تفسیر قُرطُبی ، تفسیری مفصّل با گرایش فقهی از قرن هفتم، نوشتة ابوعبداللّه محمدبناحمد انصاری قرطبی * ، مفسر و فقیه مالکی. نام اصلی آن الجامع لاِ حکامِ القرآن و المُبَیِّن لِما تَضَمَّنه مِن السُنّة و آیِ الفُرقان است (قرطبی، ج 1، ص 3). بخش عمدة این تفسیر به بیان احکام فقهی و اختلاف مذاهب فقهی اختصاص دارد؛ با اینهمه، قرطبی از ابعاد دیگر آیات غافل نبوده و به مباحث کلامی و اخلاقی و ادبی و تاریخی و اجتماعی نیز پرداخته است.قرطبی در خطبة کتاب به روش تفسیری خود و شیوههای دیگر مفسران اشاره کرده و در مقدمهای مفصّل، مباحثی در بارة آداب تلاوت قرآن، اِعراب و تعلیم آن، ثواب قرائت قرآن، تفسیر به رأی و ویژگیهای آن، اعجاز و عدم تحریف قرآن آورده است (ج1، ص1ـ 78)؛ همچنین بخشهایی از رسالة مفقود ابوبکر محمدبنقاسم انباری (متوفی 328)، به نام الرّدُّ علی مَن خالَفَ مُصْحَفَ عثمان (ابنندیم، ص 148)، را در مقدمة تفسیرش آورده است (قرطبی، ج1، ص80 ـ 86).قرطبی در تفسیر آیات گاه تفسیر چند آیه را ذیل ابوابی که از چند مسئله تشکیل یافته است میآورد، نظیر سورة فاتحةالکتاب که تفسیر آن را در چهار باب قرار داده است ( رجوع کنید به ج1، ص108ـ151) و گاهی تفسیر آیات را به صورت مسائل مستقل میآورد، نظیر آیة سوم سورة اعراف که آن را در دو مسئله ذکر کرده است ( رجوع کنید به همان، ج7، ص161ـ162) و گاه آیات را بدون دستهبندی در قالب باب یا مسئله تفسیر میکند، نظیر آیة 54 سورة الرحمن ( رجوع کنید به قرطبی، ج17، ص179ـ180).یکی از ویژگیهای تفسیر قرطبی، که خود او در مقدمة تفسیر به آن اشاره کرده است، نقل سخنان و آرا با ذکر نام گوینده و مأخذ آنهاست (همان، ج1، ص3). با وجود این، گاهی نام گوینده و مأخذ آن را ذکر نمیکند (مشنی، ص699ـ701؛ برای نمونه رجوع کنید به قرطبی، ج2، ص37، که از ابنعَطیّه، ج 1، ص 299ـ300 نقل کرده است). از جمله کسانی که قرطبی از آنان بسیار سخن نقل کرده، ابنعطیة اندلسی است. قرطبی گاهی عین مطالب را از تفسیر او با ذکر نام، و در مواردی بدون ذکر نام، نقل میکند و گاهی سخن او را به خود نسبت میدهد و گاهی به رد سخن او میپردازد ( رجوع کنید به مشنی، ص697ـ702؛ برای نمونه رجوع کنید به قرطبی، ج1، ص407ـ 408، که از ابنعطیه، ج1، ص228 نقل و در آن مناقشه کرده است). وی همچنین از تفسیر طبری، احکام القرآن کیا هرّاسی، احکام القرآن ابنعربی، اعرابالقرآن و معانیالقرآن هر دو از ابوجعفر نحّاس نحوی، صحاح ششگانة حدیث، التفصیل الجامع لعلوم التنزیل نوشتة احمدبن عمار مهدوی، الکشّاف عن حقائق التنزیل زمخشری و برخی کتابهای دیگر بهره برده است (زلط، ص 123ـ183؛ مشنی، ص 691ـ 702؛ ایازی، ص411؛ مهدویراد، ص82ـ85).قرطبی برای ریشهیابی لغات و معانی آنها و مباحث نحوی و قرائتهای مختلف، بخش جداگانهای اختصاص داده و حتی برای بیان احکام فقهی به ریشة لغات و مباحث نحوی پرداخته (جدی الهیتی، ص 46ـ51) و شواهد شعری بسیاری هم آورده است (همان، ص 49؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله).در تفسیر قرطبی برخی آیات به مدد آیات دیگر تفسیر شده است (جدیالهیتی، ص 49؛ مشنی، ص 149؛ برای نمونه رجوع کنید به قرطبی، ج 1، ص 157، ج 15، ص 133ـ134). در این تفسیر اسرائیلیات نیز بسیار راه یافته است (زلط، ص410ـ417). قرطبی به تفسیر رمزی توجهی نداشته، اما تفسیر صوفیانه را پذیرفته و مطالبی از تفاسیر صوفیانی چون ابوعبدالرحمان سُلَمی و قُشَیری نقل کرده است (همان، ص308ـ309؛ برای نمونه رجوع کنید به قرطبی، ج1، ص145، ج4، ص237).برخی مؤلفان، تفسیر قرطبی را «تفسیر به رأی» دانستهاند (زلط، ص186؛ مهدویراد، ص50)، اما قرطبی در مقدمة تفسیرش فصلی را به نقل احادیث نهی از تفسیر به رأی اختصاص داده و در آن به نقد کسانی پرداخته است که معتقدند قرآن را فقط از طریق نقل باید تفسیر کرد. او کسانی را که با مبانی علمی صحیح و در مقاصد و اهداف شایسته از آیات الاهی بهره میگیرند، مشمول این احادیث ندانسته و این نهی را بر دو گروه تطبیق داده است: کسانی که اندیشهای را میپذیرند و سپس آیات قرآن کریم را برای توجیه آن به کار میگیرند، و کسانی که با اندک توجه به ظاهر آیات به تفسیر آنها میپردازند (ج 1، ص 33ـ34).قرطبی در تفسیر خود به آرای مذهب اشعری پایبند است و جنبههای کلامی آیات را با عقاید اشعری توجیه میکند؛ مثلاً در تفسیر آیة 143 سورة اعراف ــ که طبق آن حضرت موسی درخواست کرد که پروردگار، خودش را به وی نشان دهد، اما پاسخ شنید که هرگز مرا نخواهی دید ــ قرطبی، مطابق عقاید اشاعره، رؤیت خداوند را فقط در دنیا نفی کرده و کسانی را که به نفی کلی رؤیت معتقدند، گمراه و بدعتگذار میداند (ج 7، ص 278ـ279). او همچنین در بسیاری موارد به آرای معتزله، قدریه، صوفیان، شیعیان، خوارج، کرامیه، حلولیه، زنادقه، قرامطه و دیگر فرق و مذاهب دینی و سیاسی اشاره کرده و به رد و طعن آنها پرداخته است (برای نمونه رجوع کنید به ج1، ص98، 149، 193، ج3، ص47، ج4، ص14، 163، ج7، ص165؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به محمود سلمان، ص187ـ237).قرطبی در فقه پیرو مالکبن انس * بوده و در تفسیر آیات فقهی، ضمن نقل آرای فقیهان مذاهب دیگر، به بیان دیدگاههای فقهی مالکبن انس و اثبات آنها پرداخته است. بااینهمه، در مواردی که دلیل مالک را استوار ندانسته و به دلایلی محکمتر دست یافته، اقوال دیگران را بر فتوای مالک مقدّم داشته است (مهدویراد، ص62؛ برای نمونه رجوع کنید به قرطبی، ج2، ص322). او همچنین در برخی موارد به مسائل اصول فقه از دیدگاه اهلسنّت اشاره کرده است (ج2، ص57 ـ 58، ج7، ص119).عمادالدین اسماعیلبن عمرو ابنکثیر در تفسیرالقرآن العظیم ، محمدبن علی شوکانی در دو کتاب فتحالقدیر و الجامع بین فَنَّیِ الروایة و الدرایة من علم التفسیر ، محمدامینبن محمدمختار شَنقیطی در اضواءالبیان فی ایضاح القرآن بالقرآن و جمالالدین محمدبن محمد قاسمی در محاسنالتأویل از تفسیر قرطبی اثر پذیرفتهاند (مشنی، ص 864 ـ881).چاپ تفسیر قرطبی نخستینبار در قاهره از 1314 ش/ 1935 آغاز شد و مجلدات بیست گانة آن بتدریج انتشار یافت و بارها در مصر و لبنان و ایران تجدید چاپ شد. مقدمة این تفسیر نیز با تحقیق محمد طلحه بلال مینار جداگانه در 1418/ 1997 در بیروت به چاپ رسیده است. سه مختصر هم از این تفسیر وجود دارد: مختار تفسیرالقرطبی از توفیق الحکیم (قاهره 1977) و مختصر تفسیر القرطبی از عرفان حسونه (بیروت 2001) و نیز مختصری با همین عنوان از محمدکریم راجح؛ وی با حذف تفاصیل احکام فقهی ــ که با محتوای آیه پیوند مستقیمی ندارند ــ و حذف پارهای از مباحث لغوی و اعرابی و نحوی و اسرائیلیات، آن را در پنج جلد در بیروت چاپ کرده است. همچنین عبدالعال سالم مکرم، شواهد شعری تفسیر قرطبی را با عنوان الشواهدالشعریة فی تفسیر القرطبی در 1418/ 1998 در چهار جلد در بیروت چاپ کرده است.منابع: ابنعطیّه، المحرر الوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز ، ج1، [ رباط ] 1395/ 1975؛ ابنندیم، الفهرست ، چاپ ناهد عباس عثمان، دوحه 1985؛ محمدعلی ایازی، المفسرون: حیاتهم و منهجهم ، تهران 1414؛ عبدالقادر رحیم جدیالهیتی، ابوعبداللّه القرطبی و جهوده فی النحو و اللغة فی کتابه الجامع لاحکام القرآن ، بیروت 1417/1996؛ قصبی محمود زلط، القرطبی و منهجه فی التفسیر ، کویت 1401/ 1981؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت: دارالفکر [ بیتا. ] ؛ مشهور حسن محمود سلمان، الامامالقرطبی شیخ ائمة التفسیر ، دمشق 1413/ 1993؛ مصطفی ابراهیم مشنی، مدرسة التفسیر فی الاندلس ، بیروت 1406/1986؛ محمدعلی مهدویراد، «شناسائی برخی از تفاسیر عامّه»، حوزه ، سال6، ش3 (مرداد و شهریور 1368).