جُدَی ، نورانیترین ستارة صورت فلکی دب اصغر (خرس کوچک)، نزدیکترین ستارة درخشان به قطب شمال سماوی و پر کاربرد در امر جهتیابی. جُدَی به معنای بُزَک( رجوع کنید بهابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 99)، مصغّر جَدْی است و این تصغیر به آن سبب بوده است که با صورت فلکی یا برج جَدی اشتباه نشود (گنابادی، باب 3). یونانیها این ستاره رافینیس (احتمالاً برگرفته از Phoenicia فنیقیه) مینامیدند که گفته میشود ریشة این نام افسانهای است که بر اساس آن، طالس کاربرد این ستاره را در دریانوردی از فنیقیها آموخته بود (برنم ، ج 3، ص 2010). نامهای دیگر آن در نجوم دورة اسلامی، قطبالشمالیة، کوکبالشمالیة و جاه است ( رجوع کنید بهابنماجد، ص275؛ مهری، ص 22؛ آلن ، ص 457). بعدها نام Alrucaba ، برگرفته از واژة عربی الرُّکبه (زانوی «دباکبر»)، که برای نامیدن ستارة - دباکبر به کار میرفت، به نادرست به عنوان نام دیگر جُدی به زبانهای اروپایی راه یافت (کونیچ و اسمارت ، ص 58)؛ البته امروزه آن را ستارة قطبی یا ـ دب اصغر مینامند ( رجوع کنید بهکونیچ و اسمارت، همانجا).از روزگاران کهن تا به امروز، جُدَی ستارهای راهنما، برای یافتن جهت شمال جغرافیایی بوده است، زیرا تقریباً در راستای شمالی محور گردش زمین (قطب شمال سماوی) قرار دارد؛ ولی چون به دلیل حرکت تقدیمی زمین ( رجوع کنید به تقدیم اعتدالین * )، راستای فضایی محور زمین به آرامی تغییر میکند، جدی همواره در نزدیکی قطب شمال سماوی نبوده و نخواهد بود. مثلاً، در 2800 ق م، ستارة ـ تِنّین (ثعبان) نزدیکترین ستاره به قطب شمال سماوی بوده است (بکیچ ، ص 202).در بندهش (ص 44) از چهار ستاره به عنوان سپاهبدان آسمان و از ستارهای به نام میخگاه سخن به میان آمده است که آن را میخ میان آسمان و سپاهبد سپاهبدان میدانستند. بهار ( رجوع کنید بههمان، یادداشتها، ص 165، ش 5) ستارة اخیر را جُدَی دانسته که ظاهراً همة ستارگان به گرد آن میگردند و از اینرو، سپاهبد سپاهبدان است؛ اما هنینگ (ص 92) میخگاه را نقطة سمتالرأس ناظر دانسته است. با توجه به گردش محسوس جُدی برگرد مکان قطب شمال سماوی در آن دوره، فرض هنینگ محتملتر به نظر میرسد. اقلیدس در کتاب فاینومنا از ستارهای در میان خرسان (خرس بزرگ و کوچک) یاد میکند که مکانش [ بهطور محسوس ] تغییر نمیکند و به دور خودش میگردد. اِبَرْخُس ، منجم یونان باستان (قرن دوم ق م، بعد از 127 ق م)، مکان قطب [ شمال سماوی ] را در نقطهای خالی از ستاره میداند که آن نقطه با سه ستارة دیگر یک چهار ضلعی میسازد. در زمان ابرخس، جُدی از مکان قطب شمال سماوی َ24 ْ12 فاصله داشته است ( رجوع کنید بهآلن، ص 453). در آن دوره در زمانهای متفاوت، احتمالاً ستارههای کوکب ( ـ دباصغر) و ـ تنّین نیز بهعنوان ستارة قطبی (ستارهای که مکان قطب شمال سماوی را نشان میدهد) مطرح بودهاند (همان، ص 454).منجمان مسلمان نام کوکب الشمالیة را برای جُدی، احتمالاً از نام ستارة کوکب گرفتهاند که در گذشتهای دورتر از جدی به مکان قطب شمال سماوی نزدیکتر بوده است (همان، ص457).اخترشناسان باستان و دورة اسلامی از علت واقعی جابهجایی تدریجی ظاهری جدی نسبت به قطب شمال سماوی آگاه نبودند، چنانکه شرفالدین مسعودی مروزی، ستارهشناس قرن ششم، با رسم تصویری، این جابهجایی را به سبب حرکت خود جدی در مداری بر گرد قطب دایرةالبروج دانسته است ( رجوع کنید بهص 99). به عقیدة وی (همانجا)، جدی در این مسیر، زمانی از نقطة قطب شمال سماوی میگذرد. اَعراب صورتفلکی دباصغر را، بهسبب طرح ظاهریاش، فَأْسُالقُطب (تبرقطب) و فَأْسُالرَّحا/ الراحی (تبرآسیا/ آسیابان) نیز نامیدهاند، که ستارة جُدی در سرِ دستة تبر و قطبشمال سماوی داخل تبر قرار میگرفتند ( رجوع کنید بهابنقُتَیْبَه، ص 122؛ صوفی، ص 36؛ ابوریحان بیرونی، 1373ـ 1375، ج3، ص995). هندیان این صورتفلکی را به شکل ماهی نیز تصور کردهاند و آن را «ماهی قطب» نامیدهاند (ابوریحان بیرونی، همانجا). مکان قطب شمال سماوی، میان ماهی یاد شده [ وسط دب اصغر ] ، جُدی در یک سوی ماهی یا تبر فرضی و سوی دیگر آن ستارة جنوبی (پایینی) فَرْقَدان ( ـ دباصغر) قرار میگرفت (ابنقتیبه؛ صوفی، همانجاها).امروزه حرکت ظاهری جُدی به دور قطب شمال سماوی با چشم غیرمسلح چندان محسوس نیست، زیرا به موقعیت قطب شمال سماوی نزدیک است و چون در آسمان ثابت بهنظر میرسد، در دمشق آن را «مسمار» (میخ) مینامند (آلن، همانجا)؛ اما، در متون نجومی دورة اسلامی از حرکت آن به دور قطب شمال سماوی سخن بهمیان آمده است. البته در آن دوره چون فاصلة جُدی از قطب شمال سماوی نسبت به امروز بیشتر بوده، طبعاً حرکت آن محسوستر بوده است. ابونصر قمی در کتاب المدخل الی علم احکام النجوم (تألیف 365؛ ص 2ـ3) مینویسد: «... یکی قطب به ناحیت شمال و آن قطب است کِی گِرد وی، همی گردد جُدی و فرقدان و بناتالنعش و قطب دوم اندر ناحیت جنوب و گرد وی همی [ گردد ] سهیل» (نیز رجوع کنید بهابنقتیبه، ص 122ـ123). اما نزدیکیِ جُدی به قطب شمال سماوی موردتوجه منجمان مسلمان بوده است. ابوریحان بیرونی (1362 ش، همانجا) نوشته است که آن را به جای قطب شمال سماوی در نظر میگیرند، زیرا در زمان او هیچ ستارهای نورانیتر از آن نزدیک به قطب نبوده، و حرکت آن برگرد قطب نامحسوس است. به هر حال، دقیقاً مشخص نیست که از چه زمان جُدی به عنوان ستارة راهنمای شمال بهکار رفته است ( رجوع کنید بهآلن، ص 453). صوفی (همانجا) موقعیت قطب شمال سماوی را بین نخستین ستاره از سطر ستارگان خارج از دباصغر، که بطلمیوس آنها را ذکر نکرده است، و جُدی میداند. ابنماجد در قرن نهم و دهم و سلیمانبن احمد مهری در قرن دهم، هر دو از دریانوردان مشهور مسلمان، فاصلة جُدی را از قطب شمال سماوی دو اِصبع (انگشت؛ حدود ْ2) دانستهاند ( رجوع کنید بهابنماجد، ص 277؛ مهری، ص 24).بطلمیوس، منجم یونان باستان، جُدی را ستارهای از قدر سوم دانسته و مختصات آن را در مَجِسطی ذکر کرده است ( رجوع کنید بهص 341). صوفی (ص 34ـ 35) نیز قدر جُدی را مانندِ بطلمیوس آورده و به این نکته اشاره کرده است که مسلمانان با استفاده از آن قبله را مییابند (نیز رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، 1362 ش، همانجا). ابنماجد در کتاب الفوائد فی اصول علم البحر و القواعد (ص 275ـ284) در بارة کاربردهای ستارههای جُدی و فرقدان (دو ستارة سر ملاقة دباصغر) در دریانوردی بحث کرده است. چون جُدَی از قطب شمال سماوی فاصله داشته است، در رصدهای دقیقِ نجوم دورة اسلامی، ستارهای شاخص برای تعیین عرض جغرافیایی شهرها نبوده است؛ ولی ابوریحان بیرونی (1352 ش، ص 37)، در بیانی کلی، یکی از روشهای اندازهگیری عرض جغرافیایی شهرها را، رصد دو گذر متوالی ستارهای اَبَدیةالظهور (پیرا قطبی) دانسته که طبعاً جُدی نیز در زمرة این ستارهها قرار میگرفته است. در سدههای بعد، با نزدیکتر شدن مکان ظاهری قطب شمال سماوی به جُدی (بهسبب حرکت تقدیمی)، استفاده از جُدی در تعیین عرض جغرافیایی (در رصدهای تقریبی) موردتوجه قرار گرفت ( رجوع کنید بهابنماجد، ص 278)، زیرا این کار تنها با یک رصد میسر میشد.در قرون وسطا دریانوردان اروپایی برای زمانسنجی در هنگام شب، از ابزاری به نام ناکترنال استفاده میکردند. این ابزار از دو صفحة دایرهای و یک دسته تشکیل میشود. ناظر دستة ابزار را بر اساس وضع قرارگرفتن دو ستارة سر ملاقة دباکبر (دُبه و مِراق) نسبت به جُدی، تنظیم میکند، سپس با دانستن تاریخ روز، ساعت مشخص میشود (هاسکین ، ص 84 ـ 85).در دورة اسلامی جُدی به لحاظ احکام نجومی نیز اهمیت داشته است، چنانکه گفتهاند نگاه کردن به قطب شمال سماوی و ستارگان دباصغر (از جمله جُدی) بیماریهای رَمَد و جَرَب چشم را درمان میکند ( رجوع کنید به قزوینی، ص 34). در ادبیات فارسی نیز اشارههایی به این ستاره شده است؛ منوچهری دامغانی (ص 63)، حرکت جُدی به گرد قطب را به چرخیدن مرغ بر بابْزن (سیخ کباب) تشبیه کرده است.در پایان قرن بیستم میلادی، جُدی حدود ْ77ر0 از قطب شمال سماوی فاصله داشت و در 2102 میلادی بهنزدیکترین فاصله از قطب شمال سماوی یعنی ْ46ر0 خواهد رسید (بکیچ، ص 302). امروزه جُدی دقیقتر از قطبنما جهت شمال را نشان میدهد و سادهترین راه یافتن آن در آسمان، امتداد دادن خط واصل دو ستارة سر ملاقة دباکبر (مِراق به دُبّه) به اندازة تقریبی پنج برابر جدایی ظاهری میان آنهاست. مکان قطب شمال سماوی حدود ْ8 ر0 دورتر از جُدی روی خط واصل آن به ـ دباکبر (عِناق) قرار دارد (برنم، ج 3، ص 2009؛ مور ، ص 238). در نجوم جدید، جُدی ستارهای متغیر است که قدر ظاهری آن در دورهای چهار روزه از 95ر1 تا 05ر2 تغییر میکند؛ اما، در قرن بیستم میلادی بهتدریج دامنة تغییرات درخشندگی آن کاهش یافت (میتون ؛ ) فرهنگ نجوم ( ، ذیل Polaris" " ). جُدی 1600 برابر خورشید درخشندگی و 820 سال نوری از ما فاصله دارد. همچنین ستارة همدمی از قدر 5ر9 در فاصلة ً6ر18 از آن قرار دارد (آلن، ص 458؛ برنم؛ ) فرهنگ نجوم ( ، همانجاها).منابع: ابنقتیبه، کتابالانواء ، حیدرآباد دکن 1375/1؛ ابنماجد، کتابالفوائد فی اصول علمالبحر و القواعد: آئینهای دریانوردی کهن در اقیانوس هند و خلیجفارس ، ترجمه از عربی و تحشیه: احمد اقتداری، ترجمه از انگلیسی: امید اقتداری، تهران 1372 ش؛ ابوریحان بیرونی، کتاب تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن ، ترجمة احمد آرام، تهران 1352 ش؛ همو، کتابالتفهیم لاوائل صناعةالتنجیم ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ همو، کتابالقانون المسعودی ، حیدرآباد دکن 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ بندهش ، [ گردآوری ] فرنبغ دادگی، ترجمة مهرداد بهار، تهران: توس، 1369 ش؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، کتاب صورالکواکب ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة بودلیان، ش 144. Marsh ، فرانکفورت 1406/1986؛ زکریابن محمد قزوینی، عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات ، بیروت: دارالشرقالعربی، [ بیتا. ] ؛ حسنبن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکامالنجوم: تألیف به سال 365 ه ق ، از مترجمی ناشناخته، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران 1375 ش؛ مظفربن محمدقاسم گنابادی، شرح بیست باب ملامظفر (دربارة رسالة بیست باب در معرفت تقویم اثر عبدالعلیبن محمد بیرجندی)، چاپ سنگی [ بیجا ] 1276؛ محمدبن مسعود مسعودی مروزی، جهان دانش ، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران 1382 ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1347 ش؛ سلیمانبن احمد مهری، العمدةالمهریة فی ضبطالعلوم البحریة ، چاپ ابراهیم خوری، دمشق 1390/1970؛ والتر برونو هرمان هنینگ، «فصل نجومی بندهش »، ترجمة همایون صنعتیزاده، وقف: میراث جاویدان ، سال 4، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1375)؛Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning , New York 1963; Michael E. Backich, The Cambridge guide to the constellations , Cambridge 1995; Robert Burnham Jr., Burnham , s celestial handbook: an observer , s guide to the universe beyond the Solar System , New York 1978; A Dictionary of astronomy , ed. Ian Ridpath, Oxford: Oxford University Press, 1997; Michael Hoskin, The Cambridge illustrated history of astronomy , Cambridge 1997; Paul Kunitzsch and Tim Smart, Short guide to modern star names and their derivations , Wiesbaden 1986; Jacqueline Mitton, A concise dictionary of astronomy , Oxford 1991; Patrick Moore, Philip , s guide to stars and planets , London 1993; Claudius Ptolemy, Ptolemy , s Almagest , translated and annotated by G. J. Toomer, London 1984.