تقویم . بررسی انواع گاهشماریهای رایج در کشورهای اسلامی، بحث مفصّلی است که از زوایای گوناگون میتوان آن را مطرح کرد. بسیاری از این گاهشماریها، با ارکانی مختص تمدن اسلامی، در کشورهای اسلامی به وجود آمده و برخی از گاهشماریها نیز، بدون داشتن مظاهری از تمدن اسلامی، در سرزمینهای غیراسلامی پدید آمده اما در برخی کشورهای اسلامی رواج یافته است.در این مقاله، پس از طرح مسائل کلی در بارة واژة تقویم و ارکان گاهشماریها، گاهشماریهای رایج در سرزمینهای اسلامی در دو تقسیمبندی عمده بررسی شده است: 1) بر اساس سرزمینها و گاهشماریهای رایج در آنها (تقسیمبندی جغرافیایی، بخشهای 3 تا 5 مقاله)؛ 2) بر اساس گونههای مختلفی از گاهشماریها با ارکان غیر اسلامی که در سرزمینهای اسلامی رواج داشته یا دارند (تقسیمبندی موضوعی، بخشهای 6 تا 8 مقاله). بر این اساس، این مقاله شامل این بخشهاست:1) واژهشناسی2) ارکان گاهشماریها3) گاهشماری در کشورهای عربی4) گاهشماری در ایران5) گاهشماری در دیگر کشورهای حوزة تمدن اسلامی6) گاهشماری دوازده حیوانی7) گاهشماری سلوکی8) گاهشماریهای یهودی و مسیحی9) تاریخگذاری اسناد10) گاهنامه/ تقویم11) تبدیل تاریخ12) گاهشماری در ادب فارسی13) گاهشماری و فرهنگ1) واژهشناسی. تقویم ، از مادّة قوم ، در لغت به معنای تصحیح کردن است و معانی اصطلاحی متعددی دارد( رجوع کنیدبه ابنمنظور، ذیل «قوم»). از جمله معانی تقویم در زبان فارسی اینهاست: «زمان وقوع پدیده یا حادثهای نسبت بهیک مبدأ معیّن» (معادلِ واژة تأریخ در همین معنی) و نیز«دفتری (خطی یا چاپی) حاوی اطلاعات زمانی ـ نجومیِیک دورة یک ساله». در این مقاله، برای مفهوم نخست ازواژة گاهشماری ، و برای مفهوم دوم از واژة گاهنامه/ تقویم استفاده شده است.واژة تقویم ، در معنای گاهشماریِ آن، به معنای تعیین موضع حقیقی خورشید بر دایرةالبروج در مواقع گوناگون سال است،که رکن اصلی استخراج گاهنامه/ تقویم بوده است. بر این اساس، یافتن محل خورشید، «تقویم الشمس» و این جایگاه «مقوِّمالشمس» نامیده میشد ( د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 145). به نوشتة ابوریحان بیرونی (1934، ص 186)، گاهنامه / تقویم بدین سبب «تقویم» نامیده میشود که اطلاعات موجود در آن تأیید و تصحیح شده است. ریشة واژة تقویمعربی است و ناظر به هیچ موقعیت نجومی ـ آسمانی نیستو معادل آن در عبری لواح ( Lu'ah ) است که تقریباً هم معنای لوح عربی است اما واژة تأریخ به ریشهای مشترک در زبانهای سامی میرسد. در عبری این ریشه یارح ( ¤ reah ¦ ya ) به معنایماه (قمر زمین)، و یِرَحْ ( ¤ yerah ) به معنای یک دورة 29یا 30 روزة گردش ماه به دور زمین (یک ماه؛ در عربی: شَهْر ) است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 258؛ د. جودائیکا ، ج 12، ستون 291؛ برای بحثهای مفصّلتر در بارة ریشهشناسی رجوع کنیدبه تاریخ * ، بخش 1).در زبانهای فارسی میانه، از جمله در پهلوی ( رجوع کنیدبه مشکور، ص 106) و سغدی ( رجوع کنیدبه قریب، 1374 ش، ص 209، 448)، نیز برای بیان معانی گوناگون و مرتبط با «ماه» از هزوارش های هم ریشه با یرح استفاده میشده است. این بحث که واژة تاریخ از تصحیف و تعریب واژة ترکیبی «ماهْ روز» فارسی پدید آمده و نویسندگان بسیاری (مثلاً حمزة اصفهانی، ص 12؛ کافِیَجی، ص 551؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص29؛ سخاوی، ص15) آن را ذکر کردهاند، ریشهشناسی عامیانه ، و بیاعتبار است( د. اسلام ، همانجا). با توجه به ریشهشناسی واژة تاریخ ، به کارگیری این واژه از سوی نویسندگان دورة اسلامی، نشان میدهد که نخست به معنای «بررسی دستگاههای تقسیم زمان» به کار میرفته و سپس گسترش معنایی یافته و به معنای «علم تاریخ» به کار رفته است. بسیاری از این نویسندگان، در تعریف تاریخ، هر دو معنی را در نظر داشتهاند. محییالدین محمدبن سلیمان کافِیَجی (788ـ879)، که بحث مستوفایی در تعریف علم تاریخ (زمان سنجی) دارد، بیشترین و مفصّلترین نظر را در تعریف واژة تاریخ ( رجوع کنیدبه ص 547 ـ572)، در هر دو معنی، عرضه کرده است (برای بحث بیشتر در بارة تطور معناییِ واژة تاریخ رجوع کنیدبه روزنتال، ص 13ـ 17؛ احمد رمضان احمد، ص 15ـ23). در بعضی سنگنوشتههای باقیمانده به عربی، در شبهجزیرة عربستان متعلق به پیش از اسلام، واژة تاریخ به معنای «ماه» (دورة گردش ماه به دور زمین) به کار رفته است (جوادعلی، ج 8، ص 513).در عین حال، باید توجه داشت که مسلمانان، تا پیش از وضع گاهشماری هجری قمری، از واژة عَدَّ نیز برای شمارش روزها و تعیین تاریخ استفاده میکردهاند (برای آگاهی ازحدیثی به روایت سهلبن سعد که متضمن استفاده از این واژهبه معنای تاریخ است رجوع کنیدبه بخاری جعفی، ج 15، ص 142). در 1316 ش، سید حسن تقیزاده در نخستین چاپ کتاب گاهشماری در ایران قدیم ( رجوع کنیدبه ج 10، ص 1، پانویس 1)،برای جلوگیری از خَلط معانی گوناگونی که واژة تاریخ درزبان فارسی دارد، واژة گاهشماری را برای دانش شناساییزمان و وقت (معرفة المواقیت) وضع و پیشنهاد نمود. بر این اساس، واژههای گاهنامه و گاهشمار نیز در زبان فارسی ابداعو رایج شدند.2) ارکان گاهشماریها. به طور کلی، گاهشماریهای رایج در کشورهای اسلامی را میتوان به سه نوع قمری، شمسی ـ قمری، و شمسی تقسیم کرد.در گاهشماریهای قمری، با استفاده از یک پدیدة طبیعی، یعنی گردش ماه به دور زمین، مفهوم ماه و از جمع دوازدهماه، مفهوم قراردادی یک سال قمری به دست میآید وآغاز هر ماه و در نتیجه یک دورة دوازده ماهه، با رؤیتو ثبت حالت خاصی از صورتهای گوناگون ماه (عموماًهلال) صورت میگیرد. مهمترین گونة این نوع گاهشماریدر جوامع اسلامی، گاهشماری هجری قمری است ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 3، قسمت ب) که در حوزة وسیعی از جهان اسلام کاربرد دارد.در گاهشماریهای شمسی ـ قمری نیز ماهها با رؤیتهلال آغاز میشوند. هر سال دوازده ماه دارد، اما با افزودن ماه یا ماههایی، بعد از چند سال معیّن، کوشش میشود تاطول میانگین سال قمری (در دورة زمانیِ معیّن) با طولِسالِ شمسی برابر شود. از مهمترین انواع گاهشماریهایشمسی ـ قمری گاهشماری یهودی است ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8) که بین یهودیهای ساکن در کشورهای اسلامیرواج داشته است. در ایران دورة هخامنشی نیز این نوع گاهشماری متداول بوده است ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4،قسمت الف: 2).در گاهشماریهای شمسی یک بار چرخش زمین به دور خورشید (و برابر عقاید پیشینیان، چرخش خورشید به دورزمین و بازگشت آن به نقطهای معیّن در دایرةالبروج)، ملاک تعیین سال است. تقریباً تمامی کشورهای اسلامی، همپای استفاده از گاهشماری هجری قمری برای تعیین بعضی اوقات شرعی، از نوعی گاهشماری شمسی نیز برای سایر امور زندگی، از جمله امور کشاورزی و اقتصادی، استفاده میکنند (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماریهای شمسی رجوع کنیدبه علی احیائی، ص 320ـ322).ضبط هر رویداد تاریخی با هر یک از این گاهشماریها،شامل این چهار رکن است: روز (روز هفته یا ماه)، ماه(با توجه به نوع ماه و نحوة شمارش ماهها، بر اساس عددشماری یا نامگذاری)، سال (با توجه به نوع مفهوم سال) و سال وقوع آن رویداد، نسبت به مبدائی خاص. در هر کدام از این گاهشماریها، برای جمعآوری کسر ساعت یک روز در طول سال (که عموماً کسر دقیقی از یک روز نیست) و تبدیل آن به روز کامل، یا برای نزدیک کردن طول سال متوسط به طول سال شمسی، روشهایی وجود داشته است ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله در همین بخش؛ نیز رجوع کنیدبه کبیسه * ).واژة روز در فارسی (در عربی: یوم)، به عنوان نخستین رکن گاهشماری، توسعاً بهمعنای شبانهروز ( رجوع کنیدبه دهخدا، ذیل «روز») نیز به کار میرود (برای گسترش معنایی این واژه به لیل و نهار رجوع کنیدبه ابناَجْدابی، ص28؛ قَلْقَشَنْدی، ج2، ص329). بهنوشتة ابوریحان بیرونی (1934، ص51)، در صورتی که مراد، مفهوم شبانهروز باشد،برایاحتیاط از عبارت «الیومبِلَیْلَتِهِ» نیز استفاده میشده است.ایرانیان پیش از اسلام طلوع آفتاب را آغاز روز میدانستند (همو، 1923، ص 6). طبق متون زردشتی که بعد از وروداسلام به ایران بازنویسی شدهاند (مثلاً بندهش ، ص 105)،پس از ورود اسلام به ایران نیز همان سنّت را ادامه دادند.اعراب جاهلی، غروب خورشید را مبدأ شبانه روز میدانستند (ابوریحان بیرونی، 1923، ص 5؛ جوادعلی، ج 8، ص 464).به نوشتة ابوریحان بیرونی (همان، ص 6)، آغاز شبانه روز در زیج شهریاران ، کتاب مهم نجومی ایرانیان دورة ساسانی، نیمه شب ذکر شده است. نزد ترکان آسیایمیانه نیز شبانهروز از نیمهشب آغاز میشده است (غیاثالدین جمشید کاشانی، گ 8 ر).اطلاعی که ابوریحان بیرونی (همانجا) در بارة شروع شبانهروز از ظهر داده است، تنها در گاهشماری جلالی پذیرفته شد (برای آگاهی از گاهشماری جلالی رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4، قسمت ب: 4؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 304ـ 305).ایرانیان پیش از اسلام، هر روز را به پنج بخش نامساوی تقسیم میکردند ( بندهش ، ص 50؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 35ـ 38) که گاهی، به علت کوتاه شدن طول روز، یکیاز این بخشها حذف میشد ( رجوع کنیدبه عبداللهی، همانجا). اما مهمترین تقسیمبندی روز، تقسیم آن به 24 ساعت است (ابوریحان بیرونی، 1934، ص 53). اقوام خَتا و اویغور روزرا به دوازده بخش مساوی، به نام «چاغ»، تقسیم میکردند. چاغها به بخشهای کوچکتری تقسیم میشدند. همچنین یک ده هزارم شبانه روز را «فِنْگ» مینامیدند (غیاثالدین جمشید کاشانی، همانجا؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 38ـ39). ابوریحان بیرونی (1934، ص 54 ـ 55) تقسیمبندی ساعات شبانه روز را از نظر یهودیان و هندیان نیز ذکر کرده است (برای آگاهی بیشتر در بارة این تقسیم بندیها رجوع کنیدبه د. اسلام ، چاپ دوم، ج 5، ص 707ـ710).در هر یک از این گاهشماریها، تعداد معیّنی از روزهادورهای طولانیتر از یک روز، اما عموماً کوتاهتر از یک ماه را تشکیل میدادند. متداولترینِ این دورهها هفته و دورههای هفتگی بود که احتمالاً بابِلیان ابداع کرده بودند که از طریقاقوام سامی به مسلمانان رسید (جوادعلی، ج 8، ص 462ـ 463؛ نیز رجوع کنیدبه هفته * ). مسلمانان نیز، همانند یهودیان، ابتداهفته را از یکشنبه آغاز میکردند (فَرْغانی، ص 2). مفهوم هفته در میان زردشتیان رایج نبود ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله در همین بخش)، اما وجود جزء «دی/ دین» در نام روزهای هشتم (دی به آذر) و پانزدهم (دی به مهر) و بیست و سوم (دین به دین) از هرماه در گاهشماری زردشتی، احتمالاً نشان دهندة تقسیم ماه به دورههای چهارگانة کوچکتر است (عبداللهی، 1366 ش، ص 76ـ77؛ برای آگاهی از نام روزهای ماه در گاهشماری زردشتی رجوع کنیدبه جدول 5).ترکان آسیای میانه نیز برای شمارش روزهای ماه روشی داشتند که طی آن دوازده نام برای هر یک از روزهای یکدورة دوازده روزه تعیین میکردند. این نامها در یک دورة120 روزه، دَهبار تکرار میشد و این دورة 120 روزه نیز شصتبار تکرار میشد و یک دورة 200 ، 7 روزه را تشکیل میداد. به این ترتیب، هر روزِ معیّن از یک دورة کامل200 ، 7 روزه، با ترکیب این سه نام مشخص میشده است:نام روز، نام دورة اول (دورة دهتایی) و نام دورة دوم (دورة شصتتایی؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه غیاثالدین جمشید کاشانی، گ 8 ر ـ 9 ر).دومین رکن گاهشماری، مفهوم «ماه»، به معنای دورهای معیّن برای شمارش روزها، نه به معنای «قمر»، است.به طور کلی، ماههایی که در گاهشماریهای رایج در سرزمینهای اسلامی کاربرد داشتهاند (چه شمسی چه قمری) به دو دسته تقسیم میشوند: ماههای قراردادی (حسابی) و ماههاینجومی. مدت توقف خورشید در هر یک از بروج دوازدهگانة منطقةالبروج نیز، علاوه بر مفهوم نجومی آن، به عنوانیک واحد زمانی، در ایران کاربرد داشته است (عبداللهی، 1366 ش، ص 51 ـ52). طول متوسط ماههای شمسی بتقریب30 روز و 8 ساعت و 6 دقیقه محاسبه میشده است (قطان مروزی، ص 233).دو گونه از ماههای قمری در گاهشماری اسلامی به کار میرفت. در گونة اول، که بیشترین کاربرد را داشته و دارد، طول یک ماه از نخستین رؤیت هلال تا نخستین رؤیت هلال بعدی در نظر گرفته میشود. طول ماه قمری هلالی در تقویم یهودی، براساس طول سال شمسی در همین تقویم به گفتة بیرونی، معادل 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 3 ثانیه (با تقسیم طول 19 سال شمسی بر 235=7+12*19 ماه قمری) به دست میآید که کاملاً قابل مقایسه با مقادیر امروزی این ماههاست (عبداللهی، 1366 ش، ص 50؛ قس علی احیائی، ص 317). در گونة دیگر از این ماهها، که فقط در میان ترکان آسیای میانه کاربرد داشت، طول ماه بر اساس مدت زمان بین اجتماع (مقارنه) ماه و خورشید تا زمان اجتماع بعدی محاسبه میشد و زمان آغاز ماه نیز همان لحظة اجتماع بود (غیاثالدین جمشید کاشانی، گ 8 پ؛ عبداللهی،همانجا). چگونگی آغاز ماههایقمری حسابیبر اساس رؤیت هلال، که اکنون نیز در جوامع اسلامی کاربرد دارد، به عوامل متعددی بستگی دارد. این نوع آغاز نمودن ماه، پیش از اسلام، بویژه بین اقوام سومری و بابلی و یهودی، نیز سابقة طولانی داشته است (عبداللهی، 1366 ش، ص 4ـ7)، مقایسة ارقامی که برای آغاز ماههای بابلی از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد، ذکر شده (پارکر و دوبرستاین ، ص 27ـ 47) با اطلاعات مربوط به زمان اجتماع ماه و خورشید ــ که محاسبة آن با رایانه امکانپذیر است ــ نشاندهندة موقعیت آغاز ماهها براساس رؤیت هلال است (برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه رؤیت هلال * ؛ ماه * ). برای تعیین روزهای هر ماه نیز دو روش اصلی وجود داشته است: شمارش روزها (بهصورت افزایشی یا کاهشی) و نامگذاریروزها.بر اساس قدیمترین آثار به جا مانده به عربی، پیش ازظهور اسلام در شبه جزیرة عربستان روش شمارش روزهای ماه به صورت افزایشی (از یکم تاسیام ماه) رواج داشتهاست (برای آگاهی از متن این اسناد رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 1، ص 1). در ایران پیش از اسلامنیز، بر اساس اسناد باقیمانده از هخامنشیان (عموماً کتیبة بیستون و لوحهای خزانه و باروی تختجمشید) و معدوداسناد باقیمانده از اوایل دورة اشکانی (عبداللهی، 1366 ش، ص 157ـ 158)، استفاده از این روش روزشماری رایجبوده است.در روش شمارش روزها به صورت کاهشی ــ که کاربرد آن تنها در اسناد تاریخدار عربی تأیید میگردد ــ شمارة روزهای باقیمانده تا پایان ماه، شمرده میشد. در این روش ــ که شیوههای گوناگونی برای استفاده از آن وجود داشته (برای آگاهی از این شیوهها رجوع کنیدبه قلقشندی، ج 6، ص 244ـ 249) ــ روزهای اول تا دهم و گاهی تا پانزدهم ماه، بر اساس شمارش از آغاز ماه، و بقیة روزها با شمارش روزهای باقیماندة آن، حساب میشد و چون طول ماه قمری 29 یا 30 روز است، برخیاز کسانی که این روش را به کار میبردند، بلافاصله پس از ذکر یک تاریخ، شمارة روزهای ماه را ذکر میکردند (همان، ج 6، ص 248). به همین دلیل، برخی از مورخان عرب (مثلاً صولی، ص 182ـ 183)، این روش را نامناسب و غیر دقیق میدانستهاند. استفاده از این روش، بویژه بر اساس کتیبههای باقیمانده به عربی، از سال 92 ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 1، ص 19) تا اواسط قرن پنجم ( رجوع کنیدبه همان، ج 7، ص 72)، تأیید میشود.در روش دیگر تعیین روزهای ماه ــ که در ایران پیش از اسلام و پس از آن، و در دیگر سرزمینهای اسلامی رواج داشت ــ روزهای ماه نام مشخصی داشتند. در میان اعراب، روزهای ماه به دَه دستة سهتایی تقسیم میشدند (مسعودی، ج 2، ص 352ـ 353؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 63ـ64). مسعودی (متوفی 345 یا 346؛ همانجا) در بارة روزهای هر ماه به پرسش و پاسخهای سیگانهای اشاره کرده که به تعبیری نام روزهای هر ماه به شمار میآیند. از میان نامهایی که ابوریحان بیرونی (همانجا) و مسعودی (همانجا) و دیگران (مثلاً ابنعاصم ثقفی، ص 23ـ 24) ذکر کردهاند، تنها «غُرّه» (نام سه روز اول) کاربرد پیدا کرد که آن را هم برخی از مورخان (مثلاً ناصرخسرو، 1363 ش، ص 32، 56) فقط برای روز اول به کار میبردند. علاوه بر این، روز پانزدهم ماه «مُنتَصف» یا «نصف» ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج1، ص106، ج11، ص167، 196ـ197) و روز سیام «سَلْخ» ( رجوع کنیدبه همان، ج 1، ص 133؛ ناصرخسرو، 1363ش، ص32) نامیده میشد، در حالی که این دو نام جزو نامهای دَهگانة روزهای ماه نبود. اگر ماه سی روزه نبود، سَلْخ نداشت. در بعضی موارد نیز، روز اول هر ماه «مُسْتَهَل» ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج1، ص 73، ج 8، ص 96) یا «استقبال» ( رجوع کنیدبه همان، ج 17، ص 338) نامیده میشد. در میان لغتنویسان اسلامی، ابنسیده (متوفی 458؛ ج2، ص 378ـ380، 387ـ397) در بارة نامهای دهگانة روزهای ماه و نام بخشهای گوناگون روز و شب مفصّلترین گزارش را آورده است.بر اساس اسناد تاریخدار، در ایرانِ دورة اشکانی و ساسانی نامگذاری روزهای ماه با نامهای سیگانة فارسی میانه صورت میگرفته است (برای آگاهی از این نامها که همان نام روزهای ماه در گاهشماری زردشتی میباشند رجوع کنیدبه جدول 4). در ایران پس از اسلام نیز فهرستی از نامِ روزهای ماه در گاهشماری جلالی وجود دارد (برای آگاهی از این گاهشماری رجوع کنیدبه ادامةمقاله، بخش4، قسمت ب: 4). امروزه نیز زردشتیان ایران در گاهشماری خود همچنان از روشنامگذاری روزهای ماهبا نامهای فارسیمیانه استفاده میکنند.سومین رکن هر گاهشماری مفهوم «سال» است که به دو نوع شمسی و قمری تقسیم میشود و هر یک از آنها نیز اقسامی دارند، اما فقط معدودی از این اقسام در گاهشماریهای رایج در سرزمینهای اسلامی به کار رفتهاند. در گاهشماریهای قمری، طول سال، با توجه به طول ماه، 354 روز و 8 ساعت و 48 دقیقه (فرغانی، ص 2) محاسبه میشده، اما برای محاسبة طول سال شمسی به رصدهای متوالی و دقت بیشتری نیاز بوده است. ستارهشناسان مسلمان راجع به اقسام سال شمسی توضیح دادهاند، اما «سال اعتدالی» (بازگشت سالانة خورشید از یکی از نقاط اعتدالین یا انقلابین به همان نقطه) متداولترین و مهمترین قسم سال شمسی بوده و عموماً از واژة «سال» به همین مفهوم استفاده میشده است. سال اعتدالی را «سال حقیقی» نیز مینامیدهاند ( رجوع کنیدبه بتانی، ص 63). طول سال اعتدالی، بسته به میزان دقت رصد کنندگان آن، متغیر بوده و بررسی سیر این رصدها نشان میدهد که در اندازهگیری آن بتدریج دقت بیشتری اعمال میشده است.مسلمانان نخستینبار از طریق ترجمة مجسطی بطلمیوس با طول سال اعتدالی آشنا شدند. اندازهای که بطلمیوس (گ 34 رـ 36 ر) به دست داده، 365 روز و 5 ساعت و 55 دقیقه و 12 ثانیه است. ستارهشناسان مسلمان برای بهدست آوردن اندازة طول متوسط سال اعتدالی رصدهای فراوانی کردند. از بین این ستارهشناسان، اندازهای که بَتّانی * (متوفی 317؛ ص 63ـ64) به دست آورد (365 روز و 5 ساعت و 46 دقیقه و 24 ثانیه) بسیار مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از ستارهشناسان دیگر (مثلاً محمدبن ایوب طبری، گ 14 پ) برای رصدهای خود از آن استفاده میکردند و آن را مقدار دقیق سال اعتدالی میدانستند. بتّانی (ص 61ـ64) از تکامل رصد طول سال اعتدالی، با ذکر چند نمونه از کار رصدکنندگان تا زمان خود، گزارش نسبتاً دقیقی داده است که ستارهشناسان دیگر (مثلاً محمدبن ایوب طبری، گ 13 پ ـ16 ر) نیز همان را نقل کردهاند. به نوشتة غیاثالدین جمشید کاشانی (گ 8 پ)، طول سال اعتدالی نزد ترکان آسیای میانه، 365 روز و 5 ساعت و 50 دقیقه و 47 ثانیه بوده است. در گاهشماریهایی که طول سال، بر اساس شمارش تعداد معیّنی از روزها محاسبه میشود (مثلاً در گاهشماری زردشتی و قبطی)، این مدت برابر 365 روز است (فرغانی، ص 4ـ5). بدیهی است در این گاهشماریها آغاز سال نسبت به فصلها بتدریج تغییر میکند (برای آگاهی بیشتر در بارة این مفاهیم رجوع کنیدبه سال * ).در گاهشماریهای قمری، آغاز سال معطوف به موقعیت نجومی خاصی نیست و با گذشت یک دورة دوازده ماهه،سال جدید آغاز میشود، اما در گاهشماریهای شمسی یا شمسی ـ قمری، آغاز سال عموماً مقارنِ رسیدن خورشیدبه نقطة اعتدال بهاری یا پاییزی است. تنها در گاهشماریترکان آسیای میانه، رسیدن خورشید به نیمة برج دَلْو آغازسال به شمار میآمده است. به نوشتة غیاثالدین جمشید کاشانی (همانجا)، ترکان آسیای میانه موقعیت اعتدالینیا انقلابین را نه در آغاز فصول، بلکه در اواسط هر فصل میدانستهاند.در گاهشماریهای گوناگون، برای گردآوری کسر ساعتهای روزهای سال و تبدیل آنها به یک یا چند روز، عموماً چندروش خاص وجود داشته است. این کار برای ثابت کردنآغاز سال در یک موقعیت خاص فصلی، انجام میشده است ( رجوع کنیدبه کبیسه * ).چهارمین و مهمترین رکن هر گاهشماری، «مبدأ» آن است؛ یعنی، مشخص کردن فاصلة زمانی وقایع با هر زمانِ قبل و بعداز آن براساس یکنقطة زمانی ثابت. مبدأها را میتوان به دو دستة کلی تقسیم کرد: تکرارشونده و ثابت. مبدأهای تکرار شونده بویژه در ایرانِ دورة هخامنشی و ساسانی کاربرد داشتهاند (برای آگاهی از جزئیات این گاهشماریها و مبدأهای آن رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4، قسمت الف). در این روش، عموماً آغاز پادشاهیِ پادشاهان، مبدأ قرار میگرفته و با آغاز سلطنت هر پادشاه، مبدأ تقویم نیز تجدید میشده است. ایرانیان این شیوة مبدأشماری را از بابلیان آموخته بودند (عبداللهی، 1366 ش، ص 109ـ110). در زمان بابلیان، از آغاز پادشاهی هر پادشاه در هر موقع سال تا آغاز ماهاول سال جدید (در گاهشماری بابلی: اول نِیْسانُو)، سال جلوس بود و از اول نیسانو تا آغاز نیسانوی بعد، سال اول پادشاهی به شمار میآمد.در مبدأهای ثابت، گاهشماری از یک مبدأ ثابت (عموماً واقعهای تاریخی یا شبه تاریخی و اسطورهای یا رخدادی طبیعی) آغاز میشده است. استفاده از این روش، بین اقوام و سرزمینهای اسلامی عمومیت بسیار یافت. تقریباً در تمامی دوران تاریخ ایران پس از اسلام و نیز در تمامی اسناد و مدارک تاریخداری که در شبهجزیرة عربستان یافت شده، اینگونه مبدأشماری رواج داشته است. تنها استثنا، دورة دهسالة بین هجرت تا وفات پیامبر اکرم است که، هر سال آن بر اساس نامی که بر آن نهاده شده بود، شمرده میشد (برای آگاهی از نام این سالها رجوع کنیدبه ابوریحان بیرونی، 1923، ص 31). با توجه به بحثهای مختلف در بارة رسمیت یافتن زمان هجرت پیامبر اسلام صلیاللّه علیهوآلهوسلم از مکه به مدینه به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی، تعیین این مبدأ تقریباً بلافاصله پس از دورة ده سالة مذکور تأیید میشود (برای آگاهی از چگونگی وضع این مبدأ رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 3، قسمت ب). این مبدأ، عمومیترین مبدأ گاهشماری اسلامی است و تا عصر حاضر در جوامع اسلامی به کار میرود.از میان مبدأهای گوناگونی که در سرزمینهای اسلامی رواج داشته، کهنترین آنها، مبدأ آفرینش عالَم است که ایرانیانو یهودیان و ترکان آسیای میانه، هر یک زمانی را برای آن درنظر گرفته بودند، دورترین مبدأ متعلق به ترکان آسیای میانه است. بهزعم آنها از عُمرِعالَم 863 ، 8 «وَن» (هر وَن، برابر دههزارسال) گذشته است ( رجوع کنیدبه نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، گ 5 ر؛ غیاثالدین جمشید کاشانی، گ 9 ر؛ برای آگاهی از دیگر ویژگیهای گاهشماری ترکان آسیای میانه رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 6).ایرانیان پیش از اسلام عقیده داشتند که عمر جهان دوازده هزارسال است (ابوریحان بیرونی، 1923، ص 14) متشکل از چهار دورة سههزارساله یا دوازده دورة هزارساله. در متون زردشتی (مثلاً بندهش ، ص 154ـ156) رویدادهای مهم (مثلاً، آفرینش انسان، پادشاهی بسیاری از پادشاهان، سلسلههای مهم پادشاهی و حملةاعراب) نسبتبه آغاز این دورة بزرگ، تاریخگذاری شدهاند.یکی از مهمترین مبدأهای آفرینش، که بسیاری از دانشمندان مسلمان به آن اشاره کردهاند، مبدأ آفرینش عالَم به نظر یهودیان بوده است. به نوشتة ابوریحان بیرونی (1373ـ 1375، ج 1، ص 195) بین زمان آفرینش عالم به نظر یهودیان و مبدأ گاهشماری اسکندری (= سلوکی؛ رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 7)، 447 ، 3 سال فاصله است و مبدأ گاهشماری اسکندری نیز 312 سال پیش از مبدأ میلادی وضع شده است. بنابراین، بین مبدأ گاهشماری یهودی و گاهشماری میلادی 760 ، 3 سال فاصله وجود دارد. امروزه نیز یهودیان قائل به این فاصلهاند ( رجوع کنیدبه واژههای فرهنگ یهود ، ص 125ـ126؛ نیز رجوع کنیدبه ادامة مقاله؛ بخش 8). همانگونه که ابوریحان بیرونی (1923، ص 15) اشاره کرده، احتمالاً اختلافات دینی باعث رواج تاریخهای متعدد برای مبدأ آفرینش عالم شده است. ابوریحان بیرونی (همانجا)از اختلاف یهودیان و مسیحیان در این مورد سخن گفته و مسعودی (ج 2، ص 415) و محمدبنجریرطبری (ج 2، ص 235ـ 238) برای این مبدأ تاریخهای گوناگونی ذکر کردهاند. به نوشتة ابوریحان بیرونی (1923، ص 13ـ14)، فاصلة بسیار زیاد بین این زمانها باعث آمیخته شدن دروغ و اسطوره با واقعیت شده است.بجز مبدأ آفرینش عالم، مَبادی دیگری نیز در آثار تاریخی و نجومی ذکر شده است. در ترجمة کهنی از مجسطی (بطلمیوس، گ 34 ر ـ 36 ر)، شرح مبسوطی در بارة گاهشماری قبطی (= بُختُنَصَّری) آمده است. یحیی بن ابیمنصور (ص 4ـ 8)از گاهشماریهای عربی (هجریقمری) و سریانی و فارسی (یزدگردی) نام برده و کثیرالدین فرغانی (ص3ـ7)، علاوه بر مبدأهای مذکور، به مبدأ رومی نیز پرداخته است. حَبَش حاسِب (گ 8 ر ـ 12 ر)، که اثر خود را احتمالاً هم زمان با فرغانی (قرن سوم) یا پس از او نوشته، علاوه بر مبادی مذکور، به مبادی معتضدی، اَغُسطُس (آوگوستوس) نخستین امپراتور روم (زندگی 63قم ـ 14 میلادی) و دیوقلطیانی (دقلطیانوس/ دیوکلتیانوس ، امپراتور روم در 284 میلادی) نیز اشاره کرده است (برای آگاهی بیشتر در بارة این مبادی رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366ش، ص250ـ251).مفصّلترین گزارش در مبادی گوناگون تاریخی در نوشتههای دانشمندان اسلامی، از آن ابوریحان بیرونی است. وی بهشرح بسیاری از گاهشماریها پرداخته و گذشته از مبادیدهگانهای که از آنها نام برده (1923، ص 137)، نوشتههایش در بارة گاهشماری یهودی ( رجوع کنیدبه همان، ص 52ـ59؛ همو، 1373ـ 1375، ج 1، ص 180ـ226) مفصّلترین شرحِ این گاهشماریبه شمار میآید.در بارة مبادی مورد استفادة اعراب نیز بیش از همه قلقشندی (ج 6، ص 237ـ240) توضیح داده و، با احتساب گاهشماری هجری قمری و یزدگردی، جمعاً 21 مبدأ را از قدیمترین زمان تا رواج گاهشماری هجری قمری شرح داده است. بعضی از این مبادی همانهایی است که مسعودی (ج 2 ص 415ـ416) و محمدبن جریرطبری (ج 1، ص 235ـ 238) نیز آنها را ذکر کردهاند.اگر چه مبادی متعددی در سرزمینهای اسلامی به کار گرفته میشده، نام ماههای سال متفاوت نبوده و مجموعهای از نام ماهها به طور مشترک در گاهشماریهایی با مبدأهای گوناگون به کار میرفته، در حالی که ترتیب ماهها در آن گاهشماریها یکسان نبوده است؛ ازینرو، یک نام در چند گاهشماری، در مواقع گوناگون سال قرار میگرفته است. به طور کلی، گونههای نام ماهها را میتوان تقسیم کرد به: ماههای قمری، در تقویم هجری قمری؛ فارسی میانه، در گاهشماری یزدگردی و گاهشماریهجری شمسی؛ قبطی (ماههای مصری باستان) در چند گاهشماری، از جمله در گاهشماری قبطی؛ سریانی (بر اساس ریشة بابلی نامهای ماه) مورد استفاده در چند گاهشماری، از جمله در گاهشماری سلوکی و بُختُنَصَّری؛ و رومی، بر اساس نام لاتینی ماههای سال که کمتر در سرزمینهای اسلامی رواج داشته است (فرغانی، ص1ـ5). با اینکه ذکر نام ماههای هجری و رومی به هنگام ذکر یک واقعه یا رویداد تاریخی، نوع گاهشماری را نشان میدهد، شناسایی نوع گاهشماری در مواردی کهنام ماهها سریانی یا ایرانی یا قبطیاند، بسیار مشکل استو اگر نام سریانی ماهها، بدون ذکر سایر ارکان گاهشماری،به کار رفته باشد، شناسایی گاهشماری تقریباً غیرممکن است.نام ماههای سریانی ــ که در اصل، برگرفته از صورت بابلینام ماههای سال و قرائتهای گوناگون آرامی آنها بوده است(برای آگاهی از صورت اشتقاقی این نامها و ریشة آنها رجوع کنیدبه ) فرهنگ آشورشناسی ( ، ذیل "kalender" ؛ برای آگاهی ازنام ماهها در گاهشماری سریانی بر اساس متون اسلامی رجوع کنیدبه جدول 1) ــ در گاهشماریهای متعددی به کار رفته است، از جمله در گاهشماری یهودی ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8)، گاهشماری سلوکی ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 7) و گاهشماری سریانی ـ مقدونی (گاهشماری رایج در کلیسای سریانی شرق). به همین سبب، در آثار بسیاری از نویسندگان اسلامی (مثلاً مسعودی، ج2، ص337ـ 339، 340ـ 342) این ماهها به ترتیبهای گوناگون آمدهاند. ابوریحان بیرونی نیز (1934، ص 168) به اختلاف ترتیب ماههای سریانی در گاهشماریهای سریانی و سلوکی اشاره کرده است (برای چند نمونه از گاهشماریهایی که در آنها نام ماههای سریانی به کار رفته است رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 3، قسمت الف).3) گاهشماری در کشورهای عربیالف) گاهشماریهای رایج در شبه جزیرة عربستان و کشورهای عربی، پیش از اسلامب) پیدایی و رواج گاهشماری هجری قمری در شبه جزیرة عربستان و کشورهای عربیج) دیگر گاهشماریهای رایج در این کشورها.الف) گاهشماریهای رایج در شبهجزیرة عربستان و کشورهای عربی، پیش از اسلام. تا پیش از رواج گاهشماری هجری قمری، مهمترین گاهشماریهای رایج در شبهجزیرة عربستان و شام، همانهایی بودند که در چند اثر مهم ونخستینِ نجومی اسلامی به آنها پرداخته شده است. این گاهشماریها که عمیقاً تحتتأثیر تمدنهایی بودهاند که مجموع آنها، قلمرو عالم اسلام را پدید آورده است، عبارت بودنداز: قبطی، سریانی، رومی ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش7) و یهودی ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8). اینها کهنترین گاهشماریهایینیستند که در سرزمینهای بعداً اسلامی شده رواج داشتهاند؛ حوزة تمدنهای بینالنهرین و نیل، مهد پیدایش کهنترین گاهشماریها بوده است (برای آگاهی از ویژگیهای کهنترین گاهشماریهای رایج در سرزمینهای اسلامی و نیز گاهشماریهای باستانی بینالنهرین رجوع کنیدبه ) فرهنگ آشورشناسی ( ، همانجا؛ برای تقویمهایباستانی مصر رجوع کنیدبه نویگباوئر ، ص170ـ190؛ برای آگاهی از نقش این گاهشماریها در تمدن بینالنهرین رجوع کنیدبه راوتون ، ص202ـ237).در میان گاهشماریهای این منطقه، گاهشماری قبطی به دلایلی مهمترین گاهشماری به حساب میآید، از جمله قدمتآن (از این گاهشماری از دورة فراعنة مصر استفاده میشده است). این گاهشماری پایه و اساس گاهشماری مسیحی بوده است ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8) و اهم بحثهایی که در مجسطی (مهمترین کتاب مرجع نجومی مسلمانان در بارة گاهشماریها) صورت گرفته، بر اساس این گاهشماری است. در فصل اول مقالة سوم مجسطی (بطلمیوس، گ 34 ر ـ 36 ر)، به هنگام بحث در بارة کلیة مبدأهای گاهشماریها، نام ماهها بر اساس این گاهشماری ذکر شده است (برای آگاهی از نام ماهها در این گاهشماری رجوع کنیدبه فرغانی، ص 5؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 49). در کهنترین مبدأهایی که در آثار نجومی اسلامی ذکر شده، نیز از نام ماههای قبطی استفاده شده است ( رجوع کنیدبه فرغانی، ص 6). به نوشتة ابوریحان بیرونی (1923، ص 137)، در سهگونه از کهنترین این مبدأها (مبدأ طوفان؛ مبدأ بختنصّر، پادشاه آشور در 747 قم؛ مبدأ بیلْبُس، آغاز پادشاهی فیلیپ در روم، در 359 قم)، طول سال و نام ماههای سال بر اساس گاهشماری قبطی بوده است.کثیرالدین فرغانی ( رجوع کنیدبه ص 3، 6) و ابوریحان بیرونی ( رجوع کنیدبه همانجا) تنها یک نوع گاهشماری را با نام ماههای سریانی ذکر کردهاند اما در اصل، گاهشماریهای متعددی با این نام ماهها در قلمرو اسلام وجود داشته است. نام ماههای سریانی در منابع با اختلاف جزئی ذکر شده است ( رجوع کنیدبه فرغانی، ص 3؛ مسعودی، ج 2، ص 337ـ339، 340ـ342؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 60؛ برای آگاهی از نام ماههای سال در گاهشماری سریانی رجوع کنیدبه جدول 1). نخستین مبدائی که در متون دورة اسلامی با استفاده از این نامها به آن اشاره شده، مبدأ اسکندری (= سلوکی، رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 7) است (فرغانی، ص 6). در گاهشماریسریانی ـ مقدونی، که ابوریحان بیرونی (1934، ص 168) آن را گاهشماری رومی خوانده، نیز طول سال و نام ماهها و تعداد روزهای ماه برابر گاهشماری سلوکی است، با این تفاوت که سال از ماه کانون آخر آغاز میگردد. گاهشماری حَرّانیان ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله در همین بخش) نیز وابستگی بسیاری به گاهشماری سلوکی ـ سریانی دارد. بنا به نوشتة محمد بنایوب طبری (گ 14 پ)، مبدأ گاهشماری ذوالقرنینی را نیز، به همان ترتیب ماههای سریانی اما با اختلاف دوازدهسال پیش از مبدأ گاهشماری اسکندری (= سلوکی، سال 312 ق م)، باید در شمار انواع مبدأهایی آورد که منجمان اسلامی میشناختهاند، اما بسیاری از منجمان اسلامی (مثلاً فرغانی، همانجا)، مبدأ ذوالقرنینی را همان مبدأ اسکندری (سلوکی) دانستهاند.از جمله مبدأهایی که بر اساس گاهشماری قبطی بوده و با استفاده از نام ماهها در این گاهشماری رواج داشته، مبدأ دیوقلطیانی بوده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 261). این مبدأ همچنان در تقویمهای چاپ مصر، با عنوان «السَّنَةُ القبطیّة» (سال قبطی)، ذکر میشود (مثلاً رجوع کنیدبه تقویمالدولة المصریّة لسنة 1933، ص 1 ).از میان اقوامی که در همسایگی اعراب زندگی میکردند و از گاهشماری آنان اطلاعاتی در آثار نویسندگان دورة اسلامی وجود دارد، بیشترین آگاهیها راجع به گاهشماری حَرّانیان (به نوشتة ابوریحان بیرونی، 1923، ص 318: صابئین) است که بیش از همه ابوریحان بیرونی (همان، ص 318ـ324) به آن پرداخته است. در این گاهشماری نام ماههای سریانی به کار میرفته،اما به نام هر یک از ماهها واژة «هلال» افزوده میشده است (همان، ص 318). ماهها از یک روز (در شرایطی خاص، دو روز) بعد از مقارنه آغاز میشدند (همان، ص 319؛ یرپه ، ص 73) و روز نیز از هنگام طلوع خورشید آغاز میگردید (ابوریحان بیرونی، همانجا؛ یرپه، ص 72). هفته نزد حرّانیانبا یکشنبه شروع میشد و هر روز هفته نام خاصی داشت (ابنندیم، ص 386).موضوع آغاز سال در گاهشماری حرّانی، به سبب استفادة چند نوع گاهشماری با نام ماههای سریانی، باعث تشتت آرا شده است. ابنندیم (همانجا) آغاز سال حرّانی را ابتدای ماه نیسان میداند، اما ابوریحان بیرونی (همان، ص 318) ابتدای سال، یا دست کم جشن ابتدای سال، را اول ماه کانون آخر و موقعیت شمارشی ماهها را برای آغاز و پایان سال از ماه تشرین اولذکر نموده است. این چندگانگی، به سبب رواج انواع گاهشماریها (شمسی، قمری، شمسی ـ قمری) با نام ماههای سریانی،به هنگام رواج گاهشماری حرّانی و در نواحی اطراف محل جغرافیایی رواج آن، رخ داده است. موقعیت آغاز سال در گاهشماری حرّانی همان موقع آغاز سال رسمی در گاهشماری سریانی ـ مقدونی و موقعیت شمارشی ماهها از ماه اولتا دوازدهم همان موقعیت آغاز سال (ماه اول) در گاهشماری کنونی یهودی است (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشمارییهودی رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8). چون حرّانیان طول سال خود را برابر طول سال در گاهشماری یهودی اتخاذ و کبیسههای گاهشماری خود را همانند گاهشماری یهودی اعمال مینمودند شمارش ماههای گاهشماری خود را نیز مانند گاهشماری یهودی ترتیب دادند.ابوریحان بیرونی (1923، ص172ـ173) نیز به همسان بودن گاهشماری حرّانیان با گاهشماری یهودی در این زمینه اشاره کرده است (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری حرّانی رجوع کنیدبه یرپه، ص 68ـ83). در بارة مبدأ این گاهشماری، اختلاف نظر هست؛ آن را سال 118 ق م، 115 ق م یا 110 ق م میدانند (تقیزاده، ج 1، ص 111؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 260) که در صورت پذیرش سال 115 یا 118قم، این مبدأ با مبدأ فرضی قومسبائی (سبائیان) ساکن جنوب شبهجزیرة عربستان ــ که در کتیبههای خود همین زمانها را با عنوان مبدأ مبهود بن ابهد ذکر کردهاند ــ برابر خواهد شد (در بارة مبدأ سبائی رجوع کنیدبه تقیزاده، ج1، ص 100).در هر یک از تمدنهای شبهجزیرة عربستان، که به دودستة شمالی و جنوبی تقسیم میشوند، پیش از اسلام ازگاهشماریهایی استفاده میشده که بعضی از ارکان آنها از طریق متون کهنِ باقیمانده یا نوشتههای نویسندگان اسلامی به دست ما رسیده است. از اقوامی که در عهد باستان در شبهجزیره ساکن بودند، کتیبههای تاریخدار گوناگونی باقیمانده که حاوی اطلاعاتی در بارة گاهشماریهای آنان است، اما دانستههای ما از گاهشماریهای رایج در مکه و پیرامون آن در سالهای نزدیک به ظهور اسلام عموماً از طریق نوشتههای دانشمندان اسلامی و معدودی اشعار دورة جاهلی است.با توجه به اهمیت کشاورزی نزد اقوام جنوبی شبهجزیره، احتمال داده شده که آنان نوعی گاهشماری شمسی (در کنار نوعی گاهشماری قمری برای امور مذهبی) داشتهاند (جوادعلی، ج 8، ص 509 ـ510). اما به کاربردن واژههای اول و دوم(آخَر/ ثانی) همراه با نام بعضی ماهها، این گمان را نیز به وجود میآورد که قید «دوم» برای یک ماه واحد، تمهیدی برایافزودن یک ماه اضافی در سال و در نتیجه طرح گونهای گاهشماری شمسی ـ قمری بوده است ( رجوع کنیدبه د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 259ـ 260). این گمان بویژه در مورد ساکنان نواحی مرکزی شبهجزیره وجود دارد که آنان از نام ماههای عربی، که اکنون نیز در گاهشماری هجری قمری به کار میرود، استفاده میکردهاند.صورتهای گوناگونی از نام ماههای سال نزد اقوام ساکندر جنوب شبهجزیره، به دست آمده است که در مورد اقوام گوناگون سبائی، اختلاف اندکی را بین بعضی ماهها نشان میدهد (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه جوادعلی، ج 8، ص 445ـ454؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 260؛ برای صورت مقایسهای نام ماهها نزد اقوام سبائی رجوع کنیدبه گرومان ، 1966، ص 8). مبدأهای مورد استفاده در جنوب شبهجزیره در اوایل قرن دوم پیش از میلاد، با وضع مبدأهای ثابت نسبت به سایر رویدادهای تاریخی ـ جغرافیایی تثبیت شدهاند، در حالی که پیش از آن، سالها نه بر اساس شمارش از مبدائی ثابت، بلکه بر اساس نامگذاریهای سالانه شمرده میشدند ( د. اسلام ، همانجا). متأخرترین سندی که ارکان یک گاهشماری در منطقة جنوب شبهجزیرة عربستان در آن ثبت شده، متعلق به سدة ششم میلادی است (جوادعلی، ج 8، ص 516؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماریهای جنوب شبهجزیرة عربستان رجوع کنیدبه همان، ج 8، ص 509 ـ524).در مورد گاهشماریهای شمال شبه جزیره، کمبود اسناد تاریخدار، در بارة مشخصات آنها تردیدهایی به وجود میآورد. از جملة اسناد تاریخدار این منطقه ــ که گونهای از گاهشماریهای رایج در آنجا را معرفی میکند ــ کتیبة کوچکی در منطقةنَمارَه (منطقة بیابانی شمال شبهجزیره، حوالی شام) استکه بنا بر آن مبدأ این گاهشماریِ مفروض، سال 105 میلادی محاسبه شده است ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 1، ص 1ـ2) و تنها نام یک ماه (از نامهای بابلی ماههایسال) در آن وجود دارد. بر اساس این قرینه، احتمالاً صورتیاز گاهشماری شمسی ـ قمری در این منطقه رواج داشتهاست (جوادعلی، ج 8، ص 454)، زیرا در آن منطقه و درآن زمان گاهشماری شمسیای نمیشناسیم که در آن از نام ماههای بابلی استفاده شده باشد. بر اساس سند مذکور،قدمت این گاهشماری به قرن چهارم میلادی میرسد. درکتیبة تاریخدار دیگری، کهدر اواسط قرن ششم میلادی نوشته شده، از سال 463 بعد از مَفْسَد خیبر (568 میلادی) یادشده است که همانند کتیبة قبلی به مبدائی در سال 105 میلادی باز میگردد (برای آگاهی از متن این کتیبه رجوع کنیدبه ) گزارشتاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 1، ص 4؛ برای گزارشی در بارة کتیبه رجوع کنیدبه جوادعلی، ج8، ص519). با توجه به درج نشدن ارکان دیگری از گاهشماری در این کتیبه، دستیافتن بهدیگر مشخصات گاهشماری مذکور در این کتیبه، در صورتی که مفروضاً با نوع دیگری بجز گاهشماری شمسی ـ قمری مواجه باشیم، میسر نیست.در مورد گاهشماری اقوامی که آنها را «عرب جاهلی» میخوانند، صورتهای مختلفی از نام ماههای سال در دست است که تعدادی از آنها با استناد به اشعار عرب جاهلیشناسایی شدهاند ( رجوع کنیدبه جوادعلی، ج 8، ص 456ـ457)،اما از سایر ارکان این گاهشماری اطلاع دیگری در دستنیست. همچنین فهرستی از نام دوازده ماه سال، بر اساسنوشتة مسعودی (ج2، ص349) و ابوریحان بیرونی (1923، ص 63)، وجود دارد که در گاهشماری قوم ثمود به کار میرفتهاست. بر اساس نوشتة مسعودی (همانجا)، قومثمود برای روزهای هفته نیز نامهای خاصی داشتند. استفادهاز این نامها به قبایل متعدد عرب جاهلی نیز نسبت دادهشده است. برخی نامها ( رجوع کنیدبه مسعودی؛ ابوریحان بیرونی، همانجاها) برای نامیدن روزهای هفته نیز به کار میرفتند(برای آگاهی از نام روزهای هفتة عرب جاهلی، اشتقاقآنها و نامهایی که بر روزها نیز اطلاق میشدند رجوع کنیدبه فیشر ، 1896، ص 220ـ226).به استناد نوشتة ابوریحان بیرونی (همانجا)، که آغاز سال قوم ثمود را مصادف با ماه رمضان در گاهشماری هجری قمریمیداند و نیز اینکه هیچ ذکری از ماه سیزدهم یا ماههایی با صفات اول، دوم (آخَر/ ثانی) در گاهشماری ثمودی وجود ندارد، این گاهشماری نوعی گاهشماری قمری بوده است. همچنین نویسندگان بسیاری (از جمله فَرّاء، زندگی 124 تا 207 هجری؛ ص17ـ21؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص60ـ61) صورتی از نام ماههای منسوب به عرب جاهلی را ذکر کردهاند، اما تاریخ دقیقی از زمان جابجایی این نامها با نام ماههای عربی، که پس از اسلام نیز در گاهشماری هجری قمری مورد استفاده قرار گرفتند و هنوز هم در این گاهشماری کاربرد دارند، وجود ندارد (برای آگاهی از نام ماهها در گاهشماری هجری قمری رجوع کنیدبه جدول 2). به نوشتة برخی نویسندگان، این جابجایی را تقریباً دو قرن قبل از مبدأ گاهشماری هجری قمری ( رجوع کنیدبه پرسوال ، ص 378ـ 379)، کِلاببن مُرّة، یکی از اجداد پیامبر اکرم، انجام داده است (برای نقلقولهای گوناگون در این زمینه رجوع کنیدبه همان، ص 342ـ379). تا پیشاز رسمیت یافتن مبدأ هجری قمری، اقوام و قبایل گوناگون، نه یک مبدأ ثابت، بلکه رویدادهای تاریخی ـ جغرافیایی گوناگونی را مبدأ قرار میدادند. بر این اساس مبادی متعددی وجود داشت که مسعودی (ج 2، ص 196ـ 235) پیش از همه، با توجه به اقوام و قبایلی که آنها را به کار میبردند به شرح آنها پرداخته است (برای آگاهی بیشتر از این مبادی و قبایلی که از آنها استفاده مینمودند رجوع کنیدبه روحاللّه بهرامی، ص 91ـ94).حمزة اصفهانی (ص118ـ120) نیز از گاهشماریهای نُهگانهای یاد کرده است که قریش تا پیش از تعیین مبدأهجری قمری از آنها استفادهمیکردند. ترتیب ماهها در این گاهشماریها همان ترتیبی است که پس از اسلام نیزدر گاهشماری هجری قمری مراعات میشده است. ماههای حرام نیز که جنگیدن در آنها حرام بوده، در گاهشماریهجری قمری همچنان، بنا بر احکام اسلامی، حرام دانسته شدهاند. در ادبیات عرب جاهلی، از جمله معلّقات، بهحرام بودن این ماهها و حرمت جنگیدن در آنها اشاره شدهاست (برای نمونه رجوع کنیدبه لَبیدبن ربیعه، ص 91، بیت 3؛ رجوع کنیدبه حارثبن حِلِّزَة، ص 170، بیت 1؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه جوادعلی، ج 8، ص 471ـ487). ترتیب قرار گرفتن ماهها،حرام بودن یا نبودن آنها، والحاق اول یا دوم (آخر/ثانی)به نام تعدادی از ماهها موجب تداول نامهای متعددی برایآنها شده است (برای آگاهی از صورتهای گوناگون این نامهادر متون رجوع کنیدبه لیتمان ، ص 228ـ 231)؛ از جمله، چون ماهرجب به دنبال سایر ماههای حرام قرار ندارد، رجبالفردنیز خوانده شده است (جوادعلی، ج 8، ص 477).در بارة معانی این نامها و اینکه اصولاً بین معنای نام ماهها و ترتیب قرار گرفتن آنها در فصول سال ارتباطی وجود داشته یا نه، نیز بحثهای بسیار شده است (برای آگاهی بیشتر در بارة این بحثها و معانی احتمالی نام ماهها رجوع کنیدبه فرّاء، ص 9ـ16؛ ابنعاصم ثقفی، ص 31ـ34؛ برای نمونة بحثهای لغوی این نامها رجوع کنیدبه ابنمنظور، ذیل «حَرَمَ»؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «صَفَرَ»). از جهت ارتباط نام ماههای عربی با موقعیت آنها در فصول سال، که تداعی کنندة نوعی سال شمسی از ماهیت تقویم عرب جاهلی است، اگرچه پرسوال (ص 342ـ344) به برابری معنایی نام بعضی از ماههای عربی با موقعیت آنها در فصول سال معتقد است، به طور کلی در بارة این موضوع، تردید بسیاری وجود دارد (برای آگاهی از بحثهای گوناگون در این زمینه رجوع کنیدبه نالینو، ص 94ـ106).ماهیت گاهشماری عرب جاهلی، با توجه به کبیسههای یک ماهه که در دورههای متعدد در آن اعمال میشد، مورد بحث است. اگرچه با توجه به نوشتههای مسعودی (ج 2 ص 347) و ابوریحان بیرونی (1923، ص 11ـ12)، که به اِعمال کبیسههای یک ماهه اشاره دارند، در اینکه با یک گاهشماری شمسی ـ قمری روبرو هستیم، تردیدی باقی نمیماند. موضوع مورد تردید، چگونگی اجرای این ماه کبیسه است که اقوال گوناگونی در بارة آن وجود دارد. به نوشتة مسعودی (همانجا) و ابوریحان بیرونی (1923، ص 62ـ63، که به نوشتة نالینو ( ص 91 ) آن را از [ کتابِ بعداً گمشدة آلاف ] ابومعشر [ بلخی ] اخذ نموده است)، اَعراب با گذشت هر سه سال یک ماه کبیسه به سال خود میافزودند.اما ابوریحان بیرونی در جای دیگر (همان، ص 12) از نُه ماه کبیسه در یک دورة 24 ساله سخن گفته است که اگر چهاین دوره از دورههای کبیسهگیری یهودیان نیست، او استفادهاز آن را، تنها در همین موضع، به یهودیان نسبت میدهد.به نوشتة ابوریحان بیرونی (همان، ص 62)، اعراب اینروش کبیسهگیری را یکصد سال پیش از ظهور اسلام به کار میبردند. گروهی که وظیفة محاسبه و اِعمال این ماه کبیسهرا داشتند، «قَلامِس» (جمع قَلَمَّس، به نوشتة ابوریحانبیرونی، همانجا، به معنای دریای پُر آب) خوانده میشدندو فرآیند اعمال یک ماه کبیسه در یک سال دوازده ماههنیز «نَسیء» نام داشت. با ظهور اسلام و تحریم صریح نسیء و کفر شمرده شدن آن در قرآن کریم ( رجوع کنیدبه توبه: 37)، این روش هیچگاه در گاهشماری هجری قمری استعمال نشد (برای آگاهیبیشتر در بارة قلامس؛ نسیء و نحوة پیدایش و ابطال آن رجوع کنیدبه جوادعلی، ج 8، ص 488ـ 508؛ حسینی، ص 47ـ76؛نیز رجوع کنیدبه نَسیء * ).ب) پیدایی و رواج گاهشماری هجری قمری در شبه جزیرة عربستان و کشورهای عربی. در بارة رواج گاهشماری هجری قمری، یعنی استفاده از نام ماههای رایج در شبهجزیرة عربستانِ پیش از ظهور اسلام در گاهشماریای با مبدأ هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه، اقوال گوناگونی وجود دارد. بر اساس روایتی منسوب به رسول اکرم، که افراد متعددی چون محمدبن جریر طبری (ج 3، ص 1250) و سیوطی (ص 11) نقل کردهاند، آن حضرت در هنگام ورود به مدینه دستور وضع گاهشماری هجری قمری با مبدأ همان زمان، یعنی ابتدای ربیعالاول، را صادر کردند. اما به نقل از بسیاری از مورخان و نویسندگان دیگر، در یکی از سالهای شانزدهم، هفدهم یا هجدهم هجری و به دستور خلیفة دوم، در جلسهای که به منظور طرح و وضع گاهشماری برای سرزمینهای اسلامی بر پا شده بود (ابوریحان بیرونی، 1923، ص 29ـ30، گزارش مختصری در بارة این جلسه آورده است)، پس از رد چند نظر مختلف، گاهشماری هجری قمری با مبدأ اولِ محرّم سالی که هجرت رسول اکرم در آن رخ داده بود (16 ژوئیة 622 میلادی) رسمیت یافت (برای آگاهی از منابع متعدد تاریخی در بارة این واقعه، استنادات و نظر مخالفان و موافقان آن رجوع کنیدبه عاملی، ج 3، ص 32ـ 58). بر این اساس، دو ماه از سال اول هجری (از اول محرّم تا اول ربیعالاول که هجرت رخ داد)، پیش از آنکه واقعة هجرت صورت گرفته باشد،جزو سال اول هجری قمری محسوب شد. ملکپور (1372 ش، 126ـ 138) جدول تطبیقی سال اول هجری را، با اساسقرار دادن سال اول هجری شمسی (اول فروردین سال اول هجری، 178 روز پیش از واقعة هجرت) و برابرهای آن در گاهشماری هجری قمری و میلادی، محاسبه و ارائه نموده است (برای طرح مسائل کلیتر در بارة علت انتخاب نشدن وقایع تاریخی دیگر، مثلاً زمان تولد پیامبر، بهعنوان مبدأ گاهشماری اسلامی رجوع کنیدبه ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل "Islamic calendar" ).با اینکه اقوال متعددی مبنیبر وضع گاهشماری هجری قمری، دستکم از سال شانزدهم هجری، وجود دارد، اسنادیاز جمله چند نمونه از عهدنامههای پیامبر اکرم با تاریخپیش از سال شانزدهم، یعنی زمان وضع گاهشماری هجری قمری، نسبت به زمان دقیق وضع گاهشماری هجری تردید بهوجود میآورند (برای آگاهی بیشتر در این زمینه ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1365 ش، ص 15ـ33؛ برای آگاهی از متن یکیاز این عهدنامههای تاریخدار رجوع کنیدبه حمیداللّه، ص 119ـ124). بنابراین، احتمال اینکه گاهشماری هجری قمری نه در زمان خلافت عمر بلکه در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام به وجود آمده باشد، نیز قابل بررسی است ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1365 ش، ص 15ـ26).بنا بر نوشتة چند تن از تاریخنگاران اسلامی، از زمان هجرت پیامبر تا مدتی پس از آن، حوادث تاریخی بر اساس شمارش ماهها از مبدأ هجرت تاریخگذاری شدهاند؛ واقدی (ج1، ص2ـ4، 402) حوادث متعددی را با این شیوه (شمارش ماهها و نَه سالها) ثبت کرده است. دورترین زمان موردنظر واقدی ماه پنجاه و چهارم هجری است ( رجوع کنیدبه ج2، ص531). او حوادث سال ششم هجری به بعد را به شیوة شمارش سالها ثبت کرده است ( رجوع کنیدبه ج2، ص 535). ذکر وقایع تاریخی زمان حیات پیامبر طبق این شیوه نیز تأییدی بر رسمیت داشتن گاهشماری هجری قمری در زمان حیات پیامبر است (عبداللهی، 1365 ش، ص 22ـ24). در این صورت، احتمالاً جلسة مشورتی، که بیرونی و برخی مورخان بارها از آن یاد کردهاند، برای تعیین زمان مناسب جمعآوری مالیات و نیز اعلام رسمی استفاده از گاهشماری هجری، از اول محرّم سال اول هجری (نَه از اول ربیعالاول همان سال که تاریخهای ماهشماری بر اساس آن ذکر میشدند)، تشکیل شده است، نه برای وضع گاهشماری هجری (همان، ص 25ـ26).سالهای دَه گانة بین هجرت تا وفات پیامبر گرامی اسلام، هر کدام نام خاصی دارند (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه ابوریحان بیرونی، 1923، ص 31). این نامگذاری سالانه، معطوف به دورة عرب جاهلی میباشد که طی آن، سالها بر اساس وقوع پدیدههای جغرافیایی یا تاریخی نامگذاری شده و به عنوان مبدأ گاهشماری مورد استفاده قرار میگرفتهاند.تأکید پیامبر اکرم بر اجرا نکردن نسیء، همانگونه که درقرآن کریم آمده است، و تکرار این موضوع در خطبة حَجّةالوداع (برای آگاهی از این بخش از خطبه رجوع کنیدبه ابنهِشام، ج 4، ص 604؛ واقدی، ج 3، ص 1112) باعث شد که مسلمانان این گاهشماری را به عنوان گاهشماری قمری محض، از صدر اسلام تا کنون، مورد استفاده قرار دهند. بسیاری از ستارهشناسان اسلامی روزهای بینالتاریخین این گاهشماری را با چند گاهشماری مشهور دیگر، با تفاوت ناچیزی در تعداد روزها، ثبت کردهاند ( رجوع کنیدبه ابنیونس، ص 18؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 137).در این گاهشماری، که سال آن شامل دوازده بار رؤیت هلالاست ( رجوع کنیدبه رؤیت هلال * )، برای تعداد روزهای توالی منظمی ماه وجود ندارد؛ ازینرو ممکن است که حداکثر سه ماه متوالی 29 روزه و نیز حداکثر سه ماه متوالی سی روزه محسوب شوند،گر چه رخ دادن چهار ماه متوالی سی روزه نیز غیرممکننیست (عبداللهی، 1365 ش، ص 30). اما در محاسباتیکه ستارهشناسان برای به دست آوردن برابر روزها با گاهشماری شمسی و استخراج تقویمهای سالانه انجام میدادهاند، ماههابه طور متوالی 30 روزه و 29 روزه محاسبه شدهاند ( رجوع کنیدبه نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، گ 14 ر؛ رویانی لاهیجی، گ10ر؛ عبداللهی، 1365ش، ص31). همچنین برای اِعمال کبیسه در این گاهشماری، طبق قاعدهای در یک دورة سی ساله، یازده سال کبیسه محاسبه و برابر آن یک روز به ماه ذیحجّه اضافه میشده است. بسیاری از ستارهشناسان (از جمله نصیرالدین طوسی؛ رویانیلاهیجی، همانجاها)، آرایة این سالهای یازدهگانة کبیسه را با اختلافنظر در مورد پانزدهمینو شانزدهمین سال ذکر کردهاند (برای آگاهی از تفاوتهای آماری استخراج کبیسه و معادلات ریاضی مربوط به این استخراجها رجوع کنیدبه صیاد، 1365 ش، ص 72ـ119؛ همو، 1369 ش، ص 171ـ 183). از دهههای اول هجری قمری اسناد معدودی در شبهجزیرة عربستان وجود دارد که با این گاهشماری تاریخگذاری شدهاند. نمونهای از این اسناد، که اعتبار آننیز به اثبات رسیده، پیمان حکمیت حضرت علی علیهالسلام و معاویه در جنگ صِفّین، در ماه صفر 37 هجری، است که در متون متعدد تاریخی ذکر شده است (در بارة این سند رجوع کنیدبه حمیداللّه، ص 538ـ541). اما پس از فتوحات مسلمانان و گسترش قلمرو اسلام، این گاهشماری در بسیاری از نقاط به سرعت رواج یافت و منابع تاریخی بر اساس آن تألیف شد. از جمله در شام (سوریة فعلی) و مصر، سکههای گوناگونی، بویژه از زمان حکومت طولونیان (ح 254ـ292)، بهدست آمده که براساس اینگاهشماری ضرب شدهاست (لینپول، ج2، ص64ـ 65). در فلسطین نیز سکههایی از زمان حکومت اخشیدیان (قرن چهارمهجری؛ همان، ج 2، ص 69) در دست است و نیز از دورههای پس از آن کتیبههای متعددی وجود دارد که با این گاهشماری تاریخگذاری شده است (برای آگاهی از این کتیبهها رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج5، ص126ـ127، ج 9، ص174). در اسپانیا از زمان حکومت امویان (از 108 هجری قمری به بعد) سکههای متعددی با این گاهشماری به دست آمده است (لینپول، ج 1، ص 10، 186؛ برای فهرستی از تاریخ ضرب این سکهها ونام حاکمان آنها رجوع کنیدبه همان، ج10، فهرست، ص CIX-CVI ). همچنین در نقاط گوناگون این سرزمین، از جمله در سویل (اشبیلیه) و تولدو (طلیطله)، کتیبههایی با تاریخگذاری هجری قمری وجود دارد (برای آگاهی در بارة این کتیبهها رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 5، ص 124، 130، ج 7، ص205). در حوزة دریای مدیترانه نیز کتیبههای تاریخداری در پالرمو، سیسیل و حتی ناپلِ ایتالیا، متعلق به قرن پنجم هجری، یافت شدهاست ( رجوع کنیدبه همان، ج 6، ص 188، ج 7، ص 197ـ 198). به عنوان دورترین حوزههای گسترش گاهشماری هجری قمری، کتیبههای تاریخداری در پکنمتعلق به 679 و 682 هجری قمری، کانتون چین متعلق به 751 هجری قمری ( رجوع کنیدبه همان، ج 3، ص 22، ج 12، ص 260، ج 16، ص 110) و سوماترا متعلق به 727 هجریقمری ( رجوع کنیدبه همان، ج15، ص230) وجود دارد.ج) دیگر گاهشماریهای رایج در این کشورها. مهمترینواقعه در مورد گاهشماریهای قلمرو اسلام، تا پیش از فروپاشی خلافت عباسی و تشکیل حکومتهای مستقل (که هر کدام گاهشماری خاص خود را داشتند)، اقداماتی بود کهاز اوایل قرن دوم هجری قمری و از زمان خلافت هشامبن عبدالملک (105ـ 125) انجام شد. بر اساس گزارش ابوریحان بیرونی (1923، ص 31ـ33)، از این زمان، و بویژه در زمان حکومت متوکل (حک : 232ـ247)، عدمانطباق سال قمری با وضع فصول و برداشت محصول سبب جلو افتادن زمانِ دریافتِ خراج سالانه شده و برای پرداخت کنندگان مالیات سالانه مشکلاتی به وجود آورده بود. متوکل پس از مشاوره با موبدان زردشتی و با رأی وزیرش، ابراهیمبن عباس صولی، دستور داد که کبیسه به روش پادشاهان ساسانی اجرا شود تا زمان نوروز ثابت بماند و در نتیجه زمان مناسب برای جمعآوری مالیات فراهم آید. موعد اجرای این کبیسه، سال 243 (همان، ص 32) یا 245 (محمدبن جریر طبری، ج 9، ص 218؛ ابناثیر، ج 7، ص 89) ذکر شده است.به نوشتة ابوریحان بیرونی (همانجا)، با مرگ متوکلقصد او در اجرای کبیسه عملی نشد، تا اینکه در زمان خلافت معتضد (279ـ289)، موضوع بار دیگر مطرح گردید (حسن قمی، ص 144ـ146) و او دستور داد که محاسباتی صورتگیرد و کبیسه اِعمال شود. با اشتباه منجمانی کهزمان اجرای آخرین کبیسه در دورة ساسانیان را هم زمانبا فوت یزدگرد سوم برآورد نمودند، دو ماه کبیسه محاسبه و اِعمال گردید (ابوریحان بیرونی، 1923، ص 32ـ33) و نوروز از شنبه اول فروردین 264 یزدگردی به چهارشنبه اول خرداد همان سال منتقل شد ( ایرانیکا ، ج 4، ص 670). در این گاهشماری که ابوریحان بیرونی (1923، ص 31) آن را تاریخ معتضدی و ابناثیر (ج 7، ص 469) نیز روز نخست سال را نوروز (در متن: نیروز) معتضدی نامیده است طول سال همچون گاهشماری یزدگردی (در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4، قسمت ب: 1) 365 روز محاسبه و از آن پس ترتیب اجرای کبیسههای آن همانند گاهشماری میلادی یولیانی (در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8) یک روز در هر چهار سال اتخاذ شد.مورخان بسیاری، زمان اجرای کبیسة دو ماهة معتضدیرا یازدهم حزیرانِ (مسعودی، ج 5، ص 172ـ173 به نقل از شعری از یحییبن علی منجم) 282 هجری قمری (ابوالفداء، ج 2، ص 56؛ نیز رجوع کنیدبه ابناثیر، ج 7، ص 469) ذکر کردهاند.نوشتة ابوالفداء (همانجا) که طبق آن خورشید، در زمانیاد شده، در اواخر برج جوزا قرار داشته، این احتمال رابه وجود آورده که معتضد این تصحیح را نه برای ابقای نوروز در آغاز بهار بلکه برای ارفاق به مردم در مورد زمان پرداخت مالیات، انجام داده است (همائی، ج 2، ص 373ـ374، پانویس 2). اشتباه منجمان معتضد در محاسبة تعداد دقیق روزهایی که باید کبیسه شوند، نوروز را در موقعیت نادرستی تثبیت کرد. بر اساس تصحیح معتضد، گاهشماریهای متعددی، نه با نام او که با نام «خراجی» در ایران و مصر رواج یافت (برای آگاهی از مشخصات این گاهشماری در ایران رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4، قسمت ب: 3).به نوشتة گینتسل (ج 1، ص 264ـ 265) گاهشماری مذکور در زمان خلافت طائعللّه، خلیفة فاطمی (363ـ381)، در مصر رواج یافت، اما با استناد به برخی اسناد تاریخدار، از جملهچند نامة مورخ 347 خراجی/ 348 هجریقمری و سال 404 خراجی/ 405 هجری قمری ( رجوع کنیدبه گرومان، 1994، سفر 2، ص 52 ـ 53، سفر 3، ص 163)، این گاهشماری پیش از زمان مورد نظر گینتسل در مصر رواج داشته است. در 501 هجری قمری، گاهشماری خراجی جای خود را به گاهشماری هجری قمری داد (برای آگاهی بیشتر در بارة چگونگی رواج وکنار گذاشتن گاهشماری خراجی در مصر رجوع کنیدبه مَقْریزی، ج 1، ص 273ـ 285).ارکانی که برای گاهشماری خراجی در ایران ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 4، قسمت ب. یک: 3) و مصر ( رجوع کنیدبه همانجا) بر شمرده شده است، نشان از به کارگیری طول سال شمسی یزدگردی دارد، اما بنا به نظر تقیزاده (ج 6، ص 129ـ133)، در این گاهشماریها سال قمری است و در هر 33 یا 34 سال، برای برابرسازی طول سال با گاهشماری شمسی و تطبیق آن بازمان جمع آوری مالیات، یک سال حذف میشده است کهآن را «اِزْدِلاق» مینامیدهاند. اگرچه، روشی نزدیک به اینشیوه مدتی در گاهشماری رایج در حکومت عثمانی اجرا میشده ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 5، قسمت ج)، اما تاریخهاییکه به عنوان دلایل اجرای ازدلاق برشمرده شده است ( رجوع کنیدبه تقیزاده، همانجا، به نقل از ذهبی، حوادث و وفیات 351ـ 380 ه ، ص 5؛ مسکویه، ج 2، ص 189، برای سال 351هجریقمری) به سبب اختلاف طول متوسط سالهای گاهشماری هجری قمری با طول سال در گاهشماری خراجی (= یزدگردی)با سال 351 خراجی برابر شدهاند. بر اثر اختلاف طولِ سالدر این دو گاهشماری، اختلاف اولیة سالهای خراجی و قمریکه بر اثر اختلاف دو مبدأ گاهشماری وجود داشت، رو بهکاهش نهاد؛ به طوری که سال 351 هجری قمری، مطابق 351 خراجی شد (برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 291).تا پیش از جنگجهانیاول (1914ـ 1918)،گاهشماری هجری قمری گاهشماری رسمی و اصلی سرزمینهای اسلامی بود و به علت مجاورت این سرزمینها با سایر تمدنها و فرهنگها، گاهشماریهای دیگری از جمله گاهشماریهای سلوکی و یهودیو مسیحی نیز در بعضی مناطق کاربرد داشت. در این زمانها گاهشماریهای محلی محدودی نیز در نواحی مختلف کشورهای عربی سرزمینهای اسلامی به کار میرفت. از جمله، گاهشماری رایج در حبشه (اتیوپی امروزی) که از آن با نام گاهشماریحبشی یاد شده است. ارکان این گاهشماری از گاهشماری مصرباستان اخذ شده بود، یعنی استفاده از دوازده ماه سیروزهو پنج روز پس از پایان ماه دوازدهم، که این پنج روز در گاهشماری حبشی «باغمن» (معرّب اپوگونیا) نامیده میشد،با این تفاوت که در گاهشماری حبشی در هر چهار سالیک روز کبیسه میشد. ماههای سال نیز اسمهایی خاص داشت (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه رعد، المشرق ، سال 14، ش 6، ص 428ـ432، ش 7، ص 492ـ501).پس از جنگ جهانی اول و تجزیة قلمرو عثمانی به کشورهای متعدد، با توجه به عدمتطبیق گاهشماری هجری قمری با طول سال شمسی و جابجایی فصول در گاهشماری هجری قمری، عملاً گاهشماری میلادی گاهشماری رسمی بسیاری از این کشورها شد. در عین حال هر کدام از این کشورها به طراحی گاهشماری ملی نیز اقدام کردند؛ از جمله، در لیبی، پس از به قدرت رسیدن معمر قذافی در 1347 ش نوعی گاهشماری شمسی، با مبدأ وفات پیامبر اسلام و نه مبدأ هجرت، طراحی شد و رسمیت یافت (انصاری، ص 63). طول سال و آرایة اجرای کبیسه در این گاهشماری همچون گاهشماری میلادی بوده و دولت لیبی نامهای جدیدی برای ماههای سال وضع کرده است (برای آگاهی از نام ماهها در این گاهشماری رجوع کنیدبه تقویم لسنة 1370 من وفاة النبی/ 2002 میلادیة ). در سوریه، گاهشماری سلوکی با مبدأ میلادی با ماههای سریانی در کنار گاهشماری هجری قمری مورد استفاده قرار میگیرد. در مصر، پس از تشکیل جمهوری، نوعی گاهشماری شمسی با عنوان «تاریخ جمهوری مصر» وضع شد که مبدأ آن 18 ژوئن 1953/ 7 شوال 1372، روز اعلام تشکیل جمهوری مصر، بود. در این گاهشماری طول سال با گاهشماری میلادی برابر بود و ماهها نیز به ترتیب سی روزه و 31 روزه بودند، بجز ماه دوازدهم که تنها در سالهای کبیسه 31 روزه بود. همچنین نامهای گوناگونی برای ماههای سال وضع شد. در این گاهشماری در یک دورة 28 ساله، هفت سال کبیسه محسوب میشد (برای آگاهی از نام ماهها و اطلاعات بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه سیدالطوخی، ص 72ـ73).این گاهشماری هنوز هم در برخی تقویمهای چاپی مصر درج میشود.تفاوت ماهوی گاهشماری هجری قمری، با گاهشماری میلادی، که در تمام کشورهای عربی ـ اسلامی بهکار گرفتهشده است، مانع تثبیت موقعیتهای همسان بینالمللی (مثلاً جشنها و تعطیلات) در این دو گاهشماری میگردد. ضمناًاین مسئله که ماههای گاهشماری هجری قمری در سرزمینهای مختلف اسلامی با توجه بهعرض جغرافیایی کشورها و عدمرؤیت همزمان هلال ماه، غالباً یکسان آغاز نمیگردد،باعث شده است تا اقداماتی برای طراحی نوعی تقویم سراسری و یگانة اسلامی با مبدأ هجرت پیامبر صورت گیرد و ازبروز اشکالات جلوگیری شود، اما این اقدامات تاکنون قرین موفقیت نبوده است. کوشش در جهت تنظیم گاهشماری شمسی اسلامی در حد تعریف کلیات و نام ماهها متوقف ماندهاست (در بارة نام این ماهها رجوع کنیدبه شکری، ص 539 ـ 540). کوششهایی نیز در زمینة طرح گاهشماری قمری اسلامیصورت گرفته است، از جمله نوعی گاهشماری قمری اسلامی پیشنهاد شده که مبدأ آن زمان تولد پیامبر اکرم در 570 میلادی است. در این گاهشماری پیشنهادی، طول سال و تعداد روزهای ماه و کبیسههای آن همانند گاهشماری هجری قمری است،اما در یک دورة بلند 605 ، 2 ساله، یک کبیسة دیگر بایددر آن اعمال شود. اگرچه در این گاهشماری نیز، برای یکسانسازی آغاز ماه در تمامی نقاط سرزمینهای اسلامی چارة جدّی اندیشیده نشده است (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه انصاری، ص 63ـ80). مهمترین نقطة قوّت موردنظر این گاهشماری، تطبیق تقریبی تاریخ وقوع رخدادهای مهم اسلامی با روزهای وقوع آنهاست که در گاهشماری هجری قمری رخ نمیدهد (برای سایر نقاط قوّت این گاهشماری رجوع کنیدبه همان، ص 69ـ70).4) گاهشماری در ایرانالف) گاهشماری در ایران پیش از اسلامب) گاهشماری درایران از وروداسلام تا قرن نهم هجریقمریج) گاهشماری در ایران از قرن نهم هجری قمری تاکنوند) گاهشماریهای محلی ایرانمطالعة ارکان و مبادی گاهشماریهای رایج در ایران، تفاوتهای اساسی آنها را در مقاطع تاریخی پیش و پس از اسلام نشان میدهد. در این بخش از مقاله، سیر تحول گاهشماری در ایران به سه بخشِ پیش از اسلام، از ورود اسلام تا قرن نهم هجری و از قرن نهم هجری تا کنون تقسیم شده است. هر کدام از اینبخشها نیز در اجزای کوچکتری، شامل انواع گاهشماریهای مرسوم در هر یک از مقاطع تاریخی بررسی میشود. اینتقسیمبندی در مورد تاریخ تحول گاهشماری در ایران پس از اسلام، از آن جهت اعمال شده است که مهمترین گاهشماریهای ایرانی (از جمله، گاهشماریهای یزدگردی، جلالی، خانی)تا قرن نهم هجری قمری به وجود آمدند و رواج یافتند.از قرن نهم تا چهاردهم گاهشماری هجری قمری رایجترین گاهشماری در ایران بود و در طی این دورة زمانی، گاهشماری مهم دیگری که در این مقاله قابل ذکر باشد، در ایران به وجود نیامد و تنها دگرگونیهای مهمی در قرن حاضر منجر به وضع چند نمونه گاهشماری جدید شد. در این بخش، تنها گاهشماریهایی معرفی میشوند که بیانگر مفهوم «گاهشماری ملی» و کاربرد هر یک از گاهشماریها در ایراناند (برای گاهشماریهای ایرانی که بر اساس مبادی قومی ـ ناحیهای تنظیم شدهاند رجوع کنیدبه همین بخش از مقاله، قسمت د).الف) گاهشماری در ایران پیش از اسلام1. قدیمترین گاهشماری ایرانی2. گاهشماری در دورة هخامنشی3. گاهشماری در دورة اشکانی4. گاهشماری در دورة ساسانی1. قدیمترین گاهشماری ایرانی. در بررسی گاهشماری ایرانی در دورة پیش از تشکیل امپراتوری هخامنشی، که از آن به قدیمترین گاهشماری ایرانی نیز تعبیر میشود، توجه به ماهیت تقسیمبندی سرزمین ایران به دو بخش شرقی و غربی، که بویژه از نظر زبانی با هم تفاوتهای بسیار دارند، ضروری است. پژوهش در بارة گاهشماری در این دوره محدود میشود به بعضی منابع بابلی برای گاهشماری بخش غربی در همسایگی بینالنهرین و معدود منابعی که پس از اسلام، در بارة گاهشماری بخش شرقی نگاشته شده است. در این دوره، مهمترین عامل برای طراحی گاهشماری، در نجد ایران، ورود ساکنان آن به مرحلهای از اقتصاد مبتنی بر کشاورزی بوده است، چرا که در جوامع کشاورزیمدار، وجود نوعی گاهشماری شمسی برای تعیین موقعیت خورشید و بهدست آوردن زمان تقریبی فصول بسیار ضروری است (هارتنر ، ص 720). در حالی که همسایگی با بینالنهرینو تماس دائم ساکنان غربی نجد ایران با تمدن بابل سببشد تا ایرانیان، بسیاری از اجزای گاهشماری بابلی را اخذکنند که در نتیجه، نوعی گاهشماری شمسی ـ قمری در نواحی غربی ایران رواج یافت (برای آگاهی بیشتر در این زمینه و شواهد باستانشناختی این گاهشماری در آثار ایرانی پیش از تاریخ رجوع کنیدبه همان، ص 720ـ744). این تأثیر پذیری در دورة شاهنشاهی هخامنشی نیز ادامه یافت ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش از مقاله، قسمت: 2).در نواحی شرقی ایران، رواج گونهای گاهشماری شمسیکه با گاهشماری زردشتی شباهتهایی دارد، تنها به استناد نوشتة بیرونی (1923، ص11) تأیید میشود. بر اساسنوشتة ابوریحان بیرونی در این گاهشماری، طول متوسطسال 365 روز و یک چهارم روز در نظر گرفته میشده وهر سال شامل دوازده ماه سیروزه بوده است. برای توالی کبیسههای این گاهشماری، پس از هر شش سال یک ماهکبیسه برای جمعآوری پنج روز خارج از ماههای سال، وپس از گذشت 120 سال یک ماه برای جمعآوری کسر شش ساعتی روزهای سال اعمال میشده است. طبق همین نوشتة ابوریحان بیرونی، سال صد و بیستم (موعد برگزاری دو کبیسه) نزد ایرانیان گرامی بوده و آداب خاصی داشته است (برایآگاهی بیشتر رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 93ـ103).2. گاهشماری در دورة هخامنشی. از گاهشماریهای احتمالی ایرانی در دورة پیش از هخامنشیان اطلاعات مهمی در دست نیست، در بارة گاهشماری دورة هخامنشی منابع متعددیوجود دارد. مهمترین این منابع، از نظر قدمت، عبارتانداز: کتیبة داریوش اول در بیستون، «الواح خزانه و باروی تختجمشید» و تعدادی هاون و دستة هاون که آنها رااشیای مذهبی نامیدهاند. در کتیبة بیستون، نام نُه ماه ازماههای گاهشماری هخامنشی ذکر شده (کنت ، ص 161)و فهرست این نامها، بر اساس الواح خزانة تختجمشید،کامل شده است (هالوک ، ص 74). همچنین، نام این ماههادر متنهای سهگانة کتیبة بیستون، به فارسی باستان، به عیلامی در نگارشی نزدیک به نامهای فارسیباستان و به بابلی ذکرشده است (برای فهرست تطبیقی نام ماهها در این کتیبةسه زبانه رجوع کنیدبه کینگ و تامپسون ، ص 37ـ 38؛ کامرون ،ص 44ـ 45؛ هالوک، همانجا؛ برای نام بابلی ماهها رجوع کنیدبه گرینفیلد و پورتن ، ص 6ـ14؛ فوکت لندر ، ص 56 ـ60؛ نیز رجوع کنیدبه جدول 3). مشابهت نام این ماهها در متنهای عیلامی و فارسیباستان کتیبة بیستون، دلیلی بر آن است که هخامنشیان ارکان گاهشماری شمسی ـ قمری بابلی را، به وساطت عیلامیها، اخذ کردهاند (عبداللهی، 1366 ش، ص 121). صورت دیگری از نام ماههای سال با ریشة عیلامی نیز به دست آمده کهتنها در الواح خزانة تختجمشید به کار رفته و با نامهایعیلامی کتیبة بیستون تفاوت دارد (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه هالوک، ص 74ـ 75). میزان استفاده از این نامها در الواح خزانه، که بمراتب از نامهای فارسی باستان موجود در آنها کمتر است، و محدودة جغرافیایی خاصی که این نامها در آن رواج داشتند، نشان میدهد که در منطقة مورد استفاده از آنها زبان فارسی باستان هنوز کاملاً رواج نداشته و به زبان عیلامی، در کنار این زبان، تکلم میشده است.در بارة معنا و اشتقاق نامهای فارسی باستان ماههای سال، در گاهشماری هخامنشی که در کتیبة بیستون و الواح خزانة تختجمشید ذکر شده، آرای گوناگونی وجود دارد. هینتس (ص 64ـ70) در بارة معنا و اشتقاق این نامها گزارش مختصری از آرای برخی زبانشناسان آورده است.مهمترین رکن گاهشماری هخامنشی، که در دورههای تاریخی بعدی در گاهشماریهای رایج در ایران تکرار نشد،چگونگی آغاز سال (به عنوان مبدأ گاهشماری) و نیز موضوع اِعمال کبیسههاست. در گاهشماری هخامنشی، به تقلیداز گاهشماری بابلی، مبدأ شمارش سالها آغاز پادشاهی هرپادشاه بود که بر اساس آن شمارش سالها با روی کار آمدنپادشاه جدید، بار دیگر از یک آغاز میشد؛ با این توضیحکه از هنگام آغاز سلطنت هر پادشاه تا اولین روز اولینماهِ سال بعد (در گاهشماری هخامنشی: اول آدُوکَنَیشه)،سال جلوس و از این زمان تا اول آدوکنیشه بعدی، سالاول سلطنت محسوب میشد (عبداللهی، 1366 ش، ص109ـ 110) و این شمارش تا پایان هر دورة پادشاهی ادامهپیدا میکرد.طول سال در گاهشماری هخامنشی، با توجه به رواج گونة ایرانی شدة گاهشماری شمسی ـ قمری بابلی، در سالهای عادی 354 یا 355 روز و در سالهای کبیسه 383 یا 384 روز محاسبه میشد (همان، ص 113). در مورد کبیسهگیری در این گاهشماری نیز آرای گوناگونی وجود دارد که طبق یکی از آنها تا 367 قم آرایة منظمی برای اِعمال کبیسه برابر روش کبیسهگیری شمسی ـ قمریِ بابلی (یعنی اجرای هفت ماه کبیسه در نوزده سال) وجود نداشته، اما از این زمان روش یاد شده با آرایة منظمی در همین دورة نوزده ساله اعمال شده است (همان، ص 124). این گمان نیز وجود دارد که ایرانیان تا 527 قم، یعنی نوزدهمین سال پادشاهی داریوش اول، از دورههای کبیسهگیریِ سه ماه در هر هشت سال استفاده میکردند و از این سال به بعد دورة نوزده ساله را جانشین آن کردند ( رجوع کنیدبه هارتنر، ص747). آرایة کبیسههایی که پارکر و دوبرستاین (ص 29ـ36) برای سراسر دورة هخامنشی ارائهکردهاند، همین تغییر در دورههای کبیسهگیری رانشان میدهد.اگرچه متأخرترین لوح از مجموعه الواح خوانده شدة خزانة تختجمشید، متعلق به سال پنجم حکومت اردشیر اول (کامرون، ص 192ـ196)، کاربرد نام ماههای فارسی باستان را تا آن زمان (460 قم) تأیید میکند و با تأکید بر اشیای مذهبیِ یافته شده در تختجمشید، کاربرد گاهشماری شمسی ـ قمریِ بابلی، با توجه به تکرار شمارش مبدأ سالها از آغاز پادشاهی هر شاه هخامنشی و در مورد اشیای مذهبی تا سال بیست و نهم حکومت اردشیر اول (سال 436 قم) را تأیید میکند (بومن ، ص 122ـ123)، به نظر بسیاری از متقدمان و معاصران (از متقدمان: تقیزاده، ج 10، ص 115ـ116؛ معین، ص 1ـ3و از معاصران: بیرشک، ص 594 ـ 595) نوعی گاهشماریصرفاً شمسی، با نام مجعول گاهشماری اوستایی جدید،به کار میرفته که در اوایل حکومت داریوش اول تنظیمشده بوده است (نیز رجوع کنیدبه اکرمی، ص 38). اگرچه در حدود قرن پنجم پیش از میلاد، نوعی گاهشماری شمسی، با نام ماههایی شبیه به نام زردشتی ماههای سال، در منطقة شمال غربی ایران، در کاپادوکیا، رواج داشته است ( ایرانیکا ، ج 4، ص 663)، با استناد به اسنادی که ذکر شد، رواج این گاهشماری در ایران دورة هخامنشی به هیچ وجه تأیید نمیشود (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری دورة هخامنشی رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 104ـ132).پس از حملة اسکندر به ایران (سدة چهارم پیش از میلاد)، نوعی گاهشماری با بعضی ارکان یونانی (از جمله، مبدأ گاهشماری) و نیز بعضی ارکان گاهشماری شمسی ـ قمریبابلی در ایران رواج یافت که به گاهشماری سلوکی مشهوراست. اسنادِ دارای تاریخ گاهشماری سلوکی، در نقاط متعدد تحتتسلط سلوکیان در ایران و بینالنهرین و شام پراکندهاند. ازینرو، بحث در بارة گاهشماریسلوکی در این مناطق، درکنار سایر مشخصههای این گاهشماری، در بخش 7 این مقاله صورت میگیرد.3. گاهشماری در دورة اشکانی. وسعت امپراتوری اشکانی، دورة تقریباً طولانی حکمفرمایی این سلسله بر ایران (ح 250 قم ـ ح 226 میلادی) و انواع گوناگون گاهشماریهای رایج در این دوره، این بخش از تاریخ ایران را به بخش مهمی در بررسیهای گاهشناسی بدل کرده است؛ بویژه آنکه، بعضی ارکان گاهشماری زردشتی نخستینبار در این دوره دیده میشود ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش از مقاله). ارکان پارهای از گاهشماریهایرایج در دورة اشکانی، به سبب کمبود منابع، به طور کاملقابل شناسایی نیست. بررسی اسناد تاریخدار این دوره،یا اسنادی که دست کم یکی از ارکان گاهشماری بر آنهادرج شده باشد، یعنی سکهها، اسناد تاریخدار بابلی، پوستْنوشتههای دورا ـ اروپوس ، سفال شکستههای نَسا و بعضی کتیبههای دو زبانه، نشان میدهند که در دورة اشکانی انواع گاهشماریهای سلوکی (با نام مقدونی یا بابلیِ ماهها)، اشکانی (با مبدأ اشکانی و با نام مقدونی ماهها) و گونهای گاهشماری زردشتی (با مبدأ اشکانی و نام ماههای فارسی میانه) رواج داشته است.در سالهای نخستین سلسلة اشکانی، تحت تأثیر حمله اسکندر و دورة یونانیمآبی، گاهشماری سلوکی با نام ماههایمقدونی، بویژه بر روی سکههای اشکانی، کاربرد داشت (عبداللهی، 1366 ش، ص 138). گاهشماری دیگر در این دوره، گاهشماری اشکانی با مبدأ اشکانی و نام ماههای مقدونی بوده که بویژه پوستنوشتههای دورا ـ اروپوس با این گاهشماری و گاهشماری سلوکی تاریخگذاری شده است (همان، ص 157ـ 158). گاهشماری اشکانی تنها در مبدأ با گاهشماری سلوکی متفاوت بود (همان، ص 158). مبدأ گاهشماری اشکانی آغاز سلطنت اشک اول (250ـ 248 قم) و مصادف با سال شصت و پنجم سلوکی بود. کهنترین سند تاریخدار با گاهشماری اشکانی متعلق به سال شصت و هشتم این گاهشماری است. با توجه به اسناد تاریخدار، گاهشماری اشکانی تا پایان حکومت این سلسله کاربرد داشته، در حالی که یکی از ارکان آن، یعنی نام ماهها، در اسناد متأخرتر تغییر نموده است. متأخرترین سند با مبدأ گاهشماری اشکانی و نام مقدونی ماهها، سنگنوشتههای دورا ـ اروپوس، متعلق به سال 368 اشکانی/ 120ـ121 میلادی،است (ولز و دیگران، ص 10).بخشی از مهمترین دانستههای ما در بارة گاهشماریهای دورة اشکانی مجموعة سفالشکستههای نَساست، که در نیمة اول قرن بیستم میلادی از حوالی شهر گمشدة نسا در ترکمنستانبه دست آمد. این سفالشکستهها که عموماً متعلق به خُمْخانة شاهی بودهاند، اسناد تاریخداری را در محدودة زمانی 151 ق م تا 13 میلادی در بر میگیرند. مبدأ گاهشماری که بر آنهاذکر شده، همان مبدأ گاهشماری اشکانی است و نام ماههایسال نیز نام ماههای پارتی (پهلوی اشکانی) است که بعداًدر دورة ساسانی به شکل فارسی میانه رسماً به کار رفتو امروزه نیز در گاهشماری هجری شمسی به کار میرود.این نامها نوع گاهشماری به کار رفته در این اسناد را روشن میکند. بهرغم سایر گاهشماریهای دورة اشکانی، که در آنهاطول سال بر اساس گاهشماری سلوکی بوده (که خود بر گرفتهاز گاهشماری شمسی ـ قمری بابلی بوده و بر اساس سالهای قمری محاسبه میشده)، در این اسناد نوعی گاهشماری شمسی به کار رفته است.این موضوع نیازمند بررسی است که گاهشماریهایی که طول سال در آنها بر مبنای سال شمسی محاسبه میشده از چه زمانی در ایران رواج یافتهاند و آرایة کبیسههای آنها چگونه بوده است. موضوع استفاده از انواع گاهشماریهای شمسی، در دورة پیش از هخامنشی، تنها در آثار دانشمندان اسلامی ذکر شده است ( رجوع کنیدبه همین بخش، قسمت الف: 1)، اما از شناسایی طول سال شمسی در زمان هخامنشیان گزارشهایی وجود دارد، از جمله گزارشی از کوئینتوس کورتیوس روفوس ، مؤلف رومی(زندگی در حدود قرن اول میلادی)، که بنا بر آن پیشاپیش سپاه داریوش سوم، 365 مردجوان، به تعداد روزهای سال، حرکت میکردند (بیکرمان ، ص 788ـ789). اگر چه چنین روایاتی به تنهایی، مبین رواج نوعی گاهشماری شمسی در دورة هخامنشی نیست، بحثهای گوناگونی در بارة زمان رواج نخستین صورت گاهشماری شمسی یا آرایههای کبیسههای آن صورت گرفته است؛ از جمله رواج گاهشماری با طول سال 360 روز یا 365 روز در آغاز دورة ساسانی (برای آگاهی از خلاصة این بحثها رجوع کنیدبه تقیزاده، ج 10، ص 50 ـ53؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 177ـ 201). اما با استناد به روش اِعمال کبیسة یک ماهه در هر 120 سال، برای تطبیق فصول در گاهشماریهای «وَهیژکی»، رواج گاهشماریهایی با طول سال شمسی در قرن چهارم قبل از میلاد در ایران تأیید میشود ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 358ـ 359، جدول 7).تقریباً تمامی سفالشکستههای نسا با گاهشماری اشکانی، تاریخگذاریهای شدهاند که مبدأ آن همان مبدأ اشکانی (آغاز سلطنت اشک اول) است که در گاهشماری سلوکی دورة اشکانی نیز استفاده میشده است. طول سال، شمسی بوده و نام ماههای سال به صورت پارتی و آرایة روزهای آن، دوازده ماه سی روزه و پنجروز «اندرگاه» بوده است. هر یک از روزهای ماه نیز نامی داشتهاند (برای آگاهی از نام روزها در این گاهشماری رجوع کنیدبه همان، ص 352ـ353؛ برای آگاهی از نام ماهها رجوع کنیدبه جدول 4 وبرای نام روزها رجوع کنیدبه جدول 5). کهنترین سند تاریخدار با گاهشماری اشکانی متعلق به سال 97 اشکانی/ 151 ق م و متأخرترین سند نیز متعلق به سال 235 اشکانی/ 13 ق م است (همان، ص161).بجز سفالشکستههای نسا، کتیبههای دو زبانة معدودیکه از دوران اشکانی به جا مانده نیز رواج این گاهشماریرا تا پایان کار سلسلة اشکانی تأیید میکند. این کتیبههای دو زبانه، که همگی در غرب فلات ایران و در همسایگی بینالنهرین پیدا شدهاند، همچنین نشاندهندة این واقعیتاندکه اشکانیان همراه با توسعة قلمرو خود در غرب و جنوب غربی، گاهشماری خود را نیز در این مناطق رواج دادهاند(همان، ص 202ـ203). یکی از کتیبهها احتمالاً مورَّخ تیر398 اشکانی/ 151 میلادی (پناکتی ، ص 173ـ174) ودیگری مورخ مهرروز از اسفندارمذ 462 اشکانی/ 215میلادی (هنینگ ، ص 176) در زمان حکومت اردوان چهارم، آخرین پادشاه اشکانی، و تقریباً هشت سال قبل از انقراض سلسلة اشکانی است. علاوه بر این، با استناد به کتیبة دو زبانة مورَّخ 398 اشکانی، که تاریخ 462 سلوکی را بر متن یونانی خود دارد ( رجوع کنیدبه پناکتی، ص 170ـ171)، و سکههای ضرب شده در سلوکیه مورّخ 539 سلوکی که به آخرین زمامداران اشکانی، یا احتمالاً به حرکتی بیسرانجام بر ضد فاتحان ساسانیو به نفع پادشاهی اشکانی، مربوط است (بیوار ، ص 96ـ97)، رواج گاهشماری سلوکی در ایران، تا پایان کار سلسلة اشکانی، تأیید میشود.4. گاهشماری در دورة ساسانی. کهنترین اسنادی که نشاندهندة استفاده از گاهشماری رسمی دوران ساسانی (گاهشماری زردشتی) است، به دوران اشکانی باز میگردد.ارکان این گاهشماری با گاهشماری رایج در دورة اشکانی تفاوتهایی دارد، از جمله اینکه مبدأ گاهشماری در دورةساسانی زمانِ به تخت نشستن پادشاه بود و از مبدأ ثابت گاهشماری اشکانی استفاده نمیشد. همچنین، دورههای کبیسهگیری در گاهشماری دورة ساسانی، بلند مدت ( ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش) بود؛ ازینرو، شباهت این گاهشماریبا گاهشماری اشکانی تنها در نام ماهها و نام روزهای هرماه است. مهمترین اسناد تاریخدار ساسانی، که آگاهیهای بسیاری در بارة گاهشماری این دوره به دست میدهد، کتیبههای آن دوران (برای فهرست این کتیبهها رجوع کنیدبه تفضلی، ص 83 ـ110) و سکههای ساسانی و نوشتههای دانشمندان اسلامی است.بجز سنگنوشتة اَبْنُون، که در سال سوم سلطنت شاپور اول (243 میلادی) نوشته شده (طاووسی و فرای ، ص 26ـ30)، در چند نمونه از دیوارنوشتههای دورا ـ اروپوس نام روزها و ماهها و تاریخ سال (عموماً مربوط به سالهای چهاردهم و پانزدهم سلطنت شاپور اول) نقر شده است (کریلینگ ، ص 300ـ 305).در کتیبة بیشاپور سه مبدأ مختلف متعلق به پادشاهیسه تن از پادشاهان ساسانی کنار هم ضبط شده است. اگر چهدر این کتیبه مبدأ آغاز پادشاهی نخستین پادشاه ساسانی،در کنار دو پادشاه دیگر، آورده شده (عبداللهی، 1366 ش، ص 214ـ 215)، کتیبههای دیگرِ پادشاهان ساسانی کاربردروش مبدأ شماری از زمان به تخت نشستن هر پادشاه،در دورههای بعد را تأیید میکند (از جمله رجوع کنیدبه تفضلی، ص 95ـ96). در این روش، از زمان به تخت نشستن هرپادشاه، در هر موقع از سال، سال اول مبدأ جدید تلقیمیشد اما نخستین نوروز، زمان تاجگذاری پادشاه بود (عبداللهی، 1366 ش، ص 215). موضوع مهم دیگری که مناقشات بسیاری نیز پدید آورده و ماهیت آن از لابلای ایناسناد براحتی روشن نمیشود، چگونگی اِعمال کبیسه دراین گاهشماری است. در حالی که عدهای (از جمله بویس ،به نقل دوبلوا ، ص 51، پانویس 6) منکر اجرای هرگونه کبیسه در گاهشماری دورة ساسانی هستند، شواهد متعددی کبیسهگیری را تأیید میکند. از میان نویسندگان دورة اسلامی، احتمالاًپیش از همه مسعودی (ج2، ص345) و سپس ابوریحانبیرونی (1923، ص 45؛ همو، 1373ـ1375، ج 1، ص 90) و کوشیاربن لُبان (گ 8 پ) از اِعمال یک ماه کبیسه درهر 120 سال، در زمان ساسانیان، یاد کردهاند (برای آگاهی از کلیة نتایج در بارة این روش کبیسهگیری رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 178ـ205، 219ـ240). دستور اجرای این روش کبیسهگیری حتی به خود زردشت نسبت داده شده است (ابوریحان بیرونی، همانجاها)، اما موضوعهای گوناگونی چون نام ماه کبیسه، چگونگی اجرای این روش کبیسهگیری و رواج چند گونه گاهشماری با نام ماهها و روزهای یکسان، در سرزمینهای زیر حکومت ساسانیان، که تفاوت آنها تنها در اجرا شدن یا نشدن کبیسه بوده است، از جمله مسائلی هستند که بررسی گاهشماریهای رایج در ایران را در آن دورة تاریخی با مشکل روبرو کردهاند.چون نقل قولهای متفاوتی در بارة نام ماه کبیسه حتیاز یک مؤلف، مانند بیرونی، وجود دارد، به نظر میرسد که نام این ماه، در نواحی گوناگون، متفاوت و بنا بر گاهشماریهایی (دستکم دوگونه) که هم زمان در دورة ساسانیان رواجداشتند، نامهای متفاوتی داشته است (عبداللهی، 1366 ش، ص 182ـ183)؛ بدین ترتیب که احتمالاً در بعضی مناطق،تکرار نام ماه قبلی و در مناطق دیگر، تکرار نام ماه بعدیبوده است (ابوریحان بیرونی، 1373ـ 1375؛ عبداللهی، همانجاها). در مورد ترتیب اجرای کبیسهها نیز اگرچه منابع متعدد از اجرای یک کبیسة یک ماهه در یک دورة 120 ساله خبر میدهند، منابع چندی (از جمله حسن قمی، ص 146) موعد اجرای کبیسه را هر 116 سال دانستهاند. این روایتهای گوناگون احتمالاً نشان دهندة آن است که دورة اجرای کبیسه در هر 120 سال، زمان متوسط دوره است، نه زمان قطعی و حتمی آن (عبداللهی، 1366 ش، ص 181).یکی از مهمترین وقایع گاهشماری در دورة ساسانی،اجرای یک کبیسة مضاعف، یعنی افزودن دو ماه به سالبه جای یک ماه، در زمان سلطنت پیروز اول و در حدود461 میلادی است. در این زمان، موعد اجرای کبیسة یک ماهه، بر اساس دورة متوسط 120 ساله، فرا رسیده بود، اما مجریان کبیسه برای جلوگیری از فراموش شدن اجرای کبیسةیک ماههای که حدود 120 سال بعد روی میداد، پیشاپیش کبیسة دیگری اعمال و در این سال دو ماه کبیسهگیری(در متون اسلامی: کبیسة مضاعف) کردند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 221ـ 224؛ همو، 1372 ش، ص 44ـ47).هم زمان با اجرای کبیسة مضاعف، رخداد دیگری در گاهشماری ساسانی صورت گرفته و آن ابداع نوعی گاهشماری جدید بر اساس گاهشماری زردشتی و ارکان آن، به نام گاهشماری خراجی، است که در کنار گاهشماری عُرفی ساسانی (کهدر آن هیچگونه کبیسهای اِعمال نمیشد) و گاهشماری وهیژکی (که در آن در یک دورة حدوداً120 ساله، یک ماه کبیسهاعمال میشد؛ برای آگاهی از ماهیت واژة وهیزک/ وهیژکی رجوع کنیدبه دوبلوا، ص 42ـ 45؛ نیز رجوع کنیدبه کبیسه * ) رواج یافت (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری خراجی رجوع کنیدبه همین بخش، قسمت ب: 3). آرایة ماههای سال در دو گاهشماری عرفی و وهیژکیتا زمان اجرای کبیسة یک ماهة اول (378 قم)مطابقت میکرد، اما این روش کبیسهگیری باعث بروز یک ماه اختلاف درترتیب ماههای دو گاهشماری شد (برای آگاهی از افزایش اختلاف دو گاهشماری طی اجرای کبیسهها رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 358ـ 359، جدول 7). این اختلاف موجب بروز تشتت در نحوة قرار گرفتن «اندرگاه» یا «پنجه» (پنج روزپایانی سال که در هیچ ماهی قرار نمیگرفت و هر کدامنام خاصی داشت) گردید. اجرای کبیسة مضاعف و رواج گاهشماری خراجی تدبیری بود که از جمله برای حل اینمشکل اندیشیده بودند (برای آگاهی از نام روزهای اندرگاه که معمولاً در منابع متقدم یکسان ضبط نشدهاند رجوع کنیدبه همان، ص 354؛ کریستوفورتی، ص 31ـ32).در سال 461 میلادی و به هنگام اجرای کبیسة مضاعف، پنج روز پایانی سال در گاهشماری عرفی، در پایان اسفند، با پنجروز پایانی شهریور در گاهشماری وهیژکی برابر بود (عبداللهی، 1366 ش، ص 358ـ 359، جدول 7). در این سال به منظور ابداع گاهشماری خراجی ساسانی، پنج روز مذکور از پایان اسفند به پایان آبان عرفی منتقل شد تا دو اندرگاه در گاهشماری وهیژکی و عرفی مصادف شوند (عبداللهی، 1366 ش، ص 225). این همان موضعی است که کثیرالدین فرغانی (ص 4) و کوشیاربن لبان (گ 8 پ) برای اندرگاه بر شمردهاند. عباراتی که کوشیار (همانجا) در بارة موضع اندرگاه آورده است، از جمله ذکر ورود خورشید به حَمَل در آذر، حاوی اطلاعات بسیار مهمی در مورد گاهشماریهای دوران ساسانی است که از یکسو، رواج هم زمان گاهشماریهای وهیژکی و عرفی را در این دوره تأیید میکندو از سوی دیگر، بیان کنندة تغییر موضع اندرگاه است و درعین حال به آخرین اجرای کبیسه در دورة ساسانی اشاره دارد.با مرگ یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در 651 میلادیو انقراض پادشاهی ساسانی، دیگر کبیسهای در اینگاهشماری اعمال نگردید.با توجه به جدولهای مقایسهای در بارة تفاوت دو گاهشماری وهیژکی و عرفی ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 358ـ 359، جدول 7)، صحت نوشتههای کوشیاربن لُبان تأیید میشود، چرا که در 462 میلادی، نخستین سال پس از اجرای کبیسة مضاعف، اول فروردین در گاهشماری وهیژکی (که موضع نجومی خورشید تقریباً مطابق اوایل برج حَمَل است) با اول آذر در گاهشماری عرفی برابر است. در بارة گاهشماریهای متعددِ زمان ساسانیان تحقیقات مهمی صورت گرفته است، از جمله نیبرگ (ص 6ـ 56) مهمترین متون زردشتی را که حاوی اطلاعاتی در بارة گاهشماری زردشتیاند، معرفی و به آلمانی ترجمه کرده و دوبلوا (1996، ص 41ـ42) منابع اسلامی را در این زمینه برشمرده است (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری ساسانی رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 175ـ245؛ برای بررسی سکههای ساسانی رجوع کنیدبه گوبل ، ص 5 ـ20).بر اساس منابع کهنِ متعلق به زبانهای ایرانی میانة شرقی و نیز نوشتههای ابوریحان بیرونی، از چند نمونه گاهشماریهای اقوام ایرانی که در شرق ایران کنونی، ماوراءالنهر، خوارزمو حوزة امپراتوری کوشان زندگی میکردند، اطلاعاتی دردست است؛ از جمله گاهشماریهای سغدی و خوارزمی که ابوریحان بیرونی (1923، ص 45ـ 48) به بعضی از ارکانآنها نظیر نام ماهها و نام روزهای ماه اشاره کرده است. از گاهشماری بلخی نیز اسناد تاریخدار متعددی باقیمانده است. از مجموعة این اسناد، که به خط تُخاری نوشته شدهاند، اسناد تاریخداری متعلقبه فاصلة زمانی 110 تا549 هستند که براساس یک مبدأ ثابت، احتمالاً برابر 342 تا 788 میلادی (سیمز ـ ویلیامز و دوبلوا، ص 149)، تاریخگذاری شدهاند (سیمز ـ ویلیامز، ج 1، ص 14ـ19، خلاصهای از این اسناد تاریخدار را ذکر کرده و از ص 32 تا 145 ترجمة آنها را به انگلیسی به همراه آوانویسی تخاری آنها آورده است). این مبدأ احتمالاً آغاز پادشاهی یکی از پادشاهان کوشانی بوده است. در این گاهشماری نیز برای ماههای سال و روزهای ماه نامهایی وجود دارد و به دلیل باقیماندن بیش از دوازده نام برای ماههای سال، احتمالاً هر ماه بیش از یک نام داشته است (سیمز ـ ویلیامز و دوبلوا، ص 152).گاهشماری بلخی به سبب دارا بودن چند ویژگی، از جمله استفاده از یک مبدأ ثابت در دورهای نسبتاً طولانی و نیز تداوم استفاده از آن تا اوایل قرن دوم هجری، در میان گاهشماریهای ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری بلخی رجوع کنیدبه سیمز ـ ویلیامز و دوبلوا، ص 149ـ164؛ برای مهمترین منابع در بارة گاهشماریهای اقوام شرق ایران رجوع کنیدبه همان، ص 164ـ165).ب) گاهشماریدرایراناز وروداسلام تا قرننهم هجریقمری1. گاهشماری یزدگردی و نخستین کاربردهای گاهشماری هجری قمری در ایران2. گاهشماری مجوسی3. گاهشماری خراجی4. گاهشماری جلالی5. گاهشماری غازانی1. گاهشماری یزدگردی و نخستین کاربردهای گاهشماری هجری قمری در ایران. گاهشماری یزدگردی، در کلیترینتعریف عملاً ادامة همان گاهشماریهای دورة ساسانی استکه زردشتیان، پس از ورود اسلام به ایران، ابداع کردند. مبدأاین گاهشماری سال 632 میلادی/ 11 هجری قمری، هنگامبه تخت نشستن یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی، بود. استفاده از این گاهشماری، با تغییراتی، هنوز هم در میان زردشتیان ادامه دارد ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله). گاهشماری یزدگردی،در اصل ادامة گاهشماری خراجی دورة ساسانی استکه در461 میلادی (همزمان با اجرای کبیسة مضاعف) به وجودآمد (عبداللهی، 1366 ش، ص 254). در این گاهشماری،سال از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اندرگاه تشکیل شدهو این پنج روز، بر اساس تصحیحی که بر گاهشماری وهیژکی صورت گرفته، در پایان آبان قرار داشته است (همانجا؛نیز رجوع کنیدبه ادامة مقاله) اما به علت انقراض سلسلة ساسانی، کبیسههای یک ماهه هرگز در این گاهشماری اِعمال نشد. قدیمترین سند تاریخدار متعلق به این گاهشماری کتیبةمزاری به تاریخ سال 6 یزدگردی/ 637 میلادی است (فرای، ص 155). اشارههایی که در برخی آثار منجمان اسلامیبه گاهشماری فُرس (از جمله فرغانی، ص 4ـ 5) و فارسی (کوشیاربن لبان، گ 8 پ) وجود دارد، معطوف به همینگاهشماری است.یکی از مهمترین ویژگیهای گاهشماری یزدگردی، نقش آن در حد فاصل زمان انقراض سلسلة ساسانی و استقرار اسلام در ایران است. در نخستین اسناد تاریخدار ایران بعد از اسلام، عموماً این گاهشماری به کار رفته است. مهمترین این اسناد، مجموعه سکههای عرب ـ ساسانی است که پس از ورود اسلام، در نقاط گوناگون ایران ضرب شدهاند. نخستین نمونههای موجود این سکهها در سال 20 یزدگردی/31 هجری قمری در مرو و سیستان ضرب شده است (واکر ، ص 3ـ4). همچنین، نمونههایی از این سکهها متعلق به سال 60 یزدگردی/ 72 هجری قمری است که در دارابگرد (نزدیک داراب فعلی) ضرب شده است (همان، ص28)، اما تقریباً از سال سیاُم یزدگردی، نمونه سکههایی در ایران بهدست آمده که با گاهشماری هجریقمری ضرب شدهاست، از جمله سکههایی با تاریخ 41 هجری قمری که در دارابگرد (همان، ص 25ـ26) و زرنج (همان، ص 52) ضرب شدهاند.تقریباً در قرن اول هجری، گاهشماری یزدگردی و گاهشماری هجری قمری در کنار هم در ایران استفاده میشد. از این زمانبه بعد نیز گاهشماری یزدگردی با کاربرد کمتر بر دیگر اسناد تاریخدار، از جمله کتیبههای متعدد دو زبانه و همچنین نوشتههای بعضی تاریخنگاران اسلامی دیده میشود. از جمله مهمترین کتیبههای دو زبانهای که با گاهشماری یزدگردیهم تاریخگذاری شده، کتیبة گنبد قابوس (گنبد کاووس)با تاریخ 397 هجری است که در آن از 377 یزدگردی باعنوان شمسی یاد شده است (برای آگاهی از متن کتیبهو پژوهشهایی که در بارة آن شده است رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 6، ص 62). بنا به رأی برخی محققان،در قرن چهارم یزدگردی (375 یزدگردی/ 1006 میلادی)، کبیسهای چند ماهه در این گاهشماری اعمال شده اما بررسی اسناد تاریخدار دو زبانهای که پس از آن نگارش یافته،اِعمال چنین کبیسهای را تأیید نمیکند (برای بررسیمشروح در بارة این کبیسة فرضی و آرای گوناگون در بارةآن رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 254ـ 256).بنا به گزارش کوشیاربن لبان (گ 8 پ ـ 9 ر) ــ که این نوشتة او با تفسیری نادرست به منبع اصلی اِعمال کبیسة مذکور تبدیل شد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 254) ــ در این سال پنج روز اندرگاه در گاهشماری یزدگردی، از پایان آبان به پایان اسفند منتقل شد. بهرغم آنکه همة مردم در آن زمان از این تغییر استقبال نکردند، امروزه محل قرار گرفتن اندرگاه بر مبنای تغییر فوق است ( رجوع کنیدبه همان، ص 259). با این جابجایی، در بارة موضع اندرگاه رویکرد دوگانهای در میان زردشتیان و بعضی نویسندگان اسلامی پدید آمد. در حالی که عدهای همچنان این روزها را در پایان آبان قرار میدادند، عدهای دیگر جایگاه آن را در موضع جدید و در پایان اسفند میدانستند (همانجا). کوشیاربن لبان (گ 8 پ) نیز موضع پنجه را در پایان اسفند دانسته است.امروزه، زردشتیان ایران و هند گاهشماری یزدگردی رابه کار میبرند، اما گاهشماری مورد استفادة آنان با ارکان گاهشماری قدیمی یزدگردی تفاوتهای اساسی دارد. این تفاوتها، در حدود 350 سال پیش، باعث بروز اختلاف میان گاهشماری یزدگردیِ مورد استفادة زردشتیان ایران با زردشتیان هندشد. این اختلاف در 1005 یزدگردی/ 1635 میلادی، با توجه یکی از موبدان زردشتیِ مقیم ایران به اختلاف یک ماههبین گاهشماری یزدگردیِ زردشتیان ایران با زردشتیان هندبروز کرد (پیتاوالا، پیشگفتار شهمردان، ص 3) و علت آن کبیسة یک ماههای بود که در قرن یازدهم یا دوازدهم میلادی، در گاهشماری یزدگردی در هند اِعمال شده بود (عبداللهی، 1366 ش، ص 263).بحثهای بسیاری بین این دو گروه در تأیید یا رد کبیسة اِعمال شده صورت گرفت و در نهایت، گروهیکه وجود کبیسه در گاهشماری یزدگردی را رد میکردند، خود را «قدیمی» نامیدند و از گاهشماری بدون کبیسه استفاده کردند و عدهای که اِعمال کبیسه را منافی اَعمال مذهبی خویش نمیدانستند و از اجرای آن حمایت میکردند، خود را «شاهنشاهی» نامیدند و از گاهشماری کبیسه شده استفاده کردند (همان، ص 263ـ264؛ برای آگاهی از بحثها و کوششهای صورت گرفته برای حل این اختلاف رجوع کنیدبه پیتاوالا، همان پیشگفتار، ص 3ـ10). این اختلاف یک ماهه در بسیاری از اسناد تاریخدار متعلق به گاهشماریِ یزدگردیِ پس از این زمان انعکاس یافته است (برای نمونه رجوع کنیدبه اونوالا ، ص 67 در بررسی اَنجامة دستنویسی از دینکرد به تاریخ 1231 یزدگردی).بررسی تقویمهایی که زردشتیان ایران طی چند دهة گذشته هر ساله منتشر میکنند، نشان میدهد گاهشماری یزدگردیِ معاصر زردشتی از نظر طول سال و آرایة کبیسهها کاملاً از گاهشماری هجری شمسی پیروی میکند. چون در گاهشماری یزدگردی روز سیویکم ماه وجود ندارد، طی ششماه نخست هر سال، هر ماهه بین آغاز ماه جدید شمسی و ماه یزدگردی معاصر زردشتی یک روز اختلاف افزوده میشود. این اختلاف تنها در پایان سال هجری شمسی و با تطبیق پنج روز اندرگاهبا پنج روز انتهایی سال شمسی رفع میگردد (برای نمونه رجوع کنیدبه سالنمای راستی ، صفحات مربوط به ماه اسفند). برایاِعمال کبیسه نیز، بر اساس آرایههای کبیسهگیری گاهشماری هجری شمسی، در سالهای کبیسه روز ششمی، به نام «اورداد»، به روزهای اندرگاه اضافه میشود ( رجوع کنیدبه همان، [ ص 27 ] مقدماتی). نام این روز ششم در متون متقدم زردشتی وآثار متعلق به گاهشماری یزدگردی هیچ سابقهای ندارد (عبداللهی، 1366 ش، ص 262).2. گاهشماری مجوسی. پس از کشته شدن یزدگرد سوم (651 میلادی) و انقراض سلسلة ساسانی، رویکردهای گوناگونی در به کارگیری انواع گاهشماری در ایران به وجودآمد. در حالی که در بعضی نقاط گاهشماری هجری قمریبرای نخستین بار با ضرب سکههای عرب ـ ساسانی متداول شده بود، دستهای از ایرانیان همچنان گاهشماری خود رابا مبدأ به سلطنت رسیدن یزدگرد سوم (گاهشماری یزدگردی)به کار میبردند (در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه همین بخش،قسمت: 1). دستهای دیگر از ایرانیان گاهشماری خود رابا مبدأ درگذشت این پادشاه (سال 11 یزدگردی/ 632 میلادی) شمارش کردند. این گاهشماری که مبدأ آن مفروضاً زمانجلوس شاه جدید ساسانی بر تخت سلطنت بوده است،در متون متعدد، گاهشماری مجوسی یا فارسیه خواندهشده است.نخستین بار ابوحنیفه دینوری (عالم ایرانی قرن سوم؛ ص 140) به تاریخ مرگ یزدگرد سوم به عنوان مبدأ گاهشماری اشاره کرده است. بر اساس نوشتههای حسن بن محمد قمی (ص 242) و ابوریحان بیرونی (1373ـ 1375، ج 1، ص 142) تنها تفاوت این گاهشماری با گاهشماری یزدگردی در بیست سال فاصلة مبدأ آنهاست (عبداللهی، 1366 ش، ص 271). کهنترین سندی که تاریخ گاهشماری مجوسی دارد، سکهای است که در دارابگرد (در سال 26 مجوسی/ 58 هجری قمری) ضرب شده است ( رجوع کنیدبه واکر، ص 62). بر اساس مهمترین اسنادی که تاریخ گاهشماری مجوسی بر خود دارند، این گاهشماری تا سالهای پایانی قرن دوم هجری در میان اسپهبدان طبرستان رایج بوده است. آخرین سکههای اسپهبدان که با گاهشمار مجوسی ضرب شده، متعلق به سال 161 مجوسی/ 197 هجری است ( رجوع کنیدبه همان، ص160). به نوشتة حسنبن محمدقمی (همانجا)، این گاهشماری در قرن اول هجری در قم نیز کاربرد داشته است و به نوشتة ابوریحان بیرونی (همانجا) مجوس (زردشتیان) خراسان و فارس و ماوراءالنهر این گاهشماری را با اختلاف زمانیپنج روز در موضع اندرگاه، به کار میبردند (برای آگاهیبیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه تقیزاده، ج 6، ص 140ـ144؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 271ـ 276؛ برای بررسی سکههای ضرب شده با این گاهشماری رجوع کنیدبه واکر، ص 62ـ160؛ برای جدول تطبیقی سال شمار این گاهشماری از سال یکم تا سال 161 مجوسی با گاهشماریهای یزدگردی، هجری قمری و میلادی رجوع کنیدبه همان، ص 237ـ 238؛ نیز رجوع کنیدبه ترابی طباطبائی و وثیق، ص 8 ـ 29 که از این گاهشماری با عنوان یزدگردی جدید یاد کردهاند).3. گاهشماری خراجی. اساس گاهشماری که از اواسطقرن چهارم هجری قمری به بعد و با عنوان گاهشماری خراجی در ایران رواج یافت، بر تصحیحی بود که در قرنسوم هجری، بر اساس فرمانهای متوکل، و معتضد در گاهشماری صورت گرفت و منجر به ابداع نوعی گاهشماری شمسی شد (برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 3، قسمت ج). این تصحیح خود بر اساس ابداعی صورت گرفتکه در اواخر دورة ساسانی، گاهشماری خراجی دورة ساسانیرا پدید آورد.مبدأ گاهشماری خراجی، سال بیست و یکم پادشاهی خسرو پرویز (حک : 590 تا 628 میلادی) بوده است (عبداللهی، 1366 ش، ص 286). سنجرکمالی (گ 3 پ)، بینالتاریخیناین گاهشماری را با چند گاهشماری مشهور دیگر ارائه کردهاست. با تطبیق بینالتاریخین ذکر شده با مبدأ گاهشماری میلادی، روز 19 مارس سال 611 میلادی، مقارن زمان اعتدال بهاری، به عنوان مبدأ این گاهشماری به دست میآید. بادر نظر گرفتن رواج گاهشماری هجری قمری در ایران از قرناول هجری و با در نظر گرفتن اینکه گاهشماری یزدگردینیز در این زمان کمابیش و بویژه هنگام ابداع گاهشماریخراجی، در میان زردشتیان ایران، متداول بود، رواج همزمان این سه گونه گاهشماری در ایران روشن میشود،که البته این موضوع با توجه به اسناد گوناگون تأیید شدهاست. تاریخگذاری اسناد گوناگون با هر یک از این گاهشماریها، که گاهی برخی از ارکانشان ذکر نشدهاند، موجب سر در گمیو اشتباه در شناسایی آنها شده است.تقیزاده (ج6، ص127ـ 138)، گاهشماری خراجی را گونهای گاهشماری قمری میشناسد که طی دورههای خاصی، برای برابر سازی آن با موقعیت فصول، یک سال از آن حذف شده است. وی با توجه به منطبق نبودن سالهای دو گاهشماری خراجی و هجری قمری در اسناد تاریخداری که از گاهشماری خراجی در ایران در دست است، بر اساس این فرض، یعنی تبعیت هر دو گاهشماری از طول سال قمری، در صحت تاریخهای ذکر شده در این اسناد تردید کرده است ( رجوع کنیدبه د. فارسی ، ذیل «سال خراجی»، «سلاجقهی کرمان»). در صورتی که، بنابه نوشتة سنجرکمالی (گ 2 پ ـ گ 4 پ) و نیز تصریح محمدبن ابیبکر فارسی (گ 5 پ)، طول سال در گاهشماری خراجی بر اساس طول سال شمسی است. سنجر کمالی (گ 9 ر) طول سال شمسی حقیقی را در این گاهشماری همان مقداری که بتّانی بهدست آورده است (یعنی 365 روز و 5 ساعت و 46 دقیقه و 24 ثانیه) میداند.در گاهشماری خراجی، نام ماههای سال و نام روزهای ماه، همانند گاهشماری یزدگردی، همان نامهای زردشتی (صورت فارسی دری از نامهای فارسیمیانه) است (همان، گ 4 پ) و کبیسة این گاهشماری نیز تا پیش از ابداع گاهشماری جلالی (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه همین بخش از مقاله، قسمت ب: 4)، هر چهار سال یک بار و با افزودن یک روز به پایان روزهای اندرگاه در پایان آبان بوده است. اما پس ازرواج گاهشماری جلالی، آرایة کبیسههای گاهشماری خراجیاز گاهشماری جلالی پیرویمیکرد (سنجرکمالی، همانجا)و یکروز به پایان ماه دوازدهم (اسفند) افزوده میشد(فارسی، گ 4 پ).مهمترین اسناد در بارة گاهشماری خراجی، تاریخهایدو گانه در آثار چند تن از نویسندگان دورة اسلامی است(از جمله افضلالدین کرمانی، 1343 ش، ص 61ـ62). دراین آثار تاریخهای گاهشماری خراجی در کنار گاهشماریهجری قمری ذکر شده است. ترتیبی که افضلالدین کرمانیبرای روزها در گاهشماری خراجی ذکر کرده، در بعضی جاها (مثلاً ص 141) نشان از به کار بردن نام روزهای ماه دارد، در حالی که در جاهای دیگر (از جمله ص 217)، روش عدد شماری روزهای ماه را به کار برده است. در آثار متعددی که افضلالدین کرمانی تألیف کرده (مثلاً، 1326 ش، ص 29، 31، 105؛ همو، 1331 ش، ص 16) نیز از این گاهشماری استفاده شده است. به نوشتة سنجر کمالی (گ 2 پ)، این گاهشماری در سال تألیف کتاب او، زیج اشرفی (702 هجری قمری)، در شیراز کاملاً متداول بوده است.با توجه به تفاوت طول سالها در دو گاهشماری هجری قمری و خراجی ــ که ناشی از تعیین دو تعریف متفاوت از طول سال به عنوان رکن گاهشماری در هر یک از این گاهشماریها بوده است ــ اختلاف بین دو گاهشماری، که در ابتدا به علت تفاوت دو مبدأ به وجود آمده است (مبدأ گاهشماری خراجی یازده سال پیش از مبدأ گاهشماری هجری قمری قرار دارد)، در طول زمان، تا قرن چهارم هجری، به صفر رسید و در 351 هجری، هر دو گاهشماری در سال یکسان بودند (قس تقیزاده، همانجا، که علت آن را اجرای اِزدِلاق دانسته و از طریق او به د. فارسی ( همانجاها ) نیز راه یافته است). اختلاف بین سالشماری در این گاهشماریها از این پس، دو باره پدید آمد و باعث جلو افتادن گاهشماری هجری قمری از گاهشماری خراجی در سالشماری شد. این اختلاف در هنگام تألیف زیج اشرفی ده سال بود (عبداللهی، 1366 ش، ص 365؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری خراجی رجوع کنیدبه همان، ص 279ـ292؛ کریستوفورتی، ص 70ـ81).4. گاهشماری جلالی. این گاهشماری بر اساس نظر ملکشاه سلجوقی (حک : 465ـ 485) و وزیر او، خواجه نظامالملک طوسی (زندگی: 408ـ 485)، طراحی و ابداع شد. در کهنترین منابعی که از آن یاد کردهاند، گاهشماری سلطانی نیز نامیدهشده است (خازنی، ص 5؛ برای آگاهی از دیگر نامهای این گاهشماری رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 297). در بارة زمان صدور حکم ملکشاه برای مطالعة این گاهشماری و افرادیکه در ابداع آن نقش داشتند و زمان رسمیت یافتن آن بحثهای بسیاری شده است (برای آگاهی از بخشی از این بحثها رجوع کنیدبه دهخدا، ذیل «تاریخ جلالی»؛ نیز رجوع کنیدبه د. فارسی ، ذیل«تقویم جلالی»). اگر چه بیهقی (ص 162ـ163) و ابناثیر (ج 10، ص 98) ذکر کردهاند که به دستور شاه سلجوقیعدهای از دانشمندان، از جمله عمر خیام، برای ساخت رصدخانه و کارهای نجومی مأموریت یافتند، حضور خیام و عدهای دیگر از این دانشمندان مورد تردید است (تقیزاده، ج 6، ص 148ـ 149). در عین حال حضور نداشتن خیام در این جمع را نیز نمیتوان دلیل بر انکار رواج این گاهشماری در قرن پنجم هجری قمری دانست.محمدبن ایوب طبری (گ 15 ر) در بارة گاهشماری جلالی در 476 هجری قمری گزارش میدهد. بنابراین، نخستین آگاهی در مورد گاهشماری جلالی متعلق به پنج سال پس از رسمیت یافتن آن است. گزارش عبدالرحمان خازنی (ص 7) نیز که اطلاعات مفصّلی در بارة این گاهشماری میدهد، تقریباً 44 سال پس از رواج آن است.گاه شماری جلالی بر اساس گاهشماری یزدگردی و نیزاختلافِ اول فروردین در گاهشماری یزدگردی با موضعاصلی خورشید و زمان دقیق ورود آن به نقطة اعتدال بهاری طراحی شده است. مهمترین ویژگی گاهشماری جلالی، کهآن را از سایر گاهشماریهای ایرانی پیش از خود متمایزمیکند، نخستین کبیسهای است که به هنگام رسمیت یافتن گاهشماری جلالی (در 471 هجری قمری) اِعمال شده است.این کبیسه، که به کبیسة جلالی نیز مشهور است (عبداللهی، 1366 ش، ص 304)، عبارت بود از حذف هجده روز آغاز فروردین در سال 448 یزدگردی و قرار دادن موقعیت ورود خورشید به نقطة اعتدال بهاری در اول این ماه. تأکیدیکه محمدبن ایوب طبری (گ 19 پ) بر اجرای کبیسة هجده روزه در پایان سال 447 یزدگردی دارد، نشان میدهد کهمنجمانِ مأمورِ طراحی این گاهشماری اختلافِ بوجودآمده از سال 375 یزدگردی (سالی که به نوشتة کوشیاربنلبان، گ 9 ر، موعد آخرین اجرای کبیسه در گاهشماری یزدگردی بوده است) تا 447 یزدگردی را محاسبه کرده و دستور اجرای هجده روز کبیسه را دادهاند. در عین حال، اول فروردیندر گاهشماری خراجی نیز در سال 375 یزدگردی/ 1006 میلادی یولیانی، مقارن ورود خورشید به برج حَمَل و اعتدال بهاریبوده است (عبداللهی، 1366 ش، ص 258). محاسبة روزهای جمع شدة ناشی از اجرا نشدن کبیسه در فاصلة سالهای 375تا 447 یزدگردی نیز، بر اساس طول سال در گاهشماریخراجی (365 روز و 6 ساعت)، همان هجده روز کبیسه شدهرا به دست میدهد.خازنی (همانجا) فاصلة بینالتاریخینِ گاهشماری جلالی و گاهشماری یزدگردی را 077 ، 162 روز و خواجه نصیرالدین طوسی ( زیج ایلخانی ، گ 14 پ) 173 ، 163 روز نوشته است. اختلاف 097 ، 1 روزه بین این دو رقم به علت تفاوت مبدائی است که هر یک از آنها برای گاهشماری جلالی در نظر گرفتهاند. خازنی 5 شعبان 468 و خواجه نصیرالدین طوسی 10 رمضان 471 را مبدأ این گاهشماری میدانند. مبدأ دقیقی که با محاسبه نیز تأیید میشود، رمضان 471 قمری/ مارس 1079 میلادی، یعنی زمان مورد نظر نصیرالدین طوسی، است (عبداللهی، 1366 ش، ص 298ـ299).طبق نوشتة خازنی (ص 5)، نام ماهها و روزهای سالدر گاهشماری جلالی نامهای فارسی (نامهای گاهشماری یزدگردی) است، اما خواجه نصیرالدین طوسی ( سی فصل ، فصل 6) و سنجرکمالی (گ 4 ر) فهرستی متفاوت از نامماهها و روزهای ماه و اندرگاه برای این گاهشماری ذکر کردهاندکه بر گرفته از صفتهایی در فارسی دری است (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه عبداللهی، ص 366ـ367، جدول 14 و 15؛ نیز رجوع کنیدبه جدولهای 6 و 7 همین مقاله). ضمن اینکه سنجر کمالی (همانجا) به این مطلب اشاره میکند که در زمان تألیف زیج اشرفی نیز نام روزها و ماهها در گاهشماری جلالی، فارسی (یزدگردی) بوده است.به نوشتة خازنی (همانجا)، طول ماههای سال در گاهشماری جلالی، بر خلاف سایر گاهشماریها، بر اساس ورود خورشید به هر یک از صورتهای فلکی منطقةالبروج (برجهای دوازدهگانه) است. اما بر این اساس، ماههای گاهشماری جلالی در هنگام توقف خورشید در بروج فصل بهار و تابستان باید 31 روزه میبود که در این صورت، چون در گاهشماری یزدگردی برای روز سیویکم نامی وجود نداشت و با توجه به تعداد نامهایی که نصیرالدین طوسی و سنجر کمالی (همانجاها) برای گاهشماری جلالی بر شمردهاند، احتمالاً در این گاهشماری از روش روزشماری بر اساس اعداد استفاده میشد. بررسی چندنمونه از تقویمهایی که اختصاصأ بر اساس گاهشماری جلالی استخراج شدهاند (از جمله تقویم سال 609 جلالی/ 1687 میلادی رجوع کنیدبه ) تقویم ایرانی ( ، [ ص 2ـ 25 ] )، استفاده ازروش شمارش روزها بر اساس گاهشماری یزدگردی، یعنی دوازده ماه سیروزه و پنجروز اندرگاه در انتهای اسفند،را با روش عددشماری روزها، نه نامگذاری آنها، تأیید میکند.در دورههای بعد، از جمله در دورة قاجار، که گاهشماریجلالی در کنار سایر گاهشماریها در سالنامههای چاپی درج میشد، نیز از این روش استفاده میشد (از جمله رجوع کنیدبه محمود قمی، ص 1ـ13).به علت رواج همزمان نام ماههای سال در گاهشمارییزدگردی و جلالی، این نامها در گاهشماری جلالی عموماًبا ذکر عبارت سلطانی، جلالی یا ملکی از گاهشماری یزدگردی جدا میشدند. این القاب بویژه در ادب فارسی بسیار به کاررفته است (برای نمونههایی از این موارد رجوع کنیدبه ادامة مقاله،بخش 12).چگونگی اِعمال کبیسههای گاهشماری جلالی و طول سال در این گاهشماری، موضوعاتی هستند که کاملاً به یکدیگر وابستهاند. خازنی که خود جدولی برای سالهای کبیسه در این گاهشماری طراحی کرده ( رجوع کنیدبه ص 109)، طول سال شمسی را 365 روز و 5 ساعت و 45 دقیقه و 44 ثانیه و 14 ثالثه و 18 رابعه و 45 خامسه ذکر نموده است (ص 21) اما ترتیبی که او برای استخراج کبیسههای این گاهشماری اتخاذ کرده، برای طول سالی که آورده، تنظیم نشده است (عبداللهی ، 1366 ش، ص 308) و باعث بروز اختلاف در چگونگی اِعمال کبیسهها میشود. طول سال در این گاهشماری بر اساس اطلاع دقیق از تعداد روزهایی به دست میآید که در یک دورة زمانی خاص باید کبیسه شوند. این موضوع خود به یکی از مهمترین ویژگیهای کبیسهگیری در گاهشماری جلالی (که مظهر دقت بینظیر این گاهشماری به حساب میآید)، یعنی اِعمال دورهایِ کبیسههایی با فاصلة پنج سال، بستگی دارد. این، بر خلاف عرف رایج در انواع گاهشماریهای دیگر است که در آنها فقط کبیسههای چهار ساله وجود دارد.چگونگی کبیسهگیری پنج ساله، بعد از اِعمال تعدادمعیّنی کبیسة چهار ساله، موضوع بحثهای بسیاری شده است. گروهی (از جمله تقیزاده، ج 6، ص 152ـ 154؛صیاد، 1375 ش، ص 116) منکر وجود روش خاصی برای کبیسهگیریهای چهار ساله و پنجسالهاند. بنا به جدول کبیسههای جلالی در زیج ایلخانی دورههای حاصل از اعمال این کبیسهها در یک دورة 128 ساله ثابت میشده و بر اساس این دوره میتوان طول سال را در گاهشماری جلالی محاسبه کرد (عبداللهی، 1366 ش، ص 311ـ 312). در این دورة 128 ساله جمعاً 31 روز کبیسه اِعمال میشود. دقت اینگونه کبیسهگیری در گاهشماری جلالی برای برابرسازی تعداد معیّنی از روزهای سال با حرکت واقعی خورشید در منطقةالبروج و نیز محاسبه طول سال شمسی، در مقایسه با سایر گاهشماریهای شمسی،از جمله گاهشماری میلادی بمراتب بیشتر است (بارانی ، ص 166ـ 175).مهمترین منابع تاریخی در بارة گاهشماری جلالی، زیجهایا شرح زیجهایی است که از زمان رواج این گاهشماری (قرنپنجم هجری قمری) و پس از آن نگاشته شدهاند. بجز زیجمفرد محمدبن ایوب طبری و زیج معتبر سنجری عبدالرحمان خازنی و زیج ایلخانی خواجه نصیرالدین طوسی، حسنبن حسین سمنانی در توضیح زیج ایلخانی (تألیف 795؛ گ 67 ر ـ 68 پ) و عبدالعلی بیرجندی در شرح زیج جدید سلطانی (تألیف 929؛ گ 17 ر ـ 20 ر) به ذکر نکاتی در بارة گاهشماری جلالی پرداختهاند. ابوالفضل علامی، تاریخنگار و نویسندةدورة تیموریان هند، نیز در چند جا (از جمله، 1877ـ1886، ج 1، ص 18، ج 2، ص 3) تاریخهای گوناگونی را با گاهشماری جلالی ثبت کرده است. از اواخر قرن دهم ـ اوایل قرن یازدهم هجری قمری، که تهیة سالنامهها و تقویمهای سالانه بهزبان فارسی رواج یافت، تاکنون، گاهشماری جلالی نیز درکنار سایر انواع گاهشماریها در این سالنامهها درج میشود(برای نمونه رجوع کنیدبه نجومی، ص 2). تقویم سال 609 جلالی/ 1687 میلادی، که در 1696 میلادی در رم چاپ شده است، کهنترین نمونة گاهشماری جلالی در اروپا به شمار میرود(برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری جلالی رجوع کنیدبه گینتسل،ج 1، ص 300ـ305؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 297ـ317؛ کریستوفورتی، ص 82 ـ93).5. گاهشماری غازانی. به دنبال حملة مغول به ایراندر 617 و حکومت چنگیزخان و جانشینان او و در نهایت حکومت ایلخانیان، تغییراتی در گاهشماریهای رایج در ایرانبه وجود آمد؛ از جمله رواج دو گونه گاهشماری خانی(= غازانی)، در دورة کوتاهی از حکومت ایلخانیان، و البته گاهشماری دوازده حیوانی (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری دوازده حیوانی رجوع کنیدبه بخش 6). از میان دو گاهشماری، کههر دو با عنوان خانی معرفی شدهاند، از گاهشماری نخست اطلاع اندکی باقیمانده اما اسناد فراوانی از گاهشماری دومدر دست است. مبدأ گاهشماری خانی نخست، 602 هجری قمری است؛ یعنی، تاریخی که چنگیزخان (549 ـ 624)اقوام مغول را متحد کرد. اسناد معدودی با این مبدأ وجوددارد؛ از جمله ملا مظفر گنابادی (باب پانزدهم) در ذکر تقویم سال 1005 هجری قمری، این مبدأ را با عنوان جلوس چنگیزخان معرفی نموده است (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه تقیزاده، ج 6، ص 155ـ156؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 268).گاهشماری خانی دوم، که الخانی و غازانی نیز نامیده میشود، در زمان سلطان غازانخان (694ـ703)، هفتمین پادشاه سلسلة ایلخانیان، و بنا بر شکایت مؤدیان مالیاتاز نابسامانی وضع جمعآوری مالیات بر اساس گاهشماری هجری قمری، به وجود آمد (وابِکْنَوی، گ 52 پ ـ 53 ر).بر اثر این پافشاریها غازان خان به وزیر خود، رشیدالدین فضلاللّه، دستور طراحی و رسمیت دادن این گاهشماریرا داد (بَناکِتی، ص 26). مبدأ گاهشماری غازانی، 12 رجب701 هجری قمری (حمداللّه مستوفی، 1362 ش، ص 606؛ همو، 1377ش، ج2، ص1415) و مقارن اعتدال بهاریبوده است. تقیزاده (ج 6، ص 157ـ 158) تاریخهای متعددی به نقل از وصافالحضره (ص 404، 435) بر اساس گاهشماری غازانی ذکر کرده و نیز چند تاریخ برای مبدأ این گاهشماری بر شمرده، که درست نیست. بناکتی (همانجا) تاریخی مغایربا نوشتة حمداللّه مستوفی برای مبدأ گاهشماری غازانیذکر کرده است.به نوشتة وابِکْنَوی (گ 52 پ ـ 56 ر)، که بیشترین اطلاعات را در بارة این گاهشماری داده، ارکان گاهشماری غازانی، چه از نظر طول سال چه از نظر آرایة کبیسههای آن، کاملاً برابر گاهشماری جلالی است. تنها اختلاف در این زمینه، زمان آغاز سال نو (نوروز) است. وابکنوی (گ 53 ر ـ 54 ر) نوروز گاهشماری غازانی را زمانی میداند که تا غروب آن روز آفتاب وارد برج حمل شده باشد. بر این اساس، امکان یک روز اختلاف در موضع آغاز سال نو بین این گاهشماری و گاهشماری جلالی وجود دارد (همانجا). این یک روز اختلاف بین نویسندگان معاصرِ وابکنوی (از جمله حمداللّه مستوفی، همانجاها) و نویسندگان عصر حاضر (از جمله هامر ـ پورگشتال، ص 358؛ گینتسل، ج 1، ص 304)، که روز 13 رجب 701 هجری قمری را نخستین روز از نخستین سال گاهشماری غازانی میدانند، نیز وجود دارد.در مورد نام ماههای سال نیز اگرچه وابکنوی (گ 55 ر)به استفاده از نامهای ترکی در این گاهشماری اشاره میکند، در اسناد متعدد تاریخگذاری شده با این گاهشماری، انواعنامهای ماه به کار رفته است. در سندی متعلق به سال 52خانی (= غازانی)/ 752 هجری قمری، از اسناد بقعة شیخصفی (سند ش 445، مجموعه اسناد بقعة شیخصفی در بایگانیبخش اسلامی موزة ملی ایران) که احتمالاً مربوط به ملک اشرف چوپانی (متوفی 758) از امرای سلسلة چوپانیاناست از نام ماههای هجری قمری با تاریخ غازانی استفادهشده است. در عین حال، به قرینة ذکر نام تیرماه جلالیدر سنگنوشتهای متعلق به سال 180 خانی (= غازانی)/886 هجری قمری، کاربرد نام ماههای جلالی نیز در این گاهشماری تأیید میشود (برای آگاهی از متن این سنگنوشتهکه سنگ مزاری با دو تاریخ غازانی و هجری قمری استرجوع کنیدبه مهدی بهرامی، ص 259) و در نهایت، در تقویمهاینجومی که انتشار آنها تقریباً از یک قرن و نیم گذشته درایران معمول شده است، نام ماههای ترکی در کنار گاهشماری غازانی ذکر شدهاند (برای نمونه رجوع کنیدبه نجمالدوله، 1271 ش، ص 5). کهنترین اسناد مربوط به گاهشماری خانی (= غازانی)، سکههای ضرب شده در زمان ابوسعید بهادرخان (717ـ736)، نهمین پادشاه سلسلة ایلخانیان، و مورَّخ به سال33 خانی (= غازانی)/ 733 هجری میباشد ( رجوع کنیدبه ترابی طباطبائی، ص 34ـ 35). این سکهها رواج رسمی گاهشماری غازانی را تا سالهای پایانی حکومت ابوسعید تأیید میکند.اما وجود سکههایی با تاریخ هجری قمری، مربوط به پیشاز تاریخهای ضرب شده بر سکههای ایلخانی و پس ازآن ( رجوع کنیدبه همان، ص 26، 40)، نشان میدهد که گاهشماریهجری قمری همچنان گاهشماری رسمی دورة ایلخانیبوده است. هامر ـ پورگشتال (ص 358ـ359) بینالتاریخین گاهشماری غازانی (بر اساس مبدأ مورد نظر وی، یعنی13 رجب 701 هجری قمری) با مبدأ گاهشماری جلالی(9 رمضان 471 هجری قمری) را 451 ، 81 روز محاسبهکرده و بر این اساس، بینالتاریخین گاهشماری غازانی رابا چند گاهشماری مهم اسلامی به دست داده است (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری خانی/ غازانی رجوع کنیدبه همان، ص 357ـ 359؛ گینتسل، ج 1، ص 304ـ 305؛ عبداللهی، 1366 ش، ص 328ـ330).در قرن هشتم هجری، گاهشماری دیگری با نام «جمالی»در نواحی فارس وجود داشته است. تنها سند در بارة این گاهشماری کتیبهای به عربی بر بنای خدای خانة واقع در مسجدجامع شیراز و متعلق به زمان زندگی امیر جمالالدین شیخابواسحاق اینجو (زندگی 721ـ 758) پادشاه فارس،است. بر اساس این کتیبه، سال 752 هجری قمری برابرسال ششم جمالی بوده است ( رجوع کنیدبه تصویر 1). اگر چه سند دیگری در بارة این گاهشماری به دست نیامده، ماهیت آن، خراجی و با نام ماههای قمری شناخته شده است (محیط طباطبائی، ص 136ـ137).ج) گاهشماری در ایران از قرن نهم هجری قمری تاکنون1. گاهشماری در ایران از قرن نهم تا چهاردهم هجری2. گاهشماری هجری شمسی3. گاهشماری شاهنشاهی1. گاهشماری در ایران از قرن نهم تا چهاردهم هجری. از قرن نهم تا سال 1329 هجری قمری، که استفاده از سال شمسی ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش) در ایران رسمیت یافت، رویداد تأثیرگذاری در گاهشماری ایرانی رخ نداد. در حالی که از اواسط قرن چهاردهم به بعد، وقوع چند پدیدة ناگهانی، یعنی رواج گاهشماریهای جدید، این دورة کوتاه را به مقطع بسیار مهمی در بررسی گاهشماریهای ایرانی تبدیل کرد.مهمترین ویژگیهای گاهشناسانه در ایران از قرن نهم هجری به بعد، مؤلفههایی هستند که اگرچه هر کدام ارکانی از گاهشماری به شمار میروند، قرار دادن آنها در کنار هم باعث پیدایی گونة جدیدی از گاهشماری تا پیش از رواج گاهشماری هجری شمسی ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش) نمیشود. از قرن نهم هجری به بعد، گاهشماری هجری قمری گاهشماری رسمی در کلیة اسناد بوده است، در حالی که آثاری که نشاندهندة رواج نوعی سال شمسی بوده، در این زمان دیده میشود. گاهشماری دوازده حیوانی نیز، با مبدأ هجری قمری، از زمان صفویه به بعد رواج داشته و در اسناد و نامهها و سفرنامهها از آن استفاده شده است (در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه بخش 6). ذکر نام ماههای شمسی در کنار گاهشماری هجری قمری نشاندهندة این واقعیت است که بسیاری از منجمان و نویسندگان و استخراج کنندگان تقویم همچنان از گونهای گاهشماری شمسی استفاده میکردهاند.گزارش غیاثالدین علی یزدی (ص 176) در بارة نوروز 801 قمری، که تبدیل تاریخ نیز موقعیت آنرا تأیید میکند، بخوبی بیان کنندة آن است که در این زمان گونهای گاهشماری شمسی مورد توجه عدهای از نویسندگان بوده است. تاریخهایی که جلالالدین محمد منجمیزدی (ص 71، 158، 240) در اواخر قرن دهم تا اوایل قرن یازدهم هجری ذکر کرده نیز عنایتبه چنین گاهشماری شمسی را تأیید میکند. نوشتههای اسکندربیگ منشی نیز ــ که به طور مثال به ذکر لحظة ورود خورشید به برجهای مختلف فلکی، از جمله صورت فلکی حَمَل (مقارن اعتدال بهاری)، پرداخته است (ج 3، ص 1059، ص 1072) ــ مؤید همین نکته است. در این میان، تقریباً نیمی از کتاب اسکندربیگ منشی (از ج 2، ص 381 تا ج 3، ص 1083)، که اختصاص به شرح دورة حکومت شاهعباس اول صفوی (996ـ 1038) دارد، بر اساس نوعی گاهشماری شمسی، با ارکان گاهشماری جلالی ولی با مبدأ جلوس شاهعباس بر تخت سلطنت، نوشته شده است. اسکندرمنشی (ج 2، ص 379ـ 380) در دفاع از مبدأ ابداعی خویش، از کسانی که در قید کردن تاریخهای مهم تنها به ذکر تاریخ قمری اکتفا میکردهاند، انتقاد کرده است.از قرن یازدهم هجری قمری تا زمان رسمیت یافتن گاهشماری هجری شمسی، مهمترین رخداد گاهشماری رسمیت یافتن سال شمسی به عنوان دورة زمانی قانونی برای محاسبات مالی کشور بود که همزمان با تصویب قانون محاسباتعمومی کشور در 21 صفر 1329 هجری قمری (اول فروردین 1290 هجری شمسی)، در دومین دورة مجلس شورایملی تصویب شد. بر اساس این قانون، سال و ماه شمسی(بروج دوازدهگانه) دورة زمانیِ محاسبة بودجة عمومیکشور شد (برای آگاهی از متن این قانون رجوع کنیدبه ایران. قوانینو احکام، 1318 ش، ص 255ـ256). به هنگام بحث در بارة تصویب این بخش از قانون محاسبات عمومی کشور، بحثهای گوناگونی در بارة طول مدت ماههای شمسی (بروج) واسامی ماهها مطرح گردید (برای آگاهی از این بحثها ( رجوع کنیدبه ایران. مجلس شورای ملی، مذاکرات مجلس: دورة دوم ، قسمت 1، ص 585 ـ 586).بدون شک این بحثها زمینهساز بحثهایی شدند که در پنجمین دورة مجلس شورای ملی در خصوص وضع قانون گاهشماری هجری شمسی صورت گرفت و اگرچه پانزده سال بعد به نتیجه رسید ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله)، دستکم تا ربعقرن پیش از تصویب قانون محاسبات عمومی، تقویمهایی بر اساس گاهشماری هجری شمسی در ایران استخراج و چاپ میشد (برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنیدبه صیاد، 1375ش، ص111). در 1340 هجریقمری/ 1301 هجری شمسی، سیدجلالالدین طهرانی نوعی گاهشماری شمسی ابداع کرد که مبدأ آن آغاز سلطنت احمدشاه قاجار (27 جمادیالا´خرة 1327) بود. وی برای ماههای این گاهشماری نامهایی ابداع نمود. این گاهشماری، که تاریخ احمدی نام گرفت، تنها در آثاری که خود طهرانی انتشار داد، درج شده است (از جمله رجوع کنیدبه طهرانی، 1302ش، ص3). او نام ماههای این گاهشماری را در یک گاهشماری با مبدأ دیگر، که چند سال بعد پیشنهاد کرد، نیز به کار برد ( رجوع کنیدبه ادامة مقاله، همین بخش، قسمت: 3).2. گاهشماری هجری شمسی. به عنوان مهمترین و اثر گذارترین رخداد در سیر تاریخی گاهشماری در ایران، در آخرین روزهای سال 1303 و اولین روزهای سال 1304 ش، نمایندگان پنجمین دورة مجلس شورای ملی گاهشماری هجری شمسی کنونی ایران را، که بجز مقطع کوتاهی در اواسط دهة 1350 ش گاهشماری رسمی ایران بود، در دو جلسه مورد بحث قرار داده در نهایت تصویب کردند ( رجوع کنیدبه ایران. مجلس شورای ملی، مذاکرات مجلس: دورة پنجم ، قسمت 2، ص 1010ـ1014، 1055ـ 1061). بر اساس مادّة دوم این قانون استفاده از گاهشماری خَتا و اویغور (= گاهشماری دوازده حیوانی) منسوخ شد ( رجوع کنیدبه ایران. قوانین و احکام، 1350 ش، ص 225ـ226) در حالی که استفاده از گاهشماری دوازده حیوانی همچنان در فرهنگ عمومی مردم ایران رواج دارد.بر اساس قانون مصوب مذکور، گاهشماری هجری شمسیبا مبدأ هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه و با طولسال شمسی و با نام ماههای فارسی میانه مورد استفادهقرار گرفت. مبدأ این گاهشماری، اول فروردین سال اولهجرت پیامبر است؛ یعنی، 119 روز پیش از مبدأ گاهشماری هجری قمری و 179 روز پیش از هجرت (برای آگاهیاز موقعیت روزهای نخستین این گاهشماری تا زمان هجرت رجوع کنیدبه ملکپور، 1372 ش، ص 126ـ 128). بینالتاریخین گاهشماری هجری شمسی و چند گاهشماری دیگر، بر اساس اختلاف 119 روزه بین این گاهشماری و گاهشماری هجری قمری استخراج شده است (عبداللهی، 1366 ش، ص 342).در مورد آرایة کبیسههای این گاهشماری، اگرچه تقیزادهبه الگو برداری از کبیسهگیریهای گاهشماری جلالی اشارهمیکند (ج 10، ص 2ـ3 و پانویس 6)، در عمل بین کبیسههای اِعمال شده در این گاهشماری با گاهشماری جلالی اختلافهایی وجود دارد ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 344ـ345، 372، جدول 19).برای رفع چنین اختلافاتی در گاهشماری هجری شمسی، هیئت اصلاح تقویم تحت نظارت دانشگاه تهران ( سالنامة پارس ، بخش 2، ص 241) یا وزارت فرهنگ وقت (سند ش 046 ، 000 ، 293، آرشیو سازمان اسناد ملی ایران) تشکیل میشده است. این هیئت از جمله برای رفع مشکل آرایههای کبیسة گاهشماری هجری شمسی، همان روش کبیسهگیری گاهشماری میلادی گرگوری (در بارة این روش رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8) را پیشنهاد کرد و حتی آرایة جدیدی به نام «تعدیل پهلوی»، مبنیبر حذف کردن و اجرا نکردن چهار روز کبیسه در هر پانصدسال، یعنی کبیسهگیری طبق روش اجرا شده در گاهشماری میلادی گرگوری، عرضه نمود (همانجا؛ اکرمی، ص80 ـ84؛ ملکپور و صیاد، ص25ـ36، کبیسههای گاهشماری هجری شمسی را برای یک دورة معیّن، بر اساس آرای متفاوت ذکر شده در بارة استخراج کبیسههای این گاهشماری، ارائه کردهاند). امروزه روش سهلِ ممتنعی برای استخراج دورههای کبیسه در گاهشماری هجری شمسی ابداع شده است (برای آگاهی از این روش رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 346ـ347؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری هجری شمسی رجوع کنیدبه همان، ص341ـ347؛ صیاد، 1375ش، ص 109ـ 118؛ کریستوفورتی، ص 99ـ101).3. گاهشماری شاهنشاهی. آخرین تغییر در ماهیت گاهشماریهای رایج در ایران ابداع گاهشماری جدیدی به نام شاهنشاهی بود. در 24 اسفند 1354، در جلسة مشترک مجلس شورای ملی و مجلس سنای وقت، گاهشماری شاهنشاهی از مبدأ فرضی و تقریبی آغاز پادشاهی کوروش هخامنشی (بنیانگذار سلسلة هخامنشی) در 559 پیش از میلاد، وضع شد و مقرر گردید که در یک دورة زمانی محدود کلیة تاریخهای اسناد، شناسنامهها و اوراق رسمی به این گاهشماری تغییر یابد (برای آگاهی از بحثهای صورت گرفته در اینباره و قطعنامة مشترک دو مجلس که به وضع این گاهشماری انجامید رجوع کنیدبه اطلاعات ، ش 959 ، 14، ص 4ـ5، 27، 29؛ کیهان ، ش 812 ، 9، ص 2، 14، 25، 31). کلیة ارکان این گاهشماری، بجز مبدأ آن، با گاهشماریهای جلالی و هجری شمسی برابر و اختلاف مبدأ آن با گاهشماری هجری شمسی 180 ، 1 سال بود. با توجه به این اختلاف، تبدیل تاریخهای ذکر شده با این گاهشماری به گاهشماری هجری شمسی بسیار ساده است.گفتنی است که وضع گاهشماری با مبدأ مفروض آغاز سلطنت کوروش هخامنشی در ایران به گاهشماری شاهنشاهی محدود نمیشود. مدتها پیش از وضع گاهشماری شاهنشاهی، در 1306 ش، سید جلالالدین طهرانی نوعی گاهشماری پیشنهاد کرد که مبدأ آن همین آغاز پادشاهی فرضی کوروش هخامنشی بود (طهرانی، 1306ش، ص189). مبدأ این گاهشماری پیشنهادی سال 500 قم، و در نتیجه اختلاف آن با مبدأ گاهشماری هجری شمسی 120 ، 1 سال بود. اسم ماهها در این گاهشماری نامهای ابداعی جلالالدین طهرانی بود که بر اساس نامهایی که سنجر کمالی (گ 4 پ) ذکر کرده بود، از نام ماههای گاهشماری جلالی الگوبرداری شده بود. سایر ارکان این گاهشماری نیز همانند گاهشماری جلالی بود. تفاوت مبدأ پیشنهادی در گاهشماری مورد اشارة طهرانی با گاهشماری شاهنشاهی نیز از اینجا ناشی میشد که در گاهشماری شاهنشاهی، دو رقم سمت راست تاریخ هر سال، سالهای سپری شده از آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی (26 شهریور 1320) را نشان میداد. به گاهشماری شاهنشاهی از همان ابتدا اعتراض شد و هم زمان با نخستین تظاهرات مردم ــ که به انقلاب اسلامی انجامید ــ و در جهت تأمین خواست مردم انقلابی، در 5 شهریور 1357، جعفر شریف امامی، در نخستین روز نخستوزیری خود طی بخشنامهای گاهشماری شاهنشاهی را منسوخ اعلام کرد و گاهشماری هجری شمسی دوباره رسمیت یافت (برای متن این بخشنامه رجوع کنیدبه اطلاعات ، ش 696 ، 15، ص 4، ستون 1).د) گاهشماریهای محلی ایران. علاوه بر انواع گاهشماریهای رسمی، که هر یک بنا به موقعیتی خاص در مقطعی از زمان در ایران رواج یافتهاند، انواعی از گاهشماریها نیز، بسته به عوامل جغرافیایی یا زبانی یا مذهبی، در نواحی گوناگون مورد استفاده قرار میگرفتهاند که بویژه طی قرن گذشته بررسیهای چندی در بارة برخی از آنها انجام شده و ذیلاً به آنها اشاره میشود. بدیهی است که تعداد این گاهشماریهای محلی در سراسر ایران بمراتب بیش از آن چیزی است که مورد پژوهش قرار گرفته است. به طور کلی، پس از ورود وسایل جدید ارتباط جمعی به ایران بسیاری از گاهشماریهای محلی بسرعت متروک شدند و جای خود را بهگاهشماری رسمی کشور دادند. پیدایی گاهشماریهای محلی را نیز میتوان ناشی از عوامل اقتصادی ـ معیشتی و مذهبی ـ قومی در اجرای آیینها و شعائر مذهبیو قومی دانست. پیشینه و ماهیت بسیاری از این گاهشماریهااز نظر ارکان مختلف هر گاهشماری، در میان گاهشماریهایمحلی ایرانی، بویژه به گاهشماری یزدگردی میرسد ( ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش).گروه بزرگی از گاهشماریهای محلی ایران طی قرن گذشته در سواحل جنوبی دریای خزر شناسایی شدهاند که با تفاوتی اندک در ضبط نام ماههای سال، با نامهای گالشی (مظفری، ص 398ـ 409)، دیلمی (عمادی، 1354 ش ب ، ص 325ـ332) و طبری (کیا، ص 247) معرفی شدهاند. ارکان این گاهشماریها اساساً همان ارکان گاهشماری یزدگردی است، که تنها با تفاوتهای اندکِ گویشی در نام ماهها، در شمال و شمالغرب ایران رواج داشتهاند که با توجه به همین ویژگیِ این گاهشماریها از آن به فرس قدیم (بلوکباشی، ص 84) نیز یاد میشود. وجود گونههای کم کاربردتر این گاهشماری، با همین نام ماهها در یوش ( رجوع کنیدبه طاهباز، ص 63ـ66) و کندلوس ( رجوع کنیدبه جلالی کندلوسی، ص 213ـ 218) نیز گزارش شده است. همانند گاهشماری یزدگردی، در این گاهشماریهای محلی نیز سال از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اندرگاه تشکیل میشد. پنج روز اندرگاه در نواحی گوناگون، پیتک (بلوکباشی، همانجا؛ طاهباز، ص 64) یا پَنجَک (مظفری، ص 399) نامیده میشد. محل قرار گرفتن این پنج روز به گونهای که کوشیاربن لبان (گ 9 ر) در مورد گاهشماری یزدگردی ذکر کرده است، پایان آبان ماه بود. نام این ماه، به صورت آول ماه ( رجوع کنیدبه عمادی، 1354 ش ب ، ص 329) یا اونِ ماه ( رجوع کنیدبه جلالی کندلوسی، ص 213) ضبط شده که هر دو تصحیفی از نام ماه آبان است. همچنین، از آنجایی که در 632 میلادی، هنگام ابداع گاهشماری یزدگردی، ماه تیر در گاهشماری وهیژکی (کبیسهدار) مقارن اسفند در گاهشماری جدیدالتأسیس خراجی ساسانی قرار داشته، جشن تیرگان یا تیر موسیزّه ( رجوع کنیدبه طاهباز، ص 66)، نوروز طبری ( رجوع کنیدبه هاشمبن نورالدین، ص 88؛ کیا، ص 248) نیز نامیده شده است. گونهای از این گاهشماری،با همین ویژگیها اما با نامهای اندکی متفاوت نسبت به گاهشماریهای شمال ایران، در سنگسر (امروزه: مهدیشهر؛واقع در شمال استان سمنان) نیز رواج داشته است (برایآگاهی از ویژگیهای این گاهشماری و نام ماههای آن رجوع کنیدبه کیا، ص 247ـ 250؛ عمادی، 1355 ش، ص 41ـ52؛ اعظمی، ص 243ـ 252؛ برای آگاهی از ماهیت گاهشماری یزدگردی رجوع کنیدبه بخش 4، قسمت ب: 1).یکی از گاهشماریهای محلی ایران، که بر خلاف سایر گاهشماریهای محلی مبدائی متفاوت با مبدأ گاهشماری هجری شمسی دارد، گاهشماری کُردی است که علاوه بر مبدأهای متعددی که در نواحی گوناگون و به صورت محدود در آن استفاده میشود، مبدأ مفروضی مربوط به فتح نینوا (پایتخت امپراتوری باستانی آشور) به دست هوَخْشتْرَه در 612 ق م را برای آن انتخاب کردهاند (ایوبیان، ص 180ـ 182) و امروزه نیز در تقویمهای چاپی از آن استفاده میشود ( روژ ژمیری کوردستان ، ص 3). بین نواحی کردنشین، صورتهای مشابه نام کردی ماهها وجود دارد (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه ایوبیان، جدول بین صفحات 188ـ189). بر خلاف گاهشماریهای شمال ایران، که نام ماهها در آنها تصحیفی گویشی از نام ماههای گاهشماری یزدگردی است، این نامها در گاهشماری کردیبر گرفته از نامهای اصیل و محلی کردی میباشد (همان، ص 184ـ190). بجز نام ماههای سال و مبدأ گاهشماری محلی کردی، سایر ارکان این گاهشماری (طول سال و آرایة کبیسههای آن) عیناً بر گرفته از گاهشماری هجری شمسی است (همان، ص 182؛ برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری، از جمله صورتهای گوناگون نام ماههای سال و فصول و روزهای هفته رجوع کنیدبه سلیمی، ص 26ـ42).بین طایفههای متعدد بلوچی ـ سیستانی نیز صورتهایی از گاهشماری محلی شمسی برای بر آوردن حوایج اقتصادی و معیشتی، و گاهشماری قمری برای انجام دادن امور مذهبی، وجود دارد. این گاهشماری قمری، با اختلاف اندک، همان گاهشماری هجری قمری است. این طوایف برای زمانیابی و تعیین موقعیتهای کشاورزی خاص در طول سال، از شناسایی و رصد برخی ستارگان بهره میگیرند (جانباللهی، ص 105ـ 106؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری سیستان رجوع کنیدبه همان، ص100ـ117). در گاهشماری شمسی این اقوام، نامهای گوناگونی برای ماههای سال وجود دارد (برای آگاهی از شش گونه از این نامها رجوع کنیدبه همان، ص 110). ابوریحان بیرونی(1923، ص 70) نیز صورتی از نام ماههای گاهشماری سیستان را به دست میدهد که با هیچیک از صورتهای کنونی آنشباهتی ندارد (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری سیستانی که ابوریحان بیرونی از آن یاد کرده رجوع کنیدبه آلتهایم و اشتیل ، ص 192ـ196). همچنین صورتی از نام ماههای قمری در این منطقه ذکر شده است (جانباللهی، ص 108). گونههایی از نوعی گاهشماری محلی در حوالی مشکینشهر ( رجوع کنیدبه ساعدی، ص 34ـ37) و جزیرة قشم ( رجوع کنیدبه اسدیان، ص 49ـ53) نیز گزارش شده است.5) گاهشماری در دیگر کشورهای حوزة تمدن اسلامیالف) گاهشماری در افغانستانب) گاهشماریهای اسلامی در شبه قارة هندج) گاهشماری در آسیای صغیر، ترکیهد) گاهشماری در اسپانیای اسلامی (اندلس)الف) گاهشماری در افغانستان. موضوع بررسی گاهشماریهای رایج در افغانستان از زمان حکومت احمدشاه دُرّانی (1160ـ1186) آغاز میگردد؛ یعنی، از هنگامی که زمینة تأسیس این کشور به وجود آمد. از این زمان تا زمان پادشاهی اماناللّهخان (1337ـ 1346)، که تغییرات مهمی در شئون گوناگون جامعة افغانستان و از جمله در گاهشماری به وجود آمد، گاهشماری اصلی و رایج در این کشور گاهشماری هجری قمری بود. در 1340 هجری قمری/ 1301 ش، در پی اصلاحاتی که اماناللّهخان در جامعة افغانستان صورت داد و بر اساس یکی از نظامنامههایی که دولت او صادر کرد، تقویم رسمی افغانستان هجری شمسی شد (پولادا ، ص 73؛ ایرانیکا ، ج 4، ص 674)و برای نام ماههای سال نامهای عربی صورتهای فلکی منطقةالبروج در نظر گرفته شد. بر اساس مدارک موجود، پیش از رسمی شدن این گاهشماری، از آن در جوامع شهری افغانستان در کنار گاهشماری هجری قمری و گاهشماری میلادی استفاده میشده است؛ از جمله، نخستین شمارة هفتهنامة امان افغان منتشره در کابل، تاریخ 30 اسد 1299 شمسی را دارد ( رجوع کنیدبه ص 1). بر این اساس، با رسمی شدن گاهشماری هجری شمسی در افغانستان، هم زمان از گاهشماری هجری قمری (عموماً مورد استفادة روحانیون)، هجری شمسی و میلادی، هر سه درنواحی شهری، از جمله کابل و اطراف آن، استفاده میشد(تسیبولسکی ، ص 232؛ حنیفی ، ص 24). در هر یک از انواع گاهشماریهای هجری شمسی و قمری، بین اقوام گوناگون، نامهای مختلفی برای ماههای سال وجود داشته است (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه تسیبولسکی، ص 234ـ235؛ ایرانیکا ، همانجا). همچنین پس از رسمی شدن گاهشماری هجری شمسی در افغانستان، بین دو گونه گاهشماری شمسی، یکی رایج در ایران و دیگری در افغانستان، علاوه بر نام ماههایسال (در ایران از نامهای فارسی میانة ماهها و در افغانستاناز نامهای عربی صورتهای فلکی منطقةالبروج استفادهمیشود)، تفاوتهایی وجود دارد که مهمترین آنها تعداد روزهای ماه است. در گاهشماری هجری شمسی افغانستان، تا سال 1337 ش که افغانها بین این گاهشماری و گاهشماری هجری شمسیِ رایج در ایران یکسانسازیهایی صورت دادند، تعداد روزهای ماه آرایش خاصی نداشت و در هر ماه، بسته به مدت ظاهری توقف خورشید در صورتهای فلکی منطقةالبروج،از 29 تا 32 روز تغییر میکرد ( رجوع کنیدبه سالنامة کابل: 1315 شمسی ، ص 601؛ سالنامة کابل: 1316 شمسی ، ص 588؛ ایرانیکا ، همانجا، جدول 35) اما در 1337 ش، آرایش تعداد روزهای سال همانند گاهشماری هجری شمسی ایران شد. کبیسههای گاهشماری هجری شمسی افغانستان بر اساس اجرای هشت روز کبیسه در هر 33 سال تثبیت شده است (تسیبولسکی، ص 233) و تا پیش از اصلاح آن در 1336 ش، روز کبیسه به آخرماه دهم (جَدی) افزوده میشد، اما از این سال به بعد اینروز در انتهای ماه دوازدهم (حوت) اضافه میشود ( ایرانیکا ، همانجا). تا پیش از اصلاح گاهشماری افغانستان، هر ماهبه دو قسمت پانزده یا شانزده روزه، بسته به تعداد روزهایماه، تقسیم میشد ( سالنامة کابل: 1312 شمسی ، ص 185ـ 187) اما از این تقسیمبندی نیز پس از اصلاح گاهشماریدیگر استفاده نشد. از زمان اصلاح گاهشماری هجری شمسیدر افغانستان تا زمان به قدرت رسیدن طالبان در 1375 ش/ 1996، تغییر مهمی در گاهشماری افغانستان رخ نداد، اما طالبان استفاده از گاهشماری هجری شمسی را ممنوع و گاهشماری هجری قمری را تنها گاهشماری قانونی کشور اعلام کردند. با سرنگونی حکومت طالبان در 1380 ش/ 2001، گاهشماری هجری شمسی دوباره گاهشماری رسمی این کشور شد ( حیات نو ، ش 520، ص 14).بعضی گاهشماریهای محلی، عموماً برای سنجش زمان و از روی حرکت ستارگان، در میان هزارهها و بعضی دیگر ازاقوام افغانستان رواج دارد ( ایرانیکا ، ج 4، ص 675). همچنینبه طور غیر رسمی، بین مردم از گاهشماری دوازده حیوانی (بر اساس گاهشماری دوازده حیوانی شمسی) استفادهمیشود (همانجا؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماریهای افغانستان رجوع کنیدبه تسیبولسکی، ص 232ـ236؛ ایرانیکا ، ج 4، ص 674ـ675).ب) گاهشماریهای اسلامی در شبهقارة هند. نخستین آشنایی مسلمانان با گاهشماریهای رایج در سرزمین هندوستان ازطریق نوشتههای ابوریحان بیرونی صورت گرفت. ابوریحان بیرونی در قانون مسعودی (ج 1، ص 172ـ180) چند نمونهاز این گاهشماریها را شرح داده است. نخستین رویکردِابداع گاهشماریهایی با ارکان گاهشماریهای اسلامی و ایرانیدر این سرزمین، از زمان استقرار امپراتوری مغولی هند،در دورة حکومت بابریان (یا گورکانیان؛ حک : 932ـ1274)و با نفوذ ایرانیان در دربار آنان و گسترش زبان و ادب فارسیدر شبه قاره صورت گرفت. ارکان گاهشماری یزدگردی (ازجمله نام ماههای سال و روزهای ماه) در این زمان در شبهقاره مورد استفاده قرار گرفت. در همین دوره، گاهشماری هجری قمری نیز به عنوان گاهشماری دینی، در این سرزمین کاربرد داشته است.اکبر، سومین و بزرگترین پادشاه بابری (حک : 963ـ1014)، نخستین پادشاهی است که به ابداع گاهشماریِ بر گرفته ازارکان گاهشماری یزدگردی پرداخت و کار او دستمایة کاردیگر پادشاهان بابری شد. گاهشماری ابداعی اکبر شاه کهبه «تاریخ الاهی» مشهور شده است (علاّ می، 1877ـ1886، ج 2، ص 9ـ 10؛ همو، 1893، ج 1، ص 184)، در ادامة سیاستهای اصلاحگرانة او به وجود آمد. این اصلاحاتمنجر به ظهور آیینی جدید با عنوان آیین الاهی شد و ستارهشناس ایرانیِ دربار اکبرشاه، فتحاللّه شیرازی، اساس نجومی تاریخ الاهی را ترتیب داد (علاّ می، 1893، همانجا). تاریخ الاهی از 992 هجری قمری، در بیست و نهمین سال سلطنت اکبرشاه، رسمیت یافت، اما مبدأ آن را 11 مارس 1556/ 28 ربیعالا´خر 963، مقارن نخستین نوروز و اعتدال بهاریِ پس از به تخت نشستن اکبرشاه، قرار دادند، در حالی که اکبرشاه 26 روز پیش از این تاریخ به سلطنت رسیده بود (تتوی و دیگران، ص 565).ارکان تاریخ الاهی آمیزهای از ارکان گاهشماری یزدگردی و جلالی است. در این گاهشماری، همانند گاهشماری یزدگردی، هر روز نام خاصی دارد و ماههای سال نام ماههای گاهشماری یزدگردی را دارند (علاّ می، 1893، همانجا) اما چون در تاریخالاهی، طول مدت هر ماه به توقف خورشید در برجهای دوازدهگانه بستگی داشت، روز سیویکم و سیودومی برای ماههای سال پیشبینی شد و چون در گاهشماری یزدگردی برای این روزها نامی وجود ندارد، به ترتیب نامهای «روز» و «شب» برای این دو روز انتخاب گردید (همو، 1877ـ1886، همانجا؛ بندری ، ص 5ـ 8). طول سال نیز برابر طول سال در گاهشماری جلالی محاسبه شد (بندری، همانجا).مهمترین اسناد مورخ به این گاهشماری، مجموعه سکههای اکبرشاه است که نمونههای متعددی از آنها وجود دارد.برخی از این سکهها در نوع خود بزرگترین سکههای ضربشده در دنیا بهشمار میآیند (برای آگاهی از تاریخهای ضرب شده بر سکههای اکبرشاه و جانشینان او با مبدأ تاریخ الاهی رجوع کنیدبه هودیوالا ، ص11ـ 40). گروهی دیگر از این اسناد، نامههایی هستند که بین اکبرشاه و فرمانروایان محلی هندیا پادشاهان صفوی ایران رد و بدل شده است. آن دستهاز این نامهها که بین اکبرشاه و فرمانروایان هند رد و بدلشده، جملگی دارای تاریخ الاهی است (ریاضالاسلام،ج 1، ص 122ـ123، 130)، اما بین مکتوبات اکبر و پادشاهان صفوی نامههایی نیز وجود دارد که با گاهشماری هجریقمری تاریخگذاری شده است (همان، ج 1، ص 100،135؛ برای آگاهی از این نامهها و چگونگی تاریخگذاریآنها رجوع کنیدبه همان، ج 1، ص 93ـ140؛ برای آگاهی بیشتر در بارة تاریخ الاهی رجوع کنیدبه بندری، ص 1ـ 18؛ او همچنین در ص 24ـ45 جدولهای تطبیقی مختلفی از ماههای تاریخ الاهی تاسال 1120 الاهی با گاهشماریهای میلادی و هجری قمری ترتیب داده است).در زمان اکبرشاه گاهشماریهای دیگری نیز در حوزة امپراتوری بابری وجود داشت؛ از جمله، گاهشماری فصلیکه گونهای گاهشماری شمسی با مبدأ گاهشماری هجریبود و گاهشماریهای ولایتی و بنگاله/ بنگال که بر اساس گاهشماریهای محلی رایج در هند تنظیم شده بود (برایآگاهی از این گاهشماریها رجوع کنیدبه جونپوری، ص 55 ـ56). تتویو دیگران ــ که کتاب خود، تاریخالفی ، را در زمان حکومتاکبر تألیف نمودند ــ در کنار استفاده از گاهشماری هجریقمری، کلیة تاریخهای موردنظر خود را، در محدودة زمانی850 تا 984 هجری، با گاهشماری دیگری با مبدأ رحلتپیامبر اکرم تاریخگذاری کردهاند (از جمله رجوع کنیدبه ص 75،113، 753). همچنین، مؤلف ناشناسِ منظومة نام حق ،که کتاب خود را مقارن همین زمانها و در شبه قاره تألیفکرده، تاریخهای مورد نظر خود را با مبدأ رحلت ثبت کرده است ( رجوع کنیدبه گ 68 ر).جهانگیر پادشاه (حک : 1014ـ1037) نیز مانند اکبرشاه، جلوس خود را مبدأ گاهشماری جدیدی به نام گاهشماری جهانگیری قرار داد که ارکان آن، بجز مبدأ، از تاریخ الاهیاخذ شده بود، اما با توجه به رواج فراگیر تاریخ الاهی تازمان وی، گاهشماری الاهی نیز در دولت جهانگیر به کار میرفت، به طوری که سکههای جهانگیر پادشاه همچنان با تاریخ الاهی ضرب میشد (هودیوالا، همانجا). منابع تاریخی نیز هنگام ذکر وقایع سلطنت جهانگیر، از هر دو گاهشماریِ جهانگیری و تاریخ الاهی استفاده میکنند (از جمله ( رجوع کنیدبه کنبو، ج 1، ص 94ـ95). موضوع ابداع گاهشماری جدیددر زمان سلطنت شاهجهان (1037ـ 1068) نیز تکرار شدو او نخستین نوروز پس از آغاز حکومت خود (15 رجب1037 هجری قمری، مقارن اعتدال بهاری) را مبدأ گاهشماری الاهی شاه جهانی اعلام کرد (دهلوی، گ 5 پ). شاه جهان،به روایت دهلوی (گ 2 پ) در 8 جمادیالآخرة همان سال و به نوشتة محمدصالح کنبو (ج 1، ص 213) اول جمادیالا´خره (تقریباً 37 یا 44 روز پیش از مبدأ الاهی شاه جهانی) بهسلطنت رسید. اسناد باقیمانده از دورة حکومت شاه جهاناز رواج گاهشماری الاهی شاه جهانی با همان ارکان تاریخالاهی (از جمله رجوع کنیدبه ریاضالاسلام، ج 1، ص 303؛ کنبو،ج 1، ص 307ـ 308، 355) در کنار گاهشماری هجری قمری خبر میدهند. تقریباً همة نامههایی که بین شاه جهان وپادشاهان صفوی ایران رد و بدل شده است با گاهشماریهجری قمری تاریخگذاری شدهاند (ریاضالاسلام، ج 1، ص 225ـ 435). در دورة شاه جهان، ماههای سال با صفت الاهی همراه بود (مانند فروردین یا شهریور الاهی) و سال با مبدأ حکومت شاه جهان شمرده میشد ( رجوع کنیدبه منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص3، 68).مهمترین تغییری که در زمان فرمانروایی اورنگ زیب (1068ـ 1118) در زمینة گاهشماریهای اسلامی شبهقاره رخ داد، رسمی شدن گاهشماری هجری قمری در دورة کوتاهی از حکومت او بود. اورنگ زیب در نخستین سال حکومت خود، برگزاری جشن نوروز را ملغا کرد و فرمان داد که گاهشماری هجری قمری رسمیت یابد و تقویمهای سالانه منتشر نگردد و قرار شد به جای جشن نوروز، جشنهایی به نام «نشاط افروز» در پایان ماه رمضان و روز عیدفطر برگزار شود. اگر چه استفاده از ارکان گاهشماری الاهی ممنوع نشد، وقایع بر اساس گاهشماریهجری قمری ثبت میگردید. اما چون از تغییرات یاد شده استقبال عمومی نشد، در آغاز سال چهارم حکومت اورنگ زیب، این فرمان لغو و بر پایی جشن نوروز دوباره آغاز شد(برای آگاهی از فرمانهای اورنگ زیب در این زمینه ( رجوع کنیدبه ساقی، ص 17ـ 18، 24). این نوآوری اورنگ زیب به ایجاد گاهشماریهای دیگری در شبهقاره انجامید. در زمان حکومت محمدشاه، یکی از آخرین فرمانروایان بابری هند (1131ـ 1161)، گاهشماری محمد شاهی به وجود آمد که ارکان تشکیلدهندة آن عیناً از گاهشماری هجری قمری اخذ شدهبود، با این تفاوت که مبدأ آن آغاز سلطنت محمدشاه بودو سال از ماه ربیعالاول، نَه محرّم، آغاز میشد. اسناد معدودیاز زمان حکومت محمدشاه وجود دارد که با این گاهشماری تاریخگذاری شده است (ریاضالاسلام، ج 2، ص 90، 94، 99؛ برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه سوایی ، گ 4 رـ5 پ).در 1199 هجری قمری، تیپو سلطان، فرمانروای محلی میسور (حک : 1198ـ1214)، نوعی گاهشماری قمری وضعکرد. نام ماههای این گاهشماری، بر خلاف سایر گاهشماریهای قمریِ رایج تا آن زمان، جدید بودند و از نام ماههای گاهشماری هجری قمری برای آن استفاده نکردند. جالب توجه استکه در این گاهشماری، بر اساس حرف اول نام ماهها میتوانبه شمارة ترتیبی آنها پیبرد، چرا که این ماهها به ترتیبحروف ابجد مرتب شدهاند. در صورت دیگری از نام ماههایی این گاهشماری، همین پدیده به ترتیب اَبْتَثی نیز وجوددارد (پورنائیه و یلوندورو ، ص 112ـ113؛ برای آگاهیاز این نامها رجوع کنیدبه جدول 8). این گاهشماری را گاهشماری مولودی نیز نامیدهاند (همان، ص 115) و با استناد به سکهای کهدر زمان تیپو سلطان با این گاهشماری ضرب شده، مبدأآن تولد پیامبر اکرم بوده است، نه هجرت آن حضرت (برای آگاهی بیشتر در بارة این سکه رجوع کنیدبه پلانت ، ص 8؛ برایآگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه پورنائیه و یلوندورو، ص 112ـ 115). در زمان حکومت تیپوسلطان، غلام احمد، نویسنده و مورخ در بار او، آثار خود از جمله زادالمجاهدین( رجوع کنیدبه گ 4 پ) و جواهرالقرآن ( رجوع کنیدبه گ 9 پ) را با همین مبدأ تاریخگذاری کرد.متأخرترین گاهشماری ابداعیِ دورة بابریان در شبهقاره، گاهشماری طغیانی است که غلامحسین جونپوری ابداع کرده است. مبدأ این گاهشماری، اول محرّم 1251 هجری قمری و معطوف به سیلاب مهیبی است که در این سال در محل زندگی جونپوری رخ داد. به سبب اضمحلال سلسلة بابری، مقارن همین زمانها، اسناد تاریخدار بسیاری از این گاهشماری باقی نمانده است (جونپوری، ص 57ـ 58).در تقویمهایی که مسلمانان در شبهقاره بهچاپ میرساندهاند، علاوه بر ذکر مهمترین گاهشماریهای رایج در دورة بابریان، چند فقره از گاهشماریهای هندی نیز درج میشده است (برای آگاهی در این زمینه رجوع کنیدبه جعفری، ص 22ـ25). امروزه، مسلمانان هند برای انجام دادن فرایض مذهبی خود، از گاهشماری هجری قمری و برای امور اقتصادی ـ اجتماعی از گاهشماری میلادی استفاده میکنند. گاهشماری رسمی پاکستان نیز میلادی است ولی مسلمانان این کشور نیز برای امور مذهبی از گاهشماری هجری قمری استفاده میکنند.ج) گاهشماری در آسیای صغیر، ترکیه. تا پیش از تشکیل سلطنت عثمانی در آسیای صغیر، از رواج گاهشماری دراین منطقه و بین ساکنان آن، بسته به نژاد یا دین یا ملیتهای گوناگون، آگاهی داریم: گاهشماری ارمنی بین ساکنان ارمنی، گاهشماری سلوکی در نواحی تحت تسلط روم شرقی و گاهشماری میلادی یولیانی نزد اقوامِ مسیحیِ وابسته بهکلیسای شرق (تسیبولسکی، ص 126؛ برای آگاهی در بارة گاهشماری ارمنی رجوع کنیدبه ایرانیکا ، ج 4، ص 664). در این زمان گاهشماری هجری قمری نیز بین مسلمانان رواج داشت.از قرن هفتم هجری قمری به بعد، نمونههای متعددی ازکاربرد گاهشماری دوازده حیوانی در این منطقه وجود دارد (برای آگاهی در بارة گاهشماری دوازده حیوانی رجوع کنیدبه بخش 6). با تشکیل حکومت عثمانی و گسترش قلمرو آن (699ـ1341 هجری قمری)، گاهشماری هجری قمری به عنوان مهمترین گاهشماری تا 1088 هجری در قلمرو این دولت رواج داشت. تنها در این سال با ابداع نوعی گاهشماری شمسی با عنوان «سال مالی»( رجوع کنیدبه ادامة مقاله)، گاهشماری هجری قمری جایگاه خود را، به عنوان تنها گاهشماری رسمی، از دست داد. البته این گاهشماری تا زمان انقراض دولت عثمانی رواج داشته و پس از آن، یعنی تا عصر حاضر، نیز در کشور ترکیه، برای امور مذهبی از آن، استفاده میشود.موضوع رواج گاهشماری سلوکی در منطقة آسیای صغیر، بویژه پیش از تأسیس امپراتوری عثمانی، پدیدهای استکه بعدها، از قرن یازدهم هجری قمری (هفدهم میلادی)به بعد، اثر مهمی در تغییرات انواع گاهشماری بر جای گذاشت. به نظر میرسد رواج گاهشماری بر اساس سال شمسی (سال مالی) در عثمانی، که بر اساس گاهشماری سلوکی طراحیشد، تحتتأثیر قدمت رواج گاهشماری سلوکی در آسیایصغیر بوده است.طی سالهای متمادی که گاهشماری هجری قمری در قلمرو عثمانی رواج داشت، ارکان این گاهشماری دقیقاً همان ارکان گاهشماری هجری قمری رایج در شبه جزیرة عربستان بود. تنها اختلاف، شیوةکبیسهگیریهایی بودهکه باید دراینگاهشماری اِعمال میشدهاست. در حالی که روش کلی و مورد عنایت مورخان و ستارهشناسان سایر سرزمینهای اسلامی اِعمال یازده کبیسه در یک دورة سیساله میباشد، در آسیای صغیر از سه روز کبیسه در یک دورة هشتساله استفاده میشده است (تسیبولسکی، ص 126).عوامل و دلایلبسیاری مانعاز آن میشد که گاهشماری هجری قمری تمامی نیازهای دربار و سازمان اقتصادی امپراتوری عثمانی را بر آورده سازد. این موضوع که «علوفه» (حقوق نظامیان و حقوقبگیران دولتی؛ برای آگاهی بیشتر در بارة علوفه رجوع کنیدبه پاکالین ، ذیل "Ulأfe" ) بر اساس گاهشماری قمری پرداخت میشد اما مالیات بر اساس سال شمسی جمعآوری میگردید (تسیبولسکی، ص 127)، یکی از مهمترین مشکلات استفاده از گاهشماری هجری قمری در امور اقتصادی کشور بود. از طرفی علوفه، نه به صورت ماهانه بلکه هر سه ماه یک بار (چهار بار در سال) و با در نظر گرفتن موقعیت سال شمسی و نیز موجودیِ خزانه پرداخت میشد. با توجه به این عوامل، عقب افتادن یک یا چند دوره پرداخت علوفه امری عادی به حساب میآمد.موضوع پرداختن یا نپرداختن سر موعد علوفه و نارضایتیهایی که احتمالاً در پی نپرداختن آن پیش میآمد نیز یکی از عللی بود که کمابیش بر گاهشماری رایج در قلمرو عثمانی تأثیر میگذاشت ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش؛ برای آگاهی از چگونگی دورههای پرداخت علوفه رجوع کنیدبه ساحللی اوغلو ، ص 232). در این زمان، تفاوت اجارهبهای زمین و امور اقتصادیِ مانند آن، که ناشی از تفاضل زمانی بین سال شمسی و سال قمری بود، «تفاوت شمسیه» نامیده میشد (همان، ص 230) و مالیاتها عموماً بر اساس دورههای سه ساله جمعآوری میگردید (همان، ص 232) تا اینکه در 1088 هجری قمری/ 1677 میلادی، در زمان فرمانروایی سلطان محمد چهارم (1058ـ 1098)، نوعی گاهشماری شمسی با نام سال مالی (به ترکی: مالی سَنَه؛ پاکالین، "Malر sene" ) ابداع شد (تسیبولسکی، ص 127). این گاهشماری تا زمانی در حدود یک قرن و نیم پس از وضع آن، یعنی تا 1256 هجری قمری/ 1840 میلادی به صورت محدود تنها در امور مالی استفاده میشد و از 1256 هجری قمری، در زمان حکومت سلطان عبدالمجید اول (1255ـ 1277)، به عنوان گاهشماری رسمی اعلام گردید و در کلیة امور مملکت به کار گرفته شد (اونات ، ص 12). سال مالی، تلفیقی بود از ارکان گاهشماری سلوکی، میلادی یولیانی و هجری قمری؛ نام ماههای سال بر گرفته از نام ماههای سال در گاهشماری سلوکی و یولیانی بود (برای آگاهی از نام ماههای سال در گاهشماری مالی رجوع کنیدبه تسیبولسکی، ص 129)، طول سال برابر طول سال در گاهشماری یولیانی (در بارة طول این سال رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش8) و مبدأ آن همان مبدأ گاهشماری هجریقمری بود. اما تا پیش از حکومت عبدالمجید اول و رسمیت یافتن سراسری گاهشماری مالی، نام و ترتیب ماههای سال طبق گاهشماری رومی (= سلوکی) بود (برای آگاهی از فهرست و ترتیب این نامها رجوع کنیدبه فرغانی، ص 3ـ4)، با این تفاوت که نام سه ماه مارس (مارت) و مه و اوت از گاهشماری یولیانی اخذ شده بود. در زمان عبدالمجید، این ترتیب تغییر یافت و چند نام جدید برای بعضی ماهها انتخاب شد. با وجود این، در صورت جدید نیز اکثر نامها همچنان نام ماههای سلوکی بودند (برای آگاهی از چگونگی این تغییرات رجوع کنیدبه اونات، ص 160، یادداشت 8؛ برای آگاهی از نام و ترتیب ماهها در زمان عبدالمجید رجوع کنیدبه همان، ص 108ـ109). آرایش کبیسهها در گاهشماری مالی مانند گاهشماری میلادی یولیانی (یعنی اِعمال یک روز کبیسه در هر چهار سال) و تعداد روزهای هر ماه نیز، همانند تعداد روزهای ماه در گاهشماری سلوکی بود (برای آگاهی از این ترتیب ((( رجوع کنیدبه فرغانی، ص 3). همچنین روز اول ماه مارس، به عنوان روزآغاز سال انتخاب شد (گینتسل، ج 1، ص 265ـ271؛ مایر، ص 264). مایر (ص 265ـ 268) نیز برای اثبات آغاز سال از مارس، از طریق تطبیق تاریخهای میلادی و هجری قمری و مالی، کوشش فراوانی نموده است که اگر چه روش او صحیح به نظر میرسد، به علت بروز اشتباه در تطبیقهای مذکور، نتیجهگیری او صحیح نیست.مهمترین موضوع در بررسی گاهشماری مالی، در دورة رواجآن در امپراتوری عثمانی، استفاده از یک مبدأ (هجرتپیامبر اکرم) در دو گونه گاهشماری شمسی و قمری است. این پدیده منحصر به فرد نیست و دست کم در گاهشماری هجری شمسی ایران نیز به عنوان مبدأ استفاده میشود، اما نکتة مهم در اینجا، لزوم برابر بودن شمارة سالها در گاهشماری مالی با گاهشماری قمری بود. در صورتی که بین این دو تاریخ اختلاف به وجود میآمد (به علت اختلاف طول سالهای شمسی و قمری، روی دادن این اتفاق در هر 33 سال به میزان یک سال اجتنابناپذیر است)، معلوم نبود که بودجة در نظر گرفته شده، اعم از هزینهها و درآمدها، متعلق به کدامیک از تاریخهای دوگانه بود. همچنین، اگر تلفیق مناسبی از این دو گاهشماری پدید نمیآمد، که بنا بر آن پرداخت علوفه بر اساس گاهشماری هجریقمری پرداخت شود و درآمدها (وصول مالیات) از طریق سال شمسی حاصل شود، و از یکی از دو گاهشماری به تنهایی استفاده میشد، در آن صورت برای 33 سال، 32 بودجه تعیین میگشت (ساحللیاوغلو، ص233). برای جلوگیری از بروز چنین تشتتی، قرار شد که در هر دورة 33 ساله، در زمانی که قاعدتاً باید شمارة سالهای قمری یک سال از سالهای شمسی جلو بیفتد، یک سال از تعداد سالهای قمری حذف شود تابدین ترتیب تعداد سالها در هر دو گاهشماری برابر گردد.این سال حذفی «صِویش/ صِوِش» خوانده میشد که معنای لغوی آن سکته و ادغام و حذف بود (برای آگاهی بیشتر درباره معنای این واژه در زبان ترکی و نحوة اجرای صویش رجوع کنیدبه پاکالین، ذیل yili" í "Sivi ).در بارة چگونگی اِعمال صویش و دورههایی که اِعمال آن در حکومت عثمانی رواج داشته، بررسیهای فراونی شده است (از جمله رجوع کنیدبه گینتسل، ج 1، ص 265ـ266؛ بابینگر ، ص 418ـ 419). موضوع دیگری که شایان بررسی بیشتر است، نقش این صویشها در اوضاع مالی عثمانی است. با توجه به اینکه اختلاف طول سال قمری با شمسی در یک دورة 33 ساله جمع میشد تا به یک سال بالغ و در نهایت موجب حذف یک سال (صویش) شود، به طور معمول، هر سال شمسی با دو سال قمری مقارن میشد اما در موعد اجرای صویش، یک سال شمسی با سه سال قمری (چهار یا پنج روز از سال اول، تمامی سال دوم و پنج یا شش روز از سال سوم) مقارن میگشت ( رجوع کنیدبه اونات، ص 102، در بیان صویش سال 1154 مالی/ 1153ـ 1155 هجری قمری). در این صورت، در سالی که تمامی روزهای آن در سالشمسی قرار میگرفت، یک بار مالیات جمعآوری میشد و به مصرف هزینهها میرسید اما در سال سوم، موعد پرداخت هزینهها زمانی بود که هنوز مالیاتی جمعآوری نشده بود؛ بنابراین، عملاً پولی برای پرداخت هزینهها وجود نداشت.با این وضع پرداخت علوفه به تعویق میافتاد و این خود اعتراض حقوق بگیران را در پی داشت (طبق پژوهش ساحللی اوغلو، ص 238ـ 239، بسته به قدرت مالی خزانهداری عثمانی و ایجاد شدن یا ایجاد نشدن راهکارهایی اقتصادی برای پرداخت هزینهها، پس از اِعمال هر صویش، امکان بروزشورش و نیز به قتل رساندن رئیسِ مالی، صدراعظم و حتی سلطان وجود داشته است).صویشها از 1087 تا 1255 هجری قمری (فاصلة اجرای نخستین و آخرین صویش) به طور منظم اعمال میشدند.اونات (ص100ـ106) جدول تطبیقی اجرای این صویشها را با سالهای میلادی و هجری قمری معادل آنها به دست داده و بابینگر (ص 425) این جدول را تا 1332 هجری قمری بسط داده، با غفلت از اینکه پس از 1255 دیگر صویشی اجرا نمیشده است.بر اساس دورههای 33 ساله و با توجه به اینکه یک صویش در 1255 هجری قمری اعمال شده بود، سال 1288 نیز باید صویش محسوب میشد، اما اشتباه ادارة مالیة باب عالی، که این سال را زمان جمعآوری سود اوراق مالیِ منتشر شده ذکر کرده بود، مانع از آن شد که این سال صویش محسوب گردد (گینتسل، همانجا؛ مایر، ص265ـ266؛ تسیبولسکی، ص127ـ 128)؛ ازینرو، سال 1288 صویش محسوب نشد و از اینسال به بعد رسم اِعمال صویش اصلاً صورت نگرفت. اِعمال نشدن صویش باعث شد که سال مالیِ عثمانی، هر 33 سال یک سال از گاهشماری هجری قمری رایج در کشور عقب بیفتد (اونات، ص 13).از اوایل قرن هجدهم تا قرن نوزدهم میلادی و پس از تنظیمات * و نیز رواج اندیشة نزدیکی به غرب، که بعد ازدورة تنظیمات و بویژه پس از روی کار آمدن ترکهای جواندر ترکیه پاگرفت، در گاهشماریهای رایج در عثمانی و پساز آن در ترکیه نیز نوگراییهایی پدید آمد. با آغاز رواج این اندیشهها، در زمان حکومت سلطان سلیم سوم (1203ـ1222) استفاده از گاهشماری میلادی در کنار گاهشماریهای مالی و هجری قمری باب شد (شاو ، ج 2، ص 308). در 1332 مالی/ 1334ـ 1335 هجری قمری/ 1916ـ1917 میلادی، دولت عثمانی تصمیم گرفت ارکان گاهشماری مالی را از گاهشماری میلادی یولیانی به میلادی گرگوری تبدیل کند؛ از جمله، سال مالی به جای مارس از ژانویه آغاز شود و نیز برای رفع دَه روز اختلاف بین گاهشماری گرگوری با یولیانی، تعدیلی صورت گیرد (در بارة این اختلاف رجوع کنیدبه ادامة مقاله، بخش 8). ازینرو، در این سال سیزده روز از ماه دوازدهم (شباط) حذف گردید وسال جدید مالی (اول مارت 1333) بلافاصله پس از 16شباط 1332 آغاز شد (اونات، ص 14ـ15، 136ـ137). همچنین با پایان یافتن ماه دسامبر 1917 میلادی، سال1333 مالی نیز دَه ماهه محسوب و پایان یافته اعلام شد،تا سال 1334 مالی از ژانویة 1918 میلادی آغاز گردد. درنهایت، در 1925 میلادی/ 1341 مالی، مجلس ترکیه طی قانونی، گاهشماری مالی را منسوخ نمود و از آن پس گاهشماری میلادی گرگوری را گاهشماری رسمی کشور اعلام کرد (همان، ص 15؛ تسیبولسکی، ص 128). در 1935 میلادی نیز تعطیلی هفتگی از جمعه به یکشنبه منتقل شد (تسیبولسکی، همانجا). اونات (ص 108ـ143) جدول تطبیقی سالهای مالی را باسالهای هجری قمری و میلادی در دو مرحله، از زماناِعمال آخرین صویش تا هنگام تعدیل گاهشماری مالی با گاهشماری گرگوری و از این زمان تا منسوخ شدن سال مالی ذکر نموده است (برای آگاهی از نام ماهها در این گاهشماری رجوع کنیدبه جدول 9).در 1307 هجری قمری/ 1889 میلادی، غازی احمدمختار پاشا، صدراعظم و محقق ترک، گونهای از گاهشماری هجری شمسی را پیشنهاد نمود (مختارپاشا، ص 12 به بعد). ارکاناین گاهشماری از نظر مبدأ و تطبیق نسبی آن با فصول،مانند گاهشماری هجری شمسی ایران است، با این تفاوتکه در این گاهشماری پیشنهادی آرایة کبیسهها همانند گاهشماری میلادی گرگوری میباشد (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه همانجا؛ اونات، ص 146ـ150، که جدول تطبیقی این گاهشماری را از سال یکم تا سال 1407 هجری قمری/ 1365 ش عرضه نموده است). این گاهشماری پیشنهادی در دورة معاصر نیز در کنار گاهشماریهای میلادی و مالی و هجری قمری، بر روی تقویمهای سالانة چاپ ترکیه ذکر میشود (تسیبولسکی، همانجا).در دورة عثمانی و کشور ترکیه، باتوجهبه رخدادهای گوناگون سیاسی، بویژه پس از تشکیل جمهوری ترکیه، اسناد گوناگون با گاهشماریهایمختلف تاریخگذاریمیشدهاند. نکتة در خور توجه در این میان، استفادة بدون استثنا از گاهشماری هجری قمری در تمام سکههای ضرب شده در حکومت عثمانی است (برای آگاهی از مجموعهای از این سکهها رجوع کنیدبه لین پول، ج 10، فهرست ص XCV ، XCVII ، CLVI-CLV ، CLXXIX-CLXXIV ، CLXXXI ؛ آرتوک ، ج 2، ص 453ـ761؛ برای نمونههایی از سکههای ضرب شده در جمهوری ترکیه با گاهشماری میلادی رجوع کنیدبه همان، ج 2، ص 748ـ757). تا پیش از رواج انواع تقویمهای چاپی در عثمانی و همچنین جمهوری ترکیه، که گاهشماریهای گوناگونی بر روی آنها درج میشود، اسنادی با استفاده از انواع گاهشماریها، از جمله میلادی و مالی، وجود دارد (برای آگاهی از نمونههایی از این اسناد رجوع کنیدبه ) تاریخ منابع نجوم در دورة عثمانی ( ،ج 1، ص 177). از این دوره همچنین اسنادی وجود داردکه هم با گاهشماری مالی و هم با گاهشماری هجری قمری تاریخگذاری شدهاند ( رجوع کنیدبه مزک ، ص 136، 144، 152، 156، 161؛ برای آگاهی بیشتر در بارة سیر تطور گاهشماری درآسیای صغیر رجوع کنیدبه گینتسل، ج 1، ص 265ـ271؛ بابینگر، ص 418ـ430؛ تسیبولسکی، ص 126ـ147؛ برای آشنایی با مهمترین منابع در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه اونات، بخش مآخذ، ص 164ـ175).د) گاهشماری در اسپانیای اسلامی (اندلس). از زمان وروداسلام به اندلس (در اواخر قرن اول تا اوایل قرن دوم هجریقمری) چند گاهشماری به طور هم زمان یا به توالی در اینمنطقه رواج داشته است. تا پیش از ورود اسلام به این سرزمین، مهمترین گاهشماریهای رایج در آن، گاهشماری میلادی یولیانی و نیز گاهشماری «تاریخ صُفر» (در بارة این گاهشماری رجوع کنیدبه ادامة همین بخش) بود. با ورود اسلام، گاهشماری هجری قمری نیز در این منطقه رواج یافت که نخستین تأثیر آنضرب سکههایی با تاریخ هجریقمری از زمان حکومت امویان اسپانیا بود، بویژه در منطقة کوردوبا (قُرطُبه) که توسعاًاندلس نیز خوانده میشد. قدیمترین این سکهها تاریخ108 هجری قمری را دارد (برای فهرستی از تاریخ ضرب سکههای اسلامی اندلس بر اساس گاهشماری هجری قمری رجوع کنیدبه لینپول، ج 10، فهرست، ص CX-CVI ).از قرن چهارم هجری به بعد، اسناد گوناگونی از اسپانیای تحت امر مسلمانان وجود دارد که علاوه بر گاهشماری هجری قمری، با گاهشماری میلادی یولیانی و گاهشماری صُفر تاریخگذاری شدهاند. اما مهمترین اسناد تاریخدار اسلامی (عموماً کتیبههای مساجد، ساختمانهای عمومی و سنگ مزارها) با تاریخ صُفر تاریخگذاری شدهاند.تاریخ صُفر یک گاهشماری شمسی است و مبدأ آن اول ژانویة 38 قم، احتمالاً زمانی است که آوگوستوس اسپانیا را فتح کرد (تقیزاده، ج 6، ص 168). نام ماههای این گاهشماری صورت تعریب شدة نام لاتینی ماههای سال در گاهشماری میلادی است که در آثار مورخان اسلامی (مثلاً ابنعاصم ثقفی، ص 35) ماههای عجم نامیده شدهاند (عجم توسعاً به معنای غیرمسلمانان ساکن اسپانیاست). این گاهشماری بین قرنهای پنجم تا پانزدهم میلادی در اسپانیا و شمال افریقا رواج داشته است (فیشر، 1998، ص 208؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری صُفر رجوع کنیدبه همان، ص207ـ211؛ گینتسل، ج3، ص 175ـ 176؛ برای بحث در بارة اشتقاق و معنای صُفر رجوع کنیدبه گینتسل، همانجا؛ نیز رجوع کنیدبه بنوالاصفر * ). اسناد اسلامی مورَّخ به این گاهشماری عموماً به اواخر قرن ششم هجری قمری به بعد تعلق دارند (برای آگاهی از متن این اسناد که عموماً کتیبهاند رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج9، ص 9، 19، ج 15، ص45؛ برای آگاهی از کتیبههای مورَّخ به گاهشماری هجری قمری، از قرن چهارم به بعد، در اسپانیا رجوع کنیدبه همان، ج 6، ص 88، ج 7، ص 162، 166، 197ـ 198، ج 8، ص 96، 184ـ 185، 264، 270، ج 9، ص51، ج 10، ص 181). در نمونة جالبی از این اسناد، که قبر اسقفی در سیسیل است، تاریخِ ذکر شده بر اساس گاهشماری هجری قمری و نام ماهها بر اساس گاهشماری صُفر است (همان،ج8، ص264). در بعضی نوشتههای مورخان اسلامی اسپانیا نیز تاریخ صُفر در کنار تاریخ هجری قمری ذکر شده است (از جمله رجوع کنیدبه ابنحیّان، قسم3، ص114). اگرچه در نام ماههایی که ابنبَشکوال (قسم 1، ص 37) ذکر کرده ارکان مفارق گاهشماری بیان نشدهاند، احتمالاً نظر او معطوف به همین گاهشماری صُفر میباشد.مسلمانان بجز گاهشماری صُفر، گاهشماری دیگری با عنوان «گاهشماری قرطبه» در اسپانیا ابداع کردند. این گاهشماری را دو تن از مسلمانان اسپانیا (عَریب بنسعد قُرطُبی و ربیعبنزید) برای حَکَم دوم، نهمین فرمانروای اموی اسپانیا (حک : 350ـ 366)، طراحی نمودند (ورنت و سامسو ، ص 250). این گاهشماری بر اساس گاهشماری صُفر ابداع شده است اما با اخذ بعضی ویژگیها و ارکان گاهشماریهای عرب جاهلی، میلادی، سلوکی (با ذکر مواقع ظهور و سقوط اَنواء، اعیاد گوناگون مسیحیان و سریانیان) و ایرانی (قرطبی، چاپ دُزی، ص 27، در گاهشماری ابداعی خود، روز اول هر سال را نِیْروز ( نوروز )نامیده است). نام ماهها در این گاهشماری همان نام ماهها در گاهشماری صُفر است. تعداد روزهای هر ماه نیز کاملاً از آرایش روزها در گاهشماری میلادی ــ که در آثار مورخان اسلامی (مثلاً ابنعاصم ثقفی، همانجا) هم ذکر شده ــ پیروی میکند (قس قرطبی، گ 6 پ، 11 پ، 15 رـ 15 پ، که به تعداد روزهای سه ماه نخست سال اشاره کرده است). مهمترین منبع آگاهیهایما در بارة گاهشماری قرطبی، کتابالانواء عَریببن سعدقرطبی است که در آن (گ 7 ر) دلیل وضع این گاهشماری ایجاد سهولت در امور گوناگون زندگی مردم، از جمله در کشاورزی، ذکر شده است.با تلفیق ویژگیها و ارکان گاهشماریهایی که تا پیش از زمان وضع گاهشماری قرطبه رواج داشتهاند، در این گاهشماری عوامل گوناگونی وارد شده است، از قبیل زمان ورود خورشید به هر یک از صورتهایفلکی منطقةالبروج، ظهور یا سقوط انواء و اعیاد مسیحیان. قرطبی (گ16پ) موقع اعتدال بهاری و نوروز (نیروز) را بیست و دوم مارس محاسبه کرده است. در حالی که در زمان زندگی عریببن سعد قرطبی (اواخر قرن چهارم هجری) اعتدال بهاری حدود پانزدهم یا شانزدهم مارس رخ میداده است. این اختلاف احتمالاً نشاندهندة آن است که قرطبی این مبادی را نسبت به زمان آغاز وضع گاهشماری صُفر، یعنی در نیمة دوم قرن اول پیش از میلاد، محاسبه کرده است. او همچنین در مواضع مختلف ( رجوع کنیدبه گ6پ ـ 7 ر)، محاسبات تبدیل تاریخ خود را برای سال 363 هجری قمری انجام دادهاست. اگر این سال را زمان عرضة گاهشماری قرطبه به حَکَم دوم بدانیم و با توجه به اینکه فرمانروایی حَکَم سه سال بعد به پایان رسید، روشن میگردد که چرا اسناد زیادی از این گاهشماری باقی نمانده است (برای آگاهی بیشتر دربارة گاهشماری قرطبه رجوع کنیدبه ورنت و سامسو، ص 250ـ251).آخرین دسته از اسناد تاریخداری که با بررسی گاهشماری در اسپانیای اسلامی (و نیز شمال افریقا) ارتباط پیدا میکنند، اسنادیاند که در قرن یازدهم هجری قمری/ هفدهم میلادی نگارش یافتهاند. این اسناد را، که انجامههای کتابت بخشهای گوناگون قرآنکریم میباشند، اقوام مور دو قرن پس از خروج قطعی مسلمانان از اسپانیا با دو گاهشماری میلادی و هجری قمری تاریخگذاری کردهاند (برای آگاهی بیشتر در بارة این اسناد رجوع کنیدبه لوپزـ موریلاس ، ص 499ـ502).6) گاهشماری دوازده حیوانی. استفاده از گاهشماری دوازده حیوانی، که به آن گاهشماری اهل خَتا و اویغور نیز گفته میشود، در سرزمینهای اسلامی به صورت فراگیر رواج داشته و در اواسط قرن هفتم هجری قمری، پس از حملة مغول، به ایران رسیده است. کهنترین اسنادی که در آنها از اینگونه گاهشماری ذکری شده، متعلق به تاریخی بین اواسط قرن هفتم ـ اوایل قرن هشتم میلادی/ اوایل قرن اول تا اوایل قرن دوم هجری قمری است. مهمترین این اسناد، بجز برخی از آنها که در تبت یافت شده، سنگنوشتههای اورخون، متعلق به 730 میلادی/ 112 هجری قمری، است که در حوالی قراقروم در مغولستان کشف شده است (گولدن ، ص197ـ 198؛ برایآگاهی بیشتر دربارة سنگنوشتههای اورخون رجوع کنیدبه واسیلیف ، ص 358ـ371). نوشتههای دانشمندان اسلامی در بارة این گاهشماری تا پیش از حملة مغول، تنها گزارشهای کوتاهی است که آگاهی چندانی در بارة این گاهشماری به دست نمیدهد؛ از جمله، نوشتههای ابوریحان بیرونی (1923، ص 70ـ71) که تنها به ذکر نام ماههای سال و نیز نام حیواناتِ یک دورة دوازده ساله پرداخته است. ابوریحان بیرونی، به نوشتة خودش (همان، ص 71)، به زمان و کیفیت ماهها که به نقل از ترکها نام آنها را آورده، واقف نشده است. ترتیبی که وی (همانجا) از ماههای ترکی (که بر اساس ترتیب شمارشی نامگذاری شدهاند) به دست داده، با ترتیب شمارشی صحیح آنها تفاوت دارد. علت این موضوع احتمالاً ناآشنایی ابوریحان بیرونی با زبان ترکی و نیز متداول نبودن این نامها در قلمروی بوده که ابوریحان بیرونی در آنجا زندگی میکرده است.پس از ابوریحان بیرونی، محمود کاشغری (ج 1، ص 288ـ 291) نیز در بارة گاهشماری دوازده حیوانی مطالبی ذکر نموده است. اگر چه نوشتة کاشغری در بارة علت رواج این گاهشماری، روایت اسطورهای آن است، دست کم واجد این آگاهی است که در نیمة دوم قرن پنجم هجری، استفاده از این گاهشماریدر بعضی نواحی آسیای میانه رایج بوده است. شرفالزمانطاهر مروَزی (ص 9) نیز در بارة گاهشماری دوازده حیوانی گزارش کوتاهی آورده است. پس از حملة مغول به ایران، نخستین کتابی که بتفصیل به بررسی این گاهشماری پرداخته، زیجایلخانی نوشتة خواجه نصیرالدین طوسی (گ 3 رـ11 پ) است اما از بین زیجهای دورة اسلامی، مفصّلترین و کاملترین بحث در اینباره را غیاثالدین جمشید کاشانی (گ 8 رـ21 ر) آورده است. مغولان گاهشماری دوازده حیوانی را با خود به سرزمینهای مفتوح بردند ولی این گاهشماری در سرزمینهای گوناگون شکلهای بومی به خود گرفت، که خود سبب رواج چندگونه گاهشماری دوازده حیوانی در سرزمینهایی است که مغولان فتح کردند.در نوشتههای مورخان و دانشمندان اسلامی پس از حملة مغول ( رجوع کنیدبه نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ؛ غیاثالدین جمشید کاشانی، همانجاها؛ رشیدالدین فضلاللّه، 1379 ش، ص 83 ـ 86؛ همو، 1350 ش، ص 17ـ 18)، نوعی گاهشماری دوازده حیوانی با ارکانگاهشماری دوازدهحیوانی چینی معرفی شدهاست. در این گاهشماری، دورههای گوناگون روز و ماه و سال وجود دارد و دورة سال خود دارای تقسیمبندیهای دوازده ساله و شصت ساله است (برای آگاهی از ارکان این گاهشماری دوازده حیوانی رجوع کنیدبه کندی و یااوتی ، ص 435ـ441). تنها اسنادی که کاربرد اینگونه گاهشماری را در ایران و آن هم در محدودة زمانی کوتاهی تأیید میکند، نوشتههای رشیدالدین فضلاللّه است. به نوشتة وی (1350 ش، ص 16ـ17؛ همو، 1379 ش، ص 84) منجمی چینی ارکان این گاهشماری را به خواجه نصیرالدین طوسی آموخت. این گاهشماری گونة شمسی ـ قمری گاهشماری دوازده حیوانی است که در آن یک ماه کبیسه، بسته به موقعیت، هر دو یا سه سال اِعمال میشود (برای آگاهی از شیوة پیچیدة اِعمال این ماه کبیسه رجوع کنیدبه غیاثالدین جمشیدی کاشانی، گ 8 رـ 12 ر). نام این ماه کبیسه به صورت شُونآی (همان، گ 9 ر) ضبط شده و تنها رشیدالدین فضلاللّه (1957، ج 3، ص 95) به کاربرد آن اشاره کرده است (برای آگاهی از فهرست نام ماهها و عنوان سالها در گونهای از گاهشماری دوازده حیوانی که رشیدالدین فضلاللّه از آن یاد کرده است رجوع کنیدبه همان، ج 3، ص 714).گونههای دیگری از گاهشماری دوازده حیوانی در ایران و سایر سرزمینهای تحت تصرف مغول رواج داشته است. از جمله مهمترین گاهشماریهای دوازده حیوانی رایج در ایران، تلفیقی از ارکان گوناگون سه گاهشماری جلالی، هجری قمری و دوازده حیوانی چینی بوده است (عبداللهی، 1366 ش، ص 331). برخی ارکان این گاهشماری، که از گاهشماری دوازده حیوانیاخذ شده، اسم ماههای هر سال و عنوان دوازده حیوانِاطلاق شده بر هر یک از سالهای یک دورة دوازده ساله و نیز طول سال (برابر طول سال شمسی در گاهشماری چینی) میباشد. در سایر موارد، این ارکان از گاهشماریهای جلالی و هجری اخذ شده بود. در این گاهشماری دوازده حیوانی،به علت منطبق نبودن طول سال با طول سالِ هجری قمری، در هر 33 یا 34 سال، یک سال از شمارة سالهای هجری قمری حذف میشد تا تعداد سالها در هر دو گاهشماری (که ازیک مبدأ واحد، یعنی هجرت پیامبر اکرم، سرچشمه میگرفتند) یکسان باقی بماند و نیاز به اطلاق نام دو حیوان بر سالی واحد نباشد ( رجوع کنیدبه همان، ص 334ـ 335). تنها در اواخر دورة صفوی و در دورة قاجار، که طول سال در گاهشماری دوازده حیوانی بر اساس طول سال جلالی محاسبه میشد، نیازی به حذف این سال قمری نبود (برای آگاهی از ماهیت گاهشماری در ایران عصر صفوی رجوع کنیدبه شاردن، ج 4، ص 388ـ 394؛ برای آگاهی از ماهیت گاهشماری دوازده حیوانی در سرزمینهای اسلامی رجوع کنیدبه بازن ، ص 531 ـ 602).یکی از ویژگیهای مهم گاهشماری دوازده حیوانی، که محل اختلاف در مورد یکی از ارکان این گاهشماری بوده، استفاده از نامهای حیوانات در این گاهشماری است. خواجه نصیرالدین طوسی ( زیج ایلخانی ، گ 3 پ) سه صورت ترکی، ختایی (= چینی) و فارسی این نامها را ذکر کرده است. صورتهای دیگری از این نامها نزد اقوام گوناگون وجود داشته است (برای آگاهی از نام این حیوانات در زبانهای سغدی، ختنی، سنسکریت، پراکریت و کوچی رجوع کنیدبه بیلی ، ص 928؛ برای آگاهی از این نامها در زبانهای مغولی و ترکی قدیم رجوع کنیدبه پوشا ، ص 198؛ برای آگاهی از این نامها در زبان مَنچویی ( رجوع کنیدبه گولدن، ص 199ـ 200؛ برای ضبطهای گوناگون مغولی ایننامها رجوع کنیدبه همان، ص 200ـ 202؛ برای ضبطهای گوناگون ترکی آنها رجوع کنیدبه همان، ص 203ـ 205). یکی از دلایل وجود پارهای اختلافات در ضبط و شناسایی این اسمها استفادة هم زماناز نامهای ترکی و مغولی حیوانات است که در متون اسلامی برای نامیدن ماههای گاهشماری دوازده حیوانی به کار رفتهاست. نخستینبار، خلیلبن محمدبن یوسف قونیَوی درقرن هفتم به تفاوت این نامها در یک فرهنگ لغت، و نهدر کاربردی گاهشمارانه، بین زبانهای ترکی و مغولی اشاره کرده است (برای فهرست نام حیوانات وحشی که چهار مورد آنها امروزه نیز در گاهشماری دوازده حیوانی کاربرد دارند رجوع کنیدبه قونیوی، ص 11).تفاوتهای بسیاری که در ارکان گاهشماری دوازده حیوانیِ رایج در سرزمینهای گوناگون به وجود آمد، موجب رواج گونههای چندی از آن شده است. با بررسی اسناد گوناگونی که از این گاهشماری باقیمانده است، بخوبی میتوان گونههای مختلف آن را در نواحی گوناگون باز شناخت. در ایران اسناد تاریخگذاری شده با این گاهشماری در قرن هفتم و هشتم هجری، نشاندهندة استفاده از گونة شمسی ـ قمری آن است ( رجوع کنیدبه رشیدالدین فضلاللّه، 1957، ج 3، ص 93ـ 95؛ کاشانی، ص 53، 66، 73). در حالی که بنا بر منابع فارسی قرن دهم و یازدهم (مثلاً اسکندرمنشی، ج 2، ص 806، 829) گاهشماریای که در این دوره در ایران به کار گرفته شد، تلفیقی از گاهشماری جلالی و هجری قمری با گاهشماری دوازده حیوانی بودکه میتوان آن را گاهشماری دوازده حیوانی ایرانی نامید.در میان نویسندگان این دوره بیش از همه منشی قمی (مثلاًج 1، ص 48، 84، 89، 93 و بسیاری جاهای دیگر) به ذکر سالهای گاهشماری دوازده حیوانی پرداخته است. در آثار نویسندگان سپسین نیز کمابیش از اینگونه گاهشماری نمونههایی ذکر شده است (مثلاً استرآبادی، ص 124؛ غفاری کاشانی، ص 45).در دورة قاجار، بویژه پس از رواج سالنامههای چاپی، گاهشماری دوازده حیوانی ایرانی همواره در کنار گاهشماری رایج درج میشد (برای نمونه رجوع کنیدبه مصباح نجمالممالک، ص 1، 4).در نهایت، اگرچه در ایران با قانون مصوب 1304 ش، که گاهشماری هجری شمسی فعلی ایران را رسمی نمود، استفادهاز گاهشماری دوازده حیوانی قانوناً ممنوع گردید (ایران.قوانین و احکام، 1350 ش، ص 226)، تا امروز همچناناز این گاهشماری در سالنامههای چاپی استفاده میشود (برای آگاهی بیشتر در بارة این گاهشماری در ایران رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 322ـ 337؛ ملویل ، ص 83 ـ 95، چگونگی استفاده از این گاهشماری را در ایرانِ دورة ایلخانی بتفصیل بررسی کرده است).بجز ایران، در سایر سرزمینهایی که در مسیر عبور مغولان قرار داشتند نیز کمابیش تا قرن حاضر از این گاهشماری استفادهشده است. به نوشتة فرید ابراهیم دهلوی (گ 11 رـ12 پ)، در دورة امپراتوری مغولی هند، گونة شمسی ـ قمری گاهشماری دوازده حیوانی چینی ـ اویغوری در شبهقارة هند رواج داشته است. او ارکان این گاهشماری را با گاهشماری ابداعی خود در زمان حکومت شاه جهان، پادشاه بابری هند، تطبیق داده و روش تبدیل این دو گاهشماری به یکدیگر را بررسی کرده است (برای آگاهی از گاهشماری ابداعی فرید ابراهیم دهلوی در زمان حکومت شاهجهان رجوع کنیدبه بخش 5، قسمت ب؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری دوازده حیوانی رایج در هند رجوع کنیدبه خاره ، ص 64ـ74). در ترکیه نیز، بهرغم رسمی شدن گاهشماری میلادی، در قرن حاضر همچنان در سالنامهها از گاهشماری دوازده حیوانی استفاده میشود (برای آگاهی بیشتر در بارةرواج این گاهشماری در ترکیه رجوع کنیدبه د. ترک ، ذیل واژه). در افغانستان، بیشتر بر اساس سنّتی شفاهی، سال تولد اشخاص بر اساس گاهشماری دوازده حیوانی محاسبه میشده است. این گاهشماری تا قرن حاضر در این کشور رواج داشته است ( ایرانیکا ، ج 4، ص 675). بر اساس چند سند، رواج این گاهشماری در آسیای مرکزی و قفقاز در قرن نوزدهم میلادی/ سیزدهم هجری قمری تأیید میشود (برای نمونهای از این اسناد رجوع کنیدبه ترایتسکایا ، ص 63).تطبیق و تبدیل انواع گاهشماریها با حیواناتِ گاهشماری دوازده حیوانی موضوعی بوده است که در زیجها و کتابهای گوناگون به آن پرداخته شده است. اگرچه صورتهای نخستین این تبدیلها، که شامل تبدیل سال و ماه نیز میشد، نیازمند عملیات پیچیده و پر زحمت بوده (برای آگاهی از روش تبدیل گاهشماری دوازده حیوانی به هجریقمری و بالعکس رجوع کنیدبه غیاثالدین جمشید کاشانی، گ 17 ر ـ 19 ر)، با ساده شدن و در هم آمیختن ارکان این گاهشماری با گاهشماریهای دیگر، بویژه جلالی و میلادی، روشهای سهلِ ممتنع و نیز جدولهای بسیاری برای این تبدیلها وضع شده است. پوشا (جدول بین صفحات 195ـ196) جدول تبدیل این گاهشماری به گاهشماری میلادی را از سال هفتم تا سال 2047 میلادی تنظیم کرده است، که در آن نام سالها به مغولی، تبتی و سنسکریت نیز به دست میآید. خانمحمدی (ص 111ـ 119) جدول تطبیق سالهای هجری شمسی (873 تا 1304 ش) با گاهشماری دوازده حیوانی ایرانی را طراحی کرده است که به سبب عدمتطبیق صحیح سالهای شمسی و قمری تا 1123 این جدول با یکسال خطا همراه است. ملکپور (1378ش، ص38ـ 200) تطبیق این گاهشماریها را با یکدیگردر یک دورة پنج هزارساله (تا 1508 ش) به دست داده و عبداللهی (1366 ش، ص 336ـ337) روش سهلی برای تطبیق گاهشماریهای میلادی و هجری شمسی با حیواناتِ گاهشماری دوازده حیوانی طراحی کردهاست (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماریهای دوازده حیوانی در جهاناسلام رجوع کنیدبه گینتسل، ج1، ص499ـ 503؛ بازن، ص531 ـ 602؛ برای کتابشناسی مفصّل در این باره رجوع کنیدبه گولدن، ص197ـ 198، پانویس 1ـ3؛ ملویل، ص 95ـ 98، پانویس 1ـ 78).7) گاهشماری سلوکی. گاهشماری سلوکی، که به نامهای متعددی چون کلدانی، سریانی ـ مقدونی و تاریخ ذوالقرنینی نیز شناخته شده است (برای آگاهی از نامهای متعدد این گاهشماری در نقاط گوناگون رجوع کنیدبه تقیزاده، ج 6، ص 162ـ163، نیز رجوع کنیدبه ادامة همین بخش)، پس از نابودی امپراتوری هخامنشی و از زمان جلوس سلوکوس اول (ملقب به فاتح، حک :312ـ280 قم)، در بابل به وجود آمد. بسیاری (از جمله تارن ، ص 142؛ نیز رجوع کنیدبه د. فارسی ، ذیل «سلوکوس I ») بر این باورند که سلوکوسِ فاتح، پیروزی بر بابلیان را مبدأ گاهشماری سلوکی اعلام کرد. همچنین، بر اساس رأیی دیگر، مبدأ این گاهشماری مرگ اسکندر چهارم، مشهور به آگوست، یکی از جانشینان اسکندر مقدونی بوده است، که مدت کوتاهی (311 قم) در بابل سلطنت نمود (گینتسل، ج 1، ص 136). اما بررسیهای دقیقتر نشان میدهددر ادامة رواج گاهشماری شمسی ـ قمری بابلی در سرزمینبابل ــ که بنا بر سنّت عمومی آغاز پادشاهی هر فرد، مبدأجدید گاهشماری شناخته میشده است ــ وقایعنگاران بابلی نخستین نوروز (اولین روز ماه نیسانوی بابلی) بعد از جلوس سلوکوس اول را در بابل مبدأ گاهشماری قرار دادند و سلوکیهانیز به تقلید از آنان اولین روز سال نو بعد از جلوس سلوکوس نیکاتور را مبدأ قرار دادند اما تفاوت مبدأ سال نزد بابلیهاسبب شد تا شمارة سالهای بابلی با مبدأ سلوکی یک سال کمتر از شمارة سالهای سلوکی با همان مبدأ باشد (عبداللهی، 1366 ش، ص 134).در گاهشماری سلوکی بابلی نام ماههای سریانی، و در گاهشماری سلوکی مقدونی نام یونانی ماهها رواج داشته است. نکتة مهمی که در گاهشماری سلوکی (چه در صورت مقدونی چه در صورت بابلی آن) باعث تفاوت مهم این گاهشماریهاو سایر گاهشماریهای نشئت گرفته از گاهشماری شمسی ـقمری بابلی میگردد، آن است که چون در دوازده سال آخر سلطنت سلوکوس اول، فرزند او آنتیوخوس نیز همراه باوی سلطنت میکرد، با آغاز حکومت مستقل آنتیوخوس مبدأ تاریخ همچنان همان تاریخ جلوس سلوکوس اول باقیماندو ادامة کاربرد یک مبدأ برای بیش از یک قرن نشان دادکه شمارش سالها از مبدأ ثابت مناسبتر است. استفاده ازاین روش بسرعت در اروپای شرقی و آسیایغربی رواج یافت (همان، ص 134ـ135). نظر به کاربرد این گاهشماری درحوزة وسیعی از سرزمینهای بینالنهرین و آسیای صغیر، گونههای متفاوتی از روش کبیسهگیری (از جمله احتمال استفاده از نُه ماه کبیسه در یک دورة 25 ساله) در کنار روش عمومی کبیسهگیری شمسی ـ قمری بابلی (هفتماه کبیسه در نوزده سال) وجود داشته است.رواج دوگونه گاهشماری سلوکی (بابلی و مقدونی) همچنین باعث شده است که نام ماههای این گاهشماری در اسناد گوناگون با نام ماههای مقدونی و بابلی ذکر شود؛ از جمله در اسناد باقیمانده در دورا ـ اروپوس نام ماههای مقدونی و بابلی، هر دو، ذکر شدهاند (ولز و دیگران، ص 444 فهرستی از نام ماههای مقدونی بر اساس اسناد دورا ـ اروپوس تهیه کردهاند). قدیمترین سند تاریخدار با گاهشماری سلوکی، متعلق به سال 23 سلوکی/ 289 قم است (تقیزاده، ج 6، ص 163) و کهنترین سند از مجموعه اسناد پوستنوشتة دورا ـ اروپوس نیز سال 117 از این مبدأ را دارد (ولز و دیگران، ص 441). دامنة استفاده از این گاهشماری بر روی این پوست نوشتهها سال 554 سلوکی میباشد (همان، ص 442). در ایران نیز مهمترین اسناد تاریخدار با این گاهشماری مجموعه سکههای پادشاهان اشکانی (پارتی) و نیز اسناد مشهور به بنچاق اورامان میباشد که کاربرد گاهشماری سلوکی را در دوره زمانی گستردهای در دوران اشکانی تأیید مینماید (عبداللهی، 1366 ش، ص 137ـ140؛ برای بررسی تفصیلی استفاده از این گاهشماری در سکههای اشکانی رجوع کنیدبه مکداول ، ص 147ـ153).استفادهاز این گاهشماری اگرچه درایران از اواسط دورة اشکانی و دورة ساسانی ترک شده، در سایر سرزمینها از آن همچنان استفاده میشده است؛ از جمله در عهد عتیق، این گاهشماری با نام بابلی ماهها به کار رفته است ( رجوع کنیدبه کتاب مقدس. عهد عتیق. اسفار مجعوله، کتاب اول مکابیان، 1: 57). در نوشتههای دانشمندان اسلامی، بینالتاریخین این گاهشماری با گاهشماریهای متعدد دیگر ذکر شده است. اگرچه در این نوشتهها از این گاهشماری با عنوان اسکندری نیز یاد شده، این نامگذاری با اسکندر مقدونی ارتباطی ندارد (عبداللهی، 1366 ش، ص 141؛ برای آگاهی از بینالتاریخین این گاهشماری با چند گاهشماری مهم دیگر رجوع کنیدبه ابوریحان بیرونی، 1923، ص 137؛ همو، 1362ش، ص 241). تا آغاز قرن حاضر نیز مسیحیانِ نسطوری تقریباً فقط از این گاهشماری استفاده میکردند (تقیزاده، ج 6، ص 163).در صورت سریانی گاهشماری سلوکی، که در قرون گذشته در نواحی شام و سوریه رواج داشته، علاوه بر نام ماههای سال برای روزهای هفته نیز نامهایی وجود داشته است (برای آگاهی از این نامها رجوع کنیدبه برنهارد ، ص10). در حال حاضر، نام ماههای گاهشماری سلوکی در سوریه و اردن و نواحی اطراف آن با مبدأ گاهشماری هجری قمری رواج دارد (برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری سلوکی و نام ماههای آن در صورتهای سلوکی بابلی و مقدونی در سرزمینهای گوناگون رجوع کنیدبه گینتسل، ج3، ص1ـ54؛ برنهارد، ص64ـ 98؛ دین ، ص 129ـ141؛ برای آگاهی بیشتر در بارة رواج این گاهشماری در ایران رجوع کنیدبه عبداللهی، 1366 ش، ص 133ـ152).8) گاهشماریهای یهودی و مسیحی. موضوع بررسی تداخل هر کدام از گاهشماریهای یهودی و مسیحی با گاهشماریهایعالم اسلام و نیز رواج آنها در سرزمینهای اسلامی، فرآیندی است که خط سیری جداگانه در مورد هر یک از این گاهشماریها را به وجود آورده است. در حالی که به سبب مجاورتجوامع یهودی با جمعیت تازه مسلمان و نیز سابقة حضورآنها در سرزمینهای اسلامی، منابع متعددی از این گاهشماری سخن گفتهاند، گاهشماری مسیحی تنها در چند قرن گذشتهمورد توجه کشورهای اسلامی قرار گرفته و حضور آن درسنّت تاریخنویسی اسلامی به هیچ وجه با گاهشماری یهودی مقایسه شدنی نیست.گاهشماری یهودی در اصل نوعی گاهشماری شمسی ـ قمری است و کبیسههای آن نیز درست برابر دورة کبیسهگیری نوزده سالة شمسی ـ قمری بابلی است که بویژه در زمان هخامنشیان در ایران رواج داشته است (در مورد این گاهشماری در زمان هخامنشیان رجوع کنیدبه بخش 4، قسمت الف: 2)؛ یعنی، اعمال هفت ماه کبیسه در نوزده سال. اما الزام استفاده کنندگان از گاهشماری یهودی در اجرای بموقع بعضی شعائر دینی با اوقات خاصی از روزهای هفته و فصلهای خاصی از سال باعث پیچیدگیهایی در این گاهشماری شده و در عین حال آن را یکی از دقیقترین گاهشماریهای رایج در میان نوع بشر کرده است. در گاهشماری یهودی شبانهروز از موقع غروب خورشید آغاز میگردد ( د. جودائیکا ، ج 5، ستون43) و هر ساعت به 080 ، 1 بخش مساوی با نام «حیلَق» (ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 70) تقسیم میشود. ماه نیز از لحظة مقارنه آغاز میگردد که در عبریبه آن مُلاد/ میلاد، به معنای تولد، گفته میشود ( د. جودائیکا ، همانجا). با ترتیب خاصی، هر ماه 29 یا 30 روزه است (برای آگاهی از این ترتیب رجوع کنیدبه ابوریحان بیرونی، 1923، ص 52؛ خوارزمی، ص 4) و تعداد روزهای سال نیز، 353، 354 یا 355 روز در سالهای عادی (به ترتیب، با نامهای ناقصه، معتدله و تامّه؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 57) و 383 یا 384 یا 385 روزه، در سالهای کبیسه، میباشد.سال با نخستین روز ماه تِشْری، موسوم به «رُوشْ هاشانا» (روزِ سالنو؛ د. جودائیکا ، ج 5 ستون 44؛ در متون اسلامی راشْ هِشَنا، مقدسی، ج 4، ص 37) شروع میشود. روشهاشانا هرگز نباید با روزهای یکشنبه، چهارشنبه و جمعه مصادف گردد تا دو روز تعطیل پشت سرهم مانع معیشتقوم یهود نگردد. همچنین در تعیین روش هاشانا چهار عامل(در عبری: دَهْیُوت ، به معنای مانع) دخیلاند تا روزهایدیگر در گاهشماری یهود که بر اساس تعیین روش هاشانا و با شمارش از این روز تعیین میگردند با روزهای تعطیل برخورد نکنند. اِعمال هر یک از این دهیوتها، یا جمع دو یا حتی هر چهار دهیوت، ممکن است باعث شود روش هاشانا تا دو روز به تعویق بیفتد؛ از جمله روز دهم تشری نباید به جمعه و یکشنبه و هفتمین روز سوکوت (بیست و یکم تشری، روز هُشانا رَبّا) نباید به شنبه بیفتد (برای آگاهی از سایر دهیوتها رجوع کنیدبه د. جودائیکا ، همانجا).از نظر موقعیت فصلها (به عبری تکوفت / تقوفات)، در ماه نیسان خورشید در اعتدال بهاری، در تموز در انقلاب تابستانی، در تشری در اعتدال پاییزی، و در تِبِت در انقلاب زمستانیقرار میگیرد (همان، ج 5، ستون 46)؛ ازینرو، در حالی کهدر گاهشماری فصلی ـ کشاورزی یهود، سال از نیسان آغاز میگردد، در گاهشماری مذهبی، اولِ تشری آغاز سال محسوب میشود. در موقعیتهای تاریخی گوناگون، بعضی زمانهایدیگر، از جمله اول ماه ایلول یا نیمة ماه شباط، نیز آغازسال به شمار میآمدهاند (نیلسون ، ص 274). نام ماههایسال در این گاهشماری عموماً همان نام ماههای گاهشماریبابلی است اما تا پیش از زمان اسارت یهودیان در بابل نام ماههای کنعانی باستان و نیز صورت شمارشی ماهها کاربرد داشته است (برای نامهای کنعانی، که تنها چهار نام باقیمانده و به دست ما رسیده است رجوع کنیدبه د. جودائیکا ، ج 5، ستون 48)؛ ازینروست که در بعضی مواضع کتاب مقدّس (مثلاً کتاب حزقیال نبی، 1:1، 1:8؛ کتاب زکریای نبی، 8:19؛ کتاب دوم تواریخ ایام، 30:2) از ماهها، نه با نام آنها، بلکه با شمارة آنهایاد شده است.مبدأ گاهشماری یهودی (زمان آفرینش عالم بهزعم یهودیان) 382 ، 4 سال پیش از مبدأ گاهشماری هجری محاسبه میشود. این مبدأ را نویسندگان متقدم اسلامی (مثلاً حمزة اصفهانی، ص 77) نیز ذکر کردهاند. در عین حال، باید در نظر داشتکه به سبب ماهیت شمسی ـ قمری گاهشماری یهودی ــ کهطول سال را در یک دورة نوزده ساله با طول سال در همینمدت در گاهشماریهای شمسی برابر میکند ــ اختلافی کهحمزة اصفهانی ذکر کرده، اکنون بین گاهشماری هجری ویهودی صادق نیست. محمدبن موسی خوارزمی (ص 2ـ9) و ابوالحسن قاینی (ص 2ـ 6) نیز در بارة گاهشماری یهودیمطالبی ذکر کردهاند. در نمونههای متعددی از زیجهای دورة اسلامی نیز بخشی به بررسی این گاهشماری اختصاص دارد (مثلاً محمدبن ایوب طبری، گ 3 رـ3 پ؛ سنجرکمالی، گ 10 پ ـ 11 ر). محمدبن ایوب طبری ( رجوع کنیدبه گ 5 ر ـ 5 پ)، همانند بسیاری از دانشمندان اسلامی، به هنگام محاسبةروزها و ماهها و تعیین کبیسه در گاهشماری یهودی این محاسبهها را از مبدأ گاهشماری ذوالقرنینی (= سلوکی)، نه یهودی، انجام داده است.از میان دانشمندان اسلامی، ابوریحان بیرونی بیش ازهمه در بارة این گاهشماری مطالبی نوشته است. به طوری که بسیاری از دانستههای امروزی در بارة ماهیت این گاهشماریدر جوامع اسلامی، مدیون نوشتههای اوست ( رجوع کنیدبه ابوریحان بیرونی، 1373ـ 1375، ج 1، ص 180ـ227؛ همو، 1923، ص52 ـ 59). او (1373ـ 1375، ج 1، ص 183ـ 198) جدولهای متعددی در بارة آغاز ماههای این گاهشماری در هر یکاز روزهای هفته، چگونگی آغاز سال در هر یک از سالهای ناقصه، معتدله یا تامه و روزهای مهم در این گاهشماریترتیب داده است.در مورداستفاده از این گاهشماری در اسناد تاریخدار اسلامی، آنچه مهم به نظر میرسد رواج استفاده از گاهشماری سلوکی به جای گاهشماری یهودی است، چنانکه سنگمزاری در بیتالمقدّس، متعلق به 367 هجری قمری با گاهشماری سلوکی، نه گاهشماری یهودی، تاریخگذاری شده است ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 5، ص 126ـ127؛ برای آگاهی بیشتر در بارة گاهشماری یهودی رجوع کنیدبه د. جودائیکا ، ج 5، ستون 43ـ 53). در مورد تطبیق این گاهشماری نیز مالر (ص 526 ـ 603) روزهای آغاز ماههای یهودی را بین سالهای4001 تا 5950 یهودی (240ـ2190 میلادی) تطبیق و جشنهای هر سالة گاهشماری یهودی را در همین دورة زمانی (ص 609ـ 627) به دست داده است. یوسف ستارهشناس، پژوهشگر معاصر، نیز گاهشماریهای هجری شمسی، هجری قمری، میلادی و یهودی را بین سالهای 1278 تا 1404شمسی/ 1317ـ 1444 قمری/ 1900ـ2026 میلادی/ 5660 ـ 5786 یهودی تطبیق داده و در جدولهایی عرضه کرده است (ص 59 ـ 187).گاهشماری میلادی یا مسیحی صورت تکمیل شدة گاهشماری رومی است که بهسبب تطبیق نداشتن گاهشماری رومی با فصول و حرکت قهقرایی آنها در طول سال بهوجود آمد. گاهشماری رومی نیز بر اساس گاهشماری مصری باستان، که گاهشماری شمسی بود، به وجود آمد ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1365 ش، ص 36ـ 38). اصلاح گاهشماری رومی، ارکان گاهشماریمیلادی را پدید آورد. این اصلاح در زمان ژولیوس (یولیوس) سزار، سردار مشهور رومی (ح 102ـ44 قم)، صورت گرفت. گاهشماری جدید از سال 45 قم رسمیت یافت و بعدهابه نام ژولیوس سزار (یولیوس قیصر) به گاهشماری یولیانی/ قیصری مشهور شد. طول سال در این گاهشماری 365 روزو 6 ساعت محاسبه و قرار شد در هر چهار سال یک روزبه عنوان کبیسه به سال افزوده شود (همان، ص38). درزمان آوگوستوس، نیز در این گاهشماری اصلاحاتی صورت گرفت، شامل ترتیبتعداد روزهای ماه و اضافه شدن روزکبیسه به آخر ماه فوریه. اما مهمترین اصلاح در این گاهشماری، جابجایی آغاز سال از 25 مارس به اولین روز ماه ژانویهبود ولی این تغییر آغاز سال تا قرنها مقبولیت عمومی نیافت. بااین جابجایی ترتیب شمارشی نام ماهها، که تا این زماندر نام ماههای میلادی وجود داشت، از بین رفت و ماههایی که نام آنها بیان کنندة مرتبة شمارشی آنها در رتبههای هشتم، نهم و دهم سال بود به عنوان ماههای دهم، یازدهم و دوازدهم قرار گرفتند (همان، ص 39).در زمان حکومت کنستانتین اول (امپراتور روم: 228ـ337 میلادی) و در سال 321 میلادی، هفته یکی از ارکان گاهشماری شد (همان، ص 42). در این زمان، مبدأ این گاهشماری، که سیر تکاملی خود را از زمان سزار آغاز کرده بود، آغاز حکومت دیوکلتیانوس (در منابع اسلامی، مثلاً ابوریحان بیرونی،1923، ص 137: دقلطیانوس)، امپراتور روم، بود. بینالتاریخین این گاهشماری در منابع گوناگون اسلامی ضبط شده است (ابوریحان بیرونی، همانجا، بینالتاریخین این گاهشماریرا با چند گاهشماری دیگر ضبط کرده است). در سال 525 میلادی، راهبی رومی به نام دیونوسیوس اکزیگوس ، در محاسبهای قهقرایی، تاریخ میلاد مسیح علیهالسلام را برابر25 دسامبر سال یکم میلادی محاسبه کرد و از این زماناین تاریخ به عنوان مبدأ گاهشماری میلادی مورد پذیرش کلیسای روم قرار گرفت و رسمیت یافت (عبداللهی، 1365 ش، ص 44) اگرچه مدتها طول کشید تا این گاهشماری در سراسر اروپا پذیرفته شود.موضوع تعیین مبدأ این گاهشماری فقط بر اساس محاسبة دیونوسیوس و بر اساس روش قهقرایی مورد پذیرش میباشد، چرا که برابر نوشتة کتاب مقدّس (انجیل متی، 2:1) عیسی مسیح علیهالسلام در زمان حکومت هیرودیس (هرودس اول ملقب به هرودس کبیر ، 37 تا 4 قم) به دنیا آمده است؛ بنابراین، موضوع مبدأ گاهشماری میلادی تنها از روی محاسبه، نه بر اساس قراین تاریخی، تأیید میگردد. تا 1582 میلادی، روش اعمال کبیسه در این گاهشماری همان روش مورد نظر سزار (اعمال یک روز کبیسه در هر چهار سال) بود اما چون طول متوسط سال شمسی با طول متوسط مورد نظر منجمان عهد سزار اختلاف داشت (برای آگاهی از این اختلاف رجوع کنیدبه ریاحی، ص 4)، جمع این اختلاف بین این طولهای متوسط تا 1582 میلادی باعث به وجود آمدن ده روز اضافی در این گاهشماری شده بود. با دستور پاپ گرگوریوس سیزدهم (دورة پاپی: 1572ـ 1585 میلادی) این ده روز اضافی را از این گاهشماری حذف کردند و روز پس از چهارم اکتبر 1582 را پانزدهم اکتبر خواندند و در آن گاهشماری، روش خاصی برای آرایش کبیسهها وضع شد. این گاهشماری به گاهشماری گرگوری شهرت یافت ( رجوع کنیدبه عبداللهی، 1365 ش، ص 38ـ 48). آگاهیهای معدودی در بارة این گاهشماری در آثار نویسندگان متقدم اسلامی وجود دارد. در حالی که نام ماههای این گاهشماری با عنوان گاهشماری رومی در موارد مختلف ذکر شده است (فرغانی، ص 3ـ4؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 50؛ نیز رجوع کنیدبه جدول 10) اشارههای مختصر و البته متفاوتی در بارة مبدأ این گاهشماری وجود دارد.مسعودی (ج 2، ص 34) تولد عیسی مسیح علیهالسلام را 399 سال پس از پادشاهی اسکندر، و ابوریحان بیرونی (1923، ص 17) این مدت را 304 سال ذکر کرده است. حتی نویسندگان مسیحی ساکن در سرزمینهایاسلامی تاریخهای موردنظر خود را عموماً با گاهشماری سلوکی و هجری بیان نمودهاند (مثلاً یحیی بنسعید انطاکی، متوفی 458؛ ص 102، 169). مهمترینکاربرد گاهشماری مسیحی بر رویاسناد تاریخدار دورة اسلامی، استفاده از این گاهشماری بر روی مجموعه سکههای عرب ـ بیزانسی است که در عَکّا، در حدود 1250 میلادی/ 648 هجری قمری، ضرب شده است (برای آگاهی از نمونههایی از این سکهها رجوع کنیدبه سلیم عرفات مبیض، ص 186). بجز این، کتیبهای به زبان عربی، اما تاریخگذاری شده با گاهشماری میلادی، در صحرای سینا، متعلق به سال 1632 میلادی/ 1041ـ1042 هجری قمری وجود دارد ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 11، ص 100). در قرن بیستم میلادی گاهشماری مسیحی در بسیاری از کشورهای اسلامی رسمیت و رواج یافت؛ از جمله در کشور ترکیه، با رسمیت یافتن این گاهشماری از سال 1304 ش/ 1925 سکههای بسیاری مورَّخ به تاریخ میلادی ضرب شد (برای آگاهی از نمونههایی از این سکهها رجوع کنیدبه آرتوک، ج 2، ص 748ـ757).بعضی فرقههای یهودی یا مسیحی از گاهشماریهای اختصاصی خود استفاده میکردهاند. نمونهای از این گاهشماریهای فرقهای، که سندی از آن در سرزمینهای اسلامی وجود دارد، مربوط به گروهی از مسیحیان ساکن در منطقة سیناست که مبدأ گاهشماری آنان 1113 سال پیش از مبدأ گاهشماری یهود میباشد. سندی که در آن از این گاهشماری استفاده شده، سنگ مزار یکی از مقدّسین این فرقه (متوفی626 هجری قمری) است ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، همانجا).9) تاریخگذاری اسناد. طبیعیترین و عمومیترین روش تاریخگذاریِ اسناد (هر نوع سند تاریخدار شامل اسناد دیوانی، نامهها، سنگنوشته ها، لوحها و انجامهها)، ذکر سال (زمان تهیة سند) و رکنی از گاهشماری (عموماً اسم گاهشماری، مثلاً هجری، توسعاً در معنای هجریقمری) بوده است که ترکیب این دو، مبدأ آن و سالهای سپری شده از آن مبدأ تا زمان تهیه شدن سند را میرسانده است. اگرچه در موارد متعدد، ذکرِ تنها یکیاز ارکان گاهشماری، مثلاً سالهای سپری شده از مبدأ آن گاهشماری، که بویژه در مورد سکهها بسیار اتفاق میافتاد،باعث میشود تا تنها با استفاده از قراین تاریخی بتوان ماهیت گاهشماری را دریافت.چگونگی تقدم یا تأخر ترتیب اجزای گاهشماری نیز بسته به نوع گاهشماری و زمان رواج آن موضوعی بوده که در ادوار گوناگون تاریخی تغییر میکرده است. در ایران پیش از اسلام، صورتهای مختلف این تقدم یا تأخر، ذکر ارکان گاهشماری قبل یا بعد از سال موردنظر بر روی سند، رواج داشته است (برای آگاهی از این ترتیبها و سایر ویژگیهای تاریخگذاری در ایران پیش از اسلام رجوع کنیدبه ایرانیکا ، ج 7، ص 124ـ125). در دوران اسلامی، گونههای بسیاری از ترکیب، تلفیق یا حذف ارکان مختلف گاهشماری بر روی اسناد وجود دارد؛ از جملة این ترکیب و تلفیقها، درهمآمیزی رکن اصلی گاهشماری اسلامی، یعنی مبدأ گاهشماری هجری قمری، با ارکان گاهشماریهای دیگر است. در ایران نمونههای بسیاری از ذکر نام روزها و ماههای فارسی میانه در کنار استفاده از مبدأ هجری قمری، بویژه بر روی سنگ مزارهایی متعلق به قرون ششم و هفتم هجری قمری، وجود دارد ( رجوع کنیدبه شیخالحکمایی، ص 125، 128؛ ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 9، ص 257ـ 258). در نمونههای دیگری از این تلفیقها، رتبة شمارشی روز ماه و روز هفته به زبان فارسی در کنار سایر ارکان گاهشماری هجری قمری و به زبان عربی ذکر شدهاند ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 13، ص 238، ج 15، ص 62ـ63). همین رویکرد، در مصر و نواحی اطراف آن، با ذکر نام ماههای مصری باستان در کنار ارکان گاهشماری هجری قمری رخ داده است. از این نامها، در کنار مبدأ گاهشماری هجری قمری به صورت گسترده استفاده شده است ( رجوع کنیدبه همان، ج 5، ص 158، ج 6، ص 169، 193، 215، ج 7، ص 11، 153).در نمونههای دیگری از تاریخگذاری بر روی اسناد، از دو یا چند مبدأ گاهشماری در تاریخگذاری استفاده شده است. از این روش، ناصرخسرو بیش از همه استفاده کرده و تاریخهای مختلفی را با دو گاهشماری هجری قمری و یزدگردی در کنار همآورده است (از جمله 1363 ش، ص 8، 16؛ نیز رجوع کنیدبه بخش 12). بویژه بعد از رواج گاهشماری هجری شمسی در ایران، ذکر همزمان دو گونه گاهشماری هجری قمری و شمسی در کنار هم رواج بسیار داشته است. در عثمانی نیز اسنادی وجود دارد که هم با گاهشماری هجری قمری هم با گاهشماری مالی رایج در عثمانی تاریخگذاری شده است (برای نمونه رجوع کنیدبه مزک، ص 152ـ 163). همچنین، نمونههایی از ذکر همزمان بخشی از ارکان دو گاهشماری هجری قمری و سلوکی یا تمامی ارکان آنها در کنار هم وجود دارد ( رجوع کنیدبه ) گزارش تاریخی کتیبههای عربی ( ، ج 7، ص 54 ـ 55). یکی از موارد ذکر چند گاهشماری در یک سند، نقر شدن گاهشماری هجری قمری و یزدگردی و سلوکی در کنار هم (مربوط به 764 هجری قمری، 732 یزدگردی و 1674 سلوکی) بر پایة یک کرة فلکی ساخته شده در ایران میباشد ( رجوع کنیدبه همان، ج 17، ص 43ـ44). در قرن حاضر، اقلیتهای دینی ساکن در هر یک از کشورهای اسلامی از گاهشماری مخصوص و مذهبی خود استفاده مینمایند. استفادة رسمی از گاهشماری میلادی در ایران تنها به تاریخگذاری اسناد و معاهدات دو جانبه محدود میشود. همچنین، در ایران از دورة صفوی به بعد، اسناد متعددی وجود دارد که در آنها از گاهشماری دوازده حیوانی در کنار گاهشماری هجری قمری استفاده شده است (برای نمونه رجوع کنیدبه قائممقامی، ص 41ـ44؛ نیز رجوع کنیدبه بخش 9؛ برای آگاهیهای کلی در بارة شیوة تاریخگذاری اسناد از دورة آققوینلو و پس از آن در ایران رجوع کنیدبه بوسه، ص 55 ـ57).روش تحریر تاریخهای اسناد در دورههای مختلف، گوناگون بوده است اما روش کلی برای ذکر تاریخها استفاده از اختصارات حرفی، و در موارد معدودی استفاده از حساب جُمَل، بوده است. در اسناد معدودی متعلق به قرن سوم هجری، برای رقمنویسی تاریخ اسناد از الفبای یونانی، که همانند حساب جمَل دارای ارزش عددیاند، استفاده شده است ( رجوع کنیدبه گرومان، 1994، سفر 1، ص 81، سفر 2، ص 145، سفر 3، ص 152، 171ـ 172). در دورة عثمانی برای نوشتن این تاریخها عموماً از ارقام عربی استفاده میشده، با این تفاوت که در بسیاری موارد تنها دو یا سه رقمِ سمتِ راستِ هر تاریخ، در سند ذکر میشده و ارقام سمت چپ (هزارگان، در ذکر نمونههای سه رقمی و هزارگان و صدگان در ذکر نمونههای دو رقمی) نوشته نمیشده است ( رجوع کنیدبه مزک، ص 192، 214؛ برای نمونهای از این اسناد رجوع کنیدبه بشر ، ص 266ـ 274). در روشی برای تاریخنویسی، که تنها در انجامههای کتابهای خطی دیده شده است، برای نوشتن تاریخ کتابت از تلفیق کسرهای صحیح تعداد روزهای ماه (عُشر وثلث) و ماههای سال (سُدس و نصف) و عشرهای هزاره و سده و دهه استفاده شده است (برای آگاهی از چگونگی این روش رجوع کنیدبه ریتر ، ص 237ـ247؛ برای نمونهای از این انجامهها در ایران رجوع کنیدبه علینقی منزوی، ج 11، ص 593). در انجامههای کتابهای خطی، موارد متعددی از تاریخگذاری بهوسیلة انواع مبدأهای رایج در سرزمینهای اسلامی، استفاده از انواع نام ماههای سال و روزهای ماه و اشارات متعددی به انواع گاهشماریها وجود دارد (برای آگاهی بیشتر در این باره و نمونههای متعددی از این انجامهها رجوع کنیدبه افشار، ص 83 ـ91).10) گاهنامه/ تقویم. سابقة تهیة دفترهایی حاوی اطلاعات نجومی به قرون اولیة اسلامی باز میگردد. در این دفترها در بارة وضع خورشید در هریک از صورتهای فلکی منطقةالبروج در یک دورة یک ساله و تخمین محل واقعی سیارات و ماه در همین دورة زمانی مطالبی میآمده و فهرستیاز نام ماههای سال در چند گاهشماری مختلف و نیز پارهای دانستنیهای نجومی و احکام نجومی ذکر میشده است. بهاین دفترها، تقویم، دفتر السَّنة (ابوریحان بیرونی، 1934، ص 186) و دفتر سال (در ترجمة فارسی کهن منسوب به ابوریحان بیرونی از التفهیم ، 1362 ش، ص 273) میگفتند.ابنیونس (ص98 پ؛ نیز رجوع کنیدبه د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 146) از یک دفترالسّنة، متعلق به ثابتبن قرّه، نام بردهاما در هیچیک از فهرستهایی که از آثار ثابتبن قرّه تهیه شده،به این رساله اشارهای نشده است. البته رسالةٌ فی سَنة الشمس ثابت، بر آشنایی غرب با گاهشماری جهان اسلام تأثیر مهمی داشت ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش).ساختار این تقویمها عموماً از شکل واحدی، بر اساس بررسی موقعیت خورشید در صورتهای فلکی منطقةالبروج، پیروی میکرد و بر اساس محل قرار گرفتن خورشید در هر یک از این صورتهای فلکی ــ که خود بر مبنای وسطالشمس و تعدیلالشمس محاسبه میشد ــ و با ورود خورشید به صورت فلکی حمل (موقعیت اعتدال بهاری) تنظیم میشد. این تقویمها عموماً الگوی واحدی داشتهاند که شامل سیزده ستون بوده است. در چند ستون اول، در جدولهای متعدد و متوازی، موقعیت روز هفته به هنگام اعتدال بهاری، روز ماه در سالهجری قمری ناظر به روز اعتدال بهاری، و روز ماه در هر یکاز گاهشماریهای مهم جهان اسلام (یعنی سلوکی و یزدگردی) تعیین میشد. در ستونهای بعدی، که تعداد آنها بسته به نیتیا ذوق تقویمنویس متغیر بود، موقعیت سیارات بر اساس درجه و دقیقه در روزهای سال، جدولهایی برای موقعیت ماه و اطلاعات دیگری چون موقعیت روزهای هر گاهشماری بسته به جشنها یا عزاداریها، هنگام رؤیت هلال و هنگام ظهر شرعیدر شهرهای گوناگون درج میشد. در آخرین قسمتها، اگر خورشیدگرفتگی یا ماهگرفتگی در آن سال پیشبینی میشد، اطلاعات مربوط به آنها نیز درج میگردید؛ به سبب نحس دانستن این دو پدیده، ذکر آنها در صفحة اول تقویم جایز نبود (ابوریحان بیرونی، 1934، ص 188ـ189؛ همو، 1362 ش، ص 277؛ ابوریحان بیرونی در بین دانشمندان اسلامی، مفصّلترین توضیحات را در بارة چگونگی تهیة تقویم داده است رجوع کنیدبه 1934، ص 186ـ191).در قرون بعد نیز شکل و ساختار تقویمهای استخراجی با آنچه ابوریحان بیرونی آن را شرح داده تفاوت چندانی نکرد و بسته به مورد یا موقعیت خاص، عوامل جزئی دیگری نیز در این تقویمهای جدید ثبت شد. کتابهایی که در قرون بعدی به عنوان راهنمای تهیة تقویمها تهیه شدند، بندرت چیزی بیش از آنچه ابوریحان بیرونی بدان پرداخته بیان میکنند؛ از جمله، آنچه نصیرالدین طوسی ( سی فصل ، فصلهای یک تا ده) در بارة مطالبی که در تقویمها باید ثبت شوند نوشته، عملاً بسط آن چیزی است که ابوریحان بیرونی گفته، با افزودن مختصر دانستههایی که پس از ابوریحان بیرونی در سرزمینهای اسلامی در بارة تقویمها رواج یافته است. شاردن (ج 4، ص 357ـ430) نیز صورت تفصیلی و جزء به جزء یکی از این تقویمها را، که در دورة صفوی در ایران تهیه میشد، توضیح داده و انواع گاهشماریهایی را که در این تقویمها درج میشده، بر شمرده است. مهمترین تقسیمبندیای که در دورة صفوی در ایران در بارة تقویمها وجود داشته، تقسیم آنها به تقویمهای تام و غیرتام بوده که بر اساس آن، تقویم تام کاملترین صورت استخراج تقویمها و شامل انواع گاهشماریها و اطلاعات نجومی و احکام نجومی بوده که در آن زمان امکان محاسبه آنها وجود داشته است. ولی در تقویم غیرتام مثلاً محاسبات مربوط به تعیین مدخل (روز اول) و مشخصات سال در گاهشماری دوازده حیوانی (برای آگاهی از این گاهشماری رجوع کنیدبه بخش 6) ارائه نمیشده است (برای آگاهی از تفاوتهای تقویم تام و غیرتام رجوع کنیدبه گنابادی، باب 15).در دورة قاجار، بویژه در زمان حکومت ناصرالدینشاه (1264ـ 1313)، به دو علت (ورود علوم جدید از جمله ستارهشناسی جدید، و رواج صنعت چاپ در ایران) در نحوة استخراج و تکثیر تقویمها تغییرات مهمی پدید آمد. در 1277/ 1239 ش ناصرالدینشاه به استخراجکنندگان تقویمهایسالانه دستور داد که خرافات را به تقویمهای استخراجی وارد نکنند (اعتمادالسلطنه، ص 129) و در 1291/ 1253 ش به محمدحسنخان اعتمادالسلطنه * (متوفی 1313) دستور داد که تقویم سالانه استخراج کند (همان، ص 149) و اعتمادالسلطنه نیز واژة «سالنامه» را برای این تقویمها وضع کرد. همچنین به فرمان ناصرالدینشاه، برای جلوگیری از بروز تشتت، فقط تقویمهای استخراجی عبدالغفار نجمالملکاصفهانی (مشهور به نجمالدوله، ستارهشناس عهد قاجار، متوفی1326) اجازة چاپ یافت (همان، ص 156). در تقویمهای استخراجی عبدالغفار آگاهیهای نجومی و احکام نجومی متعددی وجود دارد؛ از جمله انواع گوناگون گاهشماریها (شامل هجری شمسی، هجری قمری، میلادی، سلوکی/ رومی، یزدگردی، غازانی، محمدشاهی و یهودی)، جدولهای مختصر قبلهیابی، جدولهای رؤیت هلال، انواع «اختیارات» سال و ماه از دید احکام نجومی و برای هر روز خاص از سال، موقعیت ماه و سیارات، و جدول کوچکی برای دانستن اوقات مناسبِ استخاره در طول هفته ( رجوع کنیدبه نجمالدوله، 1271 ش، ص 3ـ31).تشتت و ناهمگونیِ تقویمهای استخراجی با دستور ناصرالدینشاه بر طرف نشد. سالها بعد، برای جلوگیری از بروز اشتباه در تقویمهای استخراجی، هیئتی متشکل از چند تن از صاحبنظران مأموریت یافت تا تقویمها را بررسی و بهترین آنهارا برای چاپ و انتشار در سراسر کشور انتخاب کند. اسنادی از فعالیتهای این هیئت در فاصلة سالهای 1309 تا 1331 ش وجود دارد ( رجوع کنیدبه اطلاعات ، ش 1196، ص 2، ستون 4؛ سالنامة پارس ، بخش 2، ص 241؛ برای آگاهی از نمونهای از بروز تشتت، بویژه در مورد گاهشماری هجری قمری و طول ماههای آن رجوع کنیدبه اطلاعات ، ش 1199، ص 1، ستون 4، ص2، ستونهای 1 و 2). در 1307ش، سیدجلالالدین طهرانی توانست موافقت وزارت معارف وقت را برای استفاده از کلمة «گاهنامه»، اختصاصاًبرای تقویمهای منتشر شدة خود، جلب نماید (طهرانی، 1311 ش، ص 48).تهیة تقویمهایی با سبک و سیاق مورد اشارة ابوریحان بیرونی با نام تقویمهای نجومی همچنان در ایران ادامه دارد (برای آگاهی از تقویمهایی که در قرون گذشته در ایران تهیهشده و اکنون باقی ماندهاند رجوع کنیدبه احمد منزوی، ج 4، ص2869ـ 2892؛ برای آگاهی از تاریخ چند نمونه از این تقویمهایچاپی رجوع کنیدبه مشار، ج 1، ستون 1407ـ1410؛ در مورد گزارش کوتاهی از آثار عبدالغفار نجمالدوله رجوع کنیدبه صیاد، 1375 ش، ص110ـ111؛ برای آگاهی از تقویمهای تهیه شده در عثمانی رجوع کنیدبه ) تاریخ منابع نجوم در دورة عثمانی ( ، ج 2، ص 885 ـ 939؛ برای آشنایی با نمونههایی از تقویمهای منتشر شده در پاکستان رجوع کنیدبه جعفری، ص 1ـ6، 65ـ 76؛ برای آگاهی از روشکلی استخراج تقویمها و چگونگی کار استخراجکنندگان آنها رجوع کنیدبه نبئی، ص 643ـ694).در اروپا نمونههایی از تقویمهای رایج در سرزمینهای اسلامی و رسالههای مختلف در بارة استخراج تقویم و چگونگی ساختار آنها ترجمه و منتشر شد (کارمودی ، ص 124). در 1649 میلادی، جان گریوز (متوفی 1652/ 1062) بخشی از کتابی ناشناس در بارة تقویم به زبان فارسی را به لاتینی ترجمه و به همراه متن اصلی در لندن منتشر کرد. این کتاب بخشی است از رسالهای در بارة چگونگی استفاده از خلاصهنویسیهای رایج در انواع تقویمها، بر اساس حساب جمل و اختصارات مربوط به خورشید، سیارات و اصطلاحاتنجومی. یکی از کهنترین تقویمهای رایج در کشورهای اسلامی که در غرب ترجمه و منتشر شده، تقویم سال 609 جلالی/ 1687 میلادی است که ماتیاس بکیو ) متوفی 1701 میلادی/ 1113 ) آن را ترجمه و به همراه اصل فارسی در 1695 میلادی در آلمان منتشر کرد ( رجوع کنیدبه تصویر 4).11) تبدیل تاریخ. سابقة تنظیم روشهایی برای تبدیل یا تطبیق انواع گاهشماریها به یکدیگر، بهدست آوردن تعداد روزهای سپری شده از یک مبدأ خاص یا تبدیل روزهای سپریشده از یک مبدأ به سال، ماه و روز هفته تقریباً سابقهای به قدمت تألیف زیجهای دورة اسلامی دارد و تقریباً در هر زیج روش یا روشهایی برای تبدیل گاهشماریها یا بهدست آوردن اطلاعات فوق وجود دارد. علاوه بر آن، مورخان و دانشمندان بسیاری نیز سعی در ارائة تطبیق چند نمونه از رایجترین گاهشماریهایاسلامی، از جمله هجریقمری، یزدگردیوسلوکی، داشتهاند. همچنین دست به طراحی جدولهایی برای شناسایی یکروز خاص (مثلاً نوروز) در مدت زمانی معیّن زدهاند. از جمله حمزةاصفهانی (ص130ـ 143) موقعیت نوروز را برای یک دورة 350 ساله (از سال اول تا سال350هجریقمری) در گاهشماری هجریقمری برشمردهاست که تقریباً هیچیکاز این تبدیل تاریخهای او صحیحنیست و روشن میسازد که وی در محاسبهاشتباه کرده است. تاریخهایی که حمزة اصفهانیذکر کرده نه با موقعیت تقریبی خورشید در منطقةالبروجو تعیین نوروز نجومی تطبیق میکند و نه با موقعیت نوروزدر گاهشماری یزدگردی (برای آگاهی بیشتر در بارة خطاهای حمزة اصفهانی در این زمینه رجوع کنیدبه اشپولر ، ص 483ـ484). محمدبن ایوب طبری (گ 2 ر ـ 6 ر) روشهای مختلفی برای محاسبة روز هفته، کبیسه بودن یا نبودن سال، و تبدیلانواع گاهشماریهای یزدگردی،سلوکی و هجری قمری بیان نموده است (روشهایی نیز که در د. اسلام ، چاپ دوم، ج 10، ص 268ـ269 در این باره ذکر شده عملاً همان بسط روشهای محمدبن ایوب طبری است).مهمترین عامل در تبدیل گاهشماریها به یکدیگر در متون کهن اسلامی، از جمله تقریباً در تمام زیجهای اسلامی،استفاده از محاسبة روزهای بینالتاریخین بوده است و تقریباًدر تمامی زیجها و کتابهای مربوط به گاهشماری، جدولیبه نام طیلسان برای این بینالتاریخینها وجود دارد (مثلاً رجوع کنیدبه خازنی، ص 6ـ7؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 137؛ نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، گ 13 پ ـ 15 ر). امادر محاسبات دورة معاصر برای تبدیل گاهشماریها به یکدیگر، مهمترین عوامل، استفاده از تعاریفِ حتیالمقدور دقیق از طول متوسط سال و نیز اطلاع از آرایة کبیسههای گاهشماریهای مختلف میباشد. رقم پایه برای محاسبة طول متوسط سالشمسی در این محاسبات، عدد نیوکم ، ستارهشناس امریکایی (متوفی 1909) است (برای آگاهی از این عدد رجوع کنیدبه ریاحی، ص3، 40). روشهای مختلف با استفاده از اعداداین چنینی برای تبدیل یا تطبیق گاهشماریها را عموماً میتوانبه سهدستة معادلهای، محاسبهای و جدولی تقسیم کرد.علاوه بر این، انبوهی از لوحهای فشرده، نرمافزارها و پایگاههای اطلاعرسانی وجود دارد که محاسبات رایانهایِ لازم برایتبدیل گاهشماریها را به صورت خودکار انجام میدهند ( ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش).در روش معادلهای، ضرایب و اعداد موردنظر، از جمله طول متوسط سال در انواع گاهشماریها، در قالب اصول مشخص ریاضی و بر پایة توابع رایانهای، امکان آن را خواهند داد که برنامههای لازم برای تبدیل انواع گاهشماریها تهیه شود (برای آگاهی از این توابع برای گاهشماریهای هجری شمسی ( رجوع کنیدبه صیاد، 1368ـ1369ش، ص109ـ119). در روش محاسبهای، دادههای لازم برای تبدیل گاهشماریها بهگونهای در دسترس قرار میگیرند که تنها با استفاده از چهار عمل اصلی، تاریخها تبدیل شوند (برای آگاهی از روشهای مختلف محاسبهای برای تبدیل انواع گاهشماریها رجوع کنیدبه عبداللهی، 1365 ش، ص 67ـ95). در روش جدولی، مهمترین ارکان گاهشماریهای مختلف در کنار هم در جدولهایی با تقسیمبندیهای متفاوت سالانه، ماهانه یا حتی روزانه ذکر میشوند ( رجوع کنیدبه ادامة همین بخش). سابقة تهیة جدولهایی برای تبدیل گاهشماریها، بویژه تبدیلی که در یک سوی آن گاهشماریهای اسلامی قرار داشته باشد، با کار ووستنفلد/ ووستنفلت در 1854 میلادی/ 1270 آغاز شد، که تبدیلی برای گاهشماریهای هجری قمری و میلادی، بر اساس دورههای ماهانه (با استفاده از تقویم قراردادی هجری قمری) بین سال اول تا 1300 هجری قمری بود. شرقشناسان از این اثر استقبال کردند و آن را در چندین نوبت تکمیل نمودند. جدیدترین صورت این کتاب، ویرایش اشپولر بر جدولهای ووستنفلد ـ مالر، به زبانهای شرقی ترجمه شده و بارها بهچاپ رسیده است (برای آگاهی از پژوهشها و ترجمههای این اثر رجوع کنیدبه ووستنفلد و مالر، مقدمة قریشی، ص بیستوهفت ـ بیستو هشت). افرادی چون اشرام (ص 283ـ319)، آربلی ( المورد ، ج 3، ش 3، ص 51 ـ 98، ش 4، ص 93ـ142) و فریمن ـ گرنویل (ص 14ـ67) نیز جدولهای مختلفی برای دورههای هزار ساله، و بیشتر از آن برای تطبیق گاهشماریهای میلادی و هجری قمری، تهیه کردهاند.در ایران یکی از این جداول تطبیق گاهشماریها را عبدالغفار نجمالدوله (1321، ص 52 ـ80)، از سال اول تا 1464 هجری قمری، برای گاهشماری میلادی و هجریقمری تنظیمنمود؛ اگرچه این نخستین آشنایی ایرانیان با تطبیق گاهشماری هجریقمری و میلادی نبود، چرا که محمدحسن اعتمادالسلطنه در تاریخ منتظم ناصری * ، برابرِ هر سال هجری قمری را با سال میلادی، از سال اول تا سال 1300 هجری قمری، ذکر نموده است (برای آگاهی از سایر پژوهشها دربارة جدولهای تطبیقی در ایران رجوع کنیدبه ووستنفلد و مالر، مقدمة قریشی، ص بیستوهشت ـ بیستونه). در سالهای اخیر و با استفاده از رایانهها، جدولهای گوناگونی برای گاهشماری هجری شمسی برای دورههای هفت هزارساله ( رجوع کنیدبه تازیکهلمسکی، ص 2ـ90) و تطبیق این گاهشماری با گاهشماریهای میلادی در دورههای پنج هزار ساله ( رجوع کنیدبه ملکپور، 1378 ش، ص 201ـ 358) و سه هزار ساله ( رجوع کنیدبه بورکوفسکی ، ص 223ـ230) و 5421 ساله ( رجوع کنیدبه بیرشک، ص 291ـ 465) طراحی شدهاند.در مقولة تبدیل تاریخها، از تقویمهای دائمی نیز استفاده میشود. این تقویمها جدولهایی هستند که برای تعیینمدخلِ (روز اول) سال و ماه و همچنین به دست آوردن روزهای هفته طراحی میشوند. تقویمهای دائمی نیز گونهای جدول به شمار میآیند (برای نمونهای از این تقویمهای دائمی برای گاهشماری میلادی رجوع کنیدبه عبداللهی و دِرگریگوریان، ص 747ـ 762؛ برای گاهشماریهای هجری شمسی و قمری رجوع کنیدبه عبداللهی، 1352 ش، ص 728ـ 739). در بسیاری موارد، تنها رکن مورد نیاز برای تبدیل گاهشماریهای مختلف، «سال» خاصی میباشد. برای تبدیل این رکن از گاهشماریها، روشهای محاسبهای ساده و به نسبت سریعی نیز وجود دارد.(برای آگاهی از منابع این محاسبات رجوع کنیدبه هاجسون ، ج 1، ص 20ـ22؛ «تبدیل سالهای قمری به شمسی و شمسی به قمری»، ص 314؛ برای آگاهی از روش تبدیل بعضی دیگر از گاهشماریهای رایج در سرزمینهای اسلامی رجوع کنیدبه د. اسلام ، چاپ دوم، ج10، ص 268ـ270).امروزه نرمافزارها و لوحهای فشردة گوناگونی برای تبدیل انواع گاهشماریها وجود دارد، مثلاً لوح فشردة نجوم اسلامی (قم 1377 ش) برای تبدیل گاهشماریهای هجری شمسی، هجری قمری و میلادی به یکدیگر در حوزة زمانی نامحدود. همچنین، پایگاههای اطلاعرسانی متعددی برای تبدیل گاهشماریهای مختلف وجود دارد که از جملة آنها میتوان به این پایگاهها اشاره نمود:http://www.alrajhibank.com.sa/Data Conv/Defaulte.htmhttp://www.islamicity.com/Prayer Times/Convert.aspبرای تبدیل گاهشماریهای هجری قمری و میلادی به یکدیگر.و پایگاههایhttp://www.jewishgen.org/jos/josdates.htmhttp://www.hebrewcalendar.net/htdocs/main.en.htmlبرای تبدیل گاهشماری یهودی به گاهشماری میلادی.12) گاهشماری در ادب فارسی. مهمترین نکتهای که در بررسی راه یافتن ویژگیها و ارکان گاهشماری در ادب فارسی باید مورد توجه قرار گیرد، تفاوت آنها با دانستههای احکام نجومی است. بسیاری از ارکان، مقتضیات و آگاهیهای مربوط به گاهشماری که در ادب فارسی ظهور یافته، به نوعی، بیانکنندة موقعیت یا موضوع احکام نجومی و رسانندة معنایی فراتر از مفاهیم خاص گاهشماری بودهاند. بدیهی است تفسیر یا تأویل این موارد باید در درجة نخست در حوزة احکام نجوم صورت پذیرد ( رجوع کنیدبه احکام نجوم * ). بجز این، سایر آگاهیهایی که در بارة گاهشماری در ادب فارسی آمده، عموماً کلیاتی در بارة نام انواع گاهشماریها و بعضی ارکان آنها، چون نام ماهها و روزها، بعضی اعیاد و موقعیتهای ویژه و پارهای اصطلاحات خاص چون کبیسه، اشاره به هفته و روزهای آن، صورتهای فلکی منطقةالبروج و مانند اینهاست. آگاهیهای صرف گاهشماری، بویژه ذکر تاریخهای واحد در گاهشماریهای گوناگون، مانند ابیات انوری (ج 1، ص 352، بیتهای1و2) که در آنهااطلاعات تاریخی در سه گاهشماری مختلف در کنار هم آمدهاست، بندرت در شعر فارسی مجال ظهور یافتهاند. انوری (همانجا) تاریخ واحدی را در سه گاهشماری هجری قمری، سلوکی و یزدگردی ذکر نموده است و بر خلاف نظر فراهانی (شارح دیوان انوری؛ ص 174ـ 175) و مدرس رضوی (مصحح این دیوان ؛ انوری، ج 2، توضیحات، ص 1103)، تبدیل تاریخهایی که انوری در دو بیت ذکر کرده، صحت آنها را تأیید مینماید و تنها بیت سوم این قصیده زائد بهنظر میآید.واژة تقویم در ادب فارسی عموماً به معنای گاهنامهیا دفتر تقویم بهکار رفته است ( رجوع کنیدبه انوری، ج 1، ص 352، بیت 1) و گاه «تقویم کهن» به هر چیز فرسوده و کهنه کهدیگر کاربرد ندارد، اطلاق شده است (مثلاً خاقانی، ص 381، بیت 17؛ سیف فَرْغانی، ج 1، ص 12، بیت 2؛ صائب، ج 2، ص 566، بیت10). همچنین، کاربرد تقویم در معنای بهترین زمان یا بهترین اعتدال، تلمیحی است به آیة چهارم سورة تین ( رجوع کنیدبه ناصرخسرو، 1365ش، قصیدة 109، بیت 20؛ مولوی، ج 3، ص 89، بیت 7).در موارد متعدد، شعرا بعضی ارکان گاهشماریها یا بعضی عوامل مربوط به گاهشماریها را فهرستوار برشمردهاند؛ از جمله، مسعودسعد سلمان در چند قصیده نامهای فارسی میانة ماههای سال را در گاهشماری یزدگردی ( رجوع کنیدبه ص 654ـ 658)، نام روزهای ماه را در همین گاهشماری ( رجوع کنیدبه ص 659ـ667)، و نام روزهای هفته و ارتباط آنها را با هر یک از اجرام آسمانی ( رجوع کنیدبه ص 668ـ669) برشمرده است (برای آگاهی از ارتباط هر یک از روزهای هفته با اجرام آسمانی رجوع کنیدبه هفته * ). نظامی نیز فهرستی از نامهای صورتهای فلکی منطقةالبروج ( رجوع کنیدبه ج 1، مخزنالاسرار ، ص 15ـ16)، منازل ماه ( رجوع کنیدبه ج 1، لیلی و مجنون ، ص 173ـ 176) و روزهای هفته ( رجوع کنیدبه ج 2، هفت پیکر ، ص 146، 182، 197، 214، 235، 267، 292) فراهم آورده است با این توضیح که نظامی، برابر سنّت «هفتهشماری» در اسلام، هفته را از شنبه، و مسعود سعدسلمان (ص 668ـ669) آن را از یکشنبه، برابر سنّتی کهن و غیراسلامی، آغاز کرده است. امیرخسرو دهلوی (ص 77ـ 78) نیز نام روزهای هفته را بر شمرده و همانند نظامی، آن را از شنبه آغاز نموده است (برای آگاهی بیشتر در بارة کاربرد هفته در شعر نظامی و ارتباط این نامها با اجرام آسمانی رجوع کنیدبه قریب، 1376 ش، ص 11ـ20). به نام ماههای سال در گاهشماری هجری قمری ( رجوع کنیدبه انوری، ج 1، ص 49، بیت 1) و یزدگردی ( رجوع کنیدبه ناصرخسرو، 1365 ش، قصیدة 133، بیت 11) و نام ماههای سلوکی، مثلاً آب ( رجوع کنیدبه خاقانی، ص 49، بیت 2)، کانون ( رجوع کنیدبه فرخی سیستانی، ص 258، بیت 8) و حزیران ( رجوع کنیدبه منوچهری، ص 137، بیت 9) اشاراتی وجود دارد. تطبیق تقریبی موقعیت ماهها در گاهشماری سلوکی با موقعیت فصول، باعث رواج صورتهای ادبی ـ شعری این ماهها در ادب فارسی شده است؛ از جمله، ارتباط گرما با تموز و اشاره به گرمای طاقتفرسا در این ماه ( رجوع کنیدبه ناصرخسرو، 1365 ش، قصیدة 165، بیت 27؛ انوری، ج 1، ص 545، بیت 6؛ نظامی، ج 1، لیلی و مجنون ، ص 249، بیت 10) و نیز قرارگرفتن ماه آذار در فصل پاییز و شدت ریزش باران (مثلاً فرخی سیستانی، ص 157،بیت 17، ص 161، بیت 19). بجز استفاده از نام ماهها،به بعضی موقعیتهای نجومی/ گاهشماری نیز اشاره شده است؛از جمله، ورود خورشید به برج حمل که زمان برابر شدنطول روز و شب (اعتدال بهاری) است ( رجوع کنیدبه ناصرخسرو، 1365 ش، قصیدة 184، بیت 13؛ خاقانی، ص 191، بیت 14) و مقایسة آن با ورود خورشید به برج میزان در فصل پاییزو برابر شدن دوبارة طول روز و شب (اعتدال پاییزی؛ رجوع کنیدبه ناصرخسرو، 1365 ش، قصیدة 224، بیت 18؛ امیر معزی، ص 214، بیت 23)، پنج روز اندرگاه در گاهشماری یزدگردیکه موقعیتهای بیهویت و نامعلوم به آن تشبیه شده است( رجوع کنیدبه خاقانی، ص 511، بیتهای 13 و 14)، اشاره به جشنهاو موقعیتهای خاص گاهشماری، مانند عید بهمنگان (بهمنجنه؛ رجوع کنیدبه مختاری غزنوی، ص 509، بیت 1)، چند نمونه از اعیاد مسیحی ( رجوع کنیدبه خاقانی، ص 28، بیت 5)، جشن نوروز در فروردین ماه ( رجوع کنیدبه فرخی سیستانی، ص 414، بیت 6، ص 415، بیت 2) و روز تَرْویه (روز هشتم ماه ذیحجّه؛ رجوع کنیدبه منوچهری، ص 91، بیت 3) و اشاره به اِعمال کبیسه در سالها ( رجوع کنیدبه انوری، ج 1، ص 3، بیت 11).از میان انواع گاهشماریهای رایج در ایران، چندین بار به گاهشماری جلالی اشاره شده است، از جمله در این بیت حافظ (ج 1، ص 924، بیت 8): زخطّت صد جمال دیگر افزود/ که عمرت باد صد سال جلالی (و نیز این بیت منسوب به حافظ (ج 1، ص 907) با نسخه بدلهایی که خانلری ذکر کرده: میاندر مجلس آصف به نوروز جلالینوش/ که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی). سعدی نیز (ص 744، بیت 13)از این گاهشماری یاد کرده است: هزار سال جلالی بقایعمر تو باد/ شهور آن همه اردیبهشت و فروردین (نیز ( رجوع کنیدبه همان، ص 32). در میان دیگر انواع گاهشماریها اشارات بسیار محدودی نیز به گاهشماری دوازده حیوانی وجود دارد؛ از جمله، ابونصر فراهی، در منظومة تعلیمی نصاب الصبیان (ص 58، 77) نامهای دورة سالهای دوازده حیوانی را به ترکی و فارسی برشمرده است.13) گاهشماری و فرهنگ. نخستین تداخل گاهشماری و ارکان وابسته به آن با فرهنگ، موضوع اختیارات، یعنی تعیین سعد و نحس روزها و کلاً احکام نجوم است که حتی امروزهنیز در تقویمهایی که با عنوان تقویم نجومی یا تقویم رقومی منتشر میشود، مسائل مختلف احکام نجوم درج میگردد. علاوه بر این، گاهشماری در شئون مختلف زندگی مردم راهیافته است و مردم رویکردهای گوناگونی به کاربردهای کشاورزی و آیینی و مذهبی و غیرمذهبی در گاهشماریهای شمسی و قمری داشتهاند. این رویکردها شامل موضوعات مختلفی بوده است، از جمله توجه به موقعیت چند روزخاص (بعضی روزهای مشخص در هر ماه و سال شامل جشنها و عزاداریها) و نیز موقعیت چند موضع مختلف در هر سال (چون آغاز و پایان فصول، روزهای باقیمانده یا گذشتهاز یک موقعیت نجومی خاص).از دید کارکردگرایانه، گاهشماریهای مورد استفادة مردم را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: گاهشماریهای کشاورزی، دامداری، جشنها و عزاداریها. در هریک از این دستهبندیها نیز آنچه اهمیت دارد، آیینها و شعائری است که هر کدام در موقع معیّن خود باید برگزار شوند. بنابراین، کاربرد گاهشماری در عقاید و باورهای مردم، علاوه بر مثلها و داستانها و خرافهها، درآیینها و شعائری نیز دیده میشود که در طول سال باید برگزار شوند. در زمینة امور مذهبی، آیینها و شعائر متعددی بامفاهیم گاهشماری مرتبطاند؛ از جمله آداب و شعائری کهدر ده روز اول محرّم به یاد واقعة کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام انجام میگیرد، موضوع رؤیت هلال بویژه برای ماههای رمضان و شوال (آغاز و پایان ایام روزهداری)، وشعائر و آدابی که برای روزهای هفته و بعضی روزهای مهمِ سال و ماههای سال وجود دارد (برای آگاهی از ترتیب روزهای ماه و دعای مربوط به هریک از آنها رجوع کنیدبه مجلسی، بحارالانوار ، ج 94، ص 132ـ324؛ برای برخی از اعتقادات عمومی در بارة بعضی روزها در ماههای قمری رجوع کنیدبه هدایت، ص 84 ـ 88). مجلسی ( اختیارات الایام ، گ 2 پ ـ 36 ر) آرای گوناگونی در بارة سعد یا نحس بودن روزهای هفته، روزهای ماه و اختیارات ماههای سال ذکر نموده است.برخی از کتابها که برای شرح اعمال روزها و ماههای مختلف نوشته شدهاند، عبارتاند از: احسنالتقویم و غُنیةالانام فی معرفة الساعات و الایام از ملامحسن فیض کاشانی (متوفی 1091)؛ تقویمالمؤمنین و متن خلاصه شدة آن، و تقویم شرعی ، هر دو از میرمحمدصالح خاتونآبادی (متوفی 1126؛ حسینی اشکوری، ج 11، ص 145؛ حائری، ج 7، ص 52).روزهای اول هریک از ماههای سال آثار خاص خود را داشته ( رجوع کنیدبه شاملو، ذیل «اوّل») و بعضی از روزهای برخی ماهها نیز از نظر نحس یا سعد بودن، شرایط خاص خود را داشته است؛ از جمله، روز سیزدهم ماه صفر یکی از نحسترین روزهای سال به شمار میآمده است (هدایت، ص 85). این مَثَلفارسی نیز نشاندهندة نحوست سیزدهم صفر است: تو اگر سیزده نوروزی، من سیزده صفرم. علاوه بر ماههای گاهشماری هجری قمری، که هر کدام شعائر و محرّماتی داشته که تخلف از آنها گناه محسوب میشده (قس این مثل: همة ماهها خطر دارد، بدنامیش [ را ] صفر دارد)، برای ماههای گاهشماری سلوکی ( رجوع کنیدبه مجلسی، بحارالانوار ، ج 56، ص 142ـ143، ج 59، ص 312ـ 314 که بخشی از رسالة الذهبیة منسوب به امام رضا علیهالسلام میباشد) و حتی سالهای گاهشماری دوازده حیوانی ( ( رجوع کنیدبه احکام سالهای ترکان ، گ 131 ر ـ 135 ر) نیز احکام نیک و بد وجود داشته است. در گاهشماری دوازده حیوانی، بعضیسالها (مثلاً سال گاو) سعد و بعضی دیگر (مثلاً سال خوک) نحس محسوب میشدهاند (قس این مثل فارسی که نشاندهندة سعد بودن سال گاو است: همیشه تقویم بر روی گاو نمیگردد). آیینهای متعددی در سال قمری (اعیاد، مراسم و عزاداریها) وجود دارد (برای آگاهی از نمونهای از این آیینها رجوع کنیدبه ماسه،ج 1، ص 199ـ249؛ در بارة تطبیق دعاهای هر روز ماه،که ترتیب روزهای آن، همان ترتیب روزهای ماه در گاهشماری یزدگردی است رجوع کنیدبه مجلسی، بحارالانوار ، ج 94، ص 132ـ324؛ سلیم، ص 251ـ386؛ برای آگاهی از شعائر گوناگون مربوطبه رمضان، از جمله رؤیت هلال این ماه نزد عامة مردم رجوع کنیدبه وکیلیان، ص 39ـ44). شلیمر (ص 111) از آیینی یاد کردهکه طی آن، عدهای از مردم در آخرین روزهای شعبان (شلیمر به اشتباه آن را شوال نوشته است) به شادی میپرداختهاند امانه در ملاعام.در زمینة امور کشاورزی، علاوه بر وجود انواع گاهشماریها که اقوام مختلف در نقاط گوناگون ایران از آنها استفاده میکردهاند (در این باره رجوع کنیدبه بخش 4.د)، تعبیرهای گوناگونی از طول سال، تقسیم سال به فصول مختلف و پدیدههایی که به نحوی با امور کشاورزی در ارتباطاند (انواع بارشهای برفوباران بر اساس هنگام بارش یا میزان آنها، وزش انواع بادها و مانند آن)وجود دارد (برای آگاهی از مشخصات چند نمونه از این بادها، بارانها و موسمهای روی دادن آنها در نواحی مرکزی ایران رجوع کنیدبه فرهادی، 1365 ش، ص39ـ51؛ همو، 1378ش، ص 139ـ 152؛ برای تعبیر کلی دربارة مفاهیم هواشناسانه نزد عامه رجوع کنیدبه ماسه، ج 1، ص 319ـ 321). در فرهنگ عامة مردم خراسان، بیشترین بارانها در روزهایی از سال که شمارة آنها به شش ختم میشده (ششم، شانزدهم و مانند اینها) میباریده است (سلحشور دهقان و علیجانی، ص21ـ34).تقسیمبندی فصول به دورههای زمانی مختلف و عموماً دورههای چهل روزه و بیست روزه، که با عنوان چلة بزرگو کوچک مشخص میشوند، نیز ریشه در تعبیرهایی ازشدت گرما یا سرما در فصول سال دارند. در این میان، تقسیمبندی زمستان به چلة بزرگ (چهل روزه) و کوچک (بیست روزه) از جمله در تهران بسیار مورد توجه بودهاست (برای آگاهی بیشتر در بارة این تقسیمبندی رجوع کنیدبه شاملو،ذیل «اهمن و بهمن»)، در کرمان نیز فصل تابستان به دو چله، چلة بزرگ (چهل روزه) و کوچک (بیست روزه)، تقسیممیشده است (فرهادی، 1378 ش، ص 141 پانویس 2)؛ اینموقعیتهای فصلی ـ گاهشمارانه را مقایسه کنید با این مثلفارسی: آبان ماه را بارانکی، دی ماه را برفکی، فروردینشب ببار و روز ببار.در ایران، یکی از مهمترین مراسمی که با گاهشماری ارتباط مستقیم دارد، نوروز است. محاسبة دقیق زمان تحویل سال ــ که تا پیش از رواج وسایل ارتباط جمعی با شیوة امروزی یا از روی تقویمهای سالانه یا بر اساس محاسبة بزرگان خانواده انجام میگرفت ــ و آیینهای مختلف پیش و پس از آن (امروزه، این آیینها از چهارشنبه سوری آغاز و به سیزده به در ختم میگردد)، جملگی تعابیری از مفاهیم گاهشماری در خود دارند ( رجوع کنیدبه نوروز * ). گزارشهایی از بعضی آیینهایی که قبل یا بعد ازنوروز انجام میشده، وجود دارد که امروزه برگزار نمیشوند. انجوی شیرازی (1347ش، ص30) از مراسمی پنجاه روزپیش از نوروز و میرشکرایی (ص 368ـ372) از مراسمی چهل روز پس از بهار به نام «چهلم بهار» گزارش دادهاند. امروزه در شب آغاز زمستان (یلدا) آیینی برگزار میشود که شب چله نام دارد (در بارة این آیین رجوع کنیدبه انجوی شیرازی، 1379 ش، ج 1، ص 165ـ167، ج 2، ص 57 ـ 85، 223ـ 241؛ برای آگاهی از برخی عقاید، رسوم و آیینهای دیگر در بارة مدت زمانی پیش یا پس از نوروز رجوع کنیدبه همان، ج1، ص70ـ 86، ج2، ص139ـ172؛ شکورزاده، ص79ـ110).در بارة ورود خورشید به بعضی از صورتهای فلکی منطقةالبروج نیز، بجز عقاید و آرای احکام نجومی، عقاید خاصی وجود دارد. به نوشتة شاردن (ج 3، ص 4)، به عقیدة مردمکاشان، تعداد عقربهای این شهر هنگامی که خورشیدوارد برج عقرب میشود، بهنحو چشمگیری افزوده میشود (برای آگاهی از سایر اعتقادات عامه در مورد اعیاد و روزهای مختلف سال شمسی رجوع کنیدبه ماسه، ج 1، ص 284ـ297، ج 2، ص 11ـ19؛ برای نمونه موردی جشن سده نزد مردم خراسان رجوع کنیدبه شکورزاده، ص 111ـ120). بجز نوروز، که سابقة برگزاریآن به پیش از ورود اسلام به ایران باز میگردد، سابقة برگزاری بعضی آیینها و جشنهای دیگری که امروزه بین اقوام یامذاهب مختلف در ایران رایج است، نیز به پیش از اسلامباز میگردد (برای نمونهای از این جشنها و سابقة آنها ( رجوع کنیدبه بهار، ص 629ـ635؛ عمادی، 1354 ش الف ، ص 121ـ151. نیز رجوع کنیدبه جشن * ).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس؛ یوسف ابکاروویچ آربلی، «جداول لتحویل السنوات الهجریة الی السنوات المیلادیة»، ترجمة حسین قاسم عزیز، المورد ، ج 3، ش 3 و 4 (1393/ 1974)؛ ابناثیر؛ ابناجدابی، الازمنة و الانواء ، چاپ عزةحسن، دمشق 1964؛ ابنبشکوال، کتاب الصلة ، قاهره 1966؛ ابنحیان، کتاب المقتبس فی تاریخ رجال الاندلس ، قسم 3، چاپ ملچور آنتونیا، پاریس 1937؛ ابنسیده، المُخصَّص ، بیروت 1417/ 1996؛ ابنعاصم ثقفی، کتاب الانواء و الازمنة و معرفة اعیان الکواکب ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة طوپقاپیسرای استانبول، مجموعة احمد ثالث، ش 3508، فرانکفورت 1405/ 1985؛ ابنمنظور؛ ابنندیم؛ ابنهشام، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دار ابنکثیر، [ بیتا. ] ؛ ابنیونس، الزیج الکبیر الحاکمی ، نسخةخطی کتابخانة لیدن، ش 143 or. ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابیالفداء ، بیروت: دارالمعرفه، [ بیتا. ] ؛ ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة ، چاپ زاخاو، لایپزیگ 1923؛ همو، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، با ترجمة انگلیسی از رمزی رایت، لندن 1934؛ همان، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ همو، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دکن 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ ابونصر فراهی، کتاب نصاب الصبیان ، چاپ محمدجواد مشکور، تهران 1349 ش؛ احکام سالهای ترکان ، نسخة خطی کتابخانة مجلس شورای ملی، ش 3ر6367؛ احمد رمضان احمد، تطور علم التاریخ الاسلامی حتی نهایة العصور الوسطی ، [ قاهره ] 1989؛ محمدمهدیبن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341 ش؛ محمد اسدیان، «گاهشماری در جزیرة قشم»، کلک ، ش 42 (شهریور 1372)؛ اسکندرمنشی؛ اطلاعات ، ش 1196، 4 آذر 1309، ش 1199، 8 آذر 1309، ش 14959، 24 اسفند 1354، ش 15696، 5 شهریور 1357؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ چراغعلی اعظمی، «گاهنمای سنگسری»، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 3، ش 3 و 4 (مرداد ـ آبان 1347)؛ ایرج افشار، «مقام انجامه در نسخه»، نامة بهارستان ، سال 3، ش 1، دفتر 5 (تابستان 1381)؛ احمدبن حامد افضلالدین کرمانی، تاریخ افضل، یا، بدایع الازمان فی وقایع کرمان ، چاپ مهدی بیانی، تهران 1326 ش؛ همو، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان ، [ تحریر ] محمدابراهیم خبیصی، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1343 ش؛ همو، المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان: شامل حوادث سنوات 602ـ612 ، چاپ عباس اقبال، تهران 1331 ش؛ موسی اکرمی، گاهشماری ایرانی ، تهران 1380 ش؛ امان افغان ( کابل )، سال 1، ش 1 (1299 ش)؛ خسروبن محمود امیرخسرو، هشت بهشت ، چاپ جعفر افتخار، مسکو 1972؛ محمدبن عبدالملک امیر معزی، دیوان ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1318 ش؛ ابوالقاسم انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان ، تهران 1379 ش؛ همو، «فرهنگ مردم رشکی و ماسی در اراک»، فردوسی ، سال 19، ش 897 (14 بهمن 1347)؛ یحییبن سعید انطاکی، تاریخ ، در ابنبطریق، کتاب التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق ، ج 2، بیروت 1909؛ محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364 ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دورة پنجم قانونگذاری ، تهران 1350 ش؛ همو، مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانونگذاری مجلس شورای ملی ، تهران ?[ 1318 ش ] ؛ ایران. مجلس شورای ملی، مذاکرات مجلس: دورة دوم تقنینیه، 3 شنبه دوم ذیقعده 1327 تا 5 شنبه 29 ذیحجه 1329 ، قسمت 1، تهران 1325 ش؛ همو، مذاکرات مجلس شورای ملی: دورة پنجم ، قسمت 2: از تاریخ 21 دلو 1303 مطابق 16 رجب 1343 تا 22 بهمن ماه 1304 مطابق 27 رجب 1344 ، تهران [ بیتا. ] ؛ عبداللّه ایوبیان، «تقویم محلی کردی»، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز ، سال 16، ش 2 (تابستان 1343)؛ محمدبن جابر بتانی، کتاب الزیج الصابی ، چاپ کارلو آلفونسو نالینو، میلان 1899؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح ابیعبدالله البخاری بشرح الکرمانی ، بیروت 1401/ 1981؛ کلاودیوس بطلمیوس، المجسطی ، ترجمة حجاجبن یوسفبن مطر، نسخةخطی کتابخانة لیدن هلند، ش 680 or. ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ علی بلوکباشی، «یادداشتی در بارة گاهشماری و چند جشن در مازندران»، پیام نوین ، دورة 8 ، ش 7 (دی 1345)؛ داوودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی = روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب ، چاپ جعفر شعار، تهران 1348 ش؛ بندهش ، [ گردآوری ] فرنبغ دادگی، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369 ش؛ هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی: بر مبنای اسناد دوران آققوینلو و قراقوینلو و صفوی ، ترجمة غلامرضا ورهرام، تهران 1367 ش؛ مهرداد بهار، «در بارة جشن سده»، چیستا ، سال 1، ش 6 (بهمن 1360)؛ روحاللّه بهرامی، «جایگاه نجوم، تقویم و گاهشماری در اندیشة تاریخنگاری مسعودی»، تاریخ اسلام ، سال 2، ش 1 (بهار 1380)؛ عبدالعلیبن محمد بیرجندی، شرح زیج جدید سلطانی ، نسخةخطی کتابخانة موزة بریتانیا، ش 23567؛ احمد بیرشک، گاهشماری ایرانی ( ادامة گاهشماری تطبیقی سه هزار ساله ) برای 5431 سال ، تهران 1380 ش؛ علیبن زید بیهقی، کتاب تتمة صوان الحکمة ، لاهور 1351؛ بهرام پیتاولا، سال دینی زرتشتی ، ترجمة رشید شهمردان، تهران 1356 ش؛ حسینعلی تازیکه لمسکی، تقویم هفت هزار سالة هجری شمسی ، گرگان 1373 ش؛ «تبدیل سالهای قمری به شمسی و شمسی به قمری»، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 3، ش 5 (آذر ـ دی 1347)؛ احمدبن نصراللّه تتوی و دیگران، تاریخ الفی: تاریخ ایران و کشورهای همسایه در سالهای 850 ـ984 ه ، چاپ علی آلداود، تهران 1378 ش؛ جمال ترابی طباطبائی، سکههای اسلامی در دورة ایلخانی و گورکانی ، تبریز 1347 ش؛ جمال ترابی طباطبائی و منصوره وثیق، سکههای اسلامی ایران از آغاز تا حملة مغول ، تبریز 1373 ش؛ احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، به کوشش ژاله آموزگار، تهران 1376 ش؛ تقویم الدولة المصریة لسنة 1933 ، [ قاهره 1932 ] ؛ تقویم لسنة 1370 من وفاة النبی/ 2002 میلادیة ، طرابلس 2001؛ حسن تقیزاده، مقالات تقیزاده ، چاپ ایرج افشار، تهران 1349ـ 1358 ش؛ محمد سعید جانباللهی، «ستارهشناسی و گاهشماری عشایر بلوچ و طوایف سیستان»، فصلنامة تحقیقات جغرافیائی ، سال 13، ش 2و3 (تابستان و پاییز 1377)؛ علیاکبر جعفری، چهار تقویم از دو سال و در یک شهر ، راولپندی 1351 ش؛ فرهود جلالی کندلوسی، «گاهشماری در کندلوس»، نمایة پژوهش ، سال 4، ش 13ـ14 (بهار و تابستان 1379)؛ غلامحسینبن ملافتحاللّه جونپوری، زیج بهادرخانی ، چاپ سنگی بنارس 1257؛ حارثبن حلزة، «معلقةالحارثبن حلزةالیشکری»، در المعلقاتالعشر: دراسة و نصوص ، چاپ فوزی عطوی، بیروت: شرکة اللبنانیة للکتاب، 1969؛ شمسالدین محمد حافظ، دیوان ، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران 1375 ش؛ عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانة مجلس شورای ملی ، تهران، ج 7، 1346 ش؛ حبش حاسب مروزی، زیج حبش حاسب ، نسخة خطی کتابخانة دولتی برلین، ش 5750؛ عبدالمحسن حسینی، تقویمالعرب فی الجاهلیة ، اسکندریه 1963؛ احمدحسینی اشکوری، فهرست نسخههای خطی کتابخانة عمومی حضرت آیةالله العظمی مرعشی نجفی مدظلّهالعالی ، قم 1354ـ1376 ش؛ حمداللّهبن ابیبکر حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1362 ش؛ همو، ظفرنامه ، به انضمام شاهنامة ابوالقاسم فردوسی ، چاپ عکسی از روی نسخة خطی مورخ 807 هجری در کتابخانة بریتانیا، ش 2833 or. ، تهران 1377 ش؛ حمزةبن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلاة و السلام ، بیروت: دارمکتبةالحیاة، [ بیتا. ] ؛ محمد حمیداللّه، مجموعةالوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافةالراشدة ، بیروت 1407/ 1987؛ حیاتنو ، ش 520، 25 بهمن 1380 ش؛ عبدالرحمان خازنی، زیج معتبر سنجری ، نسخة خطی کتابخانة مدرسه عالی شهید مطهری، ش 682؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368 ش؛ علیاکبرخان محمدی، «سالشمار تطبیقی سالهای ترکی و هجری قمری»، تاریخ معاصر ایران ، کتاب اول، تهران: مؤسسة پژوهش و مطالعات فرهنگی ، 1372 ش؛ محمدبن موسی خوارزمی، مقالة فی استخراج تاریخ الیهود و اعیادهم ، در الرسائل المتفرقة فی الهیئة للمتقدمین و معاصری البیرونی ، حیدرآباد دکن: دائرةالمعارف العثمانیه، 1367/ 1948؛ د. فارسی ؛ دهخدا؛ فرید ابراهیم دهلوی، زیج شاهجهانی، یا، کارنامة صاحبقران ثانی ، نسخة خطی کتابخانة بریتانیا، ش 372 or. ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر [ 1379/ 1959 ] ، چاپ افست بغداد [ بیتا. ] ؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیاتالمشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 351ـ380 ه ، بیروت 1409/1989؛ رشیدالدین فضلاللّه، تاریخ چین از جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضلاللّه ، چاپ وانگ ایدان، تهران 1379 ش؛ همو، تنکسوقنامه، یا، طب اهل ختا ، چاپ عکسی از نسخة خطی مجموعة ایاصوفیه، ش 3596، تهران 1350 ش؛ همو، جامعالتواریخ ، ج 3، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، باکو 1957؛ عبداللّه افندی رعد «الکلندار الحبشی»، المشرق ، سال 14، ش 6 (حزیران 1911)، ش 7 (تموز 1911)؛ روژ ژمیری کوردستان: سالی 1380 کوْچی ههتاوی 2002ـ2001 زایینی، 1422ـ1421 کوْچی مانگی، سالی 2701 کوردی ، تهران 1380 ش؛ عبدالقادربن حسن رویانی لاهیجی، زیج ملخص میرزائی ، نسخةخطی کتابخانة (ش 1) مجلس شورای اسلامی، ش 3947؛ تقی ریاحی، شرح تقویمهای مختلف و مسئلة کبیسههای جلالی ، تهران 1335 ش؛ غلامحسین ساعدی، خیاو، یا، مشکینشهر ، تهران 1354 ش؛ محمد ساقی، منتخب عالمگیرنامه ، با ترجمة انگلیسی هنری دنسیتارت، کلکته 1785؛ سالنامة پارس ، سال 28 (1332 ش)؛ سالنامة کابل: 1312 شمسی ، کابل [ 1311 ش ] ؛ سالنامة کابل: 1315 شمسی ، چاپ قاسم رشتیا، کابل [ 1314 ش ] ؛ سالنامة کابل: 1316 شمسی ، چاپ قاسم رشتیا، کابل [ 1315 ش ] ؛ سالنمای راستی: 1381 خورشیدی، 3740 دینی زرتشتیان، 1423 هجری قمری، 2002 میلادی ، تهران [ 1380 ش ] ؛ احمد سایبانی، «عقاید مردم بندرعباس در بارة ایام هفته»، آینده ، سال 13، ش 6 و 7 (شهریور و مهر 1366)؛ یوسف ستارهشناس، انطباق لحظهها: گاهشماری ، تهران 1379 ش؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمالتاریخ ، چاپ فرانتس روزنتال، بغداد 1382/1963؛ مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی ، چاپ محمدعلی فروغی، تهران 1363 ش؛ موسیالرضا سلحشور دهقان و بهلول علیجانی، «تحلیل علمی فرهنگ عامة مردم در مورد بارانهای ایام شیشه در استان خراسان»، مجلة نیوار ، دورة جدید، ش 39 (پاییز 1377)؛ عبدالامیر سلیم، «تطبیق روزهای ماه در فرهنگ ایرانی و احادیث اسلامی، یا، سیروزه در حدیث شیعه»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آذرابادگان ، سال 26، ش 111 (پاییز 1353)؛ سلیم عرفات مبیض، النقودالعربیة الفلسطینیة و سکتهاالمدنیة الاجنبیة: منالقرن السادس قبلالمیلاد و حتی عام 1946 م ، قاهره 1989؛ هاشم سلیمی، زمستان در فرهنگ مردم کرد ، تهران 1381 ش؛ حسنبن حسین سمنانی، توضیح زیجایلخانی ، نسخة خطی کتابخانة موزه بریتانیا، ش 11636، نسخة عکسی موجود در کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ محمدبن ابیعبداللّه سنجرکمالی، زیجاشرفی ، نسخة خطی کتابخانة ملی پاریس، ش 1488، میکروفیلم کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ش 1328؛ جیسینگ سوایی، زیج محمدشاهی ، نسخة خطی کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ عبدالفتاح سیدالطوخی، القواعد الفلکیة فی عمل النتائجالسنویة ، بیروت 1411/1991؛ محمد یوسف فرغانی، دیوان ، چاپ ذبیحاللّه صفا، تهران 1341ـ1344 ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الشماریخ فی علمالتاریخ ، چاپ عبدالرحمان حسن محمود، قاهره ?[ 1411 ] ؛ احمد شاملو، کتاب کوچه ، حرف الف، دفتر دوم، تهران 1379 ش؛ عبدالمجید شکری، «التقویم الاسلامیالشمسی: ضرورة»، در ندوةالتاریخ الاسلامی و ازمة الهویة ، طرابلس: جمعیةالدعوة الاسلامیة العالمیة، 2000؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان ، تهران 1363 ش؛ عمادالدین شیخ الحکمایی، «کتیبههای کوفی کازرون»، وقف: میراث جاویدان ، سال 3، ش 2 (تابستان 1374)؛ محمدعلی صائب، دیوان ، چاپ محمد قهرمان، تهران 1364ـ1370 ش؛ محمدبن یحیی صولی، ادب الکتاب ، چاپ محمد بهجةالاثری، قاهره 1341؛ محمدرضا صیاد، «پیدایش تقویم و سیر تحول تقویم هجری شمسی»، وقف: میراث جاویدان ، سال 4، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1375)؛ همو، «جدولهای تقویم هجری قمری»، در گزارش پانزدهمین کنفرانس ریاضی کشور ، تهران: انجمن ریاضی ایران، 1365 ش؛ همو، «معادلات تقویم هجری قمری قراردادی»، در گزارش بیستمین کنفرانس ریاضی کشور ، تهران: انجمن ریاضی ایران، 1369 ش؛ همو، «معادلههای تقویم هجری شمسی بر پایة توابع کامپیوتری Fix و Mod »، نشریة تحقیقاتی فیزیک زمین و فضا ، ج 18 و 19، ش 1 و 2 (1368ـ1369 ش)؛ سیروس طاهباز، یوش ، تهران 1362 ش؛ محمدبن ایوب طبری، زیج مفرد ، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه کیمبریج، ش ( 10 ) Browne O.1. ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ (بیروت)؛ جلالالدین طهرانی، تقویم رقمی سال سیچقانئیل 1303 شمسی ، تهران 1302 ش؛ همو، گاهنامة طهرانی برای سال 1307 ، تهران 1306 ش؛ همو، گاهنامة 1312 [ شمسی ] ، تهران 1311 ش؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرةالنبیالاعظم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم ، قم 1403؛ رضا عبداللهی، تاریخ تاریخ در ایران ، تهران 1366 ش؛ همو، تحقیقی در زمینة گاهشماریهای هجری قمری و مسیحی ( میلادی )، تهران 1365 ش؛ همو، «کبیسة مضاعف در گاهشماری ایران»، گسترش تولید و عمران ایران ، دورة 7، ش 34 (فروردین و اردیبهشت 1372)؛ همو، «معرفی دو تقویم دائمی جدید برای گاهشماریهای هجری شمسی و هجری قمری»، گوهر ، سال 1، ش 8 (شهریور 1352)؛ رضا عبداللهی و خاژاک درگرگوریان، «استخراج مدخل سال و ماه و تقویمهای دائمی گاهشماری مسیحی»، وحید ، دورة 11، ش 7 (مهر 1352)؛ ابوالفضلبن مبارک علّامی ، آئین اکبری ، چاپ سنگی لکهنو 1893؛ همو، اکبرنامه ، کلکته 1877ـ1886؛ جوادعلی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛ ماشاءاللّه علی احیائی، کاربرد علوم در قبلهیابی: نگرشی نو در تعیین قبله ، تهران 1367 ش؛ عبدالرحمان عمادی، «از حساب سال و ماه نزد شبانان سنگسری»، راهنمای کتاب ، سال 19، ش 1ـ3 (فروردین ـ خرداد 1355)؛ همو، «جشن آفریجگان اصفهان»، در مجموعه مقالات پنجمین کنگره تحقیقات ایرانی ، ج 1، به کوشش مرتضی تیموری، اصفهان: دانشگاهاصفهان،1354ش الف ؛ همو، «گاهشماری کهن دیلمی، یا، تقویم پیش از زردشتی»، در مجموعه مقالات نخستین کنگرة تحقیقات ایرانی ، ج 3، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران: دانشگاه تهران، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، 1354 ش ب ؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران 1369 ش؛ غلاماحمد، جواهرالقرآن ، نسخة خطی کتابخانة دیوان هند، ش 2709؛ همو، زادالمجاهدین ، نسخة خطی کتابخانة دیوان هند، ش 2621؛ غیاثالدین جمشید کاشانی، زیج خاقانی در تکمیل زیجایلخانی ، نسخة خطی کتابخانة سلیمانیة استانبول، ش 2692، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ غیاثالدین علی یزدی، سعادت نامه، یا، روزنامة غزوات هندوستان در سالهای 800 ـ 801 هجری ، چاپ ایرج افشار، تهران 1379 ش؛ محمدبن ابیبکر فارسی، الزیجالممتحن ، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه کیمبریج، ش 27ر3، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ یحییبن زیاد فراء، الایام و اللیالی و الشهور ، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره 1956؛ ابوالحسن فراهانی، شرح مشکلات دیوان انوری ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1340 ش؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1371 ش؛ احمدبن محمد فرغانی، جوامع علم النجوم و اصولالحرکات السماویة ، چاپ یاکوبوس گولیوس، آمستردام 1669، چاپ فؤاد سزگین، چاپ افست فرانکفورت 1406/ 1986؛ مرتضی فرهادی، «تقویم آب و هوایی در کمره»، چیستا ، سال 4، ش 1 (شهریور 1365)؛ همو، موزههای بازیافته ، تهران 1378 ش؛ جهانگیر قائم مقامی، یکصدوپنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی ، تهران 1348 ش؛ علیبن عبداللّه قاینی، مقالة فی استخراج تاریخ الیهود ، در الرسائل المتفرقة فی الهیئة للمتقدمین و معاصری البیرونی ، حیدرآباد دکن: دائرةالمعارف العثمانیة، 1367/1948؛ عریببن سعد قرطبی، کتابالانواء ، نسخة خطی کتابخانة ملی ملک، ش 2049؛ بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی: سغدی، فارسی، انگلیسی ، تهران 13 ش؛ همو، «هفته در ایران قدیم: پژوهشی در هفت پیکر نظامی و نوشتههای مانوی»، نامة فرهنگستان ، سال 3، ش 4 (زمستان 1376)؛ حسنبن علی قطان مروزی، گیهان شناخت ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة آیتاللّه عظمی مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، قم 1379 ش؛ قلقشندی؛ حسنبن محمد قمی، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسنبن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران 1361 ش؛ محمود قمی، تقویم ناصری ، چاپ سنگی تهران 1282؛ خلیلبن محمد قونیوی، ترجمان ترکی و عربی ، چاپ هوتسما، لیدن 1894؛ عبداللّهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو ، چاپ مهین همبلی، تهران 1348 ش؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات الترک ، [ استانبول ] 1333ـ 1335؛ محمدبن سلیمان کافیجی، المختصر فی علمالتاریخ ، درFranz Rosenthal, A history of Muslim historiogrphy , 2nd ed., Leiden 1968;کتاب مقدس. عهد عتیق. اسفار مجعوله، کتابهایی از عهد عتیق: کتابهای قانونی ثانی، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم ، ترجمة پیروز سیار، تهران 1380 ش؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهاننامه ، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور 1967ـ1972؛ کوشیاربن لبان، زیج جامع ، نسخة خطی کتابخانة دولتی برلین، ش 5751؛ محمدصادق کیا، واژهنامة طبری ، تهران 1327 ش؛ دیوید ا. کینگ، فهرس المخطوطات العلمیة المحفوظة بدارالکتب المصریة ، قاهره 1981ـ1986؛ کیهان ، ش 9812، 24 اسفند 1354؛ آدولف گرومان، اوراق البردیالعربیة بدارالکتب المصریة ، ترجمة الی الغربیة حسن ابراهیم حسن، قاهره 1994؛ مظفربن محمد قاسم گنابادی، شرح بیست باب ملامظفر (در بارة رسالة بیست باب در معرفت تقویم اثر عبدالعلیبن محمد بیرجندی)، چاپ سنگی [ بیجا ] 1276؛ لبیدبن ربیعه، «معلقة لبیدبن ربیعةالعامری»، در المعلقات العشر:دراسة و نصوص ، چاپ فوزی عطوی، بیروت: شرکةاللبنانیة للکتاب، 1969؛ هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی ، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355ـ1357 ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، اختیارات الایام ، نسخة خطی کتابخانة مجلس شورای ملی، ش 1ر6367؛ همو، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ محمد محیط طباطبائی، خیامی یا خیام ، تهران 1370 ش؛ عثمانبن عمر مختاری غزنوی، دیوان ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1341 ش؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس ، ج 12، چاپ مصطفی حجازی، کویت 1393/1973؛ شرفالزمان طاهر مروزی، ابواب فی الصین و الترک و الهند: منتخبة من کتاب طبائع الحیوان ، [ مع ترجمة و شرح بالانکلیزیة بقلم ف. مینورسکی، لندن 1942 ] ؛ مسعود سعدسلمان، دیوان ، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران 1362 ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسکویه؛ خانبابامشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی ، تهران 1350ـ1355 ش؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ هزوارشهای پهلوی ، تهران 1346 ش؛ اسماعیل مصباح نجمالممالک، تقویم فارسی ایتئیل، سال 1301 هجری شمسی مطابق سهشنبه 21 شهر رجب المرجب سنة 1340 قمری ، چاپ سنگی تهران 1300 ش؛ محمد ولی مظفری، «گاهشماری گیلان»، در گیلاننامه: مجموعه مقالات گیلانشناسی ، ج 2، به کوشش م. پ. جکتاجی، رشت: طاعتی، 1369 ش؛ محمد معین، «روز شماری در ایران باستان و آثار آن در ادبیات پارسی»، مجموعة انجمن ایرانشناسی ، ش 1 (مهر 1325)؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء والتاریخ ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛ احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افست قاهره [ بیتا. ] ؛ ایرج ملکپور، تقویم پنج هزارساله هجری شمسی از 3542 سال قبل از هجرت تا 1508 سال بعد از هجرت ، تهران 1378 ش؛ همو، «تقویم سال یکم هجری شمسی»، تحقیقات اسلامی ، سال 8 ، ش 1 و 2 (1372 ش)؛ ایرج ملکپور و محمدرضا صیاد، «کبیسههای 500 سال تقویم شمسی»، نشریة تحقیقاتی فیزیک زمین و فضا ، ج 11، ش 1ـ2 (دی 1361)؛ منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، حیدرآباد دکن: دفتر دیوانی، 1950؛ جلالالدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیفاللّه وحیدنیا، تهران 1366 ش؛ احمد منزوی، فهرستوارة کتابهای فارسی ، تهران 1374 ش ـ ؛ علینقی منزوی، فهرست نسخ خطی کتابخانة ملی جمهوری اسلامی ایران ، ج 11، تهران 1375 ش؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ 1363 ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان ، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران 1347 ش؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر ، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران 1355 ش؛ محمد میرشکرائی، «تحلیلی از رسم سنتی چهلم بهار در پاریز»، در کرمانشناسی: مجموعه مقالات ، به کوشش محمدعلی گلابزاده، کرمان: مرکز کرمانشناسی، 1369 ش؛ ناصر خسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ?[ 1365 ش ] ؛ همو، سفرنامة حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ کارلو آلفونسو نالینو، علمالفلک: تاریخه عندالعرب فی القرون الوسطی ، قاهره [ بیتا. ] ؛ نام حق ، نسخة خطی کتابخانة دیوان هند، ش 2ر2381؛ ابوالفضل نبئی، «تشریح برگی از تقویم و بیان کار مقوم»، مجلة دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد ، سال 16، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1362)؛ عبدالغفاربن علیمحمد نجمالدوله، تقویم رقمی سال1272 هجری شمسی مطابق دویّم رمضان 1310 هجری قمری ، چاپ سنگی تهران [ 1271 ش ] ؛ همو، رسالة تطبیقیه، مطابقه و تحویل تاریخ هجری و مسیحی از ابتدای هجرت تا هزار و چهارصد سال و از ابتدای میلاد تا دو هزار سال ، چاپ سنگی تهران 1321؛ منصور نجومی، تقویم نجومی 1381 ، تهران [ 1380ش ] ؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، نسخةخطی کتابخانة دانشگاه کیمبریج، ش ( 7 ) Browne O.2 ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ همو، سی فصل در معرفت تقویم ، چاپ سنگی تهران 1330؛ الیاسبن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی ، چاپ وحید دستگردی، تهران1363ش؛ شمسالدین محمد وابکنوی، زیج محقق سلطانی علی اصول الرصد الزیج الایلخانی ،نسخةخطی مجموعة خصوصی محمدعلی علومی، میکروفیلم کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ش 2290؛ واژههای فرهنگ یهود ، [ ترجمه و تدوین منشه امیر، بیجا: بینا، بیتا. ] ؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصاف الحضره، تاریخ وصّاف ، چاپ سنگی بمبئی 1269؛ احمد وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم ، ج 1، تهران 1370 ش؛ فردیناند ووستنفلد و ادوارد مالر، تقویم تطبیقی هزار و پانصد سالة هجری قمری و میلادی با راهنمای تبدیل تاریخ هجری شمسی به میلادی و بالعکس ، ترجمة حکیمالدین قریشی، تهران 1360 ش؛ هاشمبن نورالدین، کتاب خلاصة هاشمی ، چاپ سنگی بمبئی 1313؛ صادق هدایت، نیرنگستان ، تهران 1342 ش؛ جلالالدین همائی، تاریخ ادبیات ایران: از قدیمیترین عصر تاریخی تا عصر حاضر ، تهران 1340 ش؛ یحییبن ابیمنصور، الزیجالمأمونی الممتحن ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة اسکوریال، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت1406/ 1986؛Frans Altheim and Ruth Stiehl, "Der Kalender s ¦ â sta ¦ n's bei al-Be ¦ ru ¦ n ¦ â ", in Festgabe fدr Hans Wehr , ed. Wolfdietrich Fischer, Wiesbaden: Otto Harrassowitz, 1969; Shahabuddin Ansavi, "Towards a unified world Islamic calendar", Islamic Culture , vol. 68, no.4 (Oct. 1994); I brahim Artuk and Cevriye Artuk, I stanbul arkeoloji-mدzeleri Te í hirdeki I slہmi sikkeler katalog § u , Istanbul1970-1974; Franz Babinger, Die Geschichtsschreiber der Osmanen und ihre Werke , Leipzig 1927; M. Bahrami, "Some examples of Il-khanid art", Bulletin of the American Institute for Iranian Art and Archaeology , vol.5, no. 3 (June 1938); H. W. Bailey, "Hvatanica", BSO ] A [ S , VIII(1935-1937); Syed Hasan Barani, "The Jala ¦ li calendar", Islamic culture , vol. 17, no. 2 (Apr. 1943); Fahameddin Ba í ar, Osmanl â eya ª let tevciha ª ti: 1717-1730 , Ankara 1997; L. Bazin, Les Calendriers turcs anciens et mediإvaux , Lille 1974; V.S. Bendrey, Tarikh _ i _ Ilahi , Aligarh 1972; P.Ludger Bernhard, Die Chronologie der Syrer , Wien 1969; E.Bickerman, "Time-reckoning", in The Cambridge history of Iran , vol. 3, Pt. 2, ed. Ehsan Yarshater, Cambridge 1983; A. D. H. Bivar, "The Political history of Iran under the Arsacids", in ibid, vol.3, pt.1, ed. Ehsan Yarshater, Cambridge 1988; K. M. Borkowski, "The Persian Calendar for 3000 years", Earth, moon and planets , vol.74, no.3 (1997); Raymond A. Bowman, Aramaic ritual texts from Persepolis , Chicago 1970; G. C. Cameron, Persepolis treasury tablets , Chicago 1948; Francis J. Carmody, Arabic astronomical and astrological in Latin translation:a critical bibliography, Berkeley 1956; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langlإs, Paris 1811; Simone Cristoforetti, Forme "neopersiane" del calendario "Zoroastriano" tra Iran e Transoxiana , ]Venice[ 2000; Franµois De Blois, "The Persian calendar", Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies , XXXIV ) 1996 ) ; James E. Dean, "The old Syriac calendar", JAOS , vol.54 (1934); Encylopaedia Iranica , S.vv. "Calendars. I: Pre-Islamic calendars" (by Antoni Panaino), "ibid. II: Islamic period" (by Reza Abdollahy), "ibid. III: Afghan calendars" (by Daniel Balland), "Dates and dating" (by D. N. MacKenzie); Encyclopaedia Judaica , Jerusalem 1978-1982, s.vv. "Calendar", "Moon"; EI 2 , s.vv. "Layl and naha ¦ r" (by ch. Pellat), "Takw ¦ â m.1: Its use in astronomy" (by M. Hofelich), "Ta'r ¦ â kh. I.1: In the sense of date, dating,etc" (by F. C. De Blois), "ibid.2: Era Chronology in astronomical handbooks" (by B.van Dalen); Ephemeri des Persarum= و التویم سنة 609 , Per totum annum, Juxta epochas celebriores Orientis, Alexandream, Christi, Diocletiani, Hegir×, Jesdegirdicam et Gelala×m... nunc Latinة vers× et v. commentariorum libris illustrat× ب Matthia Friderico Beckio, Augshurg: Laur, Kronigerum and Theoph, Goebelii H×red, 1696; A. Fischer, "Die altarabischen Namen der Sieben Wochentage", ZDMG , vol.50 (1896); idem, "Der تاریخ الصُفر (die`spaniche طra')", ZDMG , vol. 65: Calendars and chronology in the Islamic world , colleeted and reprinted by F. Sezgin, Frankfurt: Institute for the History of Arabic-Islamic Science, 1998; G. S. P. Freeman-Grenville, The Muslim and Christian calendars , London 1977; R. N. Frye, "Funerary inscriptions in Pahlavi from Fars, in W. B. Henning: memorial volume , London: Lund Humphries, 1970; F. K. Ginzel, Handbuch der mathematischen und technischen Chronologie , Leipzig 1906-1916; Robert Gخbl, Sasanian numismatics , tr. Paul Severin, Brannschweig ]1917[; P. B. Golden, "The twelve-year animal cycle calendar in Georgian ources", Acta Orientalia Academiae Scientiarum Hung. , XXXVI, no.1-3 (1982); J. C. Greenfield and B. Porten, The Bisitun inscription of the Darius the Great: Aramaic version , London 1982; Adolf Grohmann, Arabische Chronologie. Arabische Papyruskunde , Leiden 1966; Richard Treadwell Hallock, Persepolis fortification tablets , Chicago 1969; Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte der Ilchane, das ist der Mongolen in Persien: 1200-1350 , Amsterdam 1974; M. J. Hanifi, Historical and cultural dictionary of Afghanistan , New Jersi 1967; Willy Hartner, "Old Iranian calendars", in The Cambridge history of Iran , vol.2, ed. Ilya Gersheritch, Canbridge 1985; W. B. Henning. "The monuments and inscription of Tang-i Sarvak", Asia major , vol.2 (1959); Walther Hinz, Neue Wege im Altpersischen , Wiesbaden 1973; Jan Hjجrpe, "The holy years of the Harranians", Orientalia Suecana , XXIII-XXIV (1974-1975); Marshall G.S. Hodgson, The Venture of Islam: conscience and history in a world civilization , Chicago 1974; Shahpurshah Hormasji Hodivala, Historical studies in Mughal numismatics , Calcutta 1923; E. S. Kennedy and K. Yauti, "The Chinese-Uighur calendar as described in the Islamic sources", Isis , vol.55, no.182 (1964); Roland G. Kent, Old Persian grammar, texts, lexicon , 2nd ed., New Haven 1953; G. H. Khare, "The Turkish duodenary cycle and its uses by the Mughals in India", Islamic culture , vol. 26 (Jan. 1952); L. W. King and R. C. Thompson, The sculptures and inscription of Darius the Great on the rock of Behistأn in Persia , London 1907; Crl H. Kraeling, The synagogue , New Haven 1950; `Ar ¦ â b b.Sed Kurtubi, Le calendrier de cordoue ] کتاب الانواء = [, publiإ par R. Dozy, accompagnإe d'une traduction francaise annotee par Ch. Pellat, Leiden 1961; Stanley Lane-Poole, Catalogue of Oriental Coins in the British Museum , London 1875-1890, repr. Bologna 1967; E. Littmann, "غber die Ehrennamen und Neubenennungen der islamischen Monate", Der Islam , vol.8 (1918); Consuelo Lئpez-Morillas, "Trilingual' marginal notes (Arabic, Aljamiado and Spanish) in a Morisco manuscript from Toledo", JAOS , vol.103, no.3 (July-Seft. 1983); Robert Harbold Mc Dowell, Coins from Seleucia on the Tigris , Aun Arbor 1935; Edward Mahler, Handbuch der jدdischen Chronologie , Leipzig 1916; Joachim Mayr, "Das tدrkische Finanzjahr", Der Islam , vol.36 (1961); Mehmet Mazak, Osmanli'da Sokak ve ´ever temizlig § i , Istanbul 2001; C. Melville, "The Chinese-Uighur animal calendar in Persian historiography of the Mongol period", Iran: Jornal of the British Institute of Persian Studies , XXXII (1994); Ghazi Ahmed Moukhtar Pacha, La reforme du calendrier , Leiden 1893; O. Neugebauer, "Die Bedeutungslosigkeit der Sotis Periode, fدr die altes جgyptische Chronologie", Acta Orientalia , vol.17 (1938); Martin Persson Nilsson, Primitivetime-reckoning , Lund 1920; H. S. Nyberg, Texte zum mazdayasnischen Kalender , Uppsala 1934; Osmanl i astronomi literatدrد tarihi= History of astronomy literature during the Ottoman Period , Compiled by Ekmeleddin I hsanog § lu etal. , ed. Ekmeleddin I hsanog § lu, Istambul: I sla ª m Tarih, Sanat ve Kدltدr Ara í t â rma Merkezi, 1997; The Oxford encyclopedia of the modern I slہmic world , ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Islamic Calendar" (by Vernon James Schubel); Mehmet Zeki Pakalin, Osmanl i tarih deyimlevi ve terimleri sخzlدg § د , Istanbul 1971-1972; Richard A. Parker and Waldo H. Dubberstein, Baby lonian chronology 626 B. C.- A. D.75 , Providence, Rhode Island 1956; F. A. Pennacchetti, "L'iscrizione bilingue greco-partia dell'Eracle di Seleucia", Mesopotamia , vol.22 (1987); Jean Tacques Caussin. de Perceval, "Memoire sur le Calendrier arabe avant l'Islam", JA , vol.4 (1843); R. J. Plant, Arabic coins and how to read them , London 1973; Pavel Poucha, "Mongolische Miszellen, VII : innerasiatische Chronologie", CAJ , VII (1962); Leon B. Poullada, Reforn and rebellion Afghanistan, 1919-1929: king Amanullah's failure to modernize a tribal society , Ithaca 1973; P. N. Purnaiya and B. A. Yelunduru,"The Calendar of Tipu Sultan", The Indian antiquary ,vol. 2 (Apr.1873); Reallexikon der Assyriologie und Vorderasiatischen Archجologie , ed. Erich Ebeling and Bruno Meissner, Berlin: Walter de Gruyter, 1976-1980; Repertoire chronoloqirue phie arabe , ed. ـt. Combe, J. Sauvaget, and G. Wict, Cairo: Imprimerie de l'institut franµais d'archإologie orientale, 1931- ; Riazul Islam, Acalendar of do`uments on Indo-Persian relations: 1500- 1750, Tehran 1979-1982; H. Ritter, "Philologika. XII: Datierung Durch Bruche", Oriens , vol.1, no.1 (1948); Franz Rosenthal, A history of Muslim historiography , 2nd ed., Leiden 1968; M. B. Rowton, "Ancient western Asia", in The Cambridge ancient history , vol.1, pt.1, ed. I. E. S. Edwards, C. J. Gadd, and N.G.L. Hammond, Cambridge 1970; Halil Sahillioglu, "S â v í â year crises in the Ottoman Empire", in Studies in the economic history of the Middle East: from the rise of Islam to the present day , ed. M. A. Cook, London: Oxford university Press, 1970; J.L. Schlimmer, Terminologie medico-pharmacentique et anthropologique: franµaise-persane , Litho. ed., Tehran 1874, typ. repr.Tehran 1970; Robert Schram, Kalendaviographische und chronologische Tafeln , Leipzig 1908; Stanford J. Shaw, History of the Ottoman Empire and modern Turkey,Cambridge 1985; Nicholas Sims-Williams, Bactrian documents from northern Afghanistan , I: Legal and economic documents , Oxford 2000; Nicholas Sims- Williams and Franµois De Blois, "The Bactrian calendar", Bulletin of the Asian Institute , vol.10 (1996); Bertold Spuler, Iran in frدh-islamischer Zeit , Wiesbaden 1952; William Woodthorpe Tarn, Hellenistic civilisation , 2nd ed., London 1930; M. Tavusi and R. Frye, "An inscribed capital dating from the time of Shapur I", Bulletin of the Asian Institute , vol.3 (1989); A. L. Tra ¦ itskaya, Materiali Pa ¦ ista ¦ rii Ka ¦ kandska ¦ ga ¦ khanstva 1970 , Moscow 1969; V.V. Tsybulsky, Calendars of Middle East countries: conversion tables and explanatory notes , Moscow 1979; TI , s.v. "Takvim"; Faik Re í it Unat, Hicrر tarihleri milہdر tarihe ´evirme kilavuzu , Ankara 1974; J. M. Unvala, Collection of Colophons of manuscripts bearing on Zoroastrianism in some libraries of Europe , Bombay 1940; D. D. Vasilyev, Information on Orhon inscription on the identites of Sayan-Altai nobles , Ankara 1996; Juan Vernet and Julio Samso, "The development of Arabic science in Andalusia", in Encyclopedia of the history of Arabic science, vol.1, ed. Roshdi Rashed, London: Routledge, 1996; Elizabeth N. Von Voigtlander, The Bisitun inscription of Darius the Great: Babylonian Version , London 1978; John Walker, A catalogue of the Arab- Sassanian coins , ]London[ 1941; C. Bradford Welles, Robert O. Fink, and J. Frank Gilliam, The Parchments and papyri , New Hawen 1959.