دَلیبرادر، شاعر عثمانی در قرن دهم. او در بورسه بهدنیا آمد. نامش محمد، نام پدرش طورمش، تخلصش غزالی بود. او چون همه را برادر خطاب میکرد و رند و لاابالی بود، به دَلیبرادر (برادر دیوانه) شهرت یافت (طاشکوپریزاده، 1989، ص471؛ مصطفی عالیافندی، ج1، گ 410پ).دلیبرادر تحصیلات مدرسهای خود را در زادگاه خویش بهپایان رساند و از محضر استادان مختلف، بهویژه محییالدین عجمی، کسب فیض کرد و ملازم وی شد (د. ا. د. ترک، ذیل مادّه) و در همان ایام یک چند به سلوک در طریق تصوف پرداخت؛ لیکن بهسبب «تلون طبع» در آن طریق ثابت قدم نماند. پس از آن، در مدرسة بایزیدپاشای بورسه به تدریس پرداخت (طاشکوپریزاده، 1405، ص476)، اما دیری نگذشت که از این کار کناره گرفت و به خدمت حاکم مغنیسا/ مانیسا شاهزاده قورقود، پسر سلطانبایزید دوم (حک: 886 ـ 918)، درآمد (← د.ا.د.ترک، همانجا؛ )دایرةالمعارف ادیبان دنیای ترک(، ذیل «غزالی»). دلیبرادر توجه وی را جلب کرد چنانکه در سفر مصر شاهزاده وی را نیز همراه خویش برد (← گیب، ج3، ص37؛ بانارلی، ج1، ص574). این سفر در جریان کشمکشهای جانشینی بود که پیش از درگذشت بایزید دوم در 918، بین پسران او در گرفت و به پیروزی سلیم اول انجامید. ملازمت دلیبرادر با شاهزاده قورقود تا اواخر عمر شاهزاده ادامه داشت (← د.ا.د.ترک، ذیل «قورقود، شاهزاده»).در محرّم 919، پس از قتل قورقود، به فرمان سلیم اول (← همانجا) دلیبرادر مقام شیخی خانقاهی در قریة گییکْلیبابا، در نزدیکی بورسه، را پذیرفت و به زندگی درویشانه قناعت کرد (قنالیزاده، ج2، ص722؛ مصطفی عالیافندی، ج1، گ 411ر). گییکلیبابا (بابای گوزنها) لقب یکی از ابدالان* و درویشان مجاهد افسانهای در اوان فتوحات عثمانی بوده (← د.ا.د.ترک، ذیل «گییکلیبابا») و نام روستا و خانقاه مذکور نیز از همان لقب گرفته شدهاست. دلیبرادر تخلصغزالی را به مناسبت شیخی این خانقاه برای خویش برگزید (لطیفی، ص183؛ بروسهلی، ج2، ص348)، بنابراین شرح حالش در اکثر منابع ذیل عنوان غزالی آمدهاست (برای نمونه ← قنالیزاده، همانجا؛ لطیفی، ص182؛ بروسهلی، همانجا؛ د.ا.ترک، ذیل «غزالی»). انزوا در خانقاه هم گویا با اخلاق او سازگار نبود و مدتی بعد به تدریس در سیوریحصار پرداخت و قبل از بهپایان رساندن دورة تدریس در آنجا، به مدرسة آقشهر (← قنالیزاده، ج2، ص723؛ لطیفی، ص183) و از آنجا به مدرسة حسینیة آماسیه انتقال یافت (طاشکوپریزاده، 1405، همانجا) و آنگاه خواهان منصب فتوای اَغرُس شد و توافق قاضی عسکر آناطولی را که وی را شایسته آن منصب نمیدانست، با سرودن قطعهای جلب کرد (← قنالیزاده، همانجا؛ عاشقچلبی، گ 292پ؛ مصطفی عالیافندی، ج1، گ 411پ). پس از آن به حقوق بازنشستگی (تقاعدی) قناعت کرد و روانة استانبول شد و در محلة بشیکتاش اقامت کرد. او در آنجا بر آن شد تا مجموعهای مرکّب از خانه، باغچه، خانقاه، مسجد و حمام حوضدار را در ساحل دریا احداث کند؛ برای تأمین هزینة آنها هم منظومهای به نام جرنامه سرود و بهواسطة صدراعظم ابراهیمپاشا و دفتردار اسکندرچلبی (← لطیفی، ص185) از سلیمان قانونی* و دولتمردان دیگر تقاضای یاری کرد (← عاشقچلبی، گ 294پ؛ قنالیزاده، ج2، ص723- 724؛ کوپرولو، ج2، ص589). البته حمامی که ساخته شده بود تا درآمدش وقف نگهداری بناهای دیگر باشد، موجب اعتراض گرمابهداران شد (طاشکوپریزاده، 1989، ص471؛ عاشق چلبی، گ 295ر) و صدراعظم دستور تخریب حوض (← عاشق چلبی، همانجا) یا به روایتی حمام (← مصطفی عالیافندی، همانجا) را صادر کرد. دشمنان دلیبرادر از این اقدام شاد شدند و مادّهتاریخهایی دربارة آن حادثه سرودند و خود وی نیز با سرودن منظومهای 25 بیتی باعنوان «قاپلوجهنامه» تأثر خویش را از این پیشامد بیان کرد (← کوپرولو، ج2، ص590؛ بانارلی، ج1، ص575). وی پس از آن، به قصد اعتکاف و عبادت، در 938 به مکه عزیمت کرد و در جوار کعبه مقیم شد (← طاشکوپریزاده، 1989، ص473؛ اوزقریملی، ذیل "Gazalî"). او مسجد و باغچهای در مکه بنا کرد و به همان مناسبت مادّهتاریخی به زبان عربی و مادّهتاریخی به زبان فارسی سرود (قنالیزاده، ج2، ص724؛ طاشکوپریزاده، 1989، همانجا). او نامة منظومی هم از مکه به استانبول فرستاد که بعضی از شاعران آن زمان چون ذاتی و رومی پاسخهای منظومی به آن دادهاند (← کوپرولو، همانجا؛ د.ا.د.ترک، ذیل مادّه).دلیبرادر در فاصله سالهای 940 تا 942 درگذشت و در حظیرة مسجدش بهخاک سپرده شد (← قنالیزاده، ج2، ص725؛ مصطفی عالیافندی؛ طاشکوپریزاده، 1989، همانجاها). دلیبرادر به مهارت در مادّهتاریخسازی مشهور است (لطیفی، همانجا؛ بابینگر، ص80).از آثار دلیبرادر دافعُالغُموم و رافعُالهُموم، در هزلیات است که آن را با استفاده از کتابهایی چون رشداللبیب، هزلیات عینی، و آثار عبید زاکانی*، تألیف کردهاست (حاجیخلیفه، ج1، ستون 729). بنابه روایتی تقدیم این اثر به قورقود باعث انزجار شاهزاده و راندهشدن دلیبرادر از دربار وی گردید (← لطیفی، ص183؛ طاشکوپریزاده، 1989، ص473؛ )دایرةالمعارف زبان و ادبیات ترکی(، ذیل «دلیبرادر غزالی»). البته به نظر کوپرولو (ج2، ص591) این سخن نادرست است. با وجود شمار زیادی از نسخههای دافعالغموم در کتابخانههای ترکیه و اروپا (← کوپرولو؛ د.ا.د.ترک، همانجاها)، این اثر بهسبب هزلبودنش مقبول عامه نشد (بانارلی، ج1، ص575). از دیگر آثار او اثری تاریخی است به زبان فارسی به نام مرآتالکائنات، از خلقت آدم تا دورة سلطنت سلطانسلیمان قانونی (بروسهلی، ج2، ص348) و اثری به نام مفتاحالهدایه (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «غزالی، محمد»؛ گیب، ج3، ص37) که شناختهشده نیست.منابع: محمدطاهر بروسهلی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول 1333ـ1342؛ حاجیخلیفه؛ احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، حدائقالشقائق (ترجمه شقائق نعمانیّه)، ترجمة مجدی محمدافندی، در شقائق نعمانیّه و ذیللری، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوة، 1989؛ همو، الشقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول 1405؛ محمد عاشقچلبی، مشاعرالشعرا: عاشق چلبی تذکره سی، چاپ گ. م. مردیت ـ اوئنز، لندن 1971؛ حسن قنالیزاده، تذکرةالشعرا، چاپ ابراهیم قُتلُق، آنکارا 1978ـ1981؛ مصطفی عالیافندی، کنهالاخبار، ج1، آنکارا 2009؛Franz Babinger, Osmanl tarih yazarlar ve eserleri, tr. Coçkun Üçok, Ankara 1982; Nihad Sâmi Banarlı, Resimli Türk edebiyât târihi, İstanbul 1971-1979; EI2, s.v. "Ghazālī, Meḥmed" (by G. Alpay); E. J. W. Gibb, A history of Ottoman poetry, ed. Edward G. Browne, vol.3, London 1965; İA, s.v. "Gazâlî" (by M. Fuad Köprülü); Mehmed Fuad Köprülü, Edebiyat araştrmalar, Ankara 2004; Abdüllatîf Latîfî, Latîfî tezkiresi, [ed.] Mustafa İsen, Ankara 1999; Atilla Özkırmlı, Türk edebiyat tarihi, Ankara 2004; Türk dili ve edebiyat ansiklopedisi, İstanbul: Dergâh Yayınları, 1976-1998, s.v. "Deli Birâder Gazalî" (by Cahid Baltacı); Türk dünyas edebiyatçları ansiklopedisi, Ankara: Atatürk Yüksek Kurumu, Atatürk Kültür Merkezi Başkanlığı, 2002- , s.v. "Gazâlî" (by M. Cunbur); TDVİA, s.vv. "Deli Birader" (by Orhan Şaik Gökyay), "Geyikli Baba" (by Ahmet Yaşar Ocak), "Korkut, Şehzade" (by Feridun Emecen).