دینوری، ابوحنیفه احمدبن داوود، دانشمند جامعالاطراف ایرانی در قرن سوم. بهرغم توجه و ارجاع نویسندگان معاصر و پس از وی به آثارش، از زندگی او اطلاع چندانی دردست نیست، مگر اندک توضیحاتی که افرادی مانند ابنندیم و ابوحیّان توحیدی از زندگیاش دادهاند. نویسندگان بعدی نیز همانها را تکرار کردهاند.دینوری در فاصله سالهای 200 تا 210 در دینور* بهدنیا آمد. در بصره و کوفه ادب آموخت. مهمترین استادان وی ابنسکیّت و پدر ابنسکیّت بودهاند (ابنندیم، ج1، جزء1، ص238). او در اصفهان و دینور به رصد پرداختهاست (قربانی، 1365ش، ص247). عبدالرحمان صوفی*، که سالها پس از مرگ دینوری در 335، به دینور و خانه دینوری رفته، از بزرگان آنجا شنیده بود که او بر بام حجرهاش رصد میکردهاست (← ص8). درباره تاریخ درگذشت او اختلافنظر وجود دارد (← یاقوت حموی، 1907ـ1931، ج1، ص124؛ صَفَدی، ج6، ص377؛ فیروزآبادی، ص20؛ قمی، ص53ـ54)، اما سال 282، که به خط ابنمُسبِّح بر پشت کتاب النبات نوشته شده، احتمالا به واقعیت نزدیکتر است (← یاقوت حموی، 1355ـ1357، ج3، ص26؛ همو، 1907ـ1931، همانجا؛ ذهبی، ج13، ص422؛ بغدادی، ج1، ص54).برخی به دلایلی ازجمله شیعهبودن استادش، ابنسکیّت، دینوری را شیعه دانستهاند (عبداللّه نعمه، ص166ـ167). ازسویدیگر، ابنقُطلوبُغا (ص38) وی را فقیهی حنفی، و ذهبی (همانجا) او را از بزرگان حنفیه معرفی کردهاست. در منابع عمومآ به متفنّنبودن و تسلط وی به علوم گوناگون اشاره شدهاست (← ابنندیم، همانجا؛ صفدی، ج6، ص378؛ سیوطی، ج1، ص306؛ بغدادی، همانجا)، اما شهرتش در زمینههای ادبیات، تاریخ (← عبداللّه نعمه، ص162) و گیاهشناسی (← ادامه مقاله) بیشتر است. او در بلاغت بر بسیاری از معاصرانش برتری داشت و دیگران از مجالست با او سود میبردند (← ابنندیم، ج1، جزء1، ص208؛ نیز ← عبداللّه نعمه، همانجا). ابوحیان توحیدی وی را بههمراه جاحظ* و ابوزید احمدبن سهل بلخی*، سه شخصیتی دانستهاست که حق وصف فعالیتهای علمی، اخلاقی و فضائلشان ادا نشده و نخواهد شد (← یاقوت حموی، 1355ـ1357، ج3، ص27ـ28). او به آغاز دورهای از ادبیات عربی تعلق داشت که تفکرات جاحظ بر آن حاکم بود، اما بااینحال، بهسبب گرایشش به مکاتب فلسفی یونانی و علوم انسانی عربی، حتی با جاحظ هم مقایسه شدهاست (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). البته در آثار دینوری، برخلاف جاحظ، نوعی روشمندی مشهود است که پیشتر لغتشناسان مکاتب بصره و کوفه آن را آغاز کرده بودند. همچنین گرایش و کار او در زمینه علوم دقیقه، که پیش از او دانشمندان ایرانی آن را بنا نهاده بودند، به روشمندی او در مطالعاتش کمک کردهاست (همانجا). تقیالدین سید، افکار و آثار ابوحنیفه و اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان او را بهتفصیل در کتابی با عنوان ابیحنیفة الدینوری و مدرسته فی الادب و النقد (قاهره ] 1989[) گزارش کردهاست.دینوری دانشمندی پرکار بوده و در بسیاری زمینهها مانند علم لغت، نحو، فلسفه، گیاهشناسی، جغرافیا، نجوم، هندسه و تاریخ آثاری نوشته که از اغلب آنها نسخهای نماندهاست (← ادامه مقاله). اما احتمالا آنچه وی را از برخی نویسندگان پرکار متمایز کرده، سبکهای گوناگون او در نگارش موضوعات متنوع بودهاست. چنانکه در کتاب الانواء، بیانی علمی و در کتاب النبات، بیانی بسیار ساده و به سبک بدویان جزیرةالعرب دارد (← بغدادی، همانجا؛ عبداللّه نعمه، همانجا، به نقل از ابوحیّان توحیدی).برخی از آثار دینوری در ریاضیات و نجوم عبارتاند از : کتاب الاَنواء، کتاب الجبر و المقابلة، کتاب الجمع و التفریق، کتاب التخت (البحث) فی حساب الهند، کتاب الوصایا، کتاب النوادر الجبر، کتاب حساب الدور، کتاب القبلة و الزوال، کتاب الزیج، کتاب الکسوف (← ابنصاعد اندلسی، ص207؛ برای فهرست آثار دینوری در ریاضیات و نجوم ← روزنفلد و احساناوغلو ، ص46ـ47؛ سزگین ، ج5، ص262ـ263، ج6، ص158ـ159؛ قربانی، 1350ش، ص71). از هیچکدام از این آثار نسخهای نماندهاست، اما در آثار برخی مؤلفان مطالبی از کتابهای دینوری یافته میشود (د.ایرانیکا، ذیل مادّه).ابوریحان بیرونی (ص336، 347ـ348) کتاب الانواء (← انواء*) دینوری را از کتابهای مهم در این شاخه نجوم دانسته و در جدول منازل قمر، در ستونی آرای ابوحنیفه را درباره انواءِ ناظر به منازل قمر نقل کردهاست. ابوحنیفه در این کتاب درباره شناخت عرب قدیم از آسمان، منازل، محلّ وزش بادها و تفصیل زمانها سخن گفتهاست (نالینو ، ص167). عبدالرحمان صوفی (ص7) این کتاب را کاملترین کتاب در نوع خود دانسته، هرچند از برخی آرای وی در این اثر انتقاد کردهاست (← ص7ـ8). این کتاب براساس تجربیات شخصی، گفتههای بدویان و لغتشناسان نوشته شدهاست (د.اسلام، همانجا). ابنقتیبه دینوری ظاهرآ مطالب فراوان ازجمله مطالب مربوط به تعیین قبله را از کتاب دینوری گرفته و به نام خود آوردهاست (← مسعودی، ج2، ص359). همچنین بیشتر آنچه ابنسیده (متوفی 458) در المخصَّص(ج2، ص361ـ473) درباره انواء آورده، برگرفته از این اثر ابوحنیفه است (نالینو، ص167ـ168).برخی دیگر از آثار او در دیگر زمینهها که بهجا نماندهاند، عبارتاند از: کتاب الفصاحة، کتاب البلدان، کتاب الشعر و الشعراء (ابنندیم، ج1، جزء1، ص238؛ ابنانباری، ص240) و جواهرالعلم (حاجیخلیفه، ج1، ستون 614). ظاهرآ دینوری کتابی هم در تفسیر قرآن در سیزده جلد نوشته بودهاست (← صفدی، ج6، ص379؛ بغدادی، همانجا).از آثار بهجایمانده از دینوری، اخبارالطِّوال*، در زمینه تاریخ عمومی، درخور ذکر است. این اثر از دیدگاه فردی ایرانی نوشته شدهاست. شاید در بین مورخان دوره اسلامی کمتر کسی به دقت دینوری به رویدادهای قلمرو ایران پرداخته باشد (← دینوری، 1379، مقدمه عبدالمنعم عامر، صد؛ سارتون ، ج1، ص588، 615؛ تاریخ/ تاریخنگاری*، بخش 3؛ برای نسخهها ← دینوری، 1379، همان مقدمه، صن ـ س).از مهمترین کتب به جایمانده از دینوری کتاب النّبات است. سیوطی (ج1، ص306) این کتاب را در نوع خود کمنظیر دانستهاست. هدف دینوری از تألیف این کتاب در درجه اول، پرداختن به موضوعات لغوی بوده، اما این اثر به واژهنامهای کمنظیر در زمینه تاریخ گیاهشناسی دوره اسلامی تبدیل شدهاست (← سارتون، ج1، ص586؛ سزگین، ج8، ص169). فرهنگنویسان (برای نمونه ← ابنمنظور؛ زَبیدی، ذیل «نتج») و پزشکان بسیاری (← ابنابیاُصَیْبعه، ص529) به این کتاب استناد و توجه کردهاند. آنچه او نگاشتهاست، آمیختهای از نوشتههای پیشینیان، ادبیات شفاهی بدویان و تجربیات شخصی اوست (د.اسلام، ذیل «دینوری» و «نبات»؛ نیز ← تقیالدین سید، ص99ـ124). لوکلر (ج1، ص298) احتمال دادهاستکه دینوری برای نگارش این کتاب، سفرهای فراوانی کرده باشد تا نام و رویشگاه گیاهان را ثبت کند.تا 1326ش/ 1947، هیچ نسخهای از این کتاب شناخته نشده بود. در این سال، محمد حمیداللّه، استادِ دانشگاه عثمانیهحیدرآباد، به چهل برگ خوانا از این کتاب در شهر مدینه دست یافت. حدود یک سال بعد، کارکنان کتابخانه دانشگاه استانبول نسخهای از این کتاب را در آنجا یافتند (← دینوری، 1953، ج5، مقدمه برنهارد لوین ، ص1). دو بخش از این نسخه به همت لوین در سالهای 1332ش/ 1953 و 1353ش/ 1974 بازنویسی و منتشر و قطعات پراکندهای از آن، که در آثار دیگران نقل شده، به همت حمیداللّه در 1352ش/ 1973 گردآوری و منتشر شدهاست (← ادامه مقاله).کتاب النّبات از چند جزء تشکیل شده که ظاهرآ همه آنها پیدا نشدهاست. بغدادی (ج1، ص25) کتاب النّبات را حجیم ودر شش جلد دانستهاست. در شروع جزء پنجم (ص1) آمدهاست: «جزء هشتم از اجزاء قاضیبن سعید سیرافی». دراینصورت این جزء هشتم از اثر اصلی بوده و احتمالا کل کتاب در ده جزء بودهاست (دینوری، 1953، ج5، همان مقدمه، ص4).برخی مباحث جزء سوم کتاب (چاپ 1394/ 1974) اینهاست: آفات کشاورزی، انواع چراگاهها و علفهای مخصوصچرا و توصیههای سودمند در تیمار و رسیدگی به چهارپایان بهویژه شتر، ملخها، قارچ دنبلان، انواع صمغ و شیرابه، گیاهانی که در دباغی بهکار میرفتند، انواع آتشزنه، درختانی که آتشزنه از آنها تهیه میشد، وصف آتش، خاکسترها و دودها، گیاهان مخصوصرنگرزی و خضاب، گیاهان خوشبو و بدبو، گیاهانی که در آن زمان بهعنوان مسواک بهکار میرفتند، و عسل و زنبورعسل. سارتون (ج1، ص615) این بخش را مقدمهای مهم در گیاهشناسی و کشاورزی ]دوره اسلامی [دانستهاست.نیمه اول جزء پنجم کتاب النّبات به انواع تیر و کمان پرداختهاست. در بخشی دیگر از جزء پنجم کتاب، شرح گیاهانی آمدهاست که نام آنها با حروف «الف» تا «ز» آغاز میشود. در صفحه پایانی این نسخه در پایان جزء پنجم، اَعلام و گیاهانی که نام آنها با حرف «س» و حروف بعد از آن آغاز میشود به جزء ششم موکول شدهاست. در جزء ششم که با نام قسم دوم از قاموس نباتی چاپ شده به سایر گیاهان پرداخته شدهاست. دینوری در این دو قسمت از کتابش، بهترتیب حروف ابتث، شرح 1120 گیاه را آوردهاست (برای گزارشی از دستنویسهای بهجا مانده از این کتاب ← سزگین، ج4، ص343). به گفته لوین (← دینوری، ج5، ص1، مقدمه)، شماره کمِ دستنویسهای موجود از این اثر به دلیل حجیمبودن صورت اصلی کتاب بودهاست. ظاهرآ او کتابی دیگر درباره گیاهان نگاشته بود (← حاجیخلیفه، ج2، ستون 1466). ابونُعیم علیبن حمزه بصری در قرن چهارم ردیهای بر کتاب النّبات دینوری نوشتهاست (← همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، ج10، ص180؛ سزگین، ج8، ص110). موفقالدین عبداللطیف بغدادی نیز اختصاری از کتاب النّبات را در الانصاف خود درجکردهاست (حاجیخلیفه، همانجا).تقریبآ همه آثار گیاهشناسی دوره اسلامی دو نقیصه عمده دارند: نخست آنکه به گیاهان تنها از جنبه کاربردی نگریستهاند و بهندرت به خود گیاه و علم گیاهشناسی محض ــکه امروزه متداول است ــ پرداختهاند و دیگر آنکه از مکتب یونانیان برگرفته شدهاند. دینوری در کتاب النّبات از مکتب یونانیان تأثیر نگرفته و بدون پرداختن به جنبههای دارویی یا جادویی گیاهان، به واژگان، پراکندگی و اشعار و امثال مرتبط با هر گیاه پرداختهاست. نکته درخور ذکر دیگر در کتاب النّبات این است که بهاحتمال زیاد دینوری برای نگارش این اثر مجبور به جستجوی میدانی بوده زیرا در بسیاری موارد، مطالبی از بدویان جزیرةالعرب نقل کرده و از آنان سؤالهایی کردهاست (برای نمونه ← ج5، ص23ـ25، 29ـ31).مهمترین پژوهش درباره کتاب النّبات از زیلبربرگ است (سزگین، ج4، ص338). او جایگاه علمی کتاب النّبات را با آثار دانشمندان مشهوری همچون ثاوفِرَسطِس* (تئوفرستوس) و دیوسکوریدس* مقایسه کرده و در مواردی کتاب النّبات را از آثار آنها برتر دانستهاست. این امر بهدلیل توجه دینوری به گیاهان بهظاهر کماهمیت، وصف دقیق شکلهای گیاهان براساس مشخصههای آنها در طبیعت و توجه به خود گیاهان، بهجای توجه به کاربردشان بودهاست (← 1911، ص43ـ44). زیلبربرگ به نسخه اصلی کتاب دسترسی نداشته و تنها براساس آنچه که ابنسیده از دینوری نقل کرده، به بررسی کتاب النّبات پرداختهاست. به همین دلیل او بهنادرست ترتیب آوردن گیاهان را الفبایی ندانستهاست (← 1910، ص252؛ دینوری، ج5، همان مقدمه، ص2). توماس باور نیز پژوهشی انتقادی بر این اثر با عنوان )کتاب النبات ابوحنیفه الدینوری( (ویسبادن 1988) به آلمانی تألیف کردهاست.منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ] 1965[؛ ابنانباری، نزهةالالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?]1386/ 1967[؛ ابنسیده، المُخَصَّص، بیروت 1417/1996؛ ابنصاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران 1376ش؛ ابنقطلوبغا، تاجالتراجم فی من صنّف من الحنفیة، چاپ ابراهیم صالح، بیروت 1412/1992؛ ابنمنظور؛ ابنندیم؛ ابوریحان بیرونی؛ عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانةالادب و لب لباب لسان العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج1، قاهره 1979؛ تقیالدین سید، ابیحنیفة الدینوری و مدرسته فی الادب و النقد، قاهره ] 1989[؛ حاجیخلیفه؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]1379/ 1959[، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ همو، کتاب النّبات، ج:5 حروف ا ـ ز، چاپ برنهارد لوین، اوپسالا 1953؛ ذهبی؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج6، چاپ حسین نصار، کویت 1369/1969، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیةالوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1384؛ صَفَدی؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، کتاب صورالکواکب الثمانیة و الاربعین، حیدرآباد، دکن 1373/1954؛ عبداللّه نعمه، فلاسفة الشیعة: حیاتهم و آراؤهم، قم 1987؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمةاللغة، چاپ محمد مصری، دمشق 1972؛ ابوالقاسم قربانی، ریاضیدانان ایرانی: از خوارزمی تا ابنسینا، تهران 1350ش؛ همو، زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامی: از سده سوم تا سده یازدهم هجری، تهران 1365ش؛ عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا 1357ـ1358، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ مسعودی، التنبیه؛ کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ نجوم اسلامی، ترجمه احمد آرام، تهران ?]1349ش[؛ یاقوت حموی، ارشاد الاریب الی معرفة الادیب، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، لیدن 1907ـ1931؛ همو، معجمالادباء، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ1938، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛EIr., s.v. "D((navar((, Abu( Han((fa Ahmad b. Da(wu(d" (by Charles Pellat); EI2, s.vv. "Al-D((nawar((, Abu( H(ann((fa Remke Kruk); (by "Naba(t" B.Lewin), (by b.Da(wu(d" Ah(mad Lucien Leclerc, Histoire de la m(decine arabe, Paris Boris Abramovich 1996; Main am 1876,repr.Frankfurt Rozenfeld and Ekmeleddin I(hsanog(lu, Mathematicians, astronomers, and other scholars of Islamic civilization and their works (7th-19thc.), I(stanbul 2003; George Sarton, Introduction to the history of science, Malabar, Fla. 1975; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967-; Bruno Silberberg, "Das Pflanzenbuch des Abu( Han((fa Ah(med ibn Da('u(d ad-D((nawar((", Zeitschrift f(r Assyriologie und Vorderasiatische Arch(ologie, vol.24 (1910), vol.25 (1911).