تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتداییترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میانتهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلولههای کوچک گِلی در داخل آن و دمیدن در آن پرندگان را شکار میکرد (دهخدا، ذیل «تفک» و «پفک»). به نوشتة دورفر (ج 2، ص 447)، واژة تفک ، نام آوا (اسم صوت) و متشکل از تُفْ (صدای بیرون آمدن هوا از دهان و دمیدن با فشار) و «ـَ ک» است. به نوشتة کسروی (ص 434، 436) یکی از کاربردهای «ک» یا «ه»هایی که به آخر نامهای فارسی میپیوندد، پدیدآوردن اسم از صداست و در بسیاری از واژههای فارسی، پیش از حرف «ب» یا «گ» یا «ک»، «ن» افزوده میشود، مانند تفک که به تفنگ تبدیل شده است. کاشغری در قرن پنجم، تُووِک را، که به احتمال زیاد شکل دیگری از تفک است، واژهای چِگِلی و ابزاری برای شکار پرندگان دانسته که از پوست شاخة بید یا هر شاخة تَرِ دیگر یا از نی ساخته میشده است (ج 1، ص 325). انوری (متوفی 585 یا 587) نیز به شکار گنجشک با پفک اشاره کرده است (ج 1، ص 278). همچنین بر روی دو ابریق بهجا مانده از سدة هفتم، نقش مردی به چشم میخورد که تفنگی در دست دارد و در حال شکار پرندگان است (ذکاء، 1346 ش، ص 287ـ 288). تفک در مصر نیز کاربرد داشته و قلقشندی (متوفی 821) آن را با عبارت «کثیرةالاصابة» وصف کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 388).با ورود سلاحهای آتشین به ایران ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، سلاحی که به این ابزار شبیه بود، به نام تفک یا تفنگ مشهور شد. در آذربایجان هنوز هم واژة تفک (= توفک ) بهکار میرود. در گویش بلوچی تفک را توپک (با واو مجهول) تلفظ میکنند(ذکاء،1350 ش، ص 386؛ کسروی، ص 435). عربها این واژه را از فارسی گرفتهاند و بهصورت تُفْکَة (جمعِ آن تُفَک ) و تفق (جمع آن تُفَکات و تَفافِق) بهکار میبرند (کسروی، همانجا؛ آذرنوش، ذیل «تفک»).با اینکه از قرن هفتم به بعد، مسلمانان از طریق تماس با چینیها، در بارة باروت و سلاحهای آتشین چیزهایی میدانستند و حتی از آنها استفاده میکردند (نورث، ص 8)، تفنگ بهمعنای امروزی، از اوایل قرن نهم/ پانزدهم در اروپا بهکار رفت (سیوری ، 1345 ش، ص 116؛ قس ثابت، ص 870، 873، که تفنگ را اسلحهای شرقی میداند).تفنگ اولیه، یا تفنگ سر پُرِ فتیلهای از اولین جنگافزارهای دستی آتشین بود. تفنگ بهطور رسمی اولین بار در اواخر قرن دهم/ اواسط قرن شانزدهم در ارتش اسپانیا بهکار رفت. در خلال جنگهای سی ساله (1027ـ 1058/ 1618ـ 1648)، تفنگهای کموزنتر و در حدود اوایل قرن دوازدهم/ اواخر قرن هفدهم، تفنگهای چخماقی جای تفنگهای سنگین و سرپر را گرفت (غنام ثابت، ص 872 ـ873؛ بریتانیکا ، ذیل "Musket" ).تفنگ چخماقی تفنگی سرپر بود که برای آتش زدنِ چاشنیِ آن از سنگِ آتشزنه یا چخماق و فولاد استفاده میکردند. این نوع سلاح را نخستین بار، دو تن از تفنگسازان فرانسوی به نامهای براشی و ژسلن ساختند. قدرت تیراندازی با این تفنگ بیشتر بود و تا آغاز اولین امپراتوری فرانسه (1769ـ1821) از آن استفاده میشد ( الموسوعةالعسکریة ، ذیل«البندقیة»؛ «از تفنگ چه میدانید؟»، ص 44). از اواسط قرن سیزدهم/ نوزدهم فناوری تولید سلاحهای جنگی شروع به پیشرفت کرد تا اینکه در 1287/1870، تفنگ سوزنی ساخته شد. بُرد گلوله در این نوع تفنگ بیشتر بود و گلوله از ته لوله وارد آن میشد که این سرعت تیراندازی را میافزود (قوزانلو، ج 2، ص 622ـ624).در بارة تاریخ ورود تفنگ به ایران اختلافنظر وجود دارد؛ به نوشتة سیوری (1345 ش، ص 116ـ117) و الگود (ص 114)، ونیزیها بودند که سلاح گرم را به ایران معرفی کردند و در زمان آققوینلوها، در 877 شماری توپ و تفنگ به ایران فرستادند که در قبرس مورد دستبرد قرار گرفت (نیز رجوع کنید به باربارو، ص 49ـ54) اما باتوجه به اینکه طهرانی در کتاب دیاربکریه (ص 63) بر استفاده از تفنگ و توپ در دورة قراقوینلو و در جنگهای دورة قرایوسف (792ـ823) تصریح کرده است، تاریخ ورود تفنگ به ایران به زمانی دورتر میرسد. بنابراین، ادعای مفتون دُنبُلی (ص 132) که گفته است اولین بار در زمان سلطانحسین بایقرا (837 ـ911)، ملاحسین واعظ کاشفی طرح تفنگ را به ایران آورد و بتدریج از روی آن تفنگ ساختند، نمیتواند مقبول باشد. به نوشتة منشی قمی (ج 1، ص 72)، در نبرد میان الوندشاه آققوینلو و شاهاسماعیل در 907، نخستین بار صدای تفنگ شنیده شد (نیز رجوع کنید به عالمآرای صفوی ، ص 68، 96، 102، 272، 290، 493، 519). به نوشتة مفتون دنبلی (ص 133)، شاهاسماعیل اول صفوی (حک : 905ـ930) برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به نظامیان ایرانی، معلمان فرانسوی و انگلیسی را بهکار گمارد. در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد و به استادان تفنگساز ایرانی دستور داده شد که تفنگها را از روی آنها بسازند (همانجا).به نوشتة سیوری (1345 ش، ص 119ـ120)، در 913 از تفنگ فتیلهای نوع عجمی استفاده میکردند. این نوع تفنگ ساخت ایران بود و لولة آن بهطرز خاصی به قنداق بسته میشد و بُردش زیاد بود. اما گفتنی است که ایرانیان، در دوم رجب 920، در جنگ چالدران، از هیچ سلاح آتشینی استفاده نکردند (همو، 1378 ش، ص 39؛ پارسادوست، ص 420؛ نیز رجوع کنید به چالدران * ، جنگ). در احسن التواریخ (روملو، ج 12، ص 171) و همچنین عالمآرای شاهاسماعیل (ص 282) مدارکی وجود دارد که نشان میدهد پیش از مرگ شاهاسماعیل اول (930)، سپاهیان ایران از تفنگ استفاده میکردهاند و عدهای از نیروهای صفوی که در پادگان هرات مستقر بودند، نیروهای عبداللّهخان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند.بر پایة این شواهد، میتوان حدس زد که تلاش جدّی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین، در زمان شاهاسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از جنگ چالدران، آغاز شد و پس از گذشت یک دهه، در سالهای نخست سلطنت شاهطهماسب اول (930ـ984)، آثار خود را نمایان ساخت. در اوایل سلطنت شاهطهماسب، توپچیان و تفنگچیان در قشون ایران دارای واحدهای مستقلی بودند؛ چنانکه یکی از عوامل پیروزی سپاه ایران بر ازبکان و اخراج آنان از هرات استفاده و مهارتزیاد در کاربرد سلاحهای آتشین بوده است ( رجوع کنید به خواندمیر، ص 251ـ253؛ روملو، ج 12، ص 277؛ نوائی، ج 1، ص 213). همچنین در نوزدهمین سال سلطنت شاهعباس اول (1014)، در نبرد میان ایرانیان و عثمانیان در حوالی تبریز از رستهای به نام تفنگچی در سپاه صفوی یاد شده است ( رجوع کنید به حسینی استرآبادی، ص 187ـ 188).در دورة صفوی، سلاحهای گرم به دو دسته تقسیم میشدند: توپ، که به همة انواع سلاحهای سنگین اطلاق میشد؛ و تفنگ، که به معنای همة سلاحهای گرم سبک بود (الگود، ص 116). به نوشتة شاردن (ج 4، ص 137ـ 138) در زمان شاهعباس دوم (1052ـ1077)، اسلحهسازان ایرانی در ساخت لولة سلاحهای آتشین مهارت بسیاری داشتند. وی تفنگهای ایرانی را بسیار سنگین اما با بردی زیاد و هدفگیری دقیق وصف کرده است. مطابق آنچه در برخی سفرنامههای دورة صفوی در بارة تفنگداران و روش استفاده از تفنگ آمده است، تفنگدار خُود و زره نداشت و سلاحش تفنگ و قداره بود. شلیک با تفنگ کاری بسیار دشوار بود و برای آنکه بدقت و آسانی تیراندازی کنند، تفنگ را روی پایهای قرار میدادند ( رجوع کنید به بیانی، ص 94، 96ـ97، 100؛ الگود، ص120).تفنگ دیگری نیز به نام «جزایری» وجود داشت که جزایرچیها (دستهای از پیادهنظام) به آن مسلح بودند (مینورسکی، ص 56؛ ذکاء، 1350 ش، ص 205). تفنگ بزرگ و سنگین دیگری به نام «شمخال» وجود داشت که قطر دهانة لولة آن نزدیک به 25 میلیمتر بود و بهسبب سنگینیاش، دو شمخالچی آن را حمل میکردند. از شمخالها بیشتر در دژها و سنگرها و برج و باروی شهرها استفاده میکردند (ذکاء، همانجا).در زمان شاهسلیمان اول صفوی (1077 یا 1078ـ 1105) از تفنگ برای شکار و تفریح نیز استفاده میشد (سانسون، ص 81).در دورة فتحعلیشاه قاجار (1212ـ1250)، سلاح پیادهنظام تفنگ سرپر بسیار سنگینی بود که هنگام تیراندازی آن را بر رویسه پایههای بلند میگذاشتند. سلاح سوارهنظام نیز تفنگهای لولهبلند سبک بود ( تاریخ ارتش نوین ایران ، بخش 1، ص 6). در دورة ناصرالدینشاه (1264ـ1313) امیرکبیر در تهران و تبریز و مشهد و اصفهان، کارخانههای باروتسازی و اسلحهسازی دایر کرد (آدمیت، ج 1، ص 155 به بعد). در این زمان بریگادِ قزاق * از تفنگهای پنج تیر روسی، مسلسل ماکْزیم، توپهای 76 میلیمتری، تفنگهای ابوخف روسی، اخاسیوس اتریشی و شیندِر 75 میلیمتری فرانسوی استفاده میکرد. در ژاندارمری از تفنگهای پنج تیر کارابین آلمانیِ مدل 1896 و تفنگهای مشقی، و در بریگاد مرکزی از تفنگهای وَرَنْدِل و لوبل استفاده میشد. از جمله اسلحههای سربازان دولتی پنج تیر روسی، پنج تیر عثمانی، سه تیر بلند و کوتاهِ ورندل بود ( تاریخ ارتش نوین ایران ، بخش 1، ص 132).از دورة قاجار به بعد، اصطلاحات نظامی با پسوند فنگ رایج شدند، این اصطلاحات در بارة برخی کارهای نظامی بودند که با تفنگ انجام میشدند. برخی از آنها عبارتاند از: بازدیدفنگ، دوشفنگ، پیشفنگ، بهتیرفنگ، حمایلفنگ و دَرجافنگ (مدرسی و دیگران، ذیل «فنگ»).از دورة قاجار کتابی به نام مشق سرباز در دست است که در آن به مشق تفنگ و پرکردن آن و شلیک با آن اشاره شده است. این کتاب را بهلر ، سرتیپ فرانسوی، معلم هندسه و پیادهنظام، در 1279 تألیف و سپس شخصی به نام محمدکریم آن را ترجمه کرده و به خط خود نوشته است که به دستهبندیها و جایگاه صاحبمنصبان یک دستة نظامی، و آموزش سربازان اختصاص دارد. در آخر کتاب تصاویر سیاهقلم چاپ شده که حالات گوناگون مشق سربازان را با تفنگ نشان میدهد (شهیدی،ص 55 ـ 61). پس از به سلطنت رسیدن رضاخان (1304ـ 1320 ش)، کارخانههای اسلحهسازی و مهماتسازی با نام «قورخانه» در ایران راهاندازی گردید. با این حال، در 1308 ش هیئتی به نام «تفتیش و خرید اسلحه» را به چکوسلواکی فرستادند. این هیئت در 1309 ش 47 صندوق تفنگ برنو و 48 صندوق ساز و برگ چرمی خریداری کرد و به ایران آورد ( تاریخ ارتش نوین ایران ، بخش 1، ص 136ـ137). به دستور رضاشاه، طرح احداث کارخانههای تفنگسازی سلطنتآباد ریخته شد و وسایل و لوازم آن را در 1312 ش از برلین به ایران آوردند. این کارخانه در 1313 ش با ساخت بیست تفنگ در روز شروع به کار کرد و از 1320 ش به بعد تولید آن به یکصد تفنگ در روز رسید، چنانکه در شهریور 1320 با ورود متفقین به ایران، از اسلحة کارخانههای ارتش ایران استفاده شد (همان، بخش 1، ص 138ـ 139؛ نیز رجوع کنید به ارتش * ).برای تفنگ در جهان اسلام رجوع کنید به باروت/ باروتخانه *منابع: فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران ، تهران 1354 ش؛ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی ، تهران 1379 ش؛ «از تفنگ چه میدانید؟»، شکار و طبیعت ، ش 36 (آبان 1341)؛ محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364 ش؛ جوزوفا باربارو، سفرنامه جوزافا باربارو ، در سفرنامههای ونیزیان در ایران: شش سفرنامه ، ترجمة منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، 1349 ش؛ خانبابا بیانی، تاریخ نظامی ایران: دورة صفویه ، [ تهران ] 1353 ش؛ منوچهر پارسادوست، شاه اسماعیل اول ، تهران 1375 ش؛ تاریخ ارتش نوین ایران ، بخش 1: از 1300 تا 1320 خورشیدی ، تهران: ستاد بزرگ ارتشتاران، [ 1345 ش ] ؛ یوسف افندی غنام ثابت، «الاسلحة الناریة فیالشرق»، المشرق ، سال 3، ش 19 (تشرین اول 1900)؛ حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1366 ش؛ محمودبن غیاثالدین خواندمیر، ایران در روزگار شاهاسماعیل و شاه طهماسب صفوی ، چاپ غلامرضا طباطبائی، تهران 1370 ش؛ دهخدا؛ یحیی ذکاء، ارتش شاهنشاهی ایران: از کوروش تا پهلوی ، تهران 1350 ش؛ همو، «تفنگ و پیشینة آن در ایران»، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 2، ش 3ـ4 (آبان 1346)؛ روملو؛ مارتین سانسون، سفرنامة سانسون: وضع کشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی ، ترجمة محمد مهریار، اصفهان 1377 ش؛ راجر سیوری، «از چه موقع ایرانیان برای اولین بار اسلحه گرم به کار بردند»، ترجمة رجبعلی امیری، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 1، ش 4 (دی 1345)؛ همو، ایران عصر صفوی ، ترجمة کامبیز عزیزی، تهران 1378 ش؛ یحیی شهیدی، «آئیننامة نظامی: کتاب مشق سرباز »، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 5، ش 6 (بهمن ـ اسفند 1349)؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا 1962ـ1964، چاپ افست تهران 1356 ش؛ عالم آرای شاه اسماعیل ،چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349 ش؛ عالمآرای صفوی ، چاپ یداللّه شکری، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1350 ش؛ قلقشندی؛ جمیل قوزانلو، تاریخ نظامی ایران ، تهران 1315 ش؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغاتالترک ، [ استانبول ] 1333ـ1335؛ احمد کسروی، کاروند کسروی ، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1352 ش؛ یحیی مدرسی، حسین سامعی، و زهرا صفوی مبرهن، فرهنگ اصطلاحات دورة قاجار: قشون و نظمیه ، تهران 1380 ش؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس ، تبریز 1241، چاپ غلامحسین صدری افشار، چاپ افست تهران 1351 ش؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363 ش؛ الموسوعة العسکریة ، ج 1، بیروت: الموسسةالعربیة للدراسات و النشر، 1981؛ ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک ، ترجمة مسعود رجبنیا، در میرزا سمیعا، تذکرةالملوک ، تهران 1378 ش؛ عبدالحسین نوائی، ایران و جهان ، تهران 1364ـ1375 ش؛Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L.Langlةs, Paris 1811; Gerhard Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; Robert Elgood, Firearms of the Islamic world: in the Tareq Rajab Museum, Kuwait , London 1995; The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia ; Anthony North, An introduction to Islamic arms , London 1985.