بنومنجم

معرف

لقب‌ خاندانی‌ اهل‌ علم‌، فرزندان‌ و نوادگان‌ ابوعلی‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، از ایرانیان‌ قرن‌ دوم‌ و سوم‌ که‌ بویژه‌ در دربار خلفای‌ عباسی‌ جایگاه‌ والایی‌ داشتند
متن
بَنومنجّم‌ ، لقب‌ خاندانی‌ اهل‌ علم‌، فرزندان‌ و نوادگان‌ ابوعلی‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، از ایرانیان‌ قرن‌ دوم‌ و سوم‌ که‌ بویژه‌ در دربار خلفای‌ عباسی‌ جایگاه‌ والایی‌ داشتند.قِفطی‌ (ص‌ 53) لقب‌ بنومنجم‌ را برای‌ فرزندان‌ موسی‌بن‌ شاکر (بنوموسی‌ * ) نیز به‌ کار برده‌، اما یکی‌ از نوادگان‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور نَسَب‌ خانوادگی‌ خود را با لقب‌ «بنومنجم‌» گردآورده‌ است‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). با استناد به‌ بیتی‌ از صاحب‌بن‌ عَبّاد (متوفی‌ 385) که‌ ابن‌خَلَّکان‌ (ج‌ 3، ص‌ 375) آن‌ را ذکر کرده‌، می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ دست‌کم‌ در اواخر قرن‌ چهارم‌، «بنومنجّم‌» برای‌ خاندان‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، لقبی‌ آشنا بوده‌ است‌. عمده‌ اشتهار بنومنجم‌ به‌سبب‌ پژوهشهای‌ نجومی‌ ابوعلی‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، بزرگ‌ این‌ خاندان‌، در دربار مأمون‌ (حک : 198ـ 218) است‌، اما آنها در موسیقی‌ و شعر و ادب‌ نیز صاحب‌نظر بوده‌اند. مهمترین‌ افراد این‌ خاندان‌ عبارت‌اند از:1) ابوعلی‌ یحیی‌بن‌ابی‌ منصور ، منجم‌ برجستة‌ قرن‌ سوم‌. او تا پیش‌ از گرویدن‌ به‌ اسلام‌، «بِزیست‌» نام‌ داشته‌، و پدرش‌ نیز آبان‌ گُشَسب‌ فیروز/ فیروزان‌ نامیده‌ می‌شده‌ است‌. پس‌ از اسلام‌آوردن‌، نام‌ او و پدرش‌ از فارسی‌ (بزیست‌ پسر فیروز) به‌ عربی‌ (یحیی‌بن‌ منصور) برگردانده‌ شد و بعدها به‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور تغییر یافت‌ (یحیی‌بن‌ابی‌منصور، مقدمة‌ کندی‌، ص‌ 1). این‌ آگاهی‌ را مدیون‌ ابن‌اسفندیار (ج‌ 1، ص‌ 137) هستیم‌ که‌ از طریق‌ او به‌ انجمن‌ آرای‌ ناصری‌ و آنندراج‌ (هر دو ذیل‌ «بزیست‌») راه‌ یافته‌ است‌. با آنکه‌ ادوارد براون‌، تاریخ‌ طبرستان‌ ابن‌اسفندیار را در 1323/ 1905 به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ کرد، خاورشناسان‌ و پژوهندگان‌ علوم‌ دورة‌ اسلامی‌، برای‌ نمونه‌ پینگری‌ (رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل‌ مادّه‌)، یحیی‌ را تنها براساس‌ آنچه‌ ابن‌ندیم‌ (ص‌ 236) دربارة‌ او و پدرش‌ نوشته‌ است‌ معرفی‌ کرده‌اند: «ابومنصور آبان‌ خسیس‌ ] کذا؛ = جُشنَس‌ = جُشْنَسْف‌ = گُشْنَسْب‌ [ بن‌ وریدبن‌ کاد بن‌مَهابُندادبن‌ خسیس‌ ] کذا [ بن‌ فرخ‌دادبن‌ استاد ] زیار بن‌ [ مهرخسیس‌ ] کذا [ بن‌یزدجرد.» بنا به‌ نوشتة‌ پینگری‌ ( ایرانیکا ، همانجا) با توجه‌ به‌ هشت‌ نسل‌ فاصلة‌ این‌ یزدگرد با یحیی‌، وی‌ نمی‌تواند یزدگرد، آخرین‌ پادشاه‌ ساسانی‌، باشد.یحیی‌ ابتدا منجمِ فضل‌بن‌ سهل‌، وزیر مأمون‌، بود و پس‌ از کشته‌ شدن‌ فضل‌ در 202، به‌ مأمون‌ نزدیک‌ و منجم‌ مخصوص‌ او شد و به‌ دعوت‌ او اسلام‌ آورد. حضور او در دربار مأمون‌ باعث‌ رونق‌ دانش‌ ستاره‌شناسی‌ و منشأ پدید آمدن‌ آثار فراوانی‌ در این‌ زمینه‌ شد (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). روایتهایی‌ نیز از تیزهوشی‌ او در حضور مأمون‌ نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به قفطی‌، ص‌ 488ـ490؛ ابن‌طاووس‌، ص‌ 164). همچنین‌ یحیی‌ مدتی‌ به‌ سرپرستی‌ امور مالی‌ بیت‌الحکمه‌ * گمارده‌ شد و در همانجا به‌ آموزگاری‌ بنوموسی‌ پرداخت‌ ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، ذیل‌ «یحیی‌بن‌ ابی‌منصور»؛ اولیری‌، ص‌ 257).از یحیی‌ با لقبهای‌ «حاسب‌» (یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، ص‌ 72، 209) و «ابوالفوارس‌» (حاجی‌خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 845) نیز یاد کرده‌اند. از تاریخ‌ دقیق‌ درگذشت‌ او اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌. برخی‌ ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا؛ د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ «منجّم‌، بنو») وفات‌ او را میان‌ سالهای‌ 217 تا 219 دانسته‌اند، اما کحاله‌ (ج‌ 13، ص‌ 233) تاریخ‌ وفات‌ او را 230 ذکر کرده‌ است‌. به‌ گفتة‌ ابن‌ندیم‌ (ص‌ 236ـ237)، یحیی‌ هنگام‌ سفرِ مأمون‌ به‌ طرسوس‌، در حلب‌ درگذشت‌ و در گورستان‌ قریشِ آنجا به‌ خاک‌ سپرده‌ شد. مدفن‌ او را بیزانس‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا) نیز ذکر کرده‌اند. به‌ او چهار پسر به‌ نامهای‌ علی‌، محمد، سعید و حسن‌ نسبت‌ داده‌اند (ابن‌ندیم‌، ص‌ 237)، اما فلایشهامر ( د. اسلام‌ ، همانجا) پسر پنجمی‌ نیز به‌ نام‌ احمد به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌.پژوهشهای‌ نجومی‌ یحیی‌ را می‌توان‌ به‌ چند دسته‌ تقسیم‌ کرد. از جمله‌ کوششهای‌ او در رصدهای‌ انجام‌ شده‌ در دو رصدخانه‌ از نخستین‌ رصدخانه‌های‌ اسلامی‌، یکی‌ رصدخانة‌ شماسیة‌ بغداد، دیگری‌ رصدخانة‌ دیرمُران‌، در کوههای‌ قاسیون‌ در شمال‌ غربی‌ دمشق‌ است‌. در دیرمران‌ حبش‌ حاسب‌ به‌ رصد ستارگان‌ می‌پرداخت‌ و در شماسیه‌ یحیی‌ سرپرست‌ ستاره‌شناسان‌ بود ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا؛ صاییلی‌، ص‌ 56 ـ60). در این‌ دو رصدخانه‌، حبش‌ حاسب‌ و یحیی‌ همزمان‌ رصدهایی‌ انجام‌ می‌داده‌اند که‌ به‌ سبب‌ یکی‌ بودن‌ هدف‌، داده‌های‌ علمی‌ باقیمانده‌ از آنها به‌ یکدیگر شبیه‌ است‌ (رجوع کنید به زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا). نتایج‌ رصدهای‌ حبش‌ برای‌ بررسی‌ و مطالعة‌ دقیق‌ به‌ بغداد فرستاده‌ می‌شد (همانجا) و در یکی‌ از همین‌ تبادلهای‌ علمی‌ در سالهای‌ 212 و 213 وقتی‌ ستاره‌شناسان‌ شماسیه‌ مقدار میل‌ کلی‌ را 23 درجه‌ و 33 دقیقه‌ و 52 ثانیه‌ استخراج‌ کردند (بتّانی‌، مقدمة‌ نالینو، ص‌ 157) و ستاره‌شناسان‌ دیرمران‌ به‌ رقم‌ 23 درجه‌ و 35 دقیقه‌ رسیدند، مأمون‌ نتیجة‌ کار ستاره‌شناسان‌ شماسیه‌ را رد کرد (ابوریحان‌ بیرونی‌، 1352 ش‌، ص‌ 66). بیرونی‌ (همانجا) علت‌ این‌ اختلاف‌ را تفاوتِ ارتفاع‌ این‌ دو نقطه‌، و صاییلی‌ (ص‌ 57) نقص‌ ابزار را نیز از جمله‌ دلایل‌ اشتباه‌ منجمان‌ شماسیه‌ می‌داند. صاییلی‌ (همانجا) از قول‌ ابن‌یونس‌ نقل‌ می‌کند که‌ به‌ گفتة‌ سَنَدبن‌ علی‌، «ذاتُالحَلَقِ» یحیی‌بن‌ ابی‌منصور که‌ کارایی‌ خوبی‌ نداشت‌، بعداز مرگش‌ در بازار کاغذفروشان‌ بغداد به‌ فروش‌ رسید.یکی‌ دیگر از کارهای‌ علمی‌ یحیی‌، سرپرستی‌ گروههای‌ نجومی‌ است‌ که‌ به‌ تعیین‌ طول‌ یک‌ درجه‌ از نصف‌النهار برای‌ یافتن‌ مقدار محیط‌ کرة‌ زمین‌ پرداختند (برای‌ شرح‌ روش‌ این‌ اندازه‌گیریها رجوع کنید به نالینو، ص‌ 351ـ357). منجمان‌ زمان‌ مأمون‌ به‌ دو روش‌ این‌ کار را می‌کردند: در روش‌ اول‌ گروهی‌ شامل‌ مرورودی‌، سندبن‌ علی‌، عباس‌بن‌ سعید جوهری‌ و احتمالاً بنوموسی‌، با محاسبة‌ مسافتی‌ که‌ باید روی‌ زمین‌ پیموده‌ شود تا ارتفاع‌ ستارة‌ قطبی‌ یک‌ درجه‌ کاهش‌ یا افزایش‌ یابد، این‌ کار را انجام‌ می‌دادند. در روش‌ دوم‌ ـ که‌ در آن‌ از اصول‌ مثلثاتی‌ استفاده‌ می‌شد ـ اندازه‌گیری‌ از فراز کوهی‌ که‌ در کنار دریا یا در دشتی‌ هموار قرار داشته‌، با استفاده‌ از اسطرلاب‌ و با محاسبة‌ مقدار میل‌ افق‌ صورت‌ می‌گرفت‌. گویا نخستین‌بار سندبن‌ علی‌ این‌ روش‌ را به‌ کار بسته‌ ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا) و ابوریحان‌ بیرونی‌ در هند آن‌ را دوباره‌ انجام‌ داده‌ و به‌ صحت‌ عمل‌ منجمان‌ مأمون‌ که‌ زیرنظر یحیی‌ کار می‌کرده‌اند، پی‌برده‌ است‌ (ابوریحان‌ بیرونی‌، 1373ـ 1375، ج‌ 2، ص‌ 530 ـ531؛ نالینو، ص‌ 364ـ365).مهمترین‌ دستاوردهای‌ نجومی‌ یحیی‌ و نتایج‌ رصدهای‌ او و گروه‌ زیردستش‌ در شماسیه‌، در مهمترین‌ اثر وی‌، زیج‌ مُمتَحَن‌ مأمونی‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌)، گرد آمده‌ است‌. مجموعة‌ این‌ رصدها بین‌ دانشمندان‌ پس‌ از وی‌ بسیار شهرت‌ یافت‌، از جمله‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ در قانون‌ مسعودی‌ (ج‌ 2، ص‌ 640)، مشخصات‌ یک‌ دسته‌ از این‌ رصدها را درج‌ و دربارة‌ آنها اظهارنظر کرده‌ است‌. ابن‌یونس‌ در تألیف‌ زیج‌ کبیر حاکمی‌ از آن‌ سود جسته‌ (کندی‌، همانجا، ص‌ 16) و ثابت‌بن‌ قُره‌ * نیز بر آن‌ مقدمه‌ای‌ نوشته‌ که‌ داده‌های‌ نجومی‌ یحیی‌ را کامل‌ کرده‌ است‌ ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا). نالینو (بتّانی‌، مقدمه‌، ص‌ 211) با استفاده‌ از آنچه‌ از زیج‌ ممتحن‌ مأمونی‌ باقی‌ مانده‌ و آنچه‌ ابن‌یونس‌ از رصدهای‌ یحیی‌ در زیج‌ کبیر حاکمی‌ نقل‌ کرده‌، نتایج‌ بعضی‌ از کارهای‌ یحیی‌ را ذکر کرده‌ است‌. براساس‌ نوشتة‌ نالینو، یحیی‌ مقدار میل‌ کلی‌ را 23 درجه‌ و 33 دقیقه‌ و 52 ثانیه‌ تعیین‌ کرد که‌ از مقدار امروزین‌ آن‌ حدود دو دقیقه‌ کمتر است‌. او همچنین‌ طول‌ متوسط‌ سال‌ خورشیدی‌ را 365 روز و 5 ساعت‌ و 46 دقیقه‌ و 9ر20 ثانیه‌ اندازه‌گیری‌ کرد که‌ از طول‌ متوسط‌ امروزین‌ آن‌ (365 روز و 5 ساعت‌ و 48 دقیقه‌ و 46 ثانیه‌) حدود دو دقیقه‌ کمتر است‌. یحیی‌ مقدار سالانة‌ فضل‌ دور (مقدار فزونی‌ مدت‌ سال‌ خورشیدی‌ از یک‌ دورة‌ 365 روزه‌) را نیز 86 درجه‌ و 35 دقیقه‌ و 13 ثانیه‌ و 46 ثالثه‌ (بتّانی‌، مقدمة‌ نالینو، همانجا) محاسبه‌ کرد و با استفاده‌ از این‌ رقم‌ به‌ طول‌ متوسط‌ سال‌ خورشیدی‌ دست‌ یافت‌.یحیی‌ آثار متعددی‌ داشته‌ است‌. مهمترین‌ اثر او، زیج‌ ممتحن‌ مأمونی‌ را به‌ نامهای‌ زیج‌ شماسیه‌ ، و زیج‌ مجرب‌ مأمونی‌ نیز معرفی‌ کرده‌اند (کندی‌، ص‌ 38). «ممتَحَن‌» (آزمایش‌ شده‌) عنوان‌ زیجهایی‌ بوده‌ است‌ که‌ براساس‌ رصد مستقلی‌ پدید می‌آمده‌اند ( زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا). از این‌ زیج‌ نسخة‌ منحصر به‌ فردی‌ در کتابخانة‌ اسکوریال‌ به‌ شمارة‌ 927 وجود دارد (درن‌بورگ‌، ج‌2، قسم‌ 3، ص‌ 35) که‌ اهل‌ فن‌ بارها آن‌ را بررسی‌ کرده‌اند. نالینو (بتّانی‌، مقدمة‌ نالینو، ص‌210) از آن‌ در تصحیح‌ زیج‌ صابی‌ سود جسته‌، وِرنِت‌ در مجموعة‌ ) یادنامة‌ میلاس‌ والیکروزا ( آن‌ را معرفی‌ و بررسی‌ کرده‌ و سِزگین‌ سرفصلهای‌ آن‌ را براساس‌ اطلاعات‌ مندرج‌ در فهرست‌ کتابهای‌ خطی‌ کتابخانة‌ اسکوریال‌ برشمرده‌ است‌ (ج‌ 6، ص‌ 136ـ137)، کندی‌ نیز (ص‌ 93) ضمن‌ معرفی‌ این‌ کتاب‌، خلاصه‌ای‌ از آن‌ را آورده‌ است‌. ورنت‌ بخشی‌ از این‌ کتاب‌ را که‌ دربارة‌ تقویم‌ یهودی‌ است‌ در 1333 ش‌/ 1954 در مجلة‌ سفاراد (ج‌ 14) بررسی‌ کرده‌ است‌. همچنین‌ کندی‌ و همکاران‌ در مقالات‌ جداگانه‌ای‌ بخشهای‌ مختلف‌ این‌ کتاب‌ را دربارة‌ رؤیت‌ هلال‌ ماه‌ در 1346 ش‌/ 1967 در ) مجله‌ انجمن‌ شرق‌شناسی‌ امریکا ( (ج‌ 87)، جدولهای‌ استخراج‌ کسوف‌ را در 1349 ش‌/ 1970 در ) مجلة‌ نجوم‌ ( (ج‌ 1)، و جدولهای‌ تعدیل‌ خورشید را در 1356 ش‌/ 1977 در ) پریسماتا: جشن‌نامه‌ ویلی‌ هارتنر ( بررسی‌ کرده‌اند. نسخة‌ اسکوریال‌ در 1365 ش‌/1986 به‌ کوشش‌ سزگین‌ در فرانکفورت‌ به‌صورت‌ چاپ‌ عکسی‌ منتشر شد، و در نهایت‌ کونیچ‌ (بخش‌ 3، ص‌ 285) مختصات‌ چند ستاره‌ از ستارگان‌ مندرج‌ در جداول‌ این‌ کتاب‌ را بررسی‌ کرده‌ است‌. نسخة‌ اسکوریال‌، شامل‌ جدولهای‌ مختلفی‌ از کار چند نسل‌ از ستاره‌شناسان‌ اسلامی‌ چون‌ ابن‌اعلم‌، ابوالوفا بوزجانی‌ و کوشیار گیلانی‌ است‌ که‌ در کنار پژوهشهای‌ یحیی‌ قرار گرفته‌ و به‌ سختی‌ می‌توان‌ آنها را از هم‌ جدا کرد (رجوع کنید به زندگینامة‌ علمی‌ دانشوران‌ ، همانجا؛ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، ص‌ 39، 71، 98، 101). یحیی‌ کتابی‌ به‌ نام‌ مقالة‌ فی‌ عمل‌ ارتفاع‌ سُدس‌ ساعة‌ لعرض‌ مدینة‌السلام‌ داشته‌ که‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ (سزگین‌، ج‌6، ص‌137). کتاب‌ دیگر یحیی‌ کتاب‌ الرجوع‌ و الهبوط‌ نام‌ داشته‌ (همان‌، ج‌ 5، ص‌ 227) و شهمردان‌ رازی‌ (ص‌ 315) از آن‌ یاد کرده‌ است‌. کوششهایی‌ که‌ برای‌ به‌دست‌ آوردن‌ نسخه‌ای‌ از این‌ کتاب‌ صورت‌ گرفته‌، تاکنون‌ به‌نتیجه‌ نرسیده‌است‌، اما شاید رساله‌ در رجوع‌ و عطیة‌ کواکب‌ از یحیی‌بن‌ابی‌منصور که‌ جلال‌الدین‌ همائی‌ در حواشی‌ التفهیم‌ (ص‌ 162) به‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ اشاره‌ کرده‌، همین‌ اثر باشد. ابن‌ابی‌ الصلت‌ (متوفی‌ 529) نیز در کتاب‌ العمل‌ بالاُصطُرلاب‌ خود (گ‌27ر) از یحیی‌بن‌ ابی‌منصور یاد کرده‌ است‌ و حاجی‌خلیفه‌ (همانجا) و کورکیس‌ عوّاد (ص‌ 172) رساله‌ای‌ در اسطرلاب‌ نیز به‌ او نسبت‌ داده‌اند.2) ابوالحسن‌ علی‌بن‌یحیی‌ بن‌ ابی‌ منصورالمنجم‌، بزرگترین‌ پسر یحیی‌. لقب‌ منجم‌ از این‌ فرد به‌ بعد، به‌ تمامی‌ افراد این‌ خاندان‌ اطلاق‌ شده‌ است‌. ذهبی‌ (ج‌ 13، ص‌ 282) از او با لقب‌ «اخباری‌» یاد کرده‌ است‌. او در سال‌ 200 ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا) به‌ دنیا آمد. همچون‌ پدرش‌ به‌ دربار عباسی‌ راه‌ یافت‌ و ارتباط‌ خود را با آنجا حفظ‌ کرد. یکی‌ از مهمترین‌ کارهای‌ او تأسیس‌ مجموعة‌ فرهنگی‌ «خزانة‌ الحکمة‌» برای‌ فتح‌بن‌ خاقان‌، از وزرای‌ متوکل‌، است‌ که‌ ظاهراً ابومَعشَر * بلخی‌ (متوفی‌ 272) نیز در همانجا کارهای‌ نجومی‌ خود را انجام‌ می‌داده‌ است‌ (همانجا). ابوالحسن‌ به‌ پزشکی‌، موسیقی‌ و شعر علاقه‌ داشت‌ و مشوق‌ کارهای‌ علمی‌ بود به‌ طوری‌ که‌ قُسطا * بن‌ لوقا بر اثر تشویقهای‌ او کتاب‌ فی‌ المدخل‌ الی‌ علم‌ الهندسة‌ ، و ثابت‌بن‌ قره‌ کتاب‌ فی‌ما سأله‌ ابوالحسن‌ علی‌بن‌یحیی‌ المنجم‌ مِن‌ ابواب‌ علم‌ الموسیقی‌ را برای‌ او تألیف‌ کردند (همانجا). ابوالحسن‌ در 275 در شهر سامرا درگذشت‌ و همانجا به‌خاک‌ سپرده‌ شد (ابن‌خلّکان‌، ج‌ 3، ص‌ 374؛ ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌ 3، ص‌73). وی‌ چهار پسر به‌ نامهای‌ ابوعیسی‌ احمد، ابواحمد یحیی‌، ابوالقاسم‌ عبدالله‌، و ابوعبدالله‌ هارون‌ داشت‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا).آثار ابوالحسن‌ علی‌ عبارت‌ است‌ از: اخبار اسحاق‌ * بن‌ ابراهیم‌ موصلی‌ ؛ کتاب‌ الطبیخ‌ ؛ الشعراء القدماء و الاسلامیین‌ (کحاله‌، ج‌7، ص‌262؛ ابن‌خلّکان‌، همانجا) که‌ مهمترین‌ اثر او و دربارة‌ سبکهای‌ شعر عربی‌ بوده‌ است‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا). ابوالحسن‌ شعر نیز می‌سرود و ابن‌خلّکان‌ (همانجا) چند بیت‌ از اشعار او را آورده‌ است‌. چند بیتی‌ نیز به‌ مناسبتِاِعمال‌ کبیسه‌ در تقویم‌ در زمان‌ خلیفه‌ متوکل‌ (232ـ247) سروده‌ که‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ آن‌ را در آثارالباقیه‌ (ص‌ 33) نقل‌ کرده‌ است‌. یک‌ بیت‌ از این‌ اشعار را نیز مقریزی‌ (ج‌ 1، ص‌ 275) آورده‌ است‌.3) ابواحمد یحیی‌بن‌علی‌ بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور المنجم‌ الندیم‌، یکی‌ از چهار فرزند ابوالحسن‌ علی‌. در 241 به‌ دنیا آمد (کحاله‌، ج‌ 13، ص‌ 215). عمدة‌ شهرت‌ او به‌ سبب‌ پرداختن‌ به‌ ادبیات‌ و موسیقی‌ است‌. او در دربار معتضد (حک : 279ـ 289) و مُکتَفی‌ (حک : 289ـ 295) احترام‌ و منزلت‌ بسیار داشته‌ و مقریزی‌، ماجرای‌ رایزنی‌ معتضد را با او راجع‌ به‌ اصلاح‌ تقویم‌ در زمان‌ متوکل‌ آورده‌ است‌ (ج‌ 1، ص‌ 274). ابواحمد نخستین‌ فرد از خانوادة‌ بنومنجم‌ است‌ که‌ هم‌ کتاب‌ کاملی‌ از وی‌ باقی‌ مانده‌ و هم‌ اطلاعات‌ کافی‌ از زندگی‌ وی‌ در دست‌ است‌. وی‌ پیرو عقاید معتزلی‌ بوده‌ و مجلس‌ بحث‌ و گفتگویی‌ را در مسائل‌ کلامی‌ اداره‌ می‌کرده‌ است‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا). ابیات‌ او در رثای‌ ثابت‌بن‌ قره‌، از جمله‌ مشهورترین‌ اشعار اوست‌ (رجوع کنید به قفطی‌، ص‌ 169ـ170؛ طوقان‌، ص‌ 205). پژوهشهای‌ وی‌ در موسیقی‌، نشان‌ می‌دهد که‌ در این‌ کار مهارت‌ داشته‌ و از جمله‌ نظریه‌پردازان‌ موسیقی‌ بوده‌، به‌طوری‌ که‌ ثابت‌بن‌قره‌ در باب‌ موسیقی‌ با وی‌ مشورت‌ می‌کرده‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، ذیل‌ «یحیی‌بن‌ علی‌»). ابواحمد در ربیع‌الاول‌ 300 درگذشت‌ (ذهبی‌، ج‌ 13، ص‌ 405؛ ابن‌اثیر، ج‌ 8 ، ص‌ 75).آثار او عبارت‌ است‌ از: الباهر فی‌ اخبار شعراء مُخَضْرَمی‌ الدولتین‌ ، زندگینامة‌ شعرای‌ مخضرمی‌ که‌ در دورة‌ انتقال‌ حکومت‌ اسلامی‌ از امویان‌ به‌ عباسیان‌ می‌زیسته‌اند ( د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا). وی‌ موفق‌ به‌ اتمام‌ این‌ کتاب‌ نشد و پسرش‌ ابوالحسن‌ آن‌ را به‌ پایان‌ رساند (ابن‌ندیم‌، ص‌ 237ـ 238). از این‌ کتاب‌، جز قسمتهایی‌ که‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌ نقل‌ کرده‌ (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 7ـ9؛ د. اسلام‌ ، همانجا)، چیز دیگری‌ در دست‌ نیست‌. کتاب‌ دیگر او، رسالة‌ إلی‌ قُسطابن‌لوقا و حنین‌بن‌اسحاق‌ ، مجادلات‌ او با قسطابن‌لوقا دربارة‌ مذهب‌ بوده‌ که‌ آن‌ نیز باقی‌ نمانده‌ است‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا؛ بروکلمان‌، ) ذیل‌ ( ، ج‌1، ص‌ 225). مهمترین‌ کتاب‌ او رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ است‌ که‌ به‌ کوشش‌ یوسف‌ شوقی‌ در مصر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. به‌ نوشتة‌ فارمر ( د.اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، همانجا) شاید کتاب‌ النغم‌ یا کتاب‌ النغمة‌ منسوب‌ به‌ ابواحمد، همان‌ اثری‌ باشد که‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در موزة‌ بریتانیا (ش‌ or 2361 ) با عنوان‌ رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ محفوظ‌ است‌. شوقی‌ نیز (ص‌ 250ـ262) بر یکسانی‌ مطالبی‌ از رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ و آنچه‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌ در الاغانی‌ به‌ نقل‌ از کتاب‌ النغم‌ ابواحمد یحیی‌ آورده‌، تأکید کرده‌ است‌. هرچند فلایشهامر ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا) رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ و کتاب‌ النغم‌ را دو اثر مستقل‌ دانسته‌ است‌، اما با توجه‌ به‌ توضیحات‌ شوقی‌ (همانجا) به‌ نظر می‌رسد که‌ این‌ کتاب‌ همان‌ کتاب‌ النغم‌ مورد نظر ابوالفرج‌ اصفهانی‌ باشد. به‌ نوشتة‌ فارمر ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، همانجا) رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ ِ ابواحمد به‌ همراه‌ رسالة‌ فی‌ إجزاء خَبَریة‌ الموسیقی‌ تألیف‌ کندی‌ تنها آثاری‌ هستند که‌ جنبه‌های‌ گوناگون‌ موسیقیِ قدیم‌ عرب‌ را توضیح‌ می‌دهند. محمد بهجت‌الاثری‌، رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ ابواحمد را براساس‌ نسخة‌ لندن‌ با نام‌ کتاب‌ النغم‌ لیحیی‌بن‌ علی‌بن‌ یحیی‌ المنجم‌ در 1329ش‌/ 1950 در بغداد، زکریا یوسف‌ آن‌ را بر اساس‌ همان‌ نسخه‌ با نام‌ رسالة‌ ابی‌ المنجم‌ فی‌ الموسیقی‌ در 1343 ش‌/ 1964 در قاهره‌ (شوقی‌، ص‌ 1007) و شوقی‌ آن‌ را براساس‌ نسخة‌ موزة‌ بریتانیا و نسخة‌ کتابخانة‌ رضا رامپور در هند (ش‌ 3097) و با تعلیقات‌ و حواشی‌ مفصل‌، با نام‌ رسالة‌ ابن‌المنجم‌ فی‌ الموسیقی‌ و کشف‌ رموز کتاب‌ الاغانی‌ در 1355ش‌/ 1967 در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌اند. شوقی‌، عکس‌ هر دو نسخة‌ خطی‌ را نیز در پایان‌ این‌ کتاب‌ آورده‌ است‌. وی‌ در ویرایش‌ رسالة‌ فی‌ الموسیقی‌ از فصل‌بندی‌ نسخة‌ کتابخانة‌ رضا رامپور پیروی‌ کرده‌ که‌ عبارت‌ است‌ از: چهار فصل‌ نخست‌ در معرفی‌ کتاب‌، تعریف‌ نغمه‌، انواع‌ نغمه‌، تعریف‌ مجری‌' و انواع‌ آن‌؛ فصلهای‌ پنجم‌ و هفتم‌ در بررسی‌ آرای‌ ابواسحاق‌ موصلی‌ و نقد عقاید او دربارة‌ موسیقی‌؛ فصل‌ هشتم‌ دربارة‌ نغمه‌های‌ غنایی‌ در موسیقی‌؛ و فصل‌ نهم‌ خاتمة‌ رساله‌. ابواحمد در اثر خود، ضمن‌ معرفی‌ عناصر موسیقی‌، مانند نغمه‌های‌ دهگانه‌ و لحنها، آرای‌ اسحاق‌بن‌ ابراهیم‌ موصلی‌ در مبانی‌ نظری‌ موسیقی‌ را نیز نقد کرده‌ است‌. در رسالة‌ فی‌ الموسیقیِ ابواحمد اصطلاحات‌ موسیقایی‌ بسیاری‌ شرح‌ و تعریف‌ شده‌ و ابواحمد برخی‌ از این‌ اصطلاحات‌ را به‌ همان‌ صورت‌ فارسی‌ به‌ کار برده‌ است‌؛ اصطلاحاتی‌ چون‌ زیر، بم‌ و دستان‌.کحاله‌ (ج‌13، ص‌215) به‌ اشتباه‌، چند کتابِ ابوالحسن‌ احمدبن‌ یحیی‌، پسرِ ابواحمد، را به‌ ابواحمد نسبت‌ داده‌ است‌.4) ابوعبدالله‌ هارون‌بن‌ علی‌ بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور منجم‌ بغدادی‌، برادر کوچکتر ابواحمد یحیی‌. در 251 به‌دنیا آمد (کحاله‌، ج‌13، ص‌129؛ زرکلی‌، ج‌8، ص‌61). او نیز مانند پدر و برادرانش‌ در دربار خلفای‌ عباسی‌ از ارج‌ و منزلت‌ برخوردار بود ( د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا). وی‌ در 288 درگذشت‌ (کحاله‌، همانجا).آثار او عبارت‌ است‌ از: البارع‌ فی‌ اخبار الشعراء ، که‌ چکیدة‌ اثری‌ قدیمتر، و مشتمل‌ بر زندگینامة‌ حدود 160 شاعر بوده‌ (زرکلی‌، همانجا) و مقدمه‌ و بخشهایی‌ از آن‌ باقی‌ مانده‌ است‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا). کتاب‌ دیگری‌ نیز به‌ او منسوب‌ است‌ که‌ نام‌ آن‌ به‌ نوشتة‌ ابن‌ندیم‌ (ص‌ 237) اخبار ( الاختیار ) الشعراء الکبیر بوده‌ است‌. فلایشهامر ( د. اسلام‌ ، همانجا) اصل‌ این‌ کتاب‌ را کتاب‌ البارع‌ یا اثری‌ که‌ کتاب‌ البارع‌ چکیدة‌ آن‌ بوده‌ می‌داند. کتاب‌ دیگری‌ به‌ نام‌ کتاب‌ النساء و ما جاءَ فیهن‌ من‌ الخَبَر و محاسن‌ و ما قیل‌ فیهن‌ من‌ الشِعر و الکلام‌ الحَسَن‌ نیز به‌ او نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ (کحاله‌، ج‌ 13، ص‌ 130). ابوالفرج‌ اصفهانی‌ بارها از ابوعبدالله‌ هارون‌ نام‌ برده‌ و شعرهای‌ بسیاری‌ از او نقل‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 4، ص‌ 66ـ67، 70، 74).5) ابوعیسی‌ احمدبن‌ علی‌ بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌ منصور، برادر دیگر ابواحمد یحیی‌. از زندگی‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. از این‌ جهت‌ که‌ ابن‌ندیم‌ (ص‌238) او را پیش‌ از علی‌بن‌ هارون‌ دانسته‌، صَفَدی‌ (ج‌ 7، ص‌ 228) و کحاله‌ (ج‌ 2، ص‌ 24) به‌ اشتباه‌ او را پسر هارون‌، یکی‌ از پسران‌ علی‌بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، دانسته‌اند. حاجی‌خلیفه‌ (ج‌ 1، ستون‌ 264) او را یکی‌ از پسران‌ علی‌بن‌ یحیی‌ دانسته‌ است‌. وی‌ در حدود 320 درگذشت‌ (کحاله‌؛ حاجی‌خلیفه‌، همانجاها).آثار او عبارت‌ است‌ از: رسالة‌ فی‌ نبوةِ محمد ، که‌ قسطابن‌ لوقا آن‌ را نقد کرده‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا) و تاریخ‌ سِنی‌العالم‌ ، که‌ ابوسلیمان‌ سجستانی‌ قسمتهایی‌ از آن‌ را در صِوان‌ الحکمة‌ نقل‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌94ـ97). نام‌ این‌ کتاب‌ را البیان‌ عن‌ تاریخ‌ سِنی‌ زمان‌ العالم‌ علی‌ سبیل‌ الحجة‌ و البرهان‌ نیز نوشته‌اند (حاجی‌خلیفه‌، همانجا). صفدی‌ (همانجا) چند بیت‌ از اشعار او را نیز ذکر کرده‌ است‌.6) ابوالحسن‌ احمدبن‌ یحیی‌ بن‌ علی‌بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، متکلم‌، فقیه‌، ادیب‌ و شاعر. در 262 به‌ دنیا آمد (کحاله‌، ج‌ 2، ص‌ 204). در فقه‌ از مذهب‌ ابوجعفر طبری‌ پیروی‌ می‌کرد (همانجا) و اندیشه‌های‌ معتزلی‌ نیز داشت‌. ابوالفرج‌ اصفهانی‌ او را فردی‌ مطلع‌ معرفی‌ کرده‌ است‌. حکایتهایی‌ از حضور او در دربار معتضد وجود دارد (رجوع کنید به ابن‌خلّکان‌، ج‌6، ص‌199). وی‌ در 327 درگذشت‌ (کحاله‌، همانجا؛ خطیب‌ بغدادی‌، ج‌5، ص‌215).آثار او عبارت‌ است‌ از: اخبار بنی‌المنجم‌ و نسبهم‌ فی‌ الفرس‌ ، که‌ تاریخچة‌ زندگانی‌ خاندان‌ اوست‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا)؛ کتاب‌ التوحید و الرَدّ علی‌ المشبهة‌؛ کتاب‌ اثبات‌ نبوة‌ محمد که‌ احتمالاً آن‌ را برای‌ دفاع‌ از کتاب‌ عمویش‌ ابوعیسی‌ احمد و پاسخ‌ اعتراضات‌ قسطابن‌ لوقا نوشته‌ است‌ (همانجا)؛ المدخل‌ الی‌ مذهب‌ الطبری‌ و نصرة‌ مذهبه‌ ؛ الاجماع‌ فی‌ الفقه‌ علی‌ مذهب‌ ابن‌جریر الطبری‌ ، در دفاع‌ از فقه‌ طبری‌؛ کتاب‌ الاوقات‌ (صفدی‌، ج‌8، ص‌247؛ کحاله‌؛ ابن‌خلّکان‌، همانجاها).7) ابوالقاسم‌ یوسف‌بن‌ یحیی‌ بن‌ علی‌بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، برادر ابوالحسن‌ احمد و پسر ابواحمد یحیی‌. از زندگی‌ او اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌، جز آنکه‌ سالی‌ ششصد دینار به‌ بیمارستان‌ الصیّاد بغداد ـ که‌ ثابت‌بن‌ قره‌ آن‌ را برپا کرده‌ بود ـ کمک‌ می‌کرده‌ است‌ ( د.اسلام‌ ، همانجا).8) ابوالحسن‌ علی‌بن‌ هارون‌ بن‌ علی‌ بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، ادیب‌ و شاعر. وی‌ شاخة‌ بزرگی‌ از بنومنجم‌ را پدید آورد. در 277 به‌ دنیا آمد (کحاله‌، ج‌ 7، ص‌ 256). او با ابن‌ندیم‌ آشنا بوده‌ و با ابوالفرج‌ اصفهانی‌ نیز مباحثات‌ ادبی‌ داشته‌ و ابوالفرج‌ او را فردی‌ مطلع‌ معرفی‌ کرده‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا). به‌ ابوالحسن‌ شش‌ پسر به‌ نامهای‌ ابومحمد حسن‌، ابومنصور فضل‌، عبدالله‌، ابوالقاسم‌ مُحسِّن‌، ابوالفتح‌ احمد، و ابوعبدالله‌ هارون‌ نسبت‌ داده‌اند (همانجا). وی‌ در جمادی‌الا´خرة‌ 352 درگذشت‌ (ابن‌خلّکان‌، ج‌3، ص‌376).آثار او عبارت‌ است‌ از: اللفظُ المحیطُ بنقضِ مالَفَظَ بِهِ اللقیط‌ ؛ النِیْروز و المِهرجان‌ ؛ الرسالة‌ فی‌ الفرق‌ بین‌ ابراهیم‌بن‌ المهدی‌ و اسحاق‌ الموصلی‌ فی‌ الغنا ؛ الفرق‌ و المعیار بین‌ الاَوْغاد و الاحرار ؛ کتاب‌ شهر رمضان‌ (کحاله‌، همانجا؛ د.اسلام‌ ، همانجا) و الرّد علی‌ الخَلیل‌ فی‌ العَروض‌ ، که‌ نقدِ روشِ خلیل‌بن‌ احمد در عروض‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا). از او اشعاری‌ نیز باقی‌ مانده‌ که‌ ابن‌خلّکان‌ (ج‌ 3، ص‌ 375) و ابوریحان‌ بیرونی‌ (1374 ش‌، ص‌ 254) نمونه‌هایی‌ از آنها را آورده‌اند.9) ابوعبدالله‌ هارون‌بن‌ علی‌ بن‌ هارون‌بن‌ علی‌بن‌ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور المنجم‌. وی‌ عمدتاً به‌ نجوم‌ اشتغال‌ داشته‌ است‌. به‌ نوشتة‌ قفطی‌ (ص‌ 461) در کار نجوم‌ و ساختن‌ آلات‌ آن‌ و نیز در احکام‌ نجوم‌ آزموده‌ بوده‌ و زیجی‌ هم‌ داشته‌ است‌. کندی‌ (ص‌57) سال‌ نگارش‌ زیج‌ او را حدود 250 گزارش‌ کرده‌ است‌ که‌ با توجه‌ به‌ زمان‌ تقریبی‌ زندگی‌ هارون‌ (قرن‌ چهارم‌) درست‌ به‌ نظر نمی‌رسد. در عین‌ حال‌ شخص‌ مورد نظر کندی‌، ابوعبدالله‌ هارون‌بن‌ علی‌بن‌ یحیی‌ (رجوع کنید به همین‌ مقاله‌، ذیل‌ شمارة‌ 4) نیز نمی‌تواند باشد، زیرا کتابی‌ نجومی‌ به‌ او منسوب‌ نشده‌ است‌. ابن‌ندیم‌ (همانجا) کتاب‌ دیگری‌ نیز به‌ نام‌ المختار فی‌ الاغانی‌ به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌. به‌ نوشتة‌ قفطی‌ (همانجا) ابوعبدالله‌ هارون‌بن‌ علی‌ در 376 درگذشته‌ است‌.منابع‌: ابن‌ابی‌ الصلت‌، کتاب‌ العمل‌ بالاصطرلاب‌ ، نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌3/ 6361؛ ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌التاریخ‌ ، بیروت‌ 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛ ابن‌اسفندیار، تاریخ‌ طبرستان‌ ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1320 ش‌ [ ؛ ابن‌تغری‌بردی‌، النجوم‌ الزاهرة‌ فی‌ ملوک‌ مصر و القاهرة‌ ، قاهره‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1383/ 1963 [ ؛ ابن‌خلّکان‌، وفیات‌ الاعیان‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1968ـ 1977؛ ابن‌طاووس‌، فرج‌ المهموم‌ فی‌ تاریخ‌ علماء النجوم‌ ، نجف‌ 1368؛ ابن‌ندیم‌، کتاب‌ الفهرست‌ ، ترجمه‌ و تحقیق‌ رضا تجدد، تهران‌ 1366 ش‌؛ علی‌بن‌ حسین‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، کتاب‌ الاغانی‌ ، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ احمد ابوریحان‌ بیرونی‌، الا´ثار الباقیة‌ عن‌القرون‌ الخالیة‌ ، چاپ‌ ادوارد زاخائو، لایپزیگ‌ 1923؛ همو، کتاب‌ التفهیم‌ لاوائل‌ صناعة‌التنجیم‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همائی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ همو، الجماهر فی‌ الجواهر ، چاپ‌ یوسف‌ الهادی‌، تهران‌ 1374 ش‌؛ همو، کتاب‌ القانون‌ المسعودی‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ همو، کتاب‌ تحدید نهایات‌ الاماکن‌ لتصحیح‌ مسافات‌ المساکن‌ ، ترجمة‌ احمد آرام‌، تهران‌ 1352 ش‌؛ محمدبن‌ طاهر ابوسلیمان‌ سجستانی‌، صوان‌الحکمة‌ و ثلاث‌ رسائل‌ ، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، تهران‌1974؛ دلیسی‌ اونز اولیری‌، انتقال‌ علوم‌ یونانی‌ به‌ عالم‌ اسلامی‌ ، ترجمة‌ احمد آرام‌، تهران‌ 1342 ش‌؛ مصطفی‌بن‌ عبدالله‌ حاجی‌خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ ، بیروت‌ 1410/1990؛ احمدبن‌ علی‌ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد ، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء ، ج‌ 13، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و علی‌ ابوزید، بیروت‌ 1403/1983؛ خیرالدین‌ زرکلی‌، الاعلام‌ ، بیروت‌ 1980؛ محمد پادشاه‌بن‌ غلام‌ محیی‌الدین‌ شاد، آنندراج‌: فرهنگ‌ جامع‌ فارسی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ یوسف‌ شوقی‌، رسالة‌ ابن‌المنجّم‌ فی‌الموسیقی‌ و کشف‌ رموز کتاب‌ الاغانی‌ : تحقیق‌ و شرح‌ و تعلیق‌، قاهره‌ 1976؛ شهمردان‌ رازی‌، روضة‌ المنجمین‌ ، چاپ‌ عکسی‌ از روی‌ نسخة‌خطی‌ کتابخانة‌ ملک‌، با مقدمه‌ و فهرست‌ها و اصطلاحات‌ نجومی‌ از جلیل‌ اخوان‌ زنجانی‌، تهران‌ 1368 ش‌؛ خلیل‌بن‌ ایبک‌ صفدی‌، کتاب‌ الوافی‌ بالوفیات‌ ، ج‌ 7، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، ج‌ 8 ، چاپ‌ محمد یوسف‌ نجم‌، ویسبادن‌ 1402/1982؛ قدری‌ حافظ‌ طوقان‌، تراث‌ العرب‌ العلمی‌ فی‌ الریاضیات‌ و الفلک‌ ، بیروت‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1963. [ ؛ کورکیس‌ عوّاد، «الاسطرلاب‌ و مااُلِّف‌ فیه‌ من‌ کتب‌ و رسائل‌ فی‌ العصور الاسلامیة‌»، سومر ، ج‌13، ش‌ 1 و 2 (1957)؛ علی‌بن‌ یوسف‌ قفطی‌، تاریخ‌ الحکماء قفطی‌ ، ترجمة‌ فارسی‌ از قرن‌ یازدهم‌ هجری‌، چاپ‌ بهین‌ دارایی‌، تهران‌ 1347 ش‌؛ عمررضا کحّاله‌، معجم‌المؤلفین‌ ، دمشق‌ 1957ـ1961، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ادوارد استوارت‌ کندی‌، پژوهشی‌ در زیجهای‌ دورة‌ اسلامی‌ ، ترجمة‌ محمد باقری‌، تهران‌ 1374 ش‌؛ احمدبن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌ المواعظ‌ والاعتبار بذکر الخطط‌ و الا´ثار ، المعروف‌ بالخطط‌ المقریزیة‌ ، بولاق‌ 1270، چاپ‌ افست‌ قاهره‌ ] بی‌تا. [ ؛ کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ‌ نجوم‌ اسلامی‌ ، ترجمة‌ احمد آرام‌، ] تهران‌ ? 1349 ش‌ [ ؛ رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، کتاب‌ فرهنگ‌ انجمن‌آرای‌ ناصری‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1288، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ یحیی‌بن‌ ابی‌منصور، الزیج‌ المأمونی‌ الممتحن‌ ، چاپ‌ عکسی‌ از روی‌ نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ اسکوریال‌، چاپ‌ فؤاد سزگین‌، فرانکفورت‌ 1406/1986؛Muh ¤ ammad b. Dja ¦ b ¦ â r A L-Batta ¦ n ¦ â , Batta ¦ n i ¦ sive Albatenii Opus astronomicum ..., Arabice , ed. C. A. Nallino, Rome 1899; Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937- 1942; Hartwig Derenborg, Les manuscrits arabes de L'Escurial , vol. II, Paris 1941; Dictionary of scientific biography , ed. Charles Coulston Gillipie, New York 1981, s.v. "Yah ¤ ya ¦ ibn Ab ¦ â Mans ¤ u ¦ r" (by J. Vernet); Encyclopaedia Iranica , s.v. "Banu ¦ Monajjem" (by D. Pingree); EI 1 , s.v. "yahya ¦ b. ـ Al ¦ â (by H. G. Former); EI 2 , s.v. "Munadjdjim", (by M. Fleischhammer); Poul Kunitzsch, The Arabs and the stars: texts and traditions on the fixed stars, and their influence in Medieval Europe , Northampton 1989; Ayd â n Say â l â , The observatory in Islam , Ankara 1960; Fuat sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967-.
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ علم ,
رده موضوعی
جلد 4
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده