ثُلْث، خط ، از خطوط ششگانة (اقلام ستّه) اسلامی. در بارة مصطلح شدن ثلث در خوشنویسی، حدسهای گوناگونی زدهاند. برخی ( رجوع کنید به قَلقَشَندی، ج 3، ص 11، 58؛ هروی، ص 6، محمودبن محمد، ص 300؛ مجنون رفیقی هروی، ص 257؛ منشی قمی، ص 16ـ17) به سبب آنکه یک سوم آن دَوْر و دو سوم آن سطح است و برخی به اعتبار آنکه مساحت سرقلمِ ثلث، یک سوم مساحت قلم طومار (قلمی درشت مخصوص نوشتن طومارها و نامهها) است، آن را ثلث نامیدهاند ( رجوع کنید بهقلقشندی، ج 3، ص 58). بر اساس نظری دیگر، این نامگذاری به سبب ارتباط میان خط ثلث با نسخ * یا محقق * است، با این توضیح که لازمة تبحر یافتن در نوشتن خط ثلث، تسلط بر نسخ یا محقق و در واقع تسلط بر دست کم دو خط از خطوط ششگانه (= یکسوم) است؛ نیز گفته شده که این نامگذاری به علت ارتباط میان لقبِ خط ثلث، یعنی «امالخطوط»، با آیة 11 سورة نساء «فَلِاُمِّهِ الثُّلُث»، بوده است ( رجوع کنید به صیرفی، ص20؛ سراج شیرازی، ص 137؛ نیز رجوع کنید بهبخاری، ص 327). اما باید این نظرها را که کمتر رهیافتی تاریخی به هنر داشتهاند، با احتیاط تلقی کرد.ثلث از خطوط مستدیر (دارای حرکت منحنی) و از لحاظ قواعد و اصول، از دشوارترین و کاملترین و زیباترین خطوط اسلامی است. انتهای حروف، منتهی به دنبالهها و رشتههای باریک و نازکی (تشمیرات) است که به شکل پیچیده یا رها شده (ارسال)، یا بهصورت قوسها و دایرههای گود هستند. نسبت دور یا حرکتهای منحنی به سطح یا حرکتهای مستقیم (تقویر و بسط)، دو به یک و نسبت قَــطِّ (برش مورب) قلم بهمنظور ایجاد تشمیرات، در حد تحریف و میل کامل است (قطّ محرف = بین 35 یا 45 درجه)، اما برخی، نظیر سراج شیرازی (ص 83) و سبزواری (ص 233)، قطّ آن را متوسط (بین 15 تا 25 درجه) دانستهاند. در ثلث، حروف و کلمات، درشت ولی جمع و جورتر از محققاند و حلقهها و گرهها باز و در برخی موارد بسته میگردنـد (ماننـد ؛ قلقشندی، همانجا؛ فضائلی، 1350 ش، ص 263). وجود سَرَک یا تَرْویس (زائدهای تقریباً مثلثی شکل که به ابتدای حروف میچسبد)در حروفِ الف منفرد، جیم، طا، کاف، لام مفرد و اول،و دندانههای بلندی که در ابتدای حروف قرار میگیرد( ) لازم است. گرههای صاد، ضاد، طا، ظا، عین، فا، قاف، میم، ها، واو و لامِ الف محققه (لا)، باز است و طَمْسْ (گرفتگی و تنگی چشمة حروف) در آنها جایز نیست ( رجوع کنید به قلقشندی، همانجا).تنوع نگارش حروف در این خط، بهگونهای است که ناآشنایان به قواعدِ آن، در تشخیص برخی حروف و حتی کلمات بهاشتباهمیافتند( ).در سطربندی نیز با رعایتِ تمام حرکات (فتحه،کسره، ضمه، سکون و تنوین)، ضوابط (تشدید، مدّ،قطع و وصل)، تزئینات ( ) و حروف خفیفة صغیره( ) گاهی با فاصله، گاهی کمفاصله و گاهی پیچیده و تودرتو نوشته میشود. تزئینات و حروف خفیفه، بهمنظور یکنواخت ساختن خط و زمینه، برقراری نسبت میان سیاهی خط و سفیدی داخل حلقههای حروف (تعادل سواد و بیاض) و آراستن حروف و کلمات به کار میروند (فضائلی، 1350 ش، ص 263ـ264؛ همو، 1371 ش، ص100). برای گذاشتن اعراب، از قلمی ظریفتر (قلم حرکت)، که اندازة آن 13 یا 14 قلم ثلث است، استفاده میشود، با اینحال برای گذاشتن فتحه و گاه ضمه و تنوین، قلم ثلث بهکار میرود ( د. ترک ، ذیل "Sدlدs" ؛ نیز رجوع کنید بهفضائلی، 1376 ش، ص 126). این خط با وجود برخی شباهتها با خطوط محقق و نسخ و توقیع، در مفردات و مرکّبات، با آنها تفاوتهایی دارد از جمله در طول الف، قطّ قلم، دور و سطح، فتح و طمس، مدّات (کششها) و نحوة پیوستگی و ارتباط کلمات با یکدیگر ( رجوع کنید به فضائلی، 1350 ش، ص 226؛ همو، 1376 ش، ص 292، 296ـ297).در گذشته بنا به تقسیمبندی قلقشندی (ج 3، ص 58، 100)، خط ثلث به دو نوع ثقیل و خفیف تقسیم میشد. در ثلثِ ثقیل یا ثقیل ثلث، طول منتَصَبات (حروف راست، مانند الف، لام، کاف، و دنبالة میم) و مبسوطات (حروف کشیده، مانند ب، ت، س، ش)، هفت نقطه و قطّ قلم نزدیک به مستوی (صفر تا دَه درجه) بود. در ثلث خفیف، قطّ قلم، محرّف کامل و منتصبات و مبسوطات آن پنج نقطه بود. چنانچه اندکی از مقدار ثلث خفیف کاسته میشد، خط دیگری به نام لؤلؤی به دست میآمد.بعدها خطوطی چون توقیع، رقاع، اجازه ( رجوع کنید به توقیع * )، غبار( رجوع کنید به رقاع * ، خط) و مسلسل (خطی که تمام حروف آن به هم پیوسته و متصل بود)، از ثلث به وجود آمدند که هیچ یک از آنها امروزه رواج ندارند و فقط از باب تفنن به کار میروند (فضائلی، 1350 ش، ص 265، 274ـ275، 282؛ همو، 1376 ش، ص 287).پیشینة خط ثلث به خط جلیل ( رجوع کنید به خطاطی * )، که خود منبعث از خطوط نبطی و مُسْنَد بود، باز میگردد. ابنمُقْله * (متوفی 328) ضمن ارائة فهرستی از انواع خطوط اسلامی شناخته شدة زمان خویش، پیشینة ثلث را به صورت ثلثین رجوع کنید بهثقیل طومار رجوع کنید به نصف رجوع کنید به ریاسی رجوع کنید به ثلث آورده (به نقل فضائلی، 1350 ش، ص 226) و ابنندیم آن را بهصورت جلیل رجوع کنید به دیباج رجوع کنید به طومار کبیر رجوع کنید به نصفالثّقیل (ثقیل النصف) رجوع کنید بهثلث کبیر ضبط کرده است (ص 13ـ14، نیز رجوع کنید به فضائلی، 1350 ش، ص 223) و هر دو، موارد کاربرد و خطوط فرعی منبعث از هریک از این خطوط را بر شمردهاند ( رجوع کنید به ابنندیم، همانجا؛ فضائلی، 1350 ش، ص 226). قلقشندی (ج 3، ص 49ـ 58) نیز این زنجیره را به صورت طومار کامل رجوع کنید بهمختصر طومار رجوع کنید به ثلث، ضبط کرده است. با این حال فضائلی (1350 ش، ص 227) با استناد به اقلامی که ابنمُقْله برشمرده و مقایسة آنها با فهرست ابنندیم، مراحل تکامل ثلث را بهصورت جلیل رجوع کنید به دیباج رجوع کنید به طومار رجوع کنید به ثلثین و مختصر طومار رجوع کنید به نصف رجوع کنید به ثلث رجوع کنید به خفیف ثلث آورده است.در بارة نخستین واضع خط ثلث، اتفاق نظر وجود ندارد. ابنندیم (ص 12)، قُطْبة مُحَرِّر، کاتب معروف اواخر عصر اموی، را واضع خط ثلث دانسته است. قلقشندی (ج 3، ص 12) بر آن است که واضع ثلث، ابراهیم شجری (شِحْری، سِجْزی، سگزی)، خطاط مشهور دورة مأمون عباسی، بود که آن را از ثلثین اخذ کرد. بعدها، نویسندگان کتب آدابالخط، غالباً ابنمقله ( رجوع کنید به هروی، ص 6؛ بخاری، ص 327؛ قصهخوان، ص 281؛ منشی قمی، ص 16؛ مجنون رفیقیهروی، ص 257) و گاه ابنبوّاب * (متوفی 413) یا یاقوتِ مُستَعصَمی * (متوفی 698) را واضع خط ثلث معرفی کردهاند ( رجوع کنید به سراج شیرازی، ص 125، 133؛ محمودبن محمد، ص 298). این ابهام امروزه نیز در میان محققان باقیاست، ولی بیشتر بر این باورند که ابنمقله، به عنوان نخستین کسی که خطوط ششگانة اسلامی را قاعدهمند کرد، در تکامل اولیة این خطوط و بویژه ثلث، تأثیر بسزایی داشته و پس از وی ابنبوّاب و یاقوت مستعصمی بیشترین سهم را بهخود اختصاص دادهاند ( رجوع کنید به بیانی، 1332 ش، ص 692، 695؛ دبیرینژاد، ص 96ـ97؛ فضائلی، 1350 ش، ص 242، 261ـ262؛ سهیله جبوری، ص 52؛ یحیی جبوری، ص130؛ بَهْنِسی، ذیل «الثلث»). یاقوت، بویژه تأثیر بسیاری در تکامل این خط داشته است ( رجوع کنید بهمنجّد، ص 118؛ حبیب اصفهانی، ص 209).به اعتقاد یکی از صاحبنظران (ابوالفضل ذابح، مصاحبة مورخ 20 خرداد 1382) یاقوت سبکهای شناخته شدة این خط تا آن روزگار (ثلث ابنمقله، ثلث ابنبوّاب، ثلث عثمانبن حسین غزنوی ( قرن پنجم ) و ثلث ابوالبرکات محمد رازی ( قرن پنجم ) ) را تکامل بخشید و در شکلگیری نوآوریهای آتی در خط ثلث نیز تأثیر مستقیم نهاد.مهمترین نوآوران ثلث، پس از یاقوت، عبداللّه صیرفی * (متوفی 742)، بایسنغر * میرزا (متوفی 837)، عبداللّه طبّاخِ هروی * (متوفی 862 یا 885) و ملاعلاءبیگ * ( رجوع کنید بهعلاءالدین تبریزی * ، سدة دهم) بودند که موجب رونق و تکامل و گسترش بیش از پیش ثلث تا اواخر سدة دهم شدند. شیوة عبداللّه صیرفی را شاگردش خیرالدین مرعشی (متوفی 876) به قلمرو عثمانی بُرد و شاگرد برجستهای چون حمداللّه آماسی * (متوفی 926) را پرورش داد. احمد قرهحصاری * (متوفی 963)، دیگر ثلثنویس برجستة عثمانی، که بعدها شیوة جدیدی در ثلث ابداع کرد، نیز پرورش یافتة اسداللّه کرمانی (متوفی 892)بود (نیز رجوع کنید به حبیب اصفهانی، ص 72؛ عالی، ص 44؛ بیانی، 1363 ش، ج 4، ص 1027ـ 1028، 1064).ثلثنویسان و کتیبهنگاران بزرگ صفوی و عثمانی، این خط را به اوج تکامل رساندند. دورة شکوفایی خط ثلث در ایران، پس از عصر صفوی، بنا به دلایلی چون رونق خط نستعلیق و هرج و مرجهای طولانی سیاسی و اجتماعی، سیر نزولی یافت آنچنانکه تا پایان عصر قاجار، فقط یک ثلثنویس برجسته (محمدباقر شریف شیرازی) مجال ظهور یافت. اما در عثمانی، اهمیت خط ثلث سیر صعودی یافت و آن دیار بتدریج به کانون ثلثنویسی مبدل گشت. ظهور جمع کثیری از ثلثنویسان برجسته در عثمانی، طی قرون نهم تا چهاردهم و کثرت آثار به جا مانده از آنان، که با ابداع شیوههای متنوع هنری در نگارش ثلث همراه بود، گویای چنین موقعیت ممتازی است. در قرن اخیر، خط ثلث در ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان و مصر از اقبال نسبی برخوردار بوده و استادان برجستهای قدم به عرصه نهادهاند. شیوههای رایج ثلث در این نواحی، بهرغم برخی تفاوتها، همان شیوههای دورة صفوی و عثمانی است.در گذشته برای نوشتن قطعات (صفحهای که مطلبی به قلم درشت بر آن نوشته شده باشد)، پشت جلد، عناوین، سرلوحهها و تقسیمات کتابها، الواح سردر خانهها و مغازهها، کتابت قرآنهای جامع، حکاکی سنگها و مهرهای قیمتی و نشانها از خط ثلث استفاده میشد (فضائلی، 1371 ش، ص 95؛ سهیله جبوری، ص 52؛ زکیصالح، ص 123؛ ذابح، همانجا). اما عمدهترین و مهمترین کاربرد این خط کتیبهنویسی محرابها، قبهها و سر در ورودی مساجد، توأم با طرحهای اسلیمی و ختایی، است که رواج آن، به سبب هماهنگی خط ثلث با طرحها و رنگها و کاشیکاری مساجد است (فضائلی، 1376 ش، ص130ـ131؛ همو، 1371 ش، همانجا)؛ از اینرو، همواره جمع کثیری از ثلثنویسان در زمرة کتیبهنویسان نیز بودهاند.از ثلثنویسان و کتیبهنگاران برجستة ایرانی در دوران معاصر، احمد نجفی زنجانی * (متوفی 1361 ش)، عبدالحمید ملکالکلامی * (متوفی 1328 ش)، محمدعلی غروی کاتب (تولد 1288 ش)، حبیباللّه فضائلی * (متوفی 1376 ش)، سید مرتضی نجومی، عباس مصباحزاده، محمد موحد حسینی، قنبری و صمدیاند (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به بیانی، 1363 ش، ج 1ـ2، ص 371ـ376؛ فصلنامة هنر ، ش 1، ص 183ـ187؛ هنر و مردم ، ش 53 و 54، ص 31).برخی از ثلثنویسان و کتیبهنویسان برجستة سایر سرزمینهای اسلامی از این قرارند:عثمانی (ترکیه): حمداللّه آماسی (متوفی 926)، احمد قرهحصاری (متوفی 963)، حسن چلبی (متوفی 1002)، حافظ عثمان * (متوفی1110)، مصطفی راقم (متوفی 1241)، اسماعیل زهدی (قرن دوازدهم)، محمود جلالالدین (متوفی 1245)، مصطفی عزّت (متوفی 1293)، محمد شفیقبک (متوفی 1297)، راسم افندی (متوفی 1302)، سامی افندی (متوفی 1313)، احمد کامل (متوفی 1360)، اسماعیل حقّی (متوفی 1365)، محمود یازَر (متوفی 1372)، مصطفی حلیم (متوفی 1343 ش/1964)، حامد آمدی (متوفی 1403).سوریه و لبنان: ابراهیم الرفاعی (متوفی 1403)، کامل البابا (متوفی 1412)، نسیب مکارم.مصر: محمد مونس (متوفی 1318)، محمدعلی مکّاوی، محمد حُسْنی، محمود شحّات، علی بدوی (متوفی 1353)، سیدابراهیم (متوفی 1414/ 1994)، نجیب هواوینی.عراق: هاشم محمد بغدادی (متوفی 1352 ش/1973)، محمد صبری هلالی (متوفی 1372)، عبدالغنی عبدالعزیز، مهدی جبوری.افغانستان: عزیزالدین وکیلی فوفَلْزایی ( رجوع کنید بهرمضان یوسف، ج 1، ص 13؛ اباظه و مالح، ص 115، 210ـ 211، 291؛ د.ترک ، همانجا؛ بابا، ص 279؛ فضائلی، 1350 ش، ص 246ـ 258؛ اعظمی، ص 207ـ214، 254ـ296؛ بهنسی، ص 39، 79، 137، 142، 157؛ رادو، فهرست).منابع: نزار اباظه و محمد ریاض مالح، اتمام الاعلام: ذیل لکتاب الاعلام لخیرالدین الزرکلی ، بیروت 1999؛ ابنندیم، الفهرست ، ترجمة محمدرضا تجدد، تهران 1366 ش؛ ولید اعظمی، تراجم خطاطین بغدادالمعاصرین، بیروت 1977؛ کامل بابا، روحالخط العربی ، بیروت 1988؛ درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط ، دررسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، چاپ حمیدرضا قلیچخانی، تهران: روزنه، 1373 ش؛ عفیف بهنسی، معجم مصطلحات الخط العربی و الخطاطین ، بیروت 1995؛ مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان ، تهران 1363 ش؛ همو، «نظر اجمالی به تحول خط در ایران اسلامی»، سخن ، دورة 4، ش 9 (شهریور 1332)؛ سهیله یاسین جبوری، الخطالعربی و تطوره فیالعصور العباسیة فیالعراق ، بغداد 1381/1962؛ یحیی وهیب جبوری، الخط و الکتابة فی الحضارة العربیة ، بیروت 1994؛ حبیب اصفهانی، تذکرة خطّ و خطّاطان ، ترجمة رحیم چاوش اکبری، تهران 1369 ش؛ بدیعاللّه دبیری نژاد، «احوال خطوط اسلامی در آغاز قرن چهارم هجری و ظهور ابن مقله»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی اصفهان ، سال 4، ش 5 (1347ـ 1348 ش)؛ محمد خیر رمضان یوسف، تتمهالاعلام للزرکلی ، بیروت 1418/ 1998؛ زکی صالح، الخط العربی ، مصر 1983؛ فتحاللّهبن احمد سبزواری، اصول و قواعد خطوط ستّه ، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، چاپ حمیدرضا قلیچخانی، تهران: روزنه، 1373 ش؛ یعقوببن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن ، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران 1376 ش؛ عبداللّهبن محمود صیرفی، آداب خط ، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدّن اسلامی ، مشهد 1372 ش؛ مصطفیبن احمد عالی، مناقب هنروران ، ترجمه و تحشیة توفیق ه . سبحانی، تهران 1369 ش؛ فصلنامة هنر ، ش 1 (پاییز 1361)؛ حبیباللّه فضائلی،اطلس خط ، اصفهان 1350 ش؛ همو، تعلیم خط ، تهران 1376 ش؛ همو، «کتیبهنگاری»، فصلنامة چلیپا ، سال 1، ش 3 (بهار 1371)؛ قطبالدین محمد قصهخوان، دیباچة قطبالدین محمد قصّهخوان ، در نجیب مایل هروی، همان منبع؛ قلقشندی؛ مجنون رفیقی هروی، خط و سواد ، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، همان؛ محمودبن محمد، قوانینالخطوط ، در نجیب مایل هروی، همان منبع؛ صلاحالدین منجّد، «یاقوت مستعصمی»، ترجمة محمد آصف فکرت، مشکوة ، ش 30 (بهار 1370)؛ احمدبن حسین منشی قمی، گلستانهنر ، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران 1359 ش؛ میرعلیبنمیرباقر هروی، مداد الخطوط ، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، همان؛ هنر و مردم ، ش 53 و 54 (اسفند 1345 و فروردین 1346)؛ìevket Rado, Tدrk hattatlar , Istanbul [n.d.]; TA , s.v. "Sدlدs" (by Ug §ur Derman).