توریه ، اصطلاحی در متون دینی بدین معنا که متکلم معنایی از کلام خود را که مرادش نیست به مخاطب منتقل کند. توریه، در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است (فراهیدی؛ ابنمنظور؛ فیروزآبادی، ذیل «وری»).در اصطلاح متون دینی و فقها توریه آن است که متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب میفهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند ( رجوع کنید به فَیُّومی؛ طُرَیحی، ذیل «وری»؛ جرجانی، ص 97؛ سیوطی، ج 2، ص 83). بهتعبیر منابع ادبی و علوم قرآنی، توریه که از محسِّنات معنویِ سخن به شمار میرود، آن است که گوینده، لفظی را که دو معنای نزدیک و دور (قریب و بعید) دارد، به کار بَرَد و به اتکای قرینهای پنهان، معنای دور را اراده کند، حال آنکه مخاطب به معنای نزدیک التفات بیابد. در این منابع، توریه با واژههایی چون ایهام * و تخییل و مغالطه و توجیه هم معرفی و اقسامی برای آن بیان شده است ( رجوع کنید به تفتازانی، ص 425؛ زرکشی، ج 3، ص 493؛ سیوطی، همانجا؛ دَسوقی، ج 2، ص 529ـ530؛ هاشمی، ص 377ـ 378). نجفی اصفهانی (ص 88 ـ90) توریة مورد بحث را «توریة عرفی» نامیده و آن را متمایز از «توریة بدیعی» دانسته است.در متون حدیثی و فقهی، بویژه فقه اهلسنّت، کاربرد واژة مِعراض یا مَعاریض بهجای توریه (برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر اکرم: «اِنّ فیالمَعاریضِ لَمَنْدوحةً عنالکِذب» رجوع کنید بهبیهقی، ج 10، ص 199؛ ابنحجر عسقلانی، ج10، ص 594) هم رایج است و گاه تعابیری دیگر مانند «تأویل» ( رجوع کنید به ابنقُدامه، ج 11، ص 242، 245؛ علامه حلّی، 1413ـ1419، ج 3، ص 282) و «تعریض» ( رجوع کنید به ابنقَیِّم جَوزِیَّه، ج 3، ص 235؛ نراقی، ج 2، ص 323ـ 325) بهکار رفته است (در بارة معنای اصلی واژة «تعریض» و تفاوت آن با توریه رجوع کنید به عسکری، ص 127ـ 128؛ قلعهجی؛ الموسوعةالفقهیّة ، ذیل «تعریض»؛ کنایه * ).در صورتی که ظهور سخن در مراد متکلم عرفاً معلوم باشد ولی مخاطب، به علت قصور در فهم، متوجه مقصود نشود، توریه مصداق نمییابد (توحیدی، ج 1، ص 398ـ399، ج 3، ص 301؛ روحانی، ج 2، ص 126). برخی مؤلفان، قصدِ در افکندن مخاطب را در معنای غیرمراد، جزء مفهوم توریه ذکر کردهاند ( رجوع کنید به انصاری، ص 50؛ غدیری، ذیل واژه). به نظر شهیدثانی (ج 11، ص 293) توریه علاوه بر لفظ مفرد میتواند اِسناد را نیز در بر گیرد. شماری از فقها بر آناند که توریه، علاوه بر اقوال، در افعال هم صورت میگیرد (ابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 239؛ ابنحجر عسقلانی، ج 3، ص 470؛ توحیدی، ج 3، ص 301ـ302).هر چند واژة توریه در قرآن کریم نیامده، در تفاسیر و منابع حدیثی، آیات متعددی از مصادیق توریه شمرده شده است، از جمله آیات 88 و 89 سورة صافات (فَنَظَرَ نَظْرَةً فیالنجومِ، فَق'ال اِنّی سَقیمٌ: سپس نگاهی به ستارگان افکند و گفت من بیمارم) که گفتة حضرت ابراهیم علیهالسلام است به بتپرستان، پیش از شکستن بتها. بیشتر مفسران شیعه ( رجوع کنید به فضلبن حسن طَبْرِسی؛ طباطبائی، ذیل آیات؛ توحیدی، ج 1، ص 399ـ400، 402) و اهل سنّت (از جمله جَصّاص، ج 4، ص 393؛ زمخشری؛ قرطبی؛ ثعالبی؛ آلوسی، ذیل آیات) آن را بر توریه حمل کرده و مراد وی را بیمار شدن در آینده یا بیماریِ منجر به مرگ یا مردن دانستهاند (برای معانی دیگر رجوع کنید به ابنجوزی، ذیل آیه؛ توحیدی، ج 1، ص 402). به تصریح مجلسی (ج 12، ص50)، در بسیاری از احادیث برای جواز توریه به این آیات استناد شده است. به نظر طباطبائی (همانجا) دلیلی برای بیمار نبودن حضرت ابراهیم علیهالسلام وجود ندارد و اصولاً سخن گفتن به روش توریه، چون موجب سلب اعتماد از گفتار پیامبران میشود، برای آنان روا نیست (قس فضلبن حسن طبرسی، ذیل انبیاء: 63).آیة دیگر، آیة 63 انبیاء (بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا) است. به نظر مفسران، مرادِ حضرت ابراهیم از این گفته آن بوده که اگر این بتها سخن میگویند شکستن بتها کار بت بزرگ بوده است. به بیان دیگر، حضرت ابراهیم سخن خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای بتپرستان را برای آنان به اثبات برساند ( رجوع کنید بهزمخشری؛ فضلبن حسن طبرسی؛ ابنجوزی؛ قرطبی، ذیل آیه). احادیثی را نیز مؤید این نظر دانستهاند ( رجوع کنید بهطباطبائی، ذیل آیه؛ توحیدی، همانجا؛ برای دیگر تفاسیر آیه مبنی بر توریه رجوع کنید بهزمخشری، همانجا؛ مجلسی، ج 12، ص 54، ج 69، ص 239ـ 240). همچنین مفسران بدین استناد که گفتههای حضرت ابراهیم علیهالسلام در آیات پیشین از باب توریه بوده، این تفسیرِ مجاهد را از آیة 82 سورة شعراء، که مراد از واژة «خطیئة» سخنان کذب آن حضرت در آیات مذکور است، مردود شمردهاند، همچنانکه مراد از کذب را در حدیثی که آن را به حضرت ابراهیم نسبت داده ( رجوع کنید به نَوَوی، شرحالنووی ، ج 15، ص 123) توریه دانستهاند ( رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی، همانجا؛ بیضاوی؛ شوکانی، فتحالقدیر ، ذیل شعراء: 82). بعلاوه، اصولاً نسبت دادن کذب حقیقی به انبیا با عصمت آنان ناسازگار است (شمسالائمه سرخسی، ج30، ص 211؛ فضلبن حسن طبرسی، همانجا).مفسران، آیة هفتاد سورة یوسف را نیز، که در آن به برادران یوسف علیهالسلام نسبت سرقت داده شده، از مصادیق توریه دانسته و گفتهاند که مراد از آن به سرقت بردن حضرت یوسف از پدرش یا استفهام است. این تفسیر در احادیث هم آمده است ( رجوع کنید به بیضاوی؛ آلوسی، ذیل آیه؛ مجلسی، ج 12، ص 241، ج 72، ص 425؛ توحیدی، ج 1، ص 399ـ 400، 402ـ403؛ برای معانی دیگر رجوع کنید به نَحّاس؛ قرطبی، ذیل آیه). مفسران، آیات دیگری را نیز از مصادیق توریه یا اشارهکننده به توریه شمردهاند، از جمله آیة 73 سورة کهف ( رجوع کنید به طبری؛ فضل بن حسن طبرسی؛ بیضاوی، ذیل آیه)، 88 یوسف ( رجوع کنید بهقرطبی، ذیل آیه)، 106 نحل ( رجوع کنید به جصاص، ج 5، ص 16؛ قرطبی، ذیل آیه)، و 125 نحل ( رجوع کنید بهطبری، ذیل آیه؛ برای آیات دیگر رجوع کنید به زرکشی، ج 3، ص 493ـ494؛ سیوطی، ج 2، ص 83 ـ84).در احادیث، توریه از جهات گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. به موجب احادیث، گاه مصالح مهمی وجود داشته که به اقتضای آنها پیامبران و امامان علیهمالسلام در بارة پارهای از امور بهگونة مجازی و با توریه سخن میگفتند ( رجوع کنید به مجلسی، ج 2، ص 209، ج 26، ص 226، ج 52، ص120). علاوه بر پیامبران، کاربرد توریه از سوی برخی صالحان نیز گزارش شده، از جمله در بارة حِزقیل، مؤمن آلفرعون، که با توریه کردن در برابر پرسش فرعون، خود را نجات داد ( رجوع کنید به التفسیر المنسوب الی الامام ابیمحمد الحسن بن علی العسکری ، ص 356ـ357؛ نوری، ج 12، ص 263ـ264).مواردی چند از کاربرد یا تجویز توریه، در سیرة پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نقل شده است، از جمله گفتهاند که آن حضرت هنگامی که آهنگ سفر یا جهاد داشت، با توریه قصد خود را پنهان میکرد تا دشمنان از آن آگاه نشوند ( رجوع کنید به ابناثیر، ج 4، ص160؛ ابنحجر عسقلانی، ج 8، ص 117؛ نراقی، ج 2، ص 323)، یا آن حضرت سوگند سُوَیْد بن حنظله را مبنی بر آنکه وائل بن حجر برادر اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه تأیید فرمود ( رجوع کنید بهابوداوود، ج 3، ص 224؛ برای نمونههای دیگر توریه در سیرة آن حضرت رجوع کنید به بخاری جُعْفی، ج 7، ص 121ـ 122؛ مجلسی، ج20، ص 239). از صحابیان و تابعین نیز موارد متعددی از توریه گزارش شده است ( رجوع کنید به شمسالائمه سرخسی، ج30، ص 213؛ ابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 191ـ195؛ خطیب شِرْبینی، ج 4، ص 321).در سیرة امامان شیعه علیهمالسلام و پیروان آنها نیز توریهکردن به عنوان یکی از راههای تقیه * در موارد اضطرار، مقبول بوده است (برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج 31، ص 503 ـ 505، ج 97، ص 131؛ نوری، ج 12، ص 266). احمدبن علی طبرسی (ج 2، ص370ـ371) با ذکر نمونههایی از توریة امامان، حدیثی نقل کرده که بر طبق آن امام صادق علیهالسلام توریة یکی از یاران خود را در برابر فردی از مخالفان که در حضور ایشان بود، تأیید فرمود (نیز رجوع کنید به التفسیر المنسوب الی الامام ابیمحمد الحسنبن علی العسکری ، ص 355ـ 356). در سخنان امامان، تقیه و توریه مایة رحمت الاهی بر شیعیان و موجب حفظ و سلامت مؤمنان از شر کافران و بدکاران خوانده شده است ( رجوع کنید به همان، ص 1؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص440؛ مجلسی، ج 17، ص 328، ج 65، ص 33، ج 68، ص 15ـ16، ج 72، ص 404ـ405). با توجه به کثرت وقوع توریه در سخنان امامان، آنان خود بر ضرورتِ درایت و تأمل در احادیث، بهمنظور بازشناسی موارد تقیه و توریه از دیگر موارد، تأکید کردهاند ( رجوع کنید به مجلسی، ج 2، ص 184).در منابع فقهی، توریه به عنوان یکی از راههای نجات از دروغگویی و سوگند دروغ، در ابواب گوناگون مطرح شده است. این نکته مبتنی بر این نظر است که توریه با کذب تفاوت ماهوی دارد و موضوعاً از آن خارج است. نظر مشهور در فقه اسلامی نیز همین است که توریه اصولاً مصداق دروغ نیست، زیرا سخنی را میتوان کذب دانست که مقصود متکلم از آن با واقعیت منطبق نباشد و توریه چنین نیست ( رجوع کنید به انصاری، ص 50؛ اصفهانی، ج 2، ص 31ـ32؛ توحیدی، ج 1، ص 395ـ 398). هرچند بسیاری از فقها به این نکته تصریح نکردهاند، از این امر که فقهای شیعه وجوب توریه را تدبیری برای خروج از کذب در موارد اضطرار دانستهاند ( رجوع کنید به انصاری، همانجا) و فقهای اهلسنّت هم با استناد به حدیث نبوی «اِنّ فیالمَعاریضِ...» توریه را گشایشی (مندوحه) برای پرهیز از کذب بهشمار آوردهاند (برای نمونه رجوع کنید به شوکانی، نیل الاوطار ، ج 9، ص110ـ111)، میتوان دریافت که اکثر قاطع فقها همین نظر را دارند.با اینهمه، برخی فقها با این استدلال که معیار صدق و کذبِ سخن، انطباق معنای ظاهر آن با واقعیت است نه انطباق معنای مراد با واقعیت، یا استدلالهای دیگر، توریه را نوعی کذب شمردهاند ( رجوع کنید به میرزای قمی، ج 1، ص 419؛ رشتی، ص 262؛ نیز رجوع کنید به ابنتَیمیّه، ج 28، ص 223؛ میرزاحسینقلی، ج 2، ص 14؛ هاشمی شاهرودی، ج 1، ص 476). شماری دیگر در فرضی که کاربرد لفظ در معنای مراد، از باب مجاز و نیازمند قرائن یا قیودی باشد که در سخن وجود ندارد، آن را مصداق دروغگویی میدانند (برای نمونه رجوع کنید به مکارم شیرازی، ص 407ـ 408). نجفی (ج 11، ص 389) در پارهای موارد توریه را عرفاً مصداق کذب میشمارد. برخی بر آناند که مفسدة کذب، یعنی در جهل افکندن شنونده، در توریه هم وجود دارد ( رجوع کنید بهابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 236؛ نیز رجوع کنید بهانصاری، همانجا).برخی منابع اهل سنّت کذب را تلویحاً بر دو قسم دانسته و دروغگویی را در برابر توریه کذب محض، حقیقی یا خالص خواندهاند ( رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج 6، ص160، 391؛ شوکانی، نیلالاوطار ، ج 8، ص 85؛ ابنعابدین، ج 6، ص 428). اطلاق کذب بر توریه در این منابع برگرفته از متن حدیثی است که واژة کذب در آن بر مفهوم توریه حمل شده است؛ ازینرو، برخی مؤلفان، اطلاق مزبور را مجازی و ناشی از شباهت میان توریه (معاریض) و کذب شمرده و بهرغم وجود این شباهت، حکم فقهی آن دو را یکسان ندانستهاند ( رجوع کنید بهابنجوزی، ج 5، ص360ـ361؛ ابنکثیر، ج 4، ص 317؛ نیز برای اطلاق مشابه در منابع امامی رجوع کنید به میرزاحسینقلی، ج 2، ص 15ـ16؛ امام خمینی، ج 2، ص 43).هرچند حکم فقهی توریة ابتدایی (یعنی توریهای که بدواً و بدون ضرورت، صورت گیرد) کمتر در منابع فقهی مطرح شده، برخی فقها، بویژه آنان که توریه را موضوعاً خارج از کذب میدانند، به جواز آن (با حصول شرایطی) تصریح و به احادیث هم استناد کردهاند ( رجوع کنید به ابنمُفْلِح حنبلی، ج 9، ص 282؛ شهیدثانی، ج 9، ص 207؛ خطیب شربینی، ج 4، ص 321؛ میرزاحسینقلی، ج 2، ص 14ـ16؛ امام خمینی، ج 2، ص 47ـ 49). برخی فقهای اهلسنّت چنین توریهای را با استناد به احادیث یا بدین استدلال که مصداق تدلیس بهشمار میرود، جایز ندانستهاند ( رجوع کنید به ابنقیّم جوزیّه، همانجا؛ ابنحجر عسقلانی، ج10، ص 595؛ ابنمفلح حنبلی، همانجا). همچنین فقیهانی که توریه یا برخی موارد آن را نوعی کذب بهشمار آوردهاند، آن را (مانند کذب) تنها به هنگام ضرورت جایز میدانند (برای نمونه رجوع کنید به غزالی، ج 3، ص 149؛ شهیدثانی، همانجا؛ مکارم شیرازی، ص 408).در منابع فقهی، تصریح به جواز توریه (یا وجوب آن) عمدتاً در ابوابی آمده است که به مباحثی چون دروغ ناشی از اضطرار (از جمله سوگند دروغ) و اکراه بر انجام دادن معاملات پرداختهاند. درصورتی که شخصِ مضطر برای دفع آزار و ستم دیگران از جان یا مال خود یا وابستگانش ناگزیر به سوگند دروغخوردن باشد، فقها به استناد آیات و احادیث و ادلة عام دیگر، توریه را برای او جایز دانستهاند ( رجوع کنید به شمسالائمه سرخسی، ج30، ص 211ـ212؛ خطیب شربینی، همانجا؛ میرزاحسینقلی، ج 2، ص 16ـ 18)؛ مثلاً گفتهاند اگر شخصی ودیعهای در دست دارد و دیگری بخواهد آن مال را از او به ستم بستاند، ودیعهگیرنده میتواند با انکار ودیعه و سوگند توریهای، خود را از شر وی برهاند ( رجوع کنید به طوسی، ص 559؛ ابنبَرّاج، ص 78؛ ابنحمزه، ص 122؛ بیهقی نیشابوری کیدری، ص 131؛ ابنزهره، ص128؛ خطیب شربینی، ج 3، ص 88) یا اگر مدیون بهسبب ناتوانی شدید مالی (اِعسار) از عهدة بازپرداخت وام (دَیْن) بر نیاید و از طرفی اقرار به وام موجب رسیدن زیان به او و خانوادهاش گردد، میتواند با سوگند توریهای اصل وام را انکار کند ( رجوع کنید به ابنادریس حلّی، ج2، ص35؛ محقق حلّی، ج3، ص32؛ طباطبائییزدی، ج 3، ص 204؛ نیز برای این فروع و موارد دیگر رجوع کنید به مفید، ص 557؛ سلاّ ر دیلمی، ص 188؛ طوسی، ص 603؛ شهیدثانی، ج 11، ص 292؛ خطیب شربینی، ج 3، ص 369).موضوع مهم فقهی در فرض اضطرار به کذب آن است که آیا اگر شخصی بتواند با توریه کردن از کذب رهایی یابد، این کار بر او واجب است یا نه؟ شیخ انصاری (ص 51) قول به وجوب را نظر مشهور فقهای شیعه دانسته است (نیز رجوع کنید به مجلسی، ج 29، ص 408، ج 69، ص 252؛ نیز برای موارد تصریح به وجوب رجوع کنید بهمحقق حلّی، ج 3، ص180؛ علامه حلّی، 1410، ج 2، ص 46؛ همو، 1413ـ1419، ج 2، ص 188، ج 3، ص270، 283). یکی از دلایل این نظر، آن است که در فرض امکان توریه، اضطرار به کذب ــ که شرط جواز آن است ــ وجود ندارد و ازینرو کذب جایز نیست (برای این دلیل و ادلة دیگر و نقد آنها رجوع کنید به آشتیانی، ص 223ـ224؛ میرزاحسینقلی، ج 2، ص 18ـ19). با اینهمه، به نظر برخی فقها احادیثی که دروغ را در این موارد تجویز کرده، آن را منوط به ناتوان بودن از توریه نکردهاند ( رجوع کنید به نجفی، ج 12، ص 461؛ انصاری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به خوانساری، ج 5، ص 66) و چهبسا التزام به این امر موجب عسر و حرج شود. البته این فقها توریه کردن را بهتر و با احتیاط سازگارتر دانستهاند (برای تفصیل و نقد رجوع کنید به توحیدی، ج 1، ص 406ـ 408). فقهای اهلسنّت در بارة وجوب توریه در موارد اضطرار بر کذب، اختلافنظر دارند ( رجوع کنید به ابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 235؛ ابنمفلح مقدسی، ج 3، حاشیة مَرداوی، ص 631ـ632). معدودی از فقهای اهلسنّت اصولاً کذب را در هیچ موردی جایز ندانسته و موارد کذب مُجاز (از جمله کذب در جنگ) را بر توریه حمل کردهاند ( رجوع کنید به نووی، شرحالنووی ، ج 12، ص 54، ج 16، ص 158؛ ابنحجر عسقلانی، ج 6، ص 159ـ160).به نظر شیخانصاری (ص 52) فقهای شیعه در فرض اکراه بر عقود و ایقاعات، مانند اکراه بر اجرای صیغة طلاق ــ بر خلاف موارد اضطرار بر کذب ــ قائل به وجوب توریه نشدهاند (نیز رجوع کنید بهمیرزاحسینقلی، ج 2، ص 19ـ20؛ علامه حلّی، 1413ـ1419، ج 3، ص 122؛ شهیدثانی، ج 9، ص 22، 206؛ نجفی، ج 11، ص 265، 388). نظر مشهور اهلسنّت نیز عدم وجوب توریه در صورت اکراه است ( رجوع کنید به نووی، منهاج الطالبین ، ج 1، ص 107؛ خطیب شربینی، ج 3، ص290). شیخ انصاری (ص 52، 121) وجود تفاوت مذکور را چنین توجیه میکند که در اکراه در معامله خود معاملة واقعی مورد اکراه است که در ادلة مربوط به آن، ناتوانی از توریه شرط نشده، ولی در اضطرار بر کذب با فرض امکان توریه اضطرار تحقق نمییابد (برای توضیح و نقد رجوع کنید به میرزاحسینقلی، ج 2، ص20ـ21؛ توحیدی، ج 1، ص 409ـ410).شرط مهم جواز (یا وجوب) توریه، که فقها بویژه در بارة توریه در سوگند خوردن ذکر کردهاند، آن است که توریه موجب ضایع کردن حق دیگران و ستم بر آنان نشود، حتی فقهایی که جواز توریه را منوط به تحقق ضرورت یا مصلحت نکردهاند، به لزوم این شرط قائلاند ( رجوع کنید به نووی، شرحالنووی ، ج 14، ص 124؛ ابنحجر عسقلانی، ج10، ص 595؛ شهیدثانی، ج 9، ص 207؛ برای ادله رجوع کنید به میرزاحسینقلی، ج 2، ص 21ـ23). بر این اساس، توریة هریک از دو طرف دعوا که حق با او نباشد، جایز نیست ( رجوع کنید به میرزاحسینقلی، ج 2، ص 23) و بعلاوه، چنین توریهای برای توریهکننده سودی در بر نخواهد داشت، زیرا به استناد احادیث، هرگاه سوگند خورنده ظالم باشد، سوگند بر پایة نیت طرف دیگر دعوا صورت میگیرد، ولی اگر وی ذیحق باشد، سوگند او بر مبنای قصد خودش واقع میشود (ابنقدامه، ج 11، ص 243ـ244؛ بَحْرانی، ج 21، ص410، ج 25، ص 388ـ389؛ نجفی، ج 11، ص387). در صورتی که توریه موجب تضییع حق دیگری نشود و حق توریهکننده هم مورد ستم نباشد، برخی فقها توریه را جایز دانستهاند ( رجوع کنید بهابنقدامه، ج 11، ص 244؛ فخرالمحققین، ج 4، ص 46؛ ابنمفلح حنبلی، ج 7، ص 375؛ برای مباحث تفصیلی احکام وضعی توریه در سوگند رجوع کنید بهمیرزاحسینقلی، ج 2، ص 23ـ25).شرط دیگری که برخی برای وجوب و حتی جواز توریه قائلاند، تحقق اضطرار (بهمعنای عام آن) است؛ یعنی، عاملی که نیاز به سخن گفتن یا سوگند خوردن یا بر زبان آوردن صیغة عقد را ایجاب کند ( رجوع کنید بهغزالی، ج 3، ص 149؛ شهیدثانی، همانجا)، برخی، صرفاً وجود نیاز و مصلحت را لازم دانستهاند ( رجوع کنید بهنووی، شرحالنووی ، همانجا؛ ابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 236؛ شهیدثانی، همانجا؛ نراقی، ج 2، ص 323) و برخی دیگر، وجود اغراض کماهمیت، مانند تأدیب و مزاح، را کافی شمردهاند ( رجوع کنید بهغزالی؛ نراقی، همانجاها). البته توریه معمولاً در منابع فقهی در حالاتی مطرح میشود که ضرورتی، دروغ گفتن را اجتنابناپذیر کرده باشد و در موارد وجوب توریه، تحقق این شرط، مفروض است.برخی فقها این نکته را یادآور شدهاند که نباید بر توریه کردن مفسدهای مترتب شود و توریه مشمول عنوان حرامی باشد وگرنه توریه حرام خواهد بود ( رجوع کنید به انصاری، ص 50؛ میرزاحسینقلی، ج 2، ص 23)، از جمله مصادیق این امر، حرمت توریه در مواردی است که بیان کردن و اظهار واقعیت واجب بهشمار میرود، مانند لزوم بیان کردن واقع در بیع مرابحه ( رجوع کنید به شمسالائمه سرخسی، ج 13، ص 78؛ ابنقیّم جوزیّه، ج 3، ص 235؛ نیز رجوع کنید به بیع * ).همچنین فقها شرط وجوب توریه را در موارد اضطرار یا اکراه بر کذب، تواناییِ مضطر یا مکرَه نسبت به توریه کردن دانستهاند و در غیر این صورت توریه را واجب نمیدانند ( رجوع کنید بهطوسی، ص 559؛ خطیب شربینی، ج 3، ص 88). شیخانصاری (ص 52) بر این باور است که حمل سخنانی از امامان ــ که در مقام تقیه صادر شده ــ بر توریه، از حمل آن بر کذبِ دارای مصلحت، سزاوارتر است (قس توحیدی، ج 1، ص 411ـ413).منابع: علاوه بر قرآن؛ محمدحسنبن جعفر آشتیانی، کتابالقضاء ، قم 1363 ش؛ محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ، مصر: ادارة الطباعة المنیریه، [ بیتا. ] ؛ ابناثیر، النهایة فی غریبالحدیث والاثر ،چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364 ش؛ ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاویلتحریر الفتاوی ، قم 1417؛ ابن براج، المهذب . کتابالایمان ، در سلسلة الینابیعالفقهیة ، ج 10، چاپ علیاصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، 1410/1990؛ ابنتیمیّه، کتب و رسائل و فتاوی ابنتیمیة فی الفقه ، چاپ عبدالرحمان محمدقاسم عاصمی نجدی، [ قاهره، بیتا. ] ؛ ابنجوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر ، بیروت 1404/1984؛ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری: شرح صحیحالبخاری ، چاپ محمود فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت 1379؛ ابنحمزه، الوسیلةالی نیل الفضیلة. کتابالایمان و النذور ، در سلسلة الینابیع الفقهیة ، ج 10، همان؛ ابنزهره، غنیةالنزوع. فصل: فی الودیعة. در همان، ج 17؛ ابنعابدین، حاشیة ردّالمحتار علیالدر المختار: شرح تنویر الابصار ، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ ابنقدامه، المغنی ، چاپ افست بیروت 1403/1983؛ ابنقیّم جوزیّه، اعلامالموقعین عن ربالعالمین ، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم ، چاپ محمود عبدالقادر ارناؤوط، بیروت 1420/1999؛ ابنمفلح حنبلی، المبدع فی شرح المقنع ، بیروت 1400؛ ابنمفلح مقدسی، کتابالفروع فی فقهالامام احمد بن حنبل ، و معه تصحیحالفروع لعلیبن سلیمان مرداوی، چاپ عبدالرزاق مهدی، بیروت 1422/2002؛ ابنمنظور؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، [ قاهره، بیتا. ] ، چاپ افست [ بیروت، بیتا. ] ؛ محمدحسین اصفهانی، بحوث فیالاصول ، قم 1416؛ مرتضیبن محمدامینانصاری، کتابالمکاسب؛ و، شرح الارشاد ، چاپ افست قم 1416؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیحالبخاری ، استانبول 1401/1981؛ عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل ، چاپ عبدالقادر عشاحسونه، بیروت 1416/1996؛ احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری ، چاپ محمد عبدالقادر عطا، مکه 1414/1994؛ محمدبن حسین بیهقی نیشابوری کیدری، اصباحالشیعة. کتابالودیعة ، در سلسلة الینابیع الفقهیة ، ج 17، همان؛ مسعودبن عمر تفتازانی، کتابالمطول ، با حواشی میرسید شریف جرجانی، قم: داوری، [ بیتا. ] ؛ التفسیر المنسوب الی الامام ابیمحمدالحسنبن علی العسکری ، چاپ محمدباقر ابطحی، قم: مدرسة الامامالمهدی (ع)، 1409؛ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات ، تقریرات درس آیةاللة خوئی، قم 1371 ش؛ عبدالرحمانبن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن ، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، [ بیتا. ] ؛ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات ، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ احمدبن علی جصاص، کتاب احکامالقرآن ، چاپ محمدصادق قمحاوی، بیروت 1405؛ محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج ، معتعالیق جوبلیبن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، المکاسب المحرمة ، ج 2، چاپ مجتبی تهرانی، قم 1381؛ احمد خوانساری، جامعالمدارک فی شرحالمختصر النافع ، تهران 1383ـ1402؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة علی شرح العلامة سعدالدین التفتازانی علیالمتن التلخیص ، استانبول [ بیتا. ] ، چاپ افست اصفهان [ بیتا. ] ؛ حبیباللّهبن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار ، تهران 1313؛ محمدصادق روحانی، منهاج الفقاهة: التعلیق علی مکاسب الشیخ الاعظم ، [ قم ] 1376 ش؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علومالقرآن ، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت 1410/1990؛ زمخشری؛ حمزة بن عبدالعزیز سلاّ ر دیلمی، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة ، چاپ محسن حسینی امینی، قم 1414؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علومالقرآن ، بیروت 1973؛ محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، کتاب المبسوط ، بیروت 1406/1986؛ محمدبن علی شوکانی، فتحالقدیر ، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ همو، نیلالاوطار ، بیروت 1973؛ زینالدین بن علی شهیدثانی، مسالکالافهام الی تنقیح شرائع الاسلام ، قم 1413ـ1419؛ طباطبائی؛ محمدکاظمبن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروةالوثقی ، ج 2ـ3، چاپ محمدحسین طباطبائی، قم: مکتبة الداوری، [ بیتا. ] ؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج ، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ فضلبن حسن طبرسی؛ طبری، جامع ؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمعالبحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش؛ محمدبن حسن طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی ، قم: قدس محمدی، [ بیتا. ] ؛ حسنبن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویة ، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم 1412؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان ، چاپ فارس حسّون، قم 1410؛ همو، قواعدالاحکام ، قم 1413ـ1419؛ عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة ، بیروت 1418/ 1998؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، بیروت 1406/ 1986؛ محمدبن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد ، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی و عبدالرحیم بروجردی، قم 1387ـ1389، چاپ افست 1363 ش؛ خلیلبن احمد فراهیدی، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط ، بیروت 1407/1987؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر ، بیروت 1987؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامعلاحکام القرآن ، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ محمد رواس قلعهجی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ، کویت 1421/2000؛ مجلسی؛ جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ محمدبن محمدمفید، المقنعة ، قم 1413؛ ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة: کتاب التجارة ـ المکاسب المحرمة ، قم 1415؛ الموسوعة الفقهیة ، ج 12، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیه، 1408/1987؛ میرزا حسینقلی، القضاءالاسلامی للشیخ مرتضی الانصاری ، چاپ حسن سلمان، [ بیروت ] 1409ـ1410؛ ابوالقاسمبن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول ، چاپ سنگی تهران 1308ـ1309، چاپ افست 1378؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام ، بیروت 1412/1992؛ محمدرضا نجفی اصفهانی، وقایة الاذهان ، قم 1413؛ احمدبن محمدنحاس، معانیالقرآن الکریم ، چاپ محمدعلی صابونی، مکه 1408ـ1409؛ محمدمهدی بن ابیذر نراقی، جامعالسعادات ، چاپ محمد کلانتر و محمدرضا مظفر، نجف 1375/ 1955؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408؛ یحییبن شرف نووی، شرحالنووی علی صحیح المسلم ، بیروت 1392؛ همو، منهاجالطالبین ، بیروت: دارالمعرفه، [ بیتا. ] ؛ احمد هاشمی، جواهر البلاغة فیالمعانی و البیان و البدیع ، مصر 1358، چاپ افست قم 1369 ش؛ علی هاشمی شاهرودی، محاضرات فی الفقهالجعفری ، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، ج 1، قم 1408.