معرف
واژة ترکی رایج در زبان مغولی، به معنای گاوِ نر (اخته نشده) که به صورت اسم خاص (مانند بوقا [ خان ] ) و یا در ترکیب اسامی خاص (مانند بوقا تیمور، قرابوقا) به کار میرفته و از دیرباز وارد متون کهن فارسی نیز شده است (رشیدالدین فضلالله، ج 3، واژهنامه، ذیل «بوقا»؛ قدری، ذیل «بوغا»؛ کاشغری، ذیل «بُقا»؛ برای اطلاعات بیشتر واژهشناسی بوقا رجوع کنید به کلاوسون ، ص 312، ذیل «بوکا »)
بوقا(1) (بوغا/ بوکا/ بُکا/ بُقا/ بوقه)، واژة ترکی رایج در زبان مغولی، به معنای گاوِ نر (اخته نشده) که به صورت اسم خاص (مانند بوقا [ خان ] ) و یا در ترکیب اسامی خاص (مانند بوقا تیمور، قرابوقا) به کار میرفته و از دیرباز وارد متون کهن فارسی نیز شده است (رشیدالدین فضلالله، ج 3، واژهنامه، ذیل «بوقا»؛ قدری، ذیل «بوغا»؛ کاشغری، ذیل «بُقا»؛ برای اطلاعات بیشتر واژهشناسی بوقا رجوع کنید به کلاوسون ، ص 312، ذیل «بوکا »). بوقا را نباید با واژة مغولی «بوغو » (گوزن [ نرِ قرمز ] ، کرّه اسب، حیوان نر) اشتباه کرد (همانجا). در زبان مغولی، به روحانیان دین شَمَن نیز بوغا (مترادف با «قام» در زبان ترکی) به معنای جادوگر ـ پزشک، ساحر ـ روحانی و کاهن میگفتهاند (بیانی، ج 1، ص 36ـ37؛ رشیدالدین فضلالله، ج 3، واژهنامه، ذیل «قام»، «بوکو»، «بُوَه»؛ کاشغری، ذیل «قام»؛ ضمناً برای بُغا به عنوان نام دارویی هندی که از زهرة گاو میگرفتهاند رجوع کنید به کاشغری، ذیل «بُغا»؛ قس ابوریحان بیرونی، ص 171ـ172، «جاویزن» [ گاویژن ] ؛ معین، ذیل «گاو دارو»).گاو در افسانهها و اسطورههای مذهبی و تاریخی تقدّس ویژهای داشته است (برای آفرینش گاو [ کیوثا ]رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 256؛ گاو یکتا آفریده رجوع کنید به بهار، ج 1، ص 15؛ گاو بَرمایه رجوع کنید به رستگار فسائی، ذیل «برمایه»؛ گاو آپیس رجوع کنید به ویو ، ص 89ـ90). در تاریخ مغولان نیز گاو به نوعی مقدّس بوده است؛ در این مورد میتوان به افسانهای اشاره کرد که بر پایة آن، «اشارتی از آسمان» در تأیید تموچین (بعدها چنگیزخان) و تکذیب برادر خواندهاش جاموقه فرود آمد. در این افسانه، چنین آمده است: ماده گاوی وحشی چادر جاموقه را از جا کند و خود او را شاخ زد و بر روی او نعره کشید، و در پی آن نیز یک گاو نرِ وحشی تیرک زیرین چادر بزرگی را که در آنجا برپا شده بود از جا کند و پس از آن به آرامی درپی تموچین به راه افتاد ( تاریخ سرّی مغولان ، ص 52؛ همچنین برای افسانة اویغوری بوقاخان، پسر تاتارخان، که از درختی [ یا کوهی ] در قراقروم زاده شد رجوع کنید به ابوالغازی بهادرخان، ص 11؛ رشیدالدین فضلالله، ج 1، ص 128؛ جوینی، ج 1، ص 40ـ41؛ قدری، ج1، ص XIII ).بنابراین، با توجه به تقدّس افسانهای، قدرت و جنگجویی گاو نر (رجوع کنید به معین، ذیل «گاو جنگی»)، جایگاه بوغاها یا قامهای شمنی، تأیید شدن چنگیز از جانب آسمان توسط گاو، و با در نظر گرفتن فراوانی کاربرد واژة بوقا در ترکیب نامهای بزرگان مغولی، به نظر میرسد که افرادی از طبقات بالای جامعة مغول عنایت خاصی به گذاشتن این نام بر فرزندان خود داشتهاند (قس دهخدا، ذیل «اسب» که به منزلت اسب، و کاربرد کلمة آن در نامهایی چون لهراسب و گرشاسب و... اشاره کرده است). بدین منظور، بوقا یا مستقلاً به صورت اسم خاص، گاهی به همراه صفتهایی چون «آق» (=سفید، مانند آق بوقا) و «قرا» (=سیاه، مانند قرابوقا) و یا به همراه اسامی خاص (مانند ایسن بوقا) به کار میرفته است (اقبال آشتیانی، ص هیجده؛ رشیدالدین فضلالله، ج3، واژهنامه، ذیل «بوقا»)؛ همچنانکه ترکها نیز قهرمانان و سرداران نامی خود را به نام پرندگان تیزچنگ مانند طغرل (نوعی عقاب ) و سُنقُر (نوعی باز) و یا حیوانات پرقدرت و پرهیبت مانند ارسلان (شیر) و بوقا (گاونر) ملقب میکردند و برای برتر و بیشتر نشان دادن قدرت و مهابت آنان پیشوندهای وصفی از قبیل آق، قرا، قزل (سرخ) و گوگ (کبود) را در مفاهیمی چون بزرگ، عظیم، قوی، شکوهمند، شریف و مقدّس به آنها میافزودند (اقبال آشتیانی، ص هیجده، سی و نه).منابع: ابوالغازی بهـادرخان، شجـرة ترک ، چاپ بارون دِمـزون، سنپطرزبورگ 1871؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب ، چاپ عباس زریاب، تهران 1370 ش؛ عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364 ش؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران ، ج 1، تهران 1362 ش؛ شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول ، تهران 1367ـ 1375 ش؛ تاریخ سرّی مغول= یوان چائویی شه ، [ ترجمه از مغولی به فرانسوی توسط ] پل پلیو، ترجمة [ فارسی از ] شیرین بیانی، تهران 1350 ش؛ عطاملکبن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1911ـ1937، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری ، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364 ش؛ علی اکبر دهخدا، لغتنامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ1359ش؛ منصور رستگار فسائی، فرهنگ نامهای شاهنامه ، تهران 1369ـ1370 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373 ش؛ حسین کاظم قدری، تورک لغتی ، ج 1، استانبول 1927؛ محمودبن حسین کاشغری، نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک ، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی محمددبیرسیاقی، تهران 1375 ش؛ محمد معین، فرهنگ فارسی ، تهران 1371 ش؛ ژ. ویو، اساطیر مصر ، ترجمة ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران 1375 ش؛Sir Gerard Clauson, An etymological dictionary of pre- thirteeth-century Turkish , Oxford 1972.