جبریان

معرف

سلسله‌ای‌ در اَحساء، واقع‌ در ناحیة‌ شرقی‌ شبه‌جزیرة‌ عربستان‌، که‌ در قرن‌ نهم‌ پایه‌گذاری‌ شد
متن
جَبْریان‌ ، سلسله‌ای‌ در اَحساء، واقع‌ در ناحیة‌ شرقی‌ شبه‌جزیرة‌ عربستان‌، که‌ در قرن‌ نهم‌ پایه‌گذاری‌ شد. بنوجَبْر طایفه‌ای‌ از اخلاف‌ عامربن‌ ربیعة‌بن‌ عُقَیْل‌ بودند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، تکملة‌ 3ـ4، ذیل‌ "Djabrids" ). مؤسس‌ سلسله‌، سیف‌بن‌ زامِل‌بن‌ جَبْر بود که‌ بر ضد آخرین‌ والی‌ جَرْوانیها (از بازماندگان‌ قرمطیان‌) قیام‌ کرد و او را از میان‌ برداشت‌ و با دادگری‌، مردم‌ آن‌ منطقه‌ را به‌ فرمان‌ خود در آورد. پس‌ از مرگ‌ سیف‌، برادرش‌ اَجْوَد جانشین‌ او شد. اجود در رمضان‌ 821 در بادیة‌ منطقة‌ احساء * و قَطیف‌ * متولد شد (سخاوی‌، ج‌ 1، ص‌ 190).در اواخر قرن‌ نهم‌ و آغاز قرن‌ دهم‌، خلیج‌فارس‌ اوضاع‌ بسیار حساسی‌ داشت‌؛ از یک‌ طرف‌ استعمارگران‌ پرتغالی‌ وارد آن‌ شده‌ بودند و از طرف‌ دیگر دولت‌ صفوی‌ و عثمانی‌ برای‌ زیرسلطه‌ گرفتن‌ آن‌ با یکدیگر رقابت‌ می‌کردند ( رجوع کنید بهعوض‌، ج‌ 1، ص‌ 8، 18، 22ـ25، ج‌ 2، ص‌ 9ـ26). شبه‌جزیرة‌ عربستان‌ را نیز چندین‌ حاکم‌ و والی‌ محلی‌ اداره‌ می‌کردند. این‌ دولتها که‌ کمی‌ از حکومتهای‌ محلی‌ بزرگ‌تر بودند، به‌ موازات‌ امارت‌ اجود بن‌ زامل‌ جبری‌، در طول‌ ساحل‌ خلیج‌فارس‌ در استان‌ احساء، گسترده‌ بودند (فیلبی‌، ص‌ 15). اجود قلمروش‌ را به‌ طرف‌ مغرب‌ تا نجد و به‌ سوی‌ مشرق‌ تا بحرین‌ و عمان‌ توسعه‌ داد و از آن‌ نواحی‌ خراج‌ گرفت‌. او از مذهب‌ مالکی‌ طرفداری‌ می‌کرد و با فقه‌ مالکی‌ تا حدودی‌ آشنا بود و می‌کوشید تا کتابهای‌ فقه‌ مالکی‌ را جمع‌آوری‌ کند. وی‌ همچنین‌ منصب‌ قضا را که‌ زمانی‌ در دست‌ شیعیان‌ بود، به‌ قاضیان‌ مالکی‌ سپرد (سخاوی‌؛ د. اسلام‌ ، همانجاها).اجود بارها به‌ حج‌ رفت‌. آخرین‌ بار در 912، بیش‌ از سی‌ هزار تن‌ از حجاج‌ تحت‌ سرپرستی‌ وی‌ بودند (عثمان‌بن‌ عبداللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 18؛ د. اسلام‌ ، همانجا). سخاوتش‌ چنان‌ بود که‌ بَدَویان‌ مشرقِ عربستان‌ او را همچون‌ حاتم‌ طایی‌ می‌دانستند. آثار قلعه‌ای‌ نزدیک‌ روستای‌ المُنَیْزله‌ در احساء باقی‌مانده‌ که‌ به‌ قصر اجودبن‌ زامل‌ معروف‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا).با ورود نیروهای‌ پرتغالی‌ در 913/ 1507 به‌ خلیج‌فارس‌، آلبوکرک‌ ، دریاسالار پرتغالی‌ و فاتح‌ هرمز، به‌ قدرت‌ جبریان‌ پی‌برد. اجود در آن‌ زمان‌ درگذشته‌ بود. او سه‌ پسر داشت‌ که‌ نام‌ بزرگ‌ترین‌ آنها مُقْرِن‌ بود ( د. اسلام‌ ، همانجا). در 921/ 1515، پرتغالیها جزیرة‌ بحرین‌ را تصرف‌ کردند و در همان‌ زمان‌ علیه‌ دولت‌ عثمانی‌، با شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ پیمان‌ نظامی‌ بستند. بعد از مدتی‌، مقرن‌ بر بحرین‌ و قطیف‌ چیره‌ شد و نفوذ پرتغالیها و شاه‌ هرمز را، که‌ دست‌نشاندة‌ آنها بود، از آنجا قطع‌ کرد و راه‌ کشتیهای‌ تجاری‌ بین‌ بصره‌ و هرمز را بست‌. شاه‌ هرمز به‌ بهانة‌ از دست‌ دادن‌ بحرین‌، از پرداخت‌ باج‌ و مالیات‌ موافقت‌ شده‌ به‌ پرتغالیها خودداری‌ کرد (عوض‌، ج‌ 2، ص‌ 129ـ130). در 926/ 1520، مقرن‌ به‌ حج‌ رفت‌ و در آنجا حُجاج‌ مصری‌ او را رهبر بدَویان‌ شرق‌ به‌شمار آوردند ( د. اسلام‌ ، همانجا). حاکم‌ پرتغالی‌ در هرمز برای‌ پس‌ گرفتن‌ بحرین‌ از حاکم‌ احساء، ناوگانی‌ دریایی‌ به‌ فرماندهی‌ آنتونیوکوریا ، پسر برادرش‌، به‌ آنجا فرستاد. این‌ ناوگان‌ دارای‌ هفت‌ کشتی‌ و چهارصد ملوان‌ پرتغالی‌ بود. شاه‌ هرمز نیز ناوگان‌ دیگری‌ به‌ فرماندهی‌ وزیرش‌، رئیس‌ شریف‌، همراه‌ ناوگان‌ پرتغالی‌ روانه‌ کرد. نیروهای‌ هرمز در مجموع‌ دارای‌ دویست‌ لنج‌ با سه‌ هزار تن‌ از ساکنان‌ محلی‌ بود (عوض‌، ج‌ 2، ص‌130). مقرن‌ در شعبان‌ 927/ ژوئیة‌ 1521، هنگام‌ بازگشت‌ از حجاز، با این‌ نیروها که‌ در بحرین‌ پیاده‌ شده‌ بودند، مواجه‌ شد. مقرن‌ با خودش‌ صنعتگران‌ ترک‌ و ملوانانی‌ برای‌ فراهم‌ ساختن‌ ناوگانی‌ بر ضد دشمنان‌ مسیحی‌ آورده‌ و ارتش‌ خود را با چهارصد تیرانداز ایرانی‌ و بیست‌ تیرانداز ماهر عثمانی‌ تقویت‌ کرده‌ بود. نبردی‌ زمینی‌ رخ‌ داد و مقرن‌ به‌ سختی‌ زخم‌ برداشت‌ و سه‌ روز بعد درگذشت‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا).بدین‌گونه‌، ناوگان‌ پرتغالی‌ ـ هرمزی‌ توانست‌ قیام‌ مقرن‌ را سرکوب‌ کند و پرتغالیها بر بحرین‌ مستولی‌ شدند.رئیس‌ شریف‌ با سر مقرن‌ به‌ هرمز بازگشت‌ (عوض‌، همانجا). اندکی‌ پس‌ از سقوط‌ بحرین‌، شاه‌ هرمز در 928/ 1522 در قلمرو خود بر ضد اشغالگران‌ پرتغالی‌ قیام‌ کرد و بحرین‌ به‌ این‌ قیام‌ پیوست‌ و حسین‌بن‌ سعید، سردار جبری‌، قیام‌ اهالی‌ بحرین‌ را رهبری‌ کرد و حاکم‌ پرتغالی‌ را به‌ قتل‌ رساند و پرتغالیها را از آنجا راند. نیرویی‌ متشکل‌ از پانصد سواره‌ و چهار هزار پیاده‌ حسین‌بن‌ سعید را در قیام‌ بر ضد پرتغالیها کمک‌ کردند و او به‌ یاری‌ آنها توانست‌ بر بحرین‌ و ساحل‌ قطیف‌ (در شمال‌) تا ظُفار (در جنوب‌) سلطه‌ یابد اما بعد از مدت‌ کوتاهی‌ که‌ حسین‌بن‌ سعید به‌ استقلال‌ در بحرین‌ حکم‌ راند، برای‌ ادارة‌ امور بحرین‌ با پرتغالیها به‌ مشورت‌ پرداخت‌ (همان‌، ج‌ 2، ص‌130ـ131). حسین‌بن‌ سعید در بیرون‌ کردن‌ محافظان‌ نظامی‌ ایرانیان‌ از صُحار * ، در ساحل‌ خلیج‌ عمان‌، به‌ پرتغالیها کمک‌ کرد و پرتغالیها او را به‌ عنوان‌ حاکم‌ جدید صُحار به‌ رسمیت‌ شناختند.با فرا رسیدن‌ سدة‌ دهم‌، جبریان‌ در مقابل‌ پیشروی‌ عثمانیها از شمال‌ و یورشهای‌ شریف‌ مکه‌ از مغرب‌ دچار ضعف‌ شدند. در 931، راشد بن‌ مُغامِس‌، تبعه‌ای‌ عثمانی‌ از قبیلة‌ عرب‌ مُنْتَفِق‌، ضربه‌ای‌ کمرشکن‌ بر جبریان‌ وارد آورد ( د.اسلام‌ ، همانجا). بعد از استیلای‌ سلطان‌ سلیمان‌ قانونی‌ (حک : 926ـ974) بر بغداد در 941، شیوخ‌ احساء و قطیف‌ فرمانبرداریشان‌ را از حکومت‌ عثمانی‌ اعلام‌ کردند، زیرا در برابر اتحاد پرتغالیان‌ و ایرانیان‌ به‌ حمایت‌ عثمانی‌ نیاز داشتند. احساء از والیان‌ بغداد فرمان‌ می‌برد و شیوخ‌ آنجا هدایایی‌ برای‌ والیان‌ بغداد می‌فرستادند و در مسائل‌ مهم‌ با آنان‌ مشورت‌ می‌کردند. حکومت‌ عثمانی‌ با مساعدت‌ قبیلة‌ منتفق‌، در احساء استمرار یافت‌ و والیان‌ احساء (فاتح‌پاشا، علی‌پاشا، محمدپاشا و عمرپاشا) در آنجا اختیار کامل‌ نداشتند (عوض‌، ج‌ 2، ص‌ 49).در 986، شریف‌ حسن‌بن‌ ابی‌نُمَیّ، حاکم‌ مکه‌، با لشکری‌ نزدیک‌ به‌ پنجاه‌ هزار نفر به‌ سوی‌ نجد حرکت‌ کرد و مِعْکال‌، حاکم‌ ریاض‌، را محاصره‌ کرد و در مدت‌ طولانی‌ توقف‌ خود، در آنجا کشتار و چپاول‌ نمود و عده‌ای‌ از رؤسای‌ آن‌ ناحیه‌ را اسیر و بعد از یک‌ سال‌ آزادشان‌ کرد (عثمان‌بن‌ عبداللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 23). احتمالاً، در میان‌ اسیران‌ عده‌ای‌ از جبریان‌ نیز بوده‌اند ( د.اسلام‌ ، همانجا). شریف‌ در 989 نیز با لشکری‌ انبوه‌ به‌ ناحیة‌ شرق‌ نجد حمله‌، و شهرها و قلعه‌هایی‌ را فتح‌ کرد. در بازگشت‌، جماعتی‌ از بدویانِ بنی‌خالد * به‌ سپاه‌ شریف‌ حمله‌ کردند، اما شکست‌ خوردند (عثمان‌بن‌ عبداللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 24ـ 25). واقعة‌ مزبور این‌ احتمال‌ را تقویت‌ می‌کند که‌ میان‌ جبریان‌ و بدویان‌ بنوخالد، به‌ ویژه‌ تیره‌ای‌ از آنها به‌ نام‌ جبور، مناسبات‌ نزدیکی‌ وجود داشته‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، همانجا).در سال‌ 1000، ترکان‌ بر سرزمین‌ احساء و نواحی‌ اطراف‌ آن‌ استیلا یافتند و در آنجا قلعه‌هایی‌ ساختند. فاتح‌پاشا، نایب‌ دولت‌ عثمانی‌ در احساء شد و دولتِ آل‌اَجوَدِ جبریِ عامری‌ را در آن‌ سرزمین‌ منقرض‌ کرد (عثمان‌بن‌ عبداللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 25).منابع‌: محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی‌، الضوء اللامع‌ لاهل‌ القرن‌ التاسع‌ ، قاهره‌: دارالکتاب‌ الاسلامی‌، [ بی‌تا. ] ؛ عثمان‌بن‌ عبداللّه‌، عنوان‌ المجد فی‌ تاریخ‌ نجد ، ریاض‌: مکتبة‌الریاض‌ الحدیثة‌، [ بی‌تا. ] ؛ عبدالعزیز عوض‌، دراسات‌ فی‌ تاریخ‌ الخلیج‌العربی‌ الحدیث‌ ، بیروت‌ 1411/ 1991؛ هری‌ سنت‌ جان‌ بریجر فیلبی‌، تاریخ‌ نجد و دعوة‌ الشیخ‌ محمدبن‌ عبدالوهاب‌ ( السلفیة‌ )، تعریب‌ عمر دیسراوی‌، قاهره‌ 1418/1997؛EI 2 , suppl. fascs. 3-4, Leiden 1981, s.v. "Djabrids" (by G. Rentz).
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 9
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده