تکاثر ، سوره ، یکصد و دومین سورة قرآن کریم در ترتیب مصحف. نام این سورة مکی بر گرفته از آیة نخست آن است.در ترتیب نزول، چهاردهمین یا پانزدهمین سوره به شمارمیآید و دارای هشت آیه است ( مقدمتان فی علوم القرآن ، ص 9، 11، 14؛ زرکشی، ج 1، ص 280). برخی از مفسران، بنا بر شأن نزول یا سیاق آیات این سوره، احتمال دادهاند که مدنی باشد ( رجوع کنید به طبرسی، ج 10، ص 810؛ قرطبی، ج 20، ص 168؛ طباطبائی، ج 20، ص 351). مضمون اصلی سوره، نهی از تفاخر به امور دنیوی و غفلت از عاقبت کار است که این غفلت، موجب خسران در قیامت میشود و غافلان، دوزخ را در خواهند یافت و از ایشان در بارة نعمتها بازخواست خواهد شد.در ابتدای سوره آمده است: «اَلْه'یکُمُالتَّکاثُر» (تکاثر شما را به خود مشغول داشته است). تکاثر را به معنای فخرفروشی به فراوانی مال، فرزندان و جز اینها دانستهاند. بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم، تکاثر جمعآوری اموال از راه نامشروع، خودداری از ادای حق آن و ذخیره کردن آن است (راغباصفهانی؛ طُرَیحی، ذیل «کَثَرَ»؛ حویزی، ج5، ص662). همچنین در حدیثی دیگر، پیامبر اکرم فرمودهاند از اینکه شما دچار فقر شوید، هراس ندارم، بلکه از ابتلای شما به تکاثر بیمناکم (سیوطی، ج 6، ص 387).بنا بر آیة دوم سوره، این بیخبریِ ناشی از تکاثر تا آنجا ادامه مییابد که به سراغ قبرهای مردگان خویش میروند. برخی مفسران، این آیه را کنایه از مردن نیز دانستهاند (طوسی، ج10، ص 402؛ زمخشری، ج 4، ص 792). امام علی علیهالسلام در خطبة 221 نهجالبلاغة (ص 338)، که در بارة سختی و پندآموزی مرگ سخن میگوید، به ابتدای این سوره اشاره میکند که میتواند مؤید برداشت اخیر باشد. همچنین در بیان معنای این آیه به سبب نزول این سوره استناد شده و به نقل از مقاتل و کلبی آمده است که دو تیره از قریش، یعنی بنوعبدمناف و بنوسهم، در شمارش بزرگان و اشراف خود به یکدیگر فخر میفروختند تا آنجا که برای اثبات فزونی خود به شمارش اموات خویش در گورستان پرداختند. بنا به گزارشی دیگر، این سوره در بارة یهود یا دستهای از انصار بوده است که به تعداد افراد خود یا اموری دیگر تفاخر میکردهاند (طبرسی، ج 10، ص 811؛ فخررازی، ج 32، ص 76؛ ابنکثیر، ج 4، ص 910؛ طباطبائی، ج 20، ص 353) و احتمالاً به سبب همین شأن نزول، برخی قائل به مدنی بودن سوره شدهاند.در آیات بعد در بیان تنبّه و دیدار غافلان با جهنم، تعابیر «علمالیقین» و «عینالیقین» به کار رفته است. این دو تعبیر و تعبیر قرآنیِ «حقُالیقین» (واقعه: 95؛ حاقّه: 51)، در متون عرفانی برای تبیین مراتب نهایی سلوک به کار رفته و عرفا برای آنها معانی ویژهای ذکر کردهاند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به یقین * ).به نظر مراغی (ج 30، ص 232)، تناسب آخر سوره با ابتدای آن در این است که اگر انسان در دنیا حقوق نعمتهایی را که موجب تفاخرش میشود، ادا نکند، نعمتها موجب شقاوت او خواهند شد و در بارة آنها از وی سؤال خواهد شد. مفسران در بارة اینکه از کدام نعمتها پرسش میشود، مصادیقی از صحابه، ائمة اطهار علیهمالسلام و بزرگان نقل کردهاند ( رجوع کنید به طباطبائی، ج 20، ص 354ـ 355). این مصادیق بر حسب دیدگاههای ناقلان آنها متفاوت است. خطاب قرآن در بارة زیارت قبور نیز محل نزاع میان فرقههای اسلامی در بارة نیک و بد بودن این عمل شده است؛ برخی، این کار را به سبب یاد مرگ نیکو میشمارند و برخی دیگر به طورکلی زیارت و یاد مردگان را روا نمیدانند و آن را نوعی شرک تلقی میکنند (مراغی، ج30، ص 230ـ231).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم ، چاپ علی شیری، بیروت [ بیتا. ] ؛ عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم [ 1383ـ1385 ] ؛ حسینبن محمد راغباصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?[ 1332ش ] ؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن ، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت 1410/ 1990؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت 1366/ 1947؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدرّالمنثور فی التّفسیر بالمأثور ، قم 1404؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش؛ طوسی؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة ، چاپ صبحی صالح، بیروت ?[ 1387 ] ، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن ، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی ، بیروت 1985؛ مقدمتان فی علوم القرآن ، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره 1392/ 1972.