حقوق اقلیتهای دینی در قوانین ایران. تا پیش از پیروزی انقلاب مشروطه در 1285ش، وضعِ حقوقی اقلیتهای دینی، همچون سایر مردم، بیشتر تابع مشی سیاسی حکومتها، منش فردی پادشاهان و امرای محلی و برخی آرای عالمان مسلمان و غیرمسلمان بود. در عصر قاجار دو نوع محکمه با رویه و منابع متفاوت فعال بود: محاکم عرفی و محاکم شرعی. اقلیتهای دینی، از یهودیان و مسیحیان و زردشتیان، برای دعاوی خود با صاحبمنصبان حکومتی به محاکم عرفی، در دعاوی کیفری با مسلمانان به محاکم شرعیِ مسلمانان، و در دعاوی با همکیشانشان به محاکم ویژه شریعت خود ــبه قضاوت روحانیان آن دین ــ مراجعه میکردند. سه نقیصه مهم این محاکم عبارت بودند از: نداشتن قانون مدوَّن، نبودن وحدت رویه در آرای قضایی، و فقدان استقلال قاضی. قضاوت روحانیان اقلیتهای دینی عمدتآ مستند به آداب و سنن شفاهی بود که از پیشینیان به آنها رسیده بود، جز روحانیانِ یهودی که از مجموعهای مکتوب به نام «هالاخا» برخوردار بودند. آرای محاکم عرفی و شرعی مسلمانان نیز به منابع گوناگون، بهویژه دیدگاههای مشهور فقهای امامی، مستند بودند (رجوع کنید به بنیامین، ص 438ـ444؛ فلور، ص 113ـ147؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Mahkama. 3"؛ د. جودائیکا، ذیل "Halakhah").با آغاز نهضت مشروطه و فراگیر شدن نارضایتی عمومی از اوضاع اجتماعی ـ سیاسی، برخی از پیروان اقلیتهای دینی ایران نیز به این نهضت پیوستند (رجوع کنید به ناظمالاسلام کرمانی، ج 1، ص 331ـ332؛ واترفیلد، ص 140؛ نِتْصِر، ص 31ـ40)؛ بهویژه زردشتیان به لحاظ حمایتهای مالی و مسیحیان ارمنی به لحاظ نظامی نقش بیشتری داشتند (رجوع کنید به براون، 1909، ص 14ـ16؛ بربریان، 2001؛ د. ایرانیکا، ذیل «داشناک»). شرایط ویژه آن دوره تاریخی، همدلی و وحدت حاصل از انقلاب مشروطه و طرح خواستههایی چون برابریِ حقوقی و محدود شدن قدرت شاه، زمینه تدوین نخستین قانون اساسی مدوّن ایران را با توجه به حقوق همه مردم ایران، از جمله اقلیتها، فراهم کرد. در انتخابات مجلس اول، انتخابات بیشتر ماهیت صنفی داشت و در نظامنامه آن (که بعدها قانون خوانده شد) وضع نمایندگان اقلیتها مشخص نبود، ولی عملا زردشتیان، ارباب جمشید جمشیدیان* را برگزیدند و سیدعبداللّه بهبهانی* و سیدمحمد طباطبایی* (دو مجتهد ناظر بر شرعی بودن قوانین در مجلس)، به ترتیب، نمایندگی یهودیان و مسیحیان را در مجلس شورای ملی پذیرفتند (رجوع کنید به ایران. مجلس شورای ملی، ص 85؛ ناظمالاسلام کرمانی، ج 1، ص 396؛ لوی، ج 3، ص 847ـ 848).در مادّه دوازدهم قانون اصلاحی انتخابات (در 1290ش)، مقرر شد که یهودیان، زردشتیان، مسیحیان ارمنی شمال و جنوب و مسیحیان آشوری، هر یک، نمایندهای در مجلس داشته باشند. این مادّه قانونی در همه دورههای مجلس، چه پیش از انقلاب اسلامی چه پس از آن، ثابتمانده و اجرا شده است. موافقان این رویه، آن را برای دفاع از حقوق قانونی اقلیتهای دینی در نظام قانونگذاری ایران امتیاز بزرگی میدانند، بهویژه آنکه همواره مجموع جمعیت آنان کمتر از یک درصد جمعیت ایران بوده است؛ ولی این نحوه گزینش نماینده، مخالفانی هم داشته است (رجوع کنید به ایران. مجلس شورای ملی، ص 647ـ 648). در اصل یکم متمم قانون اساسی (مصوب 1286ش)، مذهب رسمی کشور، شیعه اِثناعشری اعلام شد، ولی تا زمان انقلاب اسلامی هیچ مصوبه قانونی به تعیین و شمارش ادیان و مذاهب غیرشیعه (از مسلمان و غیرمسلمان) نپرداخت.در اصولِ متمم قانون اساسی، در بخش حقوق ملت، تعابیری چون «اهالی مملکت ایران»، «هیچیک از ایرانیان» و «افراد مردم» به کار رفته که بر معنای شهروند دلالت دارد و شامل همه ایرانیان، از جمله اقلیتهای دینی، میشود. مثلاً در اصل هشتم همه مردم در برابر قانون متساویالحقوق به شمار رفتهاند و طبق اصول نهم و سیزدهم، جان، مال، مسکن و شرف همه افراد مردم مصون از هرگونه تعرض است. از اینرو، برای نخستینبار یک قانونِ نوشته، حقوقی معادل مسلمانان برای اقلیتهای دینی مقرر نمود، بدون آنکه برخوردار شدن از این حقوق را به شرایطی مانند پرداخت جزیه منوط کند. بر پایه اصل 97 این قانون، در مورد وظایف مالیاتی هیچ تفاوت و امتیازی میان افراد وجود ندارد. از سوی دیگر، مشروعهخواهان، با همراهی روحانیان مشروطهخواه، اصل دوم متمم قانون اساسی را درباره ضرورت تطبیق مواد قانونی با شریعت پیشنهاد کردند و به تصویب رساندند. با درج این اصل، آرای فقهی مشهور درباره اهل کتاب هم به قوانین جدید راه یافت.پیشنهاد دیگر ــ که در اصل هشتم متمم قانون اساسی برای کلمه قانون، وصف دولتی ذکر شودــ موجب شد که تساوی همه افراد در برابر قانون، به قانون دولتی انحصار یابد و تفاوتهای حقوقی میان مسلمانان و غیرمسلمانان در منابع اسلامی پابرجا باشد. با این تغییرات، قانون اساسی مشروطیت درباره حقوق اقلیتها دچار مشکلات جدّی و ساختاری شد (رجوع کنید به فضلاللّه نوری، ص 155؛ پانویس 1؛ عدالتنژاد، ص 127ـ132). البته در عمل، اجرای قوانین پیشنهادی، به ویژه اصل دوم متمم، ناکام ماند و از اینرو، عالمانِ دینی دوره پهلوی، قوانین و نیز احکام صادره از محاکم را فاقد مشروعیت میدانستند.به رغم تصویب قانون اساسی مشروطه و متمم آن، قوانین و مقررات حاکم بر روابط حقوقی، تجاری، مدنی و اداری تا 1304ش تغییر عمدهای نیافت. در این دوره، اوضاع سیاسی ایران بسیار ناپایدار بود (رجوع کنید به غنی، فصل 1). در قانون مجازات عمومی مصوب 1304ش، محتوای مواد، عام بود و میان مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی مقرر نشده بود، ولی مادّه اول آن، میان محاکم عدلیه و محاکم شرعی تفکیک قائل شد که غرض از درج این موضوع را در این مادّه، جلوگیری از مخالفت عالمان دینی با وضع قوانین جدید دانستهاند (رجوع کنید به متیندفتری، ص 453ـ 462). به موجب مواد یکم و سوم اصلاحیِ قانون مذکور (در 1352ش)، مواد قانونی آن شامل همه مجرمان میشد، چه مسلمان چه غیرمسلمان. حتی در جرائمی مانند قتل ــ که کیفر غیرمسلمان با مسلمان در شرع گاهی نابرابر است ــ مجازاتی یکسان مقرر گردید (مادّه 170 همان قانون). رویکرد حکومت پهلوی، توجه به ملیگراییِ ایرانی بود و آن را برگرایشهای قومی، زبانی و دینی ترجیح میداد. از اینرو، غیرمسلمانان از سال 1305ش توانستند، در قالب خدمت سربازی یا استخدام، به ارتش راه یابند (رجوع کنید به ساناساریان، ص 15ـ16، 34ـ49).مواد قانون مدنی ایران ــ که جلد نخست آن در 1307ش و جلد دوم و سوم آن در سالهای 1313ـ 1314ش به تصویب رسیدــ جز در مواردی معدود (مانند مادّه 1059 درباره جایز نبودن ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان)، عام است و برای غیرمسلمانان حکمی برابر با مسلمانان دارد. مقررات احوال شخصیه نیز شامل مسلمان و غیرمسلمان میشود (مادّه 5). گفتهاند که حکومت وقت با تدوین این قانون میخواسته بهانه نبودن قانون در ایران را از خارجیان و پناهندگان به سفارتخانهها بگیرد و بتواند قانون مصونیت قضایی یا کاپیتولاسیون را، که از عهدنامه ترکمنچای باقیمانده بود، لغو کند و از اینرو، مواد آن بهگونه عام تنظیم گردید (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Imtiyazat.III"، بهویژه ص 1189ـ1191؛ چلونگر، فصل 2ـ3). مؤلفان قانون مدنی، ظاهراً به همین منظور، شماری از احکام فقهی مربوط به اقلیتها را در این قانون نیاوردند؛ احکامی مانند مانع بودن کفر برای ارث و شرط بودن ایمان برای ادای شهادت در دادگاه (رجوع کنید به ادامه مقاله).به موجب مادّه واحده الحاقی «قانون اجازه رعایت احوال شخصیه» مصوب 10 مرداد 1312، ایرانیان غیرشیعه اجازه یافتند در احوال شخصیه بر طبق مقررات آیین خود رفتار کنند. دادگاهها به استناد آرای مشهور فقهای اهلسنّت و نیز انجمنهای زردشتی و کلیمی و کلیساها به دعاویِ این اشخاص رسیدگی میکنند. اعضای این انجمنها از میان افراد آشنا به مقررات زردشتی و یهودی از طریق انتخابات برگزیده میشوند و در هر انجمن، رِبای (روحانی یهودی) و دُستور یا مُوبَد (روحانی زردشتی) حضور دارد. زنان از 1345ش حق شرکت در این انتخابات را یافتهاند. کلیساها نیز بر پایه ضوابط خود، مقام روحانی صلاحیتدار را تعیین میکنند (رجوع کنید به د. ایرانیکا، ذیل «انجمن کلیمیان»؛ اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران، ص 284ـ285).بنابر اصول 94 و 97 قانون اساسی مشروطه، وظیفه پرداخت مالیات به گونه برابر شامل همه افراد میشود. بر پایه پارهای گزارشهای تاریخی، در سال 1299 گرفتن جزیه از زردشتیان، با وساطت سفیران فرانسه و انگلیس و تلاشهای امام جمعه وقت کرمان، به دستور ناصرالدین شاه معلق شد و پس از مشروطه بهتدریج دریافت جزیه از مسیحیان و یهودیان نیز لغو گردید (رجوع کنید به اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران، ص 9ـ10، 51ـ62؛ قس لوی، ج 3، ص 854ـ855). به موجب بندهای هفتم و دهم مادّه دوم قانون مالیاتهای مستقیم (مصوب 1312ش)، همه معابد و مراکز خیریه مسلمانان و غیرمسلمانان و نیز انجمنهای اقلیتهای رسمی از پرداخت مالیات معاف شدند.پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اقلیتهای مذهبی به مذاهب چهارگانه اهلسنّت و شیعیان زیدی، و اقلیتهای دینیِ شناخته شده به زردشتی، کلیمی و مسیحی (ارمنی و آشوری) محدود شدند. همچنین این اقلیتها در محدوده قانون محترماند، در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه به عمل کردن بر طبق آیین خود مجاز (رجوع کنید به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصول 12 و 13). بر طبق اصل 64 قانون اساسی و اصلاحیه آن، هر یک از اقلیتهای دینیِ رسمی میتوانند نمایندهای در مجلس شورا داشته باشند. تنها تفاوت مقررات فعلیِ انتخابات اقلیتهای دینی با قانون مصوب 1290ش آن است که برای مشخص شدن اقلیتها در انتخابات، اصلاحیه مادّه 20 قانون ثبتِ احوال (مصوب 1363ش) ثبت نوع دین اقلیتها را در اسناد سجلّیِ آنان (شناسنامه) لازم شمرده است.در برخی اصول قانون اساسی تعابیر عامی آمده است که شامل اقلیتهای دینی هم میشود، از جمله: لزوم فراهم شدن زمینه مشارکت عمومی مردم در تعیین سرنوشت خود و تأمین امنیت قضایی برای همه مردم (اصل 3)، حمایت قانون از همه مردم و برابری حقوق مردم (اصل 19 و 20)، حق انتخاب شغل مناسب (اصل 28)، حق دادخواهی و انتخاب وکیل (اصول 34 و 35)، و اصل برائتِ همه اشخاص از ارتکاب جرائم (اصل 37). بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که قانون اساسی جمهوری اسلامی نسبت به قانون اساسی مشروطه، به آزادیها و حقوق بیشتری برای اقلیتهای دینی و مذهبی تصریح کرده است. با این همه، در خصوص برخی اصول این قانون، ابهامهایی وجود دارد. مثلا در اصل نوزدهم، در شمارش اموری که موجب امتیاز نمیشود، پس از ذکر رنگ و نژاد و زبان، عبارت «و مانند اینها» آمده است و معلوم نیست که آیا دین و مذهب از مصادیق این تعبیر هست یا نه. به علاوه در اصول 4، 12، 91 و 115 التزام به دین رسمی، ضروری یا موجب امتیازی خاص بهشمار رفته است. همچنین حاکمیت موازین اسلامی بر همه مقررات کشور، که در اصل چهارم بر آن تأکید شده، مقتضیِ آن است که برخی آرای مشهور فقهی درباره غیرمسلمانان بتواند وجهه قانونی یابد و چالشهایی برانگیزد، همچنان که در اصول 13 و 20، آزادی اقلیتها با قیودی چون «در حدود قانون» یا «رعایت موازین اسلامی» مطرح شده که مراد از این قیود مبهم است (رجوع کنید به مهرپور، ص 390ـ395؛ عدالتنژاد، ص 163ـ173).در عرصه قوانین جزایی، مهمترین قانون، که اقلیتهای دینی را دربرمیگیرد، قانون مجازات اسلامی (حدود، تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) بخش اول و دوم مصوب 1361، 1362 و بخش سوم مصوب 1375ش است. در این قانون، بخش مجازاتهای بازدارنده بهگونه عام تنظیم شده و میان مسلمان و غیرمسلمان هیچ تفاوتی نگذاشته است. همچنین مادّه 3 این قانون، مقررات مذکور را درباره همه کسانی که در قلمرو حاکمیت ایران باشند، قابل اِعمال دانسته است، مگر در موارد تصریح قانون برخلاف آن. ولی در قلمرو قوانینِ حدود و دیات و قصاص، به سبب پیروی قانونگذار از آرای مشهور فقهی، گاهی میان احکام مسلمانان و غیرمسلمانان تفاوتهایی دیده میشود. مثلاً در مادّه 82 در بخش حدود، مجازات زنا برای مرد غیرمسلمان نسبت به زن مسلمان قتل مقرر شده و، برخلاف کیفر زانیِ مسلمان، میان زانیِ مُحصَن و غیرمحصن تفاوتی وجود ندارد (نیز رجوع کنید به تبصره مادّه 121). مادّه 174 همان قانون، مجازات شرابخواری را هشتاد تازیانه اعلام کرده، ولی تبصره آن، مجازات شرابخوار غیرمسلمان را مشروط به این کرده است که وی به شرابخواری تظاهر کرده باشد. مادّه 207، حق قصاص را تنها برای اولیای دمِ مقتول مسلمان قائل شده و در حق غیرمسلمان، حکم به پرداخت دیه کرده است. پیشتر تا 1370ش، مادّه 297 قانون مجازات اسلامی فقط دیه مقتول مسلمان را مشخص کرده بود و درباره دیه غیرمسلمان ساکت بود. در 1370ش، در تبصره دوم این مادّه، تعیین میزان دیه اقلیتهای دینیِ رسمی به نظر ولیّ امر موکول شد. با توجه به ابهام موجود و مشکلات اجرایی آن، مجمع تشخیص مصلحت نظام در 6 دی 1382 دیه اقلیتهای دینی شناخته شده را با دیه مسلمان برابر دانست؛ در عین حال، بخشنامه 8 خرداد 1387 قوه قضائیه، دیه مسلمان و غیرمسلمان را به طور مطلق صرفاً در تصادفات رانندگی طبق قوانین شرکتهای بیمه برابر اعلام کرد.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین تغییراتِ قوانین مدنی مربوط به اقلیتهای دینی دو مورد است: مانع بودن کفر از ارث بردن، و شرط ایمان برای گواهی دادن در دادگاه. به نظر مشهور فقها، کفر یکی از موانع ارث است. پیشتر از اجرای این حکم در ایران سوءاستفادههایی شده است. مثلاً برخی سودجویان در میان غیرمسلمانان، به گونه صوری یا واقعی، مسلمان میشدند تا یگانه وارث خویشان و نزدیکان خود باشند. برخی اسناد موجود در وزارت امورخارجه نشان میدهد که از 1279 تا 1324 شماری از حاکمان محلی، با همدستی برخی روحانیان دونپایه، در شورش برضد غیرمسلمانان دخالت داشتهاند تا اموال آنان را تصرف کنند. اینان هیچگاه به آرای فقهی عالمان بزرگ شیعه در مورد رعایت حقوق غیرمسلمانان ملتزم نبودند (رجوع کنید به براون، 1910، ص 421ـ422؛ اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران، ص 340؛ عدالتنژاد، ص 94ـ95). هر چند محمدشاه قاجار و سپس امیرکبیر و بعدها ناصرالدین شاه، با فرمان حکومتی، مانع بودنِ کفر را از قانون ارث برداشتند، در عمل توفیق چندانی حاصل نشد (رجوع کنید به آدمیت، ص 219، 311ـ312؛ لوی، ج 3، ص 734ـ735). در 1361ش، مادّه الحاقی 881 قانون مدنی، آزمایشی به اجرا درآمد که بر طبق آن، کافر از مسلمان ارث نمیبرد و اگر در میان وارثانِ متوفای کافر، مسلمانی وجود داشته باشد، وارثان کافر ارث نمیبرند. این مادّه در 1370ش تصویب قطعی شد، ولی در شهریور 1372، به حکم مجمع تشخیص مصلحت نظام، به حالت تعلیق درآمد و دادگاهها ملزم شدند قواعد و عادات مسلّم اقلیتهای دینی رسمی را رعایت کنند؛ از اینرو، تقسیم اموال متوفای غیرمسلمان، براساس قواعد مسلّم، در هنگام مرگ او صورت میگیرد، نه به موجب مادّه 881 مکرر قانون مدنی (رجوع کنید به ایران. قوانین و احکام، ص 888ـ893). موضوع دیگر، افزوده شدن مادّه 1313 مکرر قانون مدنی است که به موجب آن، وجود «عدالت» و «ایمان» برای اثبات و پذیرش شهادت گواهان لازم شمرده میشود. مُفاد این مادّه مقتبس از آرای فقهی است که مسلمان بودن و عدالت را برای شاهد، ضروری انگاشتهاند (برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ج 6، ص 272).در جمهوری اسلامی، اهتمام مسئولان متوجه تدوین قوانینی بوده که هر چه بیشتر همزیستی مسالمتآمیز همه ایرانیان را فراهم آورد و موارد اندک تفاوتهای حقوقی میان مسلمانان و غیرمسلمانان هم با کاربرد اجتهادهای جدید و متناسب با مقتضیات این عصر رو به کاهش نهاده است (رجوع کنید به امام خمینی، ج 2، ص 37، 103، 163ـ165، 295ـ296). بر این اساس، با تنظیم برخی قوانین، زمینه فعالیتهای آزاد دینی اقلیتها در ایران فراهم شده است. بر پایه اصل 67 قانون اساسی، نمایندگان اقلیتهای دینی در هنگام ادای سوگند در مجلس میتوانند به کتاب مقدّس خود قسم بخورند. مواد 37 و 38 قانون فعالیت احزاب و انجمنها، مصوب 1361ش، پارهای فعالیتهای دینی (مانند برگزاری مراسم مذهبی، تعمیر معابد و...) و نیز فعالیتهای اجتماعی (مانند تأسیس باشگاههای ورزشی و مراکز درمانی و خانههای سالمندان) و فرهنگی (مانند تأسیس مدارس و هنرکدهها و آموزش زبان خاص) را برای اقلیتها جایز شمرده و یارانه نقدی برای انجمنهای اقلیتهای دینی نیز پیشبینی شده است (رجوع کنید به روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران، ش 16557، 8 دی 1380). مفاد قانون معافیت مالیاتی معابد و انجمنهای دینی مصوب 1312ش، در سال 1366ش تمدید و ابقا شد. شرط التزام عملی به احکام اسلام، که برای استخدام مسلمانان در قانون گزینش مصوب 1374ش مطرح شده، در مورد اقلیتها تغییر یافته و اجرای این قانون درباره آنها تابع شرایط و ضوابط خاص متناسب با آنان است؛ البته اقلیتهای دینی نباید آشکارا احکام اسلامی را نقض کنند. اقلیتهای دینی علاوه بر استفاده از تعطیلات رسمی کشور، میتوانند مطابق بخشنامه مورخ 3 دی 1366 سازمان امور اداری و استخدامی کشور، از مرخصیهای ویژه در روزهای عید و جشن خاص خود، مانند روز کیپور، روز تولد زردشت، روز تولد حضرت مسیح و عید پاک هم استفاده کنند. در این بخشنامه این تعطیلات خاص برای زردشتیان پنج روز، یهودیان شش روز، مسیحیان آشوری هشت روز، مسیحیان ارمنی کاتولیک هفت روز و مسیحیان ارمنی گریگوری شش روز پیشبینی شده است.منابع : فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران 1354ش؛ اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران (1258ـ1338ش)، به کوشش تورج امینی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1380ش؛ امام خمینی، صحیفه نور، ج 2، تهران 1370ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین و مقررات حقوقی، همراه با آراء وحدت رویه، نظریات شورای نگهبان، نظریات مشورتی اداره حقوقی دادگستری، نظریات مجمع تشخیص مصلحت نظام، آراء دیوان عدالت اداری و...، تدوین جهانگیر منصور، تهران 1385ش؛ ایران. مجلس شورای ملی، مذاکرات مجلس اول: 1326ـ 1324، توسعه سیاسی ایران در ورطه سیاست بینالملل، ]گردآوری[ غلامحسین میرزا صالح، تهران 1384ش؛ محمدعلی چلونگر، کاپیتولاسیون در تاریخ ایران، تهران 1382ش؛ محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، قم 1407ـ1417؛ فضلاللّه نوری، حرمت مشروطه در رسائل مشروطیت: 18 رساله و لایحه درباره مشروطیت، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران: کویر، 1374ش؛ حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، تهران 1334ـ1339ش؛ احمد متین دفتری، خاطرات یک نخستوزیر، چاپ باقرعاقلی، تهران 1370ش؛ حسین مهرپور، نظام بینالمللی حقوقبشر، تهران 1383ش؛ محمدبن علی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1346ش؛ امنون نِتْصِر، «نقش یهودیان در انقلاب مشروطیت»، در تروعا: یهودیان ایرانی در تاریخ معاصر، ]کالیفرنیا[: مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی، 1996ـ1999؛ برای متن مواد قانونی مورد اشاره در متن مقاله رجوع کنید به لوح حق: مجموعه قوانین و مقررات کشور ]لوح فشرده[، تهران: مجلس شورای اسلامی، مرکز پژوهشها، 1378ش؛Samuel Greene Wheeler Benjamin, Persia and the Persians, London 1887; Houri Berberian, Armenians and the Iranian constitutional revolution of 1905-1911: the love for freedom has no fatherland, Boulder, Colo. 2001; Edward Granville Browne, A brief narrative of recent events in Persia followed by a translation of "The four pillars of the Persian constitution" , London 1909; idem, The Persian revolution of 1905-1909, London 1910; Saeid Edalatnejad, "Shiite tradition, rationalism and modernity: the codification of the rights of religious minorities in Iranian laws (1996-2004)", doctoral thesis, Institute for Islamic Studies, Free University Berlin 2009; EIr. s.vv. "Anjoman-e Kalimian" (by A. Netzer), "Dasnak" (by Aram Arkun); Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Halakhah"; EI2, s.vv. "Imtiyazat. III: Persia" (by A.k.S. Lambton), "Mahkama.3: Iran" (by A.k.S. Lambton); Willem Floor, "Change and development in the judicial system of Qajar Iran (1800-1925)", in Qajar Iran: political, social and cultural change, 1800-1925, ed. Edmund Bosworth and Carole Hillenbrand, Edinburgh: Edinburgh University Press, 1983; Cyrus Ghani, Iran and the rise of Reza Shah: from Qajar collapse to Pahlavi rule, London 1998; Eliz Sanasarian, Religious minorities in Iran, Cambridge 2002; Robin E. Waterfield, Christians in Persia: Assyrians, Armenians Roman Catholics and Protestants, London 1973.