , London 1994; Alexandre Papadopoulo, Islam and Muslim art , translated from the French by Robert Erich Wolf, London1980; Wheeler M. Thackston,"The role of calligraphy", in The mosque: history, architectural development and regional diversity , London 1994.