حروفیه

معرف

پیروان فضل‌اللّه نعیمی‌استرآبادی و جنبشی سیاسی ـ اجتماعی با عناصری از تصوف، باطنیگری، آموزشهای اسماعیلیان و غالیان در اواخر سده هشتم
متن
حروفیه، پیروان فضل‌اللّه نعیمی‌استرآبادی و جنبشی سیاسی ـ اجتماعی با عناصری از تصوف، باطنیگری، آموزشهای اسماعیلیان و غالیان در اواخر سده هشتم. چون فضل‌اللّه برای حروف ویژگیهای اسرارآمیز قائل بود، به فضل‌اللّه حروفی* مشهور شد و پیروانش به حروفیه شهرت یافتند (کیا، ص 9). این مکتب در ایران و عثمانی و مصر پیروان فراوانی یافت (رجوع کنید به گولپینارلی، ص 36) ولی در خلال قرنها، پیروانش به اتهام داشتن عقاید بدعت‌آمیز، در این ممالک سرکوب و قتل‌عام شدند (رجوع کنید به ادامه مقاله).پس از قتل فضل‌اللّه به فرمان تیمور، بنابه وصیت فضل‌اللّه، هوادارانش در اطراف و اکناف پراکنده شدند و پنهانی به نشر افکار حروفیگری پرداختند (ابن‌حجر عسقلانی، ج 5، ص 46). یکی از پیروان او، به نام نسیم‌الدین یا نسیمی* شاعر، در 821 در حلب به ترویج این افکار پرداخت و طرفداران بسیار یافت، اما به فتوای علمای حلب، وی را با شکنجه بسیار کشتند (ابن‌حجر عسقلانی، ج5، ص46ـ47؛ سخاوی، ج6، ص173). در همین ایام، در زمان شاهرخ‌میرزا (حک : 807ـ850)، نیز چون پیروان حروفیه در ماوراءالنهر در میان برخی طوایف، مانند طایفه جغتایی، طرفدارانی یافتند، شاهرخ دستور داد آنان را از قلمروش بیرون کنند و چون بر این امر پافشاری کرد آنان هم در مقام کشتن او برآمدند (ابن‌حجر عسقلانی، ج 5، ص 47، پانویس 1؛ سخاوی، ج 6، ص 174). در سال 830، پس از نماز جمعه، در مسجد هرات یکی از مریدان فضل‌اللّه، به نام احمد لُر، کاردی در شکم شاهرخ فرو کرد، اما بعد یکی از نگهبانان، احمد لر را کشت و شاهرخ نیز درمان شد. بایسنغر میرزا، فرزند شاهرخ، به تفحص درباره کسانی پرداخت که به حجره احمدلر رفت‌وآمد می‌کردند. در این ماجرا خواجه عضدالدین، نواده دختری فضل‌اللّه، همراه با جمعی که متهم به دوستی با احمد لر بودند، کشته و سوزانده شدند. علاوه بر این، وقتی به بایسنغر میرزا خبر رسید که احمد لر گاهی ملازم قاسم انوار* بوده است، دستور داد تا قاسم انوار از خراسان برود و او به‌ناچار آنجا را ترک کرد (خوافی، ج 3، ص 1114؛ خواندمیر، ج 3، ص 615ـ617). از دیگر کسانی که در این ماجرا در معرض اتهام قرار گرفتند، صائن‌الدین علی ترکه اصفهانی بود. وی را نیز دستگیر کردند و نخست به کردستان و سپس به تبریز و گیلان و نطنز فرستادند تا سرانجام در 835 یا 836 درگذشت (آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 2، ص570ـ571؛ نیز رجوع کنید به ترکه اصفهانی*، خاندان). امیر نوراللّه (نوه فضل‌اللّه) و امیر غیاث‌الدین (مؤلف استوانامه) نیز بازداشت و پس از محاکمه طولانی آزاد شدند (گولپینارلی، ص30). در اصفهان در 834، حروفیان به رهبری شخصی به نام حاجی سرخ، قیام کردند و دو پسر عبدالصمد را، که از امرای شاهرخ بودند، کشتند ولی سرانجام شکست خوردند و خود کشته شدند (روملو، ج 1، ص 303ـ304). در قرن نهم نیز در آذربایجان، در زمان استیلای جهانشاه قراقوینلو*، حروفیان عقاید خود را آشکار می‌کردند و با شاه هم مراوده داشتند. این گروه را شخصی به نام یوسف، همراه با دختر فضل‌اللّه ملقب به «کلمة اللّه هی العلیا»، مادر خواجه عضدالدین، رهبری می‌کرد. تبلیغات آنان گویا جهانشاه را نیز به آنان متمایل کرده بود. اما سرانجام با فتوای علما، از جمله نجم‌الدین اسکویی (متوفی 879)، جهانشاه مجبور شد فرمان کشتن و سوزاندن این دو و پانصد تن از حروفیان را بدهد (ابن‌کربلائی، ج 1، ص 478ـ 480؛ آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 4، ص 1217، پانویس؛ تربیت، ص 388).در همین قرن یکی از خلفای فضل‌اللّه، ملقب به علیّالاعلی، به شام و آناطولی سفر کرد و به تبلیغ عقاید حروفیه پرداخت (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه؛ قس گولپینارلی، ص 31ـ32، که در سفر او به آناطولی تردید دارد). وی سرانجام به قِرشهر آناطولی رفت و در خانقاه حاجی بکتاش ولی* مقیم شد و پس از مدتی توجه ساکنان خانقاه را به خود جلب کرد و نهانی به تعلیم کتاب جاودان‌نامه اثر فضل‌اللّه پرداخت. وی برای اینکه رموز و حقایق کتاب جاودان‌نامه فهم شود، کتابی به نام مفتاح‌الحیات تألیف کرد. او مدعی بود که این تعالیم اسرار و رازهای حاجی بکتاش است. گفته می‌شود که به‌ تدریج از همین راه بود که تعالیم حروفیه، به جای تعالیم بکتاشیه*، ترویج شد و بدین‌ترتیب حروفیان برای در امان ماندن از تعدیات مخالفان، خود را بکتاشی وانمود کردند. اما با همه احتیاطی که می‌کردند، بارها در آن خطه گرفتار عقابهای شدید شدند (براون، ج 3، ص660؛ تربیت، ص 387؛ د.ا.د.ترک، همانجا). از جمله در زمان سلطان محمد فاتح این عده سعی داشتند از یک‌سو در بین سپاه ینی‌چری طرفدار جمع کنند و از سوی دیگر پادشاه را تحت‌تأثیر قرار دهند؛ حتی یکی از حروفیه نزد سلطان رفت و پاره‌ای از تعالیم خود را برای او اظهار کرد تا آنکه سلطان به او متمایل شد و او را با پیروانش در قصر پناه داد. این امر موجب رنجش وزیر وی، محمودپاشا، شد. وی این مطلب را با فخرالدین عجمی (متوفی 865)، از شاگردان میرسید شریف جرجانی، در میان گذاشت. سرانجام، به کمک عجمی، همه حروفیه دستگیر و به فتوای او واجب‌القتل شدند. سلطان هم ناچار سکوت کرد و در نتیجه، همه حروفیه در مصلای شهر سوزانده شدند (طاشکوپری‌زاده، ص 38ـ39؛ د.ا.د.ترک، همانجا). در دوره سلیمان قانونی نیز حروفیان را از قلمرو عثمانیان تبعید کردند (گولپینارلی، ص 33؛ د.ا.د.ترک، همانجا). با این حال، حروفیان در سده‌های دهم و یازدهم به نفوذ خود در جامعه عثمانی ادامه دادند؛ البته فرمانهایی نیز برای تعقیب و دستگیری و اعدام حروفیان در مناطق گوناگون آناطولی و روم‌ایلی صادر می‌شد. مثلاً در 980 فرمانی صادر شد که به موجب آن شماری از حروفیان در روم‌ایلی دستگیر و دو تن از آنان کشته شدند (گولپینارلی، ص 32، 36ـ37؛ د.ا.د.ترک، همانجا).در 1240، در زمان سلطان محمود، نیز بسیاری از حروفیان و بکتاشیان کشته شدند و خانقاههای حروفی ـ بکتاشی را ویران و اموالشان را به نقشبندیان واگذار کردند. از آن پس، بسیاری از مشایخ آنان که جان سالم به در برده بودند در سلک درویشان نقشبندیه، قادریه، رفاعیه و سعدیه درآمدند و در این خانقاهها، با حزم و احتیاط، محرمانه به نشر عقاید خود پرداختند (براون، ج 3، ص660ـ661). حروفیان بر فرهنگ و هنر و اوضاع اجتماعی و سیاسی عثمانیان تأثیر عمیقی گذاشتند و به‌ویژه در بین مردم سرزمینهای بالکان، که تازه مسلمان شده بودند، طرفدارانی یافتند. برخی دولتمردان و شاعران عثمانی از این نهضت تأثیر گرفتند، از جمله شاعرانی چون ساری عبداللّه چلبی، تمنایی و محیی‌الدین ابدال و شاعر و مورخ علی مصطفی‌افندی گلیبولیلی (د.ا.د.ترک، همانجا). در ایران نیز کشتار حروفیه این مکتب را به‌کلی نابود نکرد، بلکه در لرستان و غرب ایران، با تغییر شکلی در اصول عقاید، در فرقه نقطویه* و اهلِ حق* به حیات خود ادامه داد (خیاوی، ص 239ـ243؛ نیز رجوع کنید به پسیخانی*، محمود).شخصیتهای حروفی و آثارشان. 1) کلمة اللّه هی‌العلیا، دختر فضل‌اللّه، که اشعار عرفانی می‌سرود (رجوع کنید به حشری‌تبریزی، ص 74) و برطبق وصیت‌نامه فضل‌اللّه، جانشین وی دانسته شده است (سید اسحاق، ص 23؛ کیا، ص 10، پانویس 2). حشری‌تبریزی در روضه‌اطهار (همانجا) وی را همسر یکی از مجذوبان، به نام پیر ترابی، دانسته است (نیز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 4، ص 1217).2) امیرسیدعلی، ملقب به علی‌العالی‌الاعلی یا علیّ الاعلی (متوفی 822)، شاگرد و مهم‌ترین خلیفه فضل‌اللّه، که در نوزده سالگی در اصفهان با فضل‌اللّه ملاقات کرد و جاودان‌نامه او را به نظم درآورد. او منظومه‌ای نیز به ‌نام قیامت‌نامه به فارسی دارد که در آن ماجرای قتل فضل‌اللّه را وصف کرده است (گولپینارلی، ص 3ـ4، 28؛ تربیت، ص 387). گفته شده است که وی عقاید حروفیه را در قلمرو عثمانیان منتشر ساخت (براون، ج 3، ص660؛ قس گولپینارلی، ص 32، که میرشریف و نسیمی را در گسترش حروفیه در این قلمرو مؤثر دانسته است).3) میرشریف (متوفی 1059)، از خلفای فضل‌اللّه و مؤلف کتابی به فارسی به نام بیان‌الواقع، که در آن اسامی خلفای فضل‌اللّه را یاد کرده است (رجوع کنید به کیا، ص300، پانویس 1؛ گولپینارلی، ص 16). نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانه ملی ملک موجود است (رجوع کنید به افشار و دانش‌پژوه، ج 7، ص 438). از دیگر آثار او حج‌نامه، محشرنامه، اسم و مسمی است (گولپینارلی، ص 28).4) حمزه (متوفی 1033)، که با چند واسطه خلیفه میرفاضلی بوده و میرفاضلی خود خلیفه علی‌الاعلی بوده است. وی بر جاودان‌نامه شرحهایی به صورت حاشیه نوشته است. خلیفه حمزه، محمد اشقورت دده، نیز آثار مهمی درباره عقاید حروفیه دارد که از جمله آنها صلات‌نامه است (همان، ص 16ـ17؛ د.ا.د.ترک، همانجا).5) رفیعی*، شاعر ترک، از شاگردان و خلفای نسیمی (گولپینارلی، ص 28، 32).6) عزالدین عبدالمجیدبن فرشته‌اوغلی، از حروفیان قرن نهم، که آخرت‌نامه و عشق‌نامه را نوشت و خواب‌نامه فضل‌اللّه را به ترکی ترجمه کرد (گولپینارلی، همانجاها). عشق‌نامه را جاودان یا جاودان صغیر نیز نامیده‌اند (همان، ص 14). در 1288 بکتاشیها این کتاب را چاپ کردند (براون، ج 3، ص 517). وی کتاب دیگرش، هدایت‌نامه، را تحت‌تأثیر محبت‌نامه فضل‌اللّه تألیف کرد (گولپینارلی، ص 15).7) امیر غیاث‌الدین محمدبن حسین‌بن محمد خراسانی استرآبادی، خواهرزاده علی‌الاعلی، که احتمالاً از خلفای او بوده است. او مثنوی فارسی استوانامه را در 836 در اصفهان نوشت. موضوع مثنوی استوانامه، رفتن اسکندر به طلب آب حیات است (همان، ص 17؛ براون، ج 3، ص520؛ دانش‌پژوه، ج 1، ص 562). یک نسخه از این کتاب در کتابخانه ملی ملک وجود دارد (رجوع کنید به افشار و دانش‌پژوه، ج 2، ص 23).8) کمال هاشمی، یا کمال‌الدین هاشمی/ هاشمیه، احتمالا همان کسی است که دست‌ نوشته‌های جاودان‌نامه را بازنویسی و تدوین کرده است (گولپینارلی، ص 18؛ قس کیا، ص 302).9) امیرسید اسحاق، خلیفه دیگر فضل‌اللّه و همشهری او، آثاری مانند اشارت‌نامه، تراب‌نامه و خواب‌نامه دارد (گولپینارلی، ص 28). محرمنامه، از دیگر آثار وی، در 1327/ 1909 در لیدن چاپ شد. در کتاب محرمنامه بسیاری از اصول عقاید حروفیان تشریح شده‌است (کیا، ص 37؛ برای دیگر شخصیتهای علمی و ادبی در قلمرو عثمانی که از حروفیه متأثر بوده‌اند رجوع کنید به گولپینارلی، ص 31ـ37).حروفیان برای فهمیدن کتابهای فضل‌اللّه، واژه‌نامه‌ای از واژه‌های گرگانیِ آثار او درست کرده بودند که زمان تألیف و مؤلف آنها معلوم نیست. یکی از این کتابها لغت استرآبادی نام دارد (کیا، ص 38). صادق کیا نیز در کتاب خود (ص 48ـ209) واژه‌های گرگانی را که در برخی رسایل حروفیه آمده، گردآورده و معنای آنها را نوشته است. گفتنی است که فضل اللّه و پیروان او، به جای پاره‌ای از واژه‌های فارسی یا عربی، گاهی یک یا چند حرف از آنها را می‌نوشتند و برای بازشناختن آنها از واژه‌های درست و کامل، بر روی آنها مد یا خطی می‌کشیدند. این کوتاه‌نویسی، که به چند صورت نوشته می‌شود، گاه خواندن نوشته‌های حروفیان را دشوارتر می‌کند؛ ازاین‌رو، آنان جزوه‌ای در این باره به نام مفتاح حروف جاودان یا مفتاح کتب حروفیان یا مفتاح‌الحیات نوشته‌اند (همان، ص 39، برای نمونه‌هایی از این نشانه‌ها رجوع کنید به گولپینارلی، ص 143ـ144).مخالفان حروفیه نیز ردیه‌هایی نوشته‌اند، از جمله اسحاق‌افندی در 1288 کشف‌الاسرار و دفع‌الاشرار را به ترکی نوشت. این ردیه در 1291 چاپ شد (براون، ج 3، ص 659؛ برای فهرست تحقیقات مختلف درباره آثار آنها رجوع کنید به د.ا.د.ترک، همانجا).اقوال و آرای حروفیه. حروفیه برای کلمه و حروف و اصوات با استفاده از حساب جمل خواص عجیبی قائل‌اند و برخی آیات و معارف دینی را از همین راه تأویل و تفسیر می‌کنند، از جمله می‌گویند گزاره دستِ قدرتِ حق در همه اشیا وجود دارد، به این معنا نیست که خداوند دست دارد؛ خداوند از داشتن دست و پا منزه است، اما راز این کلمات از طریق حساب جمل به دست می‌آید: «ید» به حروف ابجد 14 و یدَین 28 می‌شود؛ پس با همین 28 حرف، که در کلام عرب متداول است، حقْ دستِ قدرتِ خود را در همه اشیا نهاد (رجوع کنید به اسکندرنامه، ص 111). به نظر آنان کلمات وسیله خلق عالم هستند. بنابراین، واژه‌هایی که برای نامیدن اشیا به کار می‌بریم، کلماتی اعتباری برای نامیدن اشیا نیستند، بلکه کلام حق و ماهیت خود اشیا هستند، پس اسماء عین مسمی خواهند بود و 32 حرف الفبای فارسی نیز اجزای همه اسماء را تشکیل داده‌اند. انسان با شناختن همین اسماء، که عین مسمی هستند، به معلمی فرشتگان و جانشینی حق نایل شده است (رجوع کنید به همان، ص 114ـ115). از نظر آنان، بعضی از این 32 حرف در هریک از کتابهای آسمانی مذکور است؛ در تورات 22 حرف، در انجیل 24 و در قرآن 28 حرف (رجوع کنید به هدایتنامه، ص 2). اما از 28 حرفی که در قرآن هست، چهارده حرف (حروف مقطعه) شرافت دارد. این چهارده حرف امّالکتاب و آیات محکمات است. از تلفظ این چهارده حرف، سه حرف دیگر (ف، د، و) نیز ظاهر می‌شود و یازده حرف دیگر نیز از همان چهارده حرف به دست می‌آید، که تعبیر «اُخَرُ متشابهات» ناظر به همین نکته است (همان، ص 3ـ4). آن چهار حرفی که در قرآن نیامده است (پ، چ، ژ، گ)، با همین شکل ده حرف (پی، چیم، ژی، گاف) خواهند بود و عَشَره کامله که در قرآن هست به این حروف اشاره دارد، زیرا صورتاً چهار حرف و لفظاً ده حرف و مجموعاً چهارده حرف می‌شود (همان، ص 4ـ5).همچنین از متون حروفیه استنباط می‌شود که به نظر حروفیه جهان جاودانی است و پیوسته تجدید می‌شود. این تجدید حیات سه مرحله دارد: نبوت، امامت و الوهیت. حضرت خاتم‌الانبیاء صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم هم صاحب نبوت بود و هم صاحب ولایت، و نبوت به وجود او ختم می‌شود و حضرت علی علیه‌السلام صاحب ولایت و مظهر الوهیت بود و ولایت به وجود او ختم می‌شود؛ ازاین‌رو، مقام جانشینی او فقط مظهری از الوهیت است و اولین وصی و قائم مقام او پس از فضل‌اللّه، دخترش کلمةاللّه هی العلیا است (سید اسحاق، ص 22ـ23؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). از عقاید دیگر آنها این است که هیچ حقیقتی بی‌صورت نیست و نخواهد بود. دلیل قطعی آنان بر اثبات این امر این است که حق در قیامت به صورتی که بخواهد مرئی خواهد شد و اهل بینش به لقای او مشرّف خواهند شد. حق در این عالم هم به صورتهای گوناگون متجلی می‌شود، اما به ‌رغم تجلیِ حق در کثرات اسماء، وحدت ذات حق باقی است (نهایت‌نامه، ص 63). پس، مانند طرفداران وحدت وجود، به نظر حروفیه خداوند در همه اشیا ظهور دارد، اما کامل‌ترین ظهور حق در انسان است. خدا روح خود را به صورت کلمه در مریم دمید و عیسی علیه‌السلام پدید آمد و آن امانت هم که خدا به انسان داده، نطق یا قدرت بر ادای کلمه بوده است. به واسطه همین نطق، انسان آیینه وجه الهی و هیکل رحمانی و مسجود فرشتگان است (رجوع کنید به اسکندرنامه، ص100ـ 107). صفت نطق، مظهرِ اللّه است و مرگ به این حقیقت راه ندارد. پس کلمه، سرچشمه حیات باقی خواهد بود؛ ازاین‌رو عیسی نیز، که کلام و نطق حق است، زندگی جاوید دارد (همان، ص 104).درباره حروفیان و بنیان‌گذار مکتب آنان گزارشهای ضد و نقیضی به چشم می‌خورد که تمیز درست را از نادرست دشوار می‌کند. مثلاً در پاره‌ای منابع، از تقید سخت آنان به اعتقادات و مبانی اسلام سخن رفته و در پاره‌ای دیگر به انکار اعتقادات دینی و عدم تقید آنان اشاره شده است. از جمله منابع دسته اول، خوابنامه اثر نصراللّه‌بن حسن نافجی، شاگرد فضل‌اللّه، است، زیرا نصراللّه مدت درازی با فضل‌اللّه به ‌سر برد و زندگی زاهدانه او و یارانش را در این کتاب ترسیم کرد (دانش‌پژوه، ج 1، ص 562؛ نیز رجوع کنید به ریتر، ص 20، 25).وی می‌نویسد که در سراسر خراسان و عراق و آذربایجان و شروان ایشان را حلال‌خور و راستگو می‌خواندند. آنان روزها به روزه و شبها به عبادت بیدار بودند و در رعایت احکام، اهتمامی بلیغ می‌ورزیدند و به‌حدی تسلیم قضای الهی بودند که هیچ مصیبت و بلایی نمی‌توانست آنان را پریشان کند (نافجی، ص 15ـ27). اما از سوی دیگر آنان متهم‌اند که محرّمات را مباح دانسته و واجبات را ترک گفته‌اند (رجوع کنید به سخاوی، ج 6، ص 174). همچنین متهم‌اند که فضل‌اللّه را به عنوان ظهور ذات حق می‌پذیرند و آثارش را، مانند جاودان‌نامه، محبت‌نامه و عرش‌نامه، الهی می‌شمرند و در عبادات اسلامی تغییراتی داده‌اند، مثلاً در اذان و اقامه اشهد ان لااله الا فضل‌اللّه می‌گویند و هنگام وضو اشعاری به فارسی می‌خوانند که درباره معتقدات حروفیه است و حج را در النجق، محل قتل فضل‌اللّه، برپا می‌دارند (ریتر، ص10؛ گولپینارلی، ص 29). گفته می‌شود که آنچه از ایشان در موافقت با احکام و سنن اسلامی نقل شده، ناشی از تقیه* بوده است (گولپینارلی، ص 27).باتوجه به زندگی فضل‌اللّه و آثار او به نظر می‌رسد که همه این موارد را نمی‌توان به تقیه حمل کرد، اما اعتقاد به اینکه حروفیان در مورد اعتقادات و مبادی دینی اختلاف‌نظر داشتند (برای نمونه رجوع کنید به ریتر، ص70ـ74؛ گولپینارلی، ص 26ـ27) یا اینکه حروفیه در طی تاریخ خود دچار تغییر و تحولاتی شده و در یک دوره، به‌خصوص پس از مرگ فضل‌اللّه و دو خلیفه‌اش علی‌الاعلی و نسیمی، مطالب خلاف اعتقادات اسلامی در آنها راه یافته است، می‌تواند منطقی‌تر باشد. البته اصطلاحات و زبانی که حروفیه برای بیان مقاصد خود به‌کار می‌بردند و اعتقاد به وحدت وجود نیز از جمله عواملی است که افراد را در فهم مقاصد آنها دچار مشکل می‌کند و گاه موجب می‌گردد حروفیه را متهم به انکار خدا یا اعتقاد به خدایی فضل‌اللّه حروفی کنند.حروفیان و تشیع. تأثیرات تشیع در حروفیه را در نقل احادیث شیعه، قبول برخی معتقدات شیعه، و ستایشِ امامان شیعی می‌توان یافت. با این همه، مخالفتهایی با اسلام و پاره‌ای از معتقدات خاص شیعه را نیز به آنان نسبت داده‌اند، از جمله اینکه آنان فضل‌اللّه حروفی را مهدی می‌دانستند (رجوع کنید به کیا، ص 312؛ گولپینارلی، ص 22ـ23). در میان علمای شیعه، امینی (ص 79ـ80، 98ـ99) شرح حال ستایش‌آمیزی درباره فضل‌اللّه حروفی و نسیمی نوشته و آن دو را جامع علوم عقلی و نقلی و از سادات صحیح‌النسب و شهدای عالی‌قدر شیعه دانسته است. آقابزرگ طهرانی (ج 5، ص 77) نیز از فضل‌اللّه حروفی با عنوان شهید یاد کرده است. میرزامحمدعلی مدرس‌تبریزی (ج 6، ص 218ـ 220) فضل‌اللّه را حکیم، عارف و دارای علوم ظاهری و باطنی و صاحب کرامات معرفی کرده است که به فتوایِ جهالِ متلبس به لباسِ اهلِ علم کشته شد. وی (ج 6، ص 174) نسیمی را هم عارف، عالم، محدّث، شاعر و پیرو اصول طریقتِ «سیدشاه فضل نعیمی» معرفی کرده است.نیز رجوع کنید به فضل‌اللّه حروفی*منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابن‌حجر عسقلانی، إنباء الغمر بأبناءالعمر، حیدرآباد، دکن 1387ـ1396/ 1967ـ1976؛ ابن‌کربلائی، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، چاپ جعفر سلطان‌القرائی، تهران 1344ـ1349ش؛ اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، 1327/1909، چاپ افست تهران 1360ش؛ ایرج افشار و محمدتقی دانش‌پژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک، تهران 1352ش ـ ؛ عبدالحسین امینی، شهداء الفضیلة، قم 1352ش؛ ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج 3: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی‌اصغر حکمت، تهران 1357ش؛ محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان، تهران 1314ش؛ محمدامین حشری‌تبریزی، روضه اطهار: مزارات متبرکه و محلات قدیمی تبریز و توابع، چاپ عزیز دولت‌آبادی، تبریز 1371ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران 1386ش؛ خواندمیر؛ روشن خیاوی، حروفیه: تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید، تهران 1379ش؛ محمدتقی دانش‌پژوه، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج 1، تهران 1348ش؛ حسن روملو، احسن‌التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1384ش؛ هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ترجمه حشمت مؤید، ]بی‌جا، بی‌تا.[؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، قاهره: دارالکتاب‌الاسلامی، ]بی‌تا.[؛ سیداسحاق، محرم‌نامه، در مجموعه رسائل حروفیه، همان؛ احمدبن مصطفی طاشکوپری‌زاده، الشقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، بیروت 1395/1975؛ محمد صادق‌کیا، واژه‌نامه گرگانی، تهران 1330ش؛ عبدالباقی گولپینارلی، فهرست متون حروفیه، ترجمه ه. سبحانی، تهران 1374ش؛ محمدعلی مدرس‌تبریزی، ریحانةالادب، تهران 1369ش؛ نصراللّه‌ بن حسن نافجی، خوابنامه، در ]مجموعه نسخ خطی فارسی کتابخانه واتیکان، ف 1059[ ؛ نهایت‌نامه، در مجموعه رسائل حروفیه، همان؛ هدایتنامه، در همان؛EI2, s.v. "Hurufiyya" (by A. Bausani); TDVI(A, s.v. "Hurufilik" (by Husamettin Aksu).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 13
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده