الدَیّان، از اسمای حسنای الهی. این اسم در قرآن نیامدهاست، اما آن را برگرفته از آیه «مالک یومالدین» (فاتحةالکتاب: 4) دانستهاند (← حلیمی، ج1، ص206؛ بیهقی، ج1، ص129). نام دیّان خداوند در پارهای از احادیث شیعی (← کلینی، ج1، ص126؛ ابنبابویه، 1357ش، ص195) در زمره 99 اسم خداوند ذکر شده، اما شاید چون این نام در روایت معروف تِرمِذی درباره نامهای الهی (← ج5، ص192ـ193) نیامدهاست، شرحنویسان متقدم اسماءاللّه نیز غالبآ به آن نپرداختهاند. البته این نام در بسیاری از روایات یا ادعیه در کنار سایر نامهای الهی ذکر شدهاست (برای نمونه ← احمدبن حنبل، مسند، ج3، ص495؛ حسکانی، ج2، ص509).این وصف گاه درباره انسانها نیز به کار رفتهاست، مثلا علی علیهالسلام را نیز بهسبب داشتن سِمَت قضا و داوری، «دیّانُ هذهالاُمة»، بهمعنای قاضی و حاکم، خواندهاند (← سُلیمبن قیس هلالی، ص382؛ ازهری، ج14، ص185، ذیل «دین»؛ ابناثیر، ج2، ص148؛ مجلسی، ج24، ص272)؛ یا مثلا اَعشی (متوفی ح 7) پیامبراکرم را در شعری «دیّانالعرب» خطاب کردهاست (← ابنمنظور، ذیل «دین»). در میان امت یهود هم گاه سران و قانونگذاران دینی ربانیان، بزرگان و رهبرانشان با همین اسم نامیده میشدند (← عِزرا: 7، 25؛ نیز ← د. جودائیکا ، ذیل مادّه).دیّان صیغه مبالغه از ریشه د ی ن است و با توجه به طیف گسترده معانیاش، مفاهیم قاضی، حاکم، حَکَم، تدبیرگر امور، پاداشدهنده، مالک و قهار (غلبهکننده) را در برمیگیرد. همچنین بهمعنای کسی است که همه آفریدگان از سر تذلل از او اطاعت میکنند. اگر این نام را مشتق از واژه مدینه، بهمعنای شهر، بدانیم، دیّان بهمعنای سیاستگذار خواهد بود (خلیلبن احمد، ذیل «دین»؛ ابوحاتِم رازی، ص301ـ302؛ جوهری؛ ابنمنظور، ذیل «دین»).دیّان بهعنوان نام خدا در کتاب مقدس (مزامیر، :68 6؛ کتاب اول سموئیل، :24 15) بهصورت J"7 (دَیِّن) و بهمعنای داور آمدهاست. این واژه که ریشه آن از زبانهای آرامی و سریانی گرفته شده، در اشعار عربی کهن نیز بهکار رفته و از جمله نامهایی است که در زبان فارسی نیز به همین صورت آمدهاست (ابوحاتم رازی، ص302، پانویس 2). بنابراین، دیّان واژهای دخیل و مأخوذ از واژه دین است. مفهوم کلمه دین در زبانهای فارسی پهلوی و سریانی اندکی متفاوت است. دین در فارسی پهلوی بهمعنای قانون دینی و مذهب و دیّان بهمعنای قانونگذار است. در سریانی، اکدی، عبری و مندایی دین بهمعنای داوری و قضاوت و دیّان دقیقآ بهمعنای حاکم و قاضی است. چنانکه مدینه به شهری گفته میشد که در آن قاضی باشد (← جفری ، ص132؛ مشکور، ج1، ص261؛ د.جودائیکا، همانجا). جفری (ص133) احتمال ورود این واژه را به زبان عربی از متون عبری یهودی، بهمعنای داوری، رد نمیکند، اما اخذ این کلمه را از زبان فارسی، بهمعنای قانون دینی یا مذهب، و حتی از منابع مسیحی محتملتر میداند (برای تفصیل معانی دین ← دین*). این نام، بر اساس معنای لغوی آن، اگر درباره خداوند بهکار رود، به معانی القهار*، قاضی، حاکم، حسابگر و پاداشدهندهای است که عمل هیچ کس را، چه خیر باشد چه شر، ضایع نمیکند و کسی است که خلایق در برابر مشیت او سر طاعت و تسلیم فرود میآورند (ابوحاتم رازی، ص301ـ302؛ زَبیدی، ذیل «دین»؛ سبزواری، ج1، ص50).در تفاسیر و معدودی از شروح اسماء آمده که خداوند دیّان آفریدگان است؛ چون در دنیا هیچیک از موجودات را یارای مخالفت با مشیت او نیست و در آخرت هم آنها را بر حسب اعمالشان پاداش میدهد (ابوحاتم رازی، ص302؛ سمرقندی، ج1، ص582). گفته شدهاست شاید معنای قهار برای صفت دیّان، از همین تعبیر بهدست آمده باشد که با سر طاعت فرودآوردن خلایق در برابر خداوند نیز مرتبط است (ژیماره ، ص351). بعضی نیز گفتهاند خداوند حسابگر و جزادهنده است و عملی از اعمال بندگان را ضایع نمیکند؛ خوبی را با خوبی و بدی را با بدی پاسخ میدهد (← حلیمی، ج1، ص206؛ قرطبی، ج1، ص144؛ نیز ← شرباصی، ج2، ص132ـ133). سرانجام، برای فهم اینکه دستآخر دیّان بهمعنای قاضی است یا جزادهنده و تلافیکننده، بعضی از محققان به آرای گوناگون علمای متقدم درباره عبارت «کَما تُدینُ تُدان» اشاره کردهاند (← ژیماره، همانجا).این واژه در احادیث (برای نمونه ← کلینی، ج1، ص126؛ ابنبابویه، 1404، ج2، ص250؛ نیز ← همو، 1357ش، ص216؛ مازندرانی، ج10، ص469) در همه آن معانی لغوی بهکار رفتهاست (← مجلسی، ج88، ص94). در شماری از منابع فرعیتر اهل سنّت (برای نمونه ← ابنمبارک، ص372؛ احمدبن حنبل، کتاب الزهد، ج1، ص137) و در بعضی از احادیث شیعه که صبغه دعایی دارند (برای نمونه ← کلینی، ج4، ص559؛ ابنقولویه، ص119؛ ابنبابویه، 1404، ج2، ص576)، این واژه در ترکیب اضافی «دیّانالدین» آمدهاست که شاید با تأکید بیشتر همان پاداشدهنده و داور یا حتی قانونگذار و قاضی روز جزا یا قانون معنی بدهد (نیز ← مجلسی، همانجا). کاربرد کهنتر این ترکیب در شعری بهکار رفته که عمروبن جَموح، از بزرگان مشرکان بنیسَلَمه، به هنگام اسلامآوردن بر زبان راندهاست (← ابنهشام، ج2، ص310) که در آنجا معنای قاضی و قانونگذار دینی موجهتر است. با توجه به سیاق بعضی از احادیث قدسی و آمدن نام الدیّان در آنها در کنار نام المَلِک* بهمعنای پادشاه (← احمدبنحنبل، مسند، ج3، ص495؛ بخاری، ج8، ص194؛ نیز ← طبرسی، ج8، ص431)، چنین برمیآید که دیّان بهمعنای قانونگذار، سیاستگذار و قاضی و برگرفته از مفهوم لغوی این واژه در فارسی پهلوی باشد (قس محقق، ج1، ص475) که در نتیجه مفهوم قهار از این تعبیر خارجمیشود. در روایتی نیز نام دیّان در همین معنا، در زمینه قانونگذاری و قضاوت خداوند درباره احکام یهودیان، ازجمله قوانین روز سبت*، آمدهاست (← حویزی، ج3، ص230).منابع : علاوه بر کتاب مقدس. عهد عتیق؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/ 1963، چاپ افست قم 1364ش؛ ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?] 1357ش[؛ همو، کتاب من لا یَحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1404؛ ابنقولویه، کامل الزیارات، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1417؛ ابنمبارک، کتاب الزهد و یلیه کتابالرقائق، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت ]بیتا.[؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، سیرةالنبی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]قاهره[ 1383/ 1963؛ ابوحاتِم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، صنعا 1415/1994؛ احمدبن حنبل، کتاب الزهد، چاپ محمد جلال شرف، بیروت 1981؛ همو، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج14، چاپ یعقوب عبدالنبی، قاهره ]بیتا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنیافندی[، استانبول 1401/ 1981، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ احمدبن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت 1417/ 1997؛ محمدبن عیسی تِرمِذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، ج5، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت 1403/ 1983؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعدالتفصیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1411/ 1990؛ حسینبن حسن حلیمی، کتاب المنهاجفی شعب الایمان، چاپ حلمی محمد فوده، ]بیروت[ 1399/ 1979؛ عبدعلیبن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولیمحلاتی، قم 1370ش؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/ 1994؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرحالاسماء، او، شرح دعاء الجوشن الکبیر، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران 1375ش؛ سُلیمبن قیس هلالی، کتاب سُلیمبن قیس هلالی، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی خوئینی، قم 1380ش؛ نصربن محمد سمرقندی، تفسیر السمرقندی، چاپ محمود مطرجی، بیروت ]بیتا.[؛ احمد شرباصی، موسوعة له الاسماء الحسنی، ضمیمة الی اسماءاللّه الحسنی، بیروت 1408/ 1987؛ طبرسی؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/ 1985؛ کلینی (بیروت)؛ محمدصالحبن احمد مازندرانی، شرح اصولالکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ مجلسی؛ محمدباقر محقق، اسماء و صفات الهی در قرآن فقط، تهران 1372ش؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی به زبانهای سامی و ایرانی، تهران 1357ش؛Bible. Old Testament. Hebrew-English, A Hebrew- English Bible, according to the Masoretic text and the JPS 1917 edition, Cathedral City, CA 2005 (an electronic publication). Retrieved Mar.3, 2013, from www.mechon-mamre.org/p/pt/pt0.htm; Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Dayyan" (by Louis Isaac Rabinowitz and Isaac Levitats); Daniel Gimaret, Les noms divins en islam, Paris 1988; Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'a(n, Baroda 1938.