حسینبن طلال، سومین پادشاه کشور اردن از خاندان هاشمی (حک : 1332ـ 1377ش/ 1953ـ1999).حسینبن طلال در 22 آبان 1314/ 14 نوامبر 1935 در اَمّان به دنیا آمد. پدرش، طلالبن عبداللّه*، در آن زمان ولیعهد اردن بود (اسنو، ص 22؛ لانت، مقدمه، ص XXI؛ دجانی داودی و دجانی، ص 211). وی ابتدا در دانشکده ویکتوریا در اسکندریه مصر، سپس در 1329ش/1950 در دانشکده هارو، و پس از آن در دانشگاه سلطنتی نظامی سندهرست انگلیس تحصیل کرد (حسینبن طلال، 1987، ص 36، 41، 49؛ صلیبی، ص 177؛ دجانی داودی و دجانی، همانجا؛ رابینز، ص 87). پس از ترور ملک عبداللّه در 28 تیر 1330/ 20 ژوئیه 1951، پسر او، طلال، به پادشاهی رسید و حسین ولیعهد وی شد. مجلس اردن پس از بیماری ملکطلال، در 20 مرداد 1331/ 11 اوت 1952 او را از پادشاهی خلع کرد و حسین را، که هنوز به سن قانونی نرسیده بود، به پادشاهی برگزید، اما شورای سلطنتی تا رسیدن وی به سن قانونی، تصدی امور را برعهده گرفت و حسینبن طلال در 12 اردیبهشت 1332/2 مه 1953 رسماً پادشاه اردن شد (لانت، ص 18؛ لنچوفسکی، ص383ـ384؛ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 37ـ 38؛ دجانیداودی و دجانی، همانجا).بعد از به قدرت رسیدن حسینبن طلال، توفیق عبدالهدی، نخستوزیر و از رجال بانفوذ اردن، در اردیبهشت 1332/ مه 1953 از مقام خود کناره گرفت و حسین، فوزی المُلْتقی را به این مقام منصوب کرد (رابینز، ص90؛ صلیبی، ص 178).از اقدامات مهم حسین، عزل گلوبپاشا، فرمانده انگلیسی کل نیروهای مسلح اردن، بود. گلوب که سالها این سمت را برعهده داشت، به دستور ملکحسین در اسفند 1334/ مارس 1956 از اردن اخراج شد. حسین اعلام کرد این اقدام به منظور عربی کردن رهبری ارتش اردن و کاستن از مداخلات انگلیس در فرماندهی تشکیلات امنیتی است. با این اقدام، او نزد مردم اردن و بسیاری از کشورهای عربی وجههای کسب کرد (حسینبن طلال، 1987، ص 97ـ98؛ شاعر، ص 58؛ لانت، ص 27ـ30؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 118).در 1335ش/1956، اولین انتخابات مجلس در کشور برگزار شد و حسینبن طلال که ابتدا از دخالت مجلس در امور سیاسی چندان استقبال نمیکرد، قدرت بیشتری به مجلس بخشید، اما با تشدید مشکلات داخلی و افزایش تهدیدات خارجی، وی در آبان 1337/ نوامبر 1958 با صدور فرمانی، مجلس و فعالیتهای قانونگذاری را تعطیل کرد، که وظیفه آن را دولت برعهده گرفت و برای اداره امور، قوانین موقت صادر کرد (شاعر، ص 61؛ رابینز، ص190ـ191). او در 1335ش/ 1956 با لغو پیمان 1327ش/1948 اردن و انگلیس، دخالت این کشور را در امور اردن کم کرد و کمکهای مالی کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی و مصر و سوریه، را جانشین آن نمود. وی در اردیبهشت 1335/ مه 1956 درباره تشکیل فرماندهی مشترک نظامی، با مصر و سپس با سوریه پیمان بست (تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 119). حسین در جریان بحران سوئز*، برای اجرای تعهداتش در قبال مصر، در 9 آبان 1335/ 31 اکتبر 1956 رابطه سیاسی خود را با فرانسه قطع کرد و آمادگی ارتش اردن را برای جنگ با اشغالگران اعلام نمود (حباشنه، ص 39؛ رابینز، ص 95ـ98؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص120). در 24 فروردین 1336/ 13 آوریل 1957، برخی نیروهای ارتش، با هدف ترور حسینبن طلال و براندازی نظام پادشاهی، کودتای معروف به الزرقاء را شکل دادند. میان دو گروه ارتش در پادگان شهر الزرقاء درگیری خونینی رخ داد که به شکست عوامل کودتا انجامید (دجانی داودی و دجانی، ص 119؛ دالاس، ص 68ـ69؛ رابینز، ص 99).در 1336ش/ 1957، با صدور نظریه آیزنهاور در مورد تقویت کشورهای خاورمیانه در مقابل کمونیسم، حسینبن طلال از آن حمایت کرد. او کوشید مناسبات خود را با امریکا مستحکم نماید (دالاس، ص 65)؛ ازاینرو دولت امریکا در شهریور 1336/ سپتامبر 1957، تسلیحات فراوانی به اردن فرستاد. نیروهای سوری حاضر در اردن ــ که تحت فرماندهی مشترک سوریه و مصر و اردن بودندــ به درخواست حسین آن کشور را ترک کردند و مناسبات دیپلماتی اردن با مصر تقریباً به حالت تعلیق درآمد، اما روابط خوب اردن با عربستان سعودی همچنان ادامه یافت (رابینز، ص 101ـ102؛ صلیبی، ص 201ـ202؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 122؛ اسعدی، ج 1، ص 17). در 25 بهمن 1336/ 14 فوریه 1958 حسینبن طلال و ملک فیصل دوم*، پادشاه عراق، در واکنش به تأسیس جمهوری متحد عربی* و دستیابی به پیوندهای مشترک خارجی و دفاعی و گمرکی و آموزشی، فدراسیون عربی (الاتحادالعربی) را در امّان تشکیل دادند. این فدراسیون، که مورد تأیید دولت امریکا و انگلیس بود، در پی کودتای عبدالکریم قاسم* در عراق، در مرداد 1337/ اوت 1958 به فرمان حسینبن طلال منحل شد (حسینبن طلال، 1987، ص 133ـ135؛ رابینز، ص103ـ104؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص122ـ123؛ اسعدی، ج 1، ص 17ـ18).از 29 مرداد 1342/ 20 اوت 1963، حسین با شوروی و برخی کشورهای بلوک شرق مناسباتش را آغاز کرد و در 10فروردین 1343/ 30 مارس 1964، نخستین سفیر اردن به شوروی اعزام شد (تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 125؛ صلیبی، ص210؛ رابینز، ص 119). در 1343ش/ 1964، حسینبن طلال در دو کنفرانس سران عرب، که بهترتیب در قاهره و اسکندریه برگزار شدند، شرکت نمود و پس از دیدار وی با جمال عبدالناصر، مناسبات دو کشور بهتر شد (حسینبن طلال، 1968، ص 12؛ تلیلان، ص 114ـ115؛ درینیک، ص300).در تیر 1345/ ژوئیه 1966، حسینبن طلال حمایت خود را از سازمان آزادیبخش فلسطین* (ساف)، با این اتهام که احمد شقیری* (دبیر این سازمان) از کمونیستها هواداری میکند، قطع کرد (حسینبن طلال، 1968، ص 22ـ26؛ رابینز، ص120؛ صلیبی، ص 216؛ اسعدی، ج 1، ص20). در 1346ش/1967، با تشدید تهدیدهای اسرائیل در خاورمیانه، حسینبن طلال در 9 خرداد 1346/ 30 مه 1967 به قاهره رفت و پس از مذاکراتی با جمال عبدالناصر، بین دو کشور، برای پنج سال معاهده دفاعی مشترکی بسته شد (بلیگ، ص 52؛ حسینبن طلال، 1968، ص 31ـ41؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 128). با شروع جنگ شش روزه در پی حمله رژیم اسرائیل به مصر در تیر 1346/ ژوئن 1967، ارتش اردن در آن شرکت نمود که به شکست اردن و اشغال کرانه باختری رود اردن انجامید (رجوع کنید به حسینبن طلال، 1968، ص 49ـ128؛ اسنو، ص 181ـ193؛ بلیگ، ص 65). در اول فروردین 1347/ 21 مارس 1968، اسرائیل به بهانه انفجار یک اتوبوس، به شهر مرزی الکرامه اردن حمله کرد. حسینبن طلال، با کمک چریکهای فلسطینی، در برابر ارتش اسرائیل ایستاد و آنها را مجبور به عقبنشینی کرد. این واقعه، محبوبیت او را در جهان عرب افزایش داد (دجانیداودی و دجانی، ص 123ـ124؛ رابینز، ص 127؛ سیکر، ص130). به سبب نافرمانی چریکهای فلسطینی از دولت مرکزی اردن، میان آنان و ملک حسین اختلاف جدّی پدید آمد. در اواسط شهریور 1349/ نیمه اول سپتامبر 1970، تلاش برای ترور حسین توسط جبهه دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین و ربودن چهار هواپیمای دولتهای غربی به دست جبهه خلق برای آزادی فلسطین* (به رهبری جرج حَبَش)، سبب شد درگیری دولت اردن و چریکهای فلسطینی به بحرانیترین نقطه خود برسد (سیکر، ص 135؛ اسعدی، ج 1، ص 21ـ22؛ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 48). حسین با تشکیل دولت نظامی در 25 شهریور 1349/ 16 سپتامبر 1970، به چریکها حمله کرد که پس از کشته و مجروح شدن عده زیادی، بحران در 3 مهر/ 25 سپتامبر همان سال به پایان رسید و این رخداد به سپتامبر سیاه* مشهور شد (بیلی، ص 289؛ لانت، ص 131ـ143؛ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 49).در 19 شهریور 1350/ 10 سپتامبر 1971، حسین «اتحادیه ملی اردن» را تنها حزب سیاسی این کشور معرفی کرد. این تشکیلات فرمایشی در اسفند 1350/ مارس 1972 به «اتحادیه ملی عربی» تغییرنام داد و در فروردین 1353/ آوریل 1974، به فرمان شاه، کمیته مرکزی آن منحل شد. این اتحادیه حدود صد هزار عضو داشت و رهبری آن برعهده حسینبن طلال بود و شاهزاده حسن، ولیعهد اردن، قائممقام آن بود (اسعدی، ج 1، ص 34؛ تقویم سیاسی خاورمیانه، ص 48). حسین در آبان 1353/ نوامبر 1974، ضمن تجدیدنظر در قانون اساسی، اختیارات خود را افزایش داد و آن را به تصویب مجلس رساند (اسعدی، ج 1، ص 25).حسین در همین سال با شرکت در کنفرانس اتحادیه عرب در رباط، عملاً از ادعای دیرینه خود در مورد اداره و نظارت بر کرانه باختری رود اردن چشم پوشید. این امر سبب تقویت و بهبود مناسبات اردن با جهان عرب، بهویژه سوریه، شد و مناسبات سیاسی اردن با سازمان آزادیبخش فلسطین ــکه از 1349ش/1970 قطع شده بودــ مجدداً برقرار گردید (دجانی داودی و دجانی، ص 395؛ رابینز، ص 146ـ147؛ محافظه، ص 229؛ بلیگ، ص 155). پس از انعقاد پیمان کمپ دیوید در 26 شهریور 1357/ 17 سپتامبر 1978 بین مصر و اسرائیل، حسینبن طلال در نشست اتحادیه عرب در 11 آبان 1357/ 2 نوامبر 1978 در بغداد، این معاهده را به طور کامل مردود دانست و در اِعمال تحریمها علیه مصر شرکت کرد (حباشنه، ص 48؛ محافظه، ص 227). وی در 9 فروردین 1358/ 29 مارس 1979 مناسبات دیپلماتیک خود را با مصر قطع کرد (دجانیداودی و دجانی، ص 396؛ محافظه، همانجا). پس از فروپاشی نظام پهلوی در ایران، حسینبن طلال با اینکه متحد سنّتی خود را در منطقه از دست داد، با ارسال پیامی در اول اسفند 1357/ 20 فوریه 1979 جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و پیروزی انقلاب را تبریک گفت. اما با شروع جنگ عراق با ایران، اردن اولین کشور عربی بود که در 12 مهر 1359/ 14 اکتبر 1980 به حمایت از عراق برخاست. این امر جمهوری اسلامی ایران را واداشت تا در 12 بهمن 1359/ اول فوریه 1981 مناسبات دیپلماتیک خود را با اردن قطع کند (دجانیداودی و دجانی، همانجا؛ رابینز، ص 150ـ151؛ محافظه، ص 233).حسین در 1362ش/ 1983 از اجرای طرح رونالد ریگان در مورد تشکیل یک کشور خودمختار فلسطینی در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه در اتحاد کنفدراسیونی با اردن، حمایت کرد. وی کوشید با دیدار از کشورهای عربی، روند مذاکرات صلح را در خاورمیانه تسریع نماید (رابینز، ص 159ـ160؛ صلیبی، ص 262ـ264؛ محافظه، ص20ـ22، 25ـ28، 227). وی در 15دی 1362/ 5 ژانویه 1984، دستور تشکیل مجدد مجلس نمایندگان را صادر کرد و با احیای آن تلاش کرد از انتقاد گروههای مخالف بکاهد. در دوران تعطیل مجلس، قانونگذاریها و سیاستگذاریها بهطور کامل در اختیار وی بود، شخص پادشاه به هیچ نهادی پاسخگو نبود و هیئت وزیران در صدور قوانین و اداره کشور مجری فرمانهای او بودند. البته بعد از بازگشایی مجلس نیز نخستوزیران بیشتر تابع شاه و تمایلات او بودند، بهطوری که این امر بارها مخالفت نمایندگان مجلس را برانگیخت (شاعر، ص 61؛ شرعه، ص 186).حسینبن طلال در این سالها چندین بار با سازمان آزادیبخش فلسطین و مقامات اسرائیل دیدار و گفتگو کرد. او وقتی تلاشهای خود را برای بستن پیمان صلح با اسرائیل و بازگرداندن کرانه باختری به اردن بینتیجه دید و از سوی دیگر، هنگامی که گروههای فلسطینی وی را به دخالت در امور داخلی خود متهم کردند، در 9 مرداد 1367/ 31 ژوئیه 1988 جدایی ارتباط قانونی و اداری کرانه باختری از اردن را اعلام کرد و اظهار داشت این اقدام او برای تسهیل در تشکیل دولت فلسطین در کرانه باختری و نوارغزه، و برای حمایت از ملت فلسطین است. این تصمیم مورد استقبال سازمان آزادیبخش فلسطین و کشورهای عربی قرار گرفت (دجانیداودی و دجانی، ص 131ـ133؛ محافظه، ص 43؛ نوفل و مخادمه، ص 45). بر اثر تلاشهای حسینبن طلال در نشست اتحادیه عرب در دارالبیضاء (کازابلانکا) در اردیبهشت 1368/ مه 1989، مصر مناسبات خود را با دیگر کشورهای عربی از سر گرفت و مقرّ اتحادیه عرب نیز به قاهره بازگشت و اردن به همراه مصر و عراق و یمن شمالی، «شورای همکاری عرب» (مجلس التعاون العربی) را در بهمن 1367/ فوریه 1989 تشکیل داد (رابینز، ص 176).در 1367ـ1368ش/ 1988ـ1989، ارزش دینار اردن در برابر دلار کاهش بسیار یافت و دولت با کسری بودجه شدیدی مواجه شد. از سوی دیگر بدهیهای اردن به شدت بالا بود. این اوضاع زندگی را برای طبقات متوسط و پایین جامعه سخت کرده بود (همان، ص 166ـ170؛ محافظه، ص 58ـ67؛ تلیلان، ص 152ـ153). ناآرامیها در 29 فروردین 1368/ 18 آوریل 1989 از شهر مَعان در جنوب اردن شروع شد و به شهرهای دیگر گسترش یافت. پس از آن، حسین برای ساماندهی اوضاع، زیدبن شاکر را مأمور تشکیل دولت جدید نمود. دولت جدید با اجرای طرحهای مؤثر و با کمک گرفتن از مؤسسات اقتصادی بینالمللی توانست تا حدودی از شدت بحران بکاهد و بر اوضاع مسلط شود (میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 54ـ 55؛ رابینز، ص 169ـ170؛ محافظه، ص 95ـ 108).هنگام اشغال کویت از سوی عراق در 11 مرداد 1369/ 2اوت 1990، حسین راهحل نظامی را برای حل بحران مردود دانست و آن را مسئلهای عربی میپنداشت که خود اعراب باید آن را فیصله دهند. وی به این منظور تلاش بسیاری نمود و در ائتلاف بینالمللی در جنگ با عراق شرکت نکرد و به جمع کشورهای مخالف پیوست. پس از آن، شورای همکاری عرب نیز عملاً منحل شد (تلیلان، ص 163ـ165؛ بلیگ، ص 183ـ 186؛ صلیبی، ص 271ـ273؛ رابینز، ص 178ـ180).حسینبن طلال برای برگزاری کنفرانس صلح مادرید، که راهکار امریکا برای حل مسئله فلسطین بود، تلاشهای زیادی کرد. سرانجام هیئت اردنی در این کنفرانس که در 8 آبان 1370/ 30 اکتبر 1991 برگزار شد، حضور یافت. به این ترتیب، مذاکرات صلح بین اردن و اسرائیل آغاز شد (نوفل و مخادمه، ص 50ـ51؛ محافظه، ص 189ـ191؛ رابینز، ص 184) و پس از مذاکرات فراوان، معاهده صلح بین دو طرف در 4 آبان 1373/ 26 اکتبر 1994 در وادی عربه به امضا رسید. براساس این معاهده، دو طرف متعهد شدند که موجودیت سیاسی یکدیگر را به رسمیت شناخته و بر طبق مرزهای تعیین شده به طور مسالمتآمیز در کنار همدیگر زندگی کنند (حباشنه، ص 78ـ80؛ تلیلان، ص 175؛ رابینز، ص 187).در اول بهمن 1370/ 21 ژانویه 1992، حسین با الغای قانون مبارزه با کمونیسم، که مجلس تصویب کرده بود، موافقت کرد. همچنین در 10 فروردین 1371/ 30 مارس 1992 با مصوبه هیئت وزیران در مورد پایان صدور احکام و دستورهای عرفی در کشور موافقت نمود (دجانیداودی و دجانی، ص398؛ محافظه، ص 201ـ202). وی در اول شهریور 1371/ 23 اوت 1992 قانون احزاب سیاسی را، که مجلس تصویب کرده بود، پذیرفت. به موجب این قانون، فعالیت تمام احزاب در کشور مجاز دانسته شد و پس از آن، احزاب سیاسی فراوانی در اردن پدید آمد، که از جمله آنها حزب بعث و حزب کمونیست بود (حباشنه، ص 54؛ محافظه، ص 202ـ211). حسینبن طلال در تیر 1377/ ژوئیه 1998 برای معالجه به امریکا رفت و حدود شش ماه در آنجا اقامت گزید. وی به دلیل تشدید بیماری و طولانیشدن مدت معالجهاش، در 21 مرداد 1377/ 12 اوت 1998 اختیار تغییر یا انتخاب دولت را به برادرش، حسنبن طلال، سپرد (رابینز، ص 193؛ محافظه، ص 326). در دی 1377/ ژانویه 1999 حسینبن طلال با حالی وخیمتر به اردن بازگشت و در 5 بهمن/ 25 ژانویه، امیر عبداللّه (پسر ارشدش) را، به جای برادرش، ولیعهد خود کرد و بلافاصله برای ادامه معالجه به امریکا بازگشت تا اینکه در 18 بهمن 1377/ 7 فوریه 1999 از دنیا رفت و در همان روز پسرش، عبداللّه، پادشاه اردن شد (بلیگ، ص 209؛ رابینز، همانجا؛ محافظه، ص 328ـ329).حسینبن طلال، خاطرات شخصی خود را که با الهام از شکسپیر، )سری که راحت نمیخوابد( نامگذاری کرده بود، در 1341ش/ 1962 در لندن منتشر کرد و کتاب دیگرش، )جنگ من با اسرائیل( نیز در 1347ش/ 1968 در لندن به چاپ رسید. کتاب سوم وی، )شغل من به عنوان یک پادشاه(، به زبان فرانسوی در 1975 در پاریس منتشر شد (دجانی داودی و دجانی، ص211؛ اسعدی، ج1، ص466؛ ملک حسین، 2008).عملکرد فرهنگی و اجتماعی. حسینبن طلال بر احیای آموزههای تمدن اسلامی ـ عربی تأکید میکرد. توجه به میراث گذشته در دستور کار او قرار داشت. وی آموزش و پرورش را اجباری کرد و به تأسیس مراکز آموزش عالی اهتمام ورزید. او دستور داد وزارتخانه فرهنگ و جوانان، به منظور گسترش علم و فرهنگ در میان شهروندان اردنی، تأسیس شود. اهداف دیگر او از تأسیس این وزارتخانه، انتشار و گسترش میراث کهن عرب در علوم جدید، توجه به ادبیات و هنرهای گوناگون، تشویق و حمایت از نویسندگان و هنرمندان و بهطور کلی تدوین و انتشار کتاب بود (عمد، ص 12)؛ اما همه این تلاشها با محافظهکاری همراه بود و در عمل موفقیت چندانی به دست نیاورد. نبود آزادیهای عمومی، پیشینه نه چندان کهن اردن، اولویت نداشتن مسئله فرهنگ و هنر به صورت عملی در جامعه، انحصاری شدن عرصه دانش در دست وی و برخی دولتمردان و دلالان فرهنگی، و نبود آزادی فکری و فرهنگی، از جمله دلایل شکست برنامههای فرهنگی او بود (شاعر، ص46).در زمان وی، با افزایش مهاجرت مردم بادیهنشین و روستایی به شهرها، روند تشکیل نهادهای مدنی تا حدودی تسریع شد. با اینکه او مانع دخالت این نهادها در امور سیاسی میشد، اما این محدودیتها سبب شد تا گروهها به سمت فعالیتهای اجتماعی خارج از چهارچوب سیاسی سوق داده شوند و این گرایش، به تأسیس گروهها و نهادهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، دانشجویی و جمعیتهای خیریه و مذهبی و همچنین اتحادیههای کارگری انجامید (همان، ص 111ـ112).عملکرد اقتصادی. رویکرد اقتصادی حسینبن طلال از همان ابتدای حکومت، برپایه مالکیت فردی و اقتصاد آزاد در چهارچوب قانون اساسی اردن قرار داشت و پیگیری آن سبب خصوصیسازی و پرهیز از اقتصاد دولتی شد. این روش اقتصادی بر فرایند توسعه بهمثابه اولویت نخست و پایدار دولت، بهویژه در عرصههای خدمات آموزشی و بهداشتی و اجتماعی، تأکید مینمود و سپس به فضای باز اقتصادی و دستیابی به معیارهای نو توجه میکرد (همان، ص 34).نظام سیاسی در دوران حسینبن طلال بهگونهای به نظام لیبرالی و سرمایهداری متمایل بود. کمکهای ایالات متحده امریکا و انگلیس به این کشور سبب شد حتی در زمان گسترش ایدئولوژی کمونیستی در منطقه و سراسر جهان، حسینبن طلال از مالکیت فردی و بخش خصوصی حمایت کند. اتخاذ این رویکرد اقتصادی سبب شد تا بخش خصوصی در مسیر استقلال نسبی از دولت گام بردارد و بهطور متوازن و مساوی با بخش دولتی در امور اقتصادی اردن تأثیرگذار باشد (شاعر، ص 107؛ شعشع، ص 79).منابع : مرتضی اسعدی، جهان اسلام، تهران 1366ـ1369ش؛ سیدنی دوسون بیلی، الحروب العربیة الاسرائیلیة و عملیةالسّلام، ترجمة الیاس فرحات، بیروت 1412/1992؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، زیرنظر د. ر. فوبلیکوف و دیگران، ترجمه محمدحسین روحانی، تهران : توس، 1367ش؛ تقویم سیاسی خاورمیانه: روزشمار وقایع مهم (86ـ 1969)، به انضمام اسناد و قراردادها، ترجمه محمود کتابی، ]تهران[: مترجم، 1366ش؛ اسامه تلیلان، السیاسة الخارجیة الاردنیة و الازمات العربیة: دراسة فی اثر العوامل الاقلیمیة علی سلوک السیاسة الخارجیة الاردنیة تجاه الازمات العربیة، اردن 2000؛ خالد عبدالرزاق حباشنه، العلاقات الاردنیة ـ الاسرائیلیة فی ظل (معاهدةالسلام)، بیروت 1999؛ حسینبن طلال، الحسین ملک المملکة الاردنیة الهاشمیة: مهنَتی کَمَلِک، احادیث ملکیة، ترجمه ]عنالفرنسیة[ غازی غزیل، ]طرابلس، لبنان[ 1987؛ همو، الملک حسین : حربنا مع اسرائیل، ]المحاور[: ویک ونس و پیرلویر، ]الترجمة عنالانجلیزیة[، بیروت 1968؛ محمد سلیمان دجانیداودی و منذرسلیمان دجانی، النظامالسیاسی الاردنی: ارکانه و مقوماته ، عمان 1413/ 1993؛ ژانپیر درینیک، خاورمیانه در قرن بیستم، ترجمه فرنگیس اردلان، تهران 1368ش؛ وهیب شاعر، الاردن.. إلی أین؟ الهویةالوطنیة و الاستحقاقات المستقبلیة، بیروت 2004؛ محمد کنوش شرعه، «التجربة الدیمقراطیة فی الاردن: الجذور... الواقع... التحدیات... الآفاق»، المستقبل العربی، ش 257 (تموز 2000)؛ جورج لنچوفسکی، تاریخ خاورمیانه، ترجمه هادی جزایری، تهران 1337ش؛ علی محافظه، الدیمقراطیة المقیدة: حالةالاردن، 1989ـ 1999، بیروت 2001؛ احمد سعید نوفل و ذیاب مخادمه، «اتجاهات العلاقات الاردنیةـ الفلسطینیة علی ضوء اتفاقیات التسویة معاسرائیل»، السیاسة الدولیة، ش 136 (آوریل 1999)؛Hani Amad, Cultural policy on Jordan, Paris 1981; Alexander Bligh, The political legacy of King Hussein, Brighton 2002; Roland Dallas, King Hussein: a life on the edge, London 1999; King Hussein. Retrieved Sep.21, 2008, from http:// www. kinghussein.gov.jo; James Lunt, Hussein of Jordan: searching for a just and lasting peace, New York 1989; Beverley Milton-Edwards and Peter Hinchcliffe, Jordan: a Hashemite legacy, London 2001; Philip Robins, A history of Jordan, Cambridge 2004; Kamal Salibi , The modern history of Jordan, London 1998; Zayd J. Shasha, "The role of the private sector in Jordan's economy", in Politics and the economy in Jordan, ed. Rodney Wilson, London: Routledge, 1991; Martin Sicker, Between Hashemites and Zionists: the struggle for Palestin, 1908-1988, New York 1989; Peter Snow, Hussein: a biography, London 1972.