جار(۲)

معرف

درگذشته‌ شهری‌ بندری‌ در ساحل‌ شرقی‌ دریای‌ سرخ‌ در عربستان‌ سعودی‌، که‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در حدود 210 کیلومتری‌ جنوب‌غربی‌ شهر مدینه‌ باقی‌ است‌
متن
جار(2) ، درگذشته‌ شهری‌ بندری‌ در ساحل‌ شرقی‌ دریای‌ سرخ‌ در عربستان‌ سعودی‌، که‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در حدود 210 کیلومتری‌ جنوب‌غربی‌ شهر مدینه‌ باقی‌ است‌. احتمالاً به‌ سبب‌ مجاورت‌ این‌ شهر با دریا جار خوانده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید بهمرتضی‌ زَبیدی‌، ج‌ 10، ص‌ 479). از تاریخ‌ بنای‌ شهر اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌. ظاهراً قبل‌ از ظهور اسلام‌ این‌ شهر اهمیت‌ تجاری‌ داشته‌ و بارانداز کشتیهایی‌ بوده‌ است‌ که‌ از حبشه‌ برای‌ تجارت‌ به‌ بندرهای‌ عربی‌ می‌آمده‌اند ( رجوع کنید به جوادعلی‌، ج‌ 7، ص‌ 266). در دورة‌ پیامبر اکرم‌، کشتیرانی‌ بین‌ حبشه‌ و حجاز از طریق‌ جار صورت‌ می‌گرفت‌، چنانکه‌ کسانی‌ که‌ بار دوم‌ به‌ حبشه‌ مهاجرت‌ کردند، در سال‌ هفتم‌ هجری‌ با دو کشتی‌ به‌ جار و از آنجا به‌ مدینه‌ بازگشتند ( رجوع کنید به ابن‌سعد، ج‌ 1، قسم‌ 1، ص‌ 138ـ139). با فتح‌ مصر در سال‌ 21، در دورة‌ عمربن‌ خطّاب‌ (حک : 13ـ23)، این‌ شهر اهمیت‌ فراوانی‌ در برقراری‌ ارتباط‌ دریایی‌ میان‌ مصر و مرکز خلافت‌ یافت‌ و از آن‌ پس‌ به‌ بندر مهم‌ مدینه‌ و نیز انبار کالاهایی‌ که‌ از مصر، حبشه‌، بحرین‌، هند و چین‌ می‌آمدند، تبدیل‌ گردید ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). حاجیان‌ مصری‌ نیز در مسیر خود به‌ مکه‌ از این‌ شهر عبور می‌کردند (جوادعلی‌، ج‌ 7، ص‌ 350).اولین‌ بار در سال‌ 20 یا 21 به‌دستور عمر، عمروبن‌ عاص‌ خراج‌ مصر و موادغذایی‌ را برای‌ مصرف‌ مردم‌ مدینه‌ از راه‌ دریا به‌ جار و از آنجا به‌ مدینه‌ فرستاد. با رسیدن‌ این‌ محموله‌ها به‌ جار، عمر با گروهی‌ از بزرگان‌ صحابه‌ وارد شهر شد و دستور داد در شهر دو انبار برای‌ نگهداری‌ کالاها بسازند، سپس‌ اقدام‌ به‌ تهیة‌ حواله‌هایی‌ برای‌ این‌ کالاها کرد. این‌ حواله‌ها بین‌ مردم‌ و تجار شهر خریدوفروش‌ می‌شد و در واقع‌، اولین‌ بار تجارت‌ با حواله‌ در جهان‌ اسلام‌، در شهر جار صورت‌ گرفت‌ (بلاذری‌، ص‌ 303ـ 304؛ یعقوبی‌، ج‌ 2، ص‌ 154ـ 155؛ ابن‌عبدالحَکَم‌، ص‌ 287ـ 288). ابوعبداللّه‌ سعدبن‌ نَوْفَل‌ جاری‌، عامل‌ عمر در شهر جار بود (سمعانی‌، ج‌ 2، ص‌ 9ـ10).در دورة‌ امویان‌ (41ـ127) نیز تجارت‌ با حواله‌ در این‌ شهر رواج‌ داشت‌، برای‌ نمونه‌ در دورة‌ مروان‌بن‌ حکم‌ (64ـ65) این‌ حواله‌ها بین‌ مردم‌ دست‌ به‌ دست‌ می‌شد ( رجوع کنید به ابن‌عبدالحکم‌، ص‌ 289). جار اهمیت‌ خود را در تجارت‌ و حمل‌ونقل‌ کالا تا دورة‌ عباسی‌ (13ـ922) حفظ‌ کرد. در دورة‌ عباسیان‌، مردم‌ شهر که‌ عمدتاً به‌ تجارت‌ مشغول‌ بودند، در برخی‌ حوادث‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ گاه‌ نقش‌ مهمی‌ ایفا می‌کردند. در 230 نبردهایی‌ میان‌ قبایل‌ بنی‌سُلیم‌ با بنوکنانه‌ و باهِله‌ در شهر درگرفت‌. همچنین‌ در 266 یکی‌ از علویان‌ به‌ نام‌ احمدبن‌ محمد، پس‌ از تصرف‌ مدینه‌، برای‌ کاهش‌ قیمت‌ کالاها، اموال‌ بازرگانان‌ جار را ضمانت‌ (بیمه‌) و آنان‌ را از پرداخت‌ مالیات‌ معاف‌ کرد (طبری‌، ج‌ 5، جزء 9، ص‌ 66، 278). در دورة‌ مقتدر (حک : 295ـ320) علوی‌ دیگری‌ به‌نام‌ عبداللّه‌بن‌ محمدبن‌ سلیمان‌ در جار به‌دست‌ شخصی‌ به‌ نام‌ «سودان‌» به‌قتل‌ رسید ( رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 552).به‌گفتة‌ ابن‌خرداذبه‌ در سدة‌ سوم‌، تجار یهودی‌، معروف‌ به‌ راذانیه‌ * ، که‌ به‌ تجارت‌ انواع‌ کالاها میان‌ مصر و هند و چین‌ و بالعکس‌ اشتغال‌ داشتند، در مسیر خویش‌ از جار می‌گذشتند (ص‌ 153). در این‌ دوره‌ علاوه‌ بر برخی‌ قبایل‌ عرب‌، همچون‌ بنوکنانه‌ و باهله‌ ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 5، جزء 9، ص‌ 66)، ظاهراً گروههایی‌ از قبایل‌ سیاه‌پوست‌ و مسیحی‌ بِجَه‌ * نیز در جار می‌زیستند. در برخی‌ حوادث‌ مهم‌ سیاسی‌، چون‌ قتل‌ برخی‌ علویان‌، از این‌ قبایل‌ نام‌ برده‌اند ( رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، همانجا؛ حازمی‌، ج‌ 1، ص‌ 177، پانویس‌ 2).در سدة‌ چهارم‌ از جار به‌ شهرکی‌ بر کران‌ دریا، کوچک‌تر از جدّه‌ * ، با تجارت‌ بسیار، در فاصلة‌ سه‌ مرحله‌ای‌ از جُحْفه‌ و بیست‌ مرحله‌ای‌ از اَیْلَه‌ و بارگاه‌ (انبار) مدینه‌ یاد شده‌ است‌ ( رجوع کنید بهابن‌حوقل‌، ص‌ 31ـ32؛ اصطخری‌، ص‌ 27؛ حدودالعالم‌ ، ص‌ 169). مقدسی‌ در اواخر سدة‌ چهارم‌، جار را از شهرهای‌ کورة‌ حجاز، دارای‌ دیوار از سه‌ سو، بازاری‌ معمور و جامع‌ بدون‌ صحن‌ ذکر کرده‌ است‌. به‌گفتة‌ وی‌، آب‌ اهالی‌ از بدر و خوراکشان‌ از مصر تأمین‌ می‌شد و جار انبار مدینه‌ و شهرکهای‌ اطراف‌ آن‌ به‌شمار می‌رفت‌ (ص‌ 69، 83).شهر جار تا اواسط‌ قرن‌ پنجم‌، کمابیش‌ اهمیت‌ خود را حفظ‌ کرد. در 414 که‌ احمدبن‌ اَنس‌ عُذْری‌ اندلسی‌ از شهر دیدن‌ کرده‌، از بازار، مسجدجامع‌ و چاههای‌ آب‌ آنجا سخن‌ گفته‌ است‌ ( رجوع کنید بهحازمی‌، ج‌ 1، ص‌ 178، پانویس‌). ناصرخسرو نیز در 439 با کشتی‌ از قُلْزُم‌ به‌جار رفته‌ ( رجوع کنید به ص‌ 102)، اما در بارة‌ اوضاع‌ شهر مطلبی‌ نیاورده‌ است‌. بتدریج‌ از اهمیت‌ تجاری‌ جار کاسته‌ شد. بکری‌ در نیمة‌ دوم‌ سدة‌ پنجم‌ آن‌ را قریه‌ای‌ با قصرهای‌ بسیار و محل‌ عبور کشتیهای‌ مصر، حبشه‌، بحرین‌ و چین‌ ضبط‌ کرده‌ است‌ (ج‌ 2، ص‌ 355). آب‌ شرب‌ اهالی‌ از وادی‌ یَلْیَل‌ ] از بُحَیْرَه‌ در یلیل‌ رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 2، ص‌ 5 [ واقع‌ در دو فرسخی‌ جار تأمین‌ می‌شد (بکری‌، ج‌ 2، ص‌ 355ـ356). به‌ گفتة‌ وی‌، بخشی‌ از جار در ساحل‌ و بخشی‌ دیگر در دریا قرار داشت‌. وی‌ همچنین‌ در بارة‌ جزیره‌ای‌ به‌ نام‌ قَراف‌ (روبروی‌ جار)، شغل‌ ساکنان‌ قراف‌ و مراودات‌ آنان‌ با حبشه‌ مطالبی‌ آورده‌ است‌ (همانجا). ظاهراً بندر قراف‌ را امروزه‌ آب‌ فراگرفته‌ است‌ (حازمی‌، ج‌ 1، ص‌ 178، پانویس‌).حازمی‌ در سدة‌ ششم‌، به‌ وجود منبر در جار اشاره‌ و بیشتر مطالب‌ بکری‌ را تکرار کرده‌ است‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 177). به‌ گفتة‌ یاقوت‌ حموی‌ در سدة‌ هفتم‌، از جدّه‌ تا قلزم‌ (نزدیک‌ مدینه‌)، جار خوانده‌ می‌شد (همانجا؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به مرتضی‌ زبیدی‌، ج‌ 10، ص‌ 480). حمداللّه‌ مستوفی‌ در سدة‌ هشتم‌، از آن‌ به‌ دیه‌ یاد کرده‌ و نوشته‌ است‌: «دیه‌ جار فُرضة‌ ] = بندر [ اهل‌ مدینه‌ است‌ بر سه‌ مرحلة‌ شهر ] مدینه‌ [ ...» (ص‌ 15). با این‌ حال‌، در منابع‌ در بارة‌ تاریخ‌ ویرانی‌ شهر سخنی‌ نیامده‌ است‌. جهانگردان‌ نیز از اواخر قرن‌ دوازدهم‌ نامی‌ از آن‌ نبرده‌اند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ مادّه‌). ظاهراً امروزه‌ آبادی‌ بُرَیْکه‌/ بِرکه‌ جای‌ آن‌ را گرفته‌ است‌ (حازمی‌، ج‌ 1، ص‌ 178، پانویس‌).از محدّثان‌ منسوب‌ به‌ جار، ابوعبداللّه‌ سعدبن‌ نوفل‌ جاری‌، عبدالملک‌بن‌ حسن‌ جاری‌ و عمربن‌ راشد جاری‌ بوده‌اند (سمعانی‌، همانجا).منابع‌: ابن‌حوقل‌؛ ابن‌خرداذبه‌؛ ابن‌سعد (لیدن‌)؛ ابن‌عبدالحکم‌، کتاب‌ فتوح‌ مصر و اخبارها ، چاپ‌ محمد حجیری‌، بیروت‌ 1420/2000؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، مقاتل‌الطالبیین‌ ، چاپ‌ احمد صقر، بیروت‌ 1408/1987؛ محمدبن‌ محمد ادریسی‌، کتاب‌ نزهة‌ المشتاق‌ فی‌ اختراق‌ الا´فاق‌ ، بیروت‌ 1409/1989؛ اصطخری‌؛ عبداللّه‌بن‌ عبدالعزیز بکری‌، معجم‌ ما استعجم‌ من‌ اسماء البلاد و المواضع‌ ، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌ 1403/1983؛ بلاذری‌ (بیروت‌)؛ جوادعلی‌، المفصّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌ ، بیروت‌ 1976ـ 1978؛ محمدبن‌ موسی‌ حازمی‌، الاماکن‌، او، ما اتّفق‌ لفظه‌ و افترق‌ مسمّاه‌ من‌الامکنة‌ ، چاپ‌ حمد جاسر، ریاض‌ ] بی‌تا. [ ؛ حدودالعالم‌ ؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، نزهة‌القلوب‌ ؛ سمعانی‌؛ محمدبن‌ جریر طبری‌، تاریخ‌الطبری‌: تاریخ‌الامم‌ و الملوک‌ ، بیروت‌ 1413/1992؛ محمدبن‌ محمد مرتضی‌ زبیدی‌، تاج‌ العروس‌ من‌ جواهرالقاموس‌ ، ج‌ 10، چاپ‌ ابراهیم‌ ترزی‌، کویت‌ 1392/1972، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ مقدسی‌؛ ناصرخسرو، سفرنامه‌ حکیم‌ ناصرخسرو قبادیانی‌ مروزی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ یاقوت‌ حموی‌؛ یعقوبی‌، تاریخ‌؛EI 2 , s.v. A l-Dja ¦r (by A. Dietrich)
نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 9
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده