دی، نام دهمین ماه سال در گاه شماری هجری شمسی و نام روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم هر ماه در گاه شماریهای زردشتی. واژه دی از مادّه ـ davah(بارتولومه ، ستون ۶۷۸ـ ۶۷۹)، صفتی برای اهورامزدا، به معنای آفریننده (بهار، ۱۳۶۲ش، ص ۳۸) و همین مادّه برگرفته از ریشه da(، به معنای دادن، است (بارتولومه، همانجا) که از این ریشه، واژه دادار امروزه در زبان فارسی رایج است (← همان، ستون ۷۲۷ـ ۷۲۸). واژه دی، به عنوان صفت اهورامزدا، در بعضی متون ایرانی پیش از اسلام، به صورت دثوش (← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۱۳، پانویس ۲) و در بعضی متون دیگر همراه با واژه دادار (برای نمونه ← شایست ناشایست، فصل ۲۲، بند۴۶ـ۴۷؛ پژوهش در متن پهلوی، ص ۴۴) آمده است که از پیوستگی معنایی دو واژه دی و دادار نشان دارد (برای تفصیل بیشتر در زمینه ریشه شناسی واژه دی ← د.ایرانیکا، ذیل مادّه). صورتهای دیگری از ریشه واژه دی، در دیگر زبانهای ایرانی میانه (از جمله سغدی ← قریب، ص ۱۴۴، ش ۳۶۵۷، ص ۱۴۵، ش ۳۶۷۰)، برای نامیدن سه روز ماه دی در گاه شماریهای زردشتی نیز به کار می رفته است (برای آگاهی از کاربرد نام ماه و روزهای ماه در چند متن دیگر پیش از اسلام ← بهار، ۱۳۴۵ش، ص ۲۰۶، ۲۱۲ـ۲۱۳؛ همو، ۱۳۵۱ش، ص ۳۲۱).نام ماه دی همواره به عنوان دهمین ماه سال در متون ایرانی پیش از اسلام (← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۰۶) و دوره اسلامی (ابوریحان بیرونی، ۱۹۲۳، ص ۷۰؛ قطان مروزی، ص ۲۳۸) آمده است. نام ماههای سال در گاه شماریهای مختلف زردشتی (که کمابیش در گاه شماری هجری شمسی نیز به کار می رود) در دوره اشکانی (حک : ح ۲۵۰ق م ـ ح ۲۲۶م) با همین ترتیب امروزی رواج داشت (← تقویم*، بخش ۴، قسمت الف،۳) و در آثار متعدد دوره اسلامی نیز این نامها دیده می شود (برای نمونه ← ابوریحان بیرونی، ۱۹۲۳، همانجا؛ همو، ۱۳۶۲ش، ص ۲۳۰؛ قطان مروزی، همانجا). به رغم وجود چند گاه شماری در دوره پیش از اسلام، که اعمال کردن یا نکردن کبیسه در آنها گاه به ذهنیتهای نادرست درباره جایگاه ماههای سال در فصلها انجامیده (دراین باره ← تقویم*، بخش ۴، قسمت الف، ۴)، در ادب فارسی همواره از ماه دی به عنوان یک ماه زمستانی یاد شده است (← ادامه مقاله). همچنین واژه دی، به صورت دی و دین (← عبداللهی، ص ۷۶، ۳۵۲)، در نام گذاری سه روز از روزهای هر ماه (براساس نامیده شدن روزهای ماه به یک نام خاص در گاه شماریهای زردشتی ایران؛ برای آگاهی از نام این روزها ← تقویم*، همانجا) به کار می رفت. اما برای جلوگیری از تکرار نام دی (سه بار) در طول یک ماه، نام هر دی روز در ترکیب با نام روز بعد ساخته می شد (به ترتیب، دی به آذر برای روز هشتم، دی به مهر برای روز پانزدهم، و دی به دین برای روز بیست وسوم ← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۰۷ـ ۲۰۸، و ص۲۰۷، پانویس۱؛ برای ضبط این نامها به صورت دین به آذر؛ دین به مهر و دین به دین ← عبداللهی، ص ۷۶). سه بار تکرار نام دی (صفت اهورامزدا) در هر ماه را نشانه اهمیت تکرار نام اهورامزدا در یک ماه دانسته اند (← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۰۷، پانویس ۱). همچنین، به نظر می رسد تکرار نام روز دی در هر ماه با فاصله ای کمابیش یک هفته ای به نوعی از وجود دوره های زمانی کوچک تر از یک ماه و شبیه هفته در نظام گاه شماریهای زردشتی ایران خبر می دهد. اما تفاوتهای بنیادی بین این تقسیم بندی ماه با تقسیم بندی هفته شمار وجود دارد (← عبداللهی، ص ۷۶ـ۷۷؛ نیز ← هفته*).در پاره ای منابع، در موضع ماه دی در میان ماههای سال یا موقعیت روزهای دیگان در ماه دی اختلاف وجود دارد (← برهان، ذیل مادّه؛ اوحدی بلیانی، ص :۱۱۱ که دی به دین را روز بیست وهفتم ماه شمسی دانسته است؛ بدرالدین ابراهیم، ص ۱۱۱، پانویس :۳ دهمین ماه؛ قوام فاروقی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ نفیسی، ذیل مادّه: نهمین روز ماه شمسی).رواج چندگونه گاه شماری در ایران در دوره ساسانی، که اختلاف مهم بین آنها اعمال کردن یا نکردن یک ماه کبیسه در هر ۱۲۰ سال بوده است، و استفاده هم زمان از هرکدام از این گاه شماریها نوعی آشفتگی در تحلیل اسناد تاریخ دار دوره ساسانی ایجاد کرده است. برای مثال، کریستن سن (ج ۱، ص ۱۷۴ـ۱۸۰) درباره احتمال آغاز سال در دوره ای از حکومت ساسانی با ماه دی (به قرینه تشریفاتی برای برگزاری جشن خرّم روز در نخستین روز دی ماه و نیز شروع زمستان در این اوقات) به تفصیل بحث کرده است که ناشی از ناآشنایی با اعمال یک ماه کبیسه در هر ۱۲۰ سال در ایران دوره ساسانی در یکی از انواع گاه شماریهای رایج در این دوران است. با توجه به اینکه در ۴۶۱ میلادی، دو ماه کبیسه در گاه شماری وهیژکی (کبیسه دار زردشتی) اعمال شده است (← عبداللهی، ص ۳۵۹)، زمستان در این گاه شماریها مقارن با پنج روز آخر مرداد و ماههای شهریور، مهر و آبان در گاه شماری عُرفی (بدون کبیسه) بوده است. براین اساس، نظر کریستن سن (ج ۱، ص ۱۷۵) درباره اینکه جشن آذرماه در گاه شماری عُرفی یک جشن بهاری نبوده است نادرست به نظر می رسد. چراکه براساس آخرین کبیسه اعمال شده در گاه شماری وهیژکی، آذرماه عرفی برابر فروردین ماه در گاه شماری وهیژکی است. ازاین رو نتیجه گیری کریستن سن (ج ۱، ص ۱۷۶ـ۱۷۷) مبنی بر شروع سال از ماه دی در دورانی از حکومت ساسانی در ایران معتبر نیست (نیز ← تقی زاده ، ص ۸۳ـ ۸۴، که او نیز موضوع شروع سال از ماه دی در دوران ساسانی را مطرح کرده است).نکته دیگر درباره موقعیت ماه دی در گاه شماریها، نوشته ابوریحان بیرونی (۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۱، ص۲۶۰) است، که عینآ گردیزی (ص ۲۳۹) نیز آن را تکرار کرده، و طبق آن روز اول ماه دی «نود روز» نام گرفته است. این عنوان، که نشان دهنده فاصله نود روزه تا جشنهای نوروزی است، براساس ارکان تشکیل دهنده گاه شماریهای زردشتی (شامل دوازده ماه سی روزه و پنج روز پایانی سال در انتهای اسفندماه) غیرممکن می نماید، چرا که از ابتدای ماه دی تا نوروز ۹۵ روز فاصله وجود دارد. اما هم زمان با اجرای آخرین کبیسه گیری ماهانه در گاه شماری زردشتی (۴۶۱میلادی)، کاربران گاه شماری عرفی پنج روز پایانی سال را از پایان اسفند به پایان آبان منتقل کردند تا روزهای پایانی سال در هر دو گاه شماری (عرفی و وهیژکی) در کنار هم قرار گیرند (← عبداللهی، ص ۲۲۵، ۲۳۹) که با توجه به آن، از ابتدای ماه دی تا نوروز (در گاه شماری عرفی) نود روز فاصله می شود. نوشته های ابوریحان بیرونی و گردیزی درباره روز نخست ماه دی، در مطالعات گاه شماری در ایران بسیار اهمیت دارد، چرا که نشان می دهد در متون ایرانی پس از اسلام درباره گاه شماریها یا جشنها، مبدأ محاسبات به سال ۴۶۱ میلادی، سالهای میانی حکومت ساسانیان و زمان برگزاری آخرین کبیسه در گاه شماری وهیژکی بازمی گردد.باتوجه به وجود چندگونه گاه شماری محلی در گذشته در نقاط مختلف ایران، نام ماه دی در این گاه شماریها متفاوت بوده است. این ماه در کردستان بهْفران نامیده می شد (← ایوبیان، ص ۱۸۹). همچنین نام ماه دی در گاه شماریهای محلی گیلان و مازندران شررما/ شریرما (تصحیف شهریورماه) ذکر شده است (← ستوده، ذیل «شریرما»؛ خلعت بری لیماکی، ص ۱۱۸)، اما به گزارش مظفری کجیدی (ص ۴۰۷، ۴۱۳) در این گونه گاه شماریها، از بیستم مردال ما (تصحیف مردادماه) تا نوزدهم شریرما، معادل ماه دی است که کاملا مقارن دی ماه در گاه شماری وهیژکی در ۴۶۱ میلادی است (← سطور پیشین). براین اساس، گاه شماریهای محلی رایج در گیلان و مازندران (تنکابن؛ براساس گزارش ستوده؛ خلعت بری لیماکی؛ مظفری کجیدی) را باید ادامه رواج گاه شماریهای عرفی در دوران ساسانی دانست (قس پورهادی، ص ۲۵ـ۲۶، که همچنان دی ماه را برابر شروینه ما (شریرما) در گاه شماری مازندران می داند).مجموعه ای از آداب دینی، فرهنگی و اجتماعی ایرانیان دی ماه را به مهم ترین ماه سال از نظر برپایی جشنها و مناسبتها (حتی در مقایسه با فروردین که جشنهای نوروز در آن برپا می شود) تبدیل کرده است. مجموعه این آداب را می توان در سه قالب تقسیم کرد: آیینهای پیش از اسلام، آداب پس از اسلام که امروزه متروک اند، و آدابی که امروزه هم به آنها توجه می شود. در میان زردشتیان، هرگاه نام روز با نام ماه برابر می شد، آن روز را جشن می گرفتند. ازاین رو در روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم ماه دی جشن می گرفتند (ابوریحان بیرونی، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۱، ص۲۶۰، به ترتیب این روزها را عید دی ماه اول تا سوم نامیده است)، درحالی که در ماههای دیگر فقط برای یک روز چنین تقارنی رخ می داد (← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۰۹؛ برای نام جشنهای دیگر ماههای سال، نیز ← تاج بخش، ص ۳۱۴، که هر سه جشن دی ماه را دیگان نامیده است). همچنین در سال، شش جشن با دوره های زمانی پنج روزه به نام گَهَنبار/ گاهنبار وجود داشته است (← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۱۵ـ۲۲۳). میدیارم، یکی از این گهنبارها، در ماه دی برگزار می شده است (درباره این گهنبار ← همان، ص ۲۱۶؛ برای آگاهی از بحثهای ریشه شناسی واژه میدیارم ← بارتولومه، ستون ۱۱۷). در نوشته های زردشتی (← اوستا ، بخش ۲، آفرینگان، ص ۲۷۴) و معاصران (برای نمونه ← اوستا. خرده اوستا، ص ۲۱۷، توضیحات پورداود؛ عبداللهی، ص ۲۳۲)، روز پایانی این گهنبار بیستم دی (بهرام روز) ذکر شده است، اما ابوریحان بیرونی (۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، همانجا) روز پایانی این گهنبار را دی به مهر (بنابه ضبط ابوریحان بیرونی دینمهر)، مقارن با دومین روز جشن دیگان دانسته است. این پنج روز اختلاف در روز برگزاری این جشن نیز به جابه جایی پنج روز پایانی سال در ۴۶۱ میلادی باز می گردد (← سطور پیشین).در دوره اسلامی، موقعیت این گهنبار (و دیگر گهنبارها) براساس قرارگرفتن آنها در گاه شماری وهیژکی ثبت شده است که با ترتیب قرارگرفتن آنها در طول سال بنابه موقعیت مذهبی زردشتی سازگار است (← عبداللهی، ص ۲۳۲ـ۲۳۳). اما جمال الدین انجو (ذیل «گاهبارها و گاهنبارها») فقط موقعیت گهنبار میدیاریم را نه براساس این گونه گاه شماری، که براساس گاه شماری عرفی در ماه اردیبهشت دانسته است.برخی جشنها و آداب ماه دی فقط در متون دوره اسلامی و نیز معدودی متون ایرانی پیش از اسلام دیده می شود و امروزه بدانها توجهی نمی شود. این جشنها عبارت اند از: جشن فره روز/ خرّه روز (← ابوریحان بیرونی، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، همانجا؛ گردیزی، همانجا؛ نیز ← ابوریحان بیرونی، ۱۹۲۳، ص ۲۲۵، که آن را خُرَّم روز ضبط کرده)؛ جشن سیرسوا (ابوریحان بیرونی، ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵، همانجا) یا سیرسور (همو، ۱۹۲۳، ص ۲۲۶)، مقارن چهاردهم دی؛ بنتیکان، مقارن پانزدهم دی؛ و گاوگیل/ کاوکیل، مقارن هفدهم دی (همو، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، همانجا؛ برای کلیاتی از آیینها و آداب جشنهای مختلف ماه دی، از میان متون متقدم ← همو، ۱۹۲۳، ص ۲۲۵ـ۲۲۸، که به ریشه های اساطیری چند نمونه از این جشنها اشاره دارد؛ نیز ← قزوینی، ص ۸۱ـ۸۲؛ از نوشته های معاصران ← رجبی، ص ۵۸۸ـ۵۹۹؛ درباره کلیاتی از جشنهای ماه دی و برای سیرسور ← تاج بخش، ص ۳۱۱؛ میرنیا، ص ۵۵؛ برای گاوگیل ← عناصری، ص۱۴۰ـ۱۴۱). از متون پیش از اسلام، در بندهش هندی (ص ۱۰۹) به یکی از جشنهای آتش ایرانیان اشاره شده که در روز آذر (نهمین روز) از ماه دی برپا می شد. از رخدادهای ماه دی، قرارگرفتن طولانی ترین شب سال (شب یلدا، شب چله) در آغاز این ماه و قرارگرفتن بخش مهمی از چله بزرگ زمستان در ماه دی است. چله بزرگ زمستان (که تا دهم بهمن به طول می انجامد، ← چلّه*) با آداب مخصوص شب یلدا آغاز می شود و برهمین اساس، ماه دی را در تنکابن چله بزرگ (خلعت بری لیماکی، ص ۱۱۶) و در لرستان ]بخشی از ماه دی را [تک چله می نامند (← اسدیان خرم آبادی و همکاران، ص ۲۱۱؛ برای گزارشی از آداب و مراسم شب یلدا/ شب چله ← میرنیا، ص ۱۷۵ـ ۱۷۷؛ انجوی شیرازی، ج ۱، ص ۱۸ـ۲۸، ۱۰۸ـ۱۱۰، ۱۲۴ـ ۱۳۱؛ جهانی برزکی، ص ۹۹ـ۱۰۰؛ روح الامینی، ص ۸۳ ـ ۸۴، ۹۰ـ۹۲؛ صفری دهکردی، ص ۶۶ـ۶۹؛ همایونی، ص۱۹۶). اینکه زمین در دهم دی ماه نفس سرد می کشد و تمام موجودات (اعم از گیاهان و جمادات) به خواب می روند (← اسدیان خرم آبادی و همکاران، ص ۲۱۳) یا اگر شب یلدا با شب چهارشنبه مصادف شود، زمستانی پربرف پیش رو خواهد بود (← بشرا و طاهری، ص ۹۷، در نقل عقاید مردم منطقه خُمام گیلان) از دیگر عقاید مربوط به ماه دی و شب چله است. همچنین، هدایت (ص ۱۴۶ـ۱۴۷) گزارشی از برپایی جشن دی به مهر در ماه دی به دست داده است.به نوشته پورداود (ص ۸۷؛ اوستا. خرده اوستا، ص ۲۱۳ و پانویس ۲)، قرارگرفتن ماه دی در فصل سرما باعث شده است که برخی واژه دی در ماه دی را با واژه دی (به معنای زمستان) از یک ریشه بدانند، اما صورت دیگری از واژه دی از ریشه ـZayana در زبان فارسی وجود دارد که به معنای زمستان است. شواهد متعددی در شعر و ادب فارسی به وقوع سرمای زمستان در ماه دی اشاره کرده اند (← دهخدا، ۱۳۷۷ش، ذیل مادّه). پورداود (همانجا؛ اوستا. خرده اوستا، همانجا) واژه دی را در برخی از این اشعار به معنای تمام فصل زمستان و نه ماه دی دانسته است. همچنین نامهای سه گانه روزهای دیگان در شعر فارسی نیز آمده است (← آذر، ص ۴۶۹ـ۴۷۰؛ نیز برای گزارشی درباره مجموعه ای از ویژگیهای ماه دی در ادب فارسی ← فوشه کور ، ص ۲۵، که دی ماه را بخشی از زمستان دانسته و توجه او به حضور زمستان در ادب فارسی بوده است). واژه دی (هم به معنای ماه دی و هم به معنای زمستان) در امثال و حکم فارسی نیز دیده می شود (از جمله مَثَل: آبان ماه را بارانکی، دی ماه را برفکی، فروردین ماه شب ببار و روز ببار ← ذوالفقاری، ج ۱، ص ۱۷۱، ش ۱۰۵؛ برای نمونه های دیگری از مَثَلها ← همان، ص۶۴۷، ش۲۶۰۸۵، ص۱۰۶۱، ش۴۸۴۶۵). منشأ برخی از این مَثَلها شعر فارسی بوده است (← سعدی، ص ۳۳۴، بیت ۱۵؛ دهخدا، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۹۸؛ ذوالفقاری، ج ۱، ص۴۰۵، ش ۱۲۸۳۳، ص ۵۳۰، ش ۱۹۷۶۵، ص ۵۹۵، ش ۲۳۱۸۶).برخی رخدادهای تاریخی به نوعی به دی روزها یا به ماه دی بازمی گردند، از جمله الهام غیبی یا رخداد معراج گونه زردشت، که بنابه گزارش گزیده های زادسپرم (← فصل ۲۱، بند۱) در روز دی به مهر (پانزدهم) از ماه اردیبهشت صورت گرفت (نیز ← پورداود، همانجا؛ رضی، ص ۳۲۸)؛ زردشت بنابه گاه شماری وهیژکی، در ماه دی و بنابه گاه شماری عرفی، در ماه اردیبهشت درگذشته است (زادسپرم، فصل ۲۵، بند۵؛ رجبی، ص ۵۹۹)؛ و به گفته بعضی منابع، پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم در ماه دی متولد شده است (← ابوزید، ج ۲، ص ۴۴؛ خواندمیر، ج ۱، ص ۲۹۶).
منابع : امیراسماعیل آذر، «دیماه و ادبیات فارسی»، چیستا، سال ۷، ش ۴ (دی ۱۳۶۸)؛ ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳؛ همو، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش؛ همو، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ احمدبن سهل ابوزید، کتاب البدء و التاریخ، چاپ خلیل عمران منصور، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، تهران ۱۳۵۸ش؛ ابوالقاسم انجوی شیرازی، جشن ها و آداب و معتقدات زمستان، ج ۱، تهران ۱۳۵۲ش؛ تقی الدین محمدبن محمد اوحدی بلیانی، سرمه سلیمانی، چاپ محمود مدبری، تهران ۱۳۶۴ش؛ اوستا. خرده اوستا، خرده اوستا: جزوی از نامه مینوی اوستا، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران ۱۳۸۴ش؛ عبیداللّه ایوبیان، «تقویم محلی کردی»، نشریه دانشکده ادبیّات تبریز، سال ۱۶، ش ۲ (تابستان ۱۳۴۳)؛ بدرالدین ابراهیم، فرهنگنامه زفان گویا و جهان پویا = فرهنگ لغات فرس (پنج بخشی)، چاپ حبیب اللّه طالبی، تهران ۱۳۸۱ش؛ محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ش؛ محمد بشرا و طاهر طاهری، باورهای عامیانه ی مردم گیلان، رشت ۱۳۸۶ش؛ بندهش هندی: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، تصحیح و ترجمه رقیه بهزادی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۸ش؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ج ۱، تهران ۱۳۶۲ش؛ همو، واژه نامه بندهش، تهران ۱۳۴۵ش؛ همو، واژه نامه گزیده های زاداسپرم، تهران ۱۳۵۱ش؛ پژوهش در متن پهلوی: سی روزه کوچک؛ سی روزه بزرگ، تصحیح متن، آوانویسی، ترجمه و واژنامه از آذرمیدخت دهدشتی، با راهنمایی ماهیار نوابی، ]تهران[: سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۶۳ش؛ ابراهیم پورداود، «نامهای دوازده ماه»، مهر، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۲۱)؛ مسعود پورهادی، گاه شماری گیلانی، رشت ۱۳۸۵ش؛ احمد تاج بخش، تاریخ مختصر تمدن و فرهنگ ایران: قبل از اسلام، تهران ۱۳۵۵ش؛ حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ـ۱۳۵۴ش؛ زهرا جهانی برزکی، برزُک: نگین کوهستان، تهران ۱۳۸۵ش؛ مصطفی خلعت بری لیماکی، فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار)، تهران ۱۳۸۷ش؛ خواندمیر؛ علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۶۳ش؛ همو، لغت نامه، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۷ش؛ حسن ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب المثل های فارسی، تهران ۱۳۸۸ش؛ پرویز رجبی، «جشن های دیگان»، چیستا، سال ۱، ش ۵ (دی ۱۳۶۰)؛ هاشم رضی، آیین مُغان: آموزه ها و مراسم و باورهای بنیادی، پژوهشی درباره دین های ایران باستان، تهران ۱۳۸۲ش؛ محمود روح الامینی، به شاخ نباتت قسم: باورهای عامیانه درباره فال حافظ، تهران ۱۳۶۹ش؛ زادسپرم، گزیده های زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصل، تهران ۱۳۶۶ش؛ منوچهر ستوده، فرهنگ گیلکی، تهران ۱۳۳۲ش؛ مصلح بن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، چاپ بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۷۹ش؛ شایست ناشایست: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، آوانویسی و ترجمه کتایون مزداپور، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹ش؛ بیژن صفری دهکردی، «شب یلدا»، فرهنگ بام ایران : چهارمحال و بختیاری، ش ۸ (زمستان ۱۳۷۹)؛ رضا عبداللهی، تاریخ تاریخ در ایران، تهران ۱۳۶۶ش؛ جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، مرند ۱۳۷۴ش؛ بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی: سغدی، فارسی، انگلیسی، تهران ۱۳۷۴ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت : دارالشرق العربی، ]بی تا.[؛ حسن بن علی قطان مروزی، گیهان شناخت، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، قم ۱۳۷۹ش؛ ابراهیم قوام فاروقی، شرفنامه منیری، یا، فرهنگ ابراهیمی، چاپ حکیمه دبیران، تهران ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶ش؛ عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش؛ محمدولی مظفری کجیدی، «گاهشماری گیلان»، در گیلان نامه: مجموعه مقالات گیلان شناسی در زمینه تاریخ، فرهنگ، هنر، زبان، ادبیات و مردم شناسی، به کوشش م. پ. جکتاجی، رشت: طاعتی، ۱۳۶۹ش؛ علی میرنیا، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران ۱۳۶۹ش؛ علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ش؛ صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ش؛ صادق همایونی، گوشه هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز ۱۳۵۳ش؛Avesta, Avesta: the sacred books of the Parsis, ed. Karl F. Geldner, Stuttgart ۱۸۸۶-۱۸۹۶, repr. Tehran ۲۰۰۳; Christian Bartholomae, Altiranisches W(rterbuch, Strasbourg ۱۹۰۴, repr. Berlin ۱۹۶۱; Arthur Emanuel Christensen, Les types du premier homme et du premier , vol.۱, roi dans l&#۳۹;histoire l(gendaire des Iraniens Stockholm ۱۹۱۷; EIr., s.v. "Day" (by W. W. Malandra); Charles- Henri de Fouch(cour, La description de la nature dans la po(sie lyrique persane du Xle si(cle, Paris ۱۹۶۹; Hasan Taqizadeh, "The old Iranian calendars", The Royal Asiatic Society, vol.۱۶ (۱۹۳۸), repr. in Hasan , vol.۶, Taqizadeh, S. H. Taq(za(deh&#۳۹;s articles and essays ed. Iraj Afshar, Tehran ۱۹۷۸.