دموکرات آذربایجان، فرقه، تشکل سیاسی در آذربایجان که زمینهساز برپایی دولت یکسالۀ پیشهوری* در تبریز بود.1) زمینههای شکلگیری. فرقۀ دموکرات آذربایجان پس از ورود نیروهای متفقین به ایران در شهریور 1320 و اشغال مناطق شمالی ایران، بهویژه آذربایجان، به دست ارتش سرخ تشکیل شد. مهمترین عوامل زمینهساز پیدایش این تشکل از این قرار است:الف) ورشکستگی اقتصادی، شیوع قحطی، ناامنی و نابسامانی ناشی از ادامۀ جنگ جهانی دوم (1318ـ1324ش/1939ـ1945) و ازمیانرفتن اقتدار حکومت مرکزی که به نارضایتیها دامن زد و موجب شورش در روستاها ازجمله در شیشوان در مراغه و آلان براغوش در سراب شد (← قهرمانیان، ص45ـ60؛ ترلان، ص218 به بعد؛ چشمآذر، ص18ـ19).گفته میشود بیشتر اعضای نظامی فرقۀ دموکرات از میان همین گروههای شورشی بودند (← کامیاروند، ص24).ب) انبوه کارجویان ایرانی و بهویژه آذربایجانیها که در دهههای واپسین سدۀ سیزدهم/ نوزدهم و اوایل سدۀ چهاردهم/ بیستم به روسیه و بخش مسلماننشین قفقاز جنوبی مهاجرت کرده بودند، در آستانۀ جنگ جهانی دوم، بهویژه در 1316ش به ایران کوچانده شدند (← دانشییان، ص90ـ94؛ اتابکی، ص103؛ صباحی، ص28ـ29). این مهاجران که با زبان و فرهنگ روسی آشنا بودند، آمادگی بیشتری برای همکاری با مقامات شوروی داشتند. ازاینرو، بیشتر آنان پس از تشکیل سازمان ایالتی حزب توده به آن پیوستند؛ چنانکه، بهگزارش یکی از سران حزب توده که در آستانۀ تأسیس فرقۀ دموکرات از تبریز بازدید کرده بود، اعضای آن حزب را در تبریز مهاجران تشکیل میدادند (ملکی، ص335ـ336). نفوذ مهاجران در سازمان ایالتی حزب توده آنقدر زیاد بود که تشکیلات سازمان را با بیش از شصت هزار عضو در 21 شهریور 1324، یعنی یک هفته پس از تشکیل فرقۀ دموکرات، به آن ملحق کردند (آذربایجان، دورۀ2، ش 5، 26 شهریور 1324، ص2؛ چشمآذر، ص53). درواقع، اگر سازمان ایالتی حزب توده به فرقه نپیوسته بود، حتی نمیشد نام حزب به روی آن گذاشت. کشمکشهای موجود میان مهاجران و بومیان در سازمان ایالتی مذکور به فرقه هم انتقال یافت و پیوند آنان با جمهوری آذربایجان شوروی بیگمان در خطمشی فرقه تأثیر نهاد (← خامهای، ص394ـ396، 415).ج) آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت تبعیدیان به وطنشان و تشکیل سازمانها و احزاب سیاسی با استفاده از فضای باز سیاسی در اوایل دهۀ 1320ش از دیگر عوامل زمینهساز بود. چنانکه بیشتر اعضای سازمانهایی چون آذربایجانْ جمعیتی (جمعیت آذربایجان، اواخر مهر یا اوایل آبان 1320)، آذربایجانْ زحمتکِشلَر تشکیلاتی (تشکیلات زحمتکشان آذربایجان، دی 1320)، کمیتۀ ایالتی حزب تودۀ ایران (1321ش)، آذربایجانْ آنتیفاشیست جمعیتی (جمعیت ضدفاشیست آذربایجان، تابستان 1321)، دموکراسیا طرفدارلاری مرکزی (مرکز طرفداران دموکراسی، تابستان 1322)، آذربایجان فَعَلَه همکارلار اتفاقینین ایالت شوراسی (شورای متحدۀ ایالتی اتحادیههای کارگری و زحمتکشان آذربایجان، مرداد 1323) بعدها به فرقۀ دموکرات آذربایجان پیوستند (← دانشییان، ص103؛ چشمآذر، ص18ـ25؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص264ـ265). در میان این تشکلها تأسیس جمعیت آذربایجان را به اعتباری میتوان نخستین گام بهسوی تشکیل فرقه بهشمار آورد. بنیانگذاران این جمعیت چون علی شبستری، هلال ناصری چاوشی و رحیمی بعدها به فرقۀ دموکرات پیوستند (← وکیلوف، 1989، ص11؛ چشمآذر، ص18). در 1320ش، روزنامۀ آذربایجان که ناشر افکار جمعیت بود، با مدیریت علی شبستری منتشر شد. این روزنامه گذشته از درج مطلب و اشعاری به زبان ترکی، مقالاتی هم دربارة زبان و ادبیات و تاریخ آذربایجان و نیز در دفاع از انجمنهای ایالتی و ولایتی منتشر میکرد. جمعیت آذربایجان و ترجمان آن در 1321ش توقیف و منحل شدند (گذشته، چراغ راه آینده است؛ چشمآذر، همانجاها). گفتنی است که همین روزنامه در 14 شهریور 1324 به ناشر افکار فرقۀ دموکرات تبدیل شد (شهریورین اون اِیکیسی، ص10ـ11). افزون بر آذربایجان، روزنامههای خاور نو و ستاره آذربایجان (دو زبانی)، روزنام یوموروق (مشت، ناشر افکار کمیته ضدفاشیست تبریز)، ادبیات صحیفهسی (صفحه ادبیات)، وطن یولوندا (در راه وطن)، قیزیل عسکر (سرباز سرخ) در تبریز و ارومیه به زبان ترکی و چهارده روزنامه به زبان فارسی انتشار مییافت (اتابکی، ص101، 249). دو روزنامۀ وطن یولوندا و قیزیل عسکر را فرماندهی ارتش شوروی در ایران منتشر میکرد. سردبیران و اعضای هیئت تحریریۀ وطن یولوندا که همزمان با تخلیۀ آذربایجان از ارتش شوروی منتشر میشد، از نویسندگان و شعرای آذربایجان شوروی بودند و آثار شعرا و نویسندگان آذربایجان ایران نیز در آن بهچاپ میرسید. مطالب و اخبار تبلیغاتی مندرج در این روزنامه و شمارگان پانزده هزار نسخهای و برخورداری از امکانات وسیع، از جمله شبکۀ پخش سراسری (← وکیلوف، 1991، ص45ـ48، 78؛ قیزیل صحیفهلر، ص193؛ د.آ، ج2، ص468)، در زمینهسازی برای پدیدآمدن فرقۀ دموکرات و توسعۀ آنها بیتأثیر نبود. همچنین تشکیل انجمن ادبی شاعرلَر مجلسی (مجلس شعرا) در اواسط دی 1323 در تبریز که حدود شصت تن از شاعران آذربایجان ایران ازجمله میرمهدی اعتماد، بیریا و فطرت در آن فعالیت داشتند، سهم بارزی در جهتدهی به شعر و ادبیات ترکی آذربایجانی در ایران داشت. این انجمن در آستانۀ عقبنشینی ارتش سرخ، در نیمۀ اول بهمن 1324، جای خود را به آذربایجانْ شاعر و ادیبلَر جمعیتی (انجمن شاعران و ادیبان آذربایجان) داد (← وکیلوف، 1991، ص79ـ83؛ د.آ، ج10، ص455). انجمن فرهنگی ایران و شوروی، و نیز سایر انجمنها و گروههای هنری وابسته به آن نیز که در آستانۀ تشکیل فرقۀ دموکرات تأسیس شده بودند، بیگمان در فراهمکردن اوضاع مناسب برای تشکیل فرقه مؤثر بودهاند (← وکیلوف، 1991، ص84ـ114؛ همو، 1989، ص6ـ17).د) سیاست تمرکزگرایی حکومت مرکزی و سلب حقوق اولیۀ اقوام مختلف ایرانی و رفتار نژادباورانه و توهینآمیز برخی از کارگزاران و کارمندان اعزامی از مرکز به ایالات و ولایات، واکنشهایی را در آن مناطق، بهویژه در آذربایجان که سنگر نهضت مشروطه بهشمار میآمد، برمیانگیخت (ملکی، مقدمۀ کاتوزیان، ص38ـ39؛ موسوی، ص302ـ303؛ برای آگاهی از نحوۀ رفتار کارگزاران دولت در آذربایجان ← ناطق، ص9ـ15).ه) علاوه بر عوامل داخلی، نباید اوضاع و احوال مراحل پایانی جنگ جهانی دوم و مناسبات قدرتهای بزرگ را در صحنۀ بینالمللی که به دوران جنگ سرد منتهی شد، از نظر دور داشت؛ چنانکه شوروی به اتکای عوامل و امکانات و بهویژه حضور نیروهایش در ایران، از احزاب و سازمانهای سیاسی گوناگون چپ ایران، ازجمله فرقۀ دموکرات آذربایجان، برای نیل به مقاصد توسعهطلبانهاش بهرهبرداری کرد (← ادامة مقاله).منابع: تورجاتابکی، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمۀ محمدکریم اشراق، تهران 1376ش؛ هاشم ترلان، آجیلی شیرینلی خاطرهلر (جزوۀ تکثیرشده)؛ انور خامهای، خاطرات سیاسی، تهران 1372ش؛ غلامیحیی دانشییان، خشم و هیاهوی یک زندگی: زندگی و خاطرات غلام یحیی دانشییان از فرقۀ دموکرات آذربایجان و حزب تودۀ ایران، نوشتۀ علی مرادی مراغهای، تهران 1388ش؛ شهریورین اون اِیکی سی، آذربایجان دموکرات فرقهسینین بیرینجی ایل دونومی مناسبتیله، تبریز: گونش، 1325ش؛ گنجعلی صباحی، اتن گونلریم، تهران 1372ش؛ صفر قهرمانیان، سی و دو سال مقاومت در زندانهای شاه: خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان) در گفتگو با علیاشرف درویشیان، تهران 1378ش؛ قیزیل صحیفه لر (آذربایجان خلقینین ملی آزادلیق یولوندا مبارزه سی تاریخیندن)، تبریز: علمیه مطبعهسی، 1324ش؛ ع. کامیاروند، «پیدایش فرقۀ دموکرات آذربایجان»، در صفر قهرمانیان، همان منبع؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ویراستار بیژن نیکبین، تهران: نیلوفر، 1362ش؛ خلیل ملکی، خاطرات سیاسی خلیل ملکی، تهران 1368ش؛ تقی موسوی، «گفتگویی با میرتقی موسوی از سران فرقۀ دمکرات آذربایجان»، در گوشههائی از تاریخ آذربایجان و گفتگویی با یکی از سران فرقه دمکرات، بهکوشش حسین یحیایی، ]بیجا[: زاگرس، ]بیتا.[؛ ناصح ناطق، کتاب مستوفی و آذربایجان، تهران 1349ش؛Āzarbāyjān Sāvet ensiklopediyās, Baku 1976-1987; M.M. Çeşmāzar, Āzarbāyjān Demokrāt Pārtiyasnn yārānmās va fa-āliyyati (in Cyrillic), Baku 1986; J. M. Vakilov, Āzarbāyjān respublikās va İrān: 40-j illar (madani alāqalar) (in Cyrillic), Baku 1991; idem, "1920-46 illarda Āzarbāyjān ssr-in Sāvet-İrān madani alāqalarinda (teātr sanati ṣāhasinda) iştirāk", in Janubi Āzarbāyjān tārikhi masalalari (in Cyrillic), ed. Ş .A. Tāğıyevā, Baku 1989.2) تشکیل فرقه. سیدجعفر پیشهوری*، سیاستمدار و روزنامهنگار قدیمی که روزنامۀ آژیر را منتشر میکرد، پس از سرخوردگی سیاسی بهسبب اختلاف نظرش با حزب توده و نیز بهسبب مخالفت عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی با اعتبار نامهاش در مجلس، پس از ملاقاتی با میرجعفر باقروف (دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی)، طرح ایجاد فرقۀ دموکرات آذربایجان را بنا نهاد (← کیانوری، ص115ـ 116؛ آوانسیان، ص177ـ178؛ ملازاده، ص20). باقروف، با همفکری کسانی چون حیدر حسیناف، صمد ورغون و میرزا ابراهیماف، جریان قومگرایی تندرویی را برای الحاق آذربایجان ایران به شوروی دنبال میکرد. آنان آذربایجان را ایالت واحدی میدانستند که به دو بخش آذربایجان جنوبی و شمالی یا «آزادشده» تجزیه شده بود، و معتقد بودند که باید این بیعدالتی را جبران کرد (طبری، ص194؛ اسکندری، ص127؛ کیانوری، ص121ـ122). باقروف اعتقاد داشت که اگر پنجمیلیون تن جمعیت آذربایجان جنوبی، به سه میلیون تن اهالی آذربایجان شمالی ملحق شوند، جمهوری هشت میلیونی ایجاد میشود و بدینترتیب، موقعیت وی در پولیت بورو (هیئت سیاسی حزب کمونیست شوروی) تثبیت خواهد شد (طبری، ص66ـ67؛ فرقه دموکرات آذربایجان، ص86، به نقل از علوی).پیشهوری پس از بازگشت به تبریز، بهاتفاق همفکران سیاسی و عدهای از افسران نظامی ــ که در خراسان برضد دولت شوریده و به شوروی گریخته بودند (اول مرداد 1324) ــ هستۀ اصلی فرقۀ دموکرات آذربایجان را با پشتیبانی دولت شوروی پایهگذاری کردند (← تفرشیان، ص68ـ70؛ شفائی، ص133ـ 136). در 12 شهریور 1324، بیانیۀ فرقه در دوازده مادّه به دو زبان ترکی و فارسی منتشر شد. در این بیانیه فرقه خواهان اختیارات گستردهتر محلی برای اصلاح و تغییر در حوزههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شد و بر اصلاحات ارضی، توسعۀ تجارت، احداث راهآهن، تدریس زبان ترکی در مدارس، تأسیس دانشگاه، مبارزه با بیکاری و تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی تأکید کرد. ترجمان فرقه روزنامل آذربایجان بود که به زبان ترکی منتشر میشد (شهریورین اونایکیسی، ص10ـ15). اعلام موجودیت فرقه اعتراض گروههای مختلف سیاسی را در پی داشت، که پیشهوری در مقالاتش در روزنامۀ آذربایجان به آنها پاسخ میداد (← آذربایجان، دورۀ2، ش 30، 25 مهر 1324، ص1).دولت صدر در 21 شهریور همان سال، سیدمهدی فرخ را بهعنوان استاندار آذربایجان برگزید. پیشهوری با یادآوری سوابق سوء فرخ، وی را فردی نالایق برای استانداری خواند و انتخاب وی را فقط بهمنظور ایجاد فتنه در آذربایجان تلقی کرد. مخالفت فرقه و سقوط دولت صدر سبب شد تا فرخ به آذربایجان نیاید (← آذربایجان، دورۀ2، ش 19، 11مهر 1324، ص1؛ فرخ، ص660ـ677). در 22 شهریور 1324، کمیتۀ تشکیلاتی فرقه جلسهای تشکیل داد مرکّب از یازده تن به ریاست پیشهوری و معاونت علی شبستری، که در آن صادق پادگان و زینالعابدین قیامی الحاق کمیتۀ ایالتی حزب تودۀ آذربایجان را به فرقه اعلام کردند (شهریورین اونایکیسی، ص16). این اقدام بدون اطلاع رهبران کمیتۀ مرکزی حزب توده انجام گرفت؛ ازاینرو، رهبران حزب مخالفت کردند (کشاورز، ص31) و نامهای انتقادآمیز به استالین نوشتند، اما پاسخ شفاهی ارسال شد که حزب توده باید به فرقۀ دموکرات آذربایجان کمک کند (طبری، ص68).از نظر رهبران فرقه، حزب تودۀ ایران براساس مرامنامهاش، حزبی «پارلمانتاریستی» بود و توانایی انقلاب و ایجاد تحول اجتماعی نداشت؛ درحالیکه، فرقۀ دموکرات آذربایجان وظیفهاش برپاکردن انقلاب ملی ــ دموکراتیک بود (گذشته، چراغ راه آینده است، ص270).اولین کنگرۀ فرقۀ دموکرات در 10 مهر 1324 تشکیل شد و پس از سه روز نشست، اساسنامهای در 51 اصل به تصویب رسید. در آخرین نشست کنگره، 41 تن بهعنوان نمایندگان کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند که پیشهوری در رأس آن قرار داشت. در این میان، شهرها و مناطق مختلف آذربایجان دستخوش اغتشاش و ناآرامی بود. فرقه برای نظارت کامل بر اوضاع، گروه مسلح فداییان را تشکیل داد، و در کمتر از یک ماه به جذب و آموزش نیروهای مسلح پرداخت، که البته در این کار از حمایت روسها بهرهمند بود (شهریورین اوناِیکی سی، ص18ـ20، 24).بهتدریج شهرهای سراب، مراغه و میانه نیز دستخوش ناآرامی شدند و نیروهای مسلح فرقه با مساعدت نیروی شوروی، پاسگاههای ژاندارمری را خلع سلاح کردند. در اواخر آبان 1324، دولت حکیمی برای سرکوب دموکراتها نیروی نظامی به تبریز فرستاد و این امر را از طریق وزارت خارجه به سفارت شوروی اطلاع داد؛ اما ارتش شوروی راه را بر نیروی اعزامی قبل از رسیدن به قزوین سد کرد. دولت افزون بر ارسال یادداشت اعتراض به سفارت شوروی در تهران، به حسین علاء سفیر ایران در واشنگتن نیز دستور داد که از وزارت خارجۀ امریکا درخواست کمک کند. دولت امریکا و دولت انگلستان، از اعزام قوا به آذربایجان حمایت کردند و آن را مغایر با قرارداد سه جانبه ندانستند، اما اقدامی نکردند. شوروی دخالت در امور ایران را تکذیب و دلیل خود را برای ممانعت از ورود نیروهای مرکزی به آذربایجان خطر پیچیدهتر شدن اوضاع اعلام کرد، و نیز خاطرنشان کرد که در صورت وقوع این امر مجبور خواهد شد برای حفظ نظم و آرامش، نیروی بیشتری اعزام کند، که مسلماً ایران موافق نخواهد بود (رهبر، سال 3، ش 645، 12 آذر 1324، ص1ـ2، 4؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص301ـ303؛ زنگنه، ص64ـ65).در روزهای پایانی آبان، فرقه راهپیماییهایی در شهرهای مختلف آذربایجان ترتیب داد که اهم تقاضای آنها تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. همچنین مقرر شد مردم این شهرها نمایندگان خود را انتخاب کنند تا در کنگره حضور یابند. کنگره در 29 آبان به ریاست عظیمخان برادر ستارخان تشکیل شد. در پایان، کنگرۀ خود را مجلس مؤسسان نامید و هیئتی مرکّب از 39 تن را به ریاست علی شبستری برای برگزاری انتخابات مجلس ملی آذربایجان تعیین کرد. این کنگره ضمن تأکید بر حفظ یکپارچگی ایران و وفاداری به اصول مشروطه، تشکیل «حکومت ملی» را حق مردم آذربایجان دانست و برنامههای آن را بدین قرار اعلام کرد: توسعۀ انجمن ایالتی و تبدیل آن به مجلس ملی برای ادارۀ امور داخلی و تأمین خودمختاری آذربایجان؛ اعطای اختیارات وسیع به هیئت ملی از سوی کنگره؛ اطاعت مأموران اداری از هیئت ملی و اخراج متخلفان؛ اجباریکردن تدریس زبان ترکی در مدارس؛ و ابقای پلیس و ژاندارمری با حفظ درجه و لباس تحت لوای کنگرۀ ملی. اعلان تشکیل کنگره به دربار مجلس شورای ملی، و دیگر مقامات صلاحیتدار کشوری مخابره شد. نسخههایی از آن نیز به نمایندگان خارجی مقیم تبریز (امریکا، انگلستان، شوروی و فرانسه) ارسال شد (شهریورین اون اِیکی سی، ص28ـ34، 40؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص303ـ306).در آذر 1324، انتخابات مجلس ملی آذربایجان برگزار شد و در آن زنان برای اولینبار شرکت کردند. در این میان، سهامالسلطان بیات را دولت حکیمی بهعنوان استاندار عازم تبریز کرد. وی در 17 آذر با سران فرقه وارد مذکره شد، ولی مذاکرات به نتیجه نرسید و بیات به تهران بازگشت (آذربایجان، دورۀ 2، ش 62، 2 آذر 1324، ص1، ش 76، 20 آذر 1324، ص1، 4؛ شهریورین اون اِیکی سی، ص42ـ44).در 21 آذر، حکومت ملی آذربایجان رسماً اعلام موجودیت کرد و مجلس ملی آذربایجان به ریاست سنی محمدتقی رفیعی (نظامالدوله) با حضور 75 نماینده، و کنسول شوروی افتتاح شد. مجلس پس از انتخاب پیشهوری بهعنوان نخستوزیر، وی را مأمور تشکیل هیئت دولت کرد. اعضای دولت پیشهوری عبارت بودند از: سلاماللّه جاوید، وزیر کشور؛ جعفر کاویان، وزیر قشون خلق؛ جاوید مهتاش، وزیر کشاورزی؛ محمد بیریا، وزیر فرهنگ؛ علیاکبر اورنگی، وزیر بهداری؛ غلامرضا الهامی، وزیر دارایی؛ یوسف عظیما، وزیر دادگستری؛ ربیع کبیری، وزیر راه، پست و تلگراف و تلفن؛ رضا رسولی، وزیر اقتصاد و تجارت. همچنین تا انتخاب وزیر کار و زحمت، مسئولیت بهعهدۀ نخستوزیری بود (آذربایجان، دورۀ 2، ش78، 22 آذر 1324، ص1؛ جودت، سال 19، ش1476، 24 آذر 1324، ص1ـ3؛ شهریورین اون اِیکی سی، ص46ـ47).برنامۀ دولت پیشهوری به این ترتیب اعلان شد: شناساندن خودمختاری داخلی آذربایجان به جهانیان؛ انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی؛ تأمین امنیت و آسایش منطقه با انتخاب افراد معتمد و آزادیخواه؛ پاکسازی ادارۀ پلیس و ژاندارمری از افراد خائن؛ تنظیم بودجۀ ملی؛ تشکیل قشون ملی؛ آموزش رایگان برای عموم و اجباریکردن زبان مادری و تأسیس دارالفنون ملی (دانشگاه)؛ توسعۀ صنایع و تجارت؛ تعمیر، توسعه و احداث راهها و توسعۀ وسایل ارتباطی؛ تنظیم لایحه برای رفع اختلافات مالک و دهقان و واگذاری املاک با رضایت مالکان به زارعان؛ تقسیم اراضی خالصه و املاک مالکانی که آذربایجان را ترک کردهاند؛ مبارزه با بیکاری؛ تنظیم قانون کار و بیمۀ کارگران؛ تأمین بهداشت؛ اصلاح قوانین مجلس شورای ملی متناسب با «مختاریت ملی»؛ احترام به آزادی عقیده؛ مساوی بودن حقوق کردها، ارمنیها و آسوریهای ساکن در آذربایجان؛ بهرسمیتشناختن حکومت مرکزی و اجرای تصمیمات آن درصورتیکه با خودمختاری آذربایجان تضادی نداشته و با تصمیمات مجلس مؤسسان و مجلس ملی آذربایجان مخالف نباشد (آذربایجان، دورۀ2، ش78، 22 آذر 1324، ص1).پس از چندی، با امضای موافقتنامهای میان سرتیپ علیاکبر درخشانی، فرمانده لشکر 3 آذربایجان و پیشهوری، پادگان تبریز خلع سلاح و سلاحهای موجود تحویل حکومت آذربایجان شد و فداییان فرقه، با فرماندهی غلام یحیی دانشییان ادارات دولتی را تصرف کردند (دانشییان، ص140ـ142؛ بیانی، ص229ـ230). فرقه همچنین موجودی دولت مرکزی را دراختیار گرفت و تهدید کرد درصورتیکه دولت مرکزی وجه لازم برای پرداخت حقوق کارکنان را نپردازد، از پرداخت مالیات خودداری خواهند کرد. تا 27 آذر، ارومیه تسخیر شد و تا پایان آذر زنجان نیز به انقیاد حکومت آذربایجان درآمد (زنگنه، ص93ـ95؛ جهانشاهلو افشار، ص118ـ128؛ عظیمی، ص138).نوسازی مدارس، بازسازی صنعت، بهبود وضع کارگران با تصویب قانونکار آذربایجان، برقراری امنیت، آسفالت خیابانها، اصلاحات ارضی، دادن حق رأی به زنان، تأسیس دانشگاه (نخستین دانشگاه در شهرستان) و تأسیس رادیو (نخستین رادیو در مراکز استان) از اقدامات اصلاحی فرقۀ دموکرات بود؛ اما فرقه بهسبب ماهیت کمونیستی و وابستگی، پایگاه اجتماعی عام نداشت؛ ازهمینرو، مخالفانی را برانگیخت و علما و متدینان با آن به مخالفت برخاستند. حتی یکی از روحانیان، به نام ملاموسی، نیز بهدلیل اعلام حکم جهاد بر حکومت پیشهوری اعدام شد (مجتهدی، ص141). به گفتة عبداللّه مجتهدی (متوفی 1355ش)، از علمای همعصر حکومت فرقۀ دموکرات (ص60)، دموکراتها به روحانیان احترام میگذاشتند و درصدد جلب نظر آنان بودند، اما کسانی چون حاجمیرحبیب آقا مجتهد، از روحانیان مراغه و از مخالفان سرسخت فرقه، مردم را از پیوستن به فرقه منع میکردند و یگانه هدف دموکراتها را «مبارزه با دین اسلام» میدانستند (بیانی، ص670ـ672).قوامالسلطنه، نخستوزیر وقت، پس از تشکیل هیئت دولتش در بهمن 1324، تلاش کرد تا از طریق مذاکره با فرقه مسئله را حل کند. دومین گام او سفر به مسکو و تهیۀ مقدمات مذاکره برای خروج نیروهای شوروی از ایران بود. در این میان امریکا نیز برای خروج نیروهای شوروی به این کشور فشار آورد. انگلیس نیز که نگران منافع خود بود، به سیاست تشریک منافع با امریکا روی آورد. شوروی در پی دستیابی به وعدۀ امتیاز نفت که قوام در موافقتنامۀ 15 فروردین 1325 بهمدت پنجاه سال و با قید «در چارچوب نظام قانونی ایران» داده بود، تا اواخر اردیبهشت قوایش را از ایران فراخواند. چون قرار بود مسئله با مذاکره و مصالحه پایان یابد، پیشهوری در رأس هیئتی راهی تهران شد. طرفین دربارة تبدیل مجلس آذربایجان به انجمن ایالتی و تبدیل وزرا به ریاست ادارات دولتی، و نیز مسئلۀ زبان، توافق کردند، اما دربارة روش پیشنهادی انتصاب استاندار و فرماندهان نیروهای نظامی، تقسیم اراضی خالصه و تخلیه زنجان اختلافنظر وجود داشت. بهرغم میانجیگری سادچیکوف، سفیر شوروی، قوام اذعان داشت که درصورت شکست مذاکرات ناچار به استعفا خواهد بود (← اطلاعات، سال20، ش 6022، 17 فروردین 1325، ص1، ش 6055، 24 اردیبهشت 1325، ص1؛ طبری، ص55ـ56؛ عظیمی، ص147ـ148).در 21 خرداد 1325، هیئتی به ریاست مظفر فیروز به تبریز رفت و دو روز بعد موافقتنامهای در پانزده مادّه به امضا رسید که در آن موارد اختلاف حلوفصل شده بود، از جمله: تعیین استاندار به پیشنهاد انجمن ایالتی و تصویب دولت؛ مصرف 75% درآمدهای حاصله در محل؛ توسعۀ راهها؛ اصلاح قانون انتخابات و حق رأی به زنان؛ واگذاری زنجان به دولت مرکزی در ازای انضمام تکاب و سردشت به آذربایجان؛ تقسیم املاک خالصه توسط دموکراتها با تصمیم نهایی مجلس. بدینترتیب، پس از پایان مذاکرات حکومت آذربایجان با دولت مرکزی، عملاً این حکومت از خودمختاری صرفنظر کرد و به سازمان اداری دولت مرکزی در آذربایجان تبدیل شد و وزرای محلی به ریاست ادارات استان منصوب شدند. سلاماللّه جاوید نیز از سوی دولت استاندار شد (← آذربایجان، دورۀ2، ش223، 22 خرداد 1325، ص1، ش226، 26 خرداد 1325، ص1؛ جاوید، قسمت2، ص24ـ25؛ جهانشاهلو افشار، ص179).فرقه در موعد مقرر زنجان را تخلیه کرد اما بهرغم توافق میان طرفین، دولت مرکزی در پی ساقطکردن فرقه و اعمال حاکمیت بر آذربایجان بود. ازاینرو، در آستانۀ انتخابات مجلس پانزدهم، دولت به بهانۀ برگزاری صحیح انتخابات نیروی نظامی به آذربایجان فرستاد. جاوید در تلگرافی به قوام از تشکیل انجمن نظارت انتخابات در تبریز خبر داد، اما قوام چنین اقدامی را غیرقانونی خواند و اعزام نیرو به آذربایجان را برای «تأمین حاکمیت ملی» دانست و تأکید کرد که تصمیم دولت «جنبۀ تعرض و لشکرکشی» ندارد و فقط برای «حسن اجرای امر انتخابات» است. در 19 آذر، قوای مرکزی به مواضع فرقه در میانه حمله کرد که با حمایت امریکا، انگلیس و سکوت شوروی همراه شد. درواقع، مسئولان سیاسی شوروی پیشهوری را به ترک مقاومت در برابر نیروهای دولت مرکزی وادار کردند. پیشهوری مخالفت کرد و همراه صادق پادگان و نصرتاللّه جهانشاهلو افشار خواهان جنگ با نیروهای دولتی شد، اما جناح دیگر که محمد بیریا، سلاماللّه جاوید و علی شبستری را شامل میشد، به حل مسالمتآمیز و عدم مقاومت میاندیشیدند. با پیشروی نیروهای دولتی، پیشهوری و تعدادی از سران فرقه از کشور گریختند و محمد بیریا به سمت دبیرکل کمیتۀ مرکزی فرقه انتخاب و در 21 آذر با صدور اعلامیهای خواهان تسلیم و اطاعت مردم از نیروهای دولتی شد (← داد، سال 5، ش 901، دوشنبه 18 آذر 1325، ص1، ش903، چهارشنبه 20 آذر 1325، ص1؛ حسناف، ص200ـ205؛ جهانشاهلو افشار، ص183ـ189؛ لاجوردی، ص114؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص432ـ444). 21 آذر به نام «روز نجات آذربایجان» نامیده شد و از آن پس هر سال در آن روز مراسم جشن برگزار میگردید (← اطلاعات، سال 22، ش 6515، 21 آذر 1326، ص1).با سقوط حکومت آذربایجان، گروه کثیری از دموکراتها که بالغ بر شش هزار تن میشدند، از کشور گریختند. کسانی که به شوروی رفتند، دو گروه شدند: گروهی متشکل از سران فرقه در قصبههای شبهجزیرۀ آبشوران در ساحل دریای خزر ساکن شدند و گروهی با جیرۀ اندک به نقاط دوردست فرستاده شدند (← شفائی، ص159ـ189؛ نظری، ص293ـ295؛ لاهرودی، ص287، 665). بنابه قولی تعداد پناهندگان نزدیک به هفتاد هزار تن بودهاست (گذشته، چراغ راه آینده است، ص444ـ445).در دورۀ حاکمیت فرقۀ دموکرات آذربایجان، گروهی از اعضای فرقه بهویژه کسانی چون غلامیحیی دانشییان به کشتار مردم و تخریب آبادیها در منطقه پرداختند. به گفتة اسد مستوفی از اعضای فرقۀ دموکرات (ص34) دموکراتها، مخالفانشان از جمله عشایر را به اتهام دشمنی خلق قلع و قمع میکردند و با اعدام برخی از سران عشایر انزجار و بدبینی را در میان ایلات و عشایر منطقه افزایش میدادند. در شهرهایی مانند زنجان فشار دموکراتها بر مردم بیشتر بود و «هزاران اشخاص بیگناه را به جرم تعصب دینی و وطنخواهی و تنفر از اجانب مخفیانه» به قتل رسانده و اموالشان را غارت میکردند. علیاکبر توفیق بانی مدرسۀ توفیق در زنجان از جمله کسانی بود که اعضای فرقه وی را محاکمۀ صحرایی و تیرباران کردند. ازاینرو پیش از ورود ارتش به آذربایجان، بسیاری از مردم شبانه کفنپوش به مواضع دموکراتها حمله کرده و آنان را وادار به فرار کردند (← اطلاعات، سال 21، ش6212، 6 آذر 1325، ص1، 3، ش 6217، 12 آذر 1325، ص1، 4، ش 6219، 17 آذر 1325، ص5، ش 6224، 23 آذر 1325، ص6؛ مدرسی، ص64). تلاش دموکراتها برای تغییر فضای جامعه و تحمیل مرام کمونیستی به بار ننشست و بافت سنّتی و مذهبی جامعه در برابر ترویج اندیشههای بیگانه قوام بیشتری یافت. چنانکه با رحلت آیتاللّه ابوالحسن اصفهانی در 13 آبان 1325 (حدود یکماهونیم پیش از سقوط فرقۀ دموکرات) در آذربایجان مجالس عزا برپا گردید و شهرها و روستاها سیاهپوش شد. گستردگی عزاداریها و تمایلات مذهبی مردم حاکی از تزلزل بنیان اندیشۀ کمونیسم در این منطقه بود (← اطلاعات، سال 21، ش6196، 15 آبان 1325، ص1؛ ملکوتی، ص81ـ82).پس از گشایش مجلس پانزدهم و مخالفت اکثریت نمایندگان مجلس با امتیاز نفت شمال، روسها دوباره پیشهوری را برای بازسازی تشکیلات فرقه ترغیب کردند. پیشهوری در جریان همین تدارکات بود که در اثر سانحۀ تصادف درگذشت (← نظری، ص291ـ297).کمیتۀ مرکزی فرقۀ دموکرات آذربایجان در پاییز 1326ش، در باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان) فعالیتش را از سرگرفت. در نخستین نشست فرقه در 4 آذر همان سال، صادق پادگان بهعنوان صدر فرقه برگزیده شد و اولین شمارۀ روزنامۀ آذربایجان نیز در 10 آذر انتشار یافت. فرقه مجلۀ آذربایجان و یک نشریۀ ادبی را نیز منتشر کرد (دانشییان، ص214؛ لاهرودی، ص103ـ104، 658؛ موسوی، ص364).بعدها مسئلۀ وحدت حزب تودۀ ایران و فرقۀ دموکرات آذربایجان مطرح شد و بهرغم نظر برخی از تودهایها مبنی بر ادغام فرقه در حزب توده و نه وحدت با آن، در 1339ش، در پلنوم هفتم حزب توده که به «کنفرانس وحدت» موسوم شد، این وحدت صورت گرفت (← اسکندری، ص288؛ اسناد و دیدگاهها، ص393ـ395؛ طبری، ص192ـ193). پس از وحدت، فعالیت سازمانی و مطبوعاتی فرقه در قالب حزب تودۀ ایران صورت میگرفت، اما مخالفتها در جهت حذف نام فرقه از حزب واحد همچنان ادامه داشت. پنجتن از اعضای فرقه یعنی غلامیحیی دانشییان، علی لاهرودی، بالاش آذراوغلو، حمید عافیت و اسماعیل پیشنمازی به عضویت در کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند. در این میان موقعیت دانشییان بهتر از دیگران بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سازماندهی مجدد حزب توده در ایران، انوشیروان ابراهیمی دبیر کمیتۀ مرکزی حزب توده بهعنوان «متصدی فرقۀ دموکرات آذربایجان» به تبریز رفت و دفتر کمیتۀ ایالتی حزب را دایر کرد، اما فعالیتهای آن نه به نام فرقۀ دموکرات بلکه به نام حزب توده صورت میگرفت و اعضا خود را تودهای مینامیدند. سلطۀ حزب بر فرقه بهحدی بود که سلاماللّه جاوید ــ که انجمن آذربایجانیهای مقیم تهران را تأسیس کرده بودــ نتوانست به نام فرقۀ دموکرات آذربایجان فعالیت کند و ناگزیر فعالیتهایش را به مسائل فرهنگی و زبان آذری محدود کرد (← لاهرودی، ص448، 661ـ662؛ کیانوری، ص118، 513؛ موسوی، ص378ـ380).سازمان فرقۀ دموکرات آذربایجان پس از فروپاشی حزب توده در ایران و نیز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوریهای مستقل پابرجا ماند و فعالیت آن به رهبری امیرعلی لاهرودی ــ که پس از غلام یحیی دانشییان در صدر فرقه قرار گرفت ــ در جمهوری آذربایجان ادامه یافت.منابع: اردشیر آوانسیان، خاطرات سیاسی، به کوشش علی دهباشی، تهران 1378ش؛ ایرج اسکندری، خاطرات ایرج اسکندری: دبیر اول حزب توده ایران (1349ـ 1357)، تهران 1381ش؛ اسناد و دیدگاهها: حزب توده ایران از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن 1357، ]بیجا[: حزب توده ایران، 1360ش؛ خانبابا بیانی، غائلۀ آذربایجان، تهران 1375ش؛ ابوالحسن تفرشیان، قیام افسران خراسان، تهران 1359ش؛ سلاماللّه جاوید، آذربایجان ملی نهضتیندن خاطره لریم، قسمت 2، تهران 1359ش؛ نصرتاللّه جهانشاهلو افشار، ما و بیگانگان: خاطرات سیاسی، بهکوشش نادر پیمایی، لنگرود 1386ش؛ جمیل حسناف، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی، ترجمۀ منصور همامی، تهران 1383ش؛ غلامیحیی دانشییان، خشم و هیاهوی یک زندگی: زندگی و خاطرات غلام یحیی دانشییان از فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده ایران، نوشتۀ علی مرادی مراغهای، تهران 1388ش؛ احمد زنگنه، خاطراتی از مأموریتهای من در آذربایجان: از شهریور 1320 تا دیماه 1325، ]بیجا[ 1353ش؛ احمد شفائی، قیام افسران خراسان و سی و هفت سال زندگی در شوروی، تهران 1365ش؛ شهریورین اوناِیکیسی، آذربایجان دموکرات فرقه سینین بیرینجی ایل دونومی مناسبتیله، تبریز: گونش، 1325ش؛ احسان طبری، کژ راهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران 1367ش؛ مهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ: معتصمالسلطنه، شامل تاریخ پنجاه ساله معاصر، ]بیجا: بینا، بیتا.[؛ فرقه دموکرات آذربایجان از تخلیهی تبریز تا مرگ پیشهوری: خاطراتی از شهود عینی، بهانضمام اسناد منتشر نشده، ترجمه، تحقیق و تدوین شاهرخ فرزاد، تهران: اوحدی، 1386ش؛ فریدون کشاورز، من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را، ]تهران 1357ش[؛ نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران 1372ش؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ویراستار بیژن نیکبین، تهران: نیلوفر، 1362ش؛ امیرعلی لاهرودی، یادماندهها و ملاحظهها: نشر فرقه دمکرات آذربایجان، باکو 1386ش؛ عبداللّه مجتهدی، بحران آذربایجان (سالهای 1324ـ1325ش): خاطرات مرحوم آیتاللّه میرزا عبداللّه مجتهدی، بهکوشش رسول جعفریان، تهران 1381ش؛ علی مدرسی، فیض گل، تهران 1384ش؛ اسد مستوفی، مویههای غریبانه: خاطرات مستوفی، تهران 1380ش؛ حمید ملازاده، رازهای سر به مهر، تبریز 1376ش؛ مسلم ملکوتی، خاطرات آیتاللّه مسلم ملکوتی، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران 1385ش؛ تقی موسوی، «گفتگویی با میرتقی موسوی از سران فرقۀ دمکرات آذربایجان»، در گوشههائی از تاریخ آذربایجان و گفتگویی با یکی از سران فرقه دمکرات، بهکوشش حسین یحیایی، ]بیجا[: زاگرس، ]بیتا.[؛ حسن نظری، گماشتگیهای بدفرجام، تهران 1376ش؛Fakhreddin Azimi, Iran: the crisis of democracy, London [1989]; Habib Ladjevardi, Labor unions and autocracy in Iran, Syracuse 1985.