حِصنالاَکراد، قلعهای در سوریه که به ویژه در دوره جنگهای صلیبی* اهمیت داشت. این قلعه،هرچند بزرگترین قلعه جنگهای صلیبی نیست، باشکوهترین آنهاست (مولرـ وینر، ص 76). حصنالاکراد بر روی کوه جلیل (قس د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه: خلیل)، متصل به کوههای لبنان، در شمالغربی حِمص*، میان این شهر و بعلبک* و مشرف بر حماه* قرار دارد (ابنجبیر، ص 229؛ یاقوت حموی، ذیل «حصن»؛ برنز، ص 137).قلعه پیش از سده پنجم، حصن السَّفَح (قلعه سراشیب) خوانده میشد (ابنشداد، 1382، ج 2، قسم 2، ص 115؛ همو، 1403، ص 36، پانویس 6) با حضور یافتن کردها در این محل، حصنالاکراد نام گرفت (رجوع کنید به یاقوت حموی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابنعبدالظاهر، ص 305ـ306) و در جنگهای صلیبی حصن الاِسْبِتاریة (قلعه شهسواران مهماننواز) خوانده شد (رجوع کنید به مَقریزی، ج 2، ص 189؛ نیز رجوع کنید به مولرـ وینر، ص 40؛ اسبتاریه*). امروزه این بنا را قلعةالحصن نیز میگویند (رجوع کنید به طلاس و جلاد، ج 1، ص 28ـ29).کاوشهای باستانشناسان در قرن چهاردهم/ بیستم، موجب کشف آثار بسیاری در این قلعه گردید، از جمله در 1317ش/ 1938 مجموعه لوحهای گچی متعلق به کلیسا و هفت لوح متعلق به سربازخانهها یافته شد و در 1360ش/1981 قبور و سلاحهایی متعلق به جنگهای صلیبی، در 1364ش/ 1985 اشیای متنوع و جمجمههای بزرگان مسیحی و بقایای اسلحه و اشیای سفالی (رجوع کنید به حمصی، ص 21).قدیمترین اشاره به حصنالاکراد در متون عربی به اوایل سده پنجم بازمیگردد. امیر حمص، شبلالدوله نصربن مرداس، در 422 یا 423 جمعی از کردها را در آنجا سکنا داد (رجوع کنید به ابنشداد، 1382، همانجا؛ مولر ـ وینر، ص 77). صلیبیون ابتدا در 493/1099 در مسیرشان به طرف قدس، مدتی حصنالاکراد را از ساکنان آن گرفتند (یاقوت حموی، همانجا؛ حمصی، ص 13). در 503/ 1109 تانکَرد، نایبالسلطنه انطاکیه، به دستور حاکم انطاکیه، قلعه را بار دیگر تصرف کرد (ابنشداد، 1382، همانجا؛ ابنعبدالظاهر، ص 377). در 509 آلب ارسلان سلجوقی، حاکم وقت حلب، مدت کوتاهی قلعه را محاصره کرد. در 537/1142 رمون، حاکم طرابلس، قلعه را تسخیر کرد و آن را در اختیار اسبتاریه قرار داد و آنان قسمتهایی از قلعه را مرمت کردند (مولرـ وینر، همانجا؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 196). در طی قرون، زلزلههای پیدرپی و حوادث طبیعی صدمات زیادی به قلعه زدند، اما حاکمان آن را مرمت و بازسازی کردند (رجوع کنید به طلاس و جلاد، ج 1، ص 194، 198، 211). پس از حملات نورالدین زنگی بر صلیبیان، اسبتاریه از 555/1160 به تقویت دژهای خود، از جمله حصنالاکراد، پرداختند (رجوع کنید به مولر ـ وینر، ص 20ـ21). در جنگهای صلیبی، چندینبار مسلمانان، و از جمله صلاحالدین ایوبی* در 584، قلعه را محاصره کردند (رجوع کنید به برنز، ص 138).این قلعه در 668 و 669 در اختیار ملک ظاهر بیبرس اول*، سلطان مملوکی، بود. وی صارمالدین قایماز، نایبالسلطنه مملوکی، را برای حاکمیت آنجا برگزید و دستور ساخت بناهای جدید و مرمت قلعه را داد و با نظارت خودش، خندق و دیگر خرابیهای قلعه را بازسازی کردند و دو برج در جانب جنوبی قلعه ساختند. حصنالاکراد با منجنیقهای زیادی تجهیز و کتیبههایی از جمله کتیبه تاریخ تجدید بنا در آن نصب گردید (رجوع کنید به ابنشداد، 1403، ص 116ـ119، 332، 357ـ358؛ ابنعبدالظاهر، ص 370؛ مقریزی، ج 2، ص 69؛ حمصی، ص 18ـ19). در 684، سلطان قلاوون* مملوکی حاکم قلعه شد و به دستور او برج مستطیل شکلی در قسمت جنوبی حصار خارجی قلعه تعبیه گردید (مقریزی، ج 2، ص 127، 137، 189؛ مولر ـ وینر، ص 78). در 861/ 1457 حصنالاکراد به دست لهستانیها افتاد (یاسپرت، ص 160).اجزای قلعه تا 1215 با توجه به مرمتها و بازسازیهای گذشته سالم باقیمانده بود، اما وجود قریهای کوچک در کنار قلعه موجب آسیب فراوان به آن شد. از 1306ش/ 1927، حصنالاکراد به عنوان اثری تاریخی تحت نظارت اداره باستانشناسی و موزههای سوریه درآمد. اطراف قلعه خالی از سکنه شد و مورد حفاظت و مرمت قرار گرفت، به طوری که امروزه این قلعه یکی از مهمترین آثار گردشگری سوریه شده است (رجوع کنید به حمصی، ص 20ـ21). این قلعه در جنگها و حوادث طبیعی و غیرطبیعی چنان آسیب دیده که با همه تلاش باستانشناسان، گاهی تشخیص آثار مکشوفه و تعلق آنها به مسیحیان و مسلمانان ممکن نیست (رانسیمان، ج 3، ص 367ـ368).حصنالاکراد به شکل ذوزنقهای نامنتظم روی کوهی بلند و صعبالعبور به ارتفاع 750 متر از سطح دریا و سیصد متر از سطح زمین قرار گرفته است. مساحت قلعه با خندق اطراف آن به ابعاد 240 متر (از شمال به جنوب) و 170 متر (از مشرق به مغرب) است (حمصی، ص 22؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 227، قس ص 230، که اندازههای متفاوتی ذکر کردهاند). حصنالاکراد دارای دو بخش خارجی و داخلی است که بین آن دو را خندق فراگرفته و مانند دو حلقه متحدالمرکزند (طلاس و جلاد، ج 1، ص 230، 235؛ حمصی، ص 26؛ مولر ـ وینر، ص 76).بخش خارجی که حصار بیرونی است، سیزده برج مدور و چهارگوش دارد که یکی از آنها برج گنبددار، معروف به گنبد قلاوون است، به ارتفاع چهارمتر، در جانب جنوبی قلعه. این قلعه در قسمت شمالی سه در و در قسمت جنوبی دارد که یکی از آنها برج معروف نیکولاوس لورنی است. درِ اصلی قلعه در شرق حصار قرار دارد که با پل متحرکی رفت و آمد از آنجا انجام میشده است. بعضی درها معلق بوده و بعضی دیگر برای مواقع اضطراری تونلهای مخفی داشتهاند. جبهه سه در مخفی دارد. در دو طرف درهای شمالی برجی قرار شرقی قلعه در دوره حکومت مسلمانان تغییرات زیادی یافته است. این جبهه که بهسبب ویژگیهای طبیعی منطقه، دستنیافتنیتر از دیگر قسمتهاست، سه برج قطور مستطیل شکل دارد که ورودی اصلی قلعه در داخل یکی از آنهاست. جانب جنوبی قلعه که جبهه اصلی دفاعی بوده، در دوران اسلامی بیشترین تغییرات را یافته است. این جبهه با جانب غربی که با برجهای نیم دایرهای شکل احاطه شده است، شباهت دارد. با این تفاوت که در جانب جنوبی، برج قلاوون قرار دارد. از فضاهای اینحصار بیرونی برای اتاقهای نگهبانی و سکونت، اصطبل و انبار استفاده میشده است. در قسمت جنوبی، در محوطه خندق، منطقهای است که آب در آن جمع و از آنجا با شبکهای به قسمتهای مختلف قلعه روان میشده است به این منطقه برکه میگفتهاند. در نزدیکی برکه، در گوشه جنوب شرقی حصار بیرونی، حمامی است به شکل حمامهای شام با سقف گنبدی و اتاقهای مربع شکل گنبددار در اطراف آن (حمصی، ص 26ـ27؛ مولر ـ وینر، ص 76ـ 78 و ص 79، نقشه؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 260ـ 262، 230ـ 231، 268 و ص 235، نقشه).آب مورد نیاز قلعه با آب باران و چاههایی که به همین منظور ساخته شده بودند، تأمین میگردید و از طریق آبراههها در اطراف پخش میشد (حمصی، ص 28).در حصار بیرونی، کتیبههایی به خط نسخ از دوره بیبرس اول (با تاریخ 669) و کتیبهای از لورنی به لاتین دیده میشود. حصار داخلی از جنوب شرقی و از طریق دالان مسقف طویلی با طاق گهوارهای به مدخل خارجی قلعه متصل شده که راه ورود به قلعه بوده است. این مدخل چنان مستحکم و پیچیده ساخته شده بود که عبور از آن بسیار مشکل بود (طلاس و جلاد، ج 1، ص 231، 233ـ234، 255؛ رانسیمان، ج 3، ص 373). حصار داخلی را صلیبیان ساختند که مشرف بر حصار خارجی، و در بیشتر قسمتها دو طبقه است. حصار داخلی در جبهه جنوبی از سه برج قطور نیمدایره تشکیل شده است که کاملاً بر موضع دفاعی بنا اشراف دارند. در محوطه جلوی این برجها مخازن آب قرار دارد. در جانب شمالی بنا برج دیگری است و در فضای کاربردی اطراف قلعه اتاقها، نانوایی، دستگاههای روغن و شرابگیری در طبقه اول و سربازخانهها در طبقه دوم بوده است (حمصی، ص 58؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 230ـ231؛ مولرـ وینر، ص 77، 78 و ص 79، نقشه).کلیسا که بنای آن در بازسازی بعد از زلزله 565 با کمک مالی ولادیسلاو دوم، پادشاه بوهم، ساخته شده است، در شمال شرقی حصار داخلی قرار دارد. این بنا با دیوارهای سنگی و شبستانی با طاقهای گهوارهای، مزین است به نقوش متنوع گیاهی و تصاویر، از جمله تصویر حضرت مریم که مسیح را روی دستانش گرفته و قدیس شمعون. نورگیرهایی در قسمتهای مختلف بنا، به ابعاد 5ر21 متر × 5ر8 متر ساخته شده است. بیبرس اول آن را به مصلی تبدیل و سه محراب در دیواره جنوبی آن ایجاد کرد و منبر کوچک سنگیِ تراشخورده گنبدداری در آن قرار داد (رجوع کنید به مولر ـ وینر، ص 77؛ حمصی، ص 15؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 293ـ 294).تالار بزرگی در جانب غربی کلیسا، به صورت مستطیلی به ابعاد 27 متر × 5ر7 متر، با طاقهای گهوارهای برای اجتماعات و تشریفات ساخته شده است. این تالار بزرگترین و زیباترین تالار صلیبی و قابل مقایسه با بهترین نمونههای سبک گوتیک (سبکی هنری و پر تزیین متعلق به قوم گوت در اروپای قرون وسطا) در اروپای غربی است. در جهت شرقی تالار، رواقی است با درگاههای پنجگانه که بالای آنها طاقهای جناغی و نورگیرهای مشبک سنگی قرار دارد. درهای پنجگانه، رواق را به شش قسمت تقسیم کردهاند و این قسمتها طاقهای قطور سنگینی بر شانههای خود دارند. این رواق مرواریدقلعه نامیده میشود. تزیینات تالار و رواق هماهنگی زیادی با هم دارند. در تزیینات رواق از نقش پرندگان و برگ درختان بهصورت گرد و حلقهوار و کتیبه استفاده شده است (رانسیمان، ج 3، ص 374؛ طلاس و جلاد، ج 1، ص 306ـ307، 309ـ312).حصنالاکراد با نقشهای واحد و در یک زمان ساخته نشده و الزامات دفاعی باعث شکلگیری آن در دورههای مختلف شده است. این قلعه که برای سکونت هزاران مرد جنگی ساخته شده است، از بزرگترین و زیباترین و مهمترین قلعههای نظامی قرون وسطا به شمار میرود و راه آن بسیار صعبالعبور بوده است. علاوه بر نظامیان، صنعتگران و بردگان نیز در آنجا ساکن بودند (ابنجبیر، ص 232؛ حریری، ص 278؛ حمصی، ص 22، 26؛ یاسپرت، ص 160). ساخت این قلعه اگرچه ابداعی مهم برای حفظ امنیت و دفاع بوده، اما نمونه حصار خارجی یا دیوار مضاعفی که دور قلعه را فراگرفته است، قبلاً در قسطنطنیه بیزانسی و بغداد زمان خلفای عباسی ساخته شده بود (رانسیمان، ج 3، ص 372).منابع : ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت 1404/1984؛ ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام والجزیرة، ج 2، قسم 2، چاپ سامی دهان، دمشق 1382/1962؛ همو، تاریخ الملکالظاهر، چاپ احمد حطیط، ویسبادن 1403/1983؛ ابن عبدالظاهر، الروضالزاهر فی سیرة الملک الظاهر، چاپ عبدالعزیز خویطر، ریاض 1396/1976؛ علی حریری، الحروبالصلیبیة: اسبابها، حملاتها، نتائجها، چاپ عصام محمد شبارو، بیروت 1988؛ احمد فائز حمصی، قلعة الحصن، ]دمشق[ 1986؛ مصطفی طلاس و محمد ولید جلاد، قلعة الحصن: حصن الاکراد، دمشق 1989ـ1990؛ احمدبن علی مَقریزی، السلوک لمعرفة دولالملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت 1418/1997؛ ولفگانگ مولر ـ وینر، القلاع ایامالحروب الصّلیبیة، ترجمة محمد ولید جلاد، دمشق 1404/1984؛ یاقوت حموی؛Ross Burns, Monuments of Syria: an historical guide, London 1995; EI2, s.v. "Hisn al-Akrad" (by N. Elisseeff); Nikolas Jaspert, The crusades, tr. Phyllis G. Jestice, NewYork 2006; Steven Runciman, A history of the crusades, vol.3, London 1954.