جُبّه ، نوعی بالاپوش مردانه و گاه زنانه. اغلب منابع ( رجوع کنید بهابنمنظور، ج 2، ص 161؛ مرتضی زبیدی، ج 2، ص 119؛ شرتونی، ذیل «جبّ»؛ نیز رجوع کنید به حربی، ج 2، ص 855، ذیل «الخافة»؛ جوهری، ج 4، ص1490، ذیل «الزرمانقه») جبه را واژهای عربی و جمع آن را جُبَب و جِباب دانستهاند. این واژه به زبانهای دیگر نیز وارد شده و به صورتهای جُپَّه در ترکی، جوپا و الجوبا در اسپانیولی، جیوپا و جیوپون در ایتالیایی و ژوپه و ژوپون در فرانسه دیده میشود (دزی ، ص 117؛ د.ا.د.ترک ، ذیل واژه).به روشنی معلوم نیست که جبه از چه زمانی معلوم شد و شکل اولیه آن چگونه بود. ضیاءپور(188ـ201) از روی سنگْنگارههای دوران هخامنشی و اشکانی، بهتفصیل به توصیف روپوشی مردانه، که مادها بر تن میکردند، پرداخته و آن را جبه دانسته است. این روپوش، جلوباز و بلند بوده و آستینهایی استوانهای شکل، درازتر از آستین پیراهن، داشته است. سجاف پهنی بر روی آستین و سرتاسر کنارههای جبه تا پشت گردن دوخته شده بوده است.در منابع قدیم و جدید اسلامی، یافتن مشخصههای لباسهای رو و تفاوتهای انواع آنها با یکدیگر بهدرستی امکانپذیر نیست، بهطوریکه حتی گاه جبه معنایی عام یافته و به انواع لباسهای رو اطلاق شده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله). از یک سو بنا بر حدیثی در بارهنحوة وضوگرفتن حضرت محمد صلیاللّهعلیهو آلهوسلم، در حالیکه جبهای بر تن داشت، جبه را لباسی جلو بسته با آستینهای تنگ وصف کردهاند ( رجوع کنید بهابنحنبل، ج 4، ص 251؛ بخاری، ج 1، ص 96؛ ابنجوزی، ص 576؛ عینی، ج 18، ص 14ـ 15؛ نیز رجوع کنید بهدهخدا، ذیل واژه، که جبه را اصولاً لباس جلو بسته و در برابر شُقّه به معنای لباس جلوباز، معرفی کرده است)، از سوی دیگر جَبوری (ص 101) جبه را پیراهنی جلوباز دانسته است که بر روی لباسهای دیگر پوشیده میشد. به گمان او (همانجا) جبه یکی از نامهای دیگر درع است (قس خلیلبن احمد، ج 2، ص 35، ذیل «درع» که دَرّاعه را جبة جلوباز دانسته است؛ برای نظر دورفر در بارهواژة جبه رجوع کنید بهجبادار * ). به گفتة احسن (ص60) نیز جبه روپوشی با چاک سراسری در جلو و آستینهای گشاد (قس چیتساز، ص 263 با آستینهای کوتاه) بود که اغلب به جای دراعه، همراه با قَمیص و اِزار و ردا پوشیده میشد (برای دیگر اقوال در بارهجلوباز یا بسته بودن جبه رجوع کنید بهدزی، ص 107ـ109؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 5، ص 741).جنس جبه معمولاً از پشم، حریر، خز و پوست بود ( رجوع کنید بهتنوخی، ج2، ص257؛ جبوری، ص101ـ102؛ سالم، ص176ـ 177؛ احسن، همانجا). در مناطق سردسیر یا در فصول سرد، از جبههای آستردار استفاده میکردند (عبیدی، ص250). گاه میان آستر و رویی جبه را با پنبه یا پشم میآکندند. این نوع جبهها را بیشتر مقامات عالیرتبه، به هنگام حضور نزد شاهان و خلفا، بر تن میکردند ( رجوع کنید بهفقیهی، ص 334). معمولاً کنارهها، اطراف آستین و سرشانههای جبه را تزئین و حاشیهدوزی میکردند (عبیدی، ص 246ـ250). نقش طرازها و حاشیهدوزیهای روی جبه، گاه اشکال هندسی و گاه خطوط کوفی بود (همان، ص 246، 248).به نوشتة جوادعلی (ج 7، ص 602) مردم عرب قبل از اسلام، جبه و انواع دیگری از لباس را از عراق و شام به عربستان میآوردند (نیز رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ج 5، ص 733) و این لباس در نظر آنان پوشاکی ارزشمند بهشمار میرفت. پیامبر اسلام خود جبه (معمولاً پشمی) میپوشید ( رجوع کنید بهبخاری، ج 7، ص 37؛ ذهبی، ج 2، ص 552؛ عینی، همانجا). گزارشهای متعددی در بارهجبههای امامان شیعه در دست است: مثلاً، امام حسین علیهالسلام جبة خز ( رجوع کنید به کلینی، ج 6، ص 442، 452؛ قاضی نعمان، ج 2، ص 154)، امام باقر علیهالسلام جبة خز زردرنگ ( رجوع کنید به کلینی، ج 3، ص 207)، امام صادق علیهالسلام جبة پشمین ( رجوع کنید به کلینی، ج 6، ص450؛ قطب راوندی، ص 32) و امام رضا علیهالسلام جبة خز ( رجوع کنید به ابنبابویه، ج 1، ص 262) میپوشید. برای یک نمونة معروف در بارهصحابه میتوان به جبة پشمین سعد وقاص اشاره کرد. سعد وصیت کرده بود که او را پس از مرگ در جبة پشمینی که در روز بدر به تن داشت، کفن کنند ( رجوع کنید به ذهبی، ج 1، ص 122).در صدر اسلام، جبه را بر روی قَمیص، که پوشش اصلی در این دوره بود، میپوشیدند ( رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا). جبه در دورة عباسی پوشاکی عمومی بود که همة طبقات جامعه از آن استفاده میکردند، ولی جنس و رنگ جبههای هر طبقه متفاوت بود ( رجوع کنید بهوَشّاء، ج 2، ص 124؛ عبیدی، ص 241؛ د. اسلام ، همانجا). در این دوره بهدستور مستعینباللّه (حک : 248ـ252)، گشادی آستینهای جبه به حدود سه وجب رسید (عبیدی، ص 244). از این آستین بسیار گشاد برای نگهداری و حمل مسکوکات، دستمال، دفاتر و نامهها و حتی مقداری میوه و خوراکی استفاده میشد و بدینمنظور در داخل آستین جیبهایی تعبیه میگردید (تنوخی، ج 1، ص 72، ج 2، ص 224؛ عبیدی، ص 245).پوشیدن جبه در مصر، مراکش، تونس و الجزیره نیز معمول بود (دزی، ص110ـ115). در دورة ممالیک، جبه در مصر یکی از لباسهای رو بود و گاه بر روی آن فَرَجیه نیز بر تن میکردند ( د.ا.د.ترک ، همانجا). به نوشتة لین (ص30) جبة مردان مصری لباسی دراز در رنگهای مختلف بود و نسبت به خفتان که در زیر جبه پوشیده میشد ( رجوع کنید به دزی، ص 111) لباس رو به حساب میآمد. جبة زنان مصری نیز اغلب سوزندوزی میشد و قسمت جلو آن، برعکس جبة مردان، چندان گشاد نبود ( رجوع کنید به لین، ص43). به نوشتة دزی (ص 114ـ115) در مصر جبهها آستینهایی کوتاه داشت و جبههای زمستانی آستردار بود. در اندلس فقها، قضات، بزرگان دولت و جز آنها جبه بر تن میکردند. آنها در زمستان جبههای پشمی و پوستی، در بهار جبههایی از خز، نخ و حریر بدون آستر و در تابستان جبههای حریر میپوشیدند (مَقَّری، ج 3، ص 128؛ سالم، ص 176). در زمان حکومت عبدالرحمان دوم (206ـ 238) مسلمانان اسپانیا نیز جبههایی از پشم و ابریشم میپوشیدند (دزی، ص 113ـ114). تا اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم پوشیدن جبه در مکه متداول بود و آن را از پارچة ابریشمی هندی یا پارچة پشمی نازک میدوختند و بر روی لباسی به نام «بدن»، میپوشیدند (همان، ص 114).در دورة عثمانی، «مُقَرِّر»ین ] = مُعیدان [ جبة سیاهرنگ و طلاب جبههایی آبی رنگ بر تن میکردند (اوزون چارشیلی، ص 219، 221). بعضی از مأموران دولتی، مانند چاووشان دیوان همایون، محافظان مخصوص و چوخهداران ینیچری، جبههایی کوتاه میپوشیدند و نوک دامن آن را درون کمر جای میدادند. آستینهای جبههای عثمانی از بالا گشاد بود و رفتهرفته تا مچ دست تنگ میشد. ترکان و مردمان عثمانی عموماً جبههایی از پشم به رنگ قهوهای، یا سرخ و کبود بر تن میکردند. طبقات ممتاز نیز، در زمستان جبههایی از پارچههای کشمیری و در تابستان، جبههایی از پارچههایی به نام «صوف» و «شالی» میپوشیدند ( د. ا. د. ترک ، همانجا).در ایران نیز در دورة غزنوی پوشیدن جبههای بُنْداری و عُتابی/ عَتّابی به رنگهای زرد و سبز و احتمالاً انواع دیگر مرسوم بود ( رجوع کنید به بیهقی، ص 212، 229، 262ـ263 و جاهای دیگر) اما در مورد شکل جبه در این دوره اطلاعی در دست نیست.از منابع تاریخی، اطلاعاتی که حاکی از پدید آمدن تفاوتهایی در شکل و کاربرد جبه در چند سدة بعدی باشد به دست نیامده است. به نوشتة جملی کارری (ص 134)، جبه در دورة صفوی تا کمی پایینتر از زانو را میپوشانید و آستینهایی تنگ و دراز داشت که تا روی دست کشیده میشد. آستینها، به جای دگمه، با نواری که روی آنها دوخته شده بود، بسته میشدند. در این دوره، جبة ثروتمندان از پارچههای ابریشمی بود و بر روی آن لباس گشادتری نیز میپوشیدند.به نوشتة فریزر (ص 266) در دورة قاجار، زنان ترکمن جبهای جلو باز و بسیار گشاد با آستینهایی از مچ تنگ و از بالاگشاد میپوشیدند. جنس آن معمولاً از پشم شتر یا مخلوطی از نخ و ابریشم با راههایی به رنگ آبی، ارغوانی، قرمز و سبز بود. در همین زمان، جبه از لباسهای گشاد و روپوشهای تشریفاتی دربار نیز محسوب میشد (ویلز، ص360). باتوجه به توضیحات ویلز (همانجا)، این لباس ــ که مانند لبّاده و ردا بیشتر مورد استفادة میرزاها و مقامات عالیرتبة درباری بود ــ یقه و آستینهایی گشاد داشت، هر آستین حدود چهل تا شصت سانتیمتر بلندتر از طول دست بود و قسمت اضافة سرآستین چینهای زیبایی داشت. سرآستینها هنگام ملاقاتهای رسمی با صاحبمنصبان باز و در موارد دیگر تا میشد.به نوشتة مستوفی (ج 1، ص 98)، در زمان آقامحمدخان قاجار (1210ـ1211) شال کلاه و جبة ترمه، لباس رسمی بهحساب میآمد و رنگ شال و جبه هم اختیاری بود. استفاده از جبه تا زمان ناصرالدین شاه (1264ـ1313) معمول بود ولی در این دوره بهتدریج منسوخ شد ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص510).پوشیدن جبة پشمی در میان صوفیان نیز معمول بوده است (مثلاً رجوع کنید به ابوسلیم، ص 44ـ 45). به نوشتة مقدسی (ص 415)، وی برای آشنایی با طریقة صوفیه در شوش، با جبهای پشمی به مجلس آنان وارد شد و صوفیان او را از خود پنداشتند. قول شطْحآمیز «لیس فیالجبّة/ جُبتی سوی اللّه» که به برخی مشایخ صوفیة منسوب شده ( رجوع کنید به محمدبن منوّر، بخش 1، ص 48، 201، بخش 2، تعلیقات شفیعی کدکنی، ص 816) مشتمل بر این واژه، بسیار معروف است (برای تفسیر و تأویلهای رمزی از جبه در نزد اهل فتوت رجوع کنید بهکاشفی، ص 338ـ339).جبه کاربردهای ویژهای نیز داشت و همچنان که انواع ارزشمند آن را به عنوان هدیه و خلعت به یکدیگر میبخشیدند ( رجوع کنید به قفطی، ص 102؛ ابنکثیر، ج 12، ص 318؛ د.ا.د.ترک ، همانجا؛ چیتساز، ص 152، 207)، از جنس پشمی آن گاه به عنوان وسیلهای برای شکنجهدادن استفاده میکردند ( رجوع کنید بهشابَشْتی، ص 215؛ مسکویه، ج 1، ص 133؛ صابی، ص 119).جبه موضوع برخی اعتقادات عامیانه نیز بوده است، از جمله آنکه معتقد بودهاند حضرت سلیمان جبهای داشته که با پوشیدن آن بهصورت مورد نظر خود در میآمده است ( رجوع کنید بهشاملو، ذیل واژه؛ برای مجموعهای از تأویلهای مربوط به خواب دیدن انواع جبه رجوع کنید به همانجا).منابع: ابنبابویه، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1414؛ ابنجوزی، الوفا باحوال المصطفی ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1408/ 1988؛ ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، ] بیتا. [ ؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة ، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ ابنمنظور، لسان العرب ، چاپ علی شیری، بیروت 1412/1992؛ محمدابراهیم ابوسلیم، ادوات الحکم و الولایة فی السودان ، بیروت 1413/ 1992؛ محمد مناظر احسن، زندگی اجتماعیدر حکومت عباسیان ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1369 ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری ، استانبول 1401/ 1981؛ بیهقی؛ محسنبن علی تنوخی، الفرج بعدالشدة ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست قم 1364 ش؛ یحیی وهیب جبوری، الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی ، بیروت 1989؛ جووانی فرانچسکو جملی کارری، سفرنامة کارری ، ترجمة عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، ] تبریز [ 1348 ش؛ جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد 1413/ 1993؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیه ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ محمدرضا چیتساز، تاریخ پوشاک ایرانیان: از ابتدای اسلام تا حملة مغول ، تهران 1379 ش؛ ابراهیمبن اسحاق حربی، غریب الحدیث ، چاپ سلیمانبن ابراهیم عایر، جده 1405/ 1985؛ خلیلبن احمد، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ دهخدا؛ ذهبی؛ سحر سالم، «ملابس الرجال فی الاندلس فی العصر الاسلامی»، مجلة المعهد المصری للدراسات الاسلامیة فی مدرید ، ج 27 (1995)؛ علیبن محمد شابشتی، الدیارات ، چاپ کورکیس عواد، بیروت 1406/1986؛ احمد شاملو، کتاب کوچه ، حرف ج، تهران 1381 ش؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد ، تهران 1374 ش؛ هلالبن محسن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء ، چاپ عبدالستار احمد فراج، ] قاهره [ 1958؛ جلیل ضیاءپور، پوشاک هخامنشیها و مادیها در تخت جمشید ، ] تهران [ : وزارت فرهنگ و هنر، ] بیتا. [ ؛ صلاححسین عبیدی، الملابس العربیة الاسلامیة فی العصر العباسی الثانی ، بغداد 1980؛ محمودبن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیح البخاری ، مصر 1392/ 1972؛ علیاصغر فقیهی، آلبویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر ، تهران 1357 ش؛ نعمانبن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال و الحرام ، چاپ آصفبن علیاصغر فیضی، ] قاهره 1963ـ1965 [ ؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، کتاب سلوة الحزین، المعروف ب الدعوات ، قم 1407؛ علیبن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ 1903؛ حسینبن علی کاشفی، فتوتنامة سلطانی ، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران 1350 ش؛ کلینی؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1366 ش؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، ج 2، چاپ علی هلالی، کویت 1386/1966، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1377 ش؛ مسکویه؛ مقدسی؛ احمدبن محمد مقّری، نفحالطیب ، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/1968؛ محمدبن احمد وشاء، کتاب الموشّی ، چاپ ر. برونو، لیدن 1302/ 1886؛ چارلز جیمز ویلز، ایران در یک قرن پیش: سفرنامة دکتر ویلز ، ترجمة غلامحسین قراگوزلو، ] تهران [ 1368 ش؛Reinhart Pieter Anne Dozy, Dictionnaire dإtaillإ des noms des ve tements chez les Arabes , Amsterdam 1845, repr. Beirut [n.d.]; EI 2 , s.v. "Liba ¦s. I: in the central and eastern Arab lands" (by Y. K. Stillman); James B. Fraser, Narrative of a journey into Khorasa ¦n in the years 1821 and 1822, Oxford 1984; Edward William Lane, An account of the manners and customs of the modern Egyptians , 5th ed. by Edward Stanley Poole, New York 1973; TDVIA , s.v. "Cدbbe" (by Sabahattin Tدrkog §lu); I smai Hakk Uzunµar l , Osmanl devletinin ilmiye ta kila ti , Ankara 1988.