حزب ایران، از احزاب ملیگرا با تمایلات سوسیالیستی پس از شهریور 1320. هسته اولیه حزب ایران، کانون مهندسین ایران بود که در 1321ش تأسیس شد. کانون در آستانه مجلس چهاردهم به دو جناح تقسیم شد: برخی از مؤسسان و اعضای مهم آن حزب ایران را تأسیس کردند و گروهی دیگر، که چپگرا و تندرو بودند، اتحادیه مهندسین را تشکیل دادند (بازرگان، 1375ـ 1377ش، ج 1، ص 243؛ همو، 1350ش، ص 102، 106؛ آبراهامیان ، ص 188).مهدی بازرگان*، یکی از همکاران حزب، نوشته است که انگیزه تأسیس حزب، «احساس ضرورت فعالیت اجتماعی و سیاسی از ناحیه قشر تحصیلکرده» بود و مؤسسان حزب معتقد بودند که اقدامات اصلاحیشان را باید در سطح وکالت و وزارت توسعه دهند و تا زمانی که زمامداری در اختیار افراد سالم و آگاه قرارنگیرد، امور کشور سامان نخواهد یافت (1350ش، ص 108ـ109). لذا میتوان حزب ایران را حزبی با صبغه روشنفکری، نه تودهای، دانست (کیانوری، ص 95).حزب به پیشنهاد غلامعلی فریور، رئیس کانون، شکل گرفت و حدود سی تن از اعضای کانون، عضویت حزب را پذیرفتند (مکی، ص 18). حزب ایران با شعار «برای ایران، با فکر ایرانی به دست ایرانی» و «کار، داد، آزادی» در اردیبهشت 1323 تأسیس گردید (بیانی و موحد، ص 69؛ قس شورای انقلاب و دولت موقت، ص 8، که سال تأسیس حزب را 1322ش آورده است).به پیشنهاد مکّی، نام حزب را «ایران» گذاشتند. اعضای مؤسس آن چهل تن بودند، برخی از آنان عبارتاند از: غلامعلی فریور، شمسالدین جزایری، احمد زیرکزاده، ناصر معتمد، کاظم حسیبی، مرتضی مصوّر رحمانی، عبداللّه معظمی، حسین مکّی، محسن نصر و محسن خواجهنوری (علیقلی بیانی، عضو حزب ایران، مصاحبه مورخ 10 آبان 1385؛ مکّی، ص 19). به گفته مکّی (همانجا)، اللهیار صالح* و چند تن دیگر به معرفی وی وارد حزب شدند (قس سعیدی، ج 1، ص 142، که گفته است اللهیار صالح خود به حزب مراجعه و تقاضای عضویت کرد). پس از مدتی اللهیار صالح، به جهت خوشنامی و سوابق سیاسی، به دبیرکلی حزب برگزیده شد (سعیدی، همانجا). مرامنامه حزب در سه وجه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تنظیم گردید: از لحاظ سیاسی، حفظ استقلال کامل کشور و پشتیبانی از اصول دموکراسی؛ از لحاظ اقتصادی، استقرار عدالت اجتماعی و کوشش در بهبود وضع مادّی ملت از راه توجه به کشاورزی و صنعت و بهرهبرداری از منابع ثروت مملکت؛ و از لحاظ اجتماعی، تهذیب اخلاق و تعمیم فرهنگ و تأمین بهداشت عمومی (رجوع کنید به شفق، ش 14، 6 آذر 1323، ص 5؛ اسناد احزاب سیاسی ایران، ج 1، ص 184ـ185). افزون بر مُفاد مرامنامه، اعضای حزب بر استقلال سیاسی حزب تأکید کردند. هنگام تدوین مرامنامه ــ به سبب اختلافنظر در مفاد آن (از جمله قراردادن بندی درباره ترویج دین اسلام و موضوع دخالت دولت در امور اقتصادی)ــ عدهای از اعضا، نظیر رضازاده شفق و حسین صدر، از حزب کنار رفتند (مکّی، همانجا؛ زیرکزاده، ص 80).مؤسسان و اعضای حزب بیشتر تحصیلکردگان خارج از کشور و روشنفکران با تمایلات سوسیالیستی بودند و بیشتر از میان مهندسان، کارکنان ادارههای دولتی، زنان و دانشجویان جذب حزب شده بودند (آبراهامیان، ص 253). از همینرو به اعتقاد کاتوزیان (ص 192) حزب ایران، حزب سیاسی به معنای واقعی نبود، بلکه تشکلی بود از تحصیلکردههای اروپا با تمایلات آزادیخواهانه و سوسیال دموکراتیک. تشکیلات و سازمانهای حزب عبارت بودند از: کنگره، شورای مرکزی، کمیته مرکزی، دبیرخانه، فراکسیون پارلمانی، سازمان شهرستانها، کانون سازمان، کانون تبلیغات، کانون امورمالی، کانون امور شهرستانها، کانون عملیات انتفاعی، کانون مطبوعات، حوزهها، سازمان جوانان، سازمان زنان و سازمان انتظامات (رجوع کنید به حزب ایران: مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 215).حزب درباره موضوعاتی چون دموکراسی، نفت، ناپایداری دولتها و مستشاران خارجی به بحث و بررسی میپرداخت و «اداره ایران به دست ایرانی»، مبنای همه فعالیتهای حزب و سرلوحه تمام مباحث و عملکرد آن بود. بر این اساس، در جریان اعطای امتیاز نفت به شرکتهای امریکایی و درخواست دولت شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال در 1323ش، حزب با صدور قطعنامهای، مخالفت خود را با واگذاری هرگونه امتیاز به دولتها یا شرکتهای بیگانه اعلام و پیشنهاد کرد استخراج نفت نیز به شرکتی داده شود که حداقل 51% سهام آن متعلق به دولت ایران باشد (رجوع کنید به شفق، ش 14، 6 آذر 1323، ص 5).حزب از دولتهای وقت، چون دولت ابراهیم حکیمی و محسن صدر، که با سیاستهای حزب مخالف بودند، انتقاد میکرد، ولی در مواقعی در مقام حمایت از همان دولت (دولت حکیمی) برمیآمد (برای نمونه رجوع کنید به جبهه، سال 1، ش 4، 7 آبان 1324، ص 1، ش 39، 28 آذر 1324، ص 1؛ شفق، ش 148، 21 مرداد 1324، ص 1).شفق، نخستین ترجمان حزب، با مدیریت شمسالدین جزایری از 1323ش در اختیار حزب قرار گرفت. جبهه، که در 1324ش انتشار یافت، در مواقع توقیف شفق جانشین آن بود. در خلال فعالیت نشریات اصلی، نشریات دیگری چون نبرد امروز، اخبار ایران، باستان، دانشگاه، و جوانان ایران نیز، همزمان یا در مواقع توقیف آنها، ناشر افکار حزب بودند. حزب تا مدتها فاقد ترجمان رسمی بود و قدرت انتشار روزنامه مرتب را نداشت، ولی برای حفظ ارتباط با مردم، نشریات کوچکی چون دموکراسی و استقلال (1326ش) را منتشر میکرد، اما در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، جبهه آزادی را، به عنوان ترجمان سازمان جوانان حزب ایران، در 1329ش منتشر کرد که از اسفند 1331 ترجمان مرکزی حزب ایران شد (رجوع کنید به دادار، سال 1، ش 31، 15 دی 1326، ص 4).سرمقالههای جراید حزب با جمله «جاوید باد ایران» ختم میشد. مرام سوسیالیستی حزب، از نظر توجه اساسی به آزادی و اعتقاد به دموکراسی و حقوق ذاتی انسانها، با سوسیالیسم احزاب چپ تفاوت داشت (سعیدی، ج 1، ص 141). حزب با وجود تمایلات سوسیالیستی و گنجاندن موادی در حمایت از طبقه کارگر در برنامه خود، به بحث درباره حقوق کارگران و تقسیم مردم به طبقات گوناگون، نظیر طبقه کارگر و کشاورز و روشنفکر، رغبت چندانی نداشت (رجوع کنید به جبهه، سال 1، ش 134، 4 اردیبهشت 1325، ص 1).حزب در برابر وقایع آذربایجان (1324ـ1325ش) سیاست دوگانهای داشت. تا پیش از ائتلاف با حزب توده ایران* (رجوع کنید به ادامه مقاله) دیدگاه منفی و در عین حال تردیدآمیز داشت و پشتوانه فعالیتهای فرقه دموکرات آذربایجان* را نیروهای بیگانه حاضر در منطقه میدانست، ولی پس از ائتلاف با حزب توده در 1325ش، ضمن حمایت از جعفر پیشهوری*، عملکرد فرقه را مثبت تلقی کرد (رجوع کنید به شفق، ش 179، 4 مهر 1324، ص 1؛ جبهه، ش 18، 28 آبان 1324، ص 1؛ نبرد امروز، دوره 3، ش 13، 22 آذر 1325، ص 1؛ حزب ایران: مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 102ـ103).حزب ایران در اواخر 1324ش نخستین ائتلاف خود را با حزب میهن، به رهبری کریم سنجابی*، انجام داد و از آن پس نیز با نام حزب ایران به فعالیت خود ادامه داد (جبهه، سال 1، ش 118، 16 فروردین 1325، ص 1؛ «فعالیت حزب ایران و حزب توده در کنگاور و ائتلاف حزب میهن با حزب ایران»، سند ش 00080429، میکروفیلم ش 290006367، آرشیو سازمان اسناد ملی ایران). دلایل ائتلاف، یکی بودن مرام و روش مبارزه دو حزب (سنجابی، ص 72) و تداوم فعالیت و حمایت از رویکار آمدن دولت مدافع آزادی بود (رجوع کنید به حزب ایران : مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 50ـ53). گفتهاند که موقعیت حزب ایران با پیوستن به حزب میهن بهتر شد و از نفوذ کریم سنجابی در نواحی غربی کشور برخوردار گردید. افزون بر آن، حزب ایران با برخورداری از شعبههای حزب میهن در شهرستانها، نخستین شعبههای شهرستانی خود را به دست آورد (مهربان، ص 16؛ زیرکزاده، ص 91). دومین ائتلاف حزب ایران با حزب توده بود. در اردیبهشت 1325، تشکیل جبهه «حمایت از صنایع داخلی» ــکه متشکل از حزب ایران، حزب توده و چند تشکل دیگر بودــ زمینه ائتلاف حزب ایران را با حزب توده فراهم کرد. پس از مباحثات فراوان میان طرفداران (عمدتآ فریور، صالح و سنجابی) و مخالفان (در رأس آنان زیرکزاده)، حزب توده و حزب ایران در تیر 1325 با نام «جبهه مؤتلف احزاب آزادیخواه»، اعلامیهای مشتمل بر اهداف جبهه صادر کردند. در این اعلامیه، ضمن تأکید بر استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و مناسبات خوب با دولتهای آزادیخواه و اتحاد کارگران، از دیگر احزاب و جمعیتها و مطبوعات برای همکاری دعوت شد (رجوع کنید به سعیدی، ج 1، ص 143ـ144؛ حزب ایران : مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 13، 82ـ84، 92ـ93). چندی پس از آن، فرقه دموکرات کردستان، حزب سوسیالیست و کمیته مرکزی حزب جنگل به این ائتلاف پیوستند (حزب ایران: مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 117ـ118). دلایل متعددی برای این ائتلاف ــکه پیامد ناگواری برای حزب ایران داشت ــ ذکر شده است. از جمله اینکه در آن زمان پیشبینی میشد ائتلاف با حزب توده به منزله مانوری سیاسی و در جهت حفظ مصالح کشور و تأیید سیاست دولت قوامالسلطنه برای نزدیکی به شوروی و در نهایت حفظ آذربایجان از خطر تجزیه خواهد بود. در واقع حزب ایران با این ائتلاف، برخلاف مرام و تعهدات حزبی خود ــکه متمایز از احزاب چپ و راست بودــ عمل نمود (رجوع کنید به زیرکزاده، ص 93، 96ـ98، 494ـ495؛ برای تحلیلهای دیگر رجوع کنید به کیانوری، ص 95؛ بختیار، ص 26ـ27؛ سنجابی، ص 75). پیامد زیانبار ائتلاف، جدایی گروهی از اعضای حزب و تشکیل حزب وحدت ایران از سوی برخی انشعابکنندگان بود (رجوع کنید به مکّی، ص 19ـ20؛ مهربان، ص 33ـ 34؛ اسناد احزاب سیاسی ایران، ج 2، ص 431). شرکت در دولت ائتلافی قوامالسلطنه (1325ش) و همکاری با حزب توده در آن دولت، اشتباه دیگر حزب ایران بود. در آن دولت اللهیار صالح وزیر دادگستری شد (نجاتی، 1371ش، ج 1، ص 150ـ151). پس از سرکوب فرقه دموکرات آذربایجان، ائتلاف مذکور از هم پاشید و در دی 1325 کمیته مرکزی حزب ایران، رسمآ ائتلاف را لغو کرد و با تغییر موضع خود در برابر حوادث آذربایجان، پیشهوری را خائن و وطنفروش خواند. حزب همچنین دبیرکل جدیدی برگزید و از آن پس ابوالفضل قاسمی، اصغر گیتیبین و کریم سنجابی جای رهبران قبلی را گرفتند (زیرکزاده، ص 487؛ مهربان، ص 38ـ39؛ سعیدی، ج 1، ص 147).همزمان با شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت، حزب ایران شعار ملی کردن صنعت نفت را مطرح کرد و برای تحقق آن اقداماتی صورت داد (زیرکزاده، ص 501ـ502؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص 533؛ قس مصدق، ص 229، که نوشته است نخستینبار حسین فاطمی شعار ملی کردن صنعت نفت را مطرح کرد).پس از تشکیل جبهه ملی، فعالیت حزب تشدید شد و نخستین حزبی بود که به جبهه ملی پیوست (رجوع کنید به جبهه ملی ایران*؛ نجاتی، 1368ش، ص 86).حزب، بر پایه آرمان ملیگرایانه خود، از دکتر محمد مصدق* حمایت کرد. پس از روی کار آمدن دولت مصدق، تعدادی از اعضای حزب در دولت مشارکت کردند. همچنین بسیاری از مشاوران نفتی مصدق از اعضای کمیته مرکزی حزب ایران بودند (شفق، شماره فوقالعاده، 19 اسفند 1323، ص 1؛ مهربان، ص 74).در 1331ش، با تشدید اختلافات درونی حزب، گروهی از اعضای حزب انشعاب کردند. انشعابکنندگان، به رهبری محمد نخشب*، پس از مدتی جمعیت آزادی مردم ایران را تشکیل دادند. از همان سال حزب در شهرستانها فعالیت گستردهای آغاز کرد (رجوع کنید به حزب ایران: مجموعهای از اسناد و بیانیهها، ص 281ـ 283، 295ـ296؛ اسنادی از احزاب سیاسی در ایران، ص 45ـ 48، 58ـ59، 121ـ124).حزب ایران بیش از دیگر گروهها و احزاب به مصدق و اندیشههای وی وفادار ماند، ولی به علت گرایش شدید رهبران آن به احراز مناصب دولتی و اشتباهاتشان در این مقامها، در شکست نهضت ملی مؤثر بود (نجاتی، 1368ش، همانجا؛ همو، 1371ش، ج 1، ص 150). به گفته سحابی (ص 6)، دکتر مصدق حزب را، به سبب استفاده اعضا از آن در احراز مناصب دولتی، «بنگاه کاریابی» مینامید؛ ولی بهگفته بیانی (همان مصاحبه)، این مطلب صحت ندارد.پس از کودتای 28 مرداد 1332، فعالیت حزب ایران، همچون دیگر احزاب، ممنوع شد و معدودی از رهبران آن بازداشت و برخی نیز مخفی شدند. از آن پس تا زمان تشکیل جبهه ملی دوم در 1339ش، اعضای حزب فعالیت خود را از طریق نهضت مقاومت ملی ادامه دادند، ولی در پی بروز اختلاف، که ناشی از دیدگاه متفاوت رهبران نهضت به دولت کودتا بود، از نهضت جدا شدند. محافظهکاران، که حزب ایران در رأس آنان قرار داشت، معتقد بودند که دولت کودتا را باید پذیرفت، ولی به صورت «اپوزیسیون» عمل کرد؛ ولی جناح تندرو، دولت را غیرقانونی میدانستند (نجاتی، 1371ش، ج 1، ص 122، 152؛ مهربان، ص130؛ برای تحلیلی دیگر از علل این اختلاف رجوع کنید به بازرگان، 1375ـ1377ش، ج 1، ص 395). در بهمن 1335 حزب، با صدور اعلامیهای، دکترین (رهنامه) آیزنهاور را پذیرفت. مهمترین حامی آن اللهیار صالح بود. این امر با اعتراض عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا و برخی جراید روبهرو شد و سرانجام نمایندگان طرحی را مبنی بر غیرقانونی شناختن حزب ایران تقدیم مجلس کردند. در 1336ش، کمیسیون دادگستری مجلس، حزب ایران را، به بهانه ائتلاف با حزب توده، غیرقانونی اعلام کرد، اما این طرح به تصویب نهایی نرسید (مهربان، ص40؛ زیرکزاده، ص 481؛ سعیدی، ج 1، ص 165ـ167؛ بازرگان، 1375ـ1377ش، ج 1، ص 397). در 1339ش، در پی آزادی نسبی فضای سیاسی، حزب ایران به همت کریم سنجابی و شاپور بختیار* احیا شد و به همراه حزب مردم ایران، حزب پانایرانیست و گروهی از جامعه سوسیالیستها به رهبری محمدعلی خنجی که از خلیل ملکی جدا شده بودند، جبهه ملی دوم را تأسیس کردند (رجوع کنید به حزب ایران به روایت اسناد ساواک، ص 161؛ مهربان، ص 149؛ سنجابی، ص 203ـ205). حیات سیاسی جبهه ملی دوم تا 1342ش دوام یافت و پس از فروپاشی آن، حزب ایران نیز، که از ارکان جبهه به شمار میرفت، امکان فعالیت علنی نیافت و از آن پس مخفیانه به فعالیت ادامه داد. در 1342ش، بسیاری از اعضای حزب را از مراکز اداری اخراج کردند (رجوع کنید به حزب ایران به روایت اسناد ساواک، ص 170، 178).در اواخر 1342ش کنگره حزب ایران برگزار شد. در این کنگره، هفت تن برای عضویت در کمیته مرکزی انتخاب شدند و کریم سنجابی و جهانگیر حقشناس، از اعضای پیشین کمیته، کنار گذاشته شدند (رجوع کنید به همان، ص 185ـ186).از فعالیتهای حزب ایران در فاصله سالهای 1342ش تا اواسط دهه 1350ش، به جز تشکیل جلسههای نامنظم و تبادل نظر درباره مسائل سیاسی روز، اطلاع دیگری موجود نیست (رجوع کنید به همان، ص 225ـ231، 275ـ276).از 1356ش گروههای وابسته به جبهه ملی، از جمله حزب ایران، برای احیای جبهه ملی فعالیت کردند. این گروهها با صدور اعلامیهای با امضای «شاخه پیشرو برای اتحاد نهضت مقاومت ملی ایران» و با نام جدید «اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران» فعالیت خود را از سر گرفتند. آنان با شعار آزادی خواستار بازگشت امام خمینی به ایران شدند (رجوع کنید به همان، ص 375ـ379؛ اطلاعات، ش 15699، 8 شهریور 1357، ص 4؛ قس باقر قدیریاصلی، عضو حزب ایران، مصاحبه مورخ 22 آبان 1385 و خسرو سعیدی، عضو حزب ایران، مصاحبه مورخ 31 شهریور 1387، که فعالیت حزب ایران را مستقل دانستهاند).در 1357ش، برای تعیین مشی سیاسی حزب، جلساتی برگزار گردید. در جلسه دی ماه همان سال، بختیار به دبیرکلی حزب ایران برگزیده شد. پس از تشکیل دولت بختیار (1357ش)، بهرغم حضور دو تن از اعضای حزب ایران در دولت، حزب به کانون فعالیت مخالفان و موافقان بختیار بدل شد. هواداران بختیار، با تسلط بر حزب، آن را به شکل کانون ضد انقلاب در آوردند (رجوع کنید به مهربان، ص 205ـ218، که ادعا کرده است حزب ایران در کودتای نوژه نقش داشت، اما بیانی (همان مصاحبه) ادعای وی را رد میکند). آنچه مسلّم است حزب ایران، با توجه به اعتقاد رهبرانش به حفظ اساس سلطنت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثری در کشور نداشت (رجوع کنید به کیانوری، ص 95؛ مهربان، ص 197) و پس از مدتی، فعالیت آن ممنوع شد.منابع : اسناد احزاب سیاسی ایران: 1320ـ1330ش، به کوشش بهروز طیرانی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1376ش؛ اسنادی از احزاب سیاسی در ایران: حزب ایران ـ حزب سعادت ملی ایران، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380ش؛ مهدی بازرگان، خاطرات بازرگان: شصت سال خدمت و مقاومت، گفتگو با غلامرضا نجاتی، تهران 1375ـ1377ش؛ همو، مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدیدنظر نظامی، تهران 1350ش؛ شاپور بختیار، خاطرات شاپور بختیار: آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی، ]تهران[ 1380ش؛ علیقلی بیانی و نظامالدین موحد، «تاریخچه حزب ایران به مناسبت شصتمین سال تأسیس»، حافظ، ش 7 (مهر 1383)؛ حزب ایران به روایت اسناد ساواک، تألیف سیاوش یاری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش؛ حزب ایران: مجموعهای از اسناد و بیانیهها، 1332ـ 1323، بهکوشش مسعود کوهستانینژاد، تهران: شیرازه، 1379ش؛ احمد زیرکزاده، پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنایی، بهکوشش ابوالحسن ضیاء ظریفی و خسرو سعیدی، تهران 1376ش؛ یداللّه سحابی، «خاطرات و خطرات»، (مصاحبه)، صبح امروز، سال 1، ش 9، 3 دی 1377؛ خسرو سعیدی، اللهیار صالح، ج 1، تهران 1367ش؛ کریم سنجابی، امیدها و ناامیدیها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، لندن 1368ش؛ شورای انقلاب و دولت موقت، تهران: نهضت آزادی ایران، 1361ش؛ محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران 1372ش؛ نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران 1372ش؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ویراستار بیژن نیکبین، تهران: نیلوفر، 1362ش؛ محمد مصدق، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، بهکوشش ایرج افشار، تهران 1365ش؛ حسین مکّی، خاطرات سیاسی حسین مکی، تهران 1368ش؛ رسول مهربان، بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرال در مقابله با جنبش کارگری و انقلابی ایران، تهران 1360ش؛ غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران: از کودتا تا انقلاب، تهران 1371ش؛ همو، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، تهران 1368ش؛Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions, Princeton, N.J. 1983.