تصوّر و تصدیق ، دو اصطلاح در منطق و فلسفه. تصور یعنی صورت چیزی را دریافتن و معنای آن را در خاطر آوردن، بیآنکه دانش دیگری همراه آن باشد. تصدیق یعنی گرویدن و باور داشتن (ابنسینا، 1360 ش، ص3ـ4؛ ابنسَهلان ساوی، ص4). سابقة بحث تصور و تصدیق را در منابع یونانی، بویژه در منطق ارسطو، میتوان یافت، اما شیوة بحث در فلسفة اسلامی متفاوت است ( رسالتان فی التصور والتصدیق ، مقدمة شریعتی، ص 6؛ ولفسون ، ص 448ـ457؛ ابنسهلان ساوی، مقدمة دانشپژوه، ص 27ـ 28؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله). حکیمان اسلامی در بارة ماهیت و تعریف و احوال و احکام و اقسام هریک بیشتر بحث کرده و رسالههای مستقلی در این باب نگاشتهاند ( رجوع کنید به ادامة مقاله).بحث تصور و تصدیق در متون منطقی و فلسفی، به مناسبت، در مواضع مختلفی آمده است (برای نمونه (رجوع کنید به فارابی، 1408ـ1410، ج 1، ص 266ـ267؛ ابنسینا، 1404، ج 3، ص51 ـ 53)، اما عمدتاً در مدخل یا مقدمة متون منطقی در بیان حاجت به منطق و تعریف آن، به ذکر تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق و مباحث مرتبط با آن دو پرداختهاند و دلیل نیاز به منطق و فایده و غرض آن را شناخت روش صحیح کسب تصور و تصدیق در بارة اشیا دانستهاند (فارابی، 1312، ص2، 4؛ ابنسینا، 1405 الف ، ج1، ص16ـ20). این شیوه بعد از ابنسینا ادامه یافت ( رجوع کنید به ابنسهلان ساوی، ص4ـ 5؛ نصیرالدین طوسی، 1375ش، مقدمه، ص 18ـ19؛ قطبالدین شیرازی، 1369ش، بخش1، ص293ـ 298؛ قطبالدین رازی، 1363ش، ص 6، حاشیة جرجانی، ص6ـ7؛ صدرالدین شیرازی، 1378ش،ص5 ـ6؛ نیز رجوع کنید به سبزواری، ج 1، ص 76ـ77، پانویس 15). تقسیمبندی ابواب منطق به دو بخش اصلی معرِّف و حجت در متون اسلامی نیز ناشی از همین توجه به غرض و فایده و ملاک نیاز به منطق و نسبت آن با تصور و تصدیق است، زیرا طریق حصول تصور را قول شارح یا معرِّف، و طریق حصول تصدیق را حجت دانستهاند. چون تصدیق متوقف بر تصور است، ابتدا به قول شارح و سپس به حجت پرداختهاند (فارابی، 1312، ص 2ـ4؛ ابنسینا، 1405 ب ، ص 10؛ ترکة اصفهانی، ص 2ـ 5؛ سبزواری، ج 1، ص 72). اثیرالدین ابهری در تنزیل الافکار (ص 144) تصور و تصدیق را موضوع منطق میداند و مباحث منطقی، از قبیل کلی و جزئی بودن، ذاتی و عرضی بودن، قضیه بودن یا محمول و موضوع بودن شیء، را از اعراض ذاتی تصورات و تصدیقات میداند که در علم منطق باید از آنها بحث شود. نصیرالدین طوسی (1353ش، ص 144ـ 145) در رد این قول گفته است که در این صورت لازم میآید که تمامی علوم از آن جهت که به تصورات و تصدیقات تقسیم میشوند، موضوع منطق باشند و شک نیست که این باطل است. در متون فلسفی در فصول راجع به علم و اقسام آن، از وجهه نظر فلسفی در بارة تصور و تصدیق بحث کردهاند، هرچند این مباحث در متون منطقی نیز عاری از صبغة فلسفی نیست. این امر عمدتاً ناشی از تفکیک نشدن مباحث روششناختی و بحثهای معرفتشناسی و وجودشناسی در فلسفة اسلامی بویژه نزد پیشینیان است (برای نمونه رجوع کنید به صدرالدین شیرازی، 1337ش، سفر اول،ج 1، ص 26ـ27، 397، سفر سوم، ج 2، ص278؛ طباطبائی، ص 250ـ 252).ارسطو در تحلیلات ثانیه (کتاب 1، فصل 1، 71 الف، س 12ـ17) از دو قسم علم که مقدمتاً ضروری است، سخن گفته است؛ یکی در مواردی که تصدیق و اعتراف به واقعیت شیء باید مُسلَّم دانسته شود، دیگری در مواردی که به فهم معنای لفظِ استفاده شده نیاز است. در مواردی نیز به هر دو قسم نیاز است (نیز رجوع کنید به رسالتان فی التصور و التصدیق ، همانجا). ابنرشد (ج 2، ص369ـ370) در تفسیر عبارت ارسطو، قسم اول را تصدیق و دومی را تصور نامیده است. ولفسون (ص456) تصور را معادل noesis ارسطو و phantasia logikإ رواقیان، و تصدیق را معادل logos apophantikos ارسطو و axioma رواقیان دانسته است.تصور را بهطورکلی میتوان به چهار اعتبار در نظر گرفت: تصور لابشرط مقسمی، عبارت است از حصول صورت شیء در عقل یا ذهن. به این اعتبار تصور مرادف علم حصولی و مَقسَم تصور و تصدیق مصطلح است و از آن به «تصور مطلق» نیز تعبیر میکنند؛ تصور لابشرط قسمی، تصوری که مطلق است و به تعبیر دیگر تصوری که مقید به عدم اعتبار حکم است، خواه با حکم باشد خواه بدون حکم؛ تصور بشرط لا که تصور مقید به عدم حکم است و اقتران آن به حکم جایز نیست. به این تصور، «تصور ساده» (ساذج) یا «تصور مجرد» نیز میگویند. تصور به این اعتبار قسیم و مقابل تصدیق است؛ تصور بشرط شیء، یعنی تصور مقید به حکم و اقتران به آن. بنا بر قول برخی از حکیمان در بارة تصدیق ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، تصور به این اعتبار، همان تصدیق است (قطبالدین رازی، 1416، ص95؛ همو، 1363ش، ص 12؛ صدرالدین شیرازی، 1416، ص82 ،90ـ91؛ نیز رجوع کنید به رسالتان فیالتصور والتصدیق ، مقدمة شریعتی، ص35).بنا بر تعریف غزالی (1961، ص33؛ همو، 1410، ص35) تصور به عنوان یکی از دو قسم علم حصولی عبارت است از ادراک ذواتی که با عبارات و الفاظ مفرد (در برابر گزاره) بر آنها دلالت میشود، مانند ادراک معنای مراد از لفظ جسم . ابوالبرکات بغدادی معروف به ابنملکا (ج1، ص35، ج2، ص 394ـ 395) تصور را تمثل صورتی از شیء مشاهده شدة عینی در ذهن میداند. وی میگوید تصور اغلب به آنچه صورتی مرئی دارد و دارای شکل و رنگ است گفته میشود، ولی بر آنچه از طعم و رایحه نزد مدرِک حاصل میشود و کلاًّ بر آنچه شکل و رنگ ندارد، تصور اطلاق نمیگردد. به چنین مدرَکی وقتی تصور گفته میشود که نفس بر آن ثبات داشته باشد و چندی بر ادراک آن با التفات به آن باقی بماند. به نظر وی تکرار تصور و اصطلاحاً تصور قارّالادراک، معرفت است.حکمای اسلامی برای تصدیق سه معنی ذکر کردهاند: تصدیق به معنای وصف قضیه، و حقیقت آن اذعان به صدق قضیه است؛ تصدیق به عنوان وصف گویندة قول یا خبر که حقیقت آن اذعان به این امر است که گوینده از کلام مطابق واقع خبر میدهد؛ تصدیق به عنوان یکی از اقسام علم حصولی که قسیم و مقابل تصور ساده و مجرد است. ماهیت تصدیق بدین معنی، محل بحث میان حکیمان اسلامی است (حسینی هروی، ص 275ـ276، مقدمة شریعتی، ص61). در این باب چند قول را میتوان برشمرد:1) تصدیق عبارت است از مجموع تصورات چهارگانه (محکومٌ به و محکومٌ علیه و نسبت حکمیه و حکم). بر اساس اینکه حکم را ادراک وقوع یا لاوقوع نسبت بدانیم، تا حکم صورت نگیرد تصدیق حاصل نمیشود. برای مثال تصدیق در بارة «الف ب است» عبارت است از مجموعِ «تصور الف»، «تصور ب»، «تصور نسبت بین الف و ب» و «تصور واقع شدن نسبت میان الف و ب». هرگاه این چهار تصور حاصل شود، «الف ب است» تصدیق میشود. تصورات چهارگانة مذکور اجزای تشکیلدهنده و مقوّم تصدیق است که در صورت فقدان هریک از این اجزا، تصدیق حاصل نخواهد شد. همچنین در بارة قضیة «الف ج نیست» تصدیقِ آن عبارت است از مجموعِ «تصور الف»، «تصور ج»، «تصور نسبت بین ج و الف» و «تصور واقع نشدن نسبت میان ج و الف». بر اساس اینکه حکم را از جملة ادراکات ندانیم، تصدیق عبارت است از مجموع سه تصور و حکم. بیان اخیر را به فخررازی نسبت دادهاند ( رجوع کنید به قطبالدین رازی، 1363ش، ص8 ـ9، حاشیة جرجانی، همانجا؛ سبزواری، ج 1، ص 83 ـ84). فخررازی (ص 81؛ ابنسینا، 1373 ش، ج 1، ص 43، شرح) ادراکی را که در آن حکم به نفی یا اثبات باشد، تصدیق میداند و میگوید که فرق میان تصور و تصدیق به بساطت و ترکیب است؛ ازینرو قول به ترکیب در تصدیق را، بدین معنی که سه تصور مذکور و حکم، اجزای تحقق تصدیق است، به او نسبت دادهاند ( رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، 1359ش، ص 6؛ قطبالدین رازی، 1416، ص 96ـ97؛ صدرالدین شیرازی، 1416، ص 61). ملاصدرا (همانجا) در توجیه رأی فخررازی میگوید که شاید مراد وی این است که تصدیق در ضمن این تصورات تحقق مییابد، نه اینکه ماهیت تصدیق متقوِّم به آنها باشد. قطبالدین رازی (1293، ص پنجم ـ ششم) در نقد قول به ترکیب در تصدیق گفته است که در این صورت چون حکم، فعل نفس است و تحت مقولة علم (یعنی از مقولة انفعال یا از مقولة کیف، بنا بر اینکه علم * تحت کدامیک از این مقولات باشد) نیست، بنابراین مجموع مرکّب از علم و چیزی که از جنس علم نیست نمیتواند علم باشد، در حالی که تصدیق، قسمی از علم حصولی است. او در مقام رفع این اشکال بیان کرده است که حکم و ایقاع نسبت، همگی عبارات و الفاظاند و حق این است که نفس فعلی ندارد و حکم، قبول نسبت و ادراک وقوع یا لاوقوع نسبت است؛ پس، از مقولة کیف است. ملاصدرا (1416، ص 87 ـ 88) اشکال مذکور را با این توضیح که اگر مراد از ترکیب مذکور، ترکیب عقلی باشد رد میکند، زیرا منعی ندارد که تصدیق را مجموع ادراک (= تصور) و حکم و، تحت مقولة کیف بدانیم؛ بدین صورت که ادراک، جنس تصدیق باشد و حکم، فصل آن.2) تصدیق عبارت است از تصور همراه با حکم؛ یعنی اگر تصور با حکم به سلب و ایجاب همراه باشد، تصدیق نامیده میشود (قطبالدین شیرازی، 1315، ص 42؛ قطبالدین رازی، 1416، ص 97). این قول هرچند بظاهر عین قول فخررازی در این باب است، با آن یکی نیست؛ زیرا تصدیق بنا بر رأی فخررازی ادراکی مرکّب است، ولی بنا بر این قول، تصدیق ادراک بسیطی است که مشروط به حکم است ( رسالتان فی التصور و التصدیق ، مقدمة شریعتی، ص42). قطبالدین شیرازی (همانجا) و سراجالدین ارموی (ص پنجم) در بارة تصدیق این قول را پذیرفتهاند. قطبالدین شیرازی (همانجا) این قول را به نصیرالدین طوسی نیز نسبت داده است ( رجوع کنید به ابنسینا، 1403، ج 1، ص12، شرح نصیرالدین طوسی). بر این قول اشکالاتی وارد شده است، بدین ترتیب که اگر تصدیق، ادراک (= تصور) مقترن به حکم باشد لازم میآید: الف) حکم خارج از تصدیق باشد، در این صورت یا خود تصدیق است یا جزء آن و در هر دو حال با این تعریف سازگار نیست؛ ب) هرگاه تصورات در تصدیق کسبی باشد، تصدیق هم کسبی خواهد بود، زیرا بنا بر این فرض، تصدیق متوقف بر تصور و در کسبی بودن تابع آن است؛ ج) هر تصدیقی سه تصدیق خواهد بود، زیرا برای تحقق تصدیق باید سه تصور محکومٌ به و محکومٌ علیه و نسبت حکمیه با حکم مقترن شوند و ادراک (تصور) مقترن به حکم بنا بر فرض مذکور همان تصدیق است؛ د) بهدست آوردن تصدیق با قول شارح جایز میشود، در حالی که تصدیق جز به حجت به دست نمیآید. قطبالدین شیرازی (1315، ص42ـ 43) اشکالهای مذکور را بدین ترتیب پاسخ داده است: الف) حکم، لازم ادراک مقترن به حکم است نه خود آن و نه جزء آن؛ ب) تصدیق کسبی در ایقاع نسبت و سلب نسبت به اکتساب نیاز دارد نه در تصوراتش، پس نیاز آن به تصوراتش از جهت کسبی بودن آنها نیست، بلکه از این جهت است که تصور، لازم تصدیق است؛ ج) تصدیق عبارت است از حضوری که از آن، این مطلب که نسبت واقع شده یا نه در ذهن حاضر شود، ولی حضور هیچیک از ادراکات سهگانه این چنین نیست؛ د) تصدیقی که جز به حجت به دست نمیآید، تصدیق به معنای حکم (ایقاع نسبت و سلب آن) است، اما تصدیقی که به معنای حضور آنچه موصوف به تصدیق است (متعلَّق تصدیق یا مصدَّقٌ به)، جز به قول شارح به دست نمیآید (نیز رجوع کنید به قطبالدین رازی، 1416، ص123ـ127؛ صدرالدین شیرازی، 1416، ص 71ـ74). قطبالدین رازی (1293، ص پنجم ـ ششم) رأی سراجالدین ارموی را در مطالع بر طبق مذهب فخررازی در بارة تصدیق تفسیر کرده و آنگاه به ایراد اِشکال و پاسخ پرداخته است (نیز رجوع کنید به قطبالدین رازی، 1293، حاشیة جرجانی، ص پنجم ـ ششم)؛ ازینرو صدرالدین شیرازی (1416، ص 85 ـ94) اشکالهای وی را بر ارموی اساساً نادرست دانسته و نیز بر هریک از پاسخهای او خدشه وارد کرده است. وی (1416، ص56ـ57، 61ـ62) همچنین در توجیه این قول گفته است که مراد قائلان به مَعیّت تصور با حکم در تحقق تصدیق، معیّت شرط یا جزء نیست تا هریک از آن دو وجود مستقل و جدا از دیگری داشته باشند، بلکه مراد آن معیّتی است که در تحلیل ذهنی بینجنس و فصل هست و ناظر به اتحاد وجودی آنهاست نه استقلال در وجود.3) تصدیق همان حکم است. ابنسهلان ساوی در رساله در منطق (ص 130) این قول را بر گزیده و گفته است که تصدیق، حکم بر هستی یا نیستی چیزی است. وی در عین حال در تبصره (ص 4) تصدیق را گرویدن و باور داشتن میداند. این قول را معمولاً به حکما نسبت دادهاند (قطبالدین رازی، 1416، ص 96)، اما قطبالدین شیرازی (1369 ش، بخش 1، ص 296) این انتساب را درست نمیداند. برخی این قول را به این دلایل باطل دانستهاند: الف) حکم، ایقاع نسبت ایجابی یا سلبی، و فعل نفس است، پس تحت مقولة علم (انفعال یا کیف) نیست، ازینرو هیچیک بر دیگری صدق نمیکند مگر به نحو مجازی (قطبالدین شیرازی، 1315، ص 42). ب) حکم و انتساب، فعل نفس است و در حصول آن نیاز به اکتساب نیست، بلکه حصول آن به خواست نفس است. پس اگر تصدیق همان حکم باشد، باید همة تصدیقات غیرکسبی باشند، چون حکم و انتساب غیرکسبی است (قطبالدین رازی، 1416، ص111). برخی گفتهاند که اگر تصدیق را همان حکم چیزی بر چیز دیگر بدانیم، تنها شامل تصدیق در حملیات خواهد بود و متضمن تصدیق در قضایای شرطی نخواهد بود، مگر اینکه بگوییم تصدیق همان حکم ایجابی یا سلبی بر تصورات است؛ بدین ترتیب، شامل تصدیق در شرطیات نیز میشود (قطبالدین رازی، 1416، ص114). صدرالدین شیرازی (1416، ص 61ـ62، 70ـ71، 87 ـ 88) این قول را چنین توجیه کرده است: اگر بگوییم تصدیق، خود حکم است، یعنی ادراک اذعانی است که در تحلیل ذهنی، ادراک جنس تصدیق، و حکم فصل آن است، این حکم غیر از آن حکمی است که فعل نفس است. گاهی از فصل حقیقی به لوازم آن تعبیر میکنند، مانند ناطق که از لوازم فصل حقیقی انسان و از مقولة انفعال است و در بیان فصل حقیقی انسان به جای آن گفته میشود. در اینجا نیز از فصل علم و ادراک به حکم یعنی ایقاع و انتزاع تعبیر میشود و آن از لوازم علم تصدیقی است و جایز است که آن را عنوان امر بسیطی که فصل تصدیق است قرار دهیم؛ زیرا در تعریف امور بسیط ناگزیر باید لوازم ذاتی امر بسیط را، که ذهن را به حاق ملزومات میرساند، ذکر کنیم. ازینرو گاهی حکم را بر خود تصدیق و گاه بر لازم تصدیق اطلاق میکنند؛ بنابراین، تصدیق، تصوری است ملزوم حکم و اذعان و حکم نامیدن آن به نحو مجازی و از باب تسمیة شیء به اسم لازم آن است (نیز رجوع کنید به ابنسینا، 1405 ب ، ص 36ـ 37؛ قطبالدین شیرازی، 1369ش، بخش 1، ص296).4) تصدیق عبارت است از اقرار نفس به معنای قضیه و اذعان به اینکه معنایی که از قضیه در ذهن حاضر است مطابق با نفسالامر است، خواه در واقعِ امر مطابق باشد یا نباشد؛ با این وصف، صناعتهای پنجگانه (برهان و جدل و خطابه و سفسطه و شعر) همگی در معنای تصدیق و بلکه حکم مشترکاند ( رجوع کنید به فارابی، 1408ـ1410، ج 1، ص 266). قطبالدین رازی در الرسالة المعمولة فی التصور و التصدیق (ص 97ـ 98، 128) ــ بر خلاف آنچه در شرح المطالع در توضیح عبارات ارموی بیان کرده ــ و نیز صدرالدین شیرازی (1416، ص 63، 75ـ76، 82 ـ83، 98ـ 99؛ همو، 1378 ش، ص 6) همین رأی را گزیدهاند. ایشان این رأی را با رأی ابنسینا، بویژه رأی او در منطق شفا (ج 1، ص 17) و منطق اشارات (ج 1، ص 23) سازگار دانستهاند و، نیز با قول اثیرالدین ابهری در تنزیل الافکار (ص 139ـ140). این دو دانشمند تصدیق را تصور همراه با تصدیق میدانند (نیز رجوع کنید به قطبالدین شیرازی، 1369ش، بخش 1، ص295ـ296).تصور همراه با تصدیق، همان تصدیق اصطلاحی مقابل تصور و از اقسام علم حصولی است، بدین بیان که تصور و قسیم آن (تصدیق) هر دو در جنس تصور یعنی حصول صورت شیء در ذهن (علم یا تصور لابشرط مقسمی) مشترکاند و با فصل خود از یکدیگر متمایز میشوند، چنانکه تصور بدون تصدیق یا بدون حکم (به معنای اذعان)، همان تصور ساده و بشرط لاست که یک قسم از علم حصولی است. تصور با تصدیق یا با حکم (به معنای اذعان) نیز قسم دیگر از علم حصولی و همان تصدیق اصطلاحی و قسیم تصور ساده و بشرط لاست، و معیّت میان تصور لابشرط مقسمی با تصدیق به معنای اقرار و اذعان نفس، از نوع معیّت جنس شیء با فصل آن است که در اینجا نوع محصّلی از علم حصولی را بهدست میدهد، مانند معیّت رنگ با قابض بصر بودن در سیاهی. بدین معنی تصدیق اصطلاحی، امر بسیطی است که در تحلیل ذهنی به تصور به منزلة جنس و تصدیق (اذعان)، که فصل آن است، تجزیه میشود؛ این دو در وجود خارجی متحدند، پس دوگانگی در تحلیل ذهنی با وحدت و بساطت تصدیق منافاتی ندارد (صدرالدین شیرازی، 1416، ص 79ـ82). قطبالدین رازی (1416، ص 109) فرق میان تصور و تصدیقِ مقابل آن را فرق میان تصوری که معروض تصدیق (به معنای اذعان) نیست و تصوری که معروض آن است، میداند. ملاصدرا (1416، ص61ـ62) آن را با این بیان که این عروض از قبیل عروض فصل بر جنس است، موافق نظر خود توجیه میکند. قائلان به این رأی، در بارة تصدیقِ قسیم تصور برای تأیید عینیت تصدیق با اذعان، به قول حکما در بارة تصدیق کسبی استناد میکنند که گفتهاند: «تصور قضیه، معلوم و تصدیق آن مجهول است». شک نیست که قضیه قبل از قیاس با اجزایش، یعنی موضوع و محمول و نسبت بین آن دو و انتساب، حاصل است و بعد از قیاس، امری جز اذعان به اینکه این نسبت واقع است، یعنی مطابق با نفسالامر است، حاصل نمیشود (قطبالدین رازی، 1416، ص 128؛ صدرالدین شیرازی، 1416، ص99). بنا بر رأی ملاصدرا (1416، ص51 ـ53)، تصور و تصدیق دو کیف نفسانیاند که نحوة وجود آنها در نفسالامر عبارت است از حالت نفسانیِ بودن، نظیر قدرت و اراده و مانند آنها؛ به عبارت دیگر، تصور و تصدیق به لحاظ وجودی دو نحوة وجود ذهنیاند که به واسطة آن دو معلومات در ذهن موجود میشود و به لحاظ مفهومی، از قبیل معلومات و معقولات ثانی منطقیاند. تصور و تصدیق از آن جهت که دو نحوة وجودند، بسیطاند، زیرا هر وجودی بسیط است و بنا بر مفهوم نیز بسیط و دو نوع از مفهوم علماند که تحت معنای علم مندرجاند، از قبیل اِندراج دو نوع بسیط تحت معنای جنسی، مانند سیاهی و سفیدی مندرج تحت رنگ و نه چون اندراج سیاه و سفید تحت انسان که از مرکّبات خارجیاند.5) تصدیق عبارت است از علم به نسبت بعضی از ذواتِ تصور شده به بعض دیگر یا به سلب یا به ایجاب. بنا بر این تعریف، هر تصدیقی متوقف بر دو تصور مقدّم بر آن است. مثلاً در تصدیق به اینکه عالم حادث است، ابتدا باید تصوری از عالم و تصوری از حادث باشد تا علم به نسبت میان آنها و تصدیق حاصل شود (غزالی، 1961، ص33؛ همو، 1410، ص35ـ36).6) تصدیق عبارت است از موافقت با صدق حکم، و صدق حکم عبارت است از اینکه حکم چیزی بر چیزی به اثبات یا نفی در ذهن، موافق با وجود عینی آن باشد. بدین معنا در تصدیق، حکم به اثبات معنایی برای معنای دیگر یا نفی معنایی از معنای دیگر، همراه با حکم به موافقت وجود عینیِ آن با حکم در اثبات و نفی است (ابنملکا، ج2، ص 395).تصور و تصدیق را به اکتسابی و غیراکتسابی و به تعبیر دیگر به نظری و بدیهی تقسیم کردهاند. تصور اکتسابی یا نظری آن است که مقدّم بر آن، به تصور یا تصورات دیگری نیاز باشد، مانند تصور جسم که مقدّم بر آن باید طول و عرض و عمق تصور شود. تصور غیراکتسابی و بدیهی آن است که در آن چنین نیازی نباشد، مانند تصور وجود و وجوب. تصدیق کسبی نیز تصدیقی است که حصول آن متوقف بر کسب و نظر است و تصدیق بدیهی بینیاز از کسب و نظر برای عقل حاصل است (فارابی، 1312، ص2ـ3؛ غزالی، 1961، ص34ـ 35؛ قطبالدین رازی، 1363ش، ص 12ـ13؛ سبزواری، ج 1، ص 84؛ نیز رجوع کنید به بدیهیات * ). صدرالدین شیرازی (1378 ش، ص 6) هریک از تصور و تصدیق را به دو نوع فطری و حدسی، و مکتسَب تقسیم کرده و گفته است که تصور و تصدیق یا به سبب اشراق از قوة قدسیه حاصل میشود، یا از تصور و تصدیق فطری و حدسی کسب میشود.ملاک بداهت در تصور را فقط بینیازی از کسب و نظر و تعریف دانستهاند، ازینرو اگر برای حصول آن فقط به توجه عقل و تنبیه یا احساس یا حدس یا تجربه و مانند آن نیاز باشد، با بداهت آن منافاتی ندارد. برخی ملاک بداهت را در تصدیق، به تبع اختلاف آرا در بارة تصدیق، مختلف دانستهاند. چنانچه تصدیق را همان حکم بدانیم، تصدیق بدیهی آن است که در حصول حکم محتاج به کسب و نظر نباشد، هرچند تصور محکومٌ به ومحکومٌ علیه بدیهی نباشد. اما بنا بر رأی به ترکیبِ تصدیق از تصورات سهگانه و حکم، بداهت حکم به تنهایی برای بدیهی بودن تصدیق کفایت نمیکند (نصیرالدین طوسی، 1359 ش، ص10؛ قطبالدین رازی، 1293، ص هفتم؛ همو، 1363ش، ص 13؛ جیلانی، ص 375). قطبالدین رازی در شرح مطالع (همانجا) گفته است که بر پایة همین نکته، فخررازی از بداهت تصدیقات، بداهت تصورات را نتیجه گرفته است. فخررازی (ص81 ـ83) قول به تصورات غیربدیهی را مستلزم محال میداند؛ چون اگر مطلوب معلوم نباشد، چگونه نفس میتواند طالب مجهول باشد؟ و اگر مطلوب معلوم باشد، طلب آن، تحصیلِ حاصل و بنابراین محال است. اگر گفته شود مطلوب از جهتی معلوم و از جهتی دیگر مجهول است، باز مستلزم همان محذورات است؛ زیرا وجه معلوم غیر از وجه مجهول است و طلب وجه اول تحصیل حاصل است و وجه دوم چون مجهول است، ممکن نیست مطلوب واقع شود. نصیرالدین طوسی (1359 ش، ص 7) این قول را مغالطهای صریح میداند؛ زیرا مطلوب یکی از دو وجه متغایر نیست، بلکه چیزی است که دو وجه دارد و بنابراین، مطلوب به طور مطلق مجهول نیست تا محذوراتی که گفته است لازم آید (نیز رجوع کنید به جیلانی، ص 374).تصور را به تام و غیرتام و فاسد نیز تقسیم کردهاند. تصور تام آن است که صورت ذهنی شیء بیهیچ تفاوتی مطابق صورت خارجی باشد، و غیر تام آن است که صورت ذهنی شیء نزدیک یا شبیه به صورت خارجی آن باشد و تصور فاسد آن است که مطابق نباشد. تصور تام از یک شیء بیش از یکی نیست، ولی تصور غیرتام و فاسد به حسب قرب و بعد و وضوح و خفا نسبت به متصوَّر بسیار است. تصور را به حقیقی و غیرحقیقی نیز تقسیم کردهاند. تصور حقیقی آن است که مسبوق به علم به وجود متصوَّر باشد و در آن مطابقت شرط است، اما تصور غیرحقیقی مسبوق به علم به وجود و لاوجودِ متصوَّر نیست و فقط به حسب اسم، تصور است و بهتر است که از معارف لفظی به شمار آید (فارابی، 1408ـ1410، ج1، ص266؛ نصیرالدین طوسی، 1375ش، ص260؛ همو، 1353ش، ص141ـ142).تصورات اکتسابی به اعتبار معنایی که از شیء متصور در بر دارند، اقسامی دارند: تصوراتی که شامل معانی ذاتی مختص به یک شیء است؛ تصوراتی که شامل معانی ذاتی مشترک میان چند شیء است؛ تصوراتی که شامل معانی عرضی خاص یک شیء است؛ تصوراتی که شامل معانی عَرَضی عام است؛ تصوراتی که نه شامل ذاتی نه عرضی است و فقط صورت شبیه شیء را افاده میکند. چون اکتساب تصورات به واسطة اقوال شارح است، هریک از این اقسام متناسب با قسمی از اقوال شارح (حد تام، حد ناقص، رسم تام، رسم ناقص و مثال) است (ابنسینا، 1404، ج 3، ص 52؛ نصیرالدین طوسی، 1375 ش، ص260ـ261؛ نیز رجوع کنید به تعریف * ).اقسام تصدیق عبارت است از: 1) تصدیق یقینی، که با آن اعتقاد دیگری بالفعل یا بالقوه وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن نیست مصدَّقٌبه غیر از آنچه هست باشد و زوال اعتقاد در چنین تصدیقی محال است؛ 2) تصدیق شبهیقینی، که یا در آن یک اعتقاد است و اگر در صحت آن تشکیک شود استحکامش را از دست میدهد، یا اگر اعتقاد دیگری در آن باشد قابل زوال است الاّ اینکه اعتقاد اول ثابت است ولی اعتقاد به امکان نقیض آن بالفعل نیست؛ 3) تصدیق اقناعی و ظنی یا بلاغی، که در آن علاوه بر اعتقاد به تصدیق، اعتقاد دیگری بالفعل یا بالقوه وجود دارد به اینکه نقیض این تصدیق نیز ممکن است، الاّ اینکه اگر اعتقاد به امکان نقیض وجود ندارد، بدان جهت است که ذهن متعرّض آن نمیشود و تصدیق حقیقتاً مظنون است؛ 4) تصدیق تخیلی، که مقتضی اعتقادی نیست، ولی در نفس تأثیر میگذارد (فارابی، 1408ـ1410، ج 1، ص 266ـ267؛ ابنسینا، 1404، ج 3، ص 51 ـ52؛ نصیرالدین طوسی، 1375 ش، ص 261؛ سبزواری، ج 1، ص 87). از آنجا که اکتساب تصدیق به واسطة اقوال جازم یا قیاس است، تصدیق یقینی از قیاس برهانی، تصدیق شبهیقینی از قیاس جدلی یا از قیاس مغالطی، تصدیق ظنی و اقناعی یا بلاغی از قیاس خطابی و تصدیق تخیلیاز شعر حاصل میشود ( رجوع کنید به همانجاها). تصدیق یقینی یکقسم بیشتر نیست. سایر تصدیقات به حسب قرب و بعدنسبت به یقین، یا به حسب شدت و ضعف در شهرت،یا مشابهت به یقین یا در ایقاع ظن یا در اقتضای تخیل دارای اقسام و مراتب بسیار و همگی قابل زوالاند (نصیرالدین طوسی، همانجا). نصیرالدین طوسی در شرح عبارت ابنسینا در اشارات (ج 1، ص 14) گفته است که ابنسینا تصدیق را تقسیم کرده و تصور را تقسیم نکرده است؛ زیرا انقسام تصدیق، طبیعی است و در مقایسه با چیزی نیست، ولی انقسام تصور به ذاتی و عرضی و جنس و فصل و غیر آنها، عرضی و در مقایسه با چیزی است. وی (همانجا) همچنین دلیل فخررازی را در این باب، مبنی بر اینکه تصور قابل قوت و ضعف نیست ولی تصدیق هست، فاسد میداند؛ زیرا اگر تصور قابلیت قوت و ضعف نداشته باشد لازم میآید که چیزی که به حد حقیقی و تام تصور شده، مانند چیزی باشد که به رسم و مثال تصور شده است. خطای وی در اینجا ناشی از این است که فخررازی (ص 81) تصورات را غیراکتسابی میداند.در بارة تصور و تصدیق رسالههای بسیاری به عربی و فارسی نگاشته شده است. رسالههایی که از آنها اطلاعی در دست است، به ترتیب تاریخ عبارتاند از: 1) الرسالة المعمولة فیالتصور و التصدیق ، تألیف قطبالدین رازی (متوفی 766). این رساله را مهدی شریعتی همراه رسالة التصور و التصدیق ملاصدرا تصحیح و در 1374 ش/ 1416 منتشر کرده است. 2) رسالة فی تقسیم العلوم ، که در کشفالظنون (ج 2، ستون 856) به نام میرسید شریف جرجانی ثبت شده است. 3) رسالة فی القضیة و التصدیق ، تألیف شمسالدین محمد خَفری (همان، ج 2، ستون 883). 4) تمییز التصور عنالتصدیق از احمد جَندی. نسخهای از آن در کتابخانة ملی ملک (ش20/2261) موجود است (افشار و دانشپژوه، ج 5، ص 454). 5) رساله در تصور و تصدیق از عصامالدین ابراهیم عربشاه اسفراینی حنفی. نسخهای از آن در کتابخانة آستان قدس رضوی موجود است (اردلان جوان، ج1، ص 365). 6) تقسیم علم به تصور و تصدیق ، از همان مرجوع کنید بهلف. نسخهای از آن در کتابخانة آستان قدس رضوی (همان، ج 1، ص366)، و نیز نسخهای در کتابخانة دانشکدة الهیات مشهد موجود است ( رجوع کنید به فاضل، ج 2، ص 446). 7) حاشیه بر شرح شمسیه در باب تقسیم علم به تصور و تصدیق، از همو. نسخهای از آن در کتابخانة آستان قدس رضوی (اردلانجوان، همانجا) و نیز در کتابخانة دانشکدة الهیات مشهد موجود است ( رجوع کنید به فاضل، همانجا). دو رسالة اخیر در فهرست نسخههای خطی کتابخانة ملی ملک (افشار و دانشپژوه، ج5، ص453) با عناوین تحقیقالعلم و اقسامه ، و حاشیة شرح رسالة فی معنی العلم و اقسامه تألیف محمد حنفی تبریزی رومی (همان مرجوع کنید بهلف) معرفی شده است. 8) تقسیم العلم از همو. نسخهای از آن در کتابخانة ملی ملک (ش 18/ 2261) موجود است (افشار و دانشپژوه، ج 5، ص 453ـ454). 9) حاشیة تحریر القواعد المنطقیة که حاشیهای است بر بحث تقسیم علم به تصور و تصدیق از شرح شمسیة قطبالدین رازی از ابوطالب حسینی. نسخهای از آن در کتابخانة آیتاللّه مرعشی (ش 7 / 957) موجود است (حسینی، ج 3، ص 147؛ رسالتان فی التصور و التصدیق ، مقدمة شریعتی، ص15). 10) غایةالتحقیقفیتقسیمالعلمالیالتصور و التصدیق ، از طاش کوپریزاده (بغدادی، ج 1، ص 144). 11) رسالة التصور و التصدیق ، از صدرالدین شیرازی. این رساله یکبار به ضمیمة جوهرالنضید در 1363ش چاپ شده است. در 1374 ش/ 1416 مهدی شریعتی آن را تصحیح و همراه رسالةالمعمولة چاپ کرد. مهدی حائرییزدی نیز آن را با نام آگاهی و گواهیبه فارسی بر گرداند که در 1367ش چاپ شده است. مواضع بسیاری از این رساله، که به بررسی آرای حکیمان گذشتهدر بارة تصور و تصدیق اختصاص داده شده، از حیث عبارات و الفاظ و حتی گاه در ترتیب نقل و بیان مباحث با رسالة قطبالدین رازی یکسان است و گویا ملاصدرا در این رساله با نظر به آن کتاب، به بررسی موضوع پرداخته است (برای نمونه رجوع کنید به صدرالدین شیرازی، 1416، ص 64ـ 68، 69ـ70، 72ـ74، 76ـ79، 95 ـ97، 98 ـ 99؛ قس قطبالدین رازی، 1416، ص98ـ101، 104، 115ـ 117، 121، 123، 127ـ 128). در عین حال رسالة ملاصدرا از این جهت که متضمن بررسیو نقد آرای قطبالدین رازی است، و نیز درصدد ایجادسازگاری موجه و معقول میان آرای حکیمان در بارة تصورو تصدیق است، رسالهای بدیع و متمایز از رسالة المعمولة است. 12) شرحالرسالة المعمولة فی التصور و التصدیق ، از حسینیهروی که در 1361 ش/ 1402 با تصحیح مهدی شریعتی چاپ شده است. حدود چهل حاشیه بر این شرح نگاشتهاند و بیشتر حاشیهنویسان آن، از علمای هند بودهاند ( رجوع کنید به حسینی هروی، مقدمة شریعتی، ص 41ـ50). 13) رسالة المجمع و التفریق فی بیان التصور و التصدیق ، تألیف غلام علی خِشتی متخلص به فانی. نسخهای از این رساله در کتابخانة شاهچراغ شیراز (ش 754) موجود است ( رسالتان فی التصور و التصدیق ، مقدمة شریعتی، ص16). 14) التصور و التصدیق از شیخمهدی نوایی نوری نجفی (آقابزرگطهرانی، ج 4، ص 199). 15) رسالة فی تعریف العلم و تقسیمه الی التصور و التصدیق ، تألیف علی کاشفالغطاء که همراه نقد الا´راء المنطقیة و حلّ مشکلاتها (ص 61ـ69) در 1382 در نجف به چاپ رسیده است ( رسالتان فی التصور و التصدیق ، همانجا).منابع: آقابزرگطهرانی؛ ابنرشد، تلخیص منطق ارسطو ، چاپ جیرار جهامی، بیروت 1982؛ ابنسهلان ساوی، تبصره و دو رسالة دیگر در منطق ، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران 1337ش؛ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات ، معالشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطبالدین رازی، تهران 1403؛ همو، دانشنامة علائی ، چاپ احمد خراسانی، تهران 1360ش؛ همو، الشفاء ، المنطق ، ج1: المدخل ، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره 1371/، چاپ افست قم 1405 الف ؛ همان، ج3: الفن الخامس: البرهان ، چاپ ابوالعلا عفیفی، قاهره 1375/1956، چاپ افست قم 1404؛ همو، عیونالحکمه ، مع شرح عیونالحکمة لفخرالدین رازی، تهران 1373ش؛ همو، منطقالمشرقیین ، قم1405 ب ؛ ابوالبرکات بغدادی، الکتابالمعتبر فیالحکمة ، حیدرآباد دکن 1357ـ 1358، چاپ افست اصفهان 1373ش؛ مفضلبن عمراثیرالدین ابهری، تنزیل الافکار فی تعدیل الاسرار ، ضمن تعدیل المعیار فی نقد تنزیلالافکارلنصیرالدین طوسی، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعه متون و مقالات تحقیقی ، چاپ مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران 1353 ش؛ علی اردلانجوان، فهرست کتب خطّی کتابخانة مرکزی آستان قدس رضوی ، ج 1، مشهد 1365ش؛ ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانة ملی ملک ، ج 5، تهران 1363ش؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین ، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 5؛ علیبن محمد ترکةاصفهانی، کتاب المناهج فیالمنطق ، چاپ ابراهیم دیباجی، تهران 1376ش؛ عبداللّه جیلانی، الرسالة المحیطة بتشکیکات فیالقواعد المنطقیة مع تحقیقاتها ، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعة متون و مقالات تحقیقی ؛ حاجیخلیفه؛ احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخههای خطی کتابخانة عمومی حضرت آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی مدّظلّه العالی ، قم 1354ـ1376ش؛ محمدزاهدبن محمداسلم حسینی هروی، شرح الرّسالةالمعمولة فیالتّصوّر والتّصدیق و تعلیقاته ، چاپ مهدی شریعتی، قم 1420؛ رسالتان فیالتّصوّر و التّصدیق ، چاپ مهدی شریعتی، قم 1416؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرح المنظومه ، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران 1416ـ1422؛ محمودبن ابیبکر سراجالدین ارموی، مطالعالانوار ضمن لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار ، از محمدبن محمد قطبالدین رازی، چاپ سنگی تهران 1293؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التّنقیح فیالمنطق ، چاپ غلامرضا یاسیپور، تهران 1378ش؛ همو، الحکمةالمتعالیة فی الاسفارالعقلیة الاربعة ، تهران 1337ش؛ چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ همو، رسالة التصور و التصدیق ، در رسالتان فیالتصور و التصدیق ، قم 1416؛ محمدحسین طباطبائی، نهایةالحکمة ، چاپ عبداللّه نورانی، قم 1362ش؛ محمدبن محمدغزالی، معیارالعلم فیالمنطق ، چاپ احمد شمسالدین، بیروت 1410/1990؛ همو، مقدمة تهافت الفلاسفه المسماة مقاصد الفلاسفة ، چاپ سلیمان دنیا، قاهره 1961؛ محمدبن محمدفارابی، عیون المسائل ، چاپ سنگی دهلی 1312؛ همو، المنطقیّات للفارابی ، چاپ محمدتقی دانشپژوه، قم 1408ـ1410؛ محمود فاضل، فهرست نسخههایخطی کتابخانة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد ، ج 2، تهران 1361ش؛ محمدبن عمر فخررازی، کتاب المحصّل ، چاپ حسین اتای، قاهره 1411/1991؛ محمدبن محمد قطبالدین رازی، تحریرالقواعد المنطقیة ، و باسفله حاشیة لعلیبن محمد جرجانی، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست قم 1363ش؛ همو، الرسالة المعمولة فیالتّصوّر و التّصدیق ، در رسالتان فیالتصور والتصدیق ، قم 1416؛ همو، لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار ، چاپ سنگی تهران 1293؛ محمودبن مسعود قطبالدین شیرازی، درةالتاج ، بخش 1، چاپ محمد مشکوة، تهران 1369ش؛ همو، شرح حکمةالاشراق ، چاپ سنگی تهران 1315؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس ، در عبداللّه انوار، تعلیقه براساس الاقتباس خواجه نصیرطوسی ، ج 1، تهران 1375ش؛ همو، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الأفکار ، در منطق و مباحث الفاظ : مجموعة متون و مقالات تحقیقی ، تهران 1353 ش؛ همو، تلخیص المحصّل ، چاپ عبداللّه نورانی، تهران 1359ش؛ هری ا. ولفسون، «دو اصطلاح و تصوّر ، و و تصدیق ،در فلسفة اسلامی و معادلهای یونانی و لاتینی و عبری آنها»، ترجمة احمد آرام، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعة متون و مقالات تحقیقی؛Aristoteles, The works of Aristotle , vol. 1, in Great books of the Western world , vol. 7, ed. Mortimer J. Adler, Chicago: Encyclopaedia Britannica, 1993.