جَدّبن قیس ، کنیهاش ابوعبداللّه و ابووهْب، صحابی انصاری از طایفة بنیسَلِمة. وی پسرعموی بَراءبن معروربن صَخر * ، و رئیس قبیلة خود و شخصی متمول و بخیل بود (واقدی، ج 2، ص 591، ج 3، ص 992؛ ابنهشام، ج 2، ص 104). نام او را در زمرة منافقان آوردهاند ( رجوع کنید به ابنسعد، ج3، قسم2، ص112؛ ابنحبیب، ص469). در چندین غزوه از غزوات پیامبر شرکت داشت (ابنسعد، همانجا). در حدیبیه، هنگامی که اصحاب بر سر چاهی کمآب توقف کردند، او و چند تن دیگر از منافقان از بیهودگی این سفر سخن گفتند. او قسم خورد که حتی قصد عمره نداشته و احرام نبسته و صرفاً مردم قبیلهاش را همراهی کرده است. وقتی گفتههای او را برای پیامبر اکرم نقلکردند، ایشان پسر جدّبن قیس، عبداللّه، را که از مجاهدان بدر و احد بود، بهتر از پدرش برشمرد. پیامبر او را از سیادت بنیسلمه، که از زمان جاهلیت از آن او بود، عزل کرد و بِشربن بَراء * را به جای او نشاند (واقدی، ج2، ص 590 ـ 591). بخاری (ص71) و ابنحبان (ج3، ص64) عَمروبن جَموح * را جانشین جدّبن قیس ذکر کردهاند. حسانبن ثابت نیز، به مناسبت جانشینی بِشر، در ذم جدّبن قیس و مدح بِشر شعری سرود ( رجوع کنید به حسانبن ثابت، ج1، ص460ـ461؛ نیز رجوع کنید به واحدی نیشابوری، ص167).هنگامیکه پیامبر قصد عزیمت بهتبوک کرد، جدّبن قیس را به شرکت در جنگ فرا خواند، ولی او به بهانة نگرانی از افتادن در فتنة زنان رومی، از حضور در جنگ عذر خواست و پیامبر به جذام(1)او رخصت داد. نزول آیة 49 سورة توبه ("و مِنْهُم مَن یقول ائذن لی و لا تفتنی"، یکی از آنها می گوید به من اجازه بده و مرا به فتنه نینداز) درباره او، مشهور است (ر.ک.ب: واقدی، ج3، ص993، 1023، 1063؛ طبری، ذیل آیه). همچنین در روایتی آمده که او پس از کسب اجازه از پیامبر، به آن حضرت وعده کمک مالی داد که ظاهراً آیه 53 سوره توبه در پاسخ به این گفته او نازل شده است (ر.ک.ب: طبری، ذیل آیه). عبداللٌه بن جدٌاز کار پدرش بسیار خشمگین شد و این عمل او را حاکیاز نفاق دانست (واقدی، ج3، ص993). با این حال، جدّبن قیس دیگران را نیز به سبب گرما و سختی، از رفتن به جنگ نهی میکرد و ازاینرو گفتهشده که آیات 81 و 82 سورةتوبه نیز در شأن او نازل شده ( رجوع کنید بهواقدی، ج3، ص993، 1069)، اما طبری (ذیل همین آیهها) به نام وی تصریح نکرده است. در روایتی از قتاده آمده است که برخی منافقان، از جمله جدّبنقیس، بهگناه خویش اعترافکردند و پیامبر نیز توبةایشان را پذیرفت، اماآنان درخواست تطهیر اموالشان راداشتندکهآیات 102 و 103 سورة توبه در این باره نازل شد و دستور داد که از ایشان صدقه (زکات) گرفته شود (همان، ذیل همین آیهها). در برخی روایات شیعی طراحی توطئة قتل امام علی علیهالسلام در زمان پیامبر، به جدّبن قیس و عبداللّهبن اُبَیّ نسبت داده شده است، که البته ناکام ماند ( رجوع کنید بهبحرانی، ج 1، ص 482ـ484؛ مجلسی، ج 42، ص 31ـ32).بر اساس روایتی از جابربن عبداللّه انصاری، جدّبن قیس او را به همراه هفتاد تن از انصار به عقبه برد تا با پیامبر بیعت کنند ( رجوع کنید به طبرانی، ج 2، ص 186؛ قس ابنحجر عسقلانی، ج 7، ص 173، که حضور وی را در عقبه بعید دانسته، زیرا او در آن زمان اسلام نیاورده بوده است).ظاهراً او در اواخر عمر از نفاق توبه کرد و رفتار خویش را اصلاح نمود و در ایام خلافت عثمان از دنیا رفت ( رجوع کنید به واقدی، ج 2، ص 591؛ ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 266ـ267).منابع: ابنحبان، کتابالثقات ، حیدرآباددکن 1393ـ1403/1973ـ1983، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنحبیب، کتاب المحبّر ، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری ، بیروت: دارالمعرفة، [ بیتا. ] ؛ ابنسعد (لیدن)؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب ، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/ 1992؛ ابنهشام، السیرةالنبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [ بیتا. ] ؛ هاشمبن سلیمان بحرانی، مدینة معاجزالائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر ، ج 1، چاپ عزةاللّه مولائی همدانی، [ بیجا ] : مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1413؛ محمدبن اسماعیل بخاری، الادب المفرد ، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت 1409؛ حسانبن ثابت، دیوان ، چاپ ولید عرفات، لندن 1971؛ سلیمانبن احمد طبرانی، المعجم الکبیر ، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت 1404ـ ? ـ140؛ طبری، جامع ؛ مجلسی؛ علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول الا´یات ، قاهره 1388/ 1968؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966.