بُنان حمّال ، عارف و زاهد قرنهای سوّم و چهارم. نام او ابوالحسن بُنانبنمحمدبن حَمدانبنسعید و لقبش حمّال است (سلمی، ص 291؛ ابنجوزی، 1412، ج 13، ص 273؛ خطیب بغدادی ، ج 7، ص 103). تاریخ تولد وی در منابع ذکر نشده است. با اینکه مولدش را در واسط * نوشتهاند (سلمی، همانجا؛ قشیری، ص 404؛ ابنجوزی، 1399، ج 2، ص 448)، در بغداد نشو و نما یافته است (ابنجوزی، 1399، همانجا)، و شاید به همین سبب، ابونعیم او را «بُنان بغدادی» معرفی کرده است (ج 10، ص 324).در وجه تسمیة او به حمّال، گویند: در سفر حج توشهای بر پشت داشت؛ پیرزنی به او گفت: «ای بنان تو حمّالی، زاد بر پشت میگیری و به خدا توکل نمیکنی.» پس بنان توشه را به دور افکند (ابنعماد، ج 2، ص 273؛ قشیری، ص 170).بنان با جنید و دیگر صوفیان بغداد مصاحبت داشت و ابوالحسین نوری (متوفی 295) را از شاگردان او دانستهاند (ذهبی، ج 14، ص 488؛ شعرانی، ج 1، ص 84؛ سلمی، همانجا). همچنین او را از محدثانی میدانند که از حسنبنمحمد زعفرانی (متوفی 260) و حسنبن عَرَفه (متوفی 257) حدیث روایت کرده است (ذهبی، همانجا؛ سیوطی، ج 1، ص 513؛ ابنجوزی، 1399، همانجا).بنان از بغداد به مصر رفت و جزو مشایخ تصوّف آنجا محسوب شد و سرانجام در 316 در همانجا وفات یافت (سیوطی، همانجا؛ جامی، ص 161)؛ او را در قُرافه به خاک سپردند (شعرانی، همانجا) و به جهت شأن و مقام والایش، بیشتر مردم در تشییع جنازهاش شرکت کردند (ابنعماد، ج 2، ص 271؛ سیوطی، همانجا).وی در زهد و عبادت مثل بوده (ابنعماد، همانجا؛ ابنجوزی، 1412، همانجا) و از آمران به معروف و ناهیان از منکر به شمار میآمده است (سلمی، همانجا؛ انصاری، ص 397). گویند که او احمد * بن طولون (متوفی 270) را به سبب منکری که انجام داده بود، نکوهش کرد. ابنطولون خشمگین شد و دستور داد تا بنان را در قفس شیر بیندازند. اما شیر او را میبویید و میلیسید. وقتی که وی را از قفس شیر بیرون آوردند، از او پرسیدند: در آن هنگام به تو رنجی رسید؟ گفت: رنجی نبود جز اندیشیدن در اختلاف علما در موضوع نجس یا پاک بودن آب دهان جانوران (ابونعیم، همانجا؛ ابنجوزی، 1412، ج 13، ص 274؛ ذهبی، ج 14، ص 489).از بنان سخنان پراکندهای به جای مانده است که طریقة او را در تصوف نشان میدهد؛ از جمله: وقتی از او پرسیدند: برترین حال صوفیه چیست؟ گفت: اطمینان به آنچه ] از روزی [ ضمانت شده است؛ به فرمانها ] ی الهی [ عمل کردن؛ رازداری و گسستن از دو جهان با پیوستن به حق تعالی (سلمی، ص 293ـ294؛ ابنعماد، ج 2، ص 272؛ انصاری، همانجا).منابع: ابنجوزی، صفةالصفوة ، چاپ محمود فاخوری و محمد روّاس قلعهجی، بیروت 1399/1979؛ همو، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابنعماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب ، بیروت 1399/ 1979؛ احمدبنعبدالله ابونعیم، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء ، بیروت 1387/1967؛ عبداللهبنمحمد انصاری، طبقات الصوفیة ، چاپ محمد سرور مولائی، تهران 1362 ش؛ عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی، تهران 1370 ش؛ احمدبنعلی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1417/1997؛ محمدبناحمد ذهبی، سیراعلام النبلاء ، ج 14، چاپ شعیب ارنؤوط و اکرم بوشیی، بیروت 1403/1983؛ محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة ، چاپ نورالدین شریبه، حلب 1406/1986؛ عبدالرحمانبنابیبکر سیوطی، حسنالمحاضرة فی تاریخ مصر والقاهرة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 1، ] قاهره [ 1387/1967؛ عبدالوهاببناحمد شعرانی، الطبقات الکبری ، مصر 1343/1925؛ عبدالکریمبنهوازن قشیری، الرسالة القشیریة ، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت 1408/1988.