دنباله دارها

معرف

دنباله‌دارها،# گروهی از اجرام آسمانی، در طبیعیات قدیم از آثار عُلوی*.
متن
دنباله‌دارها، گروهی از اجرام آسمانی، در طبیعیات قدیم از آثار عُلوی*.1) ماهیت فیزیکی در طبیعیات و کیهان‌شناسی قدیم. امروزه ماهیت دنباله‌دارها و تحلیل حرکت آنها در حیطۀ نجوم جدید بررسی می‌شود، اما در یونان باستان و دورۀ اسلامی عموماً فیلسوفان و طبیعی‌دانان دربارة ماهیت و چگونگی تشکیل آنها نظریاتی عرضه می‌کردند. در آثار نجوم قدیم عملاً هیچگاه به دنباله‌دارها اشاره‌ای نشده‌است. چنان‌که ارسطو نیز در کتاب )دربارة آسمان( (در دورۀ اسلامی: کتاب السماء و العالم) دربارة دنباله‌دارها بحث نکرده بلکه در آثار علوی (متئورولوگیکا) از دنباله‌دارها و دو گروه دیگر از اجرام آسمانی یعنی شهابها و کهکشان راه شیری (راه کاهکشان) و دربارة ماهیت آنها سخن گفته‌است (برای نظرهای وی دربارة دنباله‌دارها← ارسطو، 1952، ص‌28ـ34، 38ـ68). ارسطو، در آثار علوی، نخست به‌تفصیل، آرای طبیعی‌دانان یونانی پیشین و برخی مکتبهای فکری یونانی (چون فیثاغوریان) را دربارة منشأ و ماهیت دنباله‌دارها نقد کرده و با طرح استدلالهایی در چهارچوب فیزیک آن دوره، نظر برخی طبیعی‌دانان پیشین را، مبنی‌بر اینکه دنباله‌دارها اجرامی سماوی چون سیارات‌اند، رد کرده‌است. وی دنباله‌دارها را به‌همراه شهابها و کهکشان راه شیری از پدیده‌های جوی دانسته‌است و به ‌عقیدۀ وی، این پدیده‌ها در جو زمین اما در ارتفاع بالاتری نسبت به ابرها حادث می‌شوند (← 1952، ص‌5، 29، 39ـ49؛ نیز ← حیدرزاده، ص‌4ـ8).در فلسفۀ طبیعی ارسطو، جهانِ تحت فلک قمر در چهار بخش (کره) جا می‌گیرد: مواد سنگین و چگال در مرکز به‌صورت زمین تکوین یافته‌است، سپس براساس کاهش چگالی یا تراکم مواد به‌ترتیب در کرۀ آب (شامل دریاها و اقیانوسها)، کرۀ هوا (جو) و کرۀ آتش قرار دارند. در این الگوی فیزیکی، حرارت کرۀ آتش از حرکت پیوستۀ افلاک سماوی (که آن را دربرگرفته‌است) ناشی می‌شود. واضح است که جایگاه حدوث پدیده‌های جوی چون باران، برف و تگرگ در کرۀ هوا و نزدیک به زمین است، اما الگوی ارسطویی پیش‌بینی می‌کند چنانچه تحت‌تأثیر تابش خورشید، بخار داغِ متصاعدشده از زمین به فلک آتش برسد همچون مادّه‌ای سوختنی عمل می‌کند و در موقعیتهای مختلف ممکن است به صورتهایی چون دنباله‌دار، شهاب یا نوار مه‌آلود راه شیری پدیدار شود (← 1952، ص‌17ـ21، 28ـ34، 38ـ 68، و تعلیقات لی، ص‌5ـ27؛ لتینک، ص‌15، 18، 66ـ69).ارسطو (1952، ص‌53)، علاوه‌بر الگوی تشکیل دنباله‌دارهای مستقل (← سطور پیشین)، ظهور نوع دیگری از دنباله‌دارهای وابسته را با منشأ نورشناختی پیش‌بینی می‌کند که از سوختن بخار و مواد تصعیدشده در جو ناشی نمی‌شود، بلکه ستاره یا سیاره رطوبت یا بخار را جذب می‌کند و انعکاس دید راصد از این بخار یا رطوبت جذب‌شده به‌صورت دنباله‌داری در دید رصدکننده نمود می‌یابد. به‌ عقیدۀ وی (همانجا)، این گونه دنباله‌دار با جرم مولّدش در آسمان حرکت و طلوع و غروب می‌کند. البته وی و دیگر طبیعی‌دانان سپسین نمونه‌ای از رصد چنین دنباله‌داری را گزارش نکرده‌اند (نیز ← حیدرزاده، ص‌13، 18).بر این ‌اساس، یونانیان باستان موضع تکوین دنباله‌دارها را تحت فلک قمر و نزدیک به زمین می‌پنداشتند. در طبیعیات ارسطو، اجرام آسمانی (چون خورشید، ماه و سیارات) پایدار و تغییرناپذیر با حرکات منظم و مستدیر فرض می‌شوند زیرا مواضع آنها را در آسمان می‌توان پیش‌بینی و محاسبه کرد، اما دنباله‌دارها اجرامی ذاتاً ناپایدار و فناپذیر با حرکاتی نامنظم‌اند و ظهور و افولشان را نمی‌توان پیش‌بینی کرد. ازاین‌رو در طبیعیات قدیم، حدوث این اجرام تنها تحت فلک ماه توجیه‌پذیر بود، چرا که به‌ عقیدۀ قدما، در این قلمرو موادْ ناپایدار و تغییرپذیرند و به تعبیری کون و فساد وجود دارد. ارسطو آگاه بود که حرکات ظاهری سیارات در آسمان از دید ناظر، مستدیر و یکنواخت نیست، اما وی و اخترشناسان سپسین توانستند ناهمخوانیهای مذکور را، با افزودن افلاک جدید مستدیر، همچنان در چهارچوب حرکتهای مستدیر در کیهان‌شناسی آن دوره توجیه کنند (← حرکت*). درحالی‌که حرکتهای ظاهری دنباله‌دارها در آسمان با هیچ‌یک از الگوهای حرکتی موجه و مقبول برای اجرام آسمانی در آن دوره توجیه‌پذیر نبود، دیدگاه ارسطویی، به‌رغم نقایصی که داشت، ماهیت پیچیده و پیش‌بینی‌ناپذیر دنباله‌دارها را در چهارچوب طبیعیات قدیم به‌خوبی تبیین می‌کرد. افزون‌براین، در نظریۀ ارسطو به مباحث دیگری از جمله تبیین خاستگاه متفاوت دنباله‌دارها، شکلهای ظاهری متنوع و دنبالۀ آنها، نامنظم‌بودن پدیداریِ دنباله‌دارها، موضع پدیداریِ آنها در آسمان و تأثیر آنها در جو و آب و هوا پرداخته ‌می‌شود (← 1952، ص48ـ56). نظریۀ ارسطو دربارة دنباله‌دارها، در دورۀ اسلامی و تا پیش از نوزایی (رنسانس) در اروپا، نظریۀ غالب و رایج ‌بود و مانند دیگر نظریات وی در نجوم، فیزیک، جانورشناسی و حتی آثار علوی به‌طور جدّی نقد نشد (← حیدرزاده، ص‌16ـ19؛ برای نمای کلی از تأثیر آثار علوی ارسطو بر آثار دورۀ اسلامی ← لتینک، ص‌IX-VIII؛ برای تأثیر آرای ارسطو دربارة دنباله‌دارها در متون دورۀ اسلامی ← ارسطو، 1961، ترجمۀ ابن‌بطریق، ص‌15ـ18؛ اخوان‌الصفا، ج2، ص82؛ ابن‌سینا، ج2، فن5، ص72ـ74؛ اسفزاری، ص‌23ـ25؛ شهمردان‌بن ابی‌الخیر، ص‌432ـ433؛ ابن‌سهلان ساوی، ص35ـ36؛ مسعودی مروزی، ص‌111ـ113؛ ابن‌رشد، ص17ـ20؛ ابن‌باجه، ص‌406، 436، 448؛ برای گزارشی دربارة برخی آرای دورۀ اسلامی دربارة دنباله‌دارها ← لتینک، ص‌74ـ96).سنکا (متوفی 65 م) مهم‌ترین فیلسوف یونانی بود که به نقد آرای ارسطو دربارة دنباله‌دارها پرداخت. هرچند سنکا نظریۀ فیزیکی جدیدی دربارة ماهیت دنباله‌دارها عرضه نکرد، به برخی شباهتهای دنباله‌دارها با دیگر اجرام آسمانی توجه نشان داد. به عقیدۀ او (ج‌2، ص‌231)، دنباله‌دارها، به‌سبب اینکه طلوع و غروب می‌کنند و با ظاهری درخشان گاهی تا چند ماه دوام می‌آورند، باید در زمرۀ دیگر اجرام آسمانی قرار گیرند.به‌نظر می‌رسد مسلمانان از طریق ترجمۀ متئورولوگیکای ارسطو (در دورۀ اسلامی: الآثارالعُلویة یا آثار علوی) یا تفسیرهای نوشته‌شده بر آن با ماهیت فیزیکی دنباله‌دارها و از طریق تترابیبلوس بطلمیوس (در دورۀ اسلامی: کتاب‌الاربعة/ الاربعة مقالات) و کتاب الثمرة (منسوب به بطلمیوس) با مباحث احکامیِ دنباله‌دارها آشنا شدند (ادامة مقاله). در این میان، ابن‌ندیم (ج‌2، جزء1، ص‌215) از رسالۀ ذوات الذوائب (= گیسودارها) از بطلمیوس یاد کرده که به‌جا نمانده‌است. درهرصورت، نقد نظریۀ ارسطو دربارة دنباله‌دارها در دورۀ اسلامی نیز ادامه یافت و به‌ندرت برخی طبیعی‌دانان دورۀ اسلامی نظرهای متفاوتی دربارة منشأ دنباله‌دارها عرضه کردند. چنان‌که در ترجمۀ لاتین رساله‌ای از ابومعشِر بلخی* (منجم و ریاضی‌دان قرن سوم) ــ که اصل عربی آن به‌جا نمانده‌است ــ دنباله‌دارها پدیده‌هایی آسمانی (نجومی) و غیرجوی معرفی شده‌اند (← تورندایک، ص‌29). ابومعشر بلخی با رد صریح نظر ارسطو دراین‌باره نوشته که دنباله‌داری را دورتر از فلک زهره رصد کرده‌است. به ادعای ابومعشر بلخی، حتی برخی افراد برایش نقل کرده که دنباله‌دارهایی دورتر از فلک مشتری و زحل نیز رصد کرده‌اند (← همانجا). ابن‌هَبَنتا (متوفی حـ 339؛ 1407، ج‌2، ص‌134) نیز به دنباله‌دارهایی در فلک خورشید اشاره کرده‌است. هرچند چنین ادعاهایی با توجه به امکانات رصدی و روشهای سنجش فواصل در آن دورۀ غیرممکن می‌نماید، نشان‌دهندۀ نقد آرای ارسطو در دورۀ اسلامی است. ابوالبرکات بغدادی (متوفی560 یا 570) دیگر فیلسوف دورۀ اسلامی بود که فرضیه‌هایی غیرارسطویی (تا حدی مشابه سنکا) دربارة ماهیت و منشأ دنباله‌دارها مطرح کرد. وی (ج2، ص‌223) تأکید کرده‌است که دنباله‌دارها روزهای متوالی دوام دارند و شکل ظاهری هر دنباله‌دار در دوره‌ای زمانی ثابت می‌ماند (درحالی‌که بایستی به‌سبب اشتعال تغییر کرده ‌باشد)، درنتیجه باید نوعی نیروی سماوی در آنها اثر داشته ‌باشد که در جرم بخار ظاهر و موجب درخشندگی یا اشتعال آن می‌شود (برای آگاهی از نقدهای ابوالبرکات بغدادی بر نظریه ارسطویی دنباله‌دارها← لتینک، ص‌83ـ84). البته ابوالبرکات بغدادی (ج2، ص‌222) نیز موضع حدوث دنباله‌دارها را، مانند ارسطو، زیر فلک قمر می‌دانست. در دورۀ اسلامی، به طلوع و غروب دنباله‌دارها همانند اجرام سماوی (و برخلاف پدیده‌های جوّی معمول) به‌عنوان نکته‌ای معماگونه و بحث‌برانگیز توجه شده ‌بود و بنا به استدلال موافقان، کرۀ آتش (یا کرۀ اثیر) و اجرام حوالی آن (مانند دنباله‌دارها) تحت‌تأثیر فلک‌الافلاک (در هیئت قدیم، فلکی که باعث چرخش تمام افلاک به دور زمین در یک شبانه‌روز بود) هستند و ازاین‌رو همراه با آن دوران دارند (← ابن‌سینا، ج2، فن 5، ص‌73ـ74؛ نصیرالدین طوسی، ج‌1، ص‌107؛ نیز ← حسنی خلخالی، ص‌82؛ برای ریشۀ این بحث در طبیعیات یونان ← ارسطو، 1952، ص‌51ـ53). اما قطب‌الدین شیرازی (گ9پ) حرکت ثانویۀ دنباله‌دارها را به‌سوی شمال یا جنوب استوای سماوی نشانۀ تبعیت‌نکردن آنها از گردش افلاک می‌دانست (قس قوشچی، ص‌194، که براساس رصدی که خود از دنباله‌دار پدیدارشده در 837 داشته تبعیت دنباله‌دار از گردش افلاک را موجه ندانسته‌است؛ نیز ← رجب، ص‌149ـ150).2) واژگان و اصطلاح‌شناسی. در آثار دورۀ اسلامی، روش یکسانی در به‌کارگیری اصطلاحات مختص‌دنباله‌دارها وجود نداشته‌است. در متون عربی از دنباله‌دارها با عباراتی چون کواکب ذوذؤابة/ ذوات‌الذوائب (= ستارۀ گیسودار/ گیسودارها)، کواکب مُذْنَبة/ کواکب ذوات‌الاذناب (= ستاره دنباله‌دار/ ستاره‌ای با دنباله‌ها)، ذولحِیَة (= ریش‌دار) یاد شده‌است (← کندی، ص‌311؛ رادا، ص‌75). این اصطلاحات عموماً به‌سبب شکل ظاهری دنباله‌دارها و ترجمۀ واژه‌هایی از یونانی به عربی بوده‌است (← ارسطو، 1952، ص‌51؛ پلینیوس/ پلینی‌اکبر، ج‌1، کتاب 2، ص‌231ـ233). واژۀ comet (به معنای گیسوبلند) در انگلیسی و واژه‌های مشابه آن، که امروزه در زبانهای اروپایی برای نامیدن این اجرام به‌کار می‌رود، نیز برگرفته از واژۀ (rیونانی است (← ارسطو، 1952، ص50؛ نیز ← پلینیوس، همانجا). ابن‌هبنتا (1407، ج‌2، ص‌134ـ142) هفت نوع از دنباله‌دارها را برشمرده‌است که براساس شکل ظاهری نام‌گذاری شده‌اند. ستارۀ دنباله‌دار، که امروزه در زبان فارسی برای نامیدن این اجرام در ایران به‌کار می‌رود، ظاهراً اصطلاحی متأخر و ترجمۀ تحت‌اللفظی از عربی است. این اصطلاح به نوعی در نخستین متون نجومیِ احکامی دورۀ اسلامی آمده، چنان‌که ابوریحان بیرونی (1356ش، ص‌509) آنها را کواکبِ بادنبال نامیده‌است. بعدها در متون آثار علوی و ادبی به فارسی، در دورۀ صفوی و قاجار در ایران و هند، اصطلاح فارسی آن، ستارۀ دنباله‌دار، یا به‌صورتهای دیگری چون ستارۀ دم‌دار و ستارۀ گیسودار به‌کار رفته‌است (← حسینی اصفهانی، ص‌62؛ صائب، ص‌836). در نجوم جدید مشخص ‌شده که ماهیت دنباله‌دارها با ستاره‌ها متفاوت است، به‌همین‌دلیل کاربرد لفظ دنباله‌دار بدون واژۀ ستاره را در متون نجومی فارسی جدید مرجح دانسته‌اند. در دورۀ اسلامی، گاهی اصطلاحات در معانی مختلفی به‌کار رفته‌اند مثلاً در برخی آثار فارسی و عربی، نَیازک و عصا واژگانی عام معادل ذوات‌الاذناب‌اند یا بر نوع خاصی از دنباله‌دارها دلالت دارند (← ابن‌هبنتا، 1407، ج‌2، ص‌134؛ نیز ← کندی، همانجا). از سوی دیگر، نیازک را برگرفته از واژه فارسی نَیزَک (← حسینی اصفهانی، ص‌67) و معادل شهاب دانسته‌اند (کندی، همانجا). دو منجم و طبیعی‌دان ایرانی قرن پنجم، اِسفَزاری (ص‌25ـ26) و شهمردان‌بن ابی‌الخیر (ص‌433ـ434)، به نیازک و عصا در بابی جدا از دنباله‌دارها پرداخته و از وصف آنها برمی‌آید که این دو پدیده را نوعی بخار در ارتفاع پایین جو دانسته‌اند که نور خورشید را (هنگامی که نزدیک افق است) منعکس می‌کنند و در ظاهری عصاشکل یا نیزه‌مانند پدیدار می‌شوند (نیز ← حسینی اصفهانی، همانجا).3) احکام و باورها. ارسطو در متئورولوگیکا (ص‌55ـ 56) کوشیده‌است با استدلالهای فیزیکی تبیین کند که چرا دنباله‌دارها نشانۀ خشکسالی و طوفان‌اند (نیز ← بطلمیوس، باب2، فصل13، ص‌217). در طول تاریخ، نگاه احکامی به این اجرام غالب بود، چنان‌که در تمدنهای مختلف دنباله‌دارها عموماً اجرامی نحس و بدیُمن و بیشتر نشانۀ مرگ حاکمان، رخداد بلایا، جنگها و فتنه‌ها و شیوع بیماریها بودند (← همان، باب 2، فصل 9، ص‌193ـ 195؛ ابن‌هبنتا، 1407، ج‌1، ص‌165، ج‌2، ص‌141ـ 142؛ حنین‌بن اسحاق، گ 75پ). هرچند به نوشتۀ پلینیوس (ج‌1، کتاب 2، ص‌237)، در روم باستان در معبدی دنباله‌دارها را می‌پرستیدند. در تمدن بابِل نیز دنباله‌دارها اجرامی شناخته‌شده بودند و کاربردهایی در احکام نجوم داشتند، چنان‌که در لوحی به‌جامانده از این تمدن (متعلق به 687ق م) به تفأل به ثوابت و دنباله‌دارها اشاره شده‌است (← واردن، ص100ـ101). در بندهش (ص56، 58، 122)، از جرمی آسمانی با نام «موشْپَریِ دنب‌دار/ دنب‌دار پردار» به بدی یاد شده‌است که خورشید آن را به گردونۀ خود بست تا نتواند گناه کند. به احتمال بسیار، این نوشته بر شناخت ایرانیان باستان از دنباله‌دارها دلالت می‌کند. به نوشتۀ حنین‌بن اسحاق (همانجا)، ایرانیان (باستان ؟) بر این باور بودند که دنباله‌دارها ماهیتی مانند دیگر کواکب دارند و مخفی نیستند و به‌سبب تأثیر عواملی با دنباله‌ای نمود می‌یابند. اما بطلمیوس و هندیان تصور می‌کردند آنها تحت شعاع خورشید پنهان‌اند و اگر ارادۀ خدا بر آن باشد که حادثه‌ای رخ دهد، دنباله‌دار خاصی را نمایان می‌سازد که بر آن حادثه دلالت دارد (← همانجا؛ برای مشخصات نسخه ← کینگ، ص34، 211، 300). براساس این دیدگاه، دنباله‌دارها ذاتاً بدیُمن نبودند بلکه بر نزدیک‌بودن بلا یا مصیبتی خاص‌ دلالت می‌کردند.در دورۀ اسلامی، پیامدهای احکامی ظهور دنباله‌دارها را بر مبنای مشخصه‌های گوناگونی رده‌بندی می‌کردند. در یک رده‌بندی، بسته به اینکه دنباله‌دار نخستین‌بار در مشرق یا مغرب آسمان پدیدار می‌شد، پیامدهای شومی را چون فتنه، فساد، قحطی در مشرقِ زمین یا مغربِ زمین پیشگویی می‌کردند. رده‌بندی دیگر بر مبنای برجی بود که نخستین‌بار در آن دنباله‌دار پدیدار می‌شد. براین‌اساس، احکامی دالّ بر مصائب و بلایای گوناگون پیامد ظهور دنباله‌دار را در بروج‌دوازده‌گانه به‌ترتیب و فهرست‌وار ذیل هر برج‌ ذکر می‌کردند (← حنین‌بن اسحاق، گ 75پ ـ 76ر). زمان پدیداری دنباله‌دار در شبانه‌روز هم معیاری برای پیشگویی نزدیک‌بودن یا نبودن آثار سوء دنباله‌دار بوده‌است. چنان‌که ابن‌هبنتا (1407، ج1، ص356ـ357) پدیدارشدن دنباله‌دارها را در بامداد نشانۀ نزدیک‌تربودن پیامدها نسبت به پدیداری آن در شامگاه پنداشته‌است ( قس حنین‌بن اسحاق، گ 75پ، که حکمهای متضادی برای حالتهای فوق ذکر کرده‌است).ارسطو شکل دنباله‌دارها را متأثر از شکل بخار سازندۀ آنها می‌دانست. در یونان باستان و دورۀ اسلامی، گرایش به تشبیه دنباله‌دارها به اشکال انسانی، جانوری و حتی اشیا وجود داشت. برای مثال، ارسطو (1952، ص‌51) آنها را به دو گونۀ گیسودراز و ریش‌دار رده‌بندی کرد (برای رده‌بندیهای دیگر ← بطلمیوس، کتاب 2، فصل 9، ص‌193؛ پلینیوس، ج‌1، کتاب 2، ص‌233، که رده‌بندی گسترده‌تری را عرضه کرد؛ برای برخی رده‌بندیها در دورۀ اسلامی ← ابن‌هبنتا، 1407، ج2، ص134، 141ـ142؛ حسنی خلخالی، ص80ـ81). اما در احکام نجوم یکی از معیارهای بیان احکام سوء با شکل ظاهری دنباله‌دارها مرتبط بود (← ابن‌هبنتا، 1407، ج2، ص141ـ142؛ مقدسی، گ 11ر ـ 12پ). دنباله‌دارها را برحسب نوع یا شکل ظاهری‌شان به مزاج ‌سیاره‌ای منسوب می‌دانستند و براین‌اساس عموماً دلالتهای سوئی برای هریک وصف می‌کردند (← حنین‌بن اسحاق، گ 75پ ـ 76ر؛ ابن‌هبنتا، 1407، ج‌2، ص140ـ142).گاهی مورخان دورۀ اسلامی، ضمن گزارش ظهور دنباله‌دارهای درخشان، به ترس و نگرانی فراگیر مردم از این اجرام و واکنش آنها در برقراری پیوند میان رویدادهای بدیُمن اجتماعی و ظهور دنباله‌دارها اشاره کرده‌اند (← ابن‌اثیر، ج10، ص30؛ مَقریزی، ج1، ص223؛ ابن‌عماد، ج2، ص328، ج3، ص304). بی‌تردید ماجرای تقی‌الدین راصد و تخریب رصدخانۀ استانبول به فرمان سلطان‌مراد سوم پس از پدیداری دنباله‌دار درخشان در 985، از مهم‌ترین رویدادهای اجتماعی ناشی از باور به احکام دنباله‌دارها در قلمرو اسلامی در سده‌های گذشته بوده‌است (← علاءالدین منصور شیرازی، ص‌141؛ نیز ← تقی‌الدین راصد*).4) سنّت مکتوب و رده‌بندی رسائل. قدما دنباله‌دارها را پدیده‌هایی نجومی نمی‌دانستند، ازاین‌رو ظهور و تحولات آنها را در کتابهای نجومی ثبت نمی‌کردند. مطالب مکتوب دربارة دنباله‌دارها را در پنج ‌گروه از آثار دورۀ اسلامی می‌توان یافت. 1)رسائل احکام نجوم که در آنها غالباً فصلی به احکام دنباله‌دارها اختصاص ‌دارد و به‌ندرت ممکن است مطالبی دربارة ماهیت فیزیکی یا رصدی دنباله‌دارها دیده شود. مهم‌ترین و احتمالاً کهن‌ترین اثر در این گروه المغنی فی احکام النجوم از ابن‌هبنتاست که در بابی جداگانه به ماهیت و مباحث احکامی دنباله‌دارها پرداخته‌است. 2) رسائلی باعنوان آثار عُلوی یا حوادث (پدیده‌های) جوّ (کائنات جوّ) که در دورۀ اسلامی به پیروی یا در تفسیر و شرح متئورولوگیکای ارسطو نوشته می‌شدند. از مهم‌ترین آنها به عربی، رسائل ابن‌بِطریق، ابن‌رُشد و ابن‌باجّه (برای گزارشی دربارة این آثار و مؤلفان آنها ← لتینک، ص1ـ20؛ سزگین، ج7، ص214ـ215) و به فارسی، رساله‌هایی با عنوان آثار علوی از اسفزاری و محمدبن مسعود مسعودی مروزی (قرن پنجم) است (برای فهرستی از آثار اخیر ← درایتی، ج‌1، ص‌15ـ17). 3) آثاری در فلسفۀ طبیعی و برخی دانشنامه‌های کهن که معمولاً در بخشهایی از آنها مباحثی دربارة آثار علوی (از جمله دنباله‌دارها) دیده می‌شود، از جمله بخش طبیعیاتِ شفاء ابن‌سینا (ج‌2، فن 5، ص‌72ـ74)، الکتاب المعتبر فی‌الحکمة الالهیة ابوالبرکات بغدادی (ج2، ص‌222ـ227) و دانش‌نامۀ جهان حسینی اصفهانی (ص‌61ـ 62). 4) معدود رسائلی که به‌طور مستقل به دنباله‌دارها اختصاص ‌دارند و اساساً در عنوان آنها واژه‌هایی چون ذوات‌الاذناب، ذو ذؤابة، ذوات الذوائب و نیازک به‌کار رفته‌است (← ابوریحان بیرونی، 1366ش، ص‌33؛ نیز ← سزگین، ج‌7، ص‌215، 260، 312، 328، 372؛ درایتی، ج‌1، ص‌369، ج‌5، ص‌512ـ513). این رساله‌ها آمیخته‌ای از مطالب گوناگونِ ماهیت و احکام دنباله‌دارها و گاهی گزارش برخی دنباله‌دارهای رؤیت‌شده را شامل می‌شوند. 5) کتابهای تاریخی، وقایع‌نگاریها و سفرنامه‌ها که در این آثار عموماً اطلاعاتی دربارة سال و ماه پدیدارشدن دنباله‌دارها و گاهی توضیحاتی کلی دربارة شکل ظاهری و مدت پدیدارشدن آنها، همچنین پیامدهای اجتماعی یا احکامی‌شان در جامعه دیده می‌شود. در سالهای اخیر دو پژوهش مستقل در فهرست‌نگاری گزارشهای رصدی دنباله‌دارها به‌جامانده از آثار دورۀ اسلامی منتشر شده‌است (← رادا، ص‌71ـ 91؛ کوک، ص‌131ـ160؛ برای گزارشی دربارة دقت این رصدها ← )دایرة‌المعارف تاریخ علم، فناوری و پزشکی در فرهنگهای غیرغربی(، ذیل "Comets and meteors in the Islamic world").5) دنباله‌دارها در نجوم جدید. در نجوم جدید، تیکو براهه (منجم دانمارکی) براساس رصد دنباله‌دار 1577 و اندازه‌گیری زاویه اختلاف منظر آن نخستین‌بار فاصلۀ حقیقی یک دنباله‌دار را از زمین محاسبه کرد و دریافت که دنباله‌دارها نه پدیده‌هایی در جو زمین بلکه اجرامی سماوی در فضای منظومه شمسی‌اند (حیدرزاده، ص‌41ـ42). پس از او، ادمند هالی، اخترشناس انگلیسی (متوفی 1155/ 1742)، نیز بر مبنای قانون گرانش نیوتن پی‌برد که دنباله‌دارها در مدارهایی بیضی‌شکل با دورۀ تناوبهای متفاوتی به دور خورشید می‌گردند. وی مدار چندین دنباله‌دار از جمله دنباله‌دار مشهور به هالی را محاسبه کرد و دریافت که با دورۀ تناوبی حدود 76 سال به دور خورشید می‌گردد. هالی براساس محاسباتش پیش‌بینی کرد که این دنباله‌دار در حدود 1171/1758 نزدیک خورشید بازمی‌گردد. این پیش‌بینی به وقوع پیوست و دنباله‌دار هالی در بهار 1172/ 1759 به حضیض مداری‌اش (نسبت به خورشید) رسید (سرجنت، ص‌35ـ36). در آثار تاریخی دورۀ اسلامی، گزارشهایی از رصد این دنباله‌دار وجود دارد (← برای نمونه‌هایی از این گزارشها ← رادا، همانجا؛ کوک، ص‌135ـ 160؛ کرنک، ج‌1، ص‌126، 163، 178، 201ـ202)، اما در تمدنهای پیشین و در دورۀ اسلامی، کسی به‌صورت علمی به ماهیت تناوبی این دنباله‌دار و دیگر دنباله‌دارها پی نبرده‌ بود. البته گاهی در یونان باستان و در دورۀ اسلامی (حتی گاهی بین عوام) باورهایی دربارة تناوبی‌بودن دنباله‌دارها به‌صورت فرضیه‌ای حاشیه‌ای و کم‌اقبال مطرح بوده‌است (← ارسطو، 1952، ص‌41؛ بحشل، ص‌173). به‌علاوه برخی منجمان و احکامیان دورۀ اسلامی جرمی موهوم به نام کَید* را نوعی دنباله‌دار تناوبی می‌دانستند (← ابن‌هبنتا، 1407، ج‌2، ص‌142؛ برای آرای منجمان دورۀ اسلامی دربارة کید← کندی، ص‌312ـ318).در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، از حدود قرن سیزدهم، به‌تدریج ‌آگاهی عمومی دربارة ماهیت علمی دنباله‌دارها با ترجمۀ آثار نجومی غربی افزایش یافت. از دورۀ فتحعلی‌شاه (حک: 1212ـ1250)، اثری باعنوان ترجمه هیأت (مترجم عبدالرحیم انصاری، ترجمه پیش از 1250) از نخستین رسائلی است که مطالبی دربارة دنباله‌دارها از دیدگاه نجوم جدید (به‌ویژه حرکت آنها در مدارهای بیضی‌شکل به دور خورشید) دربردارد (← ص‌122ـ123). این اثر در واقع ترجمۀ کتابی از مؤلفی نامعلوم از فرانسه به فارسی است (← دانش‌پژوه و منزوی، بخش 3، ص‌429ـ430). در همین دورۀ زمانی، آثار نجومی دیگری نیز به فارسی در شبه‌قارۀ هند تألیف شد که اطلاعاتی دربارة ماهیت دنباله‌دارها از منظر نجوم جدید و نقش ادمند هالی دراین‌باره به‌دست می‌دهد (برای نمونه ← حسینی صفوی، ص‌157ـ158؛ زخمی هندی، ص‌768). در بین آثار نجومی جدید به فارسی در ایران و شبه‌قاره، گزارش مبسوطی از زخمیِ هندی به فارسی در حدائق‌النجوم (ص‌731ـ829) به تبیین آرای منجمان غربی دربارة ماهیت دنباله‌دارها و نقل فهرست دنباله‌دارهای رصدشده پس از نوزایی در اروپا می‌پردازد. عبدالغفار نجم‌الدوله هم رساله‌ای با عنوان ذوات‌الاذناب و بلید تألیف کرد که به دنباله‌دارها از دید نجوم جدید اختصاص ‌دارد (برای نسخۀ آن ← انوار، ج2، ص453). امروزه مشخص ‌شده‌است دنباله‌دارها از هسته‌هایی (به ابعاد چند کیلومتر) متشکل از یخ گازهای فرّار، آمیخته با ذراتی به ابعاد دانه‌های شن و غبارند. هستۀ هر دنباله‌دار در فضای منظومۀ شمسی معمولاً در مداری بیضی‌شکل با دورۀ تناوب تقریباً معیّنی به دور خورشید می‌گردد. هنگامی‌که این اجرام به نزدیک خورشید می‌رسند براثر حرارت زیاد خورشید گاز و غبار بسیاری از دست می‌دهند که چون هاله‌ای بر گرد هستۀ مرکزی مشاهده می‌شود و به آن گیسو می‌گویند. به‌علاوه دنباله یا دنباله‌هایی از آن درخلاف جهت تابش خورشید پدیدار می‌شود. در مواردی استثنایی ممکن است برخی دنباله‌دارهای درخشان در آسمان شب و حتی روز با چشم غیرمسلح به‌وضوح دیده شوند و برای چند روز یا گاهی تا چند هفته با تلألو خاصی بدرخشند (← (دایرة‌المعارف نجوم و اخترفیزیک(، ج1، ص446ـ456؛ سرجنت، ص225ـ239).منابع: ابن‌اثیر؛ ابن‌باجه، ]فی شرح الآثار العُلویة[، ]چاپ و ترجمۀ انگلیسی پاول‌لتینک[، درPaul Lettinck, Aristotle’s meteorology and its reception in the Arab world, Leiden 1999;ابن‌رشد، کتاب الآثار العلویة، چاپ سهیر فضل‌اللّه ابووافیه و سعادعلی عبدالرازق، قاهره 1994؛ ابن‌سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، در دو رساله دربارة آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران: فرهنگ ایران زمین، 1337ش؛ ابن‌سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج‌2، الفن‌الخامس: المعادن و الآثار العلویة، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره 1385/1965، چاپ افست قم 1404؛ ابن‌عماد؛ ابن‌ندیم؛ ابن‌هبنتا، المغنی فی احکام النجوم، ج‌1، چاپ عکسی از نسخۀ خطی کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق، ش 9354، ج‌2، چاپ عکسی از نسخۀ خطی کتابخانۀ دولتی باواریا مونیخ، ش 852 arab، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1407/1987؛ همان: ]المنتخب من[ کتاب المغنی، نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشگاه پرینستون، ش Y373؛ هبة‌اللّه‌بن علی ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة الالهیة، چاپ حیدرآباد، دکن 1357ـ1358، چاپ افست جبیل، لبنان 2005؛ ابوریحان بیرونی، فهرست کتابهای رازی و نامهای کتابهای بیرونی، تصحیح و ترجمه و تعلیق از مهدی محقق، تهران 1366ش؛ همو، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال‌الدین همائی، تهران 1362ش؛ اخوان‌الصفا، رسائل‌اخوان‌الصفاء و خلّان الوفاء، چاپ عارف تامر، بیروت 1415/1995؛ ارسطو، فی السماء؛ و، الآثار العلویة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره 1961؛ ابوحاتم مظفربن اسماعیل اسفزاری، رساله آثار علوی، چاپ محمدتقی مدرس‌رضوی، تهران 1356ش؛ عبداللّه انوار، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ ملی ایران، ج‌2، تهران 1369ش؛ اسلم‌بن سهل بحشل، تاریخ واسط، چاپ کورکیس عوّاد، بغداد 1387/1967؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغ دادگی، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ ترجمۀ هیات، از مؤلفی ناشناخته، ترجمۀ مسعودبن عبدالرحیم انصاری تبریزی، نسخۀ خطی کتابخانۀ مدرسۀ عالی شهیدمطهری، ش 616؛ حسین حسنی خلخالی، در کائنات جو، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش 1937؛ غیاث‌الدین علی حسینی اصفهانی، دانش‌نامه جهان، چاپ سنگی بمبئی 1291؛ ابوطالب‌بن حسن حسینی صفوی، رساله‌ای در اثبات هیأت جدید، چاپ حسین معصومی همدانی، در معارف، ش 2 (مرداد ـ آبان 1363)؛ حنین‌بن اسحاق، فی ذوات الذوایب و ماذکر فیها من العجایب و نسبوا الیها من الفن و الملاحم، چاپ عکسی از نسخۀ خطی کتابخانۀ دارالکتب المصریة، ش B20، درDavid A. King, A survey of the scientific manuscripts in the Egyptian National Library, Winona Lake, Indiana 1986;محمدتقی دانش‌پژوه و علینقی منزوی، فهرست کتابخانه سپهسالار، بخش3، تهران 1340ش؛ مصطفی درایتی، فهرستواره دستنوشت‌های ایران (دنا)، تهران 1389ش؛ زخمی‌هندی، حدائق‌النجوم، لکهنو 1256، چاپ افست تهران 1389ش؛ شهمردان‌بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ محمدعلی صائب، کلیات صائب تبریزی، مقدمه و شرح‌حال به قلم امیری فیروزکوهی، تهران ?]1333ش[؛ علاءالدین منصور شیرازی، «رصدخانۀ استانبول از زبان علاءالدین منصور شیرازی»، در مهدی محقق، دومین بیست گفتار در مباحث ادبی و تاریخی و فلسفی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، به‌انضمام زندگی‌نامه و کتاب‌نامه، تهران 1369ش؛ محمدبن مسعود قطب‌الدین شیرازی، التحفة الشاهیة، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش6130؛ علی‌بن محمد قوشچی، شرح تجرید العقائد، چاپ سنگی تهران 1285، چاپ افست ]قم، بی‌تا.[؛ محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رساله‌ای دربارة آثار علوی، در دو رساله دربارة آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران: فرهنگ ایران زمین، 1337ش؛ عبداللّه‌بن احمد مقدسی، تحفة‌الالباب فی بیان حکم الاذناب، نسخۀ خطی کتابخانۀ دارالکتب المصریة، مجموعه میقات، ش 178؛ احمدبن علی مَقریزی، اتّعاظ الحنفا، ج‌1، چاپ جمال‌الدین شیال، قاهره 1387/ 1967؛ بارتل لیندرت واندر واردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران 1372ش؛Aristoteles, Meteorologica, with an English translation by H. D. P. Lee, Cambridge 1952; David Cook , "A survey of Muslim material on comets and meteors", Journal for the history of astronomy, vol. 30, pt. 2 (May 1999); Encyclopaedia of the history of science, technology, and medicine in non-Western cultuors, ed. Helaine Selin, Berlin: Springer, 2008, s.v. "Comets and meteors in the Islamic world" (by David Cook); Encyclopedia of astronomy and astrphysics, ed. Paul Murdin, London: Nature Publishing Group, 2001, s.v. "Comets" (by Jacques Crovisier); Tofigh Heidarzadeh, A history of physical theories of comets: from Aristotle to Whipple, [Dordrecht ?] 2008; Edward Stewart Kennedy, "Comets in Islamic astronomy and astrology", Journal of Near Eastern studies, vol.16, no.1 (Jan. 1957), repr. in Edward Stewart Kennedy, Studies in the Islamic exact sciences, Beirut 1983; David A. King, A survey of the scientific manuscripts in the Egyptian National Library, Winona Lake, Indiana 1986; Gray W. Kronk, Cometography: a catalog of comets, Cambridge 1999- ; Paul Lettinck, Aristotle’s meteorology and its reception in the Arab world, Leiden 1999; Muḥammad b. Muḥammad Naṣīr al-Dīn Ṭūsī, Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī‘s memoir on astronomy = Al - Tadhkira fī ‘ilm al-hay’a, ed. and tr. F. J. Ragep, New York 1993; Plinius/ Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, vol.1, tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. 1967; Claudius Ptolemy, Tetrabiblos, edited and translated into English by F. E. Robbins, London 1980; W. S. Rada, "A catalogue of medieval Arabic and Islamic observations of comets during the period AD 700-1600", Zeitschrift für Geschichte der arabisch - islamischen Wissenschaften, vol.13 (2000); F. Jamil Ragep, "Ṭūsī and Copernicus: the earth’s motion in context", Science in context, vol.14, no.1-2 (June 2001); David A. Seargent, The greatest comets in history: broom stars and celestial scimitars, New York 2009; Lucius Annaeus Seneca, Naturales quaestiones, with an English trasnlation by Thomas H. Corcoran, London 1971-1972; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- ; Lynn Thorndike, "Albumasar in Sadan", ISIS, vol. 45, pt. 1 (May 1954).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده