جبارلی، جعفر ، داستاننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و کارگردان آذربایجانی. وی در بهار 1317/1899 در روستای خیزی ، واقع در حومة باکو، بهدنیا آمد. خانوادهاش اندکی پس از تولد وی، به باکو مهاجرت کردند. پدرش، هنگامیکه او سه ساله بود، درگذشت و مادرشبا رختشویی و نان پختن خانواده را اداره میکرد (احمدوف، ص 556). جعفر ابتدا نزد یک ملا و سپس در مدرسة روس ـ تاتار آن محل به تحصیل پرداخت و آنگاه به مدرسة متوسطه رفت و در 1333/1915 از آنجا فارغالتحصیل شد، سپس در رشتة الکتریک ـ مکانیک هنرستان صنعتی باکو ادامة تحصیل داد.وی همزمان با تحصیل، برای کمک به خانواده، کار هم میکرد (جعفروف، ج 1، ص 256ـ257).جبارلی نوشتن را بهطور جدّی از همان ایام شروع کرد و نخستین اثرش که شعری به نام «بهار» بود، در فروردین 1294/ آوریل 1915 در مجلة مکتب بهچاپ رسید (احمدوف، همانجا؛ د.آ. ج10، ص 387). سپس بعضی اشعار طنزش را که به سیاق میرزا علیاکبر صابرِ طاهرزاده * ، شاعر آذربایجانی(متوفی 1329/1911)، سروده بود، بهچاپ رساند (احمدوف، همانجا). چند نمایشنامه نیز از آثار قلمی دورة نوجوانی جبارلی است (هیئت، ج 2، ص 123؛ د.آ. ، ج10، ص 388). نخستین آثار منظوم و منثور جبارلی، از نظر قالب و شیوة ارائة مطلب خبر از شکوفایی استعدادی جوان در زمینة نویسندگی به ویژه نمایشنامهنویسی میدادند، اما بهطور کلی مضمونی سطحی و احساساتی و تکراری چون انتقاد از بیکاری و بیماری، خرافات، پولپرستی و فساد داشتند (جعفروف، ج 1، ص 257ـ259).تأسیس جمهوری آذربایجان و حکومت دو سالة حزب ملیگرای مساوات در آنجا (1337ـ1339/ 1918ـ1920)، در تقویت روحیة ملیگرایانه و تمایل وی به ترکان عثمانی تأثیر بارز داشت، چنانکه نمایشنامههای وی ستایشنامههای قهرمانیهای ترکان عثمانی در جنگهای بالکان (1330ـ1332/ 1912ـ1914) هستند (مختاراوغلو،ص372؛ ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 35؛ عارف، ج2،ص52 ـ53؛محمد، ص151). نمایشنامة باکومحاربهسی (جنگ باکو)ــ دربارةحکومت ملی آذربایجان در گنجه، با پشتیبانی قوای عثمانی در اواخر جنگ جهانی اول (آقپینار، ص 65) ــ و نیـز نمـایشنامـة ناصرالدینشاه که علاقة جبارلی را به مسائل ایران نشان میدهد (جعفر، ص 154)، از آثار نخستین دورة فعالیتهای ادبی ـ هنری او بهشمار آمدهاند. وی در این تراژدی تاریخی، به علت کمی تجربه و محدودیت اطلاعات دربارة تاریخ ایران، در بازنمایی حوادث اجتماعی و سیاسی و حقایق تاریخی موفق نبوده است، مثلاً میرزا آقاخان نوری را از شخصیتهای مثبت دورة ناصریبهشمار آورده است (عارف، ج 2، ص 42ـ 45؛ جعفروف، ج 1، ص 261ـ262).از استقرار حاکمیت شوروی در آذربایجان (بهار 1299/1920) تا 1306 ش/1927 را دورة دوم زندگی ادبی ـ هنری جبارلی دانستهاند ( رجوع کنید به عارف، ج 2، ص 56). او ازاوایل همین دوره مدتی به روزنامهنگاری پرداخت. در 1299 ش/ 1920 دورة هنرستان صنعتی را بهپایان رساندو در 1301 ش/ 1922 وارد رشتة طب دانشگاه نوبنیاددولتی باکو شد لیکن بیش از یک سال در آنجا درس نخواندو پس از بازشدن مدرسة تئاتر در 1302 ش/ 1923 در باکو،در بعضی کلاسهای آنجا بهطور مستمع آزاد شرکت کردو در عین حال در دانشکدة شرقشناسی دانشگاه دولتیباکو ادامة تحصیل داد (همان، ج 2، ص 57 ـ 58؛ احمدوف، ص 556). در دورة مورد بحث، وی به نوشتن مقاله، شعر، داستان، نمایشنامه، و نیز ترجمه ادامه داد، مقالاتش معمولاً در بارة شعر، تئاتر، موسیقی و ادبیات بود (احمدوف،همانجا). وی آثاری را نیز از ادبیات اروپایی و روسیبه ترکی آذربایجانی ترجمه کرد که اهم آنها عبارتاند از: نمایشنامههای هاملهت (هملت) و اوتللو (اُتللو) از شکسپیر، قاچاقلار (راهزنان)، از شیلر؛ فیگارونون طویو (عروسی فیگارو) از بومارشه ؛ قورخو (ترس) از آفینوگنوف . علاوه بر این نمایشنامهها، نمایشنامههای دیگر و نیز داستانهایی از لئوتولستوی، ماکسیم گورکی و دیگران را به ترکی آذربایجانی ترجمه کرد ( رجوع کنید به عارف، ج 2، ص 92، 116ـ117، 165ـ166؛ احمدوف، همانجا؛ د.آ. ، ج10، ص388؛ هیئت، ج2، ص122).جبارلی در کار ترجمه به تطبیق اثر با محیطی که باید در آن اجرا شود، اعتقاد داشت، چنانکه در نمایشنامة هملت با تغییر نامهای شخصیتها به نامهای شرقی چون لقمان، بهرام، گلچین و کامران و انتقال محل وقوع حادثه از دانمارک به یک شهر شرقی نامعلوم، به ایجاد پیوند بین تماشاگر و اثر کمک کرده است (عارف، ج 2، ص 117).از سرودههای جبارلی در این دوره، شعر «محکومْ شرقه» (به شرقِ محکوم) و منظومههای «رود ارس» و «قیزقالاسی» (قلعة دختر)، که در اوایل دهة 1920 سروده شدهاند، شایان ذکرند (جعفر، ص 154؛ ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 83 ـ 85). منظومة بلند «قیزقالاسی» که بر اساس روایتهای شفاهی مردمی در بارة این قلعة تاریخی باکو سروده شده، ابتدا در 1302 ش/ 1923 در مجلة معارف و مدنیت بهچاپ رسید (عارف، ج 2، ص 61 ـ89، 96، 311ـ323)، بعدها چند بار در مجموعههای آثار وی، و دست کم یک بار نیز در 1316 ش/ 1937 بهطور مستقل تجدید چاپ شد (احمدوف، ص 557). ج. عبداللّهیف این منظومه را گل سرسبد آثار منظوم جبارلی دانسته و بر آن است که تنها همین اثر کافی است که جبارلی را در زمرة شاعران بزرگ جهان بهشمار آورد ( رجوع کنید بهمحمد، ص 99). داستانهای گلناز ، دلارا ، دلبر ، که هریک از زاویهای به مسئلة زنان پرداختهاند ( ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 123)، و نمایشنامههای آیدین و اوقتای ائلاوغلو که در هر دو از سرمایهداری انتقاد شده و در 1301 و 1302 ش/ 1922 و 1923 بهاجرا در آمدهاند، از دیگر آثار دورة دوم حیات ادبی ـ هنری جبارلیاند (جعفروف، ج 1، ص 262؛ عارف، ج 2، ص 59 ـ60). جبارلی در این دوره با تئاتر و سینما از نزدیک آشنا شد و در کارگردانی چند اثر شرکت کرد.بعضی، نمایشنامة اود گلینی (عروس آتش) را که در طی سالهای 1304ـ1307 ش/ 1925ـ 1928 نوشته شده، پایان دورة دوم و آغاز دورة سوم خلاقیت ادبی ـ هنری جبارلی دانسته و آن را پلگذار از دورة دوم به دورة سوم بهشمار آوردهاند ( رجوع کنید بهعارف، ج 2، ص 95؛ قارایف، ص 402) در حالیکه مهدی محمدوف (ص 147) آن را محصول دورة سوم دانسته است.این اثر که نخستین تراژدی تاریخی آذری و شالودة نمایش حماسی در جمهوری آذربایجان بهشمار آمده (عارف، ج 2، ص 92؛ د.آ. ، همانجا) و با استناد به داستان بابک خرّمدین نوشته شده است، از لحاظ تاریخی مستند و معتبر نیست، چنانکه مثلاً آقشین (افشین) در این اثر برادر ایلخان (نام مستعار بابک) قلمداد شده است. باتوجه به چنین واقعیتی، جعفر جعفروف (ج 1، ص 267) گفته که اودگلینی اگرچه از نظر تاریخی و شخصیتهای تاریخی مبتنی بر اسناد خبری نیست، دارای روح تاریخی است. نویسنده خود نیز که نام آن را ابتدا «بابک» گذاشته بوده، برای آنکه از قید محدودیتهای شخصیتها و رویدادهای تاریخی آزاد باشد، نام آن را بعداً تغییر داده است (عارف، ج 2، ص 99ـ104). این اثر، با وجود ضعفهایش ( رجوع کنید بهجعفروف، ج 1، ص 269)، در فرآیند تکامل نویسنده از نظر جهانبینی و شکل و محتوا، گامی به پیش محسوب میشود.در آثار دورة سوم یا واپسینِ جبارلی مسائل معاصر جامعة آن دورة آذربایجان شوروی موضوع اصلی است. این آثار، تجسم جاندار و هنرمندانة دورة ظهور پدیدهای است که «واقعیت شوروی» نامیده شده و از همین رو برای شناخت وجوه مختلف آن دوره، ارزش و سندیت دارند (مختاراوغلو، ص 373).جبارلی در 1308 ش/ 1929 سرپرست بخش هنری تئاتر دولتی آذربایجان شد ( د.آ. ، ج10، ص 388) و از آن پس، علاوه بر نظارت بر اجرای آثار نمایشی خود و دیگران، دامنة فعالیت سینمایی خویش را نیز توسعه داد و چند فیلمنامه و اثر هنری ارائه کرد ( رجوع کنید به جعفروف، ج 1، ص 282).جبارلی در 11 دی 1313/ 31 دسامبر 1934 بر اثر حملة قلبی درگذشت. وی در واپسین ماههای زندگی خود به نوشتن نمایشنامة ناتمام افغانستان و یک مجموعة داستانی اشتغال داشت. نام آن مجموعة داستانی فیروزه است. احمد شفایی این داستانها را به فارسی ترجمه و در 1359 ش/1980 در باکو منتشر کرده است. این مجموعه به انگلیسی هم ترجمه شده است (ابراهیموف، ص 117ـ127).منابع: جواد هیئت، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش ، تهران 1358ـ1369 ش؛Teymur Ahmadov, A ¦zarba ¦yja ¦n ya ¦z µ la ¦r , Baku 1995; Yavuz Akp nar, Azeri edebiyat ara t rmalar , Istanbul 1994; Mammad A ¦rif, Seµilmi asarlari , Baku 1967-1968; A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet adabiyya ¦t ta ¦rikhi , ed. M. A ¦rif etal , Baku; A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet Ensiklopediya ¦s , Baku 1976-1987;Mirza I bra ¦himov, Azerbaijanian prose: an anthology , Moscow 1977; Mammad Jafar, Hami a bizimla , Baku 1980; Jafar Jafarov, Jafar Jafarov asarlari , Baku 1968; Ta ¦hira Mammad, XX.asr A ¦zarba ¦yja ¦n dra ¦ma ¦turgiya ¦s n n poetika ¦s , Baku 1999; Mehdi Mammadov, A ¦zari dra ¦ma ¦turgiya ¦s n n estetik problemlari , Baku 1968; Vilayet Mukhtarog §lu, "Azerbaydjan XIX - XX. yدzy l Tدrk edebiyat ", in Tدrkiye d ndaki Tدrk edebiyatlar antolojisi , vol. 4, ed. Nevzat Kخseog §lu, Ankara 1993; Ya ¦ar Qa ¦ra ¦yev, Ta ¦rikh: y ¦khnda ¦n va uza ¦qda ¦n , Baku 1996.