بهمن نامه

معرف

مثنوی‌ حماسی‌ فارسی‌ در وقایع‌ پادشاهی‌ بهمن‌ پسر اسفندیار، پادشاه‌ کیانی‌
متن
بهمن‌نامه‌ ، مثنوی‌ حماسی‌ فارسی‌ در وقایع‌ پادشاهی‌ بهمن‌ پسر اسفندیار، پادشاه‌ کیانی‌. این‌ اثر بالغ‌ بر ده‌ هزار بیت‌ (براساس‌ چاپ‌ عفیفی‌) و در بحر متقارب‌ مثمّن‌ محذوف‌ است‌. رضاقلی‌خان‌ هدایت‌ سرایندة‌ آن‌ را جمالی‌ مهریجردی‌، از معاصران‌ برهانی‌ و لامعی‌ گرگانی‌ و سوزنی‌ سمرقندی‌، دانسته‌ (ج‌ 1، ص‌ 298، ج‌ 3، ص‌ 1154) اما شاعری‌ به‌ این‌ نام‌ شناخته‌ نیست‌ و نامش‌ در تذکره‌ها نیامده‌ است‌ (نفیسی‌، ص‌ 589). تاریخ‌ دقیق‌ سرودن‌ بهمن‌نامه‌ معلوم‌ نیست‌ ولی‌ چون‌ سراینده‌ (ص‌ 13)، آن‌ را به‌ محمدبن‌ ملکشاه‌ سلجوقی‌ (حک : 498ـ 511) اهدا کرده‌ و در جایی‌ (ص‌ 9) از ده‌ سال‌ پس‌ از مرگ‌ ملکشاه‌ (متوفی‌ 485) و نیز از لشکرکشی‌ محمدبن‌ ملکشاه‌ به‌ اصفهان‌ در 501 (ص‌ 10ـ11) یاد کرده‌ است‌، احتمال‌ می‌رود که‌ مثنوی‌ خود را در پایان‌ سدة‌ پنجم‌ و آغاز سدة‌ ششم‌ سروده‌ باشد. در قرن‌ ششم‌، نویسندة‌ مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌ ، یک‌جا از اخبار بهمن‌ (ص‌ 2) و در جایی‌ دیگر (ص‌ 92) از بهمن‌نامة‌ منظوم‌ حکیم‌ ایرانشان‌بن‌ ابی‌الخیر یاد کرده‌، که‌ بهار صورت‌ درست‌ این‌ نام‌ را «ایرانشاه‌» دانسته‌ است‌ ( مجمل‌التواریخ‌ و القصص‌ ، ص‌ 92، پانویس‌ 4؛ قس‌ ایرانشان‌بن‌ ابی‌الخیر، مقدمة‌ متینی‌، ص‌ 26ـ30). با توجه‌ به‌ اینکه‌ داستان‌ بهمن‌ در کتاب‌ مذکور (ص‌ 53 ـ 54) منطبق‌ با بهمن‌نامه‌ روایت‌ شده‌ (رجوع کنید به صفا، ص‌ 522 ـ 523)، احتمالاً سرایندة‌ بهمن‌نامه‌ همان‌ ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 292؛ ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر، مقدمة‌ عفیفی‌، ص‌ دوازده‌ ـ سیزده‌). با این‌ حال‌، بیتی‌ که‌ نویسندة‌ مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌ (ص‌ 92) دربارة‌ مرگ‌ زال‌ در عهد دارا از بهمن‌نامة‌ ایرانشان‌ ذکر کرده‌، در بهمن‌نامة‌ چاپی‌، که‌ امروزه‌ در دسترس‌ است‌، وجود ندارد. بر همین‌ اساس‌، شاید در انتساب‌ بهمن‌نامه‌ به‌ او جای‌ تردید باشد. سرایندة‌ کوش‌نامه‌ (ص‌151) گفته‌ است‌ که‌ داستان‌ بهمن‌ را نیز به‌ شعر درآورده‌ و بی‌گمان‌ همو سرایندة‌ بهمن‌نامه‌ است‌.بهمن‌نامه‌ شامل‌ یک‌ دیباچه‌ و چهار بخش‌ است‌. سراینده‌ در دیباچه‌ (ص‌ 9ـ12)، ضمن‌ مدح‌ سلطان‌ محمد، گفته‌ است‌ که‌ از کردار او، بهمنِ اسفندیار را فرا یاد آورده‌ و این‌ داستان‌ را سروده‌ است‌، و آن‌ را به‌ دست میرمودود، یکی‌ از بزرگان‌ سپاهی‌، برای‌ شاه‌ فرستاده‌ و از حسین‌علی‌، یکی‌ از اعیان‌ طوس‌، خواسته‌ است‌ که‌ نزد شاه‌ جهت‌ او پایمردی‌ کند؛ و از شاه‌ صله‌ درخواست‌ کرده‌ است‌ (ص‌ 13). در آغازِ برخی‌ از نسخه‌های‌ خطّی‌ بهمن‌نامه‌ ابیاتی‌ هم‌ در مدح‌ محمودبن‌ ملکشاه‌ (متوفی‌ 487) آمده‌ است‌ (ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر، مقدمة‌ عفیفی‌، ص‌ پانزده‌). به‌ گفتة‌ صفا (ص‌ 294ـ295) سراینده‌، آن‌ را در عهد محمود سروده‌ و پس‌ از مرگ‌ او، در عهد برادرش‌، محمد، در کتاب‌ تجدیدنظر کرده‌ است‌. عفیفی‌ (ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر، مقدمه‌، ص‌ شانزده‌) ضمن‌ تأیید اینکه‌ اختلاف‌ کاربرد واژه‌ها در [ نُسخ‌ مختلف‌ ] بهمن‌نامه‌ مشهود است‌؛ و این‌، تجدیدنظر سراینده‌ یا دیگران‌ را در آن‌ نشان‌ می‌دهد، می‌گوید که‌ به‌ قراین‌ زبانشناسی‌، تجدیدنظر در دوران‌ پس‌ از سلطان‌ محمد، و ظاهراً در عهد محمود، پسر او، صورت‌ گرفته‌ است‌.در بخش‌ نخست‌ کتاب‌، بر تخت‌ نشستن‌ بهمن‌ را شرح‌ می‌دهد (ص‌ 19ـ23) و می‌گوید که‌ او به‌ پایمردی‌ رستم‌، با کتایون‌ دختر پادشاه‌ صورِ کشمیر، ازدواج‌ کرد (ص‌ 26ـ65). کتایون‌ دلباختة‌ غلامی‌ به‌ نام‌ لؤلؤ بود (ص‌ 39ـ40) و او را با خود به‌ دربار بهمن‌ برد و بهمن‌ به‌ فریب‌ کتایون‌ اختیارات‌ مُلک‌ را به‌ لؤلؤ سپرد (ص‌ 71ـ74) و خود به‌ تشویق‌ همسرش‌ شهر را برای‌ شکار ترک‌ کرد و آنگاه‌ لؤلؤ و سپاهیان‌ بر حکومت‌ بهمن‌ شوریدند (ص‌ 75ـ114). بهمن‌ به‌ مصر رفت‌ و در آنجا با دختر پادشاه‌ مصر، هما، ازدواج‌ کرد (ص‌ 114ـ135) و به‌ یاری‌ نصر حارث‌، شاه‌ مصر، ایران‌ را فتح‌ کرد (ص‌ 178ـ 179). در پایان‌ این‌ بخش‌، پس‌ از رسیدن‌ خبر کشته‌ شدنِ رستم‌ به‌ دست‌ شَغاد (ص‌ 181ـ 184)، بهمن‌ به‌ سوکواری‌ می‌نشیند (ص‌ 185). در بخش‌ دوم‌، بهمن‌ به‌ کین‌خواهی‌ پدرش‌، اسفندیار که‌ به‌ دست‌ رستم‌ کشته‌ شده‌ بود، به‌ سیستان‌ می‌رود (ص‌ 191ـ192) و سه‌ بار با فرامرز، پسر رستم‌، می‌جنگد و هر سه‌ بار شکست‌ می‌خورد و هزیمت‌ می‌کند (ص‌ 204ـ219، 234ـ265) و بار چهارم‌ پیروز می‌گردد و زال‌ را در قفس‌ زندانی‌ (ص‌ 321) و فرامرز را بر دار می‌کند (ص‌ 339) و دختران‌ رستم‌، بانوگشسب‌ و زربانو، به‌ هندوستان‌ نزد شاه‌ کشمیر می‌گریزند (رجوع کنید به ص‌ 331ـ 335). در بخش‌ سوم‌، بهمن‌ به‌ جستجوی‌ دختران‌ رستم‌ می‌پردازد و آنها سرانجام‌ پس‌ از نبرد تن‌ به‌ تن‌ با سپاهیان‌ بهمن‌، اسیر او می‌شوند (ص‌ 402ـ405). در این‌ بخش‌، آذربرزین‌ (در متن‌ بهمن‌نامه‌ : برزین‌آذر) پسر فرامرز نیز به‌ داستان‌ وارد می‌شود (ص‌ 413) که‌ بهمن‌ او را هم‌ به‌ بند می‌کشد (ص‌ 416). در بخش‌ چهارم‌، بهمن‌ همة‌ اسیران‌ سیستان‌ را، جز آذربرزین‌، آزاد می‌کند (ص‌ 446) و هنگامی‌ که‌ آذربرزین‌ را به‌ ساری‌ می‌برند، رستم‌تور با سربازان‌ بهمن‌ می‌جنگد (ص‌ 463ـ465) و آذربرزین‌ را از بند می‌رهاند و آن‌ دو، سپاهی‌ فراهم‌ می‌آورند و به‌ جنگ‌ بهمن‌ می‌روند (ص‌ 474). پس‌ از چند نبرد سخت‌، بهمن‌ می‌گریزد (ص‌ 566) اما سپس‌ آنان‌ با هم‌ آشتی‌ می‌کنند (ص‌ 572 ـ 585). در پایان‌ این‌ بخش‌ بهمن‌، هما را بر تخت‌ پادشاهی‌ می‌نشاند (ص‌ 592 ـ 594). بهمن‌ روزی‌ با آذربرزین‌ به‌ شکار می‌رود و با اژدهایی‌ روبرو می‌شود (ص‌ 596)، با اژدها می‌جنگد و در کام‌ او اسیر می‌گردد؛ از آذربرزین‌ یاری‌ می‌خواهد، اما وی‌ اعتنا نمی‌کند و اژدها بهمن‌ را می‌بلعد (ص‌ 601) و بدینگونه‌ او کین‌ مرگ‌ پدر را از بهمن‌ می‌گیرد.داستان‌ بهمن‌ در شاهنامه‌ (ج‌ 6، ص‌ 343ـ353) نیز آمده‌، اما در مقایسه‌ با بهمن‌نامه‌ ، بسیار کوتاهتر است‌ (رجوع کنید به صفا، ص‌ 523) و با آن‌ تفاوتهای‌ اساسی‌ دارد، از جمله‌: بهمن‌ در شاهنامه‌ شخصیتی‌ نیمه‌افسانه‌ای‌ و نیمه‌تاریخی‌ است‌ و با اردشیر درازدست‌ (حک : 464ـ424 ق‌م‌) یکی‌ دانسته‌ شده‌ است‌ (فردوسی‌، ج‌ 6، ص‌ 320) چنانکه‌ در زندِبهمن‌یَسْن‌ (ص‌ 4؛ برای‌ دلیل‌ یکی‌ شمرده‌ شدن‌ بهمن‌ با اردشیر، پادشاه‌ هخامنشی‌، در اساطیر زردشتی‌ رجوع کنید به بهار، ج‌ 1، ص‌ 159) و تاریخ‌ طبری‌ (ج‌ 1، ص‌ 568) نیز چنین‌ است‌، اما در بهمن‌نامه‌ ، او همان‌ اردشیر نیست‌ و صرفاً قهرمانی‌ افسانه‌ای‌ است‌. در شاهنامه‌ (ج‌ 6، ص‌ 352) هما دختر بهمن‌ است‌ که‌ بهمن‌ با او ازدواج‌ کرده‌ و او (هما) را با فرزندی‌ که‌ از بهمن‌ آبستن‌ بوده‌، جانشین‌ خود خوانده‌ است‌ (قس‌ طبری‌، ج‌ 1، ص‌ 568 ـ569 که‌ نام‌ دختر و همسر بهمن‌ را «خمانی‌» ذکر کرده‌ است‌) اما در بهمن‌نامه‌ هما، همسر بهمن‌، دختر شاه‌ مصر است‌ (رجوع کنید به ص‌ 114ـ135). همچنین‌ در بهمن‌نامه‌ از ساسان‌ پسر بهمن‌ یاد نشده‌ است‌ که‌ چون‌ بهمن‌ پادشاهی‌ را به‌ هما بخشید، از پدر رنجید و انزوا گزید و نَسَب‌ خود را پنهان‌ کرد (طبری‌، ج‌ 1، ص‌ 569؛ فردوسی‌، همانجا؛ مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌ ، ص‌ 32) و پادشاهان‌ ساسانی‌ به‌ او منسوب‌اند (طبری‌، ج‌ 1، ص‌ 568؛ مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌ ، ص‌ 32ـ33). اینهمه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ مرجع‌ سرایندة‌ بهمن‌نامه‌ با شاهنامه‌ و کتابهای‌ تاریخی‌ قرون‌ اول‌ اسلامی‌، یکی‌ نبوده‌ است‌. اما با این‌ حال‌، او متأثر از سبک‌ گفتار فردوسی‌ است‌، چنانکه‌ برخی‌ ابیات‌ شاهنامه‌ را با اندکی‌ تغییر در کتاب‌ خود آورده‌ است‌ (رجوع کنید به ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر، مقدمة‌ عفیفی‌، ص‌ هفتاد و هفت‌ ـ هفتاد و هشت‌). در مقایسة‌ بهمن‌نامه‌ با شاهنامه‌ و روایتهای‌ اساطیری‌ و حماسی‌ ایران‌ پیش‌ از آن‌، رواج‌ نامها و روایتهای‌ سامی‌ در بهمن‌نامه‌ (رجوع کنید به صفا، ص‌ 296) و آنچه‌ از پهلوانیهای‌ زنان‌ (مثلاً بانوگشسب‌: ص‌ 365ـ366، 389ـ 391، 402ـ404؛ هما: ص‌ 116ـ 117، 131ـ132؛ دختر بوراسب‌: ص‌ 509، 514، 519 ـ 520) در این‌ کتاب‌ آمده‌، شایان‌ توجه‌ است‌.بهمن‌نامه‌ در 1325 ش‌، به‌ اهتمام‌ رستم‌بن‌ بهرام‌ تفتی‌ در بمبئی‌ چاپ‌ سنگی‌ شد (مشار، ج‌ 1، ستون‌ 828). رحیم‌ عفیفی‌ نیز آن‌ را براساس‌ نسخه‌های‌ خطی‌ کتابخانة‌ موزة‌ بریتانیا و کتابخانة‌ ملی‌ فرانسه‌ و نسخة‌ چاپی‌ بمبئی‌ مقابله‌ و تصحیح‌، و در 1370 ش‌ در تهران‌ منتشر کرد.منابع‌: ایرانشاه‌بن‌ ابی‌الخیر، بهمن‌نامه‌ ، چاپ‌ رحیم‌ عفیفی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ همو، کوش‌نامه‌ ، چاپ‌ جلال‌ متینی‌، تهران‌ 1377 ش‌؛ مهرداد بهار، پژوهشی‌ در اساطیر ایران‌ ، تهران‌ 1362 ش‌؛ زند بهمن‌ یسن‌ ، تصحیح‌ متن‌، آوانویسی‌، برگردان‌ فارسی‌ و یادداشتها از محمدتقی‌ راشد محصل‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ ذبیح‌الله‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌ ، تهران‌ 1374 ش‌؛ محمدبن‌ جریر طبری‌، تاریخ‌ الطبری‌: تاریخ‌ الامم‌ و الملوک‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌ [ 1382ـ1387/ 1962ـ1967 ] ؛ ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامة‌ فردوسی‌ ، متن‌ انتقادی‌، ج‌ 6، چاپ‌ م‌. ن‌. عثمانوف‌، مسکو 1967؛ مجمل‌التواریخ‌ و القصص‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌ 1318 ش‌؛ خانبابا مشار، فهرست‌ کتابهای‌ چاپی‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1350ـ1355 ش‌؛ سعید نفیسی‌، «جمالی‌ مهریجردی‌»، آینده‌ ، سال‌ 1، ش‌ 10 (اردیبهشت‌ 1305)؛ رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، مجمع‌الفصحا ، چاپ‌ مظاهر مصفا، تهران‌ 1336ـ1340 ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 4
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده