جُمَیل ، نام خاندانی مسیحی مارونی که در تاریخ سیاسی لبنان در سده چهاردهم/ بیستم بسیار مؤثر و دارای مناصب حزبی و سیاسی مهمی بودهاند. از جمله مشاهیر این خاندان عبارتاند از: پیر جمیل، و بشیر جمیل.1) پیر جمیل (1323ـ 1405 ( =1363ش ) / 1905ـ 1984)، بنیانگذار حزب مسیحی کتائب (گُردانها). پیر جمیل در 8 رمضان 1323/ 6 نوامبر 1905 در شهر بِکْفَیا (کوهستانهای مرکزی استان جبل) در لبنان به دنیا آمد. او در خانوادهای آشنا به فرهنگ فرانسه و مخالف حکومت عثمانی پرورش یافت (رندل، ص126ـ127؛ الزعامة المارونیة، ص29). جمیل، به دنبال صدور حکم اعدام پدر و عمویش، در 1332/1914 در نُه سالگی به همراه خانوادهاش لبنان را ترک کرد و تا پایان جنگ جهانی اول (1914ـ1918) در شهر منصوره مصر اقامت گزید (علیزاده، ص86).او تحصیلات خود را تا مرحله دانشگاه در مدارس مسیحیان در مصر و لبنان گذراند و مدرک کارشناسی داروسازی را از دانشکده پزشکی فرانسویان در بیروت دریافت کرد (زُعَیتِر، ص462). جمیل در 22 و 23 مرداد 1315/ 13 و 14 اوت 1936، برای حضور در جشن برپایی بازیهای المپیک، به برلین سفر کرد و شور ملی که از انجمنهای جوانان آلمانی تحت حکومت نازیها و گروههای پیشاهنگی که در چکسلواکی و ایتالیا و اسپانیا دیده بود، او را تحتتأثیر قرار داد؛ ازاینرو، تصمیم گرفت، با جوانان مسیحی مارونی * جنبشی را، که کتائب خوانده میشود، تشکیل دهد (سلیم آشتی، ص412ـ 413؛ زعیتر، همانجا؛ صلیبی، ص228).جمیل رشتههای گوناگون ورزشی را با ورزشهای رزمی معمول در میان اعضای حزب نازی، برای اعضای حزب کتائب ضروری میدانست (سلیم آشتی، ص297، 331؛ زعیتر؛ صلیبی، همانجاها). این موضوع نگرانیهایی در دیگر احزاب و گروههای سیاسی لبنانی بهوجود آورد مبنی بر آنکه کتائب در پی الگو قرار دادن حزب تندرو نازی است. به باور جمیل، کتائب میبایست، فراتر از فعالیتهای ورزشی و فرهنگی، رویکردهای سیاسی میداشت و نسبت به رویدادهای سیاسی موضعگیری میکرد (سلیم آشتی، ص347، 349؛ نیز رجوع کنید به نانته ، ص400). جمیل با دو گروه اصلی، که در دهه 1310ش/ 1930 در لبنان مطرح بودند، ائتلاف نکرد. این دو عبارت بودند از: گروه اِمیل اِدّه، رئیسجمهوری لبنان (1315ـ 1320ش/ 1936ـ1941)، که به همکاری با قیمومت فرانسه بر لبنان علاقهمند بود؛ و گروه بشَارهخوری * ، نخستین رئیس جمهوری لبنان (1322ـ 1331ش/ 1943ـ1952)، که از استقلال لبنان حمایت میکرد. اما کتائب مخالف وحدت سوریه و لبنان و باقی ماندن لبنان تحت قیمومت فرانسه بود (سلیم آشتی، ص311؛ زعیتر، ص461ـ462). در 1315ش/ 1936، در اعتراض به قیمومت فرانسه بر لبنان، در بیروت تظاهرات شد که در جریان آن، جمیل در درگیری با نیروی پلیس زخمی شد و به زندان افتاد، اما پس از مدت کوتاهی آزاد شد (رندل، ص127؛ علیزاده، ص87). در آبان 1322/ نوامبر 1943، جمیل دوباره در درگیریها بازداشت شد. این تظاهرات زمینهساز خروج نیروهای فرانسه گردید و به استقلال لبنان انجامید (علیزاده، ص87، 122).جمیل تا پیش از بحران 8 خرداد 1337/ 29 مه 1958 ــکه به دنبال تلاش کَمیل شَمعون * برای پیوستن لبنان به پیمان بغداد * روی داد ــ عضو هیچ دولتی نشد و برای تقویت توان سیاسی و نظامی کتائب، تلاش بسیاری کرد و از پیوستن حزب به دولت خودداری نمود. با این همه، او نیز مانند شمعون، از حامیان پیمان بغداد بود (حشیشو، ص91؛ علیزاده، ص87).پس از انتخاب فؤاد شهاب به ریاست جمهوری (1337ـ 1343ش/ 1958ـ1964) جمیل وزیر دارایی شد، اما از منتقدان شهاب نیز بود. در 23 مهر 1337/ 15 اکتبر 1958، چهار دولت پیدرپی تشکیل گردید و حکومت آشتی ملی نامیده شد، که جمیل نیز در آن حضور داشت (صلیبی، ص250ـ251؛ کباره، ص699ـ 700؛ الزعامة المارونیة، ص32ـ33).وی، به نمایندگی از مردم و به عنوان عضو مجلس ملی در همه دولتهایی که تا پایان 1343ش/ 1964 در بیروت تشکیل شد، شرکت داشت (رجوع کنید به نانته، ص439؛ رندل، ص126).در جریان سپتامبر سیاه * 1349ش/ 1970، که به حضور شبهنظامیان جنبش فتح * و دیگر گروههای فلسطینی در لبنان انجامید، جمیل معتقد بود حضور گروههای فلسطینی در احزاب چپ لبنان (کمونیستی، ناسیونالیستی و سوسیالیستی) و از سوی دیگر کتائب و دیگر احزاب مسیحی، سبب خواهد شد که لبنان در آستانه جنگ داخلی قرار گیرد و ازاینرو، بر آموزش نظامی شبهنظامیان کتائب تأکید میکرد (رجوع کنید به سلیم آشتی، ص421؛ رعد، ص204ـ205، 246؛ جمیل، ص101، 110). در این میان، جمیل که در انتخابات 1349ش/1970 خود را نامزد ریاست جمهوری کرده بود، در دور دوم انتخابات، به سود نامزد رقیب، سلیمان فَرَنجیه (دوره ریاست جمهوری: 1349ـ1355ش/ 1970ـ1976)، کنار رفت (علیزاده، ص88). حزب کتائب همچنین در درگیریهایی که در اردیبهشت 1352/ مه 1973 بین گروههای مسیحی و فلسطینی روی داد، با برخورداری از حمایت ارتش، با حضور فلسطینیان در لبنان به شدت مخالفت کرد و در بهمن 1353/ فوریه 1975 خواستار همهپرسی درباره حضور فلسطینیان در لبنان شد، ولی حادثه 24 فروردین/ 13 آوریل همان سال در منطقه عینالرّمانه (در مشرق بیروت)، که در آن تعدادی از شبهنظامیان کتائب به سوی اتوبوس حامل فلسطینیها تیراندازی کردند، سبب آغاز جنگهای داخلی لبنان شد (سلیم آشتی، ص335، 421؛ رعد، ص247، 252ـ253؛ کشلی، ص7). با آغاز جنگ داخلی، جمیل گروهی از راستگرایان مسیحی را با نام جبهه لبنان سازماندهی کرد که حزب کتائب نیز نقش مهمی در این جبهه داشت (علیزاده، ص88).در فروردین 1355/ مارس 1976، جبهه لبنان با عضویت سلیمان فَرنجیه، پیرجمیل، کمیل شمعون، و آپاتی شِرْبِل (کشیش مارونی) تشکیل شد و بعدها اشخاص دیگری نیز به آن پیوستند ( المارونیة السیاسیة، ص82؛ علیزاده، ص80).حفظ ساختار سیاسی لبنان و حفظ موازنه قدرت میان طوایف، از اصول حاکم بر جبهه بود، زیرا در غیر این صورت هر یک از طوایف به خودمختاری میگراییدند (رجوع کنید به علیزاده، ص81).در اول و دوم بهمن 1355/ 21 و 22 ژانویه 1977، جبهه لبنان با شرکت 25 نماینده احزاب و شبهنظامیان، همایشی برگزار کرد و مسئله فلسطین را مسئله تمام کشورهای عربی اعلام نمود و، ضمن تأکید بر آزادی همه مناطق اشغالی لبنان، خواستار استقرار فلسطینیهای ساکن لبنان در کشورهای عربی شد (رعد، ص147؛ علیزاده، ص81ـ 82). جبهه لبنان، برای پرهیز از وقوع درگیریهای داخلی، پیشنهاد کرد که هر گروه با هر پیشینه فرهنگی جایز است در زمینههای آموزش و پرورش، دارایی، خدمات اجتماعی، امنیت، دادگستری، و مناسبات فرهنگی یا دینی با خارج، مستقل عمل کند (علیزاده، ص81).جبهه لبنان از زمان تأسیس تا پایان 1356ش/ 1978، با بحرانهایی روبهرو بود، از جمله با حمله چند شبهنظامی حزب کتائب در 23 خرداد 1357/ 13 ژوئن 1978 به روستای اِهْدِن، منطقه تحت نفوذ فرنجیه (از سران جبهه و از حامیان سوریه در لبنان)، که بر اثر آن تونی فرنجیه (فرزند سلیمان فرنجیه) به همراه همسر و دخترش کشته شدند. علت بروز این درگیری، انتقاد شدید فرنجیه از کتائب، به دلیل همکاری این حزب با اسرائیل و دشمنیاش با سوریه، بود. کتائب نیز فرنجیه را به همکاری با سوریه و دشمنی با احزاب مناطق مسیحینشین شمال لبنان متهم میکرد. این رویداد به کنارهگیری فرنجیه از جبهه لبنان و تجزیه جبهه انجامید (رابینوویچ ، ص110؛ خشان، ص12). پیر جمیل از سرسختترین مدافعان نظام طایفهای و مخالف عربگرایی و سوسیالیسم به شمار میآمد. او به ارزشهای سنّتی ارج مینهاد و به همین منظور، در طول جنگ میکوشید تا از طریق ارتباط با رهبران مسلمان سنّی، جبههای اسلامی ـ مسیحی تشکیل دهد ولی ناکام ماند و تصمیم به مخالفت با مرکزیت سیاسی و فرهنگی چند حزبی گرفت و در پی این تصمیم، دشمنانش او را به تجزیه لبنان متهم نمودند. جمیل در 1363ش/1984، در 79 سالگی، بر اثر عارضه قلبی درگذشت (زعیتر، ص463؛ سلیم آشتی، ص311، 331؛ قربان، ج2، ص236).2) بشیر جمیل، رئیسجمهوری پیشین لبنان. وی در 18 آبان 1326/ 10 نوامبر 1947 در بیروت به دنیا آمد و کوچکترین فرزند پیرجمیل بود ( ) «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» (، 2003).بشیر، تحت تأثیر عملکرد پدرش، در یازده سالگی (1337ش/ 1958) به شبهنظامیان کتائب ملحق شد و در 1339ش/ 1960، در نیروهای نظامی کتائب، فراگیری آموزش نظامی کلاسیک را آغاز کرد و در 1348ش/1969 به فرماندهی نظامی بکفیا منصوب شد. بهرغم مخالفت بعضی از اعضای بلند پایه حزب، که در توانایی بشیر تردید داشتند، وی مسئول سیاسی بخش اشرفیه شد (علیزاده، ص84). او پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی در شهر بیروت، در رشته حقوق دانشگاه سن ژوزف تحصیل کرد، سپس به امریکا رفت و در 1350ش/ 1971 موفق به گرفتن دو درجه دانشگاهی شد، یکی در رشته حقوق و دیگری در علوم سیاسی. او در 1351ش/1972 تحصیلات خود را در حقوق بینالملل در دو ایالت دالاس و تگزاس امریکا به پایان رساند و سپس دو ماه در دفتر وکلا در واشنگتن مشغول به کار شد. بشیر، پس از بازگشت به لبنان، حرفه وکالت را دنبال کرد، اما با شروع جنگ داخلی در 10 اردیبهشت 1354/ 30 آوریل 1975، از این کار کناره گرفت و در جنگ شرکت کرد ()«پرزیدنت بشیر پیر جمیل» (، 2003؛ زعیتر، ص810؛ رندل، ص133). وی در مرداد 1355/ ژوئیه 1976، مسئول شاخه نظامی حزب کتائب شد (علیزاده، ص84ـ85؛ نیز رجوع کنید به خشان، ص12). شبهنظامیان کتائب، به رهبری بشیر جمیل، جبهه ملی را توسعه دادند، هدف بشیر تسلط بر کتائب بود. جمیل در خلال جنگ به صورت رهبر واقعی حزب کتائب در آمد و مقامی را که پدرش هنوز رسماً در اختیار داشت و برادر بزرگترش در انتظار آن به سر میبرد، تصرف نمود. در تشریح این روند، نمیتوان سیاستها و گرایشهای سیاسی را از ویژگیهای شخصیتی وی جدا ساخت. بشیر جمیل جاهطلب، مصمم و زیرک بود. او همواره از رابطه نزدیک با اسرائیل حمایت میکرد و با سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین * (ساف) آشکارا خصومت میورزید و از این نظر به کمیل شمعون شبیهتر بود تا به متفکران سنّتی حزب کتائب. بشیر، با استفاده از مناسبات نزدیک خود با اسرائیلیها و اختلاف فزاینده میان مارونیها و سوریه، به حرکت خود برای رهبر حزب شدن سرعت بخشید (رابینوویچ، ص74، 109).جمیل در 1355ش/ 1976 معاون ولیم حادی، فرمانده شبهنظامیان کتائب، بود. ولیم حادی در 22 تیر/ 13 ژوئیه همان سال کشته شد و به جای او، بشیر فرمانده کل شورای جنگ کتائب گردید و در 8 شهریور/ 30 اوت به فرماندهی واحد نیروهای لبنانی، که پیوندی بین شبهنظامیان مسیحی بهشمار میرفت، انتخاب شد و شبهنظامیان مسیحی در نیروهای لبنانی ادغام گردید و به این ترتیب بشیر جمیل رهبر نظامی جناح مسیحی شد ( الزعامة المارونیة، ص42؛ ) «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» (، 2003؛ زعیتر، همانجا). از آن زمان انشعاب در جناح مسیحی صورت گرفت و زمانیکه تونی فرنجیه کشته شد، بشیر جمیل این عملیات را محکوم نکرد، بلکه آن را انقلابی اجتماعی بر ضد فئودالیسم دانست (رندل، ص135؛ الزعامة المارونیة، ص40).ترور فرنجیه نه تنها برای مناسبات سیاسی خانواده جمیل مفید بود، بلکه سبب شد مسیحیانی که درگذشته جذب شبهنظامیان کتائب نشده بودند یا از وابستگی مستقیم به آن انتقاد میکردند، به جبهه لبنان بپیوندند. همچنین موضع بشیر جمیل منعکسکننده قدرت نظامی کتائب، به عنوان پایه قدرت سیاسی حزب و لزوم تشکل نیروهای نظامی مارونی، بود (رندل، ص138). شبهنظامیان کتائب در 1359ش/ ژوئیه 1980 تشکیلات نظامی حزب احرار، به ریاست کمیل شمعون، را درهم شکستند. بیشتر طرفداران شمعون، ضمن ادامه همکاری با نیروهای کتائب، به رهبری بشیر جمیل ملتزم شدند (زعیتر، ص810ـ 811). خروج ساف از بیروت که در 30 مرداد 1361/ 21 اوت 1982 شروع شد و انتخاب بشیر جمیل به ریاست جمهوری (اول شهریور 1361/ 23 اوت 1982)، حاکی از این بود که اهداف جاهطلبانه بشیر در لبنان در شرف تکوین است. مرکز سیاسی لبنان از تسلط سوریه و ساف بیرون آمده بود و در نظر داشتند، به شکلی غیرمعمول، دولت مرکزی مقتدری با ویژگی همکاری نزدیک با اسرائیل بنیانگذاری کنند (رابینوویچ، ص162).در دیدار مِناخیم بگین * (نخستوزیر وقت اسرائیل از 1356ش تا 1362ش/ 1977ـ1983) و بشیر جمیل در شهریور 1361/ سپتامبر 1982 در شهر نَهاریا، واقع در شمال فلسطین، جمیل بر آن بود که قدرتش میبایست بر جنوب لبنان و حتی بر متحد محلی قابل اعتماد اسرائیل، یعنی سعد حداد که در خدمت اهداف تجاوزکارانه اسرائیل بود، اعمال گردد ( الزعامة المارونیة، ص42؛ ابوخلیل، ص223؛ زعیتر، ص850).انتخاب جمیل به ریاست جمهوری برای سوریه خوشایند نبود و احتمال ایجاد دولتی قوی و متحد با اسرائیل و نیز متخاصم با سوریه را تقویت میکرد، اما کشته شدن جمیل (رجوع کنید به ادامه مقاله) بسیاری از معادلات را به هم زد. واکنش سوریه در این واقعه بسیار محتاطانه بود و انتشار یک یادداشت حمایت و تلاش در نسبت دادن قتل جمیل به اسرائیل و انتخاب امین جمیل به ریاست جمهوری، سبب بهبود جایگاه سوریه در لبنان شد (رابینوویچ، ص171ـ172؛ رجوع کنید به پتران ، ص283ـ284).بشیر جمیل، پس از رسیدن به قدرت، با اتکا به حمایتهای اسرائیل، خواستار خروج نیروهای سوری از لبنان شد. به باور او، با این سیاست، خروج صهیونیستها از طریق مذاکره میسر میشد و انتظار میرفت که قدرت و نفوذ دولت لبنان به بسیاری از مناطق این کشور گسترش یابد (رابینوویچ، ص175ـ176؛ ) «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» (، 2003). بسیاری از مسلمانان لبنان، که نگران شده بودند و به انتخابات ریاست جمهوری اعتقادی نداشتند، با این توجیه که وقوع جنگ، سلطه سوریه و ساف و شبه نظامیان مسلمان را بر لبنان خاتمه خواهد داد، تا اندازهای تسکین یافتند (رابینوویچ، ص176).در انفجار بمبی در 23 شهریور 1361/ 14 سپتامبر 1982 در مقرّ حزب کتائب، جمیل به قتل رسید و اسرائیل، با بهرهبرداری از این واقعه، به بهانه برقراری امنیت، نظامیان خود را در مغرب بیروت مستقر کرد. این در حالی بود که نیروهای ساف و نیروهای چندملیتی (امریکایی، فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی) لبنان را ترک کرده بودند. نظامیان صهیونیست به فرماندهی آرییل شارون، وزیر دفاع وقت اسرائیل، با محاصره دو اردوگاه صبرا و شتیلا در جنوب لبنان، برای شبهنظامیان کتائب امکان ارتکاب جنایتی هولناک فراهم آوردند، به طوری که در 25ـ26 شهریور 1361/ 16ـ17 سپتامبر 1982، 500 ، 2 تن از فلسطینیان، که بسیاری از آنان کودکان و زنان بودند، کشته شدند (پتران، ص284ـ288؛ خشان، ص12؛ رابینوویچ، ص162ـ164).قتل بشیر جمیل و کشتار صبرا و شتیلا، تأثیر فراوانی بر دو تغییر عمده در لبنان داشت؛ از سویی طرفداران جمیل در جبهه لبنان و نیروهای لبنانی توان حرکت خود را از دست داده بودند و از سوی دیگر، طرح انضمامِ گروههای نظامی طرفدار جمیل به نیروهای مسلح لبنان، قدرت تازهای به آن گروهها بخشید (ابوخلیل، ص210؛ اسرائیل و تجربه حرب لبنان ، ص111ـ 112).بشیر جمیل و اطرافیانش بر آن بودند که برتری مسیحیان در لبنان ناشی از عملکرد افراد نیست، بلکه از سنّتی تاریخی نشئت میگیرد. این برتری باید بر قدرت سیاسی و نظامی جامعه مارونی و متحدان آن در لبنان بنیان نهاده شود و باید قدرت مذکور، حداقل در زمان حاضر، بر اتحاد با اسرائیل و برخورد شدید با احزاب و گروههای مخالف متکی باشد و ضروری است که دولت مقتدری جانشین دولت ضعیف لبنان گردد. در این صورت، اسرائیل تداوم روابط لبنان را با بقیه جهان عرب تضمین مینماید و این، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای منافع اقتصادی بازرگانان مارونی نیز اهمیت دارد (رابینوویچ، ص182). دیدگاههای آشتیجویانه بشیر جمیل با مسلمانان لبنان بیشتر از امین جمیل و اطرافیان او بود. اگر بشیر جمیل برای بازسازی لبنان مسیحی میکوشید، امین جمیل همواره از بازگشت به لبنان ائتلافی سالهای 1323ـ 1354ش/ 1943ـ 1975 و ترکیب چند طایفهای در کشور و حفظ حقوق طوایف در چارچوب قانون اساسی حمایت میکرد (همان، ص183ـ 184؛ الزعامة المارونیة، ص42).برخی از مهمترین کارهای بشیر جمیل عبارت بود از: ایجاد تسهیلات در حمل و نقل، ایجاد تعاونیها، تأسیس دو ایستگاه رادیویی با مدیریت کتائب در 1354ش/ 1975، احداث فرودگاه در شمالشرق بیروت در 1356ش/ 1977 که بعدها ارتش سوریه آن را اشغال کرد، تشکیل نیروهای لبنانی در 1358ش/1979، راهاندازی ایستگاه تلویزیونی در دی 1359/ ژانویه 1981، و تشویق اتباع لبنانی مقیم خارج از کشور به بازگشت، به ویژه مسیحیانی که در امریکا بودند.از جمله مخالفان بشیر جمیل این اشخاص بودند: حافظ اسد * ، رئیسجمهوری پیشین سوریه، بهسبب مخالفت بشیر جمیل با نفوذ سوریه در لبنان و ناسیونالیسم عربی؛ یاسر عرفات *، رئیس ساف، به دلیل نگرانی بشیر جمیل از نفوذ ساف در لبنان؛ و کمال جُنبَلاط (رجوع کنید به جنبلاط * ، خاندان)، رئیس دروزی حزب سوسیالیست ترقیخواه، به سبب مخالفت جمیل با اندیشههای سوسیالیستی (رجوع کنید به علیزاده، ص85). بعد از ترور بشیر جمیل، امین جمیل، فرزند بزرگ پیرجمیل به ریاست جمهوری (1361ـ 1367ش/ 1982ـ 1988) برگزیده شد.منابع: جوزف ابوخلیل، قصه الموارنة فی الحرب: سیرة ذاتیة، بیروت 1990؛ اسرائیل و تجربه حرب لبنان: تقویمات خبراء اسرائیلیین، اعداد رضی سلمان، رنده شراره، و یولابطل، [ بیروت ]: مؤسسه الدراسات الفلسطینیه، 1986؛ بیار جمیل، بیارالجمیل: مواقف و آراء، 1975ـ1980 ، بیروت: دارالعمل للنشر، 1982؛ نهاد حشیشو، احزاب سیاسی لبنان ، ترجمه حسین موسوی، تهران 1380ش؛ فارس خشان، عمودالملح: عون و جعجع و المسیحیون بین السیاسه و القضاء ، بیروت 1999؛ ایتامار رابینوویچ، جنگ برای لبنان:1970ـ1985 ، ترجمه جواد صفائی و غلامعلی رجبی یزدی، تهران 1368ش؛ لیلی رعد، تاریخ لبنان: السیاسی و الاقتصادی، 1958ـ1975 ، طرابلس 2005؛ جاناتان رندل، حرب الالف عام فی لبنان: امراءالحرب المسیحیون المغامرون الاسرائیلیون ، ترجمه فندی شعار، بیروت 1984؛ الزعامة المارونیة: من حبیب السعد الی سمیرجعجع ، بیروت: المرکز العربی للمعلومات، 1985؛ محمد زعیتر، المارونیه فی لبنان: قدیماً و حدیثاً ، بیروت [? 1414/1994 ]؛ شوکت سلیم آشتی، الشیوعیون و الکتائب: تجربة التربیة الحزبیة فی لبنان ، بیروت 1997؛ کمال سلیمان صلیبی، تاریخ لبنان الحدیث ، بیروت 1991؛ ه. علیزاده، فرهنگ سیاسی لبنان ، ترجمه محمدرضا گلسرخی و محمدرضا معماری، تهران 1368ش؛ ملحم قربان، تاریخ لبنان السیاسی الحدیث ، ج2، بیروت 1980؛ نواف کباره، «الشهابیة: مشروع بناء الدولة فی لبنان، 1958ـ1970» در لبنان فی تاریخه و تراثه ، بیروت: مرکز الحریری الثقافی، 1993؛ محمد کشلی، الازمة اللبنانیة و الوجود الفلسطینی، [ بیروت ] 1980؛ المارونیة السیاسیة: سیرة ذاتیة »، بیروت: مرکز السفیر للمعلومات، [ بیتا. ]؛ ژاک نانته، تاریخ لبنان ، ترجمه اسداللّه علوی، مشهد 1379ش؛Tabitha Petran, The Struggle over Lebanon , New York 1987; "President Bashir Pierre Gemayel: 1947-1982", in Lebanese Forces, 2003. ]Online.[ Available: http://www. lebanese-forces. org [13 June. 2006].