الذَّریعَة الی اصولالشّریعة، از نخستین آثار جامع در اصول فقه امامی، تألیف سیدمرتضی علمالهدی فقیه و متکلم نامور امامی قرن چهارم و پنجم. شریف مرتضی مشهور به سیدمرتضی و علمالهدی* (355ـ436) از شاگردان برجسته شیخ مفید* (متوفی 413) و از شاخصترین فقیهان مکتب بغداد (مکتب متکلمان) است. از ویژگیهای مهم این مکتب فقهی، کوشش برای گذار از اکتفا و اتکای صِرفِ فقها به نصوص قرآنی و حدیثی و «فقه منصوص» در مقام افتا بود که پیشتر بر پایبندی بدان تأکید میشد. لازمه این امر، استخراج و تدوین اصول و ضوابطی عام مطابق با مبانی مذهب امامیه بود تا فقها برپایه آن افزونبر فهم نصوص، بتوانند در مسائل جدید و بیسابقه به استنباط فقهی (اجتهاد) بپردازند. هرچند، فقهای امامی پیشتر به اجرای برخی قواعد اصولی اهتمام و التزام داشتند و حتی آثاری چند درباره برخی مباحثاصولی (از جمله مباحثالفاظ و تعارض احادیث) در عصر امامان علیهمالسلام نگاشته شدهبود، سالها پس از آغاز عصر غیبت بود که نیاز به تنظیم ضوابطی منسجم و تدوین آثاری جامع درباره اصول استنباط، در فقه امامی عمیقآ احساس شد. شیخمفید و پس از او سیدمرتضی و شیخطوسی* (متوفی 460) نخستین فقیهانی بودند که با جهد علمیِ مستمر و تألیف آثاری جامع چون التذکرة، الذریعة و العُدّة به این نیاز پاسخ دادند، و کوشش آنها بهتکوین و توسعه اصول فقه و «فقه تفریعی» انجامید. چون امروزه هیچیک از آثار مهم اصولی شیخمفید و فقهای پیش از او (جز تلخیصی فشرده از التذکرة) در اختیار نیست، میتوان الذریعة را نخستین اثر مبسوط و جامع اصولیِ امامیان دانست که در دسترس ما قرار دارد (← بحرالعلوم، ج 3، ص 144؛ آصفی، ص 80ـ82؛ نیز ← اصول فقه*، علم).الذریعة تنها اثر اصولی سیدمرتضی نیست. به گزارش فهرستنگاران، او رسالهها و آثار اصولی مهم دیگری هم داشته، که فقط برخی از آنها در دسترس است؛ از جمله: مسائلُالخلاف فی اصولالفقه، مسائلُ منفردات فی اصولالفقه و رسالههای ابطالُالقیاس، حجیةُالاجماع و عدم حجیةِ خبرالواحد (← طوسی، 1417، ص 164؛ نجاشی، ص 271؛ آقابزرگ طهرانی، ج 1، ص 70، ج 6، ص 269، ج 7، ص 236، ج 20، ص 345، 389). علمالهدی در مقدمه الذریعة (قسمت 1، ص 1ـ5) از کتاب مسائلالخلاف و برخی دیگر از آثارش نام برده و غرض خود را از تألیف الذریعة، نگارش اثری متوسط در اصول فقه، بهدور از اطناب ملالآور و ایجاز مخلّ، با اهتمام بیشتر به مسائل مورد اختلاف ذکر کرده و تصریح کردهاست که بسیاری از مباحث مهم اصولی مانند اجماع، اخبار، قیاس و اجتهاد را پیشتر در دیگر آثارش از جمله الشافی، الذخیرة، مسائلالخلاف، مسائلالموصلیاتالاولی و نیز حواشی متعددش بر کتاب العُمَد قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفی 412 یا 415) بهتفصیل مطرح کردهاست، اما تألیف کتابی را که هم راهنمای طالبان حق باشد و هم برطرفکننده شبهات مخالفان، سودمند و ضروری میداند.تاریخ دقیق تألیف الذریعة مشخص نیست. آقابزرگ طهرانی (ج10، ص26) تألیف آنرا در 430 دانستهاست (قس سبحانی، ص429). اینکه سیدمرتضی از برخی آثار خود در مقدمه کتاب (قسمت 1، ص 4) و متن آن (← ادامه مقاله) نام برده و نیز اینکه نام الذریعة در دیگر آثار موجود او ذکر نشدهاست را میتوان شواهدی بر آن دانست که این اثر را در یک یا دو دهه پایانی حیاتش تألیف کردهاست. شاهد دیگر اینکه شیخطوسی در مقدمه العدّة (ج 1، ص 3ـ4) تألیف آثار جامع اصولی بهدست فقهای پیشین بهویژه سیدمرتضی را نفی میکند که نشان میدهد در آغاز تألیف العدة، هنوز الذریعة تألیف نشده یا تألیف آن پایان نیافته بودهاست (نیز ← ادامه مقاله). اما مهمترین دلیل بر این موضوع آن است که در فهرستی که ابوالحسن محمد بُصرَوی (متوفی 443؛ شاگرد علمالهدی) از آثار سیدمرتضی حتی آثار ناتمام او، تا 417، فراهم آورده و به تأیید استادش نیز رساندهاست، نام الذریعة دیده نمیشود (← علمالهدی، 1378، قسم 1، مقدمه رشید صفار، ص 124ـ130). از الذریعة حتی در آثار متأخر علمالهدی مانند الانتصار، که تألیف آن پس از 420 (سال نگارش المسائل الموصلیات الثالثة) بوده (← علمالهدی، 1415، ص 81، 99ـ100؛ نیز ← همو، 1405ـ1410، ج 1، ص 201) و المسائلالرسّیّةالاولی که در 429 تألیف شدهاست (← علمالهدی، 1405ـ1410، ج 2، ص 379) هم ذکری نرفتهاست. هرچند، سیدمرتضی در این دو اثر بهاجمال (بیذکر نام) به کتب اصولی خود ارجاع دادهاست (← 1415، ص 453، 559، 599؛ 1405ـ1410، ج 2، ص 318)، شاید بتوان تصریح نکردن او به نام الذریعة را شاهدی بر آن دانست که تا آن تاریخ (429) تألیف این کتاب پایان نیافته بودهاست.ابواب اصلی الذریعة که عناوین و نحوه چینش آنها ساختار موضوعی کتاب را نشان میدهند، بدین ترتیب است: الخطاب و اقسامه و احکامه، الامر و احکامه و اقسامه، النهی، العموم و الخصوص، انواع التخصیص، المجمل و البیان، النَسخ و ما یتعلق به، الاخبار، الافعال، الاجماع، القیاس و ما یَتْبَعه و یلحَق به، الاجتهاد و ما یتعلق به، الحظر و الاباحة، و النافی و المستصحب للحال. شباهت زیاد ساختار کتاب و باببندیِ آن به برخی از آثار معاصر آن، مانند کتاب المعتمد ابوالحسین بصری* (متوفی 436)، نشان میدهد که تبویب منابع اصولی به این صورت در آن دوره رایج بودهاست و این احتمال را تقویت میکند که علمالهدی در تنظیم ابواب اصلی کتاب از برخی منابع پیشین اهلسنّت (احتمالا العُمَد قاضی عبدالجبار*) الهام گرفتهاست. سیدمرتضی ذیل هر باب اصلی کتاب، ابوابی جزئی با عنوانی خاص (مانند: فصلٌ فی صیغةالامر) تنظیم کرده و در چهارچوب آن به مباحث اصولی پرداختهاست. او به آوردن مباحث هر موضوع در ذیل باب مربوط به آن ملتزم بوده و ازاینرو گاهی پرداختن به یک موضوع را در ابواب پیشین (برای نمونه ← قسمت 1، ص 305، 348، 423، قسمت 2، ص 585) یا سپسین (برای نمونه ← قسمت 1، ص 456، قسمت 2، ص 483ـ484، 508، 519ـ520) به خواننده تذکر دادهاست.سیدمرتضی در موضوعات محل اختلاف با اشارهبه اختلاف اصولیان درباره آن، ابتدا بهطور فشرده دیدگاههای گوناگون را مطرح کرده و سپس نظر مقبول خود (غالبآ آخرین دیدگاهِ ذکر شده) را آشکار ساختهاست. سپس ادلّه دیدگاه خود را بهتفصیل ذکر کرده و پس از نقل تفصیلیِ آرا و دلایل مخالفان، یکایک ادله را نقد و تحلیل کردهاست. گاهی افزونبر اقامه یک یا چند دلیل یا شاهد بر رأی خود، ادلّه دیگری را (باعنوان «دلیلٌ آخَر») به دلیل یا دلایل اصلی ضمیمه کردهاست (برای نمونه ← قسمت1، ص250ـ253،310ـ311،373ـ379، قسمت2، ص 579 ـ581).علمالهدی به آرا و دلایل مخالفان بسیار توجه دارد. او در پارهای موارد، ادله و شواهد متعددی را به نفع آنان نقل و سپس رد کردهاست. مثلا او برای دیدگاه دلالت امر بر وجوب، سیزده دلیل عقلی، پنج دلیل قرآنی و چهار دلیل حدیثی ذکر کرده (← قسمت 1، ص 55ـ59) و بهتفصیل بدانها پاسخ دادهاست (← قسمت 1، ص 59ـ70). در چند مورد، سیدمرتضی هفت دلیل یا بیشتر برای دیدگاه مخالف نقل و سپس آنها را نقد کردهاست (برای نمونه ← قسمت 1، ص 132ـ141، 438ـ442، قسمت2، ص522ـ528، 531ـ550). او گاهی در ضمن نقض ادله، اشکالاتی را به شکل پرسش و پاسخ (با تعبیر: فَاِن قیل، قُلنا یا : فَاِن قالوا، قُلنا) مطرح کرده که در پارهای موارد پرسشها و پاسخهای متوالی، بحث را به شکل مناظره درآوردهاست (برای نمونه ← قسمت1، ص134ـ 135،142ـ144، 152ـ154، 386ـ 390، قسمت 2، ص 718ـ731). در مباحث غیراختلافی یا موضوعاتیکه درباره آنها نظر مخالف مطرحنشده، سیدمرتضی پساز توضیح دیدگاه درست از منظر خود، به اقامه دلایل و شواهد پرداختهاست.از جمله ادلهای که علمالهدی در جایجای الذریعة، چه در تأیید دیدگاه خود چه در نقد مخالفان، از آنها بهره برده، ادله برآمده از قرآن و سنّت (از جمله احادیث) است. استناد و اهتمام او به نقل آیات قرآن در این کتاب چشمگیر و شامل بیش از 150 آیه (غالبآ بخشی از آیه) است (← قسمت 2، فهرست آیات). گاهی تطبیق یک موضوع اصولی بر یک آیه به تفصیل گراییدهاست، مانند بحث مبسوط درباره آیات مربوط به گاو بنیاسرائیل (← قسمت 1، ص 364ـ373). چون کتاب الذریعة آرای غیر امامیان را هم دربردارد و بهگونه تطبیقی و به روش نقد و ارزیابی به آرای فقها و متکلمان اهل سنّت هم پرداخته، غالب احادیث منقول در این کتاب (← قسمت 2، فهرست روایات) از آنِ اهلسنّت است. سیدمرتضی با توجه به تبحر و مهارتش در ادبیات و دیگر دانشهای رایج در آن عصر، در این کتاب بهویژه در مباحث الفاظ بسیار به استناد و استدلال ادبی و لغوی و برداشتهای عرفی روی آوردهاست، اما استشهاد به اشعار در این اثر زیاد نیست (برای نمونه ← قسمت 1، ص 14، 27ـ28، 128، 245ـ246). استنادات و استشهادات بسیار او به فروع فقهی نیز کتاب را از شکل اثری صرفآ علمی و انتزاعی خارج ساخته و بر سودمندیِ آن افزودهاست. مثلا او در مبحث دلالت امر بر فور یا تراخی، به موضوع وجوب فوری یا غیرفوریِ حج بر مستطیع، که در مذاهب مختلف مورد گفتگوست، پرداختهاست (← قسمت 1، ص 136ـ138).از مهمترین ویژگیهای الذریعة، که بهویژه در مباحث غیر لفظی (مانند مباحث نَسخ، اخبار، افعال، اجماع و قیاس) بیشتر بروز دارد، آن است که در این اثر آرا و استدلالهای اصولیِ سیدمرتضی بر مبانی عقلانی و کلامیِ خاصی استوار است که او در مقدمات استنتاجها و تحلیلهایش از آنها استفاده کردهاست. او که خود متکلمی برجسته بهشمار میرود، در مقدمه کتاب توضیح داده که هرچند مباحث اصول فقه مبتنی بر مبادیِ کلامی و اصول اعتقادی است، در منابع اصول فقه نباید به مباحث اصول دین پرداخت. علمالهدی بهاجمال، پارهای از مؤلفان کتب اصولی معاصر خود را که به این تفکیک ملتزم نبودهاند، نکوهیدهاست (← قسمت 1، ص 2ـ3). ظاهرآ اشاره او به کتاب العُمَد قاضیعبدالجبار است که حتی شاگردش ابوالحسین بصری (ج 1، ص 3) هم بر خلط میان مباحث اصولی و غیراصولی در این کتاب خرده گرفتهاست. بر این اساس، بهرغم اینکه سیدمرتضی در ابواب گوناگون الذریعة بر مبانی عقیدتی خود پای فشرده و از گزارههای کلامی بسیار بهره برده، به بحث تفصیلی درباره اصول اعتقادی امامیان یا مذاهب دیگر نپرداخته و از ورود جدّی به این مباحث پرهیز کردهاست (← قسمت 2، ص 537، 606). او در موارد نیاز، تفصیل مباحث را به آثار کلامیاش مانند الذخیرة، الشافی فی الإمامة*، المُلَخّص و تنزیهالانبیاء ارجاع دادهاست (← قسمت 1، ص 425، قسمت2، ص 485، 506، 551، 566، 569، 599، 618، 623ـ623). سیدمرتضی در این کتاب جز آثار خود تنها سه کتاب دیگر را نام بردهاست: الاصول فی النحو ابوبکر ابنسرّاج (متوفی 316)، العُمَد و المُغنی هر دو از قاضی عبدالجبار (← قسمت 1، ص 5، 221، قسمت 2، ص 551).الذریعة افزونبر اینکه از نخستین منابع اصولی امامیان است، از مهمترین مآخذ علم خلاف در حوزه اصول فقه نیز بهشمار میرود (← علمالخلاف*). زیرا سیدمرتضی در آن علاوهبر آرای امامیان، دیدگاههای بسیاری از فقها و متکلمان غیر امامی را هم طرح و نقد کردهاست. او اغلب با عناوینی عام (ازجمله متکلمان، فقها، اصحاب شافعی، اصحاب ابوحنیفه، اهل ظاهر و اهل رأی) به آرای مذاهب و مکاتب گوناگون اشاره کرده و کمتر از اشخاص نام بردهاست. بااینهمه، از میان متکلمان مشهور معتزله، آرای ابراهیم نَظّام* (متوفی 231)، ابوعلی جُبّائی* (متوفی 303) و فرزندش ابوهاشم جُبّائی* (متوفی 321) در موارد متعدد مطرح و نقد شده و نام سایر متکلمان مشهور در مواردی اندک آمدهاست، از جمله ابوالقاسم کعبی بلخی (متوفی 317؛ ← قسمت 2، ص 485، 490، 496)، مُوَیسبن عِمران (قرن دوم ← قسمت 1، ص 91، قسمت 2، ص 658ـ659، 663، 667) و ابوعبداللّه حسینبن علی بصری معروف به جُعَل (متوفی 369؛ نام او در کتاب به حسن تصحیف شدهاست، ← قسمت 1، ص 315، 329ـ330، 332، قسمت 2، ص 651). از آرای امامان مذاهب اربعه، در برخی موارد دیدگاههای شافعی و ابوحنیفه و در مواردی اندک آرای مالک (← قسمت 1، ص 349، قسمت 2، ص 578، 643، 744) و احمدبن حنبل (← قسمت 2، ص 588) ذکر شدهاست. آرای بعضی از فقیهان متقدم مانند حسن بصری (متوفی 110) و اسحاقبن راهویه (متوفی 238؛ ← قسمت 1، ص 349، قسمت 2، ص 588)، شماری از حنفیانِ عراق از جمله عیسیبن ابان و عبیداللّه ابوالحسن کرخی (← قسمت 1، ص 315، 332، 362، 458) و کسانی دیگر چون جاحظ (← قسمت 2، ص 479ـ480) و داوودبن علی ظاهری (متوفی 270 یا 275؛ ← قسمت 2، ص 674) را نیز میتوان در الذریعة یافت. جالب توجه آنکه نام هیچیک از فقها و متکلمان امامی بهتصریح در این کتاب نیامده و آرای آنان با تعابیری چون «الامامیة» و «علمائنا» مطرح شدهاست (← قسمت 1، ص 323، قسمت 2، ص 485، 491ـ492، 624، 644، 654، 778).تألیف الذریعة نقطه عطفی در تاریخ فقه و اصول امامی بهشمار میرود. ازیکسو، تدوین این اثر آن هم بهدستِ دانشمندی جامعالاطراف و متنفذ چون سیدمرتضی بهخودیِ خود گامی مهم در شکلگیری و هویتیافتن اصول فقه امامیان بود. ازاینرو، الذریعة چه در میان فقهای امامی و چه از جانب فقیهان مذاهب مختلف اهلسنّت بسیار اقبال یافت. به گزارش پارهای منابع، این کتاب تا زمان تألیف معارجالاصول محقق حلّی (متوفی 676) در حوزههای علمیِ شیعه کتاب درسی بود (برای نمونه ← حسن صدر، ص 313). ازسویدیگر، نگارش الذریعة خود سرآغاز حرکتی اساسی شد در مسیر رشد و بالندگی اصول فقه امامی و بازتعریف شیوههای اجتهاد و ابزارهای استنباط که در آثار فقهای بعد بهویژه در العُدّة شیخطوسی تجلی یافت و درنتیجه، فقه تفریعی در قالب اثری جامع چون المبسوط طوسی سامان یافت.کتاب العُدَّة شیخطوسی نخستین اثر مهم اصولی است که از جنبههای گوناگونی از الذریعة الگو گرفتهاست. ابواب اصلی و حتی فرعی این دو اثر بسیار شبیه است. عبارات این دو اثر نیز در برخی مباحث، مشابه است و گاه فصلی کامل از الذریعة کمابیش در العدّة نقل شدهاست (برای نمونه ← طوسی، العدة، ج 2، ص 457ـ462، 470ـ481، 649ـ719؛ قس علمالهدی، الذریعة، قسمت 1، ص 365ـ373، 394ـ413، قسمت 2، ص 673ـ791). از تعبیر شیخطوسی در مقدمه العدّة (ج 1، ص 4) برمیآید که او با آنکه از شاگردان خاص سیدمرتضی بوده، احتمالا هنگام تألیف العدّة از الذریعة آگاه نبودهاست. بر این اساس گفتهاند، تألیف العدّة پیش از الذریعة آغاز شدهبوده یا آنکه سیدمرتضی پیشتر الذریعة را نگاشته بودهاست، بدون اینکه تألیف آن را به کسی اطلاع داده باشد (← محمدباقر صدر، ص 57ـ58؛ گرجی، ص 188، 191). شیخطوسی در العدّة 24 جا از سیدمرتضی نام بردهاست، اما برپایه نسخههای معتبر، تنها در مقدمه کتاب (همانجا) و چند مورد نخست (برای نمونه ← ج 1، ص 71، 82) پس از نام استادش دعای «اداماللّه علوّه» را ذکر کردهاست که دلالت ظنّی بر آن دارد که این بخش از کتاب در زمان حیات سیدمرتضی تألیف شدهاست. در سایر موارد، پس از نام سیدمرتضی دعای «قدّساللّه روحَه» یا «رَحِمَهاللّه» آمدهاست (برای نمونه ← طوسی، العدة، ج 1، ص 172، 220، 321، ج 2، ص 469، 519، 631، 742). نکته دیگر آنکه شیخطوسی در چند جای العدة (← ج 2، ص 470، 631، 652، 719) به نقل از سیدمرتضی یا ذکر مطلب از ابطالالقیاس او تصریح کرده و با اینکه نامی از الذریعة نبرده، بیشتر این نقلقولها با آن منطبق است. بااینهمه، طوسی در الفهرست (ص 165) الذریعة را در شمار آثار سیدمرتضی ذکر کرده که حاکی از آگاهی او از این کتاب در هنگام تألیف الفهرست است. بنابراین میتوان دو احتمال را مطرح کرد: نخست آنکه شیخطوسی پیش از تألیف الذریعة، که به گمان قوی در اواخر حیات علمالهدی نوشته شدهاست، نگارش العدّة را آغاز کرده، اما تألیف آن به طول انجامیده و بخش اعظم کتاب را پس از تألیف الذریعة نگاشتهاست. یکی از شواهد این احتمال، افزونبر تعابیر طوسی درباره علمالهدی، ارجاع طوسی در اواخر العدّة (ج 2، ص 602) به کتاب دیگر خود تلخیصالشافی است که آن را در 432 بهپایان رساندهاست (← طوسی، 1394، ج 2، جزء4، ص 227). بر این اساس، طوسی جز بخشی از ابتدای العدّة، در تألیف بقیه آن از الذریعة بهره بردهاست؛ احتمال دیگر، آنکه او پیش از دستیابی به الذریعة یا حتی تألیف آن، با اقتباس از یادداشتهای دروس و امالی سیدمرتضی و رسالههای علمی او مانند ابطالالقیاس (که بعدها الذریعة با تلفیق و تکمیل آنها شکل گرفته) به تألیف العدّة مبادرت کردهاست (← گرجی، ص 191). یکی دیگر از آثار کهن امامی که از کتاب سیدمرتضی تأثیر پذیرفته، غُنیةالنزوع ابوالمکارم ابنزهره (متوفی 585؛ ← بنوزهره*) است که مؤلف در تألیف بخش اصول آن از الذریعة و العدّة الهام گرفتهاست (سبحانی، ص 398).آرای اصولیِ سیدمرتضی در الذریعة و دیگر آثارش همواره مورد توجه و گفتگوی فقهای امامی بهویژه مؤلفان منابع اصولی بودهاست و آنها شماری از آرای خاص او را پذیرفته یا نقد کردهاند. ازجمله دیدگاههای مهم اوست: جواز کاربرد لفظ در بیش از یک معنا (قسمت 1، ص 17؛ ← مظفر، ج 1، ص 78ـ 80)، دلالت کاربرد لفظ در یک معنا بر حقیقیبودن این معنا (قسمت 1، ص 13، 52؛ ← ابنشهید ثانی، ص 102؛ قمی، ج 1، ص 30ـ31)، اشتراک صیغه امر میان وجوب و استحباب (قسمت 1، ص 51ـ52؛ ← ابنشهید ثانی، ص 50ـ52)، انتفای مفهوم شرط و مفهوم غایت (قسمت 1، ص 406ـ407؛ ← ابنشهید ثانی، ص 77ـ79؛ شیخ بهائی، ص 152ـ153؛ تونی، ص 232ـ 235)، مجملبودن آیه سرقت به سبب ابهام در معنای واژه «یَد» (قسمت 1، ص 350؛ ← ابنشهید ثانی، ص 153ـ 156)، حجیت اجماع درصورت علم به وجود معصوم در میان اجماعکنندگان یا اصطلاحآ «اجماع دخولی» (قسمت 2، ص605؛ ← مظفر،ج3،ص113ـ116) و نفیحجیت خبر واحد (قسمت2، ص 528ـ529؛ ← ابنشهید ثانی، ص 189ـ 199؛ تونی، ص 158ـ162؛ مظفر، ج 3، ص 75ـ100؛ نیز ← خبر واحد*). شماری از اصولیان انتساب برخی اقوال را به سیدمرتضی با استناد به دیدگاه او در الذریعة و دیگر آثارش نپذیرفتهاند (برای نمونه ← ابنشهید ثانی، ص 60ـ61؛ رازی اصفهانی، ج 2، ص 49).اصولیان اهلسنّت هم به آرای سیدمرتضی در الذریعة توجه داشتهاند. بدرالدین زرکشی (متوفی 794) در مقدمه البحرالمحیط (ج 1، ص 6)، الذریعة را یکی از منابع کتاب خود شمرده و بهعلاوه، در موارد متعدد دیدگاههای اصولی علمالهدی را مطرح کردهاست (برای نمونه ← ج 1، ص 121، 148، ج 2، ص 195، ج 3، ص 97، ج 4، ص 347، 354). فخررازی (متوفی 606) در المحصول (برای نمونه ← ج 2، ص 68، 575، ج 3، ص 64، 76ـ78، 84، ج 4، ص 331، 542) و علیبن عبدالکافی سُبکی (متوفی 756) در الابهاج (← ج 2، ص 23، 153، 286ـ288) از دیگر فقیهان شافعیاند که دیدگاههای سیدمرتضی را نقل و نقد کردهاند. از دیگر اصولیان غیر امامی که به آرای سیدمرتضی توجه داشتهاند، میتوان به اینها اشاره کرد: علیبن سلیمان مرداوی حنبلی (متوفی 885) در التحبیر شرحالتحریر (ج 2، ص 926، ج 4، ص 1799، ج 6، ص 2587، 2596)، ابنامیرالحاج حنفی (متوفی 879) در التقریر و التحبیر (ج 1، ص 271، 304)، امیرپادشاه حسینی حنفی (متوفی 987) در تیسیرالتحریر (ج 1، ص 302، 342) و محمدبن علی شوکانی (متوفی 1250) در ارشادالفحول (ج 1، ص 128، 248، 372، ج 2، ص 17، 74، 179).شروح متعددی بر الذریعة نگاشتهاند، ازجمله: المستقصی اثر قطبالدین راوندی* (متوفی 573)، النکتالبدیعة فی تحریرالذریعة اثر علامه حلّی*، شرح عمادالدین طبری آملی صاحب بشارةالمصطفی (زنده در 553)، شرح کمالالدین مرتضیبن منتهی مرعشی و شرح ابنابیالحدید* معتزلی (متوفی 655 یا 656) باعنوان کتابالاعتبار (← منتجبالدین رازی، ص 68، 104، 107، 214؛ علامه حلّی، ص 111؛ بغدادی، ج 1، ستون 507؛ آقابزرگ طهرانی، ج 10، ص 26، ج 13، ص 277ـ278، ج 14، ص 64، ج 21، ص 31، ج 24، ص 303). همچنین علیبن زید بیهقی*، مشهور به ابنفندق (متوفی 565)، الذریعة را خلاصه کرده و عبدالوهاببن محمد احسائی بر آن حاشیه نوشتهاست (← ابنشهرآشوب، ص 51ـ 52؛ آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 427؛ حسینی اشکوری، ج 1، ص 343). نسخههای متعددی از الذریعة در برخی کتابخانههای عراق و ایران وجود دارد (برای نمونه ← آقابزرگ طهرانی، ج 10، ص 26؛ علمالهدی، 1346ـ1348ش، قسمت 1، مقدمه گرجی، ص سیوچهار ـ چهلوسه). این کتاب با مقدمه و تصحیح ابوالقاسم گرجی همراه با فهرستهای متعدد (در تهران 1346ـ1348ش) در دو قسمت چاپ شدهاست.منابع : محمدمهدی آصفی، تاریخ فقه شیعه، ترجمه عبدالرضا محمدحسینزاده، قم 1372ش؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، بولاق 1316، چاپ افست بیروت 1403/1983؛ ابنشهرآشوب، معالمالعلماء، نجف 1380/1961؛ ابنشهید ثانی، معالمالدین و ملاذالمجتهدین: المقدمة فی اصولالفقه، قم 1365ش؛ محمدمهدیبن مرتضی بحرالعلوم، رجالالسید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ محمدبن علی بصری، المعتمد فی اصولالفقه، چاپ خلیل میس، بیروت 1403/1983؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج 1، در حاجی خلیفه، ج 5؛ عبداللّهبن محمد تونی، الوافیة فی اصولالفقه، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم 1415؛ احمد حسینی اشکوری، تراجمالرجال، قم 1414؛ محمدامین حسینی حنفی، تیسیرالتحریر، بیروت 1403/1983؛ محمدتقیبن عبدالرحیم رازی اصفهانی، هدایةالمسترشدین فی شرح اصول معالمالدین، قم 1420ـ1421؛ محمدبن بهادر زرکشی، البحرالمحیط فی اصولالفقه، چاپ محمد محمد تامر، بیروت 1421/2000؛ جعفر سبحانی، مصادرالفقه الاسلامی و منابعه، بیروت 1419؛ علیبن عبدالکافی سبکی، الابهاج فی شرحالمنهاج علی منهاجالوصول الی علمالاصول للبیضاوی، بیروت 1404؛ محمد شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علمالاصول، چاپ احمد عزّو عنایة، بیروت 1424/2003؛ محمدبن حسین شیخ بهائی، زبدةالاصول، چاپ فارس حسّون کریم، قم 1381ش؛ حسن صدر، تأسیسالشیعةلعلوم الاسلام، ]بغداد 1370[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ محمدباقر صدر، المعالمالجدیدةللاصول، نجف ] 1385[، چاپ افست تهران 1395/1975؛ محمدبن حسن طوسی، تلخیصالشافی، چاپ حسین بحرالعلوم، قم 1394/1974؛ همو، العدّة فی اصولالفقه، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم 1376ش؛ همو، الفهرست، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1417؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، خلاصةالاقوال فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ]قم[ 1417؛ علیبن حسین علمالهدی، الانتصار، قم 1415؛ همو، دیوان، چاپ رشید صفار، ]قاهره[ 1378/1958؛ همو، الذریعة الی اصولالشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران 1346ـ1348ش؛ همو، رسائل الشریفالمرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم 1405ـ1410؛ محمدبن عمر فخر رازی، المحصول فی علمالاصول، چاپ طه جابر فیاض علوانی، ریاض 1400؛ ابوالقاسمبن محمدحسن قمی، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران 1308ـ1309، چاپ افست 1378؛ ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران 1384ش؛ علیبن سلیمان مرداوی، التحبیر شرح التحریر فی اصول الفقه، ریاض 1421/2000؛ محمدرضا مظفر، اصولالفقه، قم: مؤسسةالنشر الاسلامی، ]بیتا.[؛ علیبن عبیداللّه منتجبالدین رازی، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم 1366ش؛ نجاشی.