حصیری، نام دو تن از درباریان و ندیمان دوره غزنوی.1) ابوبکر حصیری. از ابتدای زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. فرّخی سیستانی (ص 180) در مدیحهای که برای ابوبکر حصیری سروده، وی را همچون پدرش، فقیه ذکر کرده است. ابوبکر حصیری از ندیمان سلطان محمود غزنوی نیز بود، چنان که از خواجهاحمدبن حسن میمندی* درباره اموالش بازخواست کرد و سرانجام خواجهاحمد پس از سالها وزارت، از مقامش برکنار گردید. ابوبکر حصیری همچنین سبب آزادی عدهای از مغضوبان سلطان محمود شد (رجوع کنید به همان، ص 45ـ46؛ عقیلی، ص 158، 175ـ178).سلطان محمود در سال 416 با قدرخان، فرمانروای ترکستان، دیدار کرد و با او بر ضد علیتگین (از امرای سلطان محمود و دشمن قدرخان) پیمان دوستی بست (رجوع کنید به گردیزی، ص 406ـ410؛ بیهقی، ص 266). ابوبکر حصیری به فرمان سلطان محمود روانه مرو شد و در چند جنگ شرکت کرد و سرانجام، پس از بستن قرارداد صلح، بازگشت (بیهقی، ص 693). بیهقی (همانجا) از حریف جنگی حصیری نامبرده، اما فرخی سیستانی (ص 321) بهصراحت از جنگ ابوبکر حصیری با قدرخان در ترکستان یاد کرده است.پس از مرگ سلطان محمود، در کشمکش درباریان بر سر جانشینی او، ابوبکر حصیری از مسعود غزنوی جانبداری میکرد. او پس از زندانی شدن امیرمحمد (پسر و ولیعهد سلطان محمود) در دژ کوهتیز، با تنی چند از درباریان این خبر را به مسعود رساند. در تگینآباد به نام مسعود خطبه خواندند و سلطان مسعود در همان سال، به پاس خدمت ابوبکر حصیری، به وی خلعت بخشید (بیهقی، ص 3ـ4، 55ـ56).با به سلطنت رسیدن سلطانمسعود، خواجه احمد میمندی به وزارت وی منصوب شد. در صفر 422، ابوبکر حصیری که به همراه پسرش، ابراهیم، از محلهای میگذشت، در حالت مستی به خواجه دشنام داد. خواجه احمد که به سبب مصادره اموالش در دوره سلطان محمود، از حصیری کینه داشت، از سلطانمسعود خواست یا حصیری مجازات شود یا او از وزارت کناره خواهد گرفت. ابونصر مشکان*، به دستور سلطان مسعود، این مشکل را به صورت مصالحهآمیز حل کرد (رجوع کنید به همان، ص 197ـ212؛ خواندمیر، ص 140).ابوبکر حصیری در 424 در شهر بُست درگذشت (بیهقی، ص470). سلطان محمود به او توجه ویژهای داشت، چنانکه به وی فیل و مهد (از امتیازات خاص آن دوران) بخشید. شافعی مذهب بودن و هم عقیده بودن او با سلطان در دشمنی با قرمطیان، در این امر بیتأثیر نبود (رجوع کنید به فرخی سیستانی، ص 46،320). بیهقی (ص 56) از او با عنوان فقیه یاد کرده و فرخی سیستانی (ص 44ـ46،170ـ175، 319ـ321) مهارت او را در نویسندگی تأیید کرده و در چندین قصیده، او را ستوده است.2) ابراهیم حصیری، فرزند ابوبکر حصیری، از صاحبمنصبان زمان سلطان محمود و مسعود غزنوی. سلطان محمود در امور حکومتش با وی مشاوره میکرد. پس از درگذشت او، ابراهیم حصیری به جانبداری از مسعود برخاست و به همین سبب، با به سلطنت رسیدن سلطان مسعود، ابراهیم در شمار ندیمان خاص او قرار گرفت (رجوع کنید به بیهقی، ص 268ـ269). در 422، سلطانمسعود، ابراهیم حصیری را به همراه قاضی ابوطاهر عبداللّهبن احمد تبّانی برای خواستگاری شاهخاتون (دختر قدرخان) به کاشغر فرستاد. سلطانمسعود همچنین در نظر داشت دختر بُغراخان (پسر قدرخان) را به عقد فرزند خود، امیرمودود درآورد. مدتی پس از رسیدن ابراهیم حصیری به ترکستان، قدرخان درگذشت و بغراخان جانشین وی شد. ازاینرو، سفر ابراهیم حصیری به ترکستان به درازا کشید. در این فاصله، دختر بغراخان و قاضی ابوطاهر عبداللّه بن تبّانی درگذشتند و ابراهیم حصیری، پس از چهار سال، به همراه شاهخاتون به غزنین بازگشت و سلطانمسعود از او استقبال کرد (رجوع کنید به همان، ص 247ـ 248، 460، 547ـ549).به نوشته بیهقی (ص 877)، ابراهیم حصیری و ابوسهل زوزنی، وزیر سلطانمسعود، وساطت شخصی به نام ابوالفضل کُرَنکی را نزد سلطان مسعود کردند. از این پس، اطلاع چندانی از وی نیست. ابراهیم حصیری پس از انجام دادن فریضه حج، از خدمات درباری کنارهگیری کرد و به عبادت و گوشهنشینی روی آورد (همان، ص 198). زمان مرگ وی مشخص نیست؛ فقط از نوشته بیهقی (ص 248) میتوان دریافت که تا زمان تألیف تاریخ بیهقی زنده بوده است. میمندی او را از پدرش خردمندتر و خویشتندارتر میدانسته (رجوع کنید به همان، ص 210) و بیهقی (ص 198) نیز صفات نیکی برای او ذکر کرده است.منابع : بیهقی؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317ش؛ حاجیبن نظام عقیلی، آثارالوزراء، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1364ش؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1371ش؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش.