جاریةبن قُدامه ، صحابی پیامبر اکرم و از یاران امامعلی و امامحسن علیهماالسلام. بیشتر منابع (برای نمونه رجوع کنید بهابنکلبی، ج 1، ص 242؛ ابنحبیب، ص 290؛ بلاذری، ج 11، ص 481) نام نیای او را زُهَیربن حُصَین و برخی منابع ( رجوع کنید بهخلیفةبن خیاط، 1414 ب ، ص 89، قس ص 305؛ صَفَدی، ج 11، ص 37) نام جد یا پدر وی را مالک نوشتهاند. چون جاریةبن قدامه از افراد قبیلة بنیسعد (از تیرههای زیدمَناة بن تمیم) بود، از وی با نسبت سعدیتمیمی یاد کردهاند ( رجوع کنید بهابنحبیب، همانجا؛ طبرانی، ج 2، ص 261) و چون در کوی بَحاریة بصره اقامت داشت، وی را بصری خواندهاند ( رجوع کنید به ابن ابیحاتم، ج 2، ص 520؛ حاکم نیشابوری، ج 3، ص 615). کنیة او را ابوایوب، ابویزید (خلیفةبن خیاط، 1414 ب ، ص 89، 305؛ بلاذری، ج 11، ص 482) و ابو ولید (حاکم نیشابوری، همانجا) نیز نوشتهاند. جاریةبن قدامه را عمو یا پسر عموی اَحْنَفبن قیس * خواندهاند اما در واقع، احنف برای احترام، وی را چنین خطاب میکرده است، زیرا آنان فقط در سعدبن زیدمناةبن تمیم نسب به هم میرساندهاند (بخاری، ج 2، جزء 1، قسم 2، ص 237؛ طبرانی، همانجا؛ ابونعیم، 1408، ج 1، ص 489؛ صفدی، همانجا).برخی، جاریةبن قدامه را از تابعین دانسته و گفتهاندکه زمان پیامبر اکرم را درک نکرده است ( رجوع کنید به عجلی، ج 1، ص 99؛ ابناثیر، 1280ـ1286، ج 1، ص 263) اما بسیاریاز علمای رجال و نویسندگان تراجم و طبقات، از جاریهدر ضمن صحابة پیامبر نام بردهاند (مثلاً خلیفةبن خیاط، 1414 ب ؛ ابنابیحاتم، همانجاها؛ ابونعیم، 1408، ج 1، ص 489ـ490؛ طوسی، ص 33). جاریه بزرگ قبیلة بنیتمیم و فردی دلیر و ارجمند و از یاران خالص و وفادار حضرت علی علیهالسلام و از سرداران دلاور آن حضرت بود که وی رادر جنگهایش همراهی میکرد (بلاذری، همانجا؛ طوسی، ص 59؛ ابن ماکولا، ج 2، ص 1؛ ابناثیر، 1280ـ1286، همانجا؛ ذهبی، ص 26).پس از قتل عثمان در سال 35، جاریةبن قدامه از مردم بصره به نام علی علیهالسلام بیعت گرفت (مسعودی، ج 3، ص 102). در جنگ جمل (36) جاریه که در صف یاران علی علیهالسلام و سرکردة تمیمیان بصره بود (مفید، 1374 ش، ص 321)، نزد عایشه رفت و او را به سبب هتک ستر و حرمت خویش سرزنش کرد و خروج وی را بر امام، بزرگتر و گرانتر از قتل عثمان شمرد و از او خواست که باز گردد (طبری، ج 4، ص 465). چندی بعد، جاریه امام را در حرکت به سرزمین بابل همراهی کرد. گفته میشود در این سفر امام دعا کرد که خداوند آفتاب را باز گرداند تا جاریه با وی نماز عصر بگزارد ( رجوع کنید بهابوالفتوح رازی، ج 4، ص 170). در جنگ صِفّین، جاریةبن قدامه با لشکری 700 ، 1 تنی از مردم بصره، از جمله از قبیلة سعد و الرِّباب، به امام پیوست (نصربن مزاحم، ص 205؛ طبری، ج 5، ص 79؛ ابن ابیالحدید، ج 4، ص 27). جاریة در این نبرد، هنگام هماوردی با عبدالرحمانبن خالدبن ولید به رجز خوانی پرداخت (نصربن مزاحم، ص 395؛ ابنابیالحدید، ج 2، ص 222). زمانی نیز که امام قصد پیکار با خوارج را داشت، جاریه با لشکری سه یا پنجهزار تنی، یا افزونتر، در نُخَیله به آن حضرت پیوست (بلاذری، ج 2، ص 260). علی علیهالسلام جاریه را با پانصد تن پیشاپیش فرستاد و دو هزار تن را در پی او روانه کرد. جاریه در برابر آنان ایستاد و نصیحتشان کرد (همان، ج 2، ص 347). پس از واقعة نهروان، در جمادیالا´خرة سال 38 اَشْهَببن بشیرِ (بِشرِ) قرنیِ بَجَلی با 130 یا 180 تن بر امام خروج کرد. امام، جاریه را به مقابله با وی فرستاد. در جنگی که در جَرْجَرایا، میان واسط و بغداد، روی داد اشهب و یارانش کشته شدند (همان، ج 2، ص 346؛ قس ابناثیر، 1385ـ1386، ج 3، ص 371ـ372). در سال 38 معاویه، عبداللّهبن حَضْرَمی را برای تصرف بصره فرستاد. چون اَعْیَنبن ضُبَیْعَه، از یاران علی علیهالسلام، در مقابله با ابنحضرمی * کشته شد، امام به پیشنهاد زیاد (کارگزار خود در بصره)، جاریةبن قدامه را که به تیزبینی و سرسختی با دشمن معروف بود، با پنجاه تن از بنیتمیم، از کوفه به بصره فرستاد. جاریه در میان اَزْدیانِ ساکن بصره سخنرانی کرد و از سخت کوشی و فرمانبرداریشان از امام و عامل او یاد کرد و نامة آن حضرت را برای شیعیان خواند. امام در این نامه به بصریان هشدار داده بود که در صورت سرکشی و مخالفت، باید شکستی سختتر از جَمَل را تحمل کنند. مردم بصره اطاعت کردند و جاریه به سوی جمعی از قبیلة خویش، که عهد و بیعت خود را شکسته بودند، رفت و با آنان عتاب کرد. بیشتر آنان وی را اجابت کردند، اما برخی به درشتی پاسخش دادند. در پی آن، جاریه با یاری زیاد و ازدیان، با ابنحضرمی وارد جنگ شد. ابنحضرمی با هفتاد تن از یارانش به خانة سُنبُل (سَنبیل) سعدی پناه برد. جاریه به آنان هشدار داد و آنان را به اطاعت فراخواند، اما آنان نپذیرفتند؛ از اینرو، وی خانه را آتش زد و آنان را به هلاکت رساند. از آن پس جاریه را مُحَرِّق (آتش زننده) نامیدند. زیاد در نامهای به امام، گزارش این ماجرا را داد. امام خبر را به آگاهی مردم رساند و جاریه و ازدیان را ستود و بصریان را نکوهش کرد (ابن کلبی، ج 1، ص 242؛ خلیفةبن خیاط، 1414 الف ، ص 148؛ بلاذری، ج 2، ص 309ـ314، ج 11، ص 481؛ ثقفی، ج 2، ص 407ـ 408،410ـ412؛ طبری، ج 5، ص 112).در سال 40، در ادامة حملات سرداران معاویه به قلمرو حکومت امام علی و تجاوز بُسربن اَرطاة به مکه و مدینه و غارت و کشتار در یمن، امام ضمن سخنانی مردم را به جهاد و دفع هجوم دشمن فراخواند ( رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، 1414 الف ، ص 150؛ ثقفی، ج 2، ص 624)، که با سستی مردم روبرو گشت اما جاریه اعلام کرد که با دشمن میجنگد. امام وی را به نیکدلی و نیکخواهی و شایستگی خاندان ستود و فرمود تا مجهز گردد. آنگاه وی را پس از سفارشهایی در بارة رعایت تقوا در جهاد، با لشکری برای دفع دشمن روانه کرد. جاریه شتابان به تعقیب بُسْربن ارطاة * پرداخت و شهرها را بدون توقف پشت سر گذاشت و توانست بُسْر را از یمن بیرون کند. جاریه مالی غصب نکرد و کسی را نکشت، به جز گروهی از اهالی نَجران را که از اسلام برگشتند و نیز افرادی از عثمانیه را که بُسْر را در حَضْرَموت پذیرا گشتند و یاری نمودند. جاریه چون به جُرَش رسید، یک ماه توقف کرد. در آنجا خبر شهادت حضرت علی را شنید. پس به مکه و سپس به مدینه رفت و از مردم این شهرها به نام امام حسن علیهالسلام بیعت گرفت. آنگاه راهی کوفه شد. بُسربن ارطاة نیز از طریق سَماوه به شام، نزد معاویه، بازگشت (بلاذری، ج 2، ص 330؛ ثقفی، ج 2، ص 621ـ633، 638ـ 640؛ یعقوبی، ج 2، ص 198ـ200؛ طبری، ج 5، ص 139ـ 140؛ کشّی، ج 1، ص 322).جاریه نزد امام حسن رفت و با وی بیعت کرد و شهادت امام علی را تسلیت گفت و از آن حضرت خواست که برای نبرد با دشمن (معاویه و سپاه شام) لشکر کشی کند. امام فرمود اگر مردم همه مانند تو بودند، حرکت میکردم (مجلسی، ج 34، ص 18). پس از صلح امام حسن با معاویه، هنگامی که جاریه به حضور معاویه رسید، در پاسخ به سخنان تمسخرآمیز معاویه، با شجاعت و صراحت لهجه از دوستی با علی علیهالسلام یاد کرد و معاویه را پست خواند (بلاذری، ج 4، ص 71ـ72، ج 11، ص 482؛ مفید، 1403، ص 171). گفته میشود که معاویه با بردباری از وی درگذشت و به او صدهزار درهم صله و به گفتهای نُهصد جریب اقطاع داد ( رجوع کنید به بلاذری، ج 4، ص 106ـ 107، ج 11، ص 482).علمای رجال، جاریه را مدح و توثیق کردهاند (براینمونه رجوع کنید به عِجْلی، ج 1، ص 99؛ ابنحِبّان، 1393ـ1403،ج 3، ص 60؛ ابنداوود حلّی، ص 61). وی احادیثی از پیامبر اکرم روایت کرده است (ابنحبیب، ص 290). گفتهاند کهجاریه از پیامبر خواست تا سخنی ساده به وی تعلیم دهد و حضرت به او فرمود: «خشمگین مشو» ( رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ج 3، ص 615؛ ابونعیم، 1408، ج 1، ص 490؛ قس طبرانی، ج 2، ص 261ـ 262). اهل مدینه و بصره از جاریةبن قدامه حدیث روایت کردهاند (ابناثیر، 1280ـ1286، ج 1، ص 263). صفدی (ج 11، ص 37) مرگ جاریه را در حدود سال 50 دانسته است اما به نوشتة ابنحبّان (1408، ص 71) وی در زمان یزیدبن معاویه (حک : 60ـ64) وفات یافته است. برخی نوادگان جاریةبن قدامه بعداً در اصفهان ( رجوع کنید به ابونعیم، 1931ـ1934، ج 1، ص 88 ـ89) و خراسان ( رجوع کنید به بلاذری، ج 11، ص 483) ساکن شدند.منابع: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنابیحاتم، کتابالجرح و التعدیل ، حیدرآباد دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة ، قاهره 1280ـ1286، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛ ابنحبّان، کتاب الثقات ، حیدرآباد دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار ، چاپ مرزوق علیابراهیم، بیروت 1408/1987؛ ابنحبیب، کتاب المحبّر ، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابن داوود حلّی، کتابالرجال ، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1392/1972، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ ابنکلبی، جمهرةالنسب ، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ ابن ماکولا، الاکمال فی رفعالارتیاب عن المؤتلف و المختلف منالاسماء و الکنی و الانساب ، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن 1381ـ 1406/ 1962ـ1986؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجِنان و روحالجَنان ، چاپ ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران 1382ـ 1387؛ احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ، لیدن 1931ـ1934، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ همو، معرفةالصحابة ، چاپ محمد راضیبن حاجعثمان، ریاض 1408/1988؛ احمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخالکبیر ، ] بیروت ? 1407/ 1986 [ ؛ محمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف ، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق 1996ـ2000؛ ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1355 ش؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین ، بیروت: دارالمعرفة، ] بیتا. [ ؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط ، روایة بقیبن مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993 الف ، همو، کتابالطبقات ، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993 ب ؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 41ـ60 هـ ، بیروت 1409/1989؛ صفدی؛ سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر ، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت 1404ـ ? ـ140؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی ، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ احمدبن عبداللّه عجلی، معرفةالثقات ، چاپ عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، مدینه 1405/1985؛ محمدبن عمرکشّی، اختیار معرفة الرجال، المعروف برجالالکشی ، ] تلخیص [ محمدبن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق محمدباقربن محمد میرداماد، چاپ مهدی رجائی، قم 1404؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، ج 34، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1413/1992؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدبن محمد مفید، الجمل و النصرةلسّیدالعترة فی حربالبصرة ، چاپ علی میرشریفی، قم 1374 ش؛ همو، کتابالامالی ، چاپ حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم 1403؛ نصربن مزاحم، وقعة صفّین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛ یعقوبی، تاریخ .