دلشادخاتون، نوة امیر چوپان* (امیر بزرگ مغول) و سلطاناحمد تگودار*، همسر حسن بزرگ* ایلکانی، دختر بزرگ دمشقخواجه چوپانی و تورسنخاتون. از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست. همین قدر دانستهاست که وقتی پدرش در 727، به دستور سلطانابوسعید بهادرخان (حک: 717-736) کشته شد، خردسال بود. ازاینرو، بغدادخاتون*، همسر سلطانابوسعید و عمة دلشادخاتون، سرپرستی وی را به عهده گرفت. پس از مدتی، دلشادخاتون، طبق آیین مغولی به همسری سلطانابوسعید درآمد و سلطان بیش از اندازه به وی توجه میکرد (← شبانکارهای، ج2، ص295).اندکی بعد در 735، سلطانابوسعید با شنیدن خبر حملة ازبکان به آذربایجان به ارّان لشکر کشید، ولی در آنجا بیمار شد و در 736 درگذشت. با مرگ وی، زندگی دلشادخاتون در دوران پرآشوب نزاع بر سر جانشینی، دستخوش نابسامانی شد. ارپاخان (حک: ربیعالآخر 736- شوال 736) به جانشینی سلطانابوسعید انتخاب شد و پس از چندی، دستور کشتن بغدادخاتون را به بهانة مسمومکردن سلطانابوسعید داد. دلشادخاتون که در آن هنگام باردار بود، از بیم ارپاخان و همچنین خطر حملة ازبکان، با پسرداییاش (علیجعفر) از اردو فرار کرد و به امیرعلی پادشاه (امیر دیاربکر و دایی ابوسعید)، که با ارپاخان همرأی نبود، پناه برد. در 6 شوال 736، دلشادخاتون دختری به دنیا آورد (همان، ج2، ص293؛ حافظ ابرو، بخش 1، ص143-145، 151؛ عبدالرزاق سمرقندی، ج1، ص130). اندکی بعد، در جنگ میان امیرعلی پادشاه و حسن بزرگ، امیرعلی پادشاه کشته شد و حسن بزرگ قدرت را در آن منطقه به دست گرفت. او دلشادخاتون را به زنی گرفت (قطبیاهری، ص162-163؛ حافظ ابرو، بخش 1، ص153) و از این به بعد، دلشادخاتون گردانندة امور حکومتی شد و حسن بزرگ اسماً سلطنت میکرد. نخستین اقدام وی دستور کشتن مصرْخواجه، قاتل پدرش، بود (قطبیاهری، ص163؛ دولتشاه سمرقندی، ص261-262). دلشادخاتون با اینکه همسر حسن بزرگ بود، گاه و بیگاه از چوپانیان* حمایت میکرد. در 742، وقتی عمویش، ملکاشرف چوپانی، از امیرحسن کوچک چوپانی رویگردان شد، مدتی در بغداد در پناه دلشادخاتون به سر برد اما از ترس گزند حسن کوچک، مجبور به فرار از بغداد شد (حافظابرو، بخش 1، ص171-172؛ زینالدینبن حمدالله مستوفی، ص27). ملکاشرف پس از اینکه قدرتی به دست آورد، در 748 به بغداد حمله کرد. حسن بزرگ از بیم وی میخواست از بغداد بگریزد که دلشادخاتون مانع گردید و پس از مشورت با امیران، بارو و دروازههای بغداد را مستحکم ساخت. ملکاشرف هم پس از چند ماه محاصره، کاری از پیش نبرد و ناگزیر به تبریز بازگشت. امیران بغداد قصد داشتند فراریان را تعقیب کنند، اما دلشادخاتون مانع آنها شد (حافظابرو، بخش 1، ص178-179؛ خوافی، ص74؛ زینالدینبن حمدالله مستوفی، ص42ـ43). از این تاریخ به بعد، در منابع گزارشی از دلشادخاتون نیست. تاریخ درگذشت وی را هم فقط صفَدی (ج14، ص24) 752 ضبط کردهاست. صفدی (همانجا) با استناد به برخی منابع، که نامی از آنها نبرده، برآن است که حسن بزرگ چون میپنداشت دلشادخاتون از حامیان ملکاشرف است و از طرف دیگر، اقتدار و محبوبیت دلشادخاتون را برنمیتافت، او را با سم هلاک کرد. محل دفن دلشادخاتون در نجف است. حسن بزرگ اموال اطرافیان دلشادخاتون را ضبط کرد (معینالدین نطنزی، ص163).دلشادخاتون از حسن بزرگ سه پسر و چهار دختر داشت. سلطان اویس، مشهورترین پسر وی، جانشین پدر شد (همانجا). در منابع از دلشادخاتون به نیکی یاد شدهاست و او را به فضل و کرم ستودهاند (← حافظابرو، بخش 1، ص138؛ دولتشاه سمرقندی، ص262). سلمان ساوجی تحت حمایت دلشادخاتون بود (← دولتشاه سمرقندی، ص260) و او اشعاری در مدح دلشادخاتون سرودهاست (← سلمان ساوجی، ص525-527). از دلشادخاتون نیز ابیاتی برجاماندهاست (← محلاتی، ج4، ص230ـ231).منابع: عبداللهبن لطفالله حافظابرو، ذیل جامعالتواریخ رشیدی، بخش 1، چاپ خانبابا بیانی، تهران 1317ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339-1341ش؛ دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن 1319/ 1901؛ زینالدینبن حمدالله مستوفی، ذیل تاریخ گزیده، چاپ ایرج افشار، تهران 1372ش؛ سلمانبن محمد سلمان ساوجی، دیوان، چاپ ابوالقاسم حالت، تهران1371ش؛ محمدبن علی شبانکارهای، مجمعالانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363-1381ش؛ خلیلبن ایبک صفَدی، کتاب الوافیبالوفیات، ویسبادن 1962ـ ؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج1، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1353ش؛ ابوبکر قطبی اهری، تاریخ شیخاویس، با مقدمه و ترجمه انگلیسی یوهانز فن لون، لاهه 1373؛ ذبیحاللّه محلاتی، ریاحین الشریعة در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه، ج4، تهران 1373ش؛ معینالدین نطنزی، منتخبالتواریخ معینی، چاپ ژان اوبن، تهران 1336ش.