حسن بن علی، امام، امام دوم از ائمه اثناعشر شیعه امامیه و یکی از چهارده معصوم. امام حسن علیه السلام فرزند بزرگ امام علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا علیهماالسلام بود (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۲؛ طوسی، ۱۳۹۰، ج ۶، ص ۳۹). در منابع تأکید شده که پیامبر اکرم وی را حسن نامیده است (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۶؛ ابن حنبل، ج ۱، ص ۹۸، ۱۱۸؛ بخاری، ۱۴۰۶، ص ۱۷۷؛ کلینی، ج ۶، ص ۳۳ـ۳۴). در پاره ای احادیث این نام گذاری به الهام الهی منسوب شده (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۱۳۷ـ۱۳۸؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص ۳۶۷ـ۳۶۸) و تأکید گردیده است که نامهای حسن و حسین، معادل شَبَّر و شَبیر، نامهای پسران هارون، هستند (رجوع کنید به ابن سعد، همانجا؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۱۷۱). همچنین گفته شده است که این دو نام از نامهای بهشتی اند که قبل از اسلام، نزد مردم عرب هیچ سابقه ای نداشته اند (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۷؛ ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۰). براساس پاره ای گزارشها که در منابع اهل سنّت آمده است، امام علی علیه السلام پیش از آنکه پیامبر پسر او را حسن بنامد، نام حمزه (رجوع کنید به همانجا؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص۱۷۰) یا حرب (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۶؛ حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۶۵) را برای او برگزیده بود، اما براساس روایت ابن بابویه (۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۲۵) حضرت علی، ضمن آنکه گفت در نام گذاری فرزندش بر رسول خدا پیشی نمی جوید، به ایشان اظهار داشت نام «حرب» را برای فرزندش دوست می دارد.
کنیه امام حسن در تمام منابع، ابومحمد ذکر شده (برای نمونه رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص ۲۱۱؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۵؛ خطیب بغدادی، ج ۱، ص ۴۶۷؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۱۷۲)، اما خصیبی (ص ۱۸۳) آن را کنیه وی در بین منابع غیرشیعه دانسته و کنیه او را در نزد شیعیان ابوالقاسم ثبت کرده است. به امام حسن القاب فراوانی نیز نسبت داده شده است که پاره ای از آنها در واقع اوصاف آن حضرت محسوب میشوند. نویسنده ناشناخته کتاب القاب الرسول و عترته (ص ۲۴۷ـ ۲۴۸)، براساس چندین حدیث نبوی در وصف و بزرگداشت حسنین علیهماالسلام، القاب مشترک آن دو را به تفصیل ذکر کرده است، مانند سِبْط رسول اللّه، ریحانة نبیّ اللّه، سیّدشباب اهل الجنة، قرّة عین البتول، عالم، مُلهَم الحق، و قائدالخلق. ابن ابی الثلج (ص ۲۸) القاب امیر، حجة، کفِیّ، سبط، و ولیّ را از القاب اختصاصی آن حضرت شمرده است. از دیگر القاب آن حضرت، وزیر، قائم، طیب (رجوع کنید به ابن خشاب، ص ۱۷۴)، امین (خصیبی، همانجا)، بَرّ، مجتبی، و زاهد (ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۲۹) بوده است. ابن طلحه شافعی (ج ۲، ص ۹؛ و به نقل از او بهاءالدین اربلی، ج ۲، ص ۱۴۴ـ ۱۴۵) مشهورترین لقب امام حسن را تقی و والاترین لقب او را سید ذکر کرده است از آن رو که پیامبر صلی اللّه علیه وآله، درباره او فرمود: «انَّ ابنی هذا سیّدٌ». مشهورترین لقب وی در جامعه شیعه ایران، مجتبی است. به گزارش ابن سعد (ج ۶، ص ۳۷۸) امام حسن انگشتری را در دست چپ خود می کرد. کلینی (ج ۶، ص ۴۶۹ـ۴۷۰) احادیثی روایت کرده که طبق برخی از آنها امام انگشتری را به دست راست و طبق برخی دیگر به دست چپ میکرده است. اما از آنجا که انگشتری در دست راست کردنْ مستحب و از نشانه های اهل ایمان معرفی شده (همانجا) و از طرفی، طبق روایات تاریخی (برای نمونه رجوع کنید به راغب اصفهانی، ج ۳، ص ۳۶۰؛ زمخشری، ج ۴، ص ۲۴) معاویه اولین کس در عالم اسلام بود که انگشتری را، به انگیزه شکستن سنّت پیامبراکرم، در دست چپ کرد؛ عمل امام حسن علیه السلام را بر تقیه حمل کرده اند (رجوع کنید به حرّ عاملی ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج ۵، ص ۸۱). نقش انگشتری آن حضرت «حَسْبِیَ اللّه» (کلینی، ج ۶، ص ۴۷۳) و «العِزةللّه» (همان، ج ۶، ص ۴۷۴؛ ابن بابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۵۹) و بنابه یک روایت (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۶۰)، دوبیت شعر زهدآمیز بود.
ولادت و وفات. امام حسن علیه السلام، در مدینه (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، همانجا؛ طوسی، ۱۳۹۰، ج ۶، ص ۴۰) و بنابر مشهور ــبه تعبیر ابن عبدالبرّ (ج۱، ص۳۸۴) صحیح ترین قول ــ در نیمه رمضان سال سوم هجری زاده شد (نیز رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۲؛ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۴؛ مقدسی، ج ۵، ص ۲۰؛ خطیب بغدادی، ج ۱، ص ۴۶۹). طبق برخی روایات و نیز منابع تاریخی تولد وی در سال دوم هجرت بوده است (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص ۱۵۸؛ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ طوسی، ۱۳۹۰، ج ۶، ص ۳۹؛ برای دیگر اقوال رجوع کنید به ابن قتیبه، همانجا؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۱۶۸).پس از تولد امام حسن، پیامبر اکرم در گوش وی اذان گفت (ابن سعد، ج۶، ص۳۵۳؛ ابن حنبل، ج۶، ص ۳۹۱؛ ترمذی، ج۳، ص ۳۶؛ ابن بابویه، ۱۳۶۳ش ، ج ۲، ص ۴۲) و گوسفندی را برای وی عقیقه کرد (ابن سعد، همانجا؛ نسائی، ج ۴، جزء۷، ص۱۶۶؛ کلینی، ج ۶، ص ۳۲ـ۳۳؛ حاکم نیشابوری، ج ۴، ص۲۳۷). همچنین حضرت فاطمه سلام اللّه علیها یا خود پیامبر اکرم، هم وزن موی تراشیده او نقره صدقه دادند (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۴).
بنابر مشهور، شهادت امام حسن علیه السلام در ۲۸ صفر ۵۰ رخ داد (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۱۵؛ طوسی، ۱۴۱۱ب، ص ۷۹۰؛ شوشتری، ص ۳۳). اما سالهای ۴۸ (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۳۰۰)، ۴۹ (ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص ۲۱۲؛ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ طوسی، ۱۳۹۰، همانجا)، ۵۰ (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۵۹؛ مفید، ۱۴۰۶، ص ۱۰۲)، ۵۱ (خطیب بغدادی، ج ۱، ص ۴۷۰)، ۵۷، ۵۸ و ۵۹ (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۳۰۴ـ ۳۰۵) نیز به عنوان سال وفات حضرت ذکر شده که قطعاً برخی از آنها اشتباه است. روزهای آخر صفر (رجوع کنید به کلینی، همانجا)، دو روز مانده به آخر صفر (طوسی، ۱۴۱۱، ص۷۹۰) و یا روز هفتم صفر (شهید اول، ج ۲، ص ۷) و حتی ماه ربیع الاول (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص ۲۱۲)، نیز به عنوان ماهها و روزهای وفات آن حضرت ذکر شده است (برای مجموع اقوال در این باب رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۹۸ـ۳۰۵). به گفته مفید ( ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۱۵) عمر آن حضرت در هنگام شهادت ۴۸ سال بود اما باتوجه به اختلاف اقوال درباره تاریخ وفات، مدت عمر وی نیز، به اختلاف، ۴۶ سال، ۴۷ سال و حتی ۵۸ سال ذکر شده (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۹۸ـ۳۰۰، ۳۰۲)، که به گفته ذهبی (ج ۳، ص ۲۷۷) قول اخیر قطعآ نادرست است.بنابر بیشتر منابع معتبر اهل سنّت و شیعه، امام حسن علیه السلام با خوردن زهر به شهادت رسید (برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۸۶ـ۳۸۷؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۰ـ۸۱؛ مفید، ۱۴۱۴الف، همانجا). بنابر نقلی وی پیشتر چندین بار مسموم شده، اما از مرگ رسته بود (بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۵۵؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۱). به گفته ابن سعد (ج ۶، ص ۳۸۷)، مسمومیت امام، نزدیک به چهل روز طول کشید. در پاره ای منابعِ معتبر، این عمل به همسر حضرت، جَعْده بنت اشعث* و به تحریک و تشویق معاویه نسبت داده شده است (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۰ـ۸۱؛ مفید، ۱۴۱۴الف، همانجا؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۸۲؛ قاضی نعمان، ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج ۳، ص ۱۲۳ـ۱۲۴). اما ابن سعد (ج ۶، ص ۳۸۶) این کار را به یکی از خادمان امام نسبت داده است. در نقل دیگری، وقتی امام حسن خبر از مسمومیت خود میدهد و از ایشان درخواست میشود نام عامل آن را بگوید، امام امتناع میورزد (همان، ج ۶، ص ۳۸۶ـ۳۸۷؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۱). بنابه نقل دیگری، این کار به تشویق معاویه و به دست دختر سهیل بن عمرو، همسر دیگر امام حسن علیه السلام، صورت پذیرفته است (بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۵۹). با این حال در برخی منابع غیرشیعی نظیر الامامة و السیاسة منسوب به ابن قتیبه (ج ۱، ص ۱۹۶) از بیماری و مرگ طبیعی ایشان سخن به میان آمده و حتی براساس گزارشی امام به بیماری سل از دنیا رفته است (رجوع کنید به بلاذری، همانجا).برخی دانشمندان غرب جهان اسلام، نظیر ابن عربی، فقیه مشهور مالکی (ص ۲۲۰ـ۲۲۱) و ابن خلدون (ج ۲، ص ۶۴۹)، دست داشتن معاویه در توطئه مسموم ساختن امام حسن را بعید شمرده و آن را از بر ساخته های شیعیان دانسته اند؛ اما چنین استبعادی مبتنی بر دیدگاه خاص آنان درباره خلافت و هم متأثر از فضای فکری جانب دارانه اندلس نسبت به امویان است. در هر حال، با توجه به اینکه معاویه، امام حسن را سدّی بر سر راه ولایتعهدی پسر خود، یزید، میدید و گذشته از مخالفان رسمی، بسیاری از ناراضیانِ حکومت اموی نیز منتظر بازگشت خلافت به امام حسن بودند، روایات راجع به مسموم شدن وی به دست جعده بنت اشعث به دسیسه معاویه، درخور اعتماد مینماید (رجوع کنید به مادلونگ، ص ۳۳۱).
درباره دفن امام حسن علیه السلام نیز اقوال مختلفی وجود دارد. بنابه روایت شیخ طوسی (۱۴۱۴، ص ۱۶۰)، امام حسن به برادرش وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبراکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند هرگز پافشاری نکنند، مبادا که خونی ریخته شود. بنا به نقل بلاذری (۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۲)، امام چون متوجه بهانه جویی مروان شد از تصمیم خود منصرف گردید. براساس نقلی دیگر، امام حسن در این باره سخنی نگفت، بلکه امام حسین علیه السلام می خواست پیکر برادر خود را در کنار رسول خدا به خاک بسپارد (همانجا). به نوشته ابوالفرج اصفهانی (۱۴۰۸، ص ۸۲)، امام حسن پیش از وفات، از عایشه خواسته بود که اجازه دهد در کنار پیامبراکرم به خاک سپرده شود و عایشه موافقت کرده بود ولی حضرت، به سبب مخالفت بنی امیه، از درخواست خود دست برداشته و خواسته بود در کنار مادرش، فاطمه سلام اللّه علیها، دفن شود. در نقلی دیگر، امام حسن وصیت کرده بود جسدش را، پس از غسل و کفن، برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند (مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۱۷).در این اوضاع و احوال، نزدیک بود مراسم دفن امام حسن به نزاع بزرگی بین بنی هاشم و طرفداران امام علیه السلام از یک سو و امویان از سوی دیگر منجر گردد. هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای زیارت قبر رسول خدا، مروان که تا آن لحظه گزارشهای مدینه را برای معاویه می فرستاد، به همراه هزار تن از یارانش با سلاح در مراسم حاضر و مانع این عمل شد (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۹۶ـ۳۹۷؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۰). به روایت ابوالفرج اصفهانی (همانجا)، عایشه ــ با آنکه با مروان و امویان اختلاف و دشمنی داشت ــ در این کار همدست آنان شد؛ ولی بنابه نقلی دیگر، عایشه وقتی اوضاع را چنین دید، برای آنکه کار به جای خطرناکی نرسد، مانع دفن جنازه امام حسن علیه السلام در کنار قبر رسول خدا شد (بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۱). بدین گونه امام حسین علیه السلام جنازه برادر خود را در قبرستان بقیع دفن کرد (رجوع کنید به همان، ج۳، ص۶۶؛ درباره این قبرستان و مدفن امام رجوع کنید به بقیع الغرقد*). سعیدبن عاص، حاکم مدینه، نیز به اشاره امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۳). این خبر اگر درست باشد، باید آن را حمل بر تقیه کرد زیرا طبق برخی نصوص از امامان معصوم علیهم السلام، تجهیز پیکر امام را فقط امام معصوم انجام می دهد (رجوع کنید به مجلسی، ج ۲۷، ص ۲۸۸ـ۲۹۱؛ نیز رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ج ۱، ص ۳۸۶).
در هنگام دفن آن حضرت، قبرستان بقیع آکنده از جمعیت بود (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۹۲) و مردم می گریستند و بازارها بسته شده بود (حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۷۳). پس از دفن آن حضرت، محمد حنفیه ضمن اظهار اندوه، به بیان فضائل و مناقب ایشان پرداخت (مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۸۳ـ۱۸۴). زنان بنی هاشم یک ماه به عزاداری پرداختند (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۸۷). در مکه و مدینه، زنان و مردان و کودکان، هفت شبانه روز بر وی گریستند و بازارها را بستند (همان، ج ۶، ص ۳۹۲). مرگ امام حسن علیه السلام اولین خواری ای تلقی شد که بر مردم وارد آمد (ابن سعد، ج ۶، ص ۳۹۳؛ ابوالفرج اصفهانی، همانجا؛ برای اشعاری که در سوک وی سروده شده است رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۹ـ۷۱).زیارت قبر امام حسن مستحب شمرده شده و زیارت نامه خاصی از طریق ائمه در این باب روایت شده است (رجوع کنید به ابن قولویه، ص ۱۱۸ـ۱۲۰؛ ابن برّاج، ج ۱، ص ۲۷۹ـ۲۸۰؛ موسوعةُ زیارات المعصومین، ج ۱، ص ۳۰۱ـ۳۱۷).
سوانح حیات
پیش از امامت و خلافت. درباره دوران کودکی و نوجوانی امام حسن علیه السلام اطلاع خاصی در دست نیست. آنچه در منابع به وضوح دیده می شود، محبت شدید پیامبر اکرم به وی و برادرش حسین است، نظیر اینکه پیامبر این دو را بر دوش خود سوار می کرد (طبرانی، ج ۳، ص ۶۵؛ احمدبن عبداللّه طبری، ص۱۳۰ـ۱۳۲)؛ گاهی آن دو از سر و دوش پیامبر بالا می رفتند (ابن حنبل، ج ۵، ص ۵۱؛ هیثمی، ج ۹، ص ۱۷۵)؛ یک بار پیامبر در حال سخنرانی بود که این دو برادر خردسال وارد مسجد شدند، پیامبر از منبر پایین آمد و آن دو را در آغوش گرفت (رجوع کنید به ابن حنبل، ج ۵، ص ۳۵۴؛ ابن ماجه، ج ۲، ص۱۱۹۰؛ ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۴)؛ همچنین بنابه روایتی امام حسن علیه السلام یادآور شده که نماز را در کودکی از پیامبر فرا گرفته است (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۱۹ـ۲۰). همچنین در اواخر حیات خلیفه دوم و به خواست او، از امام حسن علیه السلام دعوت شد که در کنار شورای انتخاب خلیفه حضور یابد (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۴۲). در پاره ای منابع تاریخی اهل سنّت (برای نمونه رجوع کنید به بلاذری، فتوح، ص ۴۶۷؛ طبری، تاریخ، ج ۴، ص ۲۶۹) از حضور امام حسن علیه السلام به اتفاق برادرش امام حسین علیه السلام در کنار سعیدبن عاص در فتح طبرستان در سال ۲۹ هجری یاد شده است. برخی مؤلفان معاصر شیعه (برای نمونه رجوع کنید به قرشی، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲؛ حسینی، قسم۱، ص ۵۳۵ ـ ۵۳۶) این گزارشها را تلقی به قبول کرده و برای توجیه آن نکاتی را مطرح کرده اند؛ اما سیدجعفر مرتضی عاملی، با توجه به مناقشاتی که درباره فتوحات عصر خلفا وجود دارد، در اصل ماجرا تشکیک کرده و بر نادرستی این گزارشها دلایلی آورده است (ص ۱۲۷، نیز رجوع کنید به ص ۱۳۴ـ ۱۴۰). همچنین به نوشته ابوالفرج اصفهانی (۱۳۸۳، ج ۵، ص۱۰) یک بار در حضور عثمان، خلیفه سوم، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به نابغه جَعدی، که شعر اُمیةبن ابی صلت را به خود نسبت داد، اعتراض کردند.در دوران عثمان، وقتی ابوذر به ربذه تبعید شد، امام حسن علیه السلام در کنار پدر خود و برای اعتراض رسمی به خلیفه سوم (رجوع کنید به کلینی، ج ۸، ص ۲۰۶ـ ۲۰۸) او را مشایعت کردند (رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۵۳). در برخی منابع بر حضور وی به اتفاق برادر خود در خانه عثمان، به فرمان امام علی علیه السلام، و برای پیشگیری از تعرض به عثمان در ماجرای شورش مردم مصر و دیگران برضد خلیفه تأکید گردیده (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۵۸، ۶۲؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۸۸ـ ۸۹)، اما این مطلب به دلیل شرکت نجستن هیچ یک از اصحاب پیامبر اکرم در خانه عثمان برای دفاع و حمایت از وی، بعید شمرده شده است (رجوع کنید به امینی، ج ۹، ص ۲۴۳ـ ۲۴۴). به نوشته قَرشی (ج ۱، ص ۲۷۹ـ۲۸۰)، این مطلب ساخته و پرداخته امویان است، زیرا در آن روز جز امویان و عده ای که از حمایت عثمان سود میبردند، هیچ کس به پشتیبانی عثمان برنخاست. در برابر، عاملی ضمن مناقشه در برخی جزئیات این ماجرا اصل قضیه را قابل توجیه شمرده است ازآن رو که شیوه ای که مخالفان عثمان در پیش گرفته بودند قابل دفاع نبود و کمکی به حل مسئله حادّی که جامعه اسلامی بدان دچار شده بود نمی کرد(ص ۱۴۲).در دوران خلافت و امامت علی علیه السلام، امام حسن در کنارپدر در عرصه های گوناگون حضورداشت.در جنگ جمل*، وی به همراه عمار یاسر و ابن عباس، به فرمان پدر، برای بسیج مردم کوفه عازم آن شهر شد (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۸۶؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج۳، ص۲۳۴ـ۲۳۵) و در آنجا در نطقی مردم را به جهاد و حمایت از علی علیه السلام دعوت کرد (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص ۱۵ـ۱۶؛ ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۸۶ـ۸۷). در این جنگ امام حسن علیه السلام در میمنه سپاه بود (خلیفةبن خیاط، ص۱۳۸). او همچنین در جواب خطبه عبداللّه بن زبیر، در خطبه ای به دفاع از امام علی علیه السلام پرداخت (رجوع کنید به مفید، الجمل، ص۱۷۵). در جنگ صفّین* امام حسن علیه السلام فرماندهی قلب لشکر را برعهده داشت (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج۱، ص ۱۵۸). پس از ماجرای تحکیم*، وقتی عده ای از مردم لب به ملامت گشودند، امام حسن به فرمان امام علی، به تشریح و نقد کار حَکَمَین پرداخت (رجوع کنید به همانجا؛ قاضی نعمان، ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج۲، ص۷).پس از شهادت امام علی علیه السلام و خاک سپاری آن حضرت، امام حسن در اولین سخنرانی خود برای مردم، ابتدا به بیان مقام و فضائل و سیره آن حضرت پرداخت و سپس خود را به عنوان فرزند رسول اکرم و عضوی از خاندان او (اهل البیت) که خداوند آنان را از هر پلیدی مبرّا ساخته و در قرآن محبت و مودت و ولایت آنان را واجب کرده معرفی نمود. پس از آن، عبداللّه بن عباس (یا عبیداللّه بن عباس) سخنرانی کرد و مردم را به بیعت با امام حسن، به عنوان وصی امام علی، فراخواند. بیعت در روز جمعه ۲۱ رمضان سال ۴۰ صورت گرفت (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۲؛ ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۲۶۹؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۷ـ۹). به نوشته طبری (ج ۵، ص ۱۵۸)، امام هنگام بیعتِ خود تصریح کرد که براساس کتاب خدا و سنّت پیامبر عمل میکند و هر شرط دیگری (از جمله جنگ با معارضان) باید به این دو اصل برگردد.
خلافت و صلح. امام حسن علیه السلام، پس از شهادت پدرش، در موقعیت خطیری قرار داشت. چندگانگی مردم عراق، که اینک با آن حضرت بر خلافت بیعت کرده بودند، اوضاع را برای تصمیم گیری پیچیده تر میکرد. عراقیان در این ایام چند دسته بودند: پیروان امام حسن علیه السلام که آن حضرت را امام منصوص و جانشین امیرمؤمنان می دانستند؛ خوارج که مسئله اصلی آنها جنگ با معاویه، به هر نحو ممکن، بود؛ عده ای فتنه گر غنیمت طلب؛ گروهی مردد در اینکه به کدام گروه بپیوندند؛ و بالاخره مردمی اهل عصبیت و فرمان بردار رؤسای قبایل (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۱۰؛ آل یاسین، ص ۶۸ـ ۷۳). امام حسن علیه السلام، صرف نظر از داشتن مقام امامت و وصایت بعد از پدر خود، تنها نامزدی بود که نزد مردم مقبولیت بیشتری داشت و احتمال سپردن زمام خلافت به او از سوی مردم بیش از دیگران بود. وقتی هم با او بیعت شد، هیچ مخالفت جدّی، خاصه در شهرهایی چون مکه و مدینه، صورت نگرفت، زیرا اولاً در این هنگام از نسل اول صحابه تقریباً کسی باقی نمانده بود و از نسل دوم صحابه هم هیچ کس با امام حسن علیه السلام درخور مقایسه نبود، ثانیاً مردم مکه و مدینه که به امویان تمایلی نداشتند با خلافت وی مخالفت نکردند (رجوع کنید به آل یاسین، ص ۵۸، ۶۵ـ۶۶؛ قرشی، ج ۲، ص ۳۱، ۳۳ـ۳۴؛ جعفری، ص ۱۳۱ـ۱۳۲). از سوی دیگر، امام مبنای بیعت خود با عراقیان را این شرط قرارداد که با هرکس از در جنگ درآید بجنگند و با هرکس صلح کند از در آشتی درآیند (رجوع کنید به ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۱۸۳ـ۱۸۴؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۲۹). شماری از عراقیان که آماده جنگ با معاویه بودند از این سخنرانی حضرت برداشت کردند که قصد صلح دارد (رجوع کنید به بلاذری، همانجا)؛ لذا از بیعت با امام حسن امتناع کردند و به سراغ امام حسین رفتند و چون نتوانستند نظر موافق آن حضرت را جلب نمایند، ناگزیر با امام حسن علیه السلام بیعت کردند (رجوع کنید به ابن قتیبه، همانجا).به نوشته ابوالفرج اصفهانی (۱۴۰۸، ص ۶۴)، نخستین اقدام امام پس از بیعت، افزایش صد درصدی مستمری جنگجویان بود. براساس برخی گزارشها امام حسن قریب پنجاه روز یا بیشتر پس از شهادت پدر خود و بیعت مردم با او، در زمینه جنگ یا صلح هیچ اقدامی نکرد (رجوع کنید به بلاذری، همانجا؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۱). اما به نوشته مفید (۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۹ـ۱۰؛ نیز رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۲ـ۶۳)، معاویه به محض دریافت خبر شهادت امام علی علیه السلام، دسیسه های خود را آغاز کرد؛ از آن جمله بود گسیل کردن دو جاسوس به بصره و کوفه. این دو جاسوس دستگیر و به فرمان امام اعدام شدند. آنگاه امام، بلافاصله به معاویه نامه نوشت و اقدامات ناشایست او را در حق اهل بیت علیهم السلام و نیز ناشایستگی او را برای احراز مقام خلافت به او یادآور شد و از او خواست که تسلیم شود.نامه را دو تن از یاران وی، جندب بن عبداللّه اَزْدی و حارث بن سُوَید تمیمی، برای معاویه بردند. وی پس از دریافت نامه امام حسن علیه السلام، در پاسخ، ضمن تأیید فضائل اهل بیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانست و از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود و در عوض، از اموال عراق هرچه بخواهد، بردارد؛ با این پیمان که پس از مرگ معاویه حکومت به امام حسن برسد (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۳۱؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۱ـ۱۳۱۴؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۲، ۶۴ـ ۶۷). درواقع، بیعت مردم عراق با امام حسن و تأیید ضمنی اهالی حجاز و یمن و فارس، و نیز پاسخ صریح امام، برای معاویه راهی جز اقدام به جنگ نداشت؛ ازاین رو آماده پیکار شد و فرمانداران خود را با همه تجهیزات و سربازان به شام فراخواند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۸ـ۶۹). او از اقدام سریع به جنگ دو هدف داشت: یکی اینکه با نمایش قدرت جنگی خود امام حسن علیه السلام را به کناره گیری وادار سازد و دیگر اینکه اگر هدف او محقق نشد به عراقیان، قبل از اینکه تجدیدقوا و تجدید سازمان کنند، حمله کند (جعفری، ص ۱۳۴ـ۱۳۵).سپاه شصت هزار نفری معاویه عازم عراق شد (رجوع کنید به ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۵). پس از عبور معاویه و سپاهیانش از پل مَنْبِج، واقع بر روی فرات، امام حسن علیه السلام از مردم کوفه خواست آماده جهاد شوند و حُجربن عدی* را مأمور بسیج مردم و فرمانداران خود کرد. مردم آماده مقابله شدند. امام حسن علیه السلام مُغیرةبن نَوْفل را به نیابت از خود در کوفه گماشت و به او دستور داد مردم را به حرکت برای نبرد با دشمن تشویق کند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۹ـ۷۰). ظاهراً به توصیه جندب بن عبداللّه، امام سپاهیان خود را به سوی معاویه کوچانده بود تا جنگ در سرزمین تحت سیطره معاویه صورت بگیرد (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۳۲؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۶۸).سپاه کوفه سه شب در دیر عبدالرحمان درنگ کرد. سپس امام عبیداللّه بن عباس را فرمانده سپاهی دوازده هزار نفری کرد تا عازم مَسْکِن شود؛ قیس بن سعد و سعیدبن قیس را نیز با او همراه نمود. خود امام نیز عازم ساباطِ مدائن شد و در آنجا، در ضمن خطبه ای، مردم را به وحدت و همدلی فراخواند و صلاح ذات البین را بهتر از تفرقه و کینه و دشمنی برشمرد. از این سخنان، مردم چنین دریافتند که امام قصد صلح با معاویه را دارد؛ ازاین رو، عده ای او را به کفر متهم ساختند و به خیمه اش یورش بردند، عده ای به او اهانت کردند و شمار زیادی از مردم او را ترک گفتند (رجوع کنید به ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۵؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۷۱ـ۷۲). امام به زحمت و با کمک چند تن از همراهانش از تعرض مهاجمان مصون ماند، اما در راه رفتن به خانه حاکم مدائن، مردی از خوارج که در کمین بود، با استفاده از تاریکی مسیر، به امام حمله برد و آن حضرت را زخمی کرد و امام را مانند پدرش مشرک خواند (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۳۴ـ۳۶؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۶؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۷۲).از سوی دیگر، معاویه پس از تلاشی گسترده، توانست عبیداللّه بن عباس، فرمانده سپاه امام، را در ازای یک میلیون درهم بفریبد. در نتیجه، فرماندهی لشکر عراق برعهده قیس بن سعد قرارگرفت و او ضمن ارسال خبر فریب خوردن عبیداللّه برای امام، مردم را به ادامه نبرد تشویق کرد. در همین حال، شماری از بزرگان و رؤسای قبایل عراق نیز به لشکر معاویه پیوستند یا پنهانی به او نوشتند که از وی فرمان خواهند برد و حتی امام را در موقع مقتضی تسلیم وی خواهند کرد. معاویه که گمان میکرد می تواند سپاهیان عراق را شکست دهد، بُسربن ارطاة* را به جنگ آنان فرستاد ولی او شکست خورد. تلاش معاویه برای جذب قیس بن سعد نیز به جایی نرسید.در این اوضاع و احوال بود که معاویه دو نماینده برای پیشنهاد صلح نزد امام حسن علیه السلام فرستاد. همچنین نامه های بزرگان عراق را در اختیار امام قرار داد. دو نماینده معاویه، با طرح این ادعا که باید از خون ریزی جلوگیری کرد، امام را به صلح دعوت و اظهار کردند که خلافت پس از معاویه از آنِ او خواهد بود. سپس امام دو تن از یاران خود را همراه با این دو نماینده برای مذاکره نزد معاویه فرستاد. معاویه در نامه ای، که نمایندگان او و نمایندگان امام آن را گواهی ردند، به تطمیع آن حضرت پرداخت. امام حسن این بار نماینده ای دیگر نزد معاویه فرستاد و شرط صلح با او را تأمین جانی دادن معاویه به مردم قرار داد. معاویه کاغذی سفید با نشانه مهر خود نزد امام فرستاد و از ایشان خواست که خود شروط صلح را بر آن بنویسد (رجوع کنید به بلاذری،۱۳۹۷، ج ۳، ص ۳۷ـ۴۲؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۶ـ ۱۳۱۷؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۷۲ـ۷۴).
شروط و مواد صلح بین امام حسن و معاویه در منابع تاریخی و حدیثی، از حیث نوع و تعداد، متفاوت است. یعقوبی و مسعودی متعرض مواد صلح نامه نشده اند؛ طبری چهار مادّه از آن را آورده؛ یک جا سه مادّه (رجوع کنید به تاریخ، ج ۵، ص۱۶۰) و جای دیگر مادّه چهارم (رجوع کنید به ج ۵، ص ۱۶۸) را ذکر کرده است. دو مادّه از مواد صلح نامه، به نقل طبری (ج ۵، ص ۱۶۰)، متضمن درخواستهای مالی امام حسن علیه السلام از معاویه است و مبنای آنها خبری است از قول زُهْری (رجوع کنید به همان، ج ۵، ص ۱۵۸) که بر طبق آن امام حسن علیه السلام بر آن بود تا میتواند از معاویه برای خود اخذ اموال و امتیازات کند. اما چون زهری با دربار اموی مناسبات نزدیک داشته و تحت تأثیر جانشینان معاویه بوده (رجوع کنید به جعفری، ص ۱۳۹ـ۱۴۰) بر نقل او در این باب و نیز در نقل ماجرای صلح، که براساس آن امام حسن علیه السلام هیچ مقاومتی در برابر پذیرش آن از خود نشان نداده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۴۱)، نمی توان اعتماد کرد.مواد و شروط صلح در منابعی از قبیل بلاذری و ابن اعثم به گونه دیگری است. براساس نقل بلاذری (۱۳۹۷، ج ۳، ص ۴۲) آنچه امام حسن علیه السلام نوشت از این قرار بود: رفتار معاویه براساس کتاب و سنّت و سلوک خلفای سلف باشد؛ معاویه برای پس از خود جانشینی تعیین نکند و این امر را به شورا واگذارد؛ جان و مال و فرزندان مردم در امان بماند؛ و معاویه در نهان و آشکار به بدخواهی علی و حسن و آزردن یاران ایشان نپردازد (برای صورت مفصّل تر مواد صلح نامه و گواهان آن رجوع کنید به ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۱۸).مواد صلح نامه در متون شیعی، با نقل بلاذری و ابن اعثم اندکی تفاوت دارد. آنچه ابن شهر آشوب (ج ۴، ص ۳۳ـ۳۴) آورده به دو نقل مذکور نزدیک است، با این تفاوت که عمل به سیره خلفا در آن ذکر نشده است، اما در آن بندی هست مبنی بر درخواست پانصد هزار درهم در سال، که بلاذری و ابن اعثم از آن یاد نکرده اند. در نقل ارشاد مفید (ج ۲، ص ۱۴) صلح نامه سه بند دارد و در آن از نحوه تعیین خلیفه بعد از معاویه سخنی به میان نیامده و بر ترک دشنام امیرمؤمنان علیه السلام و در امان ماندن شیعیان آن حضرت از بدخواهی معاویه تأکید شده است. در نقل ابن بابویه در علل الشرایع (ج ۱، ص ۲۱۲) که از کتاب الفروق بین الاباطیل و الحقوق محمدبن بحرشیبانی آورده ــ که سه بند از چهار بند مذکور در آن، با منابع یاد شده به کلی متفاوت است ــ مواد صلح نامه از این قرار است: امام حسن علیه السلام معاویه را «امیرالمؤمنین» نخواند، شهادتی را در نزد او اقامه نکند (بدین معنا که منصب قضا را به او نسپارد)، و معاویه به بازماندگان شهدای جمل و صفّین یک میلیون درهم از خراج دارابجرد بپردازد.تاریخ صلح در منابع، گوناگون ذکر شده است، از جمله : ربیع الاول ۴۱ و جمادی الاولی یا جمادی الآخره (مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۸۱؛ همو، تنبیه، ص۳۰۰؛ ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۴ـ۱۵)، که مسعودی در التنبیه و الاشراف (همانجا) اولی را مشهورتر و صحیح تر دانسته است. به روایت ابن اعثم (ج ۲، ص ۱۳۱۹) پس از صلح، معاویه برای بیعت گرفتن از امام حسن و اصحابش عازم کوفه شد. وقتی معاویه از امام حسن علیه السلام درخواست بیعت کرد وی بیعت را منوط به ترک دشنام دادن به امیرمؤمنان علیه السلام و تأمین جانی دادن به شیعیان خود و احتراز از هر بدخواهی در حق آنان، نمود و معاویه هم که نخست نمی خواست به قیس بن سعد امان دهد با اصرار امام پذیرفت، سپس امام با او بیعت کرد (گفتنی است در منابع متقدم شیعی مثل کتاب محمدبن بحرشیبانی و تنزیه الانبیاء شریف مرتضی علم الهدی، تأکید شده که اقدام امام به بیعت، نوعی آتش بس و قرارداد ترک مخاصمه ــ المُهادنة و المعاهدة ــ بوده است رجوع کنید به مجلسی، ج ۴۴، ص ۳، ۳۱). اما حسین بن علی علیه السلام از بیعت تن زد که با تأیید امام حسن همراه شد. قیس بن سعد نیز با اصرار امام حسن علیه السلام بیعت را پذیرفت. روز بعد امام حسن علیه السلام میان مردم حاضر شد و در خطبه ای، ضمن اشاره به این واقعیت که معاویه با او درباره حقش منازعه کرده، به بیان موجبات صلح خود، که همانا حفظ جان مردم و جلوگیری از خون ریزی بود، پرداخت (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۴۳؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۲۰ـ ۱۳۲۱؛ قس ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۰).معاویه نیز پس از قطعی شدن صلح بر منبر رفت و هر چه را که عهد کرده بود، با تعبیر «تَحْتَ قَدَمی» انکار و تصریح کرد که جز رسیدن به فرمانروایی انگیزه و همت دیگری نداشته است. وی در مسجد کوفه نیز برای مردم سخنرانی کرد و درباره امام علی سخنانی به ناروا گفت که با واکنش تند و صریح امام حسن و تأیید قاطع مخاطبان مواجه شد (رجوع کنید به ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۱۳۲۱).صلح امام با معاویه واکنشهایی درپی داشت و برخی از یاران امام، از جمله حجربن عدی (رجوع کنید به دینوری، ص۲۲۰؛ ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۱۵)، مسیّب بن نَجَبَه (ابن ابی الحدید، همانجا)، سفیان بن ابی لیلی (دینوری، همانجا؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۷۹)، سلیمان بن صُرَد خزاعی (ابن قتیبه، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۱۸۵ـ۱۸۷؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۴۸) و چند تن دیگر در این باره به امام اعتراض یا از وی پرسشهایی کردند (رجوع کنید به قرشی، ج ۲، ص ۲۶۵ـ۲۷۴). در هر مورد نیز امام حسن بر اینکه صلح به مصلحت آنها بوده است تأکید کرد (رجوع کنید به ادامه مقاله).امام حسن چندی بعد، همراه با امام حسین، کوفه را ترک کرد و عازم مدینه شد و تا پایان عمر در آنجا ماند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، همانجا). در این مدت فقط چند بار برای حج به مکه و احیاناً به دمشق رفت. مناظرات وی با معاویه یا کسان دیگری از نزدیکان او، احتمالاً در همین سفرها یا سفر به دمشق صورت پذیرفته است (رجوع کنید به ادامه مقاله).صلح امام حسن علیه السلام از همان آغاز، پرسشها و ابهامات و درنتیجه موضع گیریهای مخالف یا موافقی را برانگیخت و حتی بعدها، به عنوان مسئله ای کلامی، مطرح شد. خود امام حسن در مواردی به تعلیل و توجیه صلح خود با معاویه پرداخته است و این حتی به زمانی قبل از انعقاد پیمان صلح برمیگردد. مثلاً، هنگامی که امام مجروح و به مداین منتقل شده بود، خطاب به زیدبن وَهْب جُهنی اشاره کرد که صلح با عزت با معاویه برکشته شدن در اسارت و زیر منّت یاران بودن ترجیح دارد (رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی، ج ۲، ص ۶۹). براساس نقل دیگر، امام حسن، به استناد سخن پیامبر، مبنی بر اینکه حسن و حسین هر دو، امام اند، چه بنشینند چه برخیزند ضرورت التزام مسلمانان به تصمیمات خود را گوشزد می کرد. در بیانی دیگر، امام، صلح خود با معاویه را با صلح حدیبیه و تأثیرات مثبت آن مقایسه می کرد. وی همچنین حکمت صلح خود را از سنخ حکمت کارهای خضر در هم سفری با موسی معرفی می نمود و میگفت اگر صلح نکرده بود اثری از پیروان اهل بیت بر روی زمین نمی ماند (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۲۱۱). امام باقر علیه السلام نیز صلح امام حسن علیه السلام را بهترین کار ممکن برای این امت معرفی کرده است (رجوع کنید به کلینی، ج ۸، ص۳۳۰).
در قرون بعدی تا عصر حاضر هم همواره صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، از مباحث متکلمان بوده است. شریف مرتضی علم الهدی (۱۳۸۰ش، ص۲۶۰ـ۲۶۱) در تعلیل اینکه چرا امام حسن با وجود یاران بسیار و با توجه به نمایان بودن فسق و فجور معاویه، از خلافت کناره گرفت، توضیح داده است که هرچند تعداد یاران امام زیاد بود ولی اکثر آنها دل با معاویه داشتند و اظهار وفاداری و همراهیشان بدان جهت بود که او را به معاویه تسلیم کنند. امام حسن که این نکته را دریافته بود، پیش از آنکه درگیر شود خود را کنار کشید. وی سپس شواهدی از سخنان و اقدامات امام در تأیید تعلیل خود آورده (نیز رجوع کنید به آل یاسین، ص ۲۳۳ـ ۲۴۵)، و آنگاه این نکته را گوشزد کرده است که امام حسن علیه السلام به هیچ وجه خود را از امامت خلع نکرد، زیرا امامت منصبی نیست که با خلع زبانی زایل شود و حتی نزد غیرمعتقدان به نص (به تعبیر وی: اکثرُ مخالفینا) نیز خلع زبانی موجب خروج از امامت نمی گردد و زوال آن با ارتکاب کبائر رخ می دهد؛ اگر هم امام بتواند خود را خلع کند، این فرض در وضع اختیار معنا دارد، نه در حال ناگزیری و از روی اکراه (رجوع کنید به ۱۳۸۰ش، ص ۲۶۱ـ۲۶۶). درباره بیعت امام با معاویه نیز وی تأکید می کند که این بیعت صرفاً یک امر ظاهری و قراردادی (الصَفْقة و اظهارالرضا) و دست کشیدن از درگیری بوده که در آن شرایط، حضرت گزیری از آن نداشته اند، ولی اگر مراد از بیعت، رضایت واقعی و طیب نفس باشد، قرائن حالیه و خطابه مشهور امام گواهی می دهد که آن حضرت به بیعت با معاویه راضی نبود. علم الهدی همچنین گرفتن عطا و مال و پذیرفتن صله از معاویه را برای آن حضرت جایز بلکه واجب شمرده و آن را از مقوله لزومِ گرفتن هرچه در دست حاکم جائری که به تغّلب و زور به حکومت امت رسیده، دانسته است. ابن طاووس هم در الطرائف (ج ۱، ص ۲۸۱ـ۲۸۸)، با استناد به سخنان امام حسن علیه السلام، مبنی بر اینکه دست کشیدن از جنگ نه از روی شک و پشیمانی، بلکه به علت عدم همراهی مردم بوده، صلح امام را با معاویه از سنخ صلح پیامبر صلی اللّه علیه وآله با دشمنان دانسته است، با این تفاوت که آنها آشکارا کافر بودند و معاویه و یارانش در باطن کفر میورزیدند. افزون بر این، وی در کشف المَحَجَّة لثمرة المُهْجَة (ص ۶۳) صلح امام حسن علیه السلام را از سنخ تدبیرهای آینده نگرانه پیامبراکرم، به استناد علم الهی، برای حفظ اسلام و نیز بقای ذریه پیامبر دانسته است.در بین اسماعیلیه، قاضی نعمان (۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج ۳، ص ۱۲۲ـ ۱۲۳) و ابویعقوب سجستانی (ص ۱۷۱) به دفاع از بیعت امام حسن و تعلیل آن پرداخته اند که با دفاع امامیه در این باب مطابقت دارد. در میان اهل سنّت، تعلیل و دفاع قاضی عبدالجبار معتزلی از صلح امام حسن علیه السلام، به سخنان علم الهدی شباهت کامل دارد (رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج۲۰، قسم ۲، ص ۱۴۴ـ۱۴۹). از دیگر فرقه های اهل سنّت، به دیدگاه ابن عربی، فقیه مالکی اندلس (متوفی ۵۴۳) در العواصم من القواصم (ص ۲۰۶ـ۲۰۷)، و نظر ابومحمد یمنی با گرایش سلفی در عقائدالثلاث و السبعین فرقة (ج ۱، ص ۱۶۸)، میتوان اشاره کرد که آن دو براساس همان مبنایی که در باب امامت دارند دلیل صلح امام حسن علیه السلام را اقامه کتاب و سنّت و حفظ خون مسلمانان ذکر کرده اند.درباره صلح امام حسن علیه السلام، غیر از آنچه محدّثان و مورخان و متکلمان در لابه لای آثار خود نوشته اند، در منابع متقدم، دست کم دو اثر مستقل در این باره می شناسیم: یکی کتاب صلح الحسن ]علیه السلام[ و معاویة نوشته احمدبن محمدبن سعید سبیعی هَمْدانی از دانشمندان زیدی ساکن کوفه و مورد وثوق شیعه (متوفی ۳۳۳؛ رجوع کنید به نجاشی، ص ۹۴) و دیگری کتاب صلح الحسن علیه السلام به قلم عبدالرحمان بن کثیر هاشمی، از مؤلفان امامی قرن چهارم (همان، ص ۲۳۴ـ۲۳۵) که نجاشی طریق خود به این کتاب را ذکر کرده است (رجوع کنید به همان، ص ۲۳۵). عالم امامی معاصر عراقی، شیخ راضی آل یاسین (متوفی ۱۳۷۲)، نیز کتاب مشهور صلح الحسن را در ۱۳۷۲ نوشته که با عنوان صلح امام حسن : پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ به فارسی ترجمه شده است (ترجمه فارسی، چاپ اول، ۱۳۴۸ش). محمدجواد فضل اللّه، نویسنده شیعه لبنانی نیز کتابی با عنوان صلح الامام الحسن : اسبابه و نتائجه تألیف کرده است (چاپ اول، بیروت ۱۳۹۲).
امامت. به تَبَع اختلاف مبنایی بین مذاهب اسلامی در موضوع امامت و نحوه تعیین امام، مسئله امامت حضرت حسن بن علی علیهماالسلام،از دو منظر بررسی می شود: نص و وصایت؛ و انتخاب.از منظر نص و وصایت، که شاخص ترین نماینده آن شیعیان امامی اند، با توجه به وجوب وجود امام معصومِ منصوص هیچ اختلافی درباره امامت حسن بن علی، بعد از شهادت امام علی علیه السلام، نیست. مؤلفان منابع حدیثی و تاریخی و کلامی امامیـه ــ از جملـه کلینـی (ج ۱، ص ۲۹۷ـ۲۹۹)، ابن بابـویـه ]علیبن حسین[ (ص ۵۴)، ابن بابویه ]محمدبن علی[ (۱۴۰۴، ج ۴، ص ۲۳۷)، مفید ( ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۷)، فضل بن حسن طبرسی (۱۴۱۷، ج ۱، ص ۴۰۴ـ ۴۰۸)، حرّ عاملی (۱۳۵۷ش، ج ۵، ص ۱۲۱ـ۱۴۳)، مجلسی (ج ۴۳، ص ۳۲۲ به نقل از طبرسی)ــ مستندات وصایت و امامت آن حضرت را آورده اند. در این میان، شریف مرتضی علم الهدی (۱۴۰۷، ج ۳، ص ۱۴۵ـ ۱۴۷) در استدلال بر امامت حسن بن علی با پیش کشیدن دو راه عقلی و نقلی به بررسی همه احتمالات و اقوال پرداخته است. او در توضیح دلیل عقلی بیان کرده است که پس از شهادت علی علیه السلام، درباره امامت چند قول وجود دارد: قول خوارج* که امامت را به کلی نفی کردند، قول معتقدان به امامت معاویه، قول معتقدان به امامت محمدبن حنفیه* (رجوع کنید به ادامه مقاله) و قول معتقدان به امامت حسن بن علی. وی با ذکر دلایلی سه قول اول را رد و سپس درباره قول چهارم، پیروان این قول را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که امامت حسن بن علی را از باب انتخاب پذیرفته اند و گروهی که به امامت وی از باب نص معتقد شده اند. او ادعای گروه اول را از راه اثبات وجوب منصوص بودن بر امام، ابطال و قول گروه دوم را اثبات کرده و قول حق شمرده است.دلیل اصلی علم الهدی بر امامت امام حسن علیه السلام، دلیل نقلی است، یعنی اخبار و احادیثِ معتبرِ مجمل یا مفصّلی از پیامبر صلی اللّه علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام، که نسل به نسل نقل شده است و نمی توان آنها را، به بهانه خبر واحد بودن ــ که شریف مرتضی منکر حجیت آن است ــ فاقد شروط تواتر دانست و رد کرد، زیرا شیعیان در آن وقت فراوان بودند و تبانی آنان بر کذب محال بود. به علاوه، احادیثی از امام صادق مبنی بر اینکه امام حسن، پس از پدر خود، وارث علم و سِلاح پیامبراکرم بوده (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۳۵ـ۲۳۶)، نیز روایت شده است و این در حالی است که طبق احادیث شیعه، علم و سلاح پیامبر در اختیار امام قرار میگیرد. فضل بن حسن طبرسی (همانجا)، علاوه بر دلایل علم الهدی، به دعوت امام حسن از مردم برای بیعت با او به عنوان امام و مصداق آیه تطهیر، و پذیرش این دعوت از سوی مردم، که قطعاً معتقدان به وجوب وصایت بر امام بعدی نیز در میان آنان بودند، استناد کرده است. ظهور معجزات به دست امام حسن نیز یکی دیگر از نشانه های امامت آن حضرت تلقی شده است (برای نمونه هایی از این معجزات، علاوه بر حرّعاملی رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۴۶۲ـ ۴۶۳؛ دلائل الامامة، ص ۱۶۵ـ ۱۷۶؛ ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۷ـ ۸).دیگر اینکه قول به امامت محمدبن حنفیه، پس از امام علی علیه السلام، که در سالهای بعد از شهادت امام حسین و در ماجرای قیام مختار بروز و ظهور یافت و به دلیل نبودن نصی بر امامت محمدبن حنفیه از پیامبراکرم و علی علیه السلام، و فقدانِ خبر متواتر بر ظهور معجزه بر دست او، و نیز اینکه خود او هیچگاه ادعای امامت نکرد، نقد و رد شده است (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ب، ص ۲۹۷، ۳۰۰ـ۳۰۱؛ نیز رجوع کنید به کیسانیه*).از منظر قول انتخاب امام نزد اهل سنّت، براساس برخی احادیث موجود در منابع آنان، امام علی در هنگام شهادت، برای خود جانشینی تعیین نکرد و گفت مردم را آن چنان ترک می کنم که رسول خدا ترک کرد (برای نمونه رجوع کنید به ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۴۱؛ ابن حنبل، ج ۱، ص۱۳۰؛ حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۴۵؛ ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۵۳۸ـ ۵۴۰؛ هیثمی، ج ۵، ص ۱۹۷) و وقتی درباره بیعت با امام حسن علیه السلام از ایشان سؤال شد، گفت در این باب نه امر می کنم و نه نهی (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۲، ص ۵۰۳). لذا برخی نتیجه گرفته اند که امام علی، فرزندش حسن را وصی و جانشین خود نکرده است (رجوع کنید به ابن عربی مالکی، ص ۲۰۶)؛ اما این گزارش، از دو جهت مورد مناقشه قرار گرفته است؛ یکی اینکه طبق اسناد فراوان، پیامبر اکرم برای خود جانشین تعیین کرد؛ دوم اینکه وصیت امام علی در حق فرزند مهتر خود، هم در امور مربوط به خاندان و فرزندان و یاران و هم موقوفات و صدقات مرتبط با خودِ ایشان، شهرت دارد (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۷؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۴۰۴ـ۴۰۵؛ نیز برای وصیت امام علی در حق امام حسن رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۲، ص ۴۹۷، ۵۰۴) و چنان که سنّت اولیا و انبیاست، وصایت، مستوجبِ خلافتِ آن کسی است که وصایت در حق او صادر شده است (رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، همانجا).
زنان و فرزندان. شمار زنان و فرزندان امام حسن علیه السلام متفاوت ذکر شده است. در پاره ای روایات به کثرت ازدواجها و طلاقهای وی اشاره و گاه بر آن تأکید شده است (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۷۴ـ۳۷۷؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۱۴، ۲۰، ۲۵؛ کلینی، ج ۶، ص ۵۶؛ نیز رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۱ـ۲۲). این مطلب در برخی منابع متقدم و نیز در منابع سده اخیر مورد نقد تاریخی و سندی و محتوایی قرار گرفته است. مثلاً قرشی (ج ۲، ص ۴۴۳ـ۴۴۵)، ضمن برشمردن دلایل اثبات کننده و نفی کننده این مطلب، به نقل و نقدِ سندیِ روایات ناظر به آن پرداخته و در آخر حکم به جعلی بودن آنها کرده و احتمال داده است که این گونه احادیث برساخته عباسیان در مواجهه با سادات حسنی باشد (رجوع کنید به ج ۲، ص ۴۴۶ـ۴۵۲). از دیگر نقدهای معاصران، نقد سندیِ علی اکبر غفاری (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۵۰ش، ص ۷۴ـ۷۵، پانویس) و نقد محتوایی ویلفرد مادلونگ (رجوع کنید به ص ۳۸۶ـ۳۸۷، ۵۱۲) بر اخبار راجع به این موضوع است. به گفته مادلونگ (همانجا)، نخستین کسی که شایع کرد امام حسن علیه السلام بالغ بر نود همسر داشته، محمدبن کلبی بوده و رقم نود زن را هم مداینی ساخته، اما محمدبن کلبی از بیش از یازده زن نام نبرده که ازدواج پنج تا از آنها با امام حسن علیه السلام مشکوک است. مادلونگ (ص ۳۸۰ـ۳۸۵، ۵۱۰) ترتیب تاریخی ازدواجهای امام حسن علیه السلام را بر پایه گزارشهای تاریخی و قرائن دیگر، ارائه کرده است: طبق این بررسی، ازدواج امام با شش زن (جعده دختر اشعت، امّبشیر دختر عُقبةبن عمرو، خوله دختر منظوربن زبّان، حفصه نواده ابوبکر، امّاسحاق دختر طلحه، هند دختر سهیل بن عَمْرو) قابل اثبات است. امام همچنین کنیزانی داشت که از برخی از آنها صاحب فرزند شد (رجوع کنید به بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص۷۳؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۰).تعداد فرزندان امام حسن علیه السلام و نیز تعداد دختران و پسران آن حضرت به تفکیک، متفاوت ذکر شده است (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص :۳۵۲ ۲۵ فرزند، ۹ دختر و ۱۶ پسر؛ مصعب بن عبداللّه، ص ۲۸، ۴۶ـ۵۰: ۱۷ فرزند، ۶ دختر و ۱۱ پسر؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۷۲ـ۷۳: ۱۱ فرزند، ۹ پسر و ۲ دختر؛ یعقوبی، همانجا: ۸ پسر؛ مفید، ۱۴۱۴الف، همانجا : ۱۵فرزند، ۷ دختر و ۸ پسر؛ عمری، ص۱۹: ۱۶ فرزند، ۵ دختر و ۱۱ پسر؛ ابن شهر آشوب، ج ۴، ص۲۹: ۲۱ فرزند، ۷ دختر و ۱۴ پسر). شوشتری (ص ۸۱ـ۸۳) درباره تعداد فرزندان امام حسن علیه السلام و تعداد واقعی پسران و دختران آن حضرت اظهارنظر قاطعی نکرده است. از نظر مادلونگ (ص ۳۸۱ـ۳۸۵)، زید، حسن، طلحه، عمرو، قاسم، ابوبکر، عبدالرحمان، حسین اثرم، عبداللّه، امّ الحسین، امّ عبداللّه، فاطمه، رقیه و امّ سلمه را میتوان تا حدی با قطعیت فرزندان وی دانست. ابن عنبه (ص ۷۵) نام اسماعیل و حمزه و یعقوب را نیز به عنوان فرزندان وی ذکر کرده است.
زیدبن حسن مأمور صدقات رسول خدا و بزرگوار و اهل بخشش بود و شاعرانی او را مدح گفته اند. وی در زمان سلیمان بن عبدالملک از سمت خود عزل شد، ولی در زمان عمربن عبدالعزیز بار دیگر به شغل خود بازگشت. وی هیچگاه ادعای امامت نکرد و تا آخر عمر با بنی امیه، از سر اعتقاد به تقیه، با صلح و آشتی زیست و مناصبی را نیز برعهده گرفت (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۰ـ۲۳) و در نود سالگی درگذشت (عمری، ص ۲۰).حسن بن حسن، معروف به حس مثنی والی صدقات امام علی بن ابیطالب در عصر آن حضرت بود. وی سپس در حادثه کربلا شرکت کرد و مجروح شد (برای تفصیل رجوع کنید به حسن مثنی*).عمرو، قاسم و ابوبکر در کربلا به همراه عموی خود، امام حسین علیه السلام، به شهادت رسیدند (مصعب بن عبداللّه، ص ۵۰؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج۲، ص۲۹). عبدالرحمان بن حسن با امام حسین علیه السلام در سفر حج همراه بود و در ابواء وفات یافت (مفید، همانجا). درباره حسین اثرم اطلاعی در دست نیست (همانجا). طلحه نیز اهل بخشش بود (همانجا). نسل امام حسن علیه السلام از طریق چهار فرزندش، حسن و زید و عمرو و حسین اثرم، استمرار یافت ولی نسل عمرو و حسین اثرم بعدها منقرض شد (عقیقی، ص ۵۹؛ عمری، همانجا؛ ابن عنبه، ص ۷۵ـ۷۶).در میان دختران امام حسن علیه السلام، تا آنجا که معلوم است، امّ الحسین به همسری عبداللّه بن زبیر درآمد، امّعبداللّه به همسری امام علی بن الحسین علیه السلام، و امّ سلمه به همسری عمروبن منذربن زبیر (رجوع کنید به مصعب بن عبداللّه، ص۵۰).
شمایل و سیره. گفته اند امام حسن علیه السلام از نظر چهره شبیه ترین مردم به پیامبراکرم بود (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۵۷ـ ۳۵۸؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۵)، قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت (رجوع کنید به ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۸) و به رنگ سیاه خضاب می کرد (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۳۷۹). فضائل اخلاقی امام حسن علیه السلام به صورتهای گوناگون در کتابهای حدیث و تاریخ انعکاس یافته است. وی به سخاوت و بذلِ مال در راه خدا شهرت داشت. دو بار کل دارایی اش را بخشید و سه بار اموال خود را به دو قسمت کرد؛ نیمی را برای خود نگاه داشت و نیمی را در راه خدا بخشید، حاجات نیازمندان را برآورده می ساخت و بردگان را می خرید و آزاد می کرد (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۳ـ۲۴۴، ۲۴۶ـ ۲۴۷). یک بار به مستمندی پانصد دینار و پنجاه هزار درهم بخشید (رجوع کنید به ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۶). باردیگر دیه مردی را پرداخت (همان، ج ۴، ص ۱۷). همچنین برای برآوردن حاجت نیازمندی، طواف خانه خدا را ترک کرد (ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۸؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به ابراهیم بن محمد بیهقی، ج ۱، ص ۸۶ـ۸۹؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۸ـ۲۴۹).درباره حلم امام حسن علیه السلام گفته اند که وی مردی شامی را که به او اهانت بسیار کرده بود مورد لطف و بخشش قرار داد (رجوع کنید به مبرّد، ج ۳، ص ۸۰۶؛ ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۹). همچنین روایت شده است هنگامی که تابوت امام حسن علیه السلام را برای دفن میبردند مروان آمد و سر تابوت وی را گرفت، و چون به او اعتراض شد، در جواب گفت من سر تابوت کسی را گرفته ام که حلمش هم وزن کوهها بود (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۰۸، ص ۸۲ـ۸۳). درباره تواضع وی گفته شده است روزی به جمعی از فقرا رسید که داشتند غذا می خوردند، آنان او را به خوردن دعوت کردند، امام پذیرفت و از مرکب خود پیاده شد و گفت خدا مستکبران را دوست نمی دارد و با آنان مشغول غذا خوردن شد (ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۳). حتی حیوانات هم موردتوجه او بودند و می گفت از خدا حیا می کنم که من در حال خوردن باشم و جانداری مرا نظاره کند و من به او چیزی نخورانم (رجوع کنید به مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۵۲). وقتی هم غلامی از غلامانش مرتکب خطایی شد که مستحق مجازات بود، غلام عبارت «والعافینَ عَن الناس» از آیه ۱۳۴ سوره آل عمران را خواند و امام او را بخشید و آزاد کرد (همانجا). هرگز از او ناسزایی شنیده نشد (مصعب بن عبداللّه، ص ۲۴). علیبن حسین علیه السلام، در ضمن حدیثی، امام حسن علیه السلام را عابدترین و زاهدترین مردم زمانه خود دانسته است که پیاده و حتی با پای برهنه حج میگزارد و چون از مرگ و قبر و قیامت یاد می کرد می گریست، هنگام نماز اندامهایش به لرزه می افتاد، و او راستگوترین مردم بود (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۲۴۴). در منابع بر تعداد زیاد حج گزاردن امام حسن علیه السلام، از جمله پانزده بار (رجوع کنید به ابن سعد، ج۶، ص ۳۷۳؛ بلاذری، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۹؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۳) و ۲۵ بار (حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۹؛ احمدبن حسین بیهقی، ج ۴، ص ۳۳۱؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ۲۴۲، ۲۴۴)، و نیز پیاده رفتن مسیر بین مدینه و مکه تأکید شده است (رجوع کنید به همانجاها). همچنین بنابر نقلی، زنی مسیحی در دوران اقامت امام حسن علیه السلام در مدینه به دعوت او مسلمان شد (ابن سعد، ج ۷، ص ۲۸۰). گذران یک روزِ امام حسن علیه السلام را برای معاویه چنین وصف کرده اند : چون نماز بامداد خود را می گزارد در مصلای خود می نشست تا آفتاب طلوع کند، سپس اندکی تکیه می کرد و کسی از افراد شریف نبود که نزد او ننشیند آنگاه تا برآمدن آفتاب سخن می گفتند، سپس وی دو رکعت نماز می گزارد و به همسران پیامبر سر می زد، گاهی آنان به او هدیه ای می دادند، سپس به خانه خود می رفت، وی همه روز چنین می کرد (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۱).نامداران صدر اسلام شخصیت امام حسن علیه السلام را، از ابعاد گوناگون، وصف کرده اند. عثمان بن عفان دو نواده پیامبر، حسنین علیهماالسلام، را جامع علم و خیر و حکمت معرفی کرده است (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص ۱۳۵ـ۱۳۶). ابوهریره بعد از وفات حسن بن علی با صدای بلند می گریست و می گفت: مَردم، محبوب رسول خدا مُرد، گریه کنید (ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۹۵). ابوالاسود دوئلی در نزد معاویه امام حسن علیه السلام را پاک مردی نژاده و از دودمانی اصیل وصف کرد (رجوع کنید به مجلسی، ج ۴۴، ص ۱۲۰ـ۱۲۱). حسن بصری در نامه ای خطاب به امام حسن علیه السلام، وی و خاندان هاشمی را کشتی جاری در گردابهای خطرخیز خواند (رجوع کنید به ابن شعبه، ص ۲۳۱). محمدبن اسحاق گفته بود پس از پیامبر اکرم هیچ کس به قله شرفی که حسن بن علی علیه السلام رسید نرسیده است (رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج ۲، ص ۴۱۲ـ۴۱۳).در کتابهای حدیث و تاریخ، اظهار محبت و توصیفهای فراوانی از قول پیامبراکرم در حق امام حسن علیه السلام نقل شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن حنبل، ج ۲، ص ۴۴۰؛ بخاری، ۱۴۰۱، ج ۴، ص ۲۱۶؛ ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۲؛ ابن قولویه، ص ۱۱۲ـ۱۱۵؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۸؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص ۳۶۸). پاره ای فضائل خاص نیز از زبان رسول خدا برای وی نقل شده است، از جمله اینکه پیامبر اکرم بارها درباره او اظهار محبت کرد و دعا کرد که خدا نیز وی را دوست بدارد (رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج ۷، ص ۱۲۹)، در ملأعام به وی لقب سید داد و اظهار امیدواری کرد که خدا به دست او میان دو گروه مسلمان همدلی و آشتی برقرار سازد (رجوع کنید به ابن حنبل، ج ۵، ص ۳۷، ۴۴؛ بخاری، ۱۴۰۱، ج ۳، ص۱۷۰، ج ۴، ص ۱۸۴) و او را از وجود خود برشمرد (ابن حنبل، ج ۴، ص ۱۳۲؛ ابوداوود، ج ۲، ص ۲۷۵).
فضائل حسنین. روایات بسیاری از پیامبر در جوامع حدیثی شیعه و اهل سنّت آمده که گویای محبت و توجه خاص رسول اکرم به حسنین علیهماالسلام است. برخی این روایات عبارت اند از اینکه: آنان سرور جوانان اهل بهشت اند (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۴۰۵؛ ابن حنبل، ج ۳، ص ۳، ۶۲، ۶۴، ۸۲؛ ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴؛ ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۱؛ ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۷۴، ۱۲۲، ۱۸۷، ۵۲۴،۵۶۰، ۵۷۵)؛ ریحانه رسول خدایند (ابن حنبل، ج ۲، ص ۸۵، ۹۳، ۱۱۴؛ کلینی، ج ۶، ص ۲؛ ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۲۰۷؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۸)؛ دوستی آن دو، دوستی پیامبر و آزردنشان، آزرده کردن پیامبر است (ابن سعد، ج ۶، ص ۴۰۴؛ ابن حنبل، ج ۲، ص ۲۸۸، ۴۴۰، ۵۳۱؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص ۲۵۱) و پیامبر دشمن کسی است که با آنان دشمنی ورزد (ابن حنبل، ج ۲، ص ۴۴۲؛ ترمذی، ج ۵، ص ۳۶؛ قاضی نعمان، ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج ۲، ص ۶۰۸؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص ۳۳۶)؛ این دو امام اند، چه قیام کنند و چه قعود (ابن بابویه، ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۲۱۱؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۳۰)؛ در قیامت هم رتبه پیامبرند (ابن حنبل، ج ۱، ص ۱۰۱؛ طبرانی، ج۳، ص۴۱؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۲۴، ۲۲۷، ج۱۴، ص۱۶۳ـ ۱۶۴)؛ نام آن دو از اسماءاللّه مشتق شده است (ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص ۵۵، ۵۷، ۱۲۴)؛ پیامبر آن دو را به آنچه ابراهیم فرزندش را بدان تعویذ کرده بود، تعویذ کرد (ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۰؛ ترمذی، ج ۳، ص ۲۶۷؛ برای مجموعه ای از روایات پیامبر در فضیلت حسنین علیهماالسلام رجوع کنید به ابن ماجه، ج۱، ص۵۱ـ ۵۲؛ ترمذی، ج۵، ص ۳۲۱ـ۳۳۰؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص۲۸؛ مزّی، ج ۶، ص ۲۲۶ـ۲۳۱، ۴۰۰ـ ۴۳۰).حسنین همچنین در زمره اصحاب کساء هستند که پیامبر آنان را اهل بیت خود معرفی کرد (رجوع کنید به ترمذی، ج ۵، ص ۳۰ـ۳۱، ۳۲۸ـ ۳۶۱). حدیث ثقلین نیز قطعاً حاکی از مقام این دو تن ــ در کنار سایر مصادیق اهل بیت ــ در دور کردن مردمان از گمراهی است (رجوع کنید به ثقلین، حدیث*). امام علی علیه السلام نیز امام حسن و امام حسین را بدان دلیل که فرزند فاطمه علیهاالسلام و نواده پیامبر بودند، بر دیگر فرزندانش برتری می داد (رجوع کنید به ابن شبّه نمیری، ج ۱، ص ۲۲۷؛ نهج البلاغة، نامه ۲۴). چنان که نقل است وی در جنگها به یارانش هشدار می داد تا مراقب حسنین علیهماالسلام باشند، مبادا کشته شوند و نسل پیامبر قطع شود (نهج البلاغة، خطبه ۲۰۷؛ بهاءالدین اربلی، ج ۲، ص۲۳۷؛ برای نقلی مشابه از قول محمدبن حنفیه رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۵۴، ص ۳۳۳ـ۳۳۴؛ بهاءالدین اربلی، همانجا).برخی آیات قرآن در فضیلت اهل بیت علیهم السلام نازل شده است، که قطعاً حسنین را نیز شامل می شود، از جمله آیه مباهله (رجوع کنید به آل عمران: ۶۱؛ طبری، جامع؛ طوسی، التبیان؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۰۸، ذیل همین آیه؛ نیز رجوع کنید به ابن سعد، ج ۶، ص ۴۰۶ـ ۴۰۷؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۹)، آیه تطهیر (رجوع کنید به احزاب: ۳۳؛ طبری، جامع؛ طوسی، التبیان؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۰۸، ذیل همین آیه) و آیات ۷ تا ۱۲ سوره انسان (رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۰۸، ذیل همین آیات؛ نیز رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۳۰).
میراث علمی. براساس اعتقاد و دلایلی که نزد شیعه بر امامت منصوصِ امام حسن علیه السلام وجود دارد، آن حضرت واجد همه لوازم آن بوده است (از جمله علم به ابواب مختلف معارف دینی از سرچشمه اصلی آن)؛ اما بنابر یکی دو روایت عده ای از «قریش» یا «اهل کوفه» در زمان حیات امام علی علیه السلام درباره علم امام حسن شبهاتی را مطرح می کردند؛ ازاین رو، حضرت علی به وی امر کرد برای مردم سخنرانی کند تا بعدها آنان امام حسن علیه السلام را منسوب به بی علمی نکنند؛ سپس امام در همان مجلس بر وجوب فرمان برداری از فرزند خود تأکید نمود (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۴۲۵؛ مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۵۸). در موردی دیگر امام حسن پس از پاسخ گفتن به یک مسئله فقهی، مورد تأیید پدر خود قرار گرفت (رجوع کنید به کلینی، ج ۷، ص ۲۰۲ـ۲۰۳). از این گذشته، گفته اند امام حسن علیه السلام به فراگیری دانش توجه داشت؛ چه، فرزندان خود و برادرش را در خردسالی تشویق به تعلم، حفظ و کتابت علم می کرد (رجوع کنید به دارمی، ج ۱، ص ۱۳۰؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۵۹).در منابع کهن اهل سنّت و خاصه شیعه، احادیث بسیاری از امام حسن علیه السلام در ابواب گوناگون دینی، از جمله اصول و فروع دین، اخلاق، مواعظ و مناظرات، نقل شده است. وی، علاوه بر بیانات مختلف، شماری احادیث را از رسول خدا و پدر و مادر خود نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۱۶۳؛ ذهبی، ج ۳، ص ۲۴۶). احادیث اعتقادی و معرفتی منقول از وی شامل موضوعاتی از این قبیل است: عقل (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص ۷۷۰)، علم (رجوع کنید به ابن شعبه، ص ۲۲۷ـ ۲۳۰)، توحید (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۸۷، ص ۴۵ـ۴۶)، استطاعت (رجوع کنید به ابن شعبه، ص ۲۳۱)، امامت (رجوع کنید به صفار قمی، ص ۳۵۸؛ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۲؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۷ـ ۸؛ برای مجموع این احادیث رجوع کنید به عطاردی قوچانی، ص ۴۸۳ـ ۵۴۹).احادیث منقول از وی در ابواب فقهی شامل موضوعاتی از این قبیل است: طهارت (رجوع کنید به ابن ابیشیبه، ج ۱، ص ۴۵، ۴۰۹؛ ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۲۶؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۴۱)، نماز (رجوع کنید به صنعانی، ج ۳، ص ۴۵؛ برقی، ج ۲، ص ۳۲۲ـ۳۲۳؛ ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۲۱۱ـ۲۱۴)، روزه (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۷۳ـ ۷۴)، زکات (رجوع کنید به ابن ابی شیبه، ج ۳، ص ۱۰۰؛ ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۰۰؛ قاضی نعمان، ۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵، ج ۱، ص ۲۴۱، ۲۵۸)، حج (رجوع کنید به حمیری، ص۱۷۰؛ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ طوسی، ۱۳۹۰، ج ۵، ص ۱۱ـ۱۲؛ برای سایر موارد رجوع کنید به عطاردی قوچانی، ص ۶۵۷ـ۷۰۹)، پاره ای مواعظ و سخنان حکمت آمیز نیز از امام حسن علیه السلام روایت شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۲۵۳، ج ۸، ص ۶۳؛ ابن بابویه، ۱۳۶۲ ش، ج۲، ص۳۵۵ـ۳۵۶؛ ابن عساکر، ج۱۳، ص ۲۵۷ـ ۲۶۰). در موضوعات اخلاقی نیز احادیثی از آن حضرت نقل (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص ۴۰۱؛ ابن شعبه، ص ۲۲۵ـ۲۲۶؛ ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۲۵۳) و این سخنان به کتابهای ادبی مهمی چون الکامل نوشته مبرّد (ج ۳، ص ۸۰۶)، العقدالفرید نوشته ابن عبدربّه (ج ۲، ص ۲۴۹، ج ۳، ص ۱۴۴، ۱۵۶، ۱۵۸، ج ۴، ص ۱۴ـ۱۵، ج ۶، ص ۱۰۸) و التذکرة الحمدونیة نوشته ابن حمدون (ج ۱، ص ۵۵ـ۵۶، ۸۲ـ ۸۳، ۱۰۰ـ۱۰۱، ج ۲، ص ۱۲۰، ۱۲۳) نیز راه یافته است. درون مایه این احادیث موضوعاتی است چون مروّت، حزم، سَماحَت، شُحّ (بخل)، جهل، ترس، زهد، غِنا، فقر، جود، کرم، و شرف (نیز رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص ۲۵۸، ۴۰۱؛ ابن شعبه، ص ۲۲۵ـ ۲۲۶؛ نیز رجوع کنید به عطاردی قوچانی، ص ۵۴۹ـ ۵۶۸، ۷۰۹ـ۷۳۳). چند مناظره و احتجاج نیز از امام حسن علیه السلام گزارش شده که مشتمل است بر اثبات حقانیت و امامت اهل بیت علیهم السلام و فضائل آنها، خاصه فضائل امام علی علیه السلام، و نیز توجیه و تعلیل صلح خود با معاویه و افشای ناراستیها و کژیهای معاویه و همدستان او. در بیشتر این مناظرات، طرف بحث وی، معاویه یا یک یا چند تن از امویان اند (رجوع کنید به ابراهیم بن محمد بیهقی، ج ۱، ص ۱۲۲ـ ۱۳۸؛ احمدبن علی طبرسی، ج ۲، ص ۹ـ۷۳؛ عطاردی قوچانی، ص ۶۰۶ـ ۶۵۷).در منابع، دعاهایی نیز به امام حسن علیه السلام منسوب است، مانند دعای استسقا (رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۵۳۵ـ ۵۳۷)، دعا به هنگام طلوع خورشید (رجوع کنید به طوسی، ۱۴۱۱، ص ۵۱۲ـ۵۱۳)، دعای قنوتِ وَتْر (رجوع کنید به ابن حنبل، ج ۱، ص ۱۹۹؛ دارمی، ج ۱، ص ۳۷۳ـ۳۷۴)، دعای افطار (رجوع کنید به ابن طاووس، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶، ج ۱، ص ۲۴۴؛ برای مجموع ادعیه آن حضرت رجوع کنید به عطاردی قوچانی، ص ۵۹۰ـ ۶۰۶). حرزهایی نیز از امام حسن علیه السلام در دست است (برای نمونه رجوع کنید به ابن طاووس، ۱۴۱۴، ص ۲۲ـ۲۳، ۶۶ـ۶۷، ۱۸۰ـ۱۸۳، ۳۵۵). برخی احادیث تفسیری نیز از قول امام حسن علیه السلام در تفسیر آیات قرآن کریم وارد شده است (رجوع کنید به قمی، ج ۲، ص ۲۴۹ـ۲۵۰، ۲۶۸ـ ۲۷۲؛ کوفی، ص ۱۶۹ـ۱۷۰، ۱۸۳ـ۱۸۶؛ عیاشی، ج ۲، ص ۱۴؛ حسکانی، ج ۱، ص ۲۶۶، ۳۳۶، ج ۲، ص۳۰ـ۳۲؛ عطاردی قوچانی، ص ۵۶۸ـ ۵۹۰).طوسی، طبق مبنای خود در کتاب رجال (ص ۹۳ـ۹۶)، چهل تن از اصحاب امام حسن علیه السلام را ذکر کرده است که در میان آنها یک زن نیز هست؛ برخی از آنان در زمره اصحاب رسول خدا و پدر وی هم بوده اند، اما راویانی که از وی حدیث نقل کرده اند، بر مبنای استقصای عطاردی قوچانی (ص ۷۳۵ـ ۷۹۰)، ۱۳۸ تن بوده اند (برای نام شماری از راویان وی در منابع کهن رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۱۳، ص ۱۶۳؛ مزّی، ج ۶، ص ۲۲۱؛ ذهبی، ج ۳، ص ۲۴۶).سخنان امام حسن علیه السلام تاکنون در چند مجموعه منتشر شده، که از آن جمله است: الروائع المختارة من خطب الامام الحسن السبط و کتبه و رسائله و کلماته القصار (قاهره ۱۳۹۵)، و مسند الامام المجتبی (تهران ۱۳۷۳ش).
منابع : علاوه بر قرآن؛ راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲ ؛ ابن ابی الثلج، تاریخ الائمة، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، چاپ محمود مرعشی، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، ۱۴۰۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت : دارالکتاب العربی، ]بی تا.[، چاپ افست تهران ]بی تا.[؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن بابویه (علی بن حسین)، الامامة و التبصرة من الحیرة، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن بابویه (محمدبن علی)، الامالی، قم ۱۴۱۷؛ همو، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷؛ همو، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم ]بی تا.[؛ همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش؛ همو، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش؛ همو، کتاب مَن لایَحْضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴؛ همو، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن بَرّاج، المُهَذّب، قم ۱۴۰۶؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، قم ۱۴۰۷؛ ابن حمدون، التذکرة الحمدونیة، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۸۳ـ۱۹۸۴؛ ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بی تا.[؛ ابن خشاب، تاریخ موالید الائمة و وفیاتهم، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، همان؛ ابن خلدون؛ ابن سعد (قاهره)؛ ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة: اخبارالمدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، ]جده[ ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛ ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلی اللّه علیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ]بی تا.[؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶؛ همو، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ همو، کشف المَحَجَّة لثمرة المُهْجَة، نجف ۱۳۷۰/۱۹۵۱؛ همو، مهج الدعوات و منهج العبادات، قدم له و علق علیه حسین اعلمی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، چاپ ماجدبن احمد عطیه، بیروت ۱۴۲۰؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰؛ ابن عربی مالکی، العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی صلی اللّه علیه و سلم، حققه و علق حواشیه محب الدین خطیب، چاپ محمد جمیل غازی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱؛ ابن عنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۳۸۳ش؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ همو، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، ]قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴[، چاپ افست ]بیروت، بی تا.[؛ ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، قاهره ۱۳۸۳، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ همو، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷؛ همان، ترجمه فارسی از هاشم رسولی محلاتی، چاپ علی اکبر غفاری، تهران [? ۱۳۵۰ش[؛ سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ ابومحمد یمنی، عقائد الثلاث و السبعین فرقة، چاپ محمد زربان غامدی، مدینه ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛ ابویعقوب سجستانی، کتاب الافتخار، چاپ اسماعیل قربان حسین پوناوالا، بیروت ۲۰۰۰؛ عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنة و الادب، ج ۹، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛ محمدبن اسماعیل بخاری، الادب المفرد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ همو، صحیح البخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۳۰ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛ همو، فتوح البلدان، چاپ عبداللّه انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ علی بن عیسی بهاءالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفةالائمة، چاپ هاشم رسولی محلاتی، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره [?۱۳۸۰/ ۱۹۶۱[؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت : دارالفکر، ]بی تا.[؛ محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ش؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶؛ محمدبن حسن حرّعاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، چاپ هاشم رسولی، ج ۵، با شرح و ترجمه فارسی احمد جنتی، تهران ۱۳۵۷ش؛ همو، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛ عبیداللّه بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛ هاشم معروف حسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، بیروت ۱۹۸۱؛ عبداللّه بن جعفر حِمْیَری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳؛ حسین بن حمدان خصیبی، الهدایة الکبری، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛ خطیب بغدادی؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقیبن خالد ]مخلد[، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق ۱۳۴۹؛ دلائل الامامة، ]منسوب به[ محمدبن جریر طبری آملی، قم: موسسةالبعثة، ۱۴۱۳؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛ ذهبی؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت ]بی تا.[، چاپ افست قم ۱۴۱۶؛ محمودبن عمر زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، چاپ سلیم نعیمی، بغداد ]بی تا.[، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛ محمدتقی شوشتری، رسالة فی تواریخ النبی و الآل علیهم السلام، قم ۱۴۲۳؛ محمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴؛ محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴؛ عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ـ?ـ۱۴۰؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ ابراهیم بهادری و محمد هادیبه، قم ۱۴۲۵؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷؛ همو، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ احمدبن عبداللّه طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، قاهره ۱۳۵۶، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ (بیروت)؛ همو، جامع؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، نجف ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ش؛ همو، الامالی، قم ۱۴۱۴؛ همو، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بی تا.[؛ همو، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان ، تهران ۱۳۹۰؛ همو، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵؛ همو، مصباح المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱؛ جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن علیه السلام فی عهد الرسول صلی اللّه علیه وآله و الخلفاء الثلاثة بعده، ]قم[ ۱۳۶۳ش؛ عزیزاللّه عطاردی قوچانی، مسند الامام المجتبی ابی محمدالحسن بن علی علیهماالسلام، ]تهران[ ۱۳۷۳ش؛ یحیی بن حسن عقیقی، کتاب المعقبین من ولد الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ محمدکاظم، قم ۱۳۸۰ش؛ علی بن حسین علم الهدی، تنزیه الانبیاء، چاپ فاطمه قاضی شعار، تهران ۱۳۸۰ش؛ همو، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛ علیبن ابیطالب(ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم ]بی تا.[؛ علیبن محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ ۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بی تا.[؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۲۰، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، ]قاهره، بی تا.[؛ نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال والحرام و القضایا والاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره ]۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵[، چاپ افست ]قم، بی تا.[؛ همو، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، چاپ محمد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛ باقر شریف قرشی، حیاةالامام الحسن بن علی، بیروت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴؛ کتاب القاب الرسول و عترته، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، همان؛ کلینی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ محمدبن یزید مبرّد، الکامل فی اللغة و الادب و النحو و التصریف ، ج ۳، چاپ احمد محمد شاکر، ]قاهره[ ۱۳۵۶/۱۹۳۷؛ مجلسی؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰؛ مسعودی، تنبیه؛ همو، مروج (بیروت)؛ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، ]بی تا.[؛ مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳؛ محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، بیروت ۱۴۱۴الف؛ همو، الجمل و النصرة فی حرب البصرة، قم : مکتبةالداوری، ]بی تا.[؛ همو، الفصول المختارة، چاپ علی میرشریفی، بیروت ۱۴۱۴ب؛ همو، مسارّالشیعة، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، همان؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲؛ موسوعة زیارات المعصومین علیهم السلام، تألیف مؤسسة الامام الهادی علیه السلام، قم ۱۳۸۳ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛ احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح جلال الدین سیوطی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ]بی تا.[؛ نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴؛ علیبن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ یعقوبی، تاریخ؛Husain M.Jafri, The origins and early development of Shia Islam, [Qum ۱۹۷۶ ?]; Wilferd Madelung, The succession to Muhammad: a study of the early Caliphate,Cambridge ۱۹۹۷.
/ محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی /