دَمیری، کمالالدین محمدبن موسی، ادیب، محدّث، فقیه شافعی و صاحب کتاب مشهور حیاةالحیوان الکبری. کنیهاش ابوالبقاء بود. وی به روستای دَمیره از توابع دِمیاط مصر (← یاقوت حموی، ذیل «دمیرة») منسوب است (طاشکوپریزاده، ج1، ص213؛ دلیمی، ص8). لقب او را صوابی نیز ذکر کردهاند بدان جهت که فتاوا و آرای فقهیاش غالباً مطابق با واقع بود (دمیری، 1425، ج1، مقدمۀ عبدالکریم موسی محیمید، ص51). نام او ابتدا کمال بود، ولی پس از شهرت او را محمد نامیدند و به کمالالدین ملقب شد. علت این تغییر نامش را تواضع دانستهاند (← ابنحجر عسقلانی، 1412، ص176؛ سخاوی، ج10، ص59). او اوایل 742 در قاهره به دنیا آمد. وی در ابتدا خیاطی میکرد، اما پس از چندی، به فراگیری علم روی آورد (سخاوی، همانجا؛ شمّاع حلبی، ج2، ص371). در جوانی نزد بهاءالدین ابوحامد احمد سُبکی (متوفی 773؛ ← سبکی*، خاندان) به فراگیری علوم پرداخت. او همچنین نزد سراجالدین عمربن رَسلان (متوفی 805) و بدرالدین ابوالیُمن (متوفی 791)، دو تن از علمای خاندان بُلقینی (← بلقینی*)، دانش آموخت. ابوالفضل نُویری (متوفی 786)، عبدالرحیمبن حسن اِسنَوی* (متوفی 772) و سراجالدین عمربن علیبن احمد، معروف به ابنمُلَقَّن (متوفی 804)، از دیگر استادان وی بودند (← سخاوی، ج10، ص59ـ60؛ سیوطی، ج1، ص439). دمیری ادب را نزد برهانالدین ابراهیم شرفالدین قِیراطی (متوفی 781) و علوم عربی را نزد ابومحمد بهاءالدین عبداللّهبن عبدالرحمان ابنعَقیل* (متوفی 769) فراگرفت. تمام المسند احمدبن حنبل و الجامع الصحیح ترمذی را نزد علیبن احمد عُرضی دمشقی (متوفی 764) خواند. همچنین او و عُرضی، جامع ترمذی را نزد محمدبن محمد ابنعطار عَسقلانی خواندند. دمیری پس از آنکه در تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه و ادب عربی تسلط یافت، متصدّی افتا و آموزش قرائت قرآن شد (فاسی، ج1، ص456ـ 457؛ سخاوی، ج10، ص60).در زمان حکومت ملکناصر حسنبن محمدبن قَلاوُون، از پادشاهان ممالیک بحریه (متوفی 762)، شمسالدین شاکربن غزیل معروف به ابنالبَقَری مدرسهای ساخت که به البَقرِیَّة مشهور شد. او در آن مدرسه میعادی ساخت و شیخ آن را کمالالدین دمیری قرار داد (مَقریزی، 1422ـ1425، ج4، قسم 2، ص568). دمیری همچنین روزهای شنبه در جامع الازهر به تدریس میپرداخت. مدتی نیز در قبّة البیبرسیة و قبّةالرُکنیَّة به تدریس حدیث پرداخت. او که در وعظ و خطابه نیز تبحر داشت، در برخی مساجد جامع مانند مسجدِ الظاهر در حُسَینیه (محلهای در قاهره) به وعظ و خطابه میپرداخت (ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ سخاوی، ج10، ص60ـ61). از مشهورترین شاگردان وی خلیلبن محمد اَقْفَهْسی (متوفی 821)، که درون کعبه از او حدیث شنید، ابوالفتح محمدبن ابیبکر مَراغی (متوفی 859) و تقیالدین محمدبن احمد فاسی مَکّی مالکی (متوفی 832) بودهاند (← فاسی، ج1، ص457؛ سخاوی، ج10، ص60؛ شوکانی، ج2، ص146).او فقیه شافعی بود، چنانکه سالها براساس فقه شافعی فتوا میداد (ابنقاضی شهبه، ج4، ص61ـ62) و شرحی نیز بر المنهاج نَوَوی در فقه شافعی نوشت (← ادامة مقاله). مقریزی (1427، ج7، ص121) او را خوشمحضر و خوشمعاشرت، متواضع، دوستدار و محبوب مردم، مشارکت در کار خیر، شاعری خوشقریحه با محفوظات بسیار وصف کردهاست. به گفتة مقریزی (همانجا)، دمیری در اواخر عمر به زهد و ریاضت و عبادتهای بسیار روی آورد، چنانکه چندین سال روزهدار بود (نیز ← سخاوی، ج10، ص61ـ62). او شش بار حج گزارد و مدتی در مکه به تدریس و افتا مشغول شد و در همان شهر دختر یحییبن عیاد صنهاجی را به همسری برگزید (ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ سخاوی، ج10، ص61).دمیری یکی از صوفیان خانقاه سعیدالسُعَداء و نیز از شاهدان وقف آن خانقاه بود. او را دارای کرامات و غیبگوییهایی دانستهاند که گاه آنها را پنهان و گاه آشکار میکرد و برخی از آنها را از خواب و گاه از استادان دیگر نقل کرده است (← ابنحجر عسقلانی، 1387ـ1396، ج5، ص348؛ همو، 1412، ص177؛ سخاوی، ج10، ص60). او همچنین از ذوق شعری و ادبی بهرهای وافر داشت (مقریزی، 1427، همانجا) و در کتاب حیاةالحیوان (ج2، ص615) بخشی از رسائل و تَرَسُّل خویش را نقل کرده است. ابیاتی نیز از او نقل کردهاند که از شاعری او نشان دارد (← سخاوی، ج10، ص62؛ علیپاشا مبارک، ج11، ص149). او در 66 سالگی در جمادیالاولی 808 در قاهره وفات یافت و در مقابر صوفیه سعیدالسعداء به خاک سپرده شد (مقریزی، 1427؛ ابنحجر عسقلانی، 1412، همانجاها؛ شمّاع حلبی، ج2، ص372).معروفترین کتاب دمیری حیاةالحیوان الکبری است (← ادامة مقاله). وی شرحی بر سنن ابنماجه در چهار یا پنججلد به نام الدیباجة فی شرح سنن ابنماجة نوشت، اما پیش از انتشار آن از دنیا رفت (فاسی؛ مقریزی، 1427، همانجاها). او همچنین صاحب کتابی در فقه به نام النجمالوهّاج در شرح المنهاج نووی است که آن را از شرح سبکی و اسنوی و دیگران تلخیصکرده و مطالبی نیز بر آن افزودهاست. دمیری در این کتاب پس از ذکر مسئلۀ فقهی، مستند آن را بیان کرده و احادیث مرتبط با آن بحث را با استناد به تخریجکنندگان آن ذکر کرده و لطایف فقهی و مباحث استطرادی فراوانی مانند مباحث لغوی و شواهد شعری در میان بحث فقهی آوردهاست (دمیری، 1425، ج1، مقدمه محمد عبدالرحمان اهدل، ص13، برای نمونه ← ج1، ص322ـ323، 434). دمیری شرح المنهاج را در سیهزار بیت در بحر رجز بهنظم درآورد. این منظومه را رموزالکنوز یا منظومةالکمال یا درّالمقال نامیدهاند (← ابنحجر عسقلانی، 1412، همانجا؛ دمیری، 1425، ج1، مقدمۀ محمدعبدالرحمان اهدل، همانجا، مقدمۀ عبدالکریم موسی محیمید، ص66ـ 67). از دیگر آثار اوست: الجوهر الفرید فی علمالتوحید (← دمیری، 1426، ج1، ص71)، تذکرة حسنة یا تذکرة مفیدة (سخاوی، ج10، ص60؛ حاجیخلیفه، ج1، ستون 386؛ دمیری، 1426، ج1، مقدمه ابراهیمصالح، ص16)، شرح المعلّقاتالسبع (حاجیخلیفه، ج2، ستون 1741)، غایةالاَرَب من کلام حکماءالعرب که خود شرحی بر آن نوشت (بغدادی، ج2، ستون 178)، محاکاة موسّعِة لابن حِجّة (بروکلمان، قسم 6، ص576، افزوده مترجم). ظاهراً خطبهها و مواعظ او نیز تدوین شده که ابنحجر عسقلانی (1412، همانجا) با عنوان خطب مدوّنة از آن یاد کردهاست. او همچنین شرح لامیةالعجم صفَدی را مختصر کرده (سخاوی، همانجا) و رسالهای دربارة حکم شطرنج و نرد نگاشتهاست (← دمیری، 1426، ج3، ص177).منابع: ابنحجر عسقلانی، إنباءالغُمر بأبناءالعمر، حیدرآباد، دکن 1387ـ1396/ 1967ـ1976؛ همو، ذیل الدررالکامنة، چاپ عدنان درویش، قاهره 1412/1992؛ ابنقاضی شهبه، طبقاتالشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: عالمالکتب، 1407/ 1987؛ کارل بروکلمان، تاریخالادب العربی، قسم 6، نقله الی العربیة حسن محمود اسماعیل، ]قاهره[ 1995؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج2، در حاجیخلیفه، ج6؛ حاجیخلیفه؛ حلیم دلیمی، المباحث اللغویة فی کتاب حیاةالحیوان الکبری للدمیری، قاهره 1426/2005؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ همو، النجم الوهاج فی شرح المنهاج، بیروت 1425/2004؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، بیروت 1412/1992؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، حسنالمحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ]قاهره[ 1387؛ عمربن احمد شمّاع حلبی، القبس الحاوی لغرر ضوءالسخاوی، چاپ حسن اسماعیل مروه و خلدون حسن مروه، بیروت 1998؛ محمد شوکانی، البدرالطالع بمحاسن من بعدالقرن السابع، ]قاهره ?1348[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاحالسعادة و مصباحالسیادة، بیروت 1405/1985؛ علیپاشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر و القاهرة و مدنها و بلادها القدیمة و الشهیرة، بولاق 1306، چاپ افست قاهره 1425ـ1426/ 2004ـ2005؛ محمدبن احمد فاسی، ذیل التقیید لمعرفة رواة السنن و المسانید، چاپ محمد صالحبن عبدالعزیز مراد، مکه 1411ـ1418/ 1990ـ1997؛ احمدبن علی مَقریزی، کتاب المقفی الکبیر، چاپ محمد یعلاوی، بیروت 1427/2006؛ همو، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن 1422ـ1425/ 2002ـ2004؛ یاقوت حموی.